nx دارای 47 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
فلسفه خلاقیت کودکان
فلسفه برای کودکان از جمله شاخه های جدید رشته فلسفه محسوب می شود، اما در این شاخه از مباحث پیچیده فلسفی خبری نیست بلکه در واقع آموزشی است برای روشمند کردن تفکر . در این مقاله اهداف و برنامه های فلسفه برای کودکان از سوی رئیس مرکز تحقیقاتی فلسفه برای کودکان آرژانتین بررسی شده است.
” فلسفه برای کودکان ” یک برنامه آموزشی است که این امکان را فراهم می آورد تا کودکان و نوجوانان افکار پیچیده خود را شکل دهند. از این رهگذر استدلال، تفکرات انتقادی، خلاقانه و نوعدوستی آنها نیز زیاد می شود. این برنامه نظام مند و تدریجی است که بیشتر برای کار روی کودکان 4 تا 18 ساله طراحی شده است. با در نظر داشتن علایق کودکان و با توجه به این موضوع که آنها را بیشتر تحریک کنند و این مساله با کارهای روش مند به اجرا در می آید. این برنامه به گونه ای طراحی شده است که کنجکاوی و اعجاب کودکان را بر انگیزد. هدف این است که به
بالاترین میزان فکر سامان یافته، در مجموعه ای از سئوالات دست پیدا کرد. این برنامه در جوامعی اجرا می شود که اعضای آن جامعه به سختی کار می کنند به منظور این که چیزهای بیشتری بدانند، به علاوه قصد دارند که به معنای جهان و جامعه ای که در آن زندگی می کنند نیز پی ببرند. یک فیلسوف آمریکایی به نام Mathew lipman ( ماتیو لیپمن ) در سال 1969 فلسفه برای کودکان را به وجود آورد و تاکنون بیش از 50 کشور از سراسر جهان برنامه های او را اجرا کرده اند. هدف
این طرح تبدیل کردن کودکان و نوجوانان به فیلسوف های حرفه ای، نبود، بلکه شکل دهی و نگهداری تفکرات و طرز فکر انتقادی . خلاقانه و نوعدوستی آنها بود. این برنامه بر اساس زیر شکل گرفته بود: تعدادی متون فلسفی به وسیله فیلسوفانی نوشته شده است که هم بطور عملی و هم بصورت نظری روی فلسفه برای کودکان کار می کنند. این متون معرف اساس و پایه مباحث فیلسوفانه اند و با هدف آموزشی نوشته شده اند. ( به این دلیل است که از هیچ یک از متون ادبی صرف استفاده
نمی کنیم. به همین علت است که به آنها ” قصه و رمان ” نمی گوییم. هر چند که ما از استفاده از متون اجتناب می کنیم اما مسلما” از تعدادی از آنها به عنوان ابزاری کمکی برای برخی بحثها که قبلا” صورت گرفته است، استفاده می کنیم. به این جهت در پاره ای از اوقات استفاده از تصاویر،
متون ادبی، فیلم یا هر منبع دیگری، مناسب تر به نظر می رسد. کتابهای راهنما برای معلمان که در آن می توانند برنامه های متنوع بحث و گفتگو یا تمرین را بیابند، دستیابی به هدف برنامه ریزی شده را تسهیل می کند. علاوه بر آن اگر این کتابها حاوی تعدادی پیشنهاد باشد، با این نگرش که این برنامه نه تنها فلسفی، است بلکه آموزشی نیز هست، نیازمند تعهدات اخلاقی برای استمرار کار معلمان و ایجاد فرصتهای کلی به وسیله معلمان و مدارس برای دانش آموزان است، که تمام اینها
تلاشی مستمر را طلب می کنند. طراحی دقیق برنامه برای معلمان به گونه ای که آنها بتوانند بدون کوچکترین تردیدی، اطمینان داشته باشند کاری که اجرا می شود تنها افکار پیچیده و بحثهای فلسفی را شکل می دهد نه چیزی شبیه به آن مثل بحثهای علمی و مذهبی و گروه درمانی، روش شناسی تربیتی و آموزشی که منجر به تبدیل یک کلاس درس به مجموعه ای از سئوالات می شود. برنامه آموزشی :مسائل آموزشی به زبان روز ارائه می شود. برنامه در سطوح مختلف ساخته شده است بدین منظور که با دوره های مختلف سنی هماهنگ باشد. این کار معرف یک نظام زنجیره ای است، به این صورت که یک طرح به صورتی کاملا” عمیق تر در دوره های بالاتر دوباره مورد مطالعه قرار می گیرد و همزمان موضوعات و بحثهای جدید نیز ارائه می شود. با در نظر داشتن علائق و نیازهای کودکان برنامه زیر که حرکتی مارپیچی دارد طراحی شده است، بدین صورت که طرحها باید هر بار به صورتی عمیق تر مورد بررسی و بازبینی قرار گیرند.
1 اولین دیدگاه که اساسی روش شناختی دارد، این است که برنامه ها باید منجر به بالا رفتن توانایی های ارتباطی، بیانی، مشارکتی و همکاری میان کودکان شوند و مفاهیمی و دروغ شناخته شوند. 2 این روش روی یادگیری زبان متمرکز شده است به همراه اشکال منطقی که در گفتگوهای روزانه بچه ها پنهان است. همچنین روی افزایش آگاهی ژرف نمایی نیز تاکید ویژه ای دارد: ژرف نمایی در گفتگوهای فلسفی، شباهت ها، تفاوت ها و طبقه بندی ها و همچنین تفکر روی تجارت روزانه شخصی.
3 به مجرد این که بچه ها با دانش حقایق چندگانه و فعال ( تغییرات همیشگی و دائم ) آشنا شدند، برای تفکر درباره زبان آماده میشوند. در این مرحله آنها با ساختارهای معنایی و نحوی زبان و چگونگی شناسایی ابهامات گفتاری آشنا می شوند و به مفاهیم فلسفی مثل اتفاق، فضا، جزئی، طبقه، توجه بیشتری داده میشود. 4 دانش آموزان در یک مسیر منطقی قرار می گیرند ، آنها نه تنها وارد مسائل زبان می شوند، بلک
ه به جزییاتی مانند اخلاقیات و بررسی های اجتماعی نیز توجه می کنند. تمامی این کارها به این صورت اتفاق می افتد که این برنامه تنها بر طبق علائق بچه ها جلو می رود و هیچ منطقی در کار نیست. کار ما در این برنامه مثل کار ماماهاست ( قابله ها ) : بچه ای که قرار است به دنیا بیاید به جای دانش آموزان است نه به جای ما، ( حداقل در این زمان که ما قصد داریم. یک گفتگوی فلسفی را هماهنگ کنیم، به گونه ای همانند بزرگسالان نباید نظر بدهیم بلکه باید سئوالاتی را مطرح کنیم که به زایش فکری دانش آموزان کمک کند. دلیل اصلی برای داشتن منطق صوری در
برنامه آموزشی این است که به دانش آموزان کمک شود تا به این مساله پی ببرند که میتوانند به صورتی کاملا” سازمان یافته و منظم درباره افکار خود فکر کنند. منطق صوری شامل معیاری است که در آن یک شخص میتواند میان استدلال منطقی و غیر منطقی تفاوت قائل شود و آنها را از
یکدیگر تشخیص دهد و از نظر دیگر این یک موضوع مهم میان تمامی علوم است، چرا که آموزش تفکر به عنوان راهی برای ارتقای افکار به کار برده می شود. در این مرحله از میان انواع موقعیت ها و شناسایی کاربردهایی که نحوه استفاده از آن را نشان می دهند، شناخت قوانین منطق صوری مورد توجه قرار گرفته است. از آنجایی که کوکان از قبل با زبان مادری شان آشنایند، منطق صوری مورد استفاده برای این منظور منطق قیاسی است که ویژگی های اصلی آن از این قرار است:
یکپارچگی یا فقدان تناقضات، نتایج منطقی ، مطابقت با قوانین، اجازه برای رفتن از یک خط به دیگر خط ها و پیوستگی و انجام یا مسیری که در آن تمامی قوانین با یکدیگر مطابق باشند و در کل نظام مند و منسجم عمل کنند، به دلیل کاربرد محدود این نوع از منطق، تمرکز روی یک دلیل خوب
همیشه ثمربخش بوده است، بنابراین منطق غیر رسمی ارائه می شود تا این اجازه را بدهد که افکار یک شخص در ارتباط با حرکات و ارتباطات مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. این مساله هیچ قانونی را معرفی نمی کند، علاوه بر آن روی جستجو برای دلایل خوب و مناسب در یک موقعیت خاص پافشاری دارد و دلایلی را که ارائه شده اند مورد ارزیابی قرار می دهد. این کار به بچه ها
انصاف، عدالت، بی طرفی و احترام به مردم را آموزش می دهد، نخستین هدف آن است که به اعضای مجموعه تحقیق کمک شود تا از راهکارهایی استفاده کنند که در عمل بازتاب افکار خود را در زندگی شان ببینند. محور اصلی این آموزش ، ارائه روند تحقیق و به کار انداختن ارزشیابی دلایل و منطق هاست. با این روند این گونه پنداشته می شود که این تحقیق در یک مسیر عرضی حرکت کند و زمینه تحقیق های اخلاقی و اجتماعی فراهم می شود.
5 تاکید روی شدت یافتن بحثهای تخصصی فلسفی مانند تحقیقات مربوط به اخلاقیات، زیبایی شناسی ماوراء الطبیعه . هر بخش از برنامه ، متون مربوط به دانش آموزان و وسائل اضافی برای معلمان یک موضوع گروهی است که بتدریج به گروههای کلاسی معرفی می شود. هر چند این بخشها سئوالات درجه بندی شده بر حسب مشکل یا آسان بودن سئوال دارند، هیچکدام از بخشهای برنامه به یکدیگر ارتباطی ندارد و می توانند در طول یک یا دو سال برای همان گروه کلاسی خاص، اجرا شوند. هدف اصلی هر کتاب در این برنامه آن است که اصولی را به خواننده معرفی کند تا با استفاده از آنها قادر باشد
از افکار خود آگاه شود و چگونگی تاثیر افکار دیگران را روی زندگی خود بداند. بنابراین کتاب نقطه آغازی برای گفتگوها و بحثهای فلسفی است. در صفحات ذیل برنامه ای که برای فلسفه بچه ها تنظیم شده، با جزییاتی مرتبط با متون، کتاب راهنمای معلمان، مسائل مربوطه و اطلاعاتی در زمینه سطوح مدارس آورده شده است. نگرشی به ابزارهای گفتگوهای فلسفی :از آنجا که هدف فلسفه برای کودکان تولید رفتارهای فلسفی در آنهاست تا آنها بتوانند آمادگی
قابل قبول در بیانات کلامی داشته باشند، مناسبترین روش شناسی تربیتی و آموزشی، بحثهای فلسفی است. با وجود منابع مختلف، شروع کردن از پایه مکالمه و دیالوگ بهترین راه است. چرا که کلاسهای گفتگو و بحث آزاد مناسب ترین محیط برای بچه هاست تا با افکار یکدیگر آشنا شوند. ادب گوش دادن به صحبتهای طرف مقابل را فرا گیرند و بر احساس نادرست خود که آنچه را که می خواهند بگویند نامعقول و نابجاست، فائق آیند به گونه ای که تجربه ای که از دیگران به دست می آورند برای آنها همانند یک درس باشد.
تغییر شکل یک کلاس به جلسه پرسش و پاسخ امری ضروری به نظر میرسد، زیرا بچه ها را بر می انگیزد تا در سطحی بالاتر از آنچه به تنهایی انجام می دادند. فکر و عمل کنند. یک جلسه پرسش و پاسخ واقعی بر مبنای احترام متقابل شکل می گیرد و بطور معمول اعضای آن داوطلبانه به دنبال قبول مسوولیت می روند.با گفتگوها و بحثهای فلسفی در جلسه پرسش و پاسخ، ممکن است که کودکان به نتایج خاص خودشان دست یابند. فلسفه روی یک منطق محکم پافشاری دارد، اما تنها بعنوان وسیله ای که منجر به تفکر کار او و موثر شود نه به معنی دستیابی به یک تطابق کلی میان تمام نظرات. این برنامه روی روند گفتگو تاکید دارد نه روی رسیدن به یک نتیجه خاص ( روند کار با ارزش است، نه محصول آن ). با این که هیچ موضوع فلسفی آموزش داده نشده است، معلم باید از راههای فلسفی معمولی و عادی برای فک کردن و سئوال کردن استفاده کند. بتدریج دانش آموزان پی
می برند که بحثهای فلسفی الگوهای متفاوتی از بحثهای دیگر دارند. آنها می فهمند که می توانند نظرها، تجربه ها و دیدگاههای خود را با یکدیگر رد و بدل کنند. آنها یاد می گیرند که به آرای دیگران احترام بگذارند و اهمیت این موضوع را که باید برای پیشنهادهای خود دلیل بیاورند، در می یابند.
پرورش خلاقیت دركودكانفلسفه برای كودكان و نوجوانان چیست؟در اواخر سالهای 1960، زمانیكه متیو لیپمن در دانشگاه كلمبیا واقع در نیویورك در رشته فلسفه مشغول تدریس بود متوجه شد كه دانشجویانش فاقد قدرت استدلال و قدرت تمیز و داوری هستند و همچنین متوجه شد كه برای اینكه قدرت تفكر این دانشجویان بطور قابل ملاحظه ای تقویت شود، دیگر بسیار دیر شده بود . او به این فكر افتادم كه این كار می بایست در دوران كودكی انجام میگرفت. باید وقتی كودكان و نوجوانان در سن یازده یا دوازدسالگی بودند، یكسری دوره های
درسی در خصوص تفكر انتقادی یا حل مساله می گذارندند . اما برای تهیه موضوعی قابل فهم و مورد پسند كودكان و نوجوانان، بایستی متون درسی بصورت داستان نوشته می شد , داستانی درباره منطق اكتشافی كودكان. اما این كار نیز باید با دقت و ظرافت بسیار انجام می گرفت . این داستان ها باید راجع به فلسفه مورد اكتشاف كودكان می بود.
از اینرو لیپمن كتاب كشف هری استوتلمیر1 را نوشت. در سال 1970 این كتاب به آزمایش گذاشته شدو بنظر می رسید بخوبی كارگر افتاده است. در پی آن برای معلمان یك كتاب راهنما كه شامل صدها تمرین فلسفی بود , نوشته شد. آن كتاب هم بخوبی نتیجه بخش بود. پس از چند سال , كتاب لیزا2 كه منحصراً مربوط به اخلاقیات بود و كتاب تكمله كتاب هری بود و به كودكانی اختصاص داشت كه اندكی بزرگتر بودند نوشته شد. كتاب های بیشتر و بیشتری نوشته شد كه هر كدام ویژه سطوح سنی خاصی بود. این كتابها بهمراه كتابهای راهنمای كمك آموزیشان بودند.همچنین مجموعه متنوعی از كتابهای نظری تألیف و منتشر شد.
استخوانبندی برنامه «فلسفه برای كودكان و نوجوانان» P4C به تدریج در دانشگاه مونتكلیر شكل گرفت و یا علاوه بر فراهم آوردن كتابهای درسی متحد الشكل (داستان های فلسفی برای كودكان)، طرح آموزشی واحدی پیدا كرد كه در آن دانش آموزان سطوح مختلف با قرائت بخشی از داستان با صدای بلند , كلاس را آغاز می كنند. به این نحو كه، بچههای یك كلاس، بهمراه
معلمشان حلقهوار دور هم مینشینند و رودر روی هم با یكدیگر به مباحثه میپردازند(كه این حلقه همان حلقه كندوكاو3 است). شاگردان، قسمت تعیین شده كتاب را با صدای بلند میخوانند، البته نه بیشتر از یك پاراگراف در هر بار (توزیع یكسان وقت هم در میان كودكان نباید فراموش شود كه پیامدها و استلزامات دموكراتیكی بهمراه دارد). وقتی قرائت یك پاراگراف تمام شد، معلم با این پرسشها شروع میكند:
آیا در این متن چیز مبهمی برای شما وجود دارد؟ آیا میتوانید احساس خودتان را در قالب یك پرسش بیان كنید؟ سپس معلم پرسش هر دانشآموز را بر روی تخته سیاه مینویسد و نام دانشآموز را بهمراه شماره صفحه و شماره سطرِ مورد بحث در كنار آن یادداشت میكند. پس از آن میپرسد چه كسی میخواهد بحث را آغاز كند. دستها بالا میرود و معلم یكی از دانشآموزان را انتخاب میكند تا در باره پرسشها نوشته شده بر روی تخته بحث را شروع كند. در لحظه مناسب، معلم ممكن است تمرینی را در خصوص آن موضوع خاص از كتاب كمك آموزشی مطرح كند. فرض
كنید كه پرسش چیزی شبیه به این است: «آیا هری و بیل دوست هم هستند؟» بزودی كودكان شروع به درك این نكته خواهند كرد كه مفهوم دوستی، مبهم یا دو پهلو است یا هر دو ایراد را دارد و بدین ترتیب معلم میتواند بحثی را در زمینه ماهیت «دوستی» مطرح كند. (به طور حتم، استلزامات اخلاقیِ رابطه دوستی توسط دانشآموزان مورد توجه قرار میگیرد). بدین طریق، كودكان با مفهوم دوستی آشنا و درگیر میشوند و پیشرفت كار میتواند آنها را نه تنها در فلسفه بلكه در تمامی مطالعاتی كه در آنها با مفاهیمی سرو كار دارند كمك كند. این روشی است كه فكر آنها را برمیانگیزد و تا زمانیكه قابلیت نقادی و خود انتقادی را در آنها پدید نیاورد، آرام نمیگیرد و این به نوبه خود آنها را به «خود-اصلاحی» سوق میدهد.
اگر معلم بطرز مناسبی آموزش دیده و آماده باشد، كودكان احساس میكنند كه در زمان اجرای این برنامه در خانه هستند و معمولاً آنقدر از آن لذّت میبرند كه در پایان كلاس، اتمام كلاس برایشان ناگوار جلوه میكند. این امر بدین دلیل است كه این برنامه، آنها را ترغیب میكند تا خودشان برای خودشان فكر كنند و ترجیحاً اجازه ندهند كه دیگران بجای آنها و برای آنها فكر كنند. همچنین كودكان دوست دارند كه بتوانند افكار خود را به دیگران ابراز دارند و اگر لازم باشد از
استدلال خود دفاع كنند و به یكدیگر كمك كنند تا از استلزامات و پیامدهای مفروضاتشان مطلع شوند. پیدایش و تكمیل این برنامهپیدایش «فلسفه برای كودكان و نوجوانان» از بدون مقدمه نبوده است. این برنامه بر اساس رهنمودهای جان دیویی و مربی روسی لیو ویگوتسكی4 بوجود آمده است كه بر ضرورت تعلیم تفكر و تأمل و نفی آموزشِ صرفِ «حفظ كردن» تأكید می كردند. برای كودكان كافی نیست كه فقط آنچه را كه به آنها گفته می شود به حافظه سپرده و سپس بیاد بیاوردند، بلكه آنها باید موضوع مورد نظر را آزموده و تجزیه تحلیل كنند. درست همان طوركه فرایند تفكر، پردازش اموری است كه كودكان
درباره جهان و از طریق حواسشان یاد میگیرند، آنها نیز باید درباره آنچه در مدرسه یاد می گیرند، بیاندیشند. حفظ كردن مطالب، یك مهارت فكری كم ارزش و سطح پایینی است؛ به كودكان باید مفهوم سازی، داوری و تمیز امور از همدیگر، استدلال و اموری از این قبیل را یاد داد.
آزمایشی كوچك اما فشرده كه بواسطه این طرح به عمل آمد، نشان داد كه امكان آن وجود دارد به كودكان استدلال قیاسی و اصلاح شده ای را یاد داد، بدون اینكه این كار “آموزش برای امتحان”5 باشد. این آزمایش نشان داد كه با ارائه این برنامه میتوان به آنها یاد داد تا در مسائل مربوط به استدلالهای صوری، 27 هفته سن هوشی بالاتری داشته باشند. و آزمایش های بعدی نشان داد كه این اختلاف سن یا ضریب هوشی پس از بیست سال نیز حفظ می شود.
ارائه ی تعریف برای خلاقیت مشكل است، ادبیات مربوط به خلاقیت شامل تعاریف چندگانه ای است و نشان دهنده این است كه یك تعریف عام برای خلاقیت وجود ندارد. خلاقیت از ابعاد متفاوتی بررسی شده است. گاهی اوقات، فقط محصول (آنچه تولید شده است) مورد تأكید قرار می گیرد، ولی فرایند خلاقیت (محصول چطور تولید شده است) نیز باید در نظر گرفته شود. به علاوه، خصوصیات شخصی( ویژگیهای شخصیتی و تواناییهای ذهنی) (اجزایی از محیط اجتماعی كه بر تولید خلاق اثر می گذارد) نیز در بعضی از تعاریف خلاقیت وجود دارند. هارینگتون، یكی از نظریه
پردازان خلاقیت، معتقد است خلاقیت محصول فرد واحد، در یك زمان واحد و در جای خاصی نیست بلكه عبارت است از یك زیست بوم (اكوسیستم) كه همه ی اعضاء و همه جنبه های محیطی آن در حال تعاملند. چند تن از نظریه پردازان معروف خلاقیت تعاریف زیر را ارائه می دهند. (اگر چه نمی توان هیچ یك از این تعاریف را تعریف عام، جامع و مانع دانست.) خلاقیت تولید ایده یا محصول نو و مبتكرانه است كه در برهه ای از زمان برای خالق یا برای شخص دیگری رضایت بخش باشد. حتی اگر این ایده یا محصول را قبلاً شخصی دیگر كشف كرده باشد و یا آن را نو و مبتكرانه محسوب نكنند، باز خلاقیت وجود دارد. (رنزولی – Renzulli 1986/1973). یك محصول یا پاسخ در صورتی خلاق است كه برای مسأله ای باز، راه حلی جدید و مناسب ارائه دهد (آمابیل – Amabile، 1989).
فرایند خلاق بروز عملی محصولی از یك ارتباط بدیع است كه ناشی از بی همتایی فرد خلاق از یك سو و مواد رویدادها افراد و یا شرایط زندگی وی از سوی دیگر است. (راجرز-Rogers، 196) تفكر خلاق عبارت است از فرایند درك مشكلات ، مسایل ، كمبود اطلاعات و عوامل جا افتاده حدس زدن و فرضیه ساختن در مورد این كمبودها، ارزیابی و آزمون فرضیه ها و حدس ها، اصلاح و ارزیابی مجدد آنها و بالاخره ارائه نتایج (تورنس Torrence 1988)
خلاقیت عبارت است از نگاهی متفاوت به پدیده هایی كه سایر مردم نیز آن را می نگرند. (آلبرت رنت گیوركی) خلاقیت در معنای كامل خود هم تولید ایده را شامل می شودو هم نشان دادن آن را یعنی باعث رخ دادن چیزی شبیه به یك نتیجه می گردد. به منظور تقویت توانایی خلاقیت می باید فكر یا ایده را به صورتی به كار گرفت كه تجربه از یك سو و واكنش خود شخص و سایرین از سوی دگیر باعث تقویت عملكرد باشند. همین كه خودتان ویا بقیه افراد تلاشهای خلاقانه تان را تحسین كنید، ممكن است خلاق تر شوید. (ندهرمان).
با توجه به تعاریف بالا می توان تعریف ساده تر زیر را برای خلاقیت ارائه داد:
خلاقیت یعنی ارتباط چیزها یا آرایی كه قبلاً با یكدیگر ارتباطی نداشته اند. خلاقیت دانش تجربه بینشاهمیت و ضرورت پرورش خلاقیت چیست؟اگر در نظر بگیرید كه انسان برای ادامه بقا و زندگی نیازهایی دارد و این نیازها به دلیل تغییر دائمی درخواست ها، تمایلات و روشهای زندگی تغییر می كند. از طرفی، شرایط محیطی كه انسان در آن زندگی می كند به طور روزمره در تغییر است. اگر انسان بخواهد برای نیازهای متغیر خود در شرایط جدید، از همان راه حل های قدیمی استفاده كند در نهایت روزی فرا می رسد كه راه حل های كهنه پاسخگوی شرایط جدید نخواهد بود و در این صورت بقای انسان به مخاطره می افتد و جوامعی كه نمی توانند برای مسائل جدید خود راه حلی بیابند محكوم به فنا هستند و از بین خواهند رفت.
خصوصیات افراد خلاق: افراد خلاق به آنچه خارج از آنها وجود دارد با وسعت نظر نگاه می كنند. و این امور را با آنچه در درونشان می گذرد تركیب و یكپارچه می كنند. هم به خود و هم به دنیای خارج از خود به عنوان منابع اطلاعات احترام می گذراند.مراحل پنج گانه فرایند خلاقیت در شكل زیر خلاصه شده است: ارائه مسئله : محرك بیرونی یا محرك درونی
ارزیابی نتیجه: موفقیت ، شكست یا مقداری پیشرفت اعتبار یابی: آزمایش ایده های ممكن در مقابل اطلاعات و معیارهای واقعی دیگر آمادگی: جمع آوری اطلاعات یا فعال كردن اطلاعات ایده یابی: جستجوی حافظه تصور و تخیل و تفكر و اگر برای پیدا كردن راه حل های ممكنمحیط آموزشی و خلاقیت: متأسفانه در بیشتر برنامه های آموزشی و در اكثر كشورها، شیوه ی كار به شكلی است كه با تكیه بر محفوظات و اطلاعات و با ارزشیابی افراد، نه تنها گامی درجهت خلاقیت برداشته نمی شود بلكه مانع آن نیز می شود.
برنامه های آموزشی جاری غالباً بر فرایند های شناختی ساده و حافظه افرادتكیه كرده و به دیگر قدم هایی كه در فرایند خلاقیت به آنها اشاره كردیم توجه چندانی نمی شود.از طرفی مربیانی كه با مهارت های خلاقیت مانند روش های تفكر در مورد مسائل و قوانین علمی آشنا هستند می توانند راه های جدید نگرش به مسائل را آموزش دهند. چنین مهات هایی را می توان مستقیماً آموزش داد اما چنان چه این مهارت ها در برنامه های جاری آموزشی ادغام شده باشند البته كارآیی و اثر بیشتری خواهند داشت.
از مهم ترین موانع خلاقیت می توان به موارد زیر اشاره كرد: 1 قضاوت ارزیابی: از مهمترین عواملی كه اثر تخریبی شدیدی بر روی یك موضوع ناآشنا و یا ایده جدید دارد، قضاوت زودرس و ارزیابی زود هنگام است. برخی اصطلاحاتی كه بلافاصله دربرخورد با ایده های جدید به كار می رود مانع از آن می شود عبارتند از: نه این عملی نیست فكر خوبی است اما; نتیجه ای ندارد راه های قبلی مطمئن تر است دوباره سر به هوا شدی عملی نیست بهتر است سرت به كار خودت باشد صبر كن ببینم چه ایرادی دارددرحقیقت ، قضاوت زود رس نوعی عكس العمل منفی است كه باعث می شود فرد از ایده های جدید چشم پوشیده یا از آن دلسرد شود.
اصولاً همه افراد وقتی احساس كنند زیر ذره بین قضاوت ارزیابی هستند افت می كنند و تحقیقات بسیاری نشان داده كه افراد در محیط هایی كه مداوم مورد ارزیابی قرار می گیرند انگیزه های خود را از دست می دهند. 2 عادات: یكی دیگر از عوامل مهم بازدارنده خلاقیت، عادت های قبلی است ، ما در برخورد با مسائل قبلی در زندگی راه حل هایی را به كار گرفته یا روش هایی را به كار بسته ایم كه با موفقیت همراه بوده است و به صورت عادت در آمده است. عادت ها موجب انعطاف ناپذیری فرد شده، طرز فكر ما را به سوی جمود می كشاند و فرد با نوعی (لجاجت درطرز كار) فقط با همان ابزار قبلی مساله را حل می كند. ضرب المثلی
انگلیسی هست كه می گوید «وقتی شما فقط چكش داشته باشید همه چیز را میخ می بینید» 3 خود پندار منفی: هر یك از ما تصویری از خودمان درذهن داریم كه می تواند مثبت یا منفی باشد. شخصی كه از خودش تصویری منفی داشته باشد اعتماد به نفس لازم برای ابراز ایده هایش ندارد. كم رویی نیز كه از عوارض این تصور منفی است به شكل دیگر ممكن است مانع بروز خلاقیت در فرد شود. خانواده و مدرسه نقش مهمی در شكل گیری تصویر درونی افراد دارند. پدران و مادرانی كه مدام كلمه «نمیتوانی» را در گوش بچه های خود زمزمه می كنند مرتباً از كارهای آنها ایراد می گیرند یا معلمی كه با استبداد به سركوب ایده های نو دانش آموزان می پردازند، كودك را وا می دارند برای جلب نظر و تأیید دیگران از بیان اندیشه های خود، خودداری كند. بسیاری افراد از توانایی ها و استعدادهای شگرفی برخوردارند اما همین عدم اعتماد به خود مانع بروز قوای خلاقه آنها می گردد.
4 ترس از شكست: همه ی ایده ها قطعا به جواب نمی رسند واحتمال عدم موفقیت وجود دارد . نكته ی دیگر، تلقی فرد از شكست است. در سرگذشت اكثر افراد خلاق دنیا این ناكامی وجود داشته است اما تلقی آنها از آن چیز دیگری ست آنها به جای كلمه ی «شكست» از «تجربه» نام می برند. از توماس ادیسون پرسیدند از اینكه «در راه كشف ماده برای فیلامان لامپ دوهزار بار شكست خوردی چه احساسی داری» و او جواب داد «من شكست نخوردم، من فهمیدم دوهزار ماده وجود دارد كه به درد ساختن فیلامان لامپ نمی خورد» شیوه های موجود در پرورش خلاقیت: بارش فكری
روش ارتباط اجباری تداعی تصویری فهرست سوالات همراهی بی ربط معكوس سازی مسئله دیدگاه های گوناگون: برای حل خلاقانه یك مسئله كودك نیاز دارد كه توانایی دیدن آن از نظر گاه های مختلف و ارائه ی راه حل های گوناگون تفكر را داشته باشد. مربیان و والدین در حین حل مسئله به كودكان می
آموزند كه محیط پیرامون خود را برای به دست آوردن سر نخ ها بیازمایند. این امر به آنها كمك می كند تا بتوانند گنجینه ای از راه حل های ممكن داشته باشند. نقش مربی خلاق نه به نقش معلم در شكل رایج آن شبیه است نه به نقش مشاور، نه پزشك بلكه مداخله ی او در ظریف ترین شكل ممكن است كه البته بیشترین تأثیر را در فرایند كشف خلاق كودك دارد. نقش مربی:
نقش مربی خلاق برای كودك درزمان خلاقیت از هر چیزی مشابه نقش مامایی است كه تنها فرایند زایمان را تسهیل می كند كه این كار به راحتی با تأمین موارد زیر امكان پذیر است: ارائه ی انتخاب ها: كودك را در شرایط انتخاب قرار دهید و تنها از طریق توضیح بی طرفانه حق انتخاب هایی كه او دارد و نیز آمادگی برای پاسخ به سؤالات، به او در روشن كردن فرایند انتخاب كمك كنید. انگیختن خلاقیت: با ارتباطات غیر كلامی و كلامی از قبیل ایجاد محیط فیزیكی مناسب و تولید
مسائلی كه او را به حل آنها بر انگیزد. مجالسی برای خطا كردن: رفتار و كلام مربی باید القاء كننده ی آن باشدكه كودك آزادی تام برای خطا كردن وتجربه نمودن دارد و این كه هر خطا یك تجربه است نه یك شكست. زمانی برای بازی و تخیل: كار عمده مربی ایجاد زمان – فضاهایی برای خلاقیت است. ایفای نقش می تواند منجر به پرورش تخیل و تجسم در كودكان شود. موضوع فلسفه و کودک عنوان جدیدی است که در دهههای اخیر تحت عنوانهای مختلفی از جمله فلسفه برای کودکان (P4C) ، فلسفه با کودکان (PWC) ، فلسفه و کودک (PAC) و ; به عرصه فرهنگ و فلسفه آمده است. این موضوع دارای دو جنبه است اول در زمینه آموزش و پرورش بطور کلی و دوم در زمینه آموزش فلسفه بطور خاص که البته مورد اول بیشتر مورد نظر است. در این شیوه، آموزش علوم و انجام کار تدریس در مدارس، برابر شیوه آموزش خلاّق و نقاد بصورت تعامل
بین شاگرد و معلم پیشنهاد میشود که در آن شاگرد حق دارد درباره هر موضوعی به پرسش و کندوکاو بپردازد و استاد در این کار به او کمک میکند. این شیوه سبب میشود شاگردان درس را بهتر و عمیقتر درک کنند و به ذهن بسپارند و در حقیقت درس را اجتهادی و نه تقلیدی بیاموزند و در آینده نیز افکار و عقاید مختلف را پس از تحلیل و بررسی و استدلال بپذیرند یا رد کنند.
این روش در عمل ظرافتهای بسیاری دارد که باید به معلمین آموزش داده شود تا بتوانند کودکانی فعال و اجتماعی پرورش دهند. افرادی بینا و هوشمند که پیش از ورود به هر کار آن را عاقلانه بررسی میکنند و با تحلیل دقیق وارد آن میشوند. در حقیقت میتوان آموزش فلسفه به کودک را پرورش تفکر در کودک نامید و این آموزش تفکر مزایا و فوائدی دارد که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:ـ ایجاد خودباوری و بالا بردن اعتماد به نفس در کودکـ علاقمندی به درس و معلمـ اعتقاد به مفید بودن دروس و ایجاد انگیزه برای یادگیری-بروز استعدادهای پنهان و شکوفایی آنـ درک و یادگیری بهتر معلوماتـ قدرت مقابله با مشکلاتـ قدرت نقادی و پرورش خلاقیت
ـ کشف کمبودهای معنوی کودکـ بروز پرسشهای پنهان کودکـ عادت به تفکر فردی و گروهیـ تقویت روحیه همکاریـ ایجاد رقابت سالم و دوستانه– استفاده از عقاید دیگرانـ ایجاد مسئولیتپذیریـ داشتن انعطافپذیری در زندگی آینده ـ مقابله با شستشوی مغزی و تبلیغات سوءـ ارتقاء سطح قضاوت در کودک از طریق استفاده از ملاکها و معیارها ـ بوجود آمدن خود تصحیحگری در کودکان
ـ بالا بردن سطح توجه کودک به عقاید و آراء افراد در جامعهاین نتایج به کودک توانایی بیشتر نه فقط برای تحصیل بلکه برای زندگی اجتماعی آینده او میدهد و کودک را دارای قدرت تشخیص و تمیز، قدرت تفکر، قدرت پرسشگری صحیح و مفید، قدرت انتقاد، قدرت استدلال و قدرت خلاقیت و نوآوری بار میآورد و استعدادهای خفته او را بیدار میکند و بعلاوه کودک، نکات اخلاقی، فلسفی، دینی و اجتماعی را یاد میگیرد.در میان جانداران، حتی با هوشترین آنها، فکر و آگاهی و استدلال وجود ندارد و این ویژگی فقط در انسان نهاده شده که متأسفانه برخی از آن استفاده نمیکنند.
ادامه خواندن مقاله فلسفه خلاقيت کودکان
نوشته مقاله فلسفه خلاقيت کودکان اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.