nx دارای 106 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
در فرهنگهای مختلف موجود در سطح جهان به خصوص در شرق ارتباط تنگاتنگی، انسان با طبیعت پیرامون خود دارد و این امر از سالهای بسیار دور تا به امروز در این فرهنگها باقی مانده است و در پی آن تاثیراتی مشهود در ساخته های دست بشر مخصوصا در ایجاد و خلق آثار هنری داشته
وباعث شده كه انسان و طبیعت با هم ادغام گردند كه در پی آن ارتباطهای چند گانه با طبیعت پیدا نموده است كه باعث دوام زندگی انسان و طبیعت شده است (البته در هنر شرقی این موضوع بسیار مشهود تر از غرب می باشد)در این باره ارسطو اعتقاد دارد كه هنر در حكم تقلید است كه با توجه به آن بسیار ی در این باورند كه هنر تقلید كامل و جزءبه جزءاز طبیعت پیرامون می باشد.هر چند طبیعت به عنوان مدل بسیاری از آثار معماری وهنری به جا مانده از گذشته است مانند
كلیسای جامع فلورانس اثر برونلسكی كه در آن با الهام از تخم مرغ دست به طراحی وساخت گنبد این كلیسا زده است یا ساخت انواع سازه های فضایی یا اختراعات علم امروز از حشرات و حیوانات الهام گرفته شده است البته این باور كه تمامی مصنو عات بشری و ساخته شده به دست انسان را كپی محض از طبیعت بدانیم اشتباه است. چون در بسیاری از مواقع ابداع یا خلق موضوعی در تقلید از طبیعت نبوده بلكه برای مقابله یا ایجاد تضاد با آن ایجاد می گردد و هیچ گونه آشتی با
طبیعت ندارد البته بسیاری از انسانها بر این باورند كه تمامی انسانها از طبیعت پیرامون خود احساسی مشابه دارند یعنی كه نسبت به رنگ قرمز یا آبی یا نسبت به زیبایی طبیعت و;اتفاق نظر دارند در مورد هنر نیز چنین می باشد.كه این موضوع جایی برای تامل دارد،که در این بحث جای نمی گیرد. حال ما در این مجموعه نوشتار سعی بر آن داریم که به بررسی سبکهایی و گرایشات فکری که در صده اخیربر هنر دنیا و معماری به عنوان یکی از هنرهای کاربردی تاثیر گذاشته در حد خود بپردازیم و ببینیم که در این افکار و عقاید چه چیزهایی مطرح شده است و کجا را میتوان گفت که از طبیعت
الهام گرفته و یا مورد تقلید قرار داده اند و یا، معماری همگام با طبیعت چگونه معماری است وکدام یک از افکار و سبکهای موجود در پایدار نگهداشتن معماری و طبیعت موفق تر بوده اند.در واقع در این افکار و سبکها که سعی بر آن است که، آفرینش معماری، همواره بر انگارهای از جاودانگی استوار باشد. معماری شکلمیگیرد تا ماندگار شود و معمار، همواره با سودای آفریدن کالبد معمارانهای که در فراسوی زمان پایدار و استوار بماند، دست بهکار میشود. آرزوی ماندگاری اما، سرشت
ایستا و واپس گرایانه معماری را آشکار میکند. معماری خواهان وضع موجود است و جهان، باید آنچنانکه هست بماند، تا معماری ماندگار شود. معماری، بر بودن پامیفشارد، شدن را برنمیتابد. از این رو، معماری برای اینکه ماندگار شود، باید در برابر زمان، دگرگونی و طبیعت بایستد،یکه و تنها، بهگفته دیگر، معماری برای اینکه پایدار بماند، ناگزیر باید در برابر جهان بیرون از خود بایستد و با سه دشمن نابودگر خود، زمان، دگرگونی و طبیعت، بجنگد.آفرینش معماری، سرآغاز جدایی آدمی از طبیعت است. آدمی، با شکلدادن به مکان معمارانه، جهانی میآفریند که در برابر طبیعت میایستد. معماری، آشکارترین نمود پیروزی آدمی بر طبیعت است. معماری، طبیعت و عناصر طبیعی را دگرگون میکند تا جهانی معمارانه بیافریند. معماری، خاک زیرپا را بهشکل خشت درمیآورد و در ستیز با گرانش طبیعی زمین، آن را، بهشکل تاق و گنبد، بر فراز زمین و بر بالای سر آدمی برپا نگهمیداردکه خود الهام گرفته از طبیعت است. معماری، سنگ و خشت را، جدا از جایگاه طبیعی آنها، به ایستادگی در برابر گرانش وامیدارد. معماری، بیابان را بهشکل شهر درمیآورد تا آدمها در آن زندگی كنند. پیروزی آدمی بر طبیعت اما، پیروزی بر خویشتن است و پیروزی بر خویشتن طبیعی، بزرگترین شکست معماری در برابر طبیعت است
. طبیعت، آرام و خاموش، به رویارویی با جهان ساخته آدمی برمیخیزد و ساختههای آدمی را فرومیریزد. خشت، به جایگاه آغازین خود بازمیگردد و دوباره خاک میشود. سنگ، فرومیافتد تا بر روی زمین استوار بایستد و اینهمه، فضای تهی شکلگرفته از خشت و سنگ برپاداشته را، با خاک پرمیکند و آدمیان را در دل خود جایمیدهد. معماری، نابود میشود و شهر دوباره بهشکل بیابان درمیآید. در این میان، تنها نخلها هستند که استوار ایستادهاند و خاموش و به زبان بیزبانی میگویند: این معماری ستیزهگر با جهان بیرون از خود را، از نابودی گریز نیست. معماری، تنها آنگاه که با طبیعت سازگار، با زمان همراه و دگرگونیپذیر و پویا باشد و سرمایه آفرینندهاش درست
بهکارگرفته شود، میتواند پاینده باشد.در این زمان که بعضی از سازندگان و آفرینندگان معماری به فکر همسان سازی و آشتی با طبیعت میافتند که شاید دیگر ستیزی دیگر با طبیعت نداشته باشند.حال به نظر شما معماری که برای برقراری خود دست به تخریب طبیعت میزند اما خود الگویی از طبیت است تا چه حد درست وصحیح میباشد مادر این مجموعه قصد حمایت از محیط زیست را نداریم بلکه میخواهیم بدانیم چرا انسان برای ساخت مصنوعات خود با توجه به افکار و عقاید خودتا چه حداز طبیعت از لحاظ مبانی اولیه استفاده میکنند وتا چه اندازه و به چه طریق استفاده میکنند.
انسان
انسان انسان شناسی عنوان واحدی در مجموعه هستی در گستره تاریخ است ؛ یعنی تحول انسان در طول تاریخ بشری بحثی فراتر از تاریخ بشری است،لذا: از اولین پیدایش به قبل از شکل گیری جوامع بشری برمی گردد. انسان شناسی گستره ای در این دامنه می باشد.
انسان شناسی را از دیدگاههای مختلفی مورد بررسی قرار میدهند:1 انسان شناسی دینی2 انسان شناسی فلسفی
3 انسان شناسی تجربی4 انسان شناسی عرفانی1) انسان شناسی دینی: روش ادیان مبتنی بر وحی است. در مورد انسان نیز مطالبی را مطرح کرده اند. پس انسان شناسی دینی، تصویر انسان را از بطن دین خارج می کند.
2) انسان شناسی فلسفی: از طریق استدلال، براهین عقلی این کار انجام می شود. هنگامی که فلاسفه می خواهند بنای فلسفی را ایجاد بکنند ابتدا تمام باور های مردم را کنار می زنند و در آنها شک می کنند و دوباره از موضوعی که قابل شک نیست شروع می کنند.مثلاً دکارت در مورد همه چیز شک می کند و در نهایت می گوید: من در مورد همه چیز شک کردم ولی در مورد شک نمی توانم شک کنم، شک وجود دارد. در حقیقت این امر حرکت به سوی رسیدن به یک زیر بنای محکم می باشد، پس یک بنای فلسفی است.
3) انسان شناسی تجربی: مطالعاتی در میدان تجربه انجام می دهیم و به اطلاعاتی دست می یابیم. فلسفه می تواند به مسائل انسان شناسی پاسخ معقول و مثبتی بدهد. بخشی از فلسفه به موضوع انسان می پردازد ؛ اینکه انسان چیست، کیست، دارای روح است یا نه و اصالت با کدام است.هیچ یک از شاخه های معرفتی طور کامل نمی توانند به سؤالات مطرح شده در مورد انسان پاسخ بدهند.اگر انسان پاسخ خود را از یک شاخه دریافت می کرد از شاخه ها ی دیگر مستغنی بود. بنابراین به این مجموعه، انسان شناسی عرفانی نیز افزوده می شود.
4) انسان شناسی عرفانی: عرفا با شیوه شهودی دنبال شناخت انسان هستند. مانند کتاب مثنوی مولوی که در مورد انسان صحبت ارزنده ای کرده است. در این کتاب، شیوه شهودی مطرح است اما بر گرفته از دین نیز هست. سؤال هایی که انسان به آنها پاسخ می دهد عبارتند از:1) دامنه حقیقی وجود آدمی از کجا آغاز و به کجا می انجامد ؟2) زیر ساختارهای رفتارهای آدمی چیست ؟
3) تفاوت های اصلی و بنیادی انسان با حیوان در چیست ؟4) نیازها و اهداف حقیقی انسان چیست و چگونه می توان به آنها پاسخ داد ؟انسان از زبان;در عرصه تاریخ هیچگاه مثل امروز، انسان به این اندازه برای خود مسأله نبوده است. امروزه انسان شناسی علمی، فلسفی و انسان شناسی متکی به الهیات، نسبت به یکدیگر یکسره بی اعتنا هستند و علوم تخصصی بیشتر پنهانگر ذات انسان هستند تا روشنگر آن ؛یعنی دانش ما نسبت به انسان موجب پنهان ماندن انسان شده است.(ماکس) اندیشه و تفكر پشتوانه ای بزرگ در سراسر حیات بشر است و انسان بی اندیشه و تفكر به ماده ای بی روح می ماند. (پاسكال)انسانها با دو چشم و یک زبان به دنیا میآیند تا دو برابر آنچه میگویند ببینند، ولی از طرز سلوکشان این طور استنباط میشود که آنه با دو زبان و یک چشم تولد یافته اند، زیرا همان افرادی که کمتر دیده اند بیشتر حرف میزنند و آنهاییکه هیچ ندیده اند، دربار همه چیز اظهار نظر میکنند.(کولتون)آنکه برای بهروزی آدمیان تلاش میکند و راه درست را نشان میدهد بارها و بارها میزید و تا یاد و سخنش جاریست او زاده میشود و باز هم.(اُرد بزرگ)حیات آدمی در دنیا همچون حبابی است در سطح دریا. (جان راسکن)گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونههای آن در حال پیدایش است. (اُرد بزرگ)گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونههای آن در حال پیدایش است). اُرد بزرگ)انسان بزرگ خلق شده است ولی در میان قیود به دنیا میآید.(فیلر)پاکی نفس جدایی میآورد.(نیچه)
فكر خوب معمار و آفریننده است. (دیل كارنگی)انسان حیوان ناطق است.(ارسطو)هویت انسان، احساس نسبتاٌ پایدار از یگانگی خود است.(اریکسون)برای افلاطون آدم و انسان دو عالم دارد:عالم دیدار و عالم پندارمثلاٌ تمام انسانها به وجود میآیند و میمیرند،اما یک چیزی هست که همه انسانها به طور مشترک دارند،چیزی که سبب میشود انها را انسان بدانیم.آن چیز، الگو،قالب و یا همان صورت انسان است.(افلاطون) انسان قادر نیست از چیزی که پیوسته در حال تغییر است،شاخ حقیقی پیدا کند. (افلاطون)
روح پیش از آمدن به این دنیا،زیبایی مطلق را دیده و در این دنیا زیبایی ظاهر را میبیند. (افلاطون)همه انسانها از توانایی و استعداد یکسانی برخوردار نیستند. (افلاطون)اجتماع نوع انسان و حکیمان این معنی را بدین سان تعبیر میکند که انسان دارای سرشت مدنی است،یعنی ناگزیر است اجتماعی تشکیل دهد که در اصطلاح ایشان آن را مدنیت گویند و معنای عمران همین است.(عبدالرحمن بن خلدون)امتیاز انسان با حیوانات دیگر به این است که اگر انسان بخواهد به تنهایی و به دور از اجتماع زیست کند،حسن معشیت وی تامین نخواهد گشت،پس ناگزیر با همنوعان دیگر خود باید همکاری داشته باشد تا با معاونت آنان حسن معشیت وی تامین و احتیاج او رفع گردد و از همین روست انسان مدنی بالطبع میگردد (امام فخر رازی)
انسان مدنی بالطبع است،یعنی باید اجتماع کند در مدینه ها(معنای اصطلاحی مدنی در اصطلاح فلاسفه اسلامی،مدنی منسوب به مدینه و کنایه از اجتماع بشری). حکیم سبزواری مولوی:روزها فکر من این است، همه شب این سخنم که چرا غافل از دل خویشتنم.از کجا آمده ان آمدنم بهر چه بود****به کجا میروم آخر ننمایی وطنمپاسخ:انسان شناسی.
خودت را بشناس. سقراطای کسانی که ایمان آورده اید بر شما باد خودتان(خودتان را مراقبت کنید)هرگاه شما هدایت یافتید آن کس که گمراه شده است به شما زیانی نمی رساند بازگشت همه به سوی خداست.(قرآن کریم)هیچ معرفتی ارزشمندتر از معرفت تو نسبت به خودت نیست. (حضرت علی)هرکس خود را بشناسد به سعادت بزرگی رسیده است.(حضرت علی)آنی که هستی باش. (نیچه)
ارزیابی یعنی آفرینش.(نیچه) با رنج عمیق درون، آدمی از دیگران جدا میشود و والا میگردد.(نیچه) حقیقت مانند دریا است که چون نمک آب دریا زیاد است تشنگی را رفع نمی کند. اگر حقیقت آدمی تحریف شود مثل آب شور دریا خواهد بود که تشنگی اش را رفع نخواهد کرد. (نیچه) چهار فضیلت انسان والا عبارت است از: دلیری،درون بینی، همدلی و تنهایی که گرایش به آنها سبب پاکی میشود. (نیچه)فارابی همانند افلاطون اجتماع انسانی را تشبیه به یک بدن یا یک کالید میکند.فرد آزاد فردی است که بتواند آزادی را اراده کند این نظر در مخالفت با روسو استو معتقد است قرارداد اجتماعی از دست دادن آزادی است نه بد ست آوردن آن. (هگل)انسان از آن رو که انسان است از حق آزادی برخوردار است.(کانت)نگرش شهید مطهری نسبت به انسان بر اساس اصل فطرت است. حضرت علی (ع) می فرمایند:کریم کسی است که آبرویش را بر مالش حفظ می کند و لئیم کسی است که آبرویش را می دهد تا مالش را حفظ بکند.از امام صادق (ع) نقل شده است:ثلاثه تدل علی الکرم المرء:حسن الخلق، کظم الغیظ و غض الطرف
سه چیز نشانه کرامت انسانی است:1) خوش خلقی 2) فرو بردن و کنترل خشم 3) چشم پوشی کردن
طبیعت
طبیعتتمایز طبیعت در معنای عام از طبیعت در معنای خاص تا به پایان رسیدن جنبش رمانتی سیسم مفهوم طبیعت در معنای خاص كلمه به ویژه مفهوم زیبایی طبیعی. تحت تاثیر افكار ارسطویی و افلاطونی بود. این مفهوم در ارتباط تنگاتنگ با عقیده ای بود كه هماهنگی را وحدت الهام شده بین عالم صغیر و عالم كبیر , و انسان را جزیی كامل در این وحدت میدانست. متقاعب آن ماشینی
كردن تصور جهان منجر به دركی علمی از طبیعت شد. این امر دیگر خود را به مفاهیم كیفی محدود نمی كند. بلكه مفاهیم كمی را كه مربوط به تعاریف مختلفی از زیبایی شناسی اند برتر میداند. به هر حال ذهنیت آدم هنوز تحت تاثیر تعریفی است كه مكتب رمانتیسیسم از جلوه های ایده ال و بكر طبیعت برای انسان منبع مواد اولیه به شمار میرود. درك رمانتیك انسان از طبیعت او را وادار میكند تا در پی جلوه های بكر طبیعی باشد و در واقع با دخالت خود این بهشت گمشده را به مخاطره اندازد. در طول تاریخ , طبیعت به معنای خاص كلمه , به مفهومی نمادین و با تنوع موضوعی روز
به روز در حال افزایش بدل شده. و به هر حال امروزه هنوز اختلاف ذاتی بین قطب های متضاد حل نشده است، ولی آنها كماكان در كنار هم قرار دارند. در قالب جامعه چند قطبی كنونی و در برابر پیشینه پیچیده تاریخی آن هر فردی تعریف خود را از طبیعت بدست میدهد. این مفهوم ایستا نیست و تحت تاثیر آنچه در جامعه رخ میدهد (مثلا انچه از طریق تبلیغات القا میشود , قرار دارد و با معیار های فرهنگی در ارتباط است). بنابر این معنای واقعی مفهوم معاصر هنر حاصل جمع این تعاریف شخصی است و در نتیجه ارائه تعریف مشخصی از طبیعن در معنای خاص ناممكن به نظر میرسد، در حقیقت ممكن است چنین تعریفی اصلاً وجود نداشته باشد.
با وجود همه اینها مفهوم طبیعت نقش مهمی را در ایدئولوژی ایفا میكند. و میتواند بیانگر هر دو دیدگاه اصلاح طلبانه و محافظه كارانه در جامعه باشد. استفاده از فراخوان روسو برای بازگشت به طبیعت در جهت توجیه به فرار به سوی محیط طبیعی به اصطلاح دست نخورده , حركتی كاملا محافظه كارانه است. این امر ابعاد هشدار دهنده كه صفاتی بدوی و بومی و اصیل به دلیل طبیعی بودنشان مورد پسند قرار میدهند. و با استفاده از منطق مشابه صفاتی را كه دارای بار معنایی”غیر طبیعی”باشند پست جلوه میدهند , با هم مرتبط میسازند.
می توان گفت كه تعریف اصلاح طلبان از”طبیعت”بر پایه فلسفه های اخلاقی استوار است كه تغییرات را میپذیرد. تنوع را ارج میدهد. احساس گرایی را مجاز میداند و به تفاوت ها احترام میگذارد و قادر است با تغییرات ناگهانی همانگ شود. این تعریف اساسا میپذیرد كه انسان به عوان موجودی زنده , جزئی از طبیعت است و در عین حال به عوان موجودی دارای استدلال. موجودی خود محور , و به تبع آن , مسئول كردار خویش است.
از آنجا كه مفهوم”طبیعت”هنوز معنای اخلاقی بسیاری را در بر دارد و مبنای برای طراحی عملی به شمار میرود. و بدین ترتیب بر شیوه زندگی آدم تاثیری مستقیم بر جای میگذارد. تاملی موشكافانه بر رویكرد فردی و اجتماعی انسان به طبیعت اجتناب ناپذیر است. مشكلات زیست محیطی ای را كه جهان را تهدید میكند , میتوان اساساً به رابطه مخدوش شده بین”طبیعت بیرونی انسان”و”طبیعت درونی”وی نسبت داد.
عدم اعتماد بشر امروزی به طبیعت انسان – بالاتر از همه”وحشی بودن درونی”امیالش نتیجه بدل شدن او به موجودی استدلال گر و روشن فكر در طول قرن 17. 18 میلادی است. از زمان آغاز این تغییر. كه برای نخستین بار در طول جنبش روشن گری به اوج خود رسید غلبه بر طبیعت گاهی غیر قابل كنترل انسان , یكی از اهداف نهادین فرایند پیشرفت فن آوری و صنعت و دخالت آن در محیط زیست , بر پایه تلاش انسان برای آزادی از قید نیروهای محدود كننده طبیعت نیرومند , و بهره گیری از منابع استوار آن است. در عین حال , این حركت آزادی خواهانه , یعنی در اختیار گرفتن طبیعت بود كه رفاه اقتصادی ملل صنعتی و بهره مندی همگان از زیبایی های طبیعی را ممكن ساخت. به عنوان نمونه اشتیاق دست اندر كاران هنر خاكی در امریكا در طول دهه 1960 , به بلایای طبیعی را , تنها كسانی میتوانند درك كنند كه هستی آنها با زلزله و آتشفشان و سیل و بلایای دیگری از این دست به مخاطره نیفتاده باشد.
رد كردن فن آوری به خودی خود به ندرت یكی از ملاحظات جدی مربوط به جامعه امروزی است. پرسشی كه باید مطرح كرد این است كه چگونه میتوان به رویكردی پر معنا به طبیعت و فن آوری در آینده دست یافت. به ویژه رشته هایی كه مسولیت شكل دهی به محیط زیست را بر عهده دارند, با توجه به این واقعیت كه همه آنها در تفهیم مفاهیم خاص طبیعت مسئولیت مشتركی دارند , وادار خواهند شد تا در دیگاه خود نسبت به طبیعت و در دیدگاه رایج خود به طراحی منظر , تجدید نظر كنند …
معماری
معماریمعماری هنر و دانش طراحی ساختمان هاست. تعریفی گستردهتر از معماری میتواند طراحی کلیه محیط ساخت و ساز، از سطح شهرسازی و محوطه سازی گرفته تا طراحی مبلمان و فرآوردهها را نیز در بر بگیرد. معماری تجسم عینی و کاربردی کردن هنر در زندگی روزمره است. محیط اطراف ما را طبیعت زنده و ساختمان که ساخته معمار است فرا گرفتهاست. معماری یعنی (ساختن ظرف زندگی انسانها) این تعبیر از دکتر مهدی حجت است. همچنان که برای آب، شربت، چای، میوه، جواهر، کتاب ظرفهایی طراحی میکنیم و میسازیم، برای زندگی انسان هم ظرفهایی طراحی میکنیم و میسازیم. این ظرف را، که مظروفش زندگی آدمی است، معماری میگویند. به فعل طراحی کردن و ساختن این ظرف نیز معماری میگویند.
معماری از زبان;ویلیام موریس (William Morris): معماری شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشری را احاطه میکند و تا زمانی که عضوی از اجتماع متمدن هستیم، نمیتوانیم از معماری خارج شویم، زیرا معماری عبارت است از مجموعه تغییرات و تبدیلات مثبتی که هماهنگ با احتیاجات بشر روی سطح زمین ایجاد شده است و تنها صحراهای دست نخورده از آن مستثنی هستند.جان راسکین(John Ruskin)
; تعریف درست معماری بطوریکه آن را از یک مجسمه متمایز کند، عبارت است از هنر طراحی مجسمه برای یک مکان خاص و جانمایی آن در آنجا بر اساس مناسبترین اصول ساختمان. جان راسکین: معماری هنر مرتب کردن و تزیینات بناهای ساخته شده توسط بشر به هر مقصودی است به قسمی که در سادهترین نگاه سلامت، نیرو و لذت بردن روح را میسر نماید.
اتین لویی بوله (Etienne-Louis Boullee): معماری چیست؟ آیا من آن را همسو با ویتروویوس به عنوان هنر ساختمان تعریف خواهم کرد؟ نه. این تعریف دارای یک اشکال اساسی است. انسان برای ساختن باید از تصور خود استفاده کند. نیاکان ما کاشانهشان را تنها پس از اینکه شکل آن را تصور میکردند، میساختند. این فرآورده ذهنی و خلاقیت هست که معماری را تشکیل میدهد، اینک ما میتوانیم آن را به عنوان هنر تولید هر نوع ساختمان و به حد کمال رساندن آن تعریف کنیم. بدین ترتیب هنر ساختمان تنها یک هنر ثانوی است که به نظر میرسد برای نامیدن بخش علمی معماری مناسب باشد.
آدولف لوس (Adolf Loss):زمانی که ما با یک تپه و توده خاک به طول شش فوت و عرض سه فوت در جنگل روبرو میشویم که با استفاده از بیل به شکل یک هرم روی هم انباشته شده است، به فکر فرو میرویم و چیزی در درون ما میگوید: اینجا کسی دفن شده است. آن توده خاک معماری است.
لوکوربوزیه (Le Corbusier):; اینکه معماری در لحظهای از خلاقیت بوجود میآید، یک حقیقت انکارناپذیر است، زمانی که ذهن درگیر چگونگی تضمین استحکام یک ساختمان و نیز تأمین خواستههایی برای آسایش و راحتی است، برای رسیدن به هدفی متعالیتر از تأمین نیازهای صرفاً کارکردی برانگیخته میشود و آماده میگردد تا تواناییهای شاعرانهای را به معرض نمایش گذارد که ما را برمیانگیزانند و به ما لذت و سرور میبخشند.
لوکوربوزیه: معماری غیر از نمایش ساخت و پاسخ دادن به نیازها است.(منظورم از نیازها استفاده، راحتی و آسایش عملی است(سرنیکولاس پوزنر (Sir Nikolaus Pevsner): آلونک چتری دوچرخه یک ساختمان است و کلیسای لینکلن (Lincoln Cathedral) نمونهای از معماری میباشد. تقریباً هر چیزی که فضا را به میزان کافی برای انسان محصور میکند تا آدمی به درون آن نقل مکان کند، یک ساختمان است. اصطلاح معماری تنها ساختمانهایی را در برمیگیرد که با هدف برخورداری از جاذبه زیباییشناسانه طراحی شدهاند. لویی کان (Louis Kahn):
; معماری وجود خارجی ندارد. تنها اثر معماری است که وجود دارد. معماری در ذهن موجود است. شخصی که یک کار معماری انجام میدهد، در حقیقت آن را به روح معماری عرضه میکند; روحی که سبک نمیشناسد، تکنیک نمیشناسد، متد نمیشناسد و تنها منتظر آن است که خود را به معرض نمایش بگذارد. بدین ترتیب معماری تجسم واقعیات غیر قابل سنجش میباشدوالتر گروپیوس: از قاشق غذاخوری تا شهر دامنه کار معمار را تعریف میکند. اتیون لوییس بوله: معماری چیست؟ آیا معماری هنر ساختوساز است؟ یقیناً خیر.تادااو آندو: معماری باید کاملاً با اطراف هماهنگی داشته باشد.
فرانسیسکو میلیزیا: معماری هنر ساختن است. ویتور ویوس: اولین شخصی که گفت معماری هنر است.تویوایتو: معماری پدیده شهری است.فوتوریستها: معماری تحت تأثیر جهان مکانیکی و تکنولوژی میباشد. اسنووا: ایدولوژی لادوفسکی درباره ساخت گرایی اینگونه معرفی شده بود که معماری باید ترکیب سه عامل روراستی فنی، امکان پذیری اقتصادی و بیان تجسمی باشد. ل.بنه ووله: معماری مدرن از تغییرات فنی، اجتماعی و فرهنگی ناشی از انقلاب صنعتی، زاده شده. کریستین نور برگ_شولتز: شاید به این نتیجه برسیم که صفت کمال معماری در گرو سه معیار اساسی است، نقش ساختمان، شکل و فنونلویی هلمن:
معماری هنر دانش طراحی ساخت ساختمان است،بنابراین معماری هنر دانش را به هم میآمیزد تا از این رهگذر محیطی متناسب با نیازهای انسان خلق کند.معماری صورتی از هنر است،اما نه یک هنر مجزا و موزه ای،هنری که همه افراد را تحت تاثیر قرار میدهد،بنابراین معماری آیینه ایست که جامعه مربوطه و ارزشهای آن را باز مینماید.هولاین: همه معمارند و همه چیز معماری است. آدلف لوس: معماری چیزی نیست جز یادمانها و مقبرهها. معماری دریافت بصری از به پرواز در امدن تفکرات خالق. مدرنیستها: معماری صنعت میباشد. آیزنمن: معماری امروز ما باید منعکس کننده شرایت ذهنی و زیستی ما باشد و آنچه که در معماری امروز ما مورد آیزنمن:حقایق علمی بهانه ای برای معماری هستند نه توجیهی برای آن. آلبرتو پرز گومس:حتی دیدگاه ریاضیدانی چون مندلبروت از معماری همانند دیدگاه پرنس چارلز تقلیدی کهنه است.میس ونده رو:هیچ کس نمیتواند هر صبح دوشنبه یک سبک معماری جدید اختیار کند.میس ونده رو:ترجیح میدهم خوب باشم تا جالب توجه. هوشنگ سیحون:کلام آخر من ایران است. لوکوربوزیه:چشمهایی که نمی بینند زیبایی نوین عصر حاضر را.لوکوربوزیه:من ترسیم کردن را به حرف زدن ترجیح میدهم، زیرا ترسیمکردن سریعتر است و مجال کمتری برای دروغگفتن باقی میگذارد.
پاول جاناک:رفتار معماران مدرن بر محور مصالح است و میخواهند کار خود را بر اساس ساختار و مصالح قرار دهند برای اینکه نمایش ساختار و مصالح تشکیل دهنده یک یک اصول خلاصه شده است.بهرام شیردل:معماران هم مثل اهل حرفههای دیگر در یک مقطع زمانی پی میبرند که شرایط جهان دارد تغییر میکند و کار حرفه ای آنها وقتی ارزش دارد که در این شرایط جدید بتواند نقشی ایفا کند.ژان نوول:معمارانی که حرف بیشتری برای گفتن دارند معمارانی هستند که واقعا میسازند. پاتریک ناتگنز:معماری علاوه بر زیبایی با کارایی نیز سر و کار دارد یعنی علاوه بر بیان شخصی با تامین نیاز دیگران نیز درگیر است.
بن فارمر:معماری هنری است که نمی تواند از بافت پیرامون طبیعی و مصنوع جدا باشد.اگر قرار است مفاهیم معماری را درک کنیم تبحر فنی نیازیست اساسی. معماری خوب نیزمند کارفرمای خوب است.هنری لنارد/سوزان کروهست لنارد:فضاهای شهری نیازمند بیان هنری اند.خاطرههای ما با مکانهای با هویتی که در آن تجربههای ارزشمند رخ میدهد گره خورده است.فضای شهری در واقع قلب شهر و منشاء زندکی روزمره است.جرج آنزورنا:معمار واقعی معماریست برای همه و از جمله فقرا.باری.بی.گرین بی:از نظر تاریخی معماری عینی ترین و ماندگارترین نتیجهء آرزوی انسان برای یافتن معنا در این دنیای خاکی بوده است.جی اپیلتون:رابطه یک بنا با محیط پیرامونش معیار مهمیست که با توجه به آن میتوان شایستگی هنری بنا را ارزیابی کرد.دیتریچ کاربرچت:وقتی میگوییم شهری زیباست منظور آن زیبایی است که ما از خیابانها و میدانها _یعنی از فضای عمومی_درک میکنیم.بنابراین برای «زیبا» کردن یک شهر باید به اینگونه فضاهای عمومی پرداخت.استیون گروک:آثار «آلتو» دل مشغولی او را به مکان و راهها نشان میدهد.یعنی عینیت بخشیدن به تجربه ای از حرکت در مکانی از پیش ساخته.چارلز جنکز:معماری ارگانیک این معماری بر پایه اندیشه نزدیکی بین معماری و محیط زیست شکل گرفته است. این معماری نوعی فناوری الهام گرفته از طبیعت است که الگوهای طبیعی عیناً در آن تکرار میشود.
فرانک لوید رایت:معمار بایستی یک پیامبر باشد; یک پیامبر به مفهوم واقعی کلمه; اگر او قادر نباشد حداقل ده سال جلوتر را ببیند، نمیتوان او را یک معمار نامید.لویی کان:پروژه؛ یعنی شالوده دادن به یک فرم، درون یک نظم.لوکوربوزیه: معماری بازی احجام زیر نور است.(کتاب زمانومعماریفرانک گری:هندسه شالوده و مبنای ادراک معماری است. من از طریق هندسه به اثر خود دست مییابم. در شناخت جهان معماری، زبان هندسه مانند زبان سازه اهمیت دارد. هر دوی آنها در کنار خواص مصالح و عالم طبیعت، برای من سرچشمههای زاینده و مهم الهام هستند.تادائو آندو:خلاقیت حقیقی کل زندگی را شامل میگردد و به وسیله ابزارهایی از شهود بیان میشود که فراسوی منطق و آن چیزی است که زبانهای دیگر قادر به ابراز آن هستند.
سبکهای معماری
معماری ارگانیکمعماری مدرن وهای تکمعماری پست مدرنمعماری دیکانستراکشنمعماری فولدینگمعماری پیدایش کیهانی و ;
معماری ارگانیکمنبع الهام: طبیعتلغات کلیدی:– حداقل دخالت در محیط طبیعی– معماری بومی– رشد– گسترش از درون به برون– نمایش ماهیت مصالح– باغ شهرساختمان شاخص: خانه آبشار معماری مدرن وهای تکمنبع الهام: تکنولوژیلغات کلیدی:– عملکرد و کارایی– صنعت و ماشین– پیش ساختگی– استاندارد نمودن– توجه به آینده- علم، ریاضی و هندسه– تناسب و همگونی– منطق و خرد– هنر انتزاعی– سبک بین المللیساختمان شاخص: ویلا ساوا – مرکز پمپیدو سبک معماری: معماری پست مدرنمنبع الهام: هویت انسانلغات کلیدی:– فرهنگ– تاریخ– سنت– کثرت گرایی– التقاط– هنر مردمی– سبک محلیساختمان شاخص: خانه مادر ونچوری سبک معماری: معماری دیکانستراکشنمنبع الهام: چند معناییلغات کلیدی:– کثرت گرایی– اکنونیت– ابهام– ضد دوگانگی– نسبیت گرایی– عدم قطعیت– عدم وضوح– تزلزل– تناقضساختمان شاخص: مرکز هنری و بصری وکسنرسبک معماری: معماری فولدینگمنبع الهام: چند معناییلغات کلیدی:– کثرت گرایی– افقی گرایی– ریزوم– ضد دوگانگی– ضد مرکز گرایی– ضد سلسله مراتب– ضد خرد گرایی– ضد فراروایت– انعطاف پذیری– انتقال نرم– فرم ظعیفساختمان شاخص: مرکز گردهمایی کلمبوسسبک معماری: معماری پیدایش کیهانیمنبع الهام: علم و فلسفه جدیدلغات کلیدی:– توجه به نشانه¬های کیهانی– علم پیچیدگی– خود سازماندهی– مشابهت خودی– پرش– فراکتال– آشفتگی– منطق مخدوش– عدم قطعیت– گسترش غیر خطی– اثر پروانهساختمان شاخص: موزه گوگنهایم در بیلبائو
مکتب شیکاگو / Chicago Schoolاصطلاحی که برای انواع نهضتهای معماری آمریکایی که در شیکاگو آمده بودند، به کار میرفت و همچنین به گروهی از معماران و آرشیتکتهایی اطلاق میشود که در فاصله سالهای 1817 که مصادف با آتش سوزی بزرگ بوده است و سال 1893 که طرح فوریت سولیوان و فرانک لویدرایت برای نمایشگاه جهانی کلمبیا مطرح بوده است به بازسازی شهر همت گماردند. و همچنین این اصطلاح اشاره دارد به همه معمارانی که از سال 1893 تا جنگ جهانی اول فعالیت میکردند و تحت تأثیر سولیوان و رایت بوند.گوتیک / Gothic
سبک شاخص معماری شمال اروپاست، از آغاز قرن دوازدهم تا قرن شانزدهم، و همین طور به سبک نقاشی و پیکره سازی آن دوره هم اطلاق میشود. گر چه عناصر مشخص سبک گوتیک هریک به طور مستقل پیش از این تاریخ هم در گونههای مختلف معماری به کار گرفته شده بودند؛ اما سبک گوتیک اولین به کارگیرنده ی متمرکز و منظم صنایع و فنونی چون طاق بندی با رگه قوسی، طاقهای نوک تیز، پشت بندهای شمشیری، سرمنارههای تزیینی، زینتهای بالای سقف و شیروانی، تزیینات توری وار گوتیک و شیشههای رنگی بود. به ظاهر ممکن است به نظر برسد که سبک گوتیک از اهمیّت کمتری نسبت به سبک رومی وار برخوردار باشد ؛ اماتوجه داشته باشیم که گوتیک سبک معماری بناهای بلند و سر به فلک کشیده بوده و از نظر تاریخی جایگزین سبک رومی وار شده است.
سبک لویی شانزدهم / Louis xvi Styleآخرین دوره سبک فرانسوی روکوکو است که در هنرهای تزئینی به کار میرفت وویژگی آن بازگشت به نقشهای قدیمی و باستانی و استفاده از خطوط مستقیم بود.
/ Orders of Architectureگونههای مختلف استقرار ستونها وپیشانی و اسپرها (بخشی از سرستون شامل کتیبه و گلویی) که به عنوان اجزا و قطعات سبک شناخته میشوند. یونانیها سه نوع ترکیب و آرایش را ابداع کرده بودند: دوریک، یونیک، و کورینتن و رومیها: توسکان و مختلط را هم به آن اضافه کردند.معماری ارگانیک / Organic Architectureنظریه ای در معماری که در کارهای فرانک لویدرایت تشریح و تجسم یافته است. در این نظریه، شکل و مواد به کار رفته در ساختمان باید تا حد امکان به طبیعت و محیط اطراف ساختمان شبیه باشد تا حدی که به نظر بیاید ساختمان از میان آنها سر برآورده است.روکوکو / Rococo
شیوه رایجی است در هنر و تزئینات در فرانسه و در دوره سلطنت لوئی پانزدهم، این شیوه در حدود سال 1730 در فرانسه و اندکی پس از آن در دیگر نقاط اروپا مانند بنای معماری کلیسای شیرینی پزی در آلمان و اتریش و در ایتالیا و اسپانیا در آثار شخصی بنام تی یه پولو به اوج خود رسید. ویژگی این سبک سرزندگی و شادابی است که بنظر میرسد از شیوه پر شکوه دوره باروک تأسی میکند و این در شیفتگی به رنگهای تند، استعارههای دور از ذهن و عاشق پیشگی بازیگوشانه و با استفاده زیاد از گچ بریها
پیچکی، ابرهایی با ته رنگ سرخ، کمانهای پیچیده و تو در تو و عدم تقارن کاملا مشهود است. بزرگان این سبک واتائو، بوخر و تا حدودی فراگونار بود که خیلی دیر به آنها پیوست.
سبـک معماری رایج در آمریکا پس از جنـگهای داخلی بر مبنـای سبک امپراطوری دوم فرانسه و ویـژگی آن بامهای چند گانه به سبک خانههای مجلل بود. رهبری این گروه به عهده رین ویک بود.نامی که به سبک معماری دوره 1145 تا 1190 داده شد و شامل عناصر باقیمانده از سبک نورمن و عنـاصر سبک گوتیک بود.
1-سبک خراسانبا طلوع اسلام ساخت بناهای مذهبی به خصوص مساجد آغاز گردید. سبک خراسانی اولین سبک معماری اسلامی بوده، چون اولین بناها در خراسان ایجاد شده، لذا به سبک خراسانی معروف است. این سبک در قرون اولین (1 تا 4 هجری) رایج بوده و تحت تأثیر پلان و نقشه مساجد عربی با ساختمانی ایرانی (پارتی) با فضای ساده (فاقد تزئینات) بنا احداث شدهاند.
ویژگیهای سبک خراسانی: 1 پلان مستطیل شکل2 فضای شبستانی یا چهل ستونی3 ساده و بیپیرایه (فاقد تزئینات(4 مصالح اولیه خشت خام و آجر5 فاقد پوشش و تزئینات یا گاهاً پوشش کاهگل6 استفاده از تک منار منفک با مقطع دایرهای در شمال بنا7 قوسهای بیضی، تخممرغی، ناریدر سبک خراسانی پلان و نقشه مساجد عربی و ساختمان بنا ایرانی است. 2-سبک رازی: تغییرات اسلوب معماری روندی تدریجی و آرام دارد، آغاز تغییرات در اسلوب خراسانی و نزدیک شدن آن به سبک رازی از دورهی آل زیار و سامانیان صورت پذیرفته است. سبک رازی دومین سبک معماری پس از اسلام در ایران میباشد. که اوج آن در دورهی سلجوقی بوده است.چون اولین بناها در شهر ری (راز) احداث گردیده، به سبک رازی معروف است. از مهمترین تغییرات این سبک حذف فضای شبستانی و ستونهای آن و احداث ایوان، گنبد با پلان چهار ایوانی میباشد.
اصلیترین متنوعترین سبک معماری ایرانی، سبک رازی است.سبک رازی تحت تأثیر سبک پارسی و پارتی قرار دارد.ویژگیهای سبک رازی:1 پلان مستطیل شکل2 فضای ایوانی3 مصالح اولیه آجر4 ساخت ایوان 0پلان ایوان مربع شکل میباشد)5 استفاده از طاقهای جناقی (تیزه دار)6 ساخت گنبد و متعلقات آن (گوشواره و فیلپوش)، گنبدها بر پشت ایوان جنوبی ساخته میشده است.7 ساخت زوج مناره بر ایوان جنوبی8 استفاده از تزئینات (گچبری، آجرکاری، گرهسازی، کاشی خشتی)
3- سبک آذرریبا ورود مغولان (ایلخانی) این شیوه معماری آغاز گردید و تا زمان صفویه ادامه داشته است. چون اولین بناها درتبریز احداث گردید به سبک آذری معروف است. دورهی حکومت غازان خان را آغاز سبک آذری میدانند. سبک آذری خود به دو شیوه قابل تفکیک میباشد:الف: شیوهی اول سبک آذری مربوط به دورهی ایلخانی به مرکزیت تبریز با ویژگیهای زیر:1 ساخت بناهای سترگ و عظیم2 توجه به تناسبات عمودی بنا3 ساخت ایوان با پلان مستطیل شکل4 تنوع در ایوان سازی5 استفاده از تزئیناتی چون گچبری، کاشی زرین فام و کاشی نقش برجسته.ب: شیوه ی دوم سبک آذری مربوط به دورهی تیموری به مرکزیت سمرقند با ویژگیهای زیر:1 ساخت ساقه (گلوگاه) بین فضای گنبد و گنبد خانه.2 ایجاد سطوح ناصاف در تمامی بنا.
3 استفاده از تزئینات کاشی معرق (موزاییک کاری)دورهی تیموری اوج معماری سبک آذری میباشد. 4-سبک اصفهانی:به شیوهی معماری دورهی صفویه، سبک اصفهانی اطلاق میشود. چون اولین بنادر شهرهای اصفهان ساخته شده و به سبک اصفهانی معروف است. دورهی حکومت شاه عباس را عصر طلایی سبک اصفهانی میدانند. ویژگیهای سبک اصفهانی (تزئینیترین سبک معماری ایرانی) 1 پلان مستطیل شکل و چند ضلعی ساده2 پلان ایوانی
3 مصالح مرغوب و بادوام4 در تزئینات بناها از کاشی خشتی، هفترنگ، مقرنس کاری، یزدیبندی، کاربندی یا رسمیبندی استفاده شده است
انسان و طبیعت
انسان و طبیعت در تدبیر تکوینی و اداره واقعی جهان ماده،انسان جایگاهی فعال و اثر گذار دارد.طبیعت با انسان و نیازهایش بیگانه نیست.آنچه نیاز انسان را برمی آورد،در طبیعت و قدرت چیرگی بر طبیعت در انسان نهاده شده است
انسان چنان آفریده نشده است که بر قسمتی از طبیعت تسلت یابد و بخشی دیگر از تیرس بهره برداریش خارج بماند،مدبر جهان طبیعت را چنان آفریده که نیازهای طبیعی انسان را برآورده سازد.انسان در چرخه ی تولید عامل اساسی است و باید در به دست آوردن تکنولوژی و به کارگیری فن تولید که عامل سرنوشت ساز زندگی اش به شمار میآید تلاش و کوشش نماید.از سوی دیگر نه طبیعت همه ی اندوخته هایش را به آسانی در اختیار انسان میگزارد و نه انسان میتواند بدون تلاش و آگاهی از رازهای طبیعت، آن را مهد پیشرفت خود قرار دهد.
ادامه خواندن مقاله انسان ، طبيعت ، معماري
نوشته مقاله انسان ، طبيعت ، معماري اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.