nx دارای 63 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
امام خمینى سیاستمدارى بزرگ و بزرگ سیاستمدار از بعد سیاسى امام خمینى یك شخصیتبىنظیرى بود كه دوست و دشمن بر آن اذعان داشتند. عنوانهایى نظیر تئوریسین بزرگ، صاحبنظر برجسته، تحلیلگر سیاسى فوقالعاده، استراتژیستبلند پایه، آیندهنگرى قوى، جهان بین منحصر به فرد، داراى دكترین عالى و پیچیده، ژرفنگر، غیر قابل پیش بینى و داراى
پیچیدگى بسیار دور بخشى از عنوانهایى بود كه شخصیتهاى جهانى به حضرت امام خمینى دادهاند، واقعیت این است كه حضرت امام امت همه عنوانها و القاب فوق را داشت ولى اینها همه صفات امام نبود، بلكه ناظران بینالمللى هر كدام از دیدگاه خاصى امام عزیز را مىدیدند. اینك با توجه به محدودیت كلام گوشههایى از ویژگیهاى سیاسى امام راحل را به شكلى كاملا موجز و خلاصه ذكر مىكنیم.
1- خودباورى به جاى خودباختگى: یكى از برجستهترین اهداف امام عزیز تلقین روح خود باورى به عموم مسلمانان و بخصوص به مردم خود بود. بنیانگذار جمهورى اسلامى در این استراتژى الهى خود از دو تاكتیك معروف استفاده مىنمود: الف – تحقیر قدرتها و ابرقدرتها
رهبر كبیر انقلاب اسلامى كه به خوبى به جنایتهاى كشورهاى امپریالیستى در تحقیر ملتهاى دربند آگاهى داشت و آثار ذلتبار سلطه ابرقدرتها را بر ملتها مشاهده نموده بود، درصدد برآمد كه اولا آنها را كوچكتر از آنچه هستند و نشان مىدهند معرفى كند، ثانیا بر مبناى قاعده تایید باطل، باطل است، سعى وافر بر
نفى تاثیرگذارى و موقعیتبرتر آنها داشتند. تكرار جمله امریكا هیچ غلطى نمىتواند بكند، از امریكا در ذهن و فكر مردم ما كشورى و قدرتى ترسیم نمود كه قدرتهیچ كارى را ندارد. الحق همین جمله كاخ ابرقدرتى امریكا را فرو ریخت و حتى امكان واكنش مناسب در برابر طوفان سهمگین انقلاب اسلامى را از او گرفت. حال آنكه امریكا به عنوان یك واقعیت، ابرقدرتى بود كه به خود حق مىداد و مىدهد كه در امور داخلى كشورها مداخله نماید. در ویتنام آنهمه جنایت مرتكب شود، گرانادا را به اشغال خود درآورد، لیبى را بمباران و در نیكاراگوئه دخالت نظامى نماید. نوریهگا را از اریكه قدرت در پاناما به زیر كشد و از اسرائیل حمایتبىقید
و شرط نماید و به اعراب بىاعتنایى كند. این درست است كه امریكا و چهار كشور دیگر عضو دائم شوراى امنیت و داراى حق وتو هستند. ولى واقعیت چیزى دیگرى است. به نظر بسیارى از صاحبنظران سیاسى امریكا حرف آخر را در شوراى امنیت مىزند. اگر سازمان ملل را به مدرسهاى تشبیه كنیم و شوراى امنیت را به كلاس، امریكا رئیس این مدرسه، انگلیس معلم كلاس، فرانسه در حكم مبصر كلاس، شوروى چون شاگرد ساعى و درسخوان این كلاس و چین مانند دانشآموز مستمع آزاد كلاس است؟ ! !
با همین دید و تحلیل است كه مشاهده مىكنیم امریكا در بحران اشغال كویت در مدت كوتاهى تعداد زیادى قطعنامه را در شوراى امنیتبر علیه عراق به تصویب رساند، حال آنكه كشورهایى نظیر فرانسه و شوروى كه هوادار سنتى عراق بودند از انجام هرگونه واكنشى ناتوان شدند و نتوانستند به نفع عراق كارى انجام دهند. همین امریكا در دیدگاه خدابین امام بزرگوار هیچ گونه محلى از اعراب را نداشت و به شدت تحقیر شد. دیگر قدرتها هم به فرا خور حال و به مناسبتهاى گوناگون مورد طعن و عتاب و شماتت قائد عظیمالشان قرار گرفتند. این یكى از استراتژیهاى امام بود. ب – القاى روح بزرگمنشى و عزت اسلامى
رهبر كبیر انقلاب اسلامى سعى بسیار زیادى داشتند كه عزت از دست رفته را به مسلمانان برگردانند و این مهم جز با تفهیم جهانبینى عظیم اسلامى مقدور نبود. بنابراین توجه بنیانگذار جمهورى اسلامى بعد از شكستن ابهت و صولت قدرتها، تشریح و معرفى اسلام ناب بود. همان اسلامى كه عزت را منحصر به مسلمانان مىداند ” ولله العزه ولرسوله وللمومنین”.
امام عزیز معتقد بودند به میزانى كه مسلمانان از اسلام فاصله بگیرند، به لحاظ سیاسى به همان میزان به قدرتهاى جهانى وابسته مىشوند. در این استراتژى همه مساعى حضرت امام مصروف تبلیغ اسلام و توجه به مسایل اسلامى بود. بهگونهاى كه مسلمانان هرگز احساس نیاز به دیگر ایدئولوژیهاى وابستگى آور را نكنند.
2- اعتراف جهان به صلابتسیاسى امام در سال 1365 در پایان سمینار منطقهاى سفراى كشورمان كه دسته جمعى به محضر امام نایل شدیم. توفیق زیارت خصوصى معظم له نیز طبق معمول دست داد. در آن ملاقات خصوصى حضرات آقایان: مهدوى كنى و انوارى و نیز جناب آقاى دكتر ولایتى نیز حضور داشتند. چند لحظهاى به سكوت گذشت. بنده از محضر امام بزرگوار اجازه خواستم كه مطلبى را به عرض برسانم. امام عزیز اجازه فرمودند. آنگاه گفتم:
چندى پیش سفیر شوروى در تهران (آقاى بویلدیروف سفیر وقتشوروى) به دیدن من آمد و طى گفتگویى گفت: ما و شما هیچ اختلافى با هم نداریم. من در پاسخ گفتم: اتفاقا ما با شما خیلى اختلاف داریم. اولین اختلاف ما ایدئولوژى ماست كه هیچ فصل مشتركى با ایدئولوژى شما ندارد. دوم حضور نظامى شما در افغانستان است كه ما كاملا مخالفیم. سوم حمایتهاى شما از صدام است كه مساله مهم ما و شماست و در این زمینه ما سیاستشما را رد مىكنیم و اصلا این سیاستبراى ما قابل درك نیست.
سفیر شوروى گفت: ما و شما همسایهایم و این را خدا خواسته است؟ با خنده گفتم: مگر شما هم خدا را قبول دارید؟
سفیر شوروى گفت: آن خدایى كه امریكا را با آنهمه عظمتبه دست انقلاب شما تا این اندازه زبون و ذلیل كرده است، ما هم این خدا را قبول داریم. چهره حضرت امام بسان گل باز شد و با لبخندى كه حاكى از رضایت و خرسندى بود، فرمودند: همین طور است، آن دیگرى هم (مقصود امریكا) درباره انقلاب اسلامى همین طور فكر مىكند. آنگاه خود حضرت امام به موضوع بسیار مهمى اشاره كردند كه در تایید همین مطلب بود.
ایشان فرمودند: چند روز پیش من فلان رادیو را گوش مىدادم (حضرت امام اسم رادیو را بردند ولى براى اینكه تبلیغى براى این رادیو نشود از ذكر نام آن خوددارى مىكنم) از قول سران كاخ سفید مىگفت: تا زمانىكه فلانى – حضرت امام خمینى (س) – زنده استشوروى جرات تعرض به ایران را ندارد. نگرانى ما زمانى است كه فلانى نباشد و روسها بخواهند به تمامیت ارضى ایران تجاوز نمایند.
مقصود حضرت امام این بود كه اگر مثلا ابرقدرت شرق در مورد عظمت انقلاب اسلامى چنان خاضعانه اظهار نظر مىكند دیگر قدرت غربى هم تصور مشابهى از انقلاب اسلامى دارد و هر دو به گونهاى از انقلاب واهمه دارند. عظمت انقلاب اسلامى حاصل خودباورى و طرد و رد قدرتهاى مادىبود و این خصیصه را امام عزیز در مردم ایجاد فرمودند. 3- دیپلماسى ایجاد مشكل براى دشمنان انقلاب اسلامى
یكى از استراتژیهاى بارز رهبر كبیر انقلاب اسلامى ایجاد مشكل و درد سر دائمى براى قدرتهایى بود كه در صدد ایجاد مشكل براى انقلاب اسلامى بودند. اصولا استراتژى ابرقدرتها مشغول كردن كشورهاى جهان سوم با مسایل داخلى به شكلهاى گوناگون است تا این كشورها نتوانند به مسایل اساسى خود بپردازند. اختلافهاى داخلى، جنگ عقیدتى، درگیرى منطقهاى، توطئه تجزیهطلبى و مسایلى از این قبیل موانعى است كه كشورهاى مستقل فرصت پرداختن به موضوعهاى مهم را نداشته باشند.
امام بیدار و بیدارگر، پیوسته مىكوشیدند تا با ایجاد دردسر تازه براى دشمنان انقلاب اسلامى نه تنها ابتكار عمل را از دست آنها بگیرند، بلكه به عكس آنها را با مشكل جدید، روبهرو نمایند. اشغال لانه جاسوسى امریكا و افشاى اسناد و مدارك و شخصیتها و عوامل امریكایى در كشور و كشف سناریوهاییكه واشنگتن جهتشكست انقلاب اسلامى تهیه دیده بود و بالاخره بازداشت 444 روزه جاسوسان امریكایى، كاخ سفید را به جد با مشكلهاى عدیدهاى مواجه كرد كه هم و غم “كارتر”، رئیس جمهورى وقت آمریكا و دستیارانش، آزادى گروگانها بود و امام عزیز به كارتر اجازه نداد از پیمان كمپ دیوید كه موجب ضعف و ذلت اعراب
بخصوص مصر در برابر اسرائیل شد و خطر اعراب براى اسرائیل حداقل براى دو دهه منتفى گردید – استفاده لازم را بنماید و اشغال لانه جاسوسى از كارتر یك زمامدار بى كفایتساخت كه در مسایل مهم قدرت تصمیمگیرى را نداشت و كارتر كه با تحمیل پیمان “كمپ دیوید” به مصر خواب انتخاب مجدد در انتخابات را مىدید به كلى از پیروزى مایوس شد و رقیب انتخاباتىاش حداكثر استفاده را از گروگانها نمود و این هم یكى دیگر از استراتژیهاى امام امتبود. 4- افشاى استراتژى دشمنان اسلام
بنیانگذار جمهورى اسلامى اهتمام خود را مصروف آگاه نمودن امت اسلامى از نقشهها و طرحهاى شیطانى دشمنان اسلام و مسلمانان مىكردند و در این راه به اعتراف دوست و دشمن موفقیتبسیار زیادى كسب نمودند. یكى از این موارد موضع محكم و انعطاف ناپذیر امام، سیاستبر علیه نویسنده مزدور كتاب موهن “آیههاى شیطانى” بود. دشمنان انقلاب اسلامى كه از توطئههاى گوناگون علیه انقلاب اسلامى سودى نبرده بودند، ایدئولوژى انقلاب را نشانه رفتند و تیرهاى
مسموم خود را به طرف آن شلیك كردند. این بار نیز امام پر صلابت انقلاب در مقابل تمامیت كفر جهانى را هدف قرار دادند و با اعلام ارتداد نویسنده سرسپرده آن كتاب و صدور فتواى تاریخساز واجب القتل بودن وى، بار دیگر حكم روشن اسلام را بیان فرمودند. دشمن زبون و سراسیمه و مایوس از هر كارى به تنها عملى كه مقدورش بود دست زد و با اجلاسى عجولانه تصمیم به احضار سفراى خود از تهران كرد تا شاید رهبر انقلاب را به عدول از این حكم الهى وا دارد كه صد البته بى اثر بود. از این پاتك امام بتشكن چند مساله روشن شد:
الف – به طور كامل دشمن در موضع ضعف و انفعال قرار گرفت. ب – ماهیت دشمنان اسلام و انقلاب اسلامى بیش از پیش مشخص گردید.
ج – تشتت و تفرق آنها آشكار گردید كه اصولا وحدت جز در سایه ملاحظات اعتقادى میسور نیست. آنجا كه قرآن كریم مىفرمایند: “تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتا”. در همین مورد روشنتر از همیشه افتراق و تشتت دنیاى كفر برملا گردید; به طورى كه یكى از سفراى اروپایى كه با اكراه تهران را موقتا ترك مىكرد، طى تماس تلفنى گفت: من با بى میلى تهران را ترك مىكنم ولى هفته آینده باز خواهم گشت. همین طور هم شد و سفیر مزبور پس ازحدود دو هفته به تهران بازگشت.
د – شجاعتیافتن مسلمانان در برابر كفار، بطورى كه از اندونزى تا مراكش و تا پشت دفتر نخستوزیر انگلیس مسلمانان فریاد “مرگ بر رشدى” سر دادند و خواستار اجراى حكم حضرت امام شدند. ه – روشن شدن قدرت و صلابت وحدت مسلمانان – كه به راستى اگر مسلمانان وحدت كنند عزت گذشته را باز مىیابند – و صولت و ابهتیافتن انقلاب اسلامى. در این مورد به یك خاطره اشاره مىكنم: دو سال پیش كه پنج تن از برجستهترین ائمه جمعه كشورهاى تانزانیا، زامبیا، زیمباوه، موزامبیك و افریقاى جنوبى به تهران آمده بودند و توفیق دیدار آنها در دفترم دست داد. یكى از آنها با اشاره با فتواى ارتداد سلمان رشدى كه به ساحت مقدس رسولالله – صلى الله علیه و آله و سلم – اسائه ادب كرده بود، گفت: حكم حضرت امام چونان ضربتى بود كه مولى امیرالمومنین – علیهالسلام – در جنگ خندق بر پیكر كفر مجسم یعنى عمروبن عبدود وارد آورد.
ز – واكنش مساعد و مستعد كنفرانس اسلامى در برابر این حكم، وزراى خارجه كنفرانس اسلامى در اجلاس قاهره كه به همین منظور تشكیل شده بود، با توجه به طوفان عظیمى كه این حكم ایجاد كرده، به اتفاق آرا حكم حضرت امام خمینى رهبر ژرفاندیش جهان اسلام را تایید كردند و دیپلماسى انگلیس یك بار دیگر در برابر قدرت و جاعتبىمانند امام احیاگر اسلام عقیم ماند و ناكام گردید.
5- امام خمینى انقلابىترین سیاسى و سیاسىترین انقلابى اندیشههاى امام خمینى – رضواناللهتعالى علیه – مرزهاى قراردادى را در نور دید و به اقصى نقاط عالم بسط و گسترش یافت. گستره پایگاه امام قلوب دردمندان و محرومان بود. همان تازیانه خوردهها كه زنجیر اسارت قرون و اعصار بر پا و گردن و دستشان سنگینى كرده بود و امروز نام امام خمینى همواره با واژههاى زیبایى آزادى، استقلال، خودباورى، ظلم ستیزى و مبارزه مستمر بر علیه بیداد، مترادف است. نام امام خمینى الهام بخش مبارزان و یاد امام خمینى امید آفرین دردمندان براى روزهاى بهتر و آینده روشنتر است.
امروز آزادگان جهان از امامتخمینى به عظمتیاد مىكند و از اینكه در قرنى كه به قرن امام خمینى شهره خواهد شد تعلق دارند، بر خود مىبالند. فى المثل دریادار چیكاتا، عضو شوراى انقلاب غنا و مرد شماره دو این كشور، با نهایت تواضع مىگوید:
امام خمینى متعلق به ما سیاهان زجر كشیده و شلاق خورده است. او به ما درس آزادى و آزادگى را بیاموخت و به ما آزاد زیستن در سایه مبارزه دائمى با دشمنان آزادى را تلقین كرد او در پایان این گفتگو گفت: ما براى تلفظ نام امام خمینى حرف (خ) را در زبان انگلیسى وارد كردهایم.
امام، حوزه و سیاست مىخواستیم بدانیم زمان حضور حضرت امام در حوزه و در سالهاى مبارزه و استقامت ایشان در برابر طاغوت، متحجرین و مقدس مآبها چگونه سپرى شده است؟ امام با آیت الله العظمى بروجردى چه رابطهاى داشتند؟ چرا امام دو بار با شاه ملاقات كردند; در آن ملاقاتها امام به شاه چه گفتند و; براى یافتن پاسخ موفق به دیدار با یادگار گرامى حضرت امام و پاسدار نستوه اسلام و انقلاب حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینى شدیم. آنچه در پى مىآید حاصل این دیدار است كه در واقع پاسخ سوالات ما را شامل مىشود.
سخن گفتن درباره ابعاد مختلف شخصیتحضرت امام خمینى (س) كار آسانى نیست. شخصیت امام در زمینههاى گوناگون علمى، اخلاقى، عرفانى، سیاسى و مبارزاتى براى مسلمانان دنیا ناشناخته است. امام با آفریدن نظام جدیدى در معادلات سیاسى جهان موجبات بیدارى و امیدوارى ملتهاى مظلوم را فراهم آوردند، بىتردید با آغاز دورانى كه با نام امام خمینى (س) رقم خورده است، ملل تحتستم در مبارزات اعتقادى خود قوت و قدرت ببیشترى خواهند یافت، امروز درهاى امیدوارى بر روى آنان باز شده است. این نعمت الهى به دست معلم و مرشد و مقتداى مظلومان عالم اسلام حضرت امام خمینى تحقق یافت و همه ما براى آگاهى به رموز ناشناخته شخصیت امام خمینى (س) وظیفه سنگینى بر عهده داریم.
ظاهرا حضرت امام در سن 21 سالگى وارد حوزه علمیه اراك مىشوند، در آن موقع اراك یكى از مراكز علمیه ایران بود و مرحوم آیت الله شیخ عبدالكریم حائرى یزدى – رضوان الله علیه – موسس حوزه علمیه قم در اراك تدریس مىكردند.
مرحوم آیت الله حائرى از اراك براى زیارتى به قم مىآیند و در قم تعدادى از علما به گرد ایشان جمع مىشوند و از ایشان درخواست مىكنند در قم ماندگار بشوند. طبعا وقتى ایشان در قم مىمانند طلاب و شاگردانشان (از جمله حضرت امام) كه در اراك بودند راهى قم مىشوند. در قم حضرت امام نزد مرحوم آیت الله حائرى بیشتر دروس مقدماتى را فرامىگیرند. در همان موقع حضرت امام علاوه بر تحصیل فقه و اصول و فلسفه و اخلاق به تدریس هم اشتغال داشتهاند.
امام فلسفه را نزد مرحوم آیت الله رفیعى فرامىگیرند و به گفته حضرت ایشان به مدت 4 سال از محضر مرحوم آیت الله رفیعى در تحصیل “منظومه” بهره مىگیرند. بعد از این كه درس فلسفه ایشان، یعنى “شرح منظومه” تمام مىشود، امام به درس “اسفار” آقاى سید ابوالحسن قزوینى مىروند، امام در این مورد فرمودند: دو یا سه جلسه كه رفتم ملتفتشدم درس ایشان را مىدانم و نیازى به خواندن “اسفار” ندارم. امام مقدار زیادى از “اسفار” را با مرحوم آقامیرزا خلیل كمرهاى مباحثه مىكردند و در ضمن آن “منظومه” را تدریس مىكردند. در جلسه درس “منظومه” شاگردان و طلاب زیادى از جمله آیت الله شهید مرتضى مطهرى حضور داشتند.
امام درس اخلاق را در مدرسه فیضیه با حضور تعداد زیادى از طلاب و مردم عادى كوچه و بازار برگزار مىكردند و مطالب درس اخلاق را در سطح مردم عادى بیان مىكردند. طبق گفته بعضى از حضار درس اخلاق امام بسیار سازنده بود و گاهى صداى گریه و استغاثه در مسجد طنینانداز مىشد بخصوص مواقعى كه امام توضیحاتى درباره مسائل آخرت و معاد ارائه مىدادند، موجب تاثیر و تاثر فراوان حاضران در مجلس مىشده است.
یك روز امام با مرحوم آقاى الهى از شخصیتهاى عارف مسلك قزوین در قم ملاقات مىكنند، در جریان این ملاقات مرحوم آقاى شاهآبادى بزرگ (عارف بزرگوار و استاد حضرت امام) هم حضور داشتهاند، امام فرمودند: مقدارى با هم صحبت كردیم و یكى دو تا سوال از مرحوم آقاى شاهآبادى بزرگ پرسیدم، وقتى جواب مشروح و كاملى شنیدم، مطلع شدم كه ایشان اهل فلسفه و عرفان هستند، زمانى كه مرحوم شاهآبادى تصمیم داشتند از، مدرسه دارالشفاء (محل ملاقات) در جنب مدرسه فیضیه تشریف ببرند، امام نقل كردند كه من هم به همراه ایشان راه افتادم; در بین راه از ایشان سوال كردم “منظومه” و “اسفار” و نظایر آن را
درس مىدهید؟ ایشان جواب دادند: والله نمىتوانم حال و حوصلهاش را ندارم; نهایتا حضرت امام، مرحوم آقاى شاهآبادى بزرگ را براى تدریس عرفان راضى مىكنند و “فصوص” ابن عربى را به مدت 6 سال نزد ایشان مىخوانند. آقاى مرتضى حائرى یزدى فرزند گرامى مرحوم آیت الله شیخ عبدالكریم حائرى یزدى – رضوان الله علیه – نكته مهمى را براى بنده بازگو كردند، به گفته ایشان با رحلتحضرت امام چند تا از علوم به طور كلى دچار خلاء مىشوند، یكى از این علوم، عرفان است زیرا در حال حاضر نظیر امام كسى وجود ندارد كه در این علوم عمیقا تحصیل كرده باشد.
حضرت امام فرمودند، یك بار در حال رفتن به مدرسه فیضیه مشاهده كردم كه عدهاى دارند راجع به كتاب “اسرار هزار ساله” بحث مىكنند، ناگهان به ذهنم آمد كه ما داریم درس اخلاق مىگوییم حال آنكه این بحثها در حوزهها هم نفوذ پیدا كرده است. امام تصمیم مىگیرند از وسط مدرسه فیضیه برگردند و دیگر به درس نمىروند، طى یك ماه، تا چهل روز تقریبا همه كارها را كنار مىگذارند و كتاب “كشف الاسرار” را مىنویسند. همه كسانى كه در جوانى با امام آشنایى و سابقه رفاقت داشتهاند، ایشان را اهل ریاضت نفسانى مىدانستند، حضرت امام اهل شبزندهدارى و راز و نیاز با خدا بودند در جلسهاى كه غیبت مىشده استحاضر
نمىشدند و به هیچ وجه اجازه نمىدادند در نزدشان غیبتبشود و این صفت اخلاقى امام در حوزههاى علمیه زبانزد است. ایشان در كنار تهذیب نفس از فعالیتهاى سیاسى غافل نبودند، چه در زمان مرحوم آیتالله حائرى یزدى و چه در زمان مرحوم آیت الله بروجردى در مسائل سیاسى جامعه مشاركت فعالانهاى داشتهاند براى مثال وقتى كه دستگاه رضاخان جز به عدهاى روحانى خودفروخته اجازه نمىداد ملبس به كسوت روحانى باشند، ایشان با تلخى از آن دوران یاد مىكردند و متذكر مىشدند كه دوران بسیار سختى بر ما گذشت، حتى نقل مىكردند، من و چند نفر دیگر براى این كه مورد هجوم عمله رضاخان قلدر قرار
نگیریم روزها قبل از طلوع آفتاب به محلى بیرون از شهر قم مىرفتیم وقتى هوا تاریك مىشد دوباره به خانه برمىگشتیم تا بتوانیم به درس و مباحثه برسیم در عین حال دست از لباسمان نكشیم; امام در این مبارزه براى حفظ حرمت و هویت روحانیت متعهد برخوردهاى تندى با توجیه كردن كارهاى خلاف شرع و قانون حكومت وقت داشتهاند.
امام یكى از مسائلى را كه براى حیات علمى حوزه بعد از رحلت مرحوم آقاى حائرى یزدى ضرورى مىدانستند، حضور حضرت آیت الله بروجردى در قم بود. زیرا ایشان از نظر علم و فضائل اخلاقى از علماى تراز اول بودند; بعد از رحلت آقاى حائرى یزدى و در زمان مراجع ثلاث; یعنى حضرات آیات خوانسارى، صدر و حجت كه در قم حضور داشتند امام كه از شخصیت و درجه علمى مرحوم آیتالله بروجردى اطلاع داشتند، براى اقامت ایشان در قم تلاش وسیعى مىكنند; ظاهرا مرحوم آیت الله بروجردى براى عمل جراحى اطلاع داشتند براى اقامت ایشان در قم تلاش وسیعى مىكنند، ظاهرا مرحوم آیتالله بروجردى براى عمل جراحى به
بیمارستان فیروزآبادى (شهر رى) مىآیند طبق گفته مادرم، امام گاهى پنجاه تا شصت نامه براى علماى سراسر كشور دستنویس مىكردند كه از آقاى بروجردى بخواهند به قم تشریف بیاورند بر اثر تلاشهاى همه جانبه علما و بخصوص حضرت امام، مرحوم آیتالله بروجردى براى اقامت در قم راضى شدند و بدین ترتیب حوزه تازه تاسیس قم از نظر بنیه علمى قوت گرفت و بصورت بارزى تقویتشد. زمان رحلت آیتالله بروجردى امام حدود 62 سال داشتند، عدهاى رسالههایى را كه تدوین كرده بودند، به چاپ رساند و توزیع كردند; با این عنوان كه حوزه نباید بىسرپرستبماند شهریههاى مرحوم آقاى بروجردى را قبول كردند ولى امام هرگز وارد این
قضایا نشدند فقط در یكى دو جلسه بصورت ضعیف شركت كردند و كماكان به درس و بحث و تربیتشاگردانشان كوچكترین قدمى براى كسب موفقیتبر نداشتند بهترین گواه این مدعا شاگردان حضرت امام هستند. مرحوم آقاى میرزا جعفر سعانى (صاحب تعزیرات امام در اصول) از شاگردان امام بودند كه چهارده سال تمام به درس امام مىرفتند ایشان به خیال اینكه امام پول ندارند از طلاب پول جمع مىكنند تا حضرت امام براى مرحوم آیتالله بروجردى فاتحه بگیرند البته آقایانى كه
به این امر كمك مالى كرده بودند قصد و نیتخیر داشتند. اما نمىخواستند براى مرحوم اقاى بروجردى فاتحه بگیرند; چون تصور مىكردند برگزارى مجلس فاتحه معنا دارد و معناى آن در حوزههاى علمیه عنوان كردن ادعاى مرجعیت از طرف برگزاركننده است، اما امام در این قضیه بالشخصه هیچ كارى نكردند، اصلا ایشان دنبال تعلیم و تربیت طلاب براى حوزه و آتیه اسلام بودند.
بعد از رحلت آیتالله بروجردى حضرت امام به اتفاق اعضاى خانوادهشان تابستانها به امامزاده قاسم تهران مىآمدند; در همان زمان آیت الله سید هادى شیرازى از نظر مرجعیتبر مرحوم آیتالله حكیم پیشى گرفت، متاسفانه ایشان چند ماه بعد دار فانى را وداع گفتند; از قم چند نفر از علما نزد امام آمدند و فشار آوردند كه امام فاتحه بگذارند; ایشان گفتند: نه مجلس فاتحه مىگذارم و نه در فاتحه شركت مىكنم; زیرا این نوع كارها در عالم طلبگى به معناى طرح مساله مرجعیت
است و امام نمىخواستند خودشان را مطرح بكنند. درستبه یاد دارم مرحوم آقاى اشراقى (دامادمان) از قم آمدند و بار دیگر همین موضوع را به اطلاع امام رساندند و گفتند فضلاى قم مرا فرستادهاند خدمتشما كه این كار را بكنید، ولیكن امام قبول نكردند در نهایتبر اثر فشار زیاد طلاب و مردم، امام ناچار شدند رساله بدهند.
حضرت امام چه در زمان مرحوم آقاى حائرى و چه در زمان مرحوم آقاى بروجردى همواره جلودار مبارزات حوزه بودند، براى مثال بر اثر قضایاى سیاسى كه در زمان آقاى بروجردى اتفاق افتاده بود از طرف مرحوم آقاى بروجردى و علما مجبور شد با شاه صحبت كند، نظر مراجع و علما این بود، نمایندهاى باید برود و حرف ما را صریح و پوست كنده به شاه منتقل كند و این كار از كسى غیر از حاج آقا روحالله (حضرت امام خمینى) برنمىآید و ایشان هم طى دو ملاقاتى كه با شاه انجام دادند حسابى بر نقطه نظرهاى مراجع و علما تاكید كردند و به شاه درباره اقبتسیاستهایش هشدار دادند.
در قضیه اعدام نواب صفوى و سایر اعضاى فداییان اسلام، امام از مرحوم آقاى بروجردى و مراجع دلخور شدند كه چرا موضع تندى بر علیه دستگاه شاه نگرفتند و اینها را نجات ندادند، امام در این قضیه خیلى صدمه روحى خوردند، در آن اوضاع و احوال شرایط به گونهاى بود كه از دیدگاه متحجران، مبارزه با شاه ننگ بود; یعنى استدلال مىكردند حالا كه قرار استیك روحانى اعدام بشود، لباس روحانى را از تن او در بیاورید كه به مقام روحانیت اهانت نشود!! درست نقطه مقابل
تفكر امام كه اعتقاد داشتند روحانى باید با كسوت مقدس روحانیتشهید بشود تا مردم بفهمند و آگاه بشوند اینها در صحنه هستند، از دیدگاه متحجران مبارزه با شاه ننگ بود، در حالى كه از دیدگاه امام، مبارزات روحانیان بزرگوارى همچون شهید نواب صفوى روشنىبخش حیات اسلام و انقلاب و راه مبارزان بود. البته
اوضاع حاكم بر حوزه به گونهاى بود كه نباید آقاى بروجردى را مقصر دانست، جو حاكم بر حوزه بخشى از یك روند مبارزاتى بود، در مقابل تفكرات ارتجاعى مقدس مآبها در عرصه دین و سیاست كه اعتقادى به مبارزه با دستگاه ظالم شاه نداشتند، تفكر انقلابى و رهایىبخش امام قرار داشت. مقدس مآبهاى متحجر حتى در زمینه دروس عرفان و فلسفه تحمل بنیش امام را نداشتند، متحجران شرایط را جورى مهیا ساختند كه وقتى مىخواستند كتاب “منظومه” را از جایى بلند كنند از انبر استفاده مىكردند و لمس كردن آن را نجس مىدانستند یا به فرض اگر كسى فلسفه مىخواند او را بىدین مىدانستند، امام شكستن جو تحجر را در درون
حوزه قدم اول مبارزه تشخیص دادند; لذا وقتى در قم “منظومه” و “اسفار” تدریس مىكردند مورد تهاجم تهمت و افتراى دشمنان متحجر واقع شدند; اما روحیه و توان علمى و مبارزاتى امام و یارى خداوند متعال نگذاشت در مقابل جمود فكرى متحجران شكستبخورند، به نظر من مبارزه امام با مقدس مآبها در درون حوزه از مسائل سیاسى و مبارزاتى مهمتر بود; زیرا اگر سد متحجران كه به آمیختگى و امتزاج بین دین و سیاست اعتقادى نداشتند شكسته نمىشد، امام هرگز نمىتوانستند قدم بعدى مبارزه را كه بسیار طولانى بود با قوت و استحكام بردارند، لذا امام به خوبى تشخیص داده بودند كه روشنگرى صاحبان اندیشه ابتدا باید
از حوزه شروع شود و سپس توقع تحول در بیرون حوزهها را داشت، امام با دستخالى; ولى با ایمانى استوار وارد میدان مبارزه شدند و پایههاى فكرى و اعتقادى انقلاب اسلامى را پىریزى كردند و در این مسیر كش و قوسهاى عجیبى را براى تحول و تثبیتحوزهها تحمل كردند، یعنى از یك طرف مىبایسست طلاب علوم دینى را كه داراى استعداد علمى و مبارزاتى بودند از جو جمود فكرى حاكم نجات مىدادند و از طرف دیگر روند مبارزات مردم ایران را بر علیه رژیم شاه و اربابان او به سركردگى امریكا ترسیم و هدایت مىكردند. امام تفكر متحجران را مانع بزرگى در روند مبارزاتى و انقلابى مردم ایران مىدانستند بنابراین زیربناى اعتقادى
حوزه را بر منباى پرورش افكار اصیل اسلامى و انقلابى قرار دادند تا جایى كه دیگر اعدام یك نفر روحانى به وسیله عوامل شاه موضوعى خجالتآور براى حوزه و روحانیان تلقى نمىشد، بلكه سند حضور و صیرورت فرهنگ انقلاب و اسلام محسوب مىشد. به تدریج مبارزات اوج گرفت تا جایى كه امام مرجعگیرى را به قول بعضى از آقایان باب كردند; در این مرحله باز متحجران لبه تیز حملات خودشان را به جاى حكومتشاه متوجه حضرت امام كردند. بالاخره امام با تربیتشاگردانى انقلابى توانستند بر این تفكر فائق شوند و با بصیرت منحصر به فرد خود مبارزات مردم را به سوى پیروزى هدایت كنند.
اندیشه سیاسی امام خمینی ابعاد وزوایا به طور كلی ، عموم اندیشه های بشری – و از جمله اندیشه های سیاسی – را از دو موضع بیرونی و درونی می توان شناخت . معرفت درونی ، شناختی استدلالی است به گونه ای كه روش پژوهشگر در مقام گردآوری و داوری با روش اندیشه ور یكسان و تابع همان منطق و قواعد است . در مقابل ، معرفت بیرونی قرار دارد كه شناختی علی است . از این موضع برخورد پژوهشگر با اندیشه ور ، برخوردی پسینی و برون نگر است . تاكنون غالب برخوردهایی كه در میان پژوهشگران داخلی با اندیشه های سیاسی امام ( قده ) صورت گرفته از موضع نخست بوده است . از این موضع در كنار بسیاری آثار ، كه به دفاع از نظریه ولایت فقیه پرداخته اند ، برخی نویسندگان ، این نظریه را آن چنان كه در آثار ملااحمد نراقی و امام خمینی ( قده ) آمده است ، نقد كرده اند
.1 دو رویكرد یاد شده ممكن است به برخوردی افراطی یا تفریطی با اندیشه بینجامد كه از آن به عنوان ‹‹ متن باوری ›› 2 و تاریخ باوری ›› 3 یاد می شود . از این موضع متن باوری ، آنچه كه در شناخت اندیشه های شخص فاقد اهمیت است ، موقعیت تاریخی و شرایط سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی حاكم بر او است . چرا كه اندیشه امری مستقل از واقعیت بیرونی شمرده می شود . در نتیجه حاكمیت چنین رویكردی ، در مجامع علمی ‹‹ سنت باور ›› ، اساسا تاریخ علم مغفول گذاشته می شود . چنین رویكردی – به ویژه در هنگامه تحولات تاریخی كه میان زمانه پژوهشگر و اندیشه ور فاصله بسیاری ایجاد می شود – بیش
تر رخ می نماید . در مقابل ، باید از رویكرد تاریخ باورانه – كه اندیشه را نسبت به واقعیت ، امری بالعرض می شناسد و شان مستقل آن را انكار می كند وبه علل به جای دلایل اصالت می بخشد –نیز پرهیز كرد . ا زاین موضع ، اعتبار هراندیشه تابع شرایط زمان ومكان آن است . به عبارت دیگر اندیشه ، زندانی زمان ومكان خویش است واعتباری محدود دارد . این رویكرد ، لزوما رویكردی ‹‹ فروكاستی ›› 4 است به این معنا كه همواره دلیل را به علت فرومی كاهد .5
درمیانه ‹‹ متن باوری ›› و ‹‹ تاریخ باوری ›› ، رویكرد تاریخی 6 جای می گیرد كه درپی كشف تعاملات پیچیده اندیشه واقعیت ، درعین باور داشتن به اصالت اندیشه وشأن مستقل آن است . مهم ترین وجه اهمیت واقعیت بیرونی دربررسی اندیشه های سیاسی ، نهادن مسئله ای درپیش روی اندیشه وراست كه اورا ، ناگزیر به تأمل وامی دارد وبرحسب موضع سلبی یا ایجابی كه نسبت به آن اتخاذ می كند ، اندیشه ای حافظ وضع موجود یا انتقادی ومعرف وضع بدیل پی می افكند . آن چه كه تعیین كننده جهت گیری اندیشه سیاسی در برابر واقعیت های خارجی است ، مجموعه نگرش ها وباورهای پیشینی اندیشه ور به علاوه شرایط خاص بیرونی است .
ملاحظات سه گانه زیر اموری هستند كه اندیشه ورسیاسی درمقام خردورزی ناگریز از توجه به آن ها است : 1 انسجام درونی وفقدان تعارض منطقی ، 2 حقانیت ، 3 كار آمدی ،
ملاحظه اخیر – به ویژه درعرصه سیاست – اهمیت بسیار دارد . اندیشه سیاسی ، باید آن چنان از ظرفیت تحول پذیری برخودار باشد كه هرزمان بتواند به نیازهای نو پاسخ گوید . درغیر این صورت اندیشه دچار نابهنگامی وناكار آمدی می گردد وناگزیر می شود عرصه سیاست را به اندیشه های رقیب واگذارد . مسئله ‹‹ كارآمدی ›› ، دراندیشه سیاسی امام ‹‹ قده ›› -به ویژه درسالیان آخر عمر ایشان – بسیار مورد توجه قرارگرفته است . ایشان درنامه ای به اعضای محترم شورای نگهبان می فرماید :
‹‹ یكی ازمسائل بسیار مهم دردنیای پرآشوب كنونی ، نقش زمان ومكان دراجتهاد ونوع تصمیم گیری هااست ، حكومت فلسفه عملی برخورد باشرك وكفر ومعضلات داخلی وخارجی را تعیین می كند واین بحث های طلبگی كه در چارچوب تئوری ها است ، نه تنها قابل حل نیست كه ما را به بن بست هایی می كشاند كه منجر به نقض ظاهری قانون اساسی می گردد .
شما درعین این كه باید تمام توان خودتان رابگذارید كه خلاف شرعی صورت نگیرد – وخدا آن روزرانیاورد – باید تمام سعی خودتان را بنمایید كه خدای ناكرده اسلام درپیچ وخم های اقتصادی ونظامی ، اجتماعی وسیاسی متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد .››7
مفروض اصلی این سخن امام آن است كه اسلام ، دینی همه زمانی وهمه مكانی است . بنابراین ، درهر عصری باید پاسخگوی نیازهای آن عصر باشد . عصر مانیز كه عصر بسط حاكمیت تجدد است ، ا زاین قاعده مستثننا نیست . ازاین روی ، امام باوجود آن كه دردنیای متجدد درپی حاكمیت دین است ، بسیاری از مظاهر تجدد را می پذیرد ،8 اما از آن جا كه تحولات دنیای متجدد ، شرایط زندگی اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی وفرهنگی انسان را متحول ساخته است، بدون توجه به دوعامل زمان ومكان نمی توان به تداوم ساخته دین امید داشت ، از این رومی توان گفت : ازنظر امام كارآمدی دین در پاسخ گویی به مقتضیات زمان دلیلی آشكار برحقانیت آن است .
باتوجه به دغدغه كار آمدی وتحول شرایط بیرونی می توان انتظار داشت كه دراندیشه های سیاسی یك اندیشه ور در سه حوزه زیر ، تحولاتی صورت پذیرد : 1-شناخت زمان ومكان (وضع موجود ): 2-ارزش ها واهداف عمل سیاسی ، 3- روش ها وابزارهای عمل سیاسی ،
برای مثال می توان به دوفقره ازسخنان امام دركتاب های ‹‹ كشف اسرار ›› و ‹‹ ولایت فقیه ›› اشاره كرد كه نشان می دهد امام – حتی درصورت پذیرش این نكته كه ایشان از ابتدا به ولایت فقیه باورداشته – لااقل درروش اعمال این ولایت ، تغییر نظرداده است . امام خمینی ‹‹ قده ›› دركتاب ‹‹ كشف اسرار›› جهل سلطان به قانون اسلام را مانع از شرعی بودن حكومت اونمی داند ، اما در ‹‹ ولایت فقیه ›› همین موضوع را دلیل كافی برای اثبات عدم صلاحیت سلاطین درحكومت ولزوم حكومت فقیه می داند. دركشف اسرار می خوانیم .
‹‹ مانمی گوییم ونگفتیم كه شاه باید فقیه باشد ، یا مقدمه واجب بداند . شاه باید نظامی باشد ولی از فقه كه قانون رسمی مملكت است تخلف نكند .››9 ‹‹ چاره این كار این است كه ‹‹ فقیه نظارت درقوه تقنینیه ودرقوه مجریه مملكت اسلامی داشته باشد .›› 10 ‹‹ بدین منظور باید ‹‹ مجلس مؤسسان از فقها وملاهای خردمند عالی مقام كه به عدالت وتوحید وتقوا وبی غرضی وترك هوا وشهوت موصوف باشند تشكیل شود
تا درانتخاب سلطان مصالح كشور وتوده را سنجیده وشاه عدالت خواه مطیع قوانین كشوری كه همان قانون های خدایی است انتخاب كنند .›› 11 امام (قده ) دركتاب ولایت فقیه با استناد به روایت ‹‹ الفقهاء حكام علی السلاطین ›› نتیجه می گیرد كه ‹‹ سلاطین اگر تابع اسلام باشند ، باید به تبعیت فقها درآیند وقوانین واحكام را از فقها هستند پس بایستی حاكمیت رسما به فقها تعلق گیرد نه به كسانی كه به علت جهل به قانون مجبورند از فقها تبعیت كنند ›› .12
تنها تبیین تحولات پیش آمده درفاصله سالهای 1323( سال تالیف كشف اسرار ) تا 1348(سال نگارش ولایت فقیه )- به ویژه دو قیام ناتمام ملی شدن صنعت نفت و15 خرداد – می تواند توضیحی منطقی برای این تحول دراندیشه سیاسی امام فراهم آورد وگرنه در یك تحلیل منطقی این دوسخن را نمی توان با یكدیگر جمع كرد .
به هرحال ، با توجه به آنچه گفته شد ، مفروض اصلی رویكرد تاریخی این است كه اندیشه های سیاسی به عنوان بخشی از منظومه اندیشه های بشری ، درنتیجه تحول شرایط بیرونی تحول می پذیرد پیامد مهم كاربر این روش ، شناخت اندیشه سیاسی دربستر متحول آن است . بدین ترتیب می توان توضیح داد كه اندیشه های سیاسی طی چه فرآیندی متحول می شوند وبرای تعارض ها وتناقض های احتمالی آن توضیحی منطقی عرضه داشت . به علاوه ، در رویكرد تاریخی به شناخت آنچه كه اندیشه ورگفته است ، بسنده نمی شود ، بلكه سعی می شود ناخودآگاه اندیشه اوكشف شود وآرای اوتانهایت منطقی اش به پیش برده شود .
از این نظر موقفیت امام درخور توجه است ، چرا كه ایشان در مواردی تصریح می كند كه ازبیان برخی اندیشه های خود پرهیز كرده است .درپایان نامه ای ، كه مهم ترین دیده گاه های امام درزمینه ولایت مطلقه فقیه درآن بیان شده آمده است : ‹‹ […] وبالاترین از آن هم مسایلی است كه مزاحمت نمی كنم ›› .13
علاوه براین ، ازآن جا كه امام رهبر انقلاب اسلامی وبنیانگذار جمهوری اسلامی است وآرا واندیشه های خود را به تدریج ودر پاسخ به ‹‹ حوادث واقعه ›› مطرح ساخته ، ضرورت به كارگیری رویكرد تاریخی دراین زمینه دوچندان است . نقل سخنان امام بدون درنظرداشتن زمانه بیان آنها وتحولات پیش آمده دردوران انقلاب – موجب می گردد اندیشه های امام نابهنگام ، ناكار آمد وغیر تاریخی جلوه كند ، اما بارویكرد تاریخی می توان به لایه های عمیق تر اندیشه های سیاسی امام (قده ) راه برد وخطوط كلی وجهت تحول آن را شناخت ودر میدان مباحثات جدیدی كه میان اندیشه های امام (قده ) را به میدان آورد .رویكرد تاریخی ، حجاب زمان مكان را از روی اندیشه های امام برمی گیرد وحقیقت آن را ، كه فراتر از شرایط خاص تاریخی است ، آشكار می سازد . ازاین منظر ، تحول اندیشه سیاسی امام (قده ) امری طبیعی وناگزیر وتوجه به آن ضامن پویایی وتداوم اندیشه های ایشان است .
اوج جنبشهای اسلامی در نهضت امام خمینینهضت اسلامی امام خمینی ، اوج كلیه حركتها و جنبشهای اسلامی تاریخ اسلام و تشیع ، و تبلور همه آمال و آرمانهای انقلابی نهضتهائی بود كه در صفحات گذشته این گزارش طبور اجمال بیان گردید. به همین دلیل است كه در مطالعه و بررسی این نهضت ، نمی توان آن را تنها به عنوان حادثه ای در رابطه با حوادث زمان در نظر گرفت. نهضت امام خمینی بمثابه كوه آتشفشانی بود كه نه یكروزه بوجود آمد ، و نه چون سر به خروش برداشت در حصار زمان و مكان خاص محصور گردید.
سئوال از اینرو بررسی نهضت امام خمینی را باید در سه مرحله زیر مورد مطالعه و بررسی قرار داد: 1 اندیشه ها و آرمانهای انقلابی امام تا سال 1342 كه سر اغاز نهضت محسوب می شود. از این مرحله می توان به دورانهای نهانی انقلاب اسلامی نام برد. 2 حركت فزاینده نهضت ، تا تبدیل به انقلاب بزرگ اسلامی كه می توان آن را تولد انقلاب نامید.
3 روند انقلاب اسلامی تا پیروزی ، كه مرحله شكوفائی و سازندگی انقلاب اسلامی محسوب می شود. با مطالعه این فرایند در نهضت امام خمینی ، می توان برای این سؤال پاسخ یافت كه
چرا امام در كوران مبارزه با استبداد توسط نهضت ملی ، و مبارزه ضد استكباری در نهضت آیه الله كاشانی، و نهضت مسلحانه فدائیان اسلام . عملا مشاركت و همكاری ننمود ؟ و یك تنه بعد از فوت آیه الله بروجردی برخاست و چون آتش فشانی خوشان سر بر آورد؟ پاسخی كه می تواند روشنگر ابهام دیگری در تاریخ سیاسی معاصر باشد؛ كه چگونه این سیل بنیان كن توانست كاری را كه هیچكدام از نهضتها و جنبشها نتوانسته بود انجام دهد ، با قدرت و صلابت به پایان برساند؟
مطالعه مراحل سه گانه فوق ما را به این نتیجه می رساند كه به اعتقاد امام ، قیام و نهضت ، چون آتش فشان ، مایه و مواد می طلبد ؛ و نیز قدرتی كه آن را به خروش می آورد ، و منبع و مایه قیام و انقلاب اسلامی ، مكتب و مردمند. رهبری می تواند قیام ، نهضت و انقلاب اسلامی را به ثمر برساند كه از ژرفای مكتب و اراده توده های مردم بر خواسته باشد.
این كار از دست فقیهی عادل بر می آید كه در مسند مرجعیت عامه ، ولایت او مقبول همگان یا اكثریت قابل توجه جامعه اسلامی باشد. رسیدن به این جایگاه رفیع كه ریشه در عمق مكتب و ژرفای ایمان و اراده امت دارد ، بی شك احتیاج به زمان ، شرائط و امكانات بالقوه . بالفعل فراوان دارد كه باید در یك فرایند خاصی شكل بگیرد و به ثمر بنشیند. توضیح این پاسخ اجمالی را كه قبل از بررسی مراحل نهضت امام خمینی نوعی پیشداوری است ، در لابلای تشریح مراحل سه گانه جستجو و مطالعه می نمائیم.
پاسخ سوال بالا الف : دوران نهانی نهضت اندیشه های انقلابی و آرمانهای سیاسی نهضتی را كه در سال 1342 ، بر حسب ظاهر آغاز گردید ، می توان در آثار پنجاه سال پیشتر رهبر انقلاب ، بالاخص در كتاب كشف اسرار دید.
روزی كه كتاب اسرار هزار ساله ، سر پوش از توطئه مشترك استعمار و استبداد ـ در سیاست اسلام زدائی در ایران ـ برداشت ، در حوزه ضربه خورده قم كه اختناق و سانسور خودی بر آن حاكم بود ، امام به تنهائی افكار و ایده هائی را مطرح نمود كه نمایانگر دیدگاههای رهبر انقلاب اسلامی در دورانی است كه در حقیقت مرحله نهانی نهضت اسلامی امام محسوب می شود.
برای پی بردن به این اهداف و نگرشها و آرمانها كه مایه های اصلی انقلاب اسلامی بوده است ، به مطالعه چند فراز از آثار مكتوب امام می پردازیم : جهاد رهائی بخش
“ … اسلامی كه می گوید : و قاتلوا المشركین كافه كما یقاتلونكم كافه1 ، آیا می گوید : بنشینید تا طعمه دیگران شوید ؟ اسلامی كه می گوید : و اقتلوهم حیث ثقفتموهم و اخرجوهم من حیث اخرجوكم2 ، آیا می گوید: دست روی دست بگذارید تا دیگران بر شماچیره شوند ؟ اسلامی كه می گوید : و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونكم 3 ، می گوید : خود را تسلیم دیگران كنید ؟ اسلامی كه می گوید : الخیر كله فی السیف و تحت ظل السیف ؛ و لا یقیم الناس الا اسیف ؛ و السیوف مقالید الجنه و النار ؛ و للجنه باب یقال له باب المجاهدین ؛ و صدها آیات و احادیث4 برای جنگ با اجانب و برای استقلال كشور آورده ، آیا مردم را از كوشش و جنگ باز می دارد ؟ ”5
1 سوره توبه ، آیه 36( همگی بامشركین بجنگید ، چنانكه آنها همگی با شما می جنگند). 2 سوره بقره ، آیه 190 ( دشمنان آتش افروز را هر كجا یافتید بقتلشان برسانید ؛ و آنها را همانطور كه شما را بیرون كرده اند ؛ بیرون برانید). 3 سوره بقره ، آیه 189 ( در راه خدا با آنها كه با شما می جنگند پیكار كنید ). 4 رجوع كنید به وسائل الشیعه ، ج 18 ، تحت همان عنوان. 5 كشف الاسرار ، تألیف حضرت امام خمینی مدظله ، صفحه 289 اعانت دولت ظلم ، عدیل كفر است
“ … دستوری كه دولت دیكتاتوری رضاخان داده ، به یك پول سیاه ارزش ندارد ؛ و حتماَ باید قانونهائی كه در آن زمان از مجلس گذشته ، اوراقش را سوزاند و محو كرد ؛ و وكلای زوری آن روزها ، حق وكالت امروز را ندارند. ”1
“ … ما می گوئیم دولتی كه … چندین هزار افراد مظلوم كشور را در معبد بزرگ مسلمین و جوار امام عادل ، با شصت تیر و سرنیزه سوراخ سوراخ و پاره پاره كند ، دولت ، دولت كفر است؛ و اعانت آن عدیل كفر و بدتر از كفر است. ما می گوئیم دولتی كه بر خلاف قانون كشور و قانون عدل ، یك گروه دیوسیرت را به جان ناموس مردم بیندازد و حجاب عفت را با زور سر نیزه از سر آنها بر باید و محترمات را زیر لگد انداخته و بچه های مظلوم آنان را سقط كند ، این دولت ، دولت ظالمانه ، و اعانت به آن عدیل كفر است. ما حكومت دیكتاتوری ( رضاخان ) را ظالمانه و عمال آن را ظالم و ستمكار می دانیم.” 2 “ آن حرفهای بی خردانه كه از مغز یك سرباز بی سواد ( رضاخان ) تراوش كرده بود ، پوسید و كهنه شد ؛ و فقط قانون خدا است كه خواهد ماند؛ و دست تصرف روزگار آن را كهنه نمی كند. ”3
“ جمله آنكه این زمامداران خائن یا بی خرد … باید عوض شوند تا كشور عوض شود ؛ و گرنه خواهید از این روزگار بدتری دید ، اینكه اكنون دارید پیش آن بهشت است. ” 4 1 همان مأخذ ، صفحه 271 2 همان ، صفحه 302 3 همان ، صفحه 274 4 همان ، صفحه 284
ایده حكومت اسلامی امام در سیاهترین روزهای اختناق رضاخانی مسئله حكومت اسلامی را به صراحت مطرح نمود ؛ و تشكیل آن را یك فریضه الهی و مبتنی بر فرمان قرآن و حكم جاودانه اسلام دانست: “ خدای عادل هرگز تن دادن به حكومت ظالمان را نمی پذیرد. تنها حكومتی كه خرد و شرع آن را حق می داند ، حكومت خدا ، یعنی حكومت قانون الهی است ؛ و این نوع حكومت اگر به دست فقیه هم نباشد ، باید حكومت با اساس قانون الهی كه صلاح كشور و مردم در آن است ، اداره شود؛ و چنین حكومتی بدون نظارت فقها امكان پذیر نیست. ”1 پاسداری از استقلال و آزادی آموزش نظامی در سطح جامعه ، و بسیج عموم می تواند چون سدی محكم در برابر تهاجم خارجی و توطئه های داخلی ، نظام سیاسی اسلامی را حفظ و بقاء آن را تضمین نماید 2 . امام به استناد آیات مربوط به نهی از تولای كفار3 و لزوم آمادگی رزمی4 نوشت: جواب 3
“ هم میهنان عزیز ، خوانندگان گرامی ، برادران ایمانی ، جوانان ایران دوست ، ایرانیان عظمت خواه، مسلمانان عزت طلب ، دین داران استقلال خواه ، اینك این فرمانهای آسمانی است ؛ این دستورات خدائی است. این پیامهای غیبی است كه خدای جهان برای حفظ استقلال كشور اسلامی و بنای سرفرازی ، به شما ملت قرآن و پیروان خود فرو فرستاده ؛ آنها را بخوانید و تكرار كنید ؛ و در پیرامون آن دقت نمائید ؛ و آنها را بكار بندید تا استقلال و عظمت شما برگردد ؛ و پیروزی و سرافرازی را دوباره در آغوش گیرید ؛ وگرنه راه نیستی و زندگانی سراسر ذلت و خواری خواهید پیمود ؛ و طعمه جهانخواران خواهید شد. ”5
رهبر انقلاب اسلامی این ایده ها و آرمانهای سیاسی و انقلابی را در طول دوران زعامت مرحوم حاج شیخ عبدالكریم حائری و آیت الله بروجردی همچنان در دل داشت ، و مترصد فرصتی بود كه آنها را از موضع مرجعیت و در مقام یك فقیه مقبول ، به مردم باز گو كند تا تحول لازم را در جامعه بوجود آورد. ب: تولد نهضت و انقلاب اسلامی
جواب 4 دولت امینی با حمایت آمریكا توانست بخشی از برنامه های آمریكا را در زمینه اصلاحات اجتماعی و طرح تقسیم اراضی به اجرا در آورده و با یك سلسله نمایشها و فریبكاریها ، ایران را تا مدتی از انفجار دور داشته و خود را به عنوان دلسوز مردم و علاقمند به روحانیت مطرح سازد. امینی خود 1 همان ، صفحه 281 2 همان ، صفحه 306
3سوره نساء ، آیه 137 (ایتبغون عندهم العزه فان العزه لله جمیعا)؛ و سوره مائده ، آیه50( و من یتولهم منكم فانه منهم). 4سوره انفال ، آیه 62 ( واعدّوالهم ما استطتم منقوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوّالله). 5كشف الاسرار ، تألیف
را خدمتگزار ملت مسلمان و همگام با روحانیت نشان می داد ؛ و برای جلب افكار عمومی به دیدن علما و مراجع قم رفت. وی در 13 رجب سال 1381 توانست به خانه امام خمینی نیز راه پیدا كند ، ولی با شنیدن مطالبی كه امام در زمینه دیكتاتوری دودمان پهلوی و سلطه آمریكا بیان نمود ، از فریب روحانیت نا امید شد. ولی شاه كه هر نوع وجیه المله بودن را دشمن دیكتاتوری خود می دانست ، دولت امینی را تحمل نكرد و پس از یك سال و چند ماه كه از خوش خدمتی وی می گذشت ، او را در سال 1341 كنار زد و قدرت را شخصا به دست گرفت. شاه در همان سال در باز گشت از سفر آمریكا بر آن شد كه خواسته آمریكا را كه در پیام كندی به كنگره آمریكا منعكس بود1 ، خود به اجرا در آورد ؛ و آمریكا را به ادامه دیكتاتوریش امیدوار سازد.
این پیام نشان می داد كه آمریكا از حمایت رژیمهائی كه با بی عدالتی و هرج و مرج و بی قانونی و اقتصاد ورشكسته و نارضایتی عمومی ، صرفا به اتكای سرنیزه ، ملتهای خود را آرام و وادار به تحمل آنها می كنند ، ناامید است ؛ و از رژیمهای وابسته خود می خواهد كه به یك رفورم اجتماعی و اقتصادی دست زده و نوعی انقلاب نمایشی را در كشورهای خود به اجرا در آوردند.
كندی در این پیام تصریح كرده بود كه ما می خواهیم در این كشورها ( چون برزیل ، پاكستان و ایران ) امیدواری پدید آید. هیچ نوع اسلحه و قدرت نظامی نمی تواند به رژیمهائی كه نمی توانند اصلاحات اجتماعی كنند ثبات ببخشد.
شاه با اتكاء بیش از حد به سازمان مخوف امنیتی خود می خواست دیكتاتوری خود را علی رغم خواست اربابش ، با اجرای اصلاحات اجتماعی نمایشی كه بر آن نام انقلاب سفید داده بود ، حفظ نماید ؛ و از این رهگذر هم ارباب را راضی نماید و هم آنچه راكه می خواست عملی سازد. انقلاب سفید شاه ، هم سركوب ملت و استقرار هر چه بیشتر دیكتاتوری وی بود ، و هم فریب دادن حامی جهانخوارش آمریكا محسوب می شد.
محمد رضای خائن در اجرای این نقشه شوم ، نیازی به وجود امینی كه می رفت در اجرای اصلاحات نمایشی ، وجهه ملی و مذهبی ـ هر قدر ناچیز و در حقیقت ، این وعده به لحاظ ارزیابی و نتیجه گیری از شرائطی بود كه در دوران نخست وزیری امینی برای شاه حاصل شده بود ؛ و شاه در این ازریابی سطحی و عجولانه از قدرت ایمان مردم و نفوذ روحانیت و جریان مرجعیت غافل مانده و دچار اشتباه بزرگی شده بود.
سفر جانسون معاون ریاست جمهوری وقت آمریكا به ایران ، كه برای ارزیابی اوضاع ایران و بررسی میزان اصلاحات انجام شده و بازتاب آن ، در سوم شهریور 1341 انجام گرفت ، و از عدم اطمینان آمریكا به ثبات سیاسی ایران ناشی می شد ، شاه را بجای اینكه به اندیشه وادارد ، سرمست از باده قدرت كرد. شاه باچنین ارزیابی غلط و برداشتی نادرست ، از تمامی امكانات و نیروهای داخلی و خارجی برای راه اندازی یك تهاجم همه جانبه و بنیان كن بهره گرفت ، و به سركوب نیروهای مخالف پرداخت.
در اینجا یاد آوری این نكته ضروری است كه این حركت سركوبگرانه رژیم كه با حمایت احتمالی ، و ناآگاهانه برخی از قشرهای كارگری ، كشاورزی ، كارمندی ، زنان و روشنفكران غرب زده ، و نیز با پشتیبانی تضمین شده آمریكا ، و بر اساس فریب مردم طرح ریزی شده بود ، اگر توفیق می یافت ، می توانست به نفوذ اسلام در كشور اسلامی ایران خاتمه داده و سیاست اسلام زدائی را كه دیكتاتوری اول پهلوی از انجام آن عاجز مانده بود ، به اجرا در آورد ؛ و سكولاریزم را كه مبنای سلطه خارج و استیلای كامل فرهنگ غربی بود ، جامه عمل بپوشاند و هر نوع جنبش اسلامی و حركت روحانیت را در دراز مدت سركوب نماید. جرقه و شعله قیام جواب 10
ادامه خواندن مقاله امام خمينى سياستمدارى بزرگ و بزرگ سياستمدار
نوشته مقاله امام خمينى سياستمدارى بزرگ و بزرگ سياستمدار اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.