nx دارای 49 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
تاثیر وسایل كمك آموزشی
درعصری که دوران انفجاردانش واطلاعات لقب گرفته است و توسعه علم ودانش وتکنولوژی رشد شتابانی یافته است، آموزش و پرورش این عصرنمی تواند نسبت به این تحولات بی تفاوت مانده و رویکرد مناسبی نداشته باشد. متأسفانه نظام آموزشی بیشتر مدارس ما سنتی و ناکارآمد است وبا این پیشرفت علم بشری، که درهر ثانیه مطالبی به اطلاعات قبلی آن افزوده می شود، طولی نمی کشد که اطلاعات پرزرق وبرق دیروز را باید در موزه های کهنه ی امروز جستجو کرد . حال
برای بهتر وپویا تر شدن نظام آموزش بویژه روشهای تدریس باید نظام سنتی را کنار بگذاریم و نظام آموزشی نوین را جایگزین آن کنیم . در نظام سنتی مطالب به صورت کلیشه ای و یک سویه از طرف معلم به شاگرد منتقل می شود, در این روش هیچ زمینه ای برای خلاقیت فراگیروجود ندارد، قدرت فکر او محدود می گردد، تنهامنبع یادگیری، معلم است, دانش آموز در جریان یادگیری مشارکت
نمی کند واعتماد به نفس از او سلب می گردد . ولی در آموزش نوین، فراگیر، به مدرسه می رود تا مهارتهاوتواناییهای بالقوه خود را به فعلیت درآورد و در این نوع یادگیری، فعال ودرگیر است . تجربه نشان داده است که از سنین کودکی گرفته تا کهولت و پیری هر گاه آموختن با عمل توأم باشد منجربه یادگیری عمیق، مؤثر و پایدار می گردد به عنوان مثال هرچقدر که کودکی شناکردن
دیگران را تماشا کند، شنا را نمی آموزد مگراین که در آب بیفتد، دست وپا بزند و در حالی که مربی نیز کنار او بوده و دست و پا زدن اوراجهت صحیح هدایت می کند، شناکردن را بیاموزد . همین گونه است یادگرفتن هرمطلب درسی، تا زمانی که معلم آزمایش می کند ویا این که توضیح می دهد، ودرکل تنهاخود درفرایندتدریس فعال است و فراگیر فقط یک نظاره گر است، بازدهی آموزشی مطلوب ومؤثری نخواهیم داشت. اما وقتی دانش آموز خودش آزمایش می کند دست به آزمون و خطا می زند ودر یادگیری مشارکت مداوم دارد، دقیق تر و عمیق تر یاد می گیرد . مشكل چه بود؟ وقتی بعنوان دبیر منطق و فلسفه، در یکی از مدارس دخترانه خرمشهر مشغول به تدریس شدم، با توجه به انتزاعی بودن مفاهیم درس منطق و همچنین عدم بکارگیری محتوای تصویری ، نموداری و ;. در این کتاب که درک و یادگیری آن را صرفاً در قالب ذهنی ممکن می سازد، مشاهده کردم در انتقال موضوعات و مفاهیم منطقی توفیق چندانی ندارم و تدریسم فاقد کارایی و اثربخشی مطلوب است. اگر تدریس معلم موفقیّت آمیز نباشد در اعمال و رفتار دانش آموزان پدیدار می گردد، و من این عدم موفقیت را بخوبی دریافته بودم . هر روز بر شمار غایبین ذهنیِ کلاس افزوده می شد، برخی پنهانی درس ساعت بعد را حاضر می کردند، تعدادی سر بر روی میز گذاشته و چرت می زدند،چند نفری هم با بغل دستی هایشان پچ پچ می کردند. نگاه های پی در پی آنها به ساعت هم، نشان از ملال آور بودن كلاس داشت. گذشته از این مورد، اغلب برای ارائه مطالب وقت کم
می آوردم به طوری که مجبور بودم از زنگ تفریح استفاده کنم . گاهی برای تفهیم یک مطلب آنقدر توضیح می دادم که حنجره ام درد می گرفت و صدایم دورگه می شد، اما چه فایده, هر چه بیشتر انرژی مصرف می کردم کمتر نتیجه می گرفتم زیرا نمرات دلسرد کننده اولین امتحان کلاسی این را ثابت می کرد. حسابی دلخور و خسته بودم، می دانستم این وضعیت برای دانش آموزان هم خوشایند نیست.روزی خیلی دوستانه دلیل بی توجهی وعدم پیشرفت در درس منطق را پرسیدم از آنان خواستم خوب راجع به آن فکر کنند و نظراتشان را روی کاغذ بنویسند, خلاصه نظرات آنها به این شرح بود: 1- منطق درس جدیدی است و ما هیچ آشنایی قبلی با این کتاب نداریم ما با اکثر دروس از زمان ابتدایی و راهنمایی همراه بوده ایم ولی مطالب این درس خیلی نا آشناست. 2- موضوعات آن ذهنی و غیر قابل فهم هستند 3- کتاب درسی منطق هیچ گونه تنوع و جذابیتی ندارد 4- حفظ
کردن مطالب واقعاً وقت زیادی می برد و در عین حال بسیار فرّار هستند 5- کلاس درس خشک و کسالت آور است. 6- در مقایسه با دروس دیگر،( مثل زبان, ریاضی,;.) منطق، اهمیت و کاربرد چندانی در زندگی ندارد. برای پیدا کردن راه حل مناسب، موضوع را در زنگ تفریح در دفتر دبیران مطرح کردم. چند تن از همکاران مشکل مشابه مرا داشتند، و از پایین بودن سطح نمرات بچه ها و اینکه برای تدریس انرژی زیادی را صرف می کردند، بدون این که نتیجه دلخواه را بدست آورند، می نالیدند, برخی، نظرشان این بود که چون امروزه شاگردسالاری مرسوم شده است و نقش ترس وتنبیه کمرنگ گردیده، دیگر بچه ها از معلم حساب نمی برند و بی خیال درس و مدرسه شدند, باید سخت گیری بیشتری
کرد( همانند قدیم) تا آنان وادار به درس خواندن شوند. یکی دو نفر معتقد بودند که باید بر سؤالهای اصلی که در رسیدن به هدف درس کمک می کنند تأکید بیشتری شود، و به طور مستمردر هر جلسه پرسیده و تکرار و تمرین شود تا ملکه ی ذهنشان شود. عده ای بر این باور بودند که با تشکیل کلاسهای جبرانی و فوق العاده می توان برخی نواقص و کمبودها را رفع کرد. در این بین حرفهای یکی از دبیران با سابقه زیست شناسی خیلی به دلم نشست او گفت: شاید بکار بستن برخی از این پیشنهادات بتواند موقتاً سطح نمرات بچه ها را به حد معقول برساند اما به تنهایی نمی تواند یادگیری عمیق ایجاد کند زیرا ما مهمترین مهره ی فرایند یادگیری یعنی دانش آموزان را کنار گذاشته ایم, یادگیری واقعی زمانی صورت می گیرد که ما بتوانیم آنان را درگیر این کار کنیم و بخشی از فرایند آموزش را به خود آنها واگذار کنیم یعنی از حالت انفعالی صرف آنان را خارج سازیم, توجه به نقش معلم و دانش آموز در کنار هم، سبب می شود که از معلم محوری پرهیز شده و
بستری مناسب برای ایجاد علاقه و انگیزه و تحرک خود جوش در فراگیران می باشد، همچنین از میزان خستگی معلم هم کاسته می شود.سپس سعی کردم نظر یک روان شناس( برادرم ) را هم در این زمینه بپرسم, او گفت: برای آموزش، هر چقدر تعداد حواس انسانی بیشتر درگیرشوند به همان نسبت میزان یادگیری بالاتر خواهد رفت از این رو بهره گیری از ابزارهای آموزشی که می تواند این امر را محقق کند، ضرورت پیدا می کند. درست است که بیشتر، در دوران ابتدایی و راهنمایی
یادگیری بر مشاهده و لمس اتکا دارد ولی باید تفاوتهای فردی دانش آموزان را در نظر بگیریم، گاهی حتی در سنین بالاتر هم باید درس را برای دانش آموزان عینیت بخشید شاید برخی از آنان قدرت تجزیه و تحلیلِ لازم را نداشته باشند پس نیاز است تا جایی که امکان دارد مطلب را قابل لمس تر و عینی تر، ارائه کرد. مثلاً برای تدریسِ اجزاء و کارکرد قلب، یقیناً استفاده از مولاژِ قلب خیلی مفیدتر از توضیحات خشک و خسته کننده می باشد، تازه از این طریق ما تنوع ایجاد کرده و درس را جذاب تر نیز می کنیم.
بعد از بررسی دقیقِ نظرات و پیشنهادات مختلف، و تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصله، نقایص و اشکالات کار تا حدودی مشخص شد. خلاصه نتایج بدست آمده از این بررسی به این شرح بود:1- عدم فعالیت و مشارکت دانش آموزان در فرایند تدریس.2- نا آشنا بودن دانش آموزان نسبت به نقش و اهمیت منطق در زندگی روزمره.3- تنوع نداشتن منطق برای بچه ها بخاطر مطالب صرفاً انتزاعی آن.4- فقدان وسایل کمک آموزشی برای تدریس بهتر این درس.5- عدم بکارگیری محتوای متنوع (تصویری,; )در تدوین منطق.انتخاب یک راه موقتی و مراحل اجرای آن قبل از هر اقدامی سعی کردم ذهنیت منفی و غلطی که نسبت به درس منطق در تصور دانش آموزان وجود داشت را پاک کنم. بخاطر همین چند دقیقه قبل از زنگ تفریح، این سؤال را روی تخته نوشتم : برای ادامه تحصیل چه رشته ای را بیشتر می پسندید؟ دلایل خود را ذکر کنید. بعضی از بچه ها از این سؤال من متعجب شده بودند, عده ای پرسش را خیلی جدی نگرفتند, یکی از آن میان گفت، حتماً انتظار دارید که بگوییم رشته ی فلسفه و منطق را می پسندیم، و بدین ترتیب بچه ها را خنداند. اما من مصرانه از آنها خواستم که یکی یکی نظر خود را بیان کنند حتی پیشنهاددادم: افراد هم عقیده می توانند یک گروه تشکیل دهند و با هم مشورت کنند. بلافاصله اعضاء هم فکر همدیگر را پیدا کردند و گروه تشکیل دادند و با مشورت با هم، دلایل متعددی در اهمیت و ضرورتِ
رشته مورد علاقه شان ردیف کردند. سپس ازنمایندگان آنان خواستم که به دفاع از رشته مورد نظرشان بپردازند. هر دسته سعی می کرد دلایل منطقی تری را بیان کند تا عده ی بیشتری را با خود هم سو گردانند, برخی وسط حرف آنها می پریدند و می خواستند با لفاظی و سرو صدا کردن دیگران را متقاعد سازند که دلایلشان نادرست است, ولی من از آنان می خواستم که به صورت
مستدل، بطلان عقاید طرف مقابل را ثابت کنند.خلاصه زنگ خورده بود و کلاس در جدال میان گروه ها بد جوری شلوغ شده بود. آنان را دعوت به آرامش کردم سپس برایشان توضیح دادم که هدف من از ترتیب دادن این گفتگو، یافتن پاسخ این سؤال نبود بلکه می خواستم، شمه ای از کاربرد منطق در زندگی روزمره را به صورت عملی نشان دهم. در این جا ما شاهد بودیم گروهی که قواعد منطقی را بهتر بکار می گرفت به راحتی پرده از مغالطه های گروه مقابل برمی داشت و دیگران را نیز موافق و دمساز عقاید خود می کرد. آدمی برای تشخیص فکر صحیح از ناصحیح، حق از باطل، احتیاج به وسیله ای دارد که او را در کشف حقیقت کمک کند و آن وسیله منطق است. منطق ابز
ار درست اندیشیدن است. همه ما، در طول روز بدون این که متوجه باشیم, بارها و بارها با موضوعات و مباحث منطقی برخور می کنیم و از آنها استفاده می کنیم. ما حتی قبل از آمدن به مدرسه از زمان کودکی، با استدلال های ساده آشنا بودیم و بکار می گرفتیم پس می بینیم که از نظر زمانی منطق خیلی زودتر از دروس دیگر با ما همراه بوده است ولی ما به این مسئله واقف نبودیم. از نگاههای راضی و مجاب شده ی بچه ها در یافتم که این قسمت از کارم را خوب انجام داده ام. در مرحله بعد با توجه به بررسی های انجام شده، بهترین راه حلی که به نظرم می توانست شمار زیادی از مشکلات ونواقص موجود را رفع کند این بود که موقع تدریس از وسیله کمک آموزشی دست ساخت استفاده نمایم چون کم و بیش به قدرت جادویی وسایل کمک آموزشی در تداوم و تسریع، یادگیری واقف بودم و کتب و مجلات زیادی در این باره خوانده بودم علاوه بر این تجارب موفق همکاران در این زمینه نیز مؤید همین موضوع بود. (ولی چون تاکنون هیچ گونه وسیله ای مرتبط با درس منطق ساخته نشده بود هر بار از امتحان این شیوه صرف نظر می کردم) . هم زمان با این تصمیم، فراخوانی از سوی دبیر خانه فلسفه و منطق مبنی بر ساخت وسیله کمک آموزشی در دروس مورد نظر، مزید برعلت شد و من مصمم شدم تا به ابتکار خودم وسایلی مرتبط با موضوعات درس بسازم. کار آسانی نبود زیرا بسیار وقت گیر و پر هزینه بود علاوه بر این از هنر هم بهره ای نداشتم تا نقاشی و خطاطی مورد نیاز را بی نقص انجام دهم. با تمام این حرفها اولین کارم در زمینه ی ” نسبت میان مفهوم ومصداق ” را به اتمام رساندم. سپس تصمیم گرفتم تا شیوه جدید تدریسم را بصورت آزمایشی و موقت در یکی از کلاسها(سوم 2 ) به اجرا درآورم, بعد از ورود به
کلاس یکی از بچه ها با دیدن آن گفت: خانم این چیه کاردستی درست کردید؟ یاد قدیم ها کردید. اکثراً کنجکاو بودند تا بفهمند چرا من چنین چیزی را با خودم به کلاس آورده بودم ؟ بعد از زمینه سازیهای لازم و ایجاد آمادگی، شروع به تدریس کردم وسیله را به آنها نشان داده و توجه شان را به تصاویر و نوشته های حاشیه آن جلب کردم و همزمان با ورق زدن دوایرِ تودرتو، درس را توضیح
دادم از اینکه می دیدم مشتاقانه به درس گوش می دهند خیلی خوشحال بودم بعد از پایان درس یکی از بچه ها در باره نحوه ساخت وسیله از من پرسید و من تمام مراحل کار را توضیح دادم منجمله مشکلاتی که در زمینه کشیدن تصاویر برایم وجود داشت. و قبل از آن که خودم پیشنهاد همکاری بدهم، یکی از دانش آموزان گفت: خانم چرا از مریم کمک نمی گیرید نقاشی اش خیلی خوب است, دیگری گفت خوشنویسیِ کار هم با من. گفتم چطور است کلاس را گروه بندی کنیم
، وهر گروه با کمک اعضاء خود یک نمونه از کار را بسازد. من طرح کلی را به شما می دهم و هر گروه با ایده گرفتن از این طرح، جزئیات را روی وسیله پیاده کند و برای جلسه آینده به کلاس بیاورید حتی به شما فرصت می دهم تا خودتان از روی آن تدریس کنید البته لازم است برای این کار شما
درس جدید را پیشاپیش، خوب بخوانید. تقریباً همه ی کلاس با کمال میل از این پیشنهادم استقبال کردند. در واقع با این كار نوعی رقابت سالم در بین آنها بوجود می آمد.همچنین مجبور می شدند تا درس جدید را پیش مطالعه كنند چیزی كه هرگز نتوانسته بودم آنان را متقاعد به انجامش نمایم.تا قبل از روز موعود، چندین بار سرگروهها برای تکمیل کار، رفع نقایص و نیز درك بهتر مفاهیم گنگ كتاب، به من مراجعه کردند و من آنها را راهنمایی کردم . در جلسه بعد وقتی با کارهای خلاقانه و جالب بچه ها مواجه شدم بسیار شگفت زده و مسرور گشتم. ترجیح دادم هرچند دست و پا
شکسته، خودشان درس را از روی آن توضیح دهند و من هدایتگر باشم تا به لذت خود فهمی برسند. احساس می کردم در چنین فضایی شاگردان با شیفتگی تمام در صدد آموختن هستند. ( البته لازم به ذکر است بعضی از مباحث منطق که سنگین و پیچیده بود، خودم بیشتر توضیح می دادم). جالب اینجا بود وقتی نماینده گروه قادر به پاسخگویی سؤالات بچه ها نبود، اعضایش او را همراهی و حمایت می كرد تا پاسخی قانع كننده و درست پیدا كند. در این روش توجه كلاس به یك فرد معطوف نمی شد و تنها فرد، مورد سؤال قرار نمی گرفت بلكه از گروه سؤال می شد.
همچنین در این روش، هر گروه سعی می كرد تا خلاقیت بیشتری در ساخت وسیله بخرج دهد و نیز مثال های متنوعی برای توضیح بهتر درس بكار برد تا بدین ترتیب توجه و تحسین دیگران را
برانگیزد. بعدها موقع پرسش کلاسی از شاگردان متوجه شدم، مطالبی را که به طور عملی آموختند، خیلی راحت تر و کامل تر پاسخ می گویند. این روند چندین جلسه ادامه داشت گاهی اوقات که فراموش می کردم تا طرح کلی وسیله مربوط به درس بعد را ارائه کنم، آنها با یادآوری موضوع از من می خواستند که این روش را ادامه دهم. حتی کلاس های دیگر هم مصرانه از من می خواستند تا این روش را برایشان اجرا کنم، اما من صبر کردم تا از نتیجه ی آن مطمئن شوم، بعد این طرح را توسعه دهم. دانش آموزان فعال را تشویق کردم بعد اسامی بچه هایی که استعدادهای هنری داشتند را به مدیر دادم تا برای پرورش استعدادهای آنها اقدامات لازم را انجام دهد. گردآوری اطلاعات به نظر می رسد هیچ چیز گویاتر از شور و نشاط دانش آموزان در تأیید اثربخشی و کارایی این روش نباشد, ولی برای این که مطمئن شوم روش به کار گرفته شده مؤثر بوده است یا نه تصمیم گرفتم اطلاعات عینی تری جمع آوری کنم، که به شرح زیر است:
1- مقایسه نمرات کلاسی دانش آموزان،( قبل و بعد از به کار گیری این روش) حاکی از مثبت بودن آن بود.2- نفرات اول تا سوم مسابقه آموزشگاهی، که بین 4 کلاس برگزار کرده بودم، همگی از کلاس سوم 2 بودند.( همچنین میانگین معدل آنها در این مسابقه بالاتر بود).3- مقایسه نمرات نوبت اول این کلاس با کلاسهای دیگر، باز تأییدی بود بر اثر بخشی این روش. 4- اظهارات خود دانش آموزان درباره ی تأثیر چشمگیر این روش در تسهیل و تسریع یادگیری. شواهد جمع آوری شده در این مرحله نشان داد که راه حل انتخابی مفید و مناسب بوده ودانش آموزان هم اظهار رضایت می کردند. پس این طرح را در کلاسهای دیگر هم اجرا کردم، وهمان طور که انتظار داشتم بخوبی نتیجه داد. جالب این جاست که به خاطر بکارگیری زودتر و طولانی تر این روش در کلاس سوم 2، درصد قبولی آنها در امتحان نهایی هم بیشتر از سایر کلاسها بود. تعدادی از کارهایم را به دبیر خانه کشوری فلسفه و منطق فرستادم که از سوی هیئت داوران برگزیده شد و مفتخر به دریافت جایزه و لوح تقدیر از نخستین جشنواره کشوری ساخت وسایل کمک آموزشی در دروس فلسفه ومنطق، در خرداد ماه 83، شدم.
نیمكتهای چسبنده ودانش آموزان مؤدب
مدرسه دولتی شهدای معلم كه یكی از مدارس آموزش وپرورش است به عنوان نخستین مدرسه به سبك «جان دیویی» تأسیس شده است. این مدرسه دارای فضای آموزشی باز و گسترده ای است و در طراحی حیاط آن از تمام عناصر آموزشی استفاده شده است. در محوطه حیاط سكوها و حتی حوضچه ها به نحوی طراحی و اجرا شده اند كه یادآور اشكال هندسی مندرج در كتابها هستند.قسمتی از حیاط را آلاچیق زیبایی گرفته است و در گوشه ای دیگر بركه سنگلاخی بنا كرده اند، بركه ای كه در آن مرغابی، سنگ پشت و ماهی های الوان نگهداری می شوند. همچنین هر كلاسی قطعه زمینی را به عنوان باغچه در اختیار دارد و بچه ها در این باغچه طریقه كاشت و
برداشت گیاهانی را كه در درسهایشان خوانده اند به شكل ملموس تجربه می كنند. ناگفته نماند كه بر د یوار حیاط جمله هایی برگرفته از متون و مفاهیم تئوریك درسهای گفته شده به چشم می آید. در قسمتی از حیاط كه هیكل ساختمان همچون سقفی بر آن عمود شده است، باغ وحش كوچكی وجود دارد و بچه ها از نزدیك با حیوانات آشنا می شوند. در همین قسمت تخته سیاهی كار گذاشته اند، این تخته را خطوط درهم وبرهمی محو كرده است، مسؤولین مدرسه به تخته
سیاه لقب كلاس فضای آزاد را داده اند، بچه ها در ساعات تفریح با خودشان گچ می آورند و تخته را سیاه می كنند. در همین جا برای تفریح بچه ها مهره های شطرنج را در اندازه های بزرگ طراحی كرده اند و بچه ها در ساعات تفریح به صورت گروهی با هم بازی می كنند.علاوه بر اینها مدرسه شهدای معلم اتاق كوچكی را به شكل یك آمفی تئاتر طراحی كرده است، كه در آن بچه ها متون ادبی كتابهای درسی خود را به صورت گروهی و با استفاده از روش
نمایشی به روی صحنه می برند و به دوستان دیگرشان آموزش می دهند. درختانی كه در محوطه مدرسه كاشته شده اند نیز جنبه آموزشی دارند. در این مدرسه از آنجا كه بر پایه شناخت فضا شكل گرفته است، بر روی زمین نقشه كامل تأسیسات مدرسه نقش بسته است و بچه ها به راحتی با فضای مدرسه آشنا می شوند.این مدرسه با مساحت 6873 مترمربع و زیربنای 2280 مترمربع در شهریور سال 78 به بهره برداری رسیده است و هم اكنون 450 دانش آموز در آن به تحصیل اشتغال دارند. اما كلاسهایی كه تا دیروز استاندارد فضای آموزشی را رعایت كرده بودند با افزایش ظرفیت و تراكم دانش آموز مواجه شده اند. هر چند دانش آموزان در این مدرسه مسلسل وار در كلاس نمی نشینند و دور تا دور كلاس حلقه می زنند و جوی صمیمی را ایجاد می كنند. از آنجا كه یادگیری در دوران ابتدایی به شكل مفهومی صورت می پذیرد، دانش آموزان در این مدرسه با پرورش حواس خود پایه های خلاقیتشان را شكل می دهند. در اصل این محیط فضایی را برای انت
«افسانه صابر» عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی درباره ایجاد مدارسی به سبك جان دیویی می گوید: «در اینگونه مدارس بچه ها اصل حریت و فعالیت را می آموزند و دانش آموز وقتی از مدرسه خارج می شود به حقوق اجتماعی و فردی خود آگاهی كاملی دارد، او دارای خودانضباطی، و كارآیی اجتماعی است و همیشه نیاز به پیشرفت را در وجودش احساس می كند.»«جان دیویی» معتقد بود كه نباید یك لباس را برتن همه كرد. بنابراین او انسان ها را یك نابغه فرض می كند، نابغه ای كه در فضای مطلوب استعدادهای بالقوه خود رابه صورت بالفعل درمی آورد. اما این فضاهای آموزشی ایده ال هم با مشكلاتی روبه رو هستند.
«م.ح» دبیر یكی از دبیرستان های جنوب تهران است، او می گوید كه ماهها برای ثبت نام دخترش در این مدرسه دوندگی كرده است و بعد از این همه مدت موفق شده دخترش را در شیفت بعدازظهر و در كلاسهای 45 نفره ثبت نام كند، او معتقد است كه اگر این مدرسه برای قشر فرهنگی ساخته شده است پس چرا با قبول رابطه افراد متفرقه را در شیفت صبح ثبت نام می كنند و دیگر جایی برای فرهنگیان باقی نمی گذارند. مهندس «علی انگجی» كارشناس مسائل آموزشی درباره این مسأله می گوید: «با توجه به بودجه ای كه آموزش وپرورش در اختیار دارد ومشكلات اقتصادی كه دولت را احاطه كرده است وجود امكانات برای تأسیس فضاهای آموزشی مطلوب در تمام نقاط كشور بعید به نظر می رسد و اگر قرار باشد كه این فضاها به شهرها و اقشار خاصی اختصاص پیدا كند، به جز تبعیض وفاصله طبقاتی نتیجه دیگری به همراه ندارد.»او سپس می افزاید: «اما به فرض محال اگر اینگونه فضاهای آموزشی مطلوب برای همه اقشار
جامعه فراهم شود باز هم اهدف مطلوب آموزشی ایجاد نخواهد شد. باید معلمان، مدیران و خانواده ها را با سیستم آموزشی جدید همگام كرد. منتهی با امكانات محدودی كه در كشور وجود دارد، چنین طرحهایی بیشتر شبیه سنگ بزرگ است و برای اینكه اینگونه طرحها را همگانی كنیم باید از امكانات وزارتخانه ها و سازمانها برای بهینه سازی سیستم آموزشی كشور استفاده كرد.»در كشور ژاپن مدارس به طریقه «جان دیویی» و با تكیه بر اصول حقوق اجتماعی و فردی اداره می شوند. «افسانه صابر» استاد دانشگاه دراین باره می گوید:«در این مدارس به جای به كاربردن كلمه درس، بچه ها را در محیط قرارمی دهند، آنها متوجه می شوند كه باید خودشان برنامه ریزی كنند و استقلال داشته باشند. انسان های توسعه نیافته ممكن است ابزار و تكنولوژی مدرن را در اختیار داشته باشند اما از آنجا كه فاقد آموزش مناسب بوده اند برای استفاده از این تكنولوژی نیز دچار مشكل می شوند. به گفته یك دانشمند پاكستانی توسعه نیافتگی مترادف با توسعه نیافتگی در دانش است.»تكنولوژی آموزشی و فضاهای مطلوبامكانات و تجهیزات به عنوان عوامل درون سازمانی به حساب می آیند. این تجهیزات كه تحت عنوان وسایل كمك آموزشی از آنها یاد می شود، به نحوی بچه ها را نسبت به محیط اطرافشان كنجكاو می كند و موجب بیداری نیازهای آنها می شود. نمونه ای از این وسایل كمك آموزشی همراه با طراحی جدید توسط «غلامرضا محمدزاده» در نخستین مدرسه به سبك «جان دیویی» به كار گرفته شده است. او برای این منظور دستگاههای گوناگونی همچون دستگاه گردش خون و … را با دقت و ظرافت خاص محیط های آموزشی طراحی كرده است. این دستگاهها به وسیله لامپ های ریز و برق و الكتریسیته كار می كنند.
كار برق تكنولوژی آموزشی در بیان ملموس مطالب كتاب و پایداری مطالب آموخته شده در ذهن دانش آموزان بسیار مؤثر است. در نخستین مدرسه به سبك «جان دیویی» با استفاده از وسایل كمك آموزشی بچه ها با محیطی كه در آن به سر می برند آشنا می شوند.
بزرگترین مشكل دانش آموزان در مقاطع بالای تحصیلی، به عدم درك و تفهیم مطالب در دوران ابتدایی بازمی گردد. این طرح ها در برخی از مدارس تهران و شهرستانها به بهره برداری رسیده است اما بالغ بر 95 درصد مدارس تهران از وجود آن بی خبر هستند و یا اگر هم خریداری كرده اند به صورت آكبند در انبارهایشان نگهداری می كنند. «محمدزاده» اعتقاد دارد كه آموز ش وپرورش به جای هزینه كردن باید در راه تولید وسایل كمك آموزشی سرمایه گذاری كند.اما اصولاً به دلیل برخی تنگ نظری ها وسایل كمك آموزشی در همه مدارس مورد استفاده قرارنمی گیرد. مسؤولین هم هیچگاه به این موضوع اندیشه نكرده اند كه اغلب دانش آموزان به جز امكانات موجود در مدارس، فاقد هر نوع امكاناتی هستند.
البته باید توجه داشت كه این تكنولوژی آموزشی برای فضاهای آموزشی مطلوب طراحی شده و در فضاهای بسته نمی تواند موفق باشد. مهندس «علی انگجی» در این باره می گوید: «مطرح شدن یك طرح جدید برای موفقیت و حتی اجرای آن كافی نیست. معمولاً جوامع تلاش می كنند روال سنتی خود را حفظ كنند و به همین خاطر با طرحهای جدید و ابداعی مخالفت می كنند.»در هر جریان ارتباطی، رسانه مناسب سهم عمده ای در تسهیل انتقال پیام بین فرستنده و گیرنده دارد. انتقال پیام های آموزشی به آموزش گیرندگان با استفاده از رسانه های آموزشی كه جزء تفكیك ناپذیر فرآیند آموزش محسوب می شوند صورت می گیرد و آشنایی با انواع رسانه ها راه را به سوی بهره برداری ثمر بخش از آنها هموار می نماید.بر اساس تعریف تكنولوژی آموزشی راه انجام آموزش مؤثر ، پایدار و عمیق تر، بكارگیری منابع انسانی و غیر انسانی در آموزش است. این منابع ، رسانه ها و وسایل كمك آموزشی هستند.« رسانه آموزشی به عوامل ، وسایل و یا ابزاری گفته می شود كه كل محتوای آموزش رابه فراگیران منتقل میكند؛ در حالیكه وسایل كمك آموزشی شامل اشیاء ، وسایل و ابزاری است كه تنها در بخشی از آموزش از آنها استفاده می شود».
بنابراین رسانه به خودی خود قادر به انتقال و رسانندگی پیام آموزشی است و وسایل كمك آموزشی همانطور كه از عنوان آن برمی آید كار كمك به فرایند آموزش و تدریس را انجام می دهند. هر قدر كاربرد وسایل كمك آموزشی غنی تر باشد، امر یاددهی و یادگیری با سهولت بیشتر و در زمان كوتاه تری صورت می گیرد. عدم كاربرد این وسایل، درعین حال كه آموزش را متوقف نمی كند به طولانی تر شدن زمان آموزش و دشوارتر شدن یاد دهی ـ یادگیری منجر می شود ، در حالی كه آموزش بدون استفاده از رسانه ها تحقق نخواهد یافت. در مجموع رسانه های آموزشی چیزی بالاتر از وسایل كمك آموزشی هستند و تلفیق این دو با یكدیگر كار آموزش را به نحو مطلوب تری میسر خواهد ساخت.
كاربرد رسانه ها می تواند در ایجاد تجربیات مشترك، انگیزش، جلب توجه و تمركز فراگیران تاثیر گذار باشد. كه همه اینها لازمه انجام آموزش و یادگیری هستند و سپس با جلب مشاركت مخاطبان برای تكمیل فرایند آموزش، از وسایل كمك آموزشی لزوم بهره گیری از آنها را در فرایند آموزش و تدریس بیش از پیش نمایان می سازد.اهمیت كاربرد رسانه ها و وسایل كمك آموزشیتاثیر گذاری بر باورها، عقاید و نگرش یادگیرندگان تنها با استفاده از كلام یاددهنده میسر نیست. نتایج تحقیقات زیادی نشان داده است كه حواس مختلف در یادگیری انسان نقش مساوی و یكسان ندارد. دو نكته مهم را بایستی سرلوحه كار فعالیت آموزشی خود قرار داد:
1 به دلیل نقش مهم حس بینایی در یادگیری انسان، لازم است در موقعیتهای ارتباطی و آموزشی به جای تكیه صرف بر كلام( گویش) و حس شنوایی مخاطبان، از پیام های تصویری و رسانه های دیداری- شنیداری نیز به میزان كافی استفاده كنیم.2 بیشترین یادگیری در شرایطی است كه از حس های بیشتری استفاده نمود و به طور یقین این امر به مدد كاربرد رسانه ها و وسایل كمك آموزشی حاصل خواهدشد. علاوه بر این در اینجا به موارد دیگری به منظور تبیین نقش و اهمیت كاربرد رسانه ها و وسایل كمك آموزشی اشاره می شود:1 شكل دهی تجارب یادگیری دست اول ویا نزدیك به آن: همانطور كه اشاره شد برای یادگیری بهتر هرموضوعی بایستی آن را با حس های هر چه بیشتر فراگیر درگیر كنیم تا به تجارب یادگیری مستقیم دست یابیم. اما تجربه های مستقیم به خاطر ضیق وقت، دور از دسترس بودن شیء یا عوامل دیگر، همیشه امكان پذیر نیست. در این موارد، رسانه های آموزشی شرایطی نسبتاً نزدیك به آن تجربه دست اول را برای فراگیران فراهم می سازند.2 ایجاد انگیزه یادگیری و كمك به تداوم آن: شكل گیری هر فرایند یادگیری به انگیزه و علاقه یادگیرنده بستگی دارد. وجود انگیزه سبب فعالیت داوطلبانه و درگیری مستقیم یادگیرنده در جریان یادگیری می شود و امكان دستیابی وی به اهداف آموزشی را افزایش می دهد. به كارگیری رسانه های مناسب نظیر چارت، عكس، فیلم و غیره این علاقه را در فراگیران بیدار می كند و یا شكل می دهد و بقای آن را در طول مدت یادگیری تداوم می بخشد.
3 صرفه جویی در زمان آموزش :آموزش وتدریس در محدوده زمانی خاصی باید صورت پذیرند. با استفاده از رسانه های آموزشی می توان در یك محدوده زمانی، بهره بیشتری را نصیب فراگیران كرد، مفاهیم مورد نظر خود را در مدت كمتری آموزش داد و در مدت زمان مشخص، مفاهیم بیشتری را به یادگیرندگان آموخت.مثلاً آشنا كردن فراگیران با ساختار پیچیده مغز با استفاده از یك مدل آموزشی ساده حتما به زمان بسیار كوتاه تری نیاز خواهد داشت تا انجام این كار از طریق توضیحات شفاهی، به علاوه وقتی كه یك تلق شفاف یا چارت آماده را با خود به كلاس می آورید، نیازی به ترسیم شكل های پیچیده بر روی تابلو نیست و از این طریق حتی می توانید بر میزان صرفه جویی بیفزایید.
ادامه خواندن مقاله در مورد تاثير وسايل كمك آموزشي
نوشته مقاله در مورد تاثير وسايل كمك آموزشي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.