Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله مباني و مفاهيم كفر در ديوان حافظ

$
0
0
 nx دارای 64 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : ما در این مقاله كه حاصل مطالعه و بررسی خاص مقوله «كفر» در دیوان حافظ و تعدادی از امهات كتب عرفانی است كوشیده ایم تا نشان دهیم:اولاً حافظ علاوه بر وقوف بر معانی گوناگون دینی و قرآنی كفر بر معانی عرفانی آن آگاه بوده و در شعر خود به آن معانی نظر داشته، ثانیاً كفر بمعنی بی ایمانی در دیوان او آنچنانكه ویژگی سبك و زبان او یعنی ایهام است موهم معنای «كفران» یعنی ناسپاسی هم هست؛ سوم آنكه او در بكارگیری كلمات كفر یا كافر قصد اتهام نداشته و خود را در مقام مفتیان متصلب اهل تكفیر نمی نشاند، چهارم آنكه او ضمن اطلاع از معانی و مفاهیم رایج كفر معانی و مفاهیم خاص خویش را از كفر بیان داشته و آنگونه كه شیوه ابتكاری و خلاق اوست برای مقوله كفر یا كافری نیز مصادیقی را نشان داده است كه بدون تأمل و درنگ در دیوان او این تازگی و خلاقیت در اظهار معانی و مصادیق خاص آشكار نمی‌شود؛ پنجم آنكه استفاده او از كلمه كفر یا كافری بیشتر وسی له ای است برای ابراز انزجار و نفرت از رفتار خلاف اخلاق و دیانت مدعیان اخلاق و دینداری و بنابراین كفر مشبه بهی است متناسب با زمان شاعر برای اعمال ناپسند آنان و همه غافلان از حقیقت از جمله ارباب زو و تزویر .بنابراین تفاوت و تازگی این مصادیق و مفاهیم برای نگارنده او را بر آن داشت تا این جلوه های متفاوت و تازه از مفهوم كفر و مصادیق آنرا در معرض توجه علاقه مندان پژوهشگر قرار دهد.حاصل كار آنكه در دیوان حافظ هفت كفر یا مظهر و مصداق آن تجلی یافته و ما در این مقاله آن هفت را مورد ارزیابی قرار داده و مبانی و آبشخور اعتقادی آنها را نیز در حد توان و مقدور بیان داشته ایم كه عبارتند از:رنجیدن، بخل و امساك، تكیه بر تقوا و دانش، خزینه داری میراث خوارگان، خامی، خودبینی و خود رأیی، و سرانجام زرق و ریا كه به تعبیر خواجه ، آتش آن «خرمن دین» را خواهد سوخت. تا كه قبول افتد و چه در نظر آید.واژه های كلیدی :كفر، كافری، كفران، حافظ، دیوان حافظ، مبانی و مفاهیم كفر مبانی و مفاهیم كفر در دیوان حافظپیش از ورود به بحث عناوین مهم مقاله را به شرح زیر طبقه بندی و تقسیم می نماید.– معانی و تعاریف كفر در قرآنمعانی و تعاریف كفر در نزد عارفان– طبقات و انواع كفر– توسعه معنای كفر در نزد عارفان– لزوم وجود كفر برای شناخت ایمان و ظهور آن– یگانگی یا وحدت مقصد كفر و دین – تحول معنایی كفر در معنای كفران یعنی ناسپاسی به كفر در معنی بی ایمانی– وسعت كاربرد كفر در معنای ناسپاسی یا كفران– مبانی و مفاهیم كفر در دیوان حافظ-كفرهای هفتگانه و تعلیل آنها1-رنجیدن2-بخل و امساك3-تكیه بر تقوا و دانش4-خزینه داری برای وارثان5-خامی6-خودبینی و خودرایی 7-ریا و سالوس– نتیجه مقدمهمعانی و تعاریف كفر در قرآن«بدان كه كفر در قرآن بر پنج وجه باشد. وجه نخستین كفر بمعنی انكار كردن بود چنانكه خدای در سوره بقره گفت:ان الذین كفروا سواء علیهم ء انذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون» (بقره/6) وجه دوم كفر بمعنی فرا پوشیدن بود چنانكه در سوره الحج گفت: ان الذین كفروا و یصدون عن سبیل الله» یعنی كفروا بتوحید الله. (حج/25) وجه سیم كفر بمعنی ناشناختن بود چنانكه در سوره البقره گفت:«فلما جاء هم ما عرفوا كفروا به» یعنی لم یعرفوه (بقره/89) وجه چهارم كفر بمعنی ناسپاسی كردن بود. چنانكه در سوره البقره گفت :«واشكرو لی و لا تكفرون» یعنی و لا تكفروا نعمتی و وجه پنجم كفر بمعنی بیزار شدن بود چنانكه در سوره ابراهیم گفت:«انی كفرت بما اشركتمونی من قبل» (ابراهیم/22) یعنی انی تبرات . و در سوره العنكبوت گفت:«ثم یوم القیامه یكفر بعضكم ببعض»(عنكبوت/25) یعنی یتبرا بعضكم من بعض صاحب «قاموس قرآن» در ترجمه كفر از «مفردات» راغب اصفهانی آورده است:«كفر در لغت بمعنی پوشاندن شیء است. شب را كافر گوئیم كه اشخاص را می‌پوشاند و زارع را كافر گوئیم كه تخم را در زمین می پوشاند. كفر نعمت، پوشاندن آن است با ترك شكر، بزرگترین كفر انكار وحدانیت خدا یا دین یا نبوت است. كفران، بیشتر در انكار نعمت و كفر در انكار دین بكار رود. » معانی و تعاریف كفر نزد عارفان«متصوفان، بسیاری از كلمات قرآنی را بعنوان كلمات كلیدی خود بكار می برده‌اند ; می توان گفت كه كاربرد كلمات قرآنی به وسیله متصوفان بسیار آزادانه و حتی از روی دلخواه بوده است. آنان چنان تمایل داشتند كه به كلماتی كه در قرآن جالب توجه می‌یافتند، معانیی- معانی «نسبی»- ملحق كنند كه از متن استخراج می كردند.» به همین دلیل آنان تعاریفی را از كلمه «كفر» ارائه داده اند كه با تعاریف و معانی قرآنی آن بسیار متفاوت است. برای نمونه تعاریف زیر را ارائه می نماییم:«كفر در ادب عرفانی ظلمت عالم تفرقه است. نیز گفته اند كفر، پوشیدن وحدت در كثرت است. برخی گفته اند:كفر حقیقی فنای عبد است . عزیز نسفی گوید:ای درویش معنای مطابق كفر پوشش است و پوشش بر دو قسم است:یك پوشش آن است كه به واسطه آن پوشش خدای را نمی بینند و نمی دانند. و این كفر مبتدیان است; و این كفر مذموم است؛ دیگر پوشش آن است كه به واسطه آن پوشش غیر خدای نمی بینند و نمی دانند و این كفر منتهیان است، و این كفر ممدوح است. جنید فرماید:«اساس الكفر قیامك علی مراد نفسك، بنای كفر قیام بنده باشد بر مراد تن خود. از آنچه نفس را با لطیفه اسلام مقارنت نیست، لا محاله پیوسته به اِعراض كوشد و معرض منكرِ بود و منكرِ بیگانه » طبقات و انواع كفرعارفان غیر از تعاریف گوناگون بر شمرده از كفر برای آن انواعی نیز ذكر كرده اند. آنچنانكه عین القضات می گوید:« ای عزیز شمه ای از كفر گفتن ضرورت است: بدان كه كفرها بر اقسام است و خلق همه كفرها یكی دانسته اند.» «گفتم كه كفرها بر اقسام است، گوش دار:كفر ظاهر است و كفر نفس است، و كفر قلب است. كفر نفس نسبت به ابلیس دارد، . كفر قلب نسبت با محمد دارد، و كفر حقیقت، نسبت با خدا دارد، بعد از این جمله خود ایمان باشد. اكنون گوش دار: كفر اول كه ظاهر است كه خود همه عموم خلق را معلوم باشد كه چون نشانی و علامتی از علامات شرع رد كند یا تكذیب، كافر باشد، این كفر ظاهر است. اما كفر دوم كه به نفس تعلق دارد، و نفس بت باشد كه «النفس هی الصنم الاكبر» و بت خدایی كند. «افرایت من اتخذالهه هواه» (فرقان/43) این باشد ;» صاحب «رساله القدس» در تقسیم بندی كفر تحت عنوان «كفر دل» برای آن به تناسب زمان سه شأن قایل است و می گوید:كفر دل درسه وقت است:«1-در وقت مراقبه:چون مراقبه كند و نظرش نه بر وجود حق افتد بدان التفات كافر است.2-در وقت مناظره:چون در مناظره آید اگر از حق بجز از حق چیزی التماس كند، یا از خود با حق باز گوید كافر است.3-در وقت محاسبه: چون در تهذیب اسرار است محجوب انوار است چرا كه با غیر اویش كار است. در حقیقت افعال او بدو می شمارد، هركه چیزی از آن در حد آورد كافر است. و اگر در فعل نه فاعل بیند كافر است.» عین القضات نیز در یك تقسیم بندی دیگر كفر را به «كفر جلالی» و «كفر جمالی» تقسیم كرده و می گوید: «در عالمی از عالم سالكان یك كفر را جلالی خوانند و دیگر كفر را جمالی خوانند دریغا! ای عزیز كفر الهی را گوش دار و نگر تا به كفر اول بیناگردی پس راه رو تا ایمان بدست آری، پس جان می ده تا كفر ثانی و ثالث را بینی، پس جان می كن تا پس از این به كفر چهارم راه یابی، پس مؤمن شوی، آنگاه و ما یؤمن اكثرهم بالله الا و هم مشركون(یوسف/106) خود گوید كه ایمان چه بود.» و باز در یك تقسیم بندی دیگر می گوید:« و تا قعر نفس كافر راه دراز است، و از صد هزار سالك یكی آنجا نرسد، و به كفر ثالث كه در نهاد آدمی تعبیه است بینا نگردد، اول كفر علم بود پس كفر عمل بود پس كفر ثالث روی بنماید، و اینجا هركس را راه نیست ; پنداری كه اطلاع بر عیوب نفس كافر كار هر كسی است؟ هیهات! جز اهل عنایت را این اطلاع مبذول نیست كه در خبر است كه اذا اراد الله لعبد خیرا بصره بعیوب نفسه» توسعه معنای كفر در نزد عارفان عارفان و متصوفه آنچنان كه شیوه معهودشان است غیر از آنكه برای الفاظ و كلمات دینی معانی مجازی گوناگونی قایلند در توسعه معانی آنها نیز ید طولانی دارند به گونه ای كه گاه گوی سبقت را از باطنیان می ربایند و از این زمره اند معانی وسیعی كه برای اصطلاحات قرآنی «ایمان»، «كفر» «اسلام»، «قرآن»، «صبر»، «شكر» و; ارائه نموداه ند و از این میان دامنه تعریف كلمه «كفر» و «كافر» بسیار فراخ و گسترده است؛ برای نمونه به پاره ای از این تعاریف اشاره می شود با این توضیح كه این توسعه معنا و مفهوم گاه به حدیست كه هرچه را كه مانع رسیدن به حق شود را از جنس كفر می دانند به گونه ای كه سنایی می گوید: بهرچ از راه وامانی چه كفر آن حرف و چه ایمان بهرچ از دوست دور افتادی چه زشت آن نقش و چه زیباآنچه برای آنان اهمیت دارد آن است كه مذهب در معنی لفظی خویش «راه» باشد و«وسیله رفتن» به نزد دوست حال اگر این وسیله خود از جنس مقدسات باشد ولی انسان را از راه رسیدن به مقصود باز دارد آن را اسباب زحمت می دانند نه وسیله رحمت و به گفته عین القضات : « طالب را با نهنده مذهب كار است نه با مذهب » از همین روست كه گاه ممكن است ایمان موجب كفر شود و كفر سبب ایمان و چون آنان به مقصد و مقصود می اندیشند نه به قشر و پوسته دین لذا همچون پیروان اصالت عمل یعنی پراگماتیست ها بر آنند كه آنچه در عمل مفید و راهبر است حق است و ظاهر امور چندان ملاك و مناط نمی باشد و بنابراین معتقدند كه «كفری كه موجب زیادتی ایمان بود حاشا كه آن كفر باشد بلكه آن كمال اسلام است اگرچه در صورت كفر است »یا: « چون هرچه موجب ایمان و اسلام می گردد فی نفس الامر ایمانست می‌فرماید:بسی ایمان بود كان كفر زاید نه كفر است آن كزو ایمان فزاید همچنین عین القضات می گوید: « اگر مذهبی مرد را به خدا می رساند آن مذهب اسلام است و اگر آگاهی ندهد طالب را، نزد خدای تعالی آن مذهب از كفر بتر باشد.اسلام نزد روندگان آن است كه مرد را به خدا رساند و كفر آن باشد كه طالب را منعی یا تقصیری در آید كه از مطلوب بازماند. طالب را با نهنده مذهب كار است نه با مذهب» و باز اوست كه تكرار می كند : « ای عزیز! هرچه مرد را به خدا رساند، اسلام است و هرچه مرد را از راه باز دارد، كفر است. و حقیقت آن است كه مرد سالك خود هرگز نه كفر باز پس گذارد و نه اسلام، كه كفر و اسلام دو حال است كه از آن لابّد است مادام كه با خود باشی، اما چون از خود خلاص یافتی، كفر و ایمان اگر نیز تو را جویند در نیابند» در معنی موسع كفر مولانا معنی «غفلت » را نیز كفر می داند و می گوید: «این خانه بناش از غفلت است و اجسام و عالم را همه قوامش از غفلت است. این جسم نیز كه بالیده است از غفلت است و غفلت كفر است » و جالب آنكه به باور مولانا همین كفر یا غفلت موجب آبادانی عالم است:استن عالم برادر غفلت است هوشیاری این جهان را آفت است (مثنوی مولوی) لزوم وجود كفر برای شناخت ایمان و ظهور آنمتصوفه علاوه بر آنكه تعاریف مخصوص به خود را برای كفر عرضه كرده اند در لزوم وجودآن برای برپایی دین و شناختن ایمان نیز داد سخن داده اند و به اعتبار این اعتقاد كه خداوند آفریننده همه اشیاء است «هو خالق كل شیء (انعام/)12» پس كفر هم مخلوق اوست آنچنانكه ایمان نیز مخلوق اوست و از این روست كه مولانا می‌گوید : « و دین بی وجود كفر ممكن نیست زیرا دین ترك كفر است،پس كفری بباید كه ترك آن توان كرد» این توسع در معنا تا این حد است كه می گوید:» پس هردو یك چیزند چون این بی آن نیست وآن بی این نیست لایتجزی اند و خالقشان یكی باشد كه اگر خالقشان یكی نبودی متجزی بودندی. زیرا هریكی چیزی آفریدی پس متجزی بودند پس چون خالق یكیست وحده لا شریك له باشد» او لزوم پیوند این دو را از مصادیق قاعده لزوم اضداد برای شناخت و حركت می‌داند (تعرف الاشیاء ب ا ضدادها ) و بنا بر اصل:ذره ذره كاندرین ارض و سماست جفت خود را همچو كاه و كهرباست، وجود هر كدام را بایسته و لازم وجود دیگری می داند و مطلوب؛ تا جایی كه تمثیلاَ می گوید: « علم اگر بطور كلی در آدمی بودی و جهل نبودی آدمی بسوختی و نماندی پس جهل مطلوب آمد از این رو كه بقای وجود بویست و علم مطلوب است از آن رو كه وسیلت است بمعرفت باری، پس هردو یاری گر همدگرندو همه اضداد چنین اند» او پا را از این فراتر نهاده و با نسبی دانستن امور متضاد، خوب و بد یا خیر و شر را امری مربوط به ما می داند نه آنكه اشیاء فی حد ذاته خوب یا بد باشند و بنابراین می گوید:«پس جمله اضداد نسبت به ما ضد می نماید نسبت به حكیم همه یك كار می كنند و ضد نیستند. در عالم كدام بد است كه در ضمن آن نیكی نیست؟ و كدام نیكی است كه در ضمن آن بدی نیست؟ اكنون تو بنما خیر بی شر تا ما مقر شویم كه خدای شر هست و خدای خیر، و این محال است زیرا كه خیر از شر جدا نیست، چون خیر و شر دو نیستند و میان ایشان جدایی نیست.» با چنین دیدگاهی است كه مؤمنان و كافران هر دو مظهر حق اند، مؤمنان مظهر صفت لطف و كافران مظهر صفت قهر اویند:«حق را دو صفت است قهر و لطف، انبیاء مظهرند هر دو را، مؤمنان مظهر لطف حق اند و كافران مظهر قهر حق» عین القضات نیز همین باور را در عباراتی دیگر پرورده و می گوید:«ای عزیز! حكمت آن باشد كه هرچه هست و بود و شاید بُوَد، نشاید و نشایستی كه بخلاف آن بودی، سفیدی هرگز بی سیاهی نشایستی، آسمان بی زمین لایق نبودی، جوهر بی‌عرض مقصود نشدی. محمد بی ابلیس نشایستی، طاعت بی عصیان، و كفر بی ایمان صورت نبستی. و همچنین جمله اضداد. و بضدها تتبین الاشیاء این بود. ایمان محمدی بی كفر ابلیس نتوانست بودن» یگانگی یا وحدت مقصد كفر و دین از نظر صوفیان كفر و دین با همه تضادی كه با هم دارند مقصدی یگانه دارند و پوینده بسوی یك هدف اند:كفر و دین هر دو در رهت پویان وحده لا شریك له گویان (سنایی)كفر و دین در حكم پوسته هایی هستند كه مغز یا حقیقت را در برگرفته اند، آنها همچون دربانانی هستند كه وظیفه ای جز دربانی «گوهر خانه» حق ندارند:كفر و ایمان هر دو خود دربان اوست كوست مغز و ، كفر و دین او را دو پوست (مولوی)و اگر پوسته ها بخواهند بجای مغز بنشینند سوختنی اند و تنها وقتی با ارزش و قیمتی‌اند كه حافظ مغز باشند و پیوسته به مغز:قشرهای خشك را جا آتش است قشر پیوسته بمغز جان خوش است (مولوی)صوفیان این باور رهپویی كفر و دین به مقصد حق را از قرآن، اقتباس كرده اندو می گویند:«چون بموجب و ان من شیء الا یسبح بحمده (بنی اسرائیل/44)جمیع موجودات مسبّح حق اند» بنابراین كفر نیز از این قاعده مستثنی نیست و :همیشه كفر در تسبیح حق است و ان من شیء گفت اینجا چه دق است كفر در معنای كفران یعنی ناسپاسیایزوتسو قرآن پژوه ژاپنی «كفر» را در كنار«ایمان»، «الله»، «اسلام»، «كافر»، و«نبی» از كلمات یا اصطلاحات «كلیدی» قرآن نام برده و در انتخاب آنها بعنوان مهمترین كلمات كلیدی قران تردیدی نمی كند. اوبرای‌مثال‌كلمه «ایمان» و مشتقات آن مثل اَمَنَ و مومن را بعنوان یك كلمه كانونی در مركز دایره ای قرار می دهد كه گرداگرد آن را كلمات كلیدی دیگری همچون دانه های خوشه در بر گرفته اند كه گروهی از این كلمات خصوصیت و رنگ مثبت دارند و گروهی دیگر ویژگی و رنگ منفی دارند كه از این جمله اند كلمه های «شكر» از ماده شَكَرَ، «اسلام» از فعل اَسْلَم‎َ، «الله» و «تصدیق» از فعل صَدَّقَ بعنوان كلمات با بار مثبت و كلمه های «تكذیب» از فعل كَذَّبَ «عصیان» و «كفر» از ماده كَفَرَ با بار منفی بدین ترتیب گروهی از كلمات كه جنبه كلیدی دارند در اطراف كلمه ای كه نمایشگر همه كلمات گروه است و متحد كننده آنهاست پدیدار می شوند. برای مثال كلمه بسیار مهم «كفر» كه بررسی و توضیح مبانی و مفاهیم آن موضوع این مقاله است در مركز دایره ای واقع می شود تا با كلمات كلیدی اطراف خود نمایانگر میدان معنی شناختی آنها شود.(شكل الف) (شكل الف) با توجه به این نمودار كه نشان می دهد فسق و ضلال و ظلم و استكبار و شرك و عصیان و تكذیب جلوه ها و مظاهری از كانون و مركز«كفر» اند می توانیم دایره ای را فرض كنیم كه در مركز آن «كفر» واقع است و مصادیق و مظاهر آن در اطراف آن قرار دارند كه همه مفسر معنی كفر در دیوان حافظ اند(شكل ب) كفری كه از یك سو انكار حق است (با اثبات مؤثری جز خدا) و از سوی دیگر (اثبات خویش است(با تكیه بر طاعات و عبادات خویش و انكار عنایت حق) و مظاهر و جلوه های، آن ، رنجیدن، ریا و سالوس تكیه بر تقوا و دانش خویش، بدبینی، خودبینی و خودرایی، امساك و بخل، و مال اندوزی و خودداری از بخشش و انفاق. (شكل ب) ایزوتسو در تبیین معنی كفر بمعنای ناسپاسی دو كلمه «مسلم و كافر» را مورد بررسی قرار داده و می گوید:«اگر خط ارتباط این دو اصطلاح (مسلم و كافر) كلیدی قرآنی را به مرحله پیش از اسلامی آنها ترسیم كنیم، متوجه این امر خواهیم شد كه آن دو در آغاز حتی یك جفت را نمی ساخته اند … هیچ یك از آن دو دلالت دینی نداشت و مسلم به معنی(مردی كه چیزی گرانبها را به دیگری كه خواستار آن از وی شده تسلیم می كند) و كافر به معنی (مردی كه در برابر كسی كه به او نعمتی ارزانی داشته ناسپاسی می كند) بود. تنها در دومین مرحله گسترش یعنی در داخل دستگاه قرآنی این دو كلمه در مقابل یكدیگر نهاده شدند» در این فرآیند است كه شكر در تقابل كفر بمعنی «ناسپاسی» قرار گرفته و خدا انسان ناسپاس را كفور می نامد. اینجاست كه«تصور شكر در این میدان معنی شناختی خاص به آسانی تكامل پیدا می كند و به ایمان تبدیل می شود و متناظر با آن كفر به سرعت دلالت نخستین ناسپاسی خود را از دست می دهد و به تصور بی ایمانی تغییر شكل می دهد و در تضاد با ایمان قرار می گیرد. كیف یهدی الله قوما كفروا بعد ایمانهم= چگونه خدا قومی را هدایت كند كه پس از ایمان آوردن كافر شده بودند؟» (آل عمران/ 86 )«كَفَرَ به صورت خاص و اساسی بمعنی«ناسپاسی كردن» و «ناسپاس» بودن در مقابل خیر یا احسان و محبتی است كه به شخصی از طرف شخص دیگر رسیده است، درست نقطه مقابل شكر به معنی «سپاسگزار بودن» است ایزوتسو معتقد است كه در آیانی كه در اواخر زندگی پیامبر بر او نازل شده دیگر كفر بمعنی ضد آن یعنی شكر نیست بلكه كلمه ای است متضاد با ایمان و اسم فاعل آن یعنی كافر به سادگی بمعنی «غیر مؤمن» است. وسعت كاربرد كفر در معنای ناسپاسی یا كفرانهمچنان كه در ابتدا آمد یكی از معانی بنیادین كلمه كفر، ناسپاسی و كفران است و در این معنی است كه ناسپاسی باعتبار اشتراك لفظی كفر در معنی بی ایمانی آنچنان مطعون و منفور واقع شده كه معنای آن را از حد یك رذیله اخلاقی بمراتب بالاتر برده تا حدی كه كفران در معنای ناسپاسی رنگ و بویی از كفر در معنی شرعی و دینی آن بعنوان انكار ضروری دین یا حق را نیز پذیرفته است تا جائیكه گاه در مثال ها مسلمانی مترادف با بخشندگی و كافری مترادف با بخل واقع می شود كه برای نمونه میتوان به موردهای زیر استشهاد نمود:كافر نعمت بسان كافر دین است(معروف بلخی) گر مسلمانی نظر كن بر گرفتاران برحمت كافر است آنكس كه رحمی بر گرفتارش نباشد تركیب «كافر نعمت» بخوبی گویای آن است كه در فرهنگ مردم ایران ناسپاسی در حق منعم در حكم كفر شرعی است و این تركیب صرفاً بمعنای فرد ناسپاس در مقابل نعمت نیست بلكه یك بار معنایی فرهنگی و روانشناختی نیز دارد و آن اینكه كفران موهم معنی كفر نیز هست.اهمیت انعام و بخشندگی در فرهنگ ایرانی از خلال روایات و احادیث و متون ادبی این قوم نیز متجلی است. برای مثال این سخن حضرت علی(ع) كه می گوید:كافر سخی ارجی الی الجنه من مسلم شحیح = كافر با سخاوت و بخشنده امیدوارتر است به بهشت از مسلمان بخیل و حریص) بمعنای آن است كه سخاوت خود نمود مسلمانی است و انسان سخاوتمند حتی با وجود ضعف ایمان میتواند به رحمت و عنایت حق امیدوارتر از مسلمانی باشد كه رفتار و عملكردی مؤمنانه یعنی سخاوتمندانه از خود بروز نمی دهد و به تعبیری دیگر مسلمانی است بخیل و ممسك.این تغییر و تبدیل معنای اولیه كفر(كفران و ناسپاسی) به بی ایمانی همزمان با تغییر معنای اولیه شكر(سپاسگزاری) به معنای بعدی آن یعنی ایمان انجام شده است بطوریكه ایزوتسو در توضیح آسانی تكامل پیدا می كند و به ایمان تبدیل می‌شود و متناظر با آن كفر به سرعت دلالت نخستین ناسپاسی خود را از دست می‌دهد و به تصور بی ایمانی تغییر شكل می دهد و در تضاد با ایمان قرار می گیرد» پس جای تعجبی نیست اگر در فرهنگ و بینش مردم ایران كفران و ناسپاسی در حكم كافری و كفر می باشد و كافر نعمت بسان كافر دین است.مبانی و مفاهیم كفر در دیوان حافظحال با توجه به مقدمات یاد شده در تبیین معانی گوناگون كفر در قرآن و متون عرفانی و نشان دادن سیر تحول معنایی آن و همچنین توضیح انواع و طبقات آن این مطالب را بعنوان دستمایه ای برای بررسی مبانی و مفاهیم «كفر» در دیوان حافظ مورد استفاده قرار داده و وارد بحث خواهیم شد.حافظ در توضیح و تشریح پاره ای از اصطلاحات و كلمات شعرش سبك و سیاق و برداشت خاص خود را دارد، و این تلقی و برداشت خاص به طرز بارزی منبعث و برخاسته از دیدگاه و جهان بینی ویژه اوست. خوب پیداست كسی كه معتقد است در طریقت او تنها یك گناه هست كه باید از آن دوری جست و آن گناه چیزی جز«آزار و آزردن» نیست معلوم می شود كه تفاوت های اساسی و بنیادینی میان نگاه او و دیگران وجود دارد؛ و این نگاه را بطور خیلی خلاصه و موجز در این بیت منعكس نموده است.مباش در پی آزار و هرچه خواهی كن كه در طریقت ما غیر از این گناهی نیست* 6/76و همین تفاوت در دیدن و اندیشیدن و به تعبیری تفاوت در جهان بینی است كه او را بر آن می دارد تا بر خلاف دیگران بجای بدبینی- كه در حكم آلودگی و پلیدی است- و حتی بجای واقع بینی، خوش بینی و خوب دیدن را كه نتیجه عاشق بودن اوست شعار خویش قرار داده و بگوید:منم كه شهره شهرم به عشق ورزیدن منم كه دیده نیالوده ام به بد دیدن 1/385جهان بینی كه در آن انگیزه خلقت، عشق و «اشتیاق» او به ما و «احتیاج» ما به او بوده است اویی كه با همه استغناء خویش و احتیاج ما دوست داشته است تا با آفریدن انسان خویشتن را در آینه وجود او ببیند و سپس انسان نیز با چشمی عاشق به تماشای رخ زیبای او مشغول شود . جهان بینی یی كه معلول «كشف آیتی از روی خوب یار» است، آیتی كه آنرا جز با «خوبی و لطف» نمی توان «تفسیر» كرد .در دیده او جهان شایستگی آن را دارد كه انسان در آن «گل مهر و خوبی» بچیند و صاحب نگرشی است كه از یك سو لازمه «گره گشایی از جبین» را «رضا دادن به داده» می داند و از سویی «آسایش دو گیتی را تفسیر» و تفصیل «مروت با دوستان و مدار را با دشمنان» جهان بینی كه در آن باعتبار فانی بودن امور«جای شكر و شكایتی» از «نقش نیك و بد» نیست و تنها امر پایدار و ماندگار در هستی«نكویی اهل كرم» است .جهان بینی یی كه در آن «عیب جویی از درویش و توانگر، كم یا بیش بد است» جهان بینی كه در آن بدبینی یا«بد بودن» در حكم آلودگی و پلیدیی است كه باید به میانجی عشق دامن خویش را از آن مبرا و پاك كرد . جهان بینی كه در آن «هركس گلبن مهر نكارد و از خوبی برخوردار نشود به نگاهبانی می ماند كه بخواهد لاله (شقایق) یا چراغ لاله را در مسیر باد محافظت نماید. در جهان بینی او خدا نیز جایگاه ویژه و صفات ویژه ای دارد. خدای او در حالیكه در بارگاه است غنای خویش نشسته گناه بندگان را می بخشد ، خدایی كه هم «عطابخش» است و هم«خطاپوش» و در عین حال «لطفش از جرم ما بیشتر است» .و از همه مهمتر میتوان نور او را در خرابات مغان هم دید و سرش را نزد باده فروش نیز یافت او به تبع این جهان بینی و نگرش است كه آموزه های اخلاقی ویژه خویش را دارد. اخلاقی كه در آن بزرگترین گناه و تنها گناه ممكن «آزار رساندن» است . اخلاقی كه در آن وفا و عهد نیكو و آموختنی است در حالیكه ستمگری از عهده هر كسی بر می آید .اخلاقی كه در آن «رنجیدن» بحدی مذموم و مطرود است كه آنرا در حكم كفر می‌داند اخلاقی كه در آن سالك باید بتواند امور متضاد را با هم جمع كند و مثلاً قادر باشد در عین وفاداری تحمل ملامت را داشته و همزمان خوش هم باشد . اخلاقی كه در آن ادای فرایض دینی و بدی نكردن در حق دیگران لازم و ملزوم یكدیگرند و انسان را بر آن می دارد تا ناروا را روا نشمرد . چنین جهان بینی و اخلاقی است كه وقتی با روح لطیف و حساس حافظ در هم می‌آمیزد او را بر آن می دارد تا علی رغم استنباط های متفاوت دیگران از مقوله ای بنام كفر او نیز استنباط و تصورات خاص خود را از آن داشته باشد و برای كفر معانی و تعاریفی ارائه نماید كه گذشته از جنبه تازگی و نو بودن در تعبیر، وسعتی به مفهوم كفر ببخشد كه ضمن ایجاد ایهام میان دو معنی عمده و مهم آن یعنی «انكار ضروری دین یا بی ایمانی» و «ناسپاسی» چنان بنماید كه گویی همزمان كفر بكار رفته در شعرا او هر دو معنی وشرعی و اخلاقی را با هم دارد. ن با چشم عشق و عرفان» گرفت می توان بطور خلاصه گفت كه جهان بینی حافظ مبتنی بر عشق است و عرفان. عشقی كه همچون «مرشدی» او را از «روز نخست» به «خرابات حواله داده»است و به افسون اوست كه همه كس طالب یار است و همه جا هم خانه اوست و حریم درگاهش بسیار بالاتر و والاتر از عقل می‌باشد و ادراكش از حوصله دانش انسان خارج است .عشقی كه در كوی او صنم پرستی و صمد پرستی دو روی یك سكه اند . ادامه خواندن مقاله مباني و مفاهيم كفر در ديوان حافظ

نوشته مقاله مباني و مفاهيم كفر در ديوان حافظ اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>