nx دارای 127 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
نقش پلیس در کاهش جرایم
هر چه تعداد مأموران پلیس بیشتر باشد، جرایم كمتر خواهد شد. در حالیكه شهروندان و مقامات عمومی اغلب از این دیدگاه حمایت می كنند، دیگران ادعا می كنند كه پلیس در حضور نهادهای اجتماعی بسیار قدرتمندتر، مانند خانواده و بازار كار، مشاركتی محدود در زمینه پیشگیری از وقوع جرم دارد. به نظر می رسد حقیقت در حد میانه اینهاست. اینكه بیشتر شدن تعداد مأموران از وقوع جرم پیشگیری می كند یا خیر، وابسته به آن است كه آنها تا چه اندازه می توانند بر اهداف، وظایف، اماكن، زمانها و مردم خاص متمركز گردند. مهمتر از همه، این مسئله به آن بستگی دارد كه پلیس اماكنی باشند كه جرایم جدی در آنها بیشتر رخ می دهد و نیز در زمانهایی كه احتمال وقوع جرم بیش از هر زمان دیگر است. از این حالت با عنوان امور پلیسی مبتنی بر عوامل خطرزا یاد می شود.
ارزش امور پلیسی كه بر عوامل خطرزا متمركز است، مهمترین نتیجه حاصله پس از سه دهه تحقیق است. صرفاً به كارگیری پلیس بیشتر، مانع از وقوع جرایم جدی نمی شود، امور پلیسی جامعه گرا، برون تمركز بر عوامل خطر جرم، هیچ تأثیری بر جرم ندارد. اما عواملی همچون گشت های هدایت شده پلیس، بازداشتهای پیشگیرانه و حل مشكلات در نقاط جرم خیز، باعث پیشگیری از وقوع جرم شده است. پلیس می تواند از دزدی، بی نظمی، خشونت مسلحانه، رانندگی در حین مستی و خشونت در خانواده جلوگیری كند، اما انجام این كار، تنها با استفاده از روشهای خاص و تحت شرایط معین میسر است.
یكی از مهمترین یافته های اخیر آن است كه پلیس خود تا چه اندازه می تواند با استفاده از روشهای نامناسب، عامل خطری برای وقوع جرم ایجاد كند. شواهد علمی این فرضیه را تأیید می كند كه هر چه پلیس با احترام كمتری با مظنونان و شهروندان برخورد كند، افراد كمتری از قانون تبعیت می كنند. بنابراین، ممكن است تغییر «رویكرد» پلیس به اندازه تمركز بر «ماهیت» پلیس مهم باشد. مشروع جلوه دادن رویكرد و ماهیت اقدامات پلیسی در دید عموم، به خصوص نوجوانان پرخطر، یكی از موثرترین راهبردهای پلیس برای پیشگیری از وقوع جرم در طولانی مدت است. این مقاله با مرور هشت فرضیه اصلی در خصوص اینكه پلیس چگونه می تواند از وقوع جرم پیشگیری كند، آغاز می گردد. (جدول 1-1) سپس به بررسی و توصیف نقاط قوت متفاوت شواهد علمی در خصوص فرضیات مزبور، می پردازد.
مطالعات موجود هم به دلیل نتایج و هم دقت علمی به صورت خلاصه مطرح شده اند، سپس در این مقاله می كوشیم با پاسخ به سئوالات در خصوص اینكه كلام روش موثر است در كدامیك این طور نیستند و كدامیك امیدبخش هستند، نتایج مزبور را به صورت ساده بیان كند. خلأها و شكافهای عمده در دانش ما نیز مورد بررسی قرار می گیرند. این مقاله با دادن توصیه هایی از یافته های مذكور، در خصوص تحقیق ارزیابی و هم اقدامات پلیسی كه برای ارزیابی مذكور باید انجام گیرند، پایان می یابد.
جدول 1-1- هشت فرضیه اصلی در خصوص امور پلیسی و جرم 1- تعداد پلیس: هر چه شهر پلیس بیشتری استخدام كند، جرم كمتری خواهد داشت. 2- واكنش سریع به تماسهای اضطراری: هر چه زمان كمتری از هنگام تعیین مأموریت تا رسیدن به صحنه جرم حذف شود، نیز كمتر خواهد شد. 3- گشت های تصادفی: هر چه شهر گشت تصادفی بیشتر باشد، تصور حضور فراگیر پلیس مانع از وقوع جرم در اماكن عمومی خواهد شد.
4- گشتهای هدایت شده: هر قدر حضور گشت پلیس در اماكن و زمانهای وقوع جرایم بیشتر شود، جرایم كمتری در آن اماكن و زمانها رخ خواهد داد. 5- بازداشتهای واكنشی: هر قدر پلیس در واكنش به جرایم گزارش شده یا رویت شده از هر نوع، مجرمان بیشتری را بازداشت كند، جرم كمتری وجود خواهد داشت. 6- بازداشتهای پیشگیرانه: هر چه نرخ بازداشت پیشگیرانه پلیس یرای جرایم و مجرمان پرخطر بیشتر باشد، نرخ جرایم خشونت بار وحدی كمتر خواهد شد. 7- امور پلیسی جامعه گرا: هر تعداد ارتباط پلیس و شهروندان بیشتر و با كیفیت تر باشد، جرایم كمتر است. 8- امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله: هر قدر پلیس بتواند بیشتر دلایل اجتماعی اشكال خاصی از جرایم را تشخیص دهد، میزان وقوع جرایم كمتر خواهد شد.
فعالیتهای مختلف پلیس در پیشگیری از وقوع جرم: تعداد پلیس: این ادعا كه به كارگیری پلیس بیشتر سبب وقوع جرایم كمتر می شود، در حوزه علمی واقعاً «نظریه» محسوب نمی گردد. ایده مزبور، نه به عنوان معادله ریاضی بلكه به عنوان یك دكترین كلی سیاست عمومی، در گرماگرم مباحث دموكراتیك مطرح گردید. دكترین مزبور تنها بر پایه پیش بینی استوار نبود، بلكه بر اساس نتایج ظاهری پروژه های متعدد با برخی نتایج تجربی شكل گرفت. پروژه های مزبور شامل مواردی همچون، نظات دادگاه بر مسأله «قاچاقچیان خیابان سو» (لی [1971] 1901 ؛ پرینگل، 1955 و «پلیس دریایی» رودخانه تایمز (استبید، 1977) می شد. از آنجایی كه در قرن نوزدهم با افزایش تعداد نیروهای پلیس، سطح خشونت كاهش یافت (گار و همكاران؛ 1977 ، ص 140 ، 6-93) بسیاری از ناظران به این نتیجه رسیدند كه پلیس بیشتر به معنای جرم كمتر است.
واكنش سریع به تماسهای اضطراری: الگوی كلی، نظریه، مزبور به این صورت است كه هرچه زمان كمتری از هنگام تعیین مأموریت تا رسیدن به صحنه جرم احتمال آن كه پلیس بتواند مجرمان را پیش از گریختن دستگیر كند، بیشتر خواهد شد. سپس ادعای مزبور به واكنش سریع تصمیم یافته و سه اثر پیشگیری از وقوع جرم را ایجاد نمود. مورد اول كاهش آسیب ناشی از جرایمی است
كه به واسطه ؟؟ پلیس ؟ پیشرفت آنها گرفته می شود. دیگر فایده كلی تر واكنش سریع، تأثیر بازدارنده ها بیشتر نسبت به خطر مجازات حاصل از بازداشتهای است. سومین تأثیر پیشگیرانه مفروض از ناتوان ساختن از طریق زندانی كردن مجرمانی است كه به گونه ای موثرتر و با مدرك از طریق بازداشتهای مرتبط با واكنش، تحت تعقیب قرار می گیرند. البته، تمامی ادعاهای مزبور فرض را بر این می گیرند كه به پلیس در طی وقوع جنایت یا بلافاصله بعد از ارتكاب آن، اطلاع داده شود. این فرض مانند خود مفروضات مورد بحث از لحاظ تجربی آزمون پذیر است و نادرستی آن به لحاظ منطقی ممكن است فرضیات ساخته شده بر اساس آن را بی اعتبار سازد.
گشت های تصادفی: در گذشته، مأموران گشت را در زمانها و مكانهای خاص می گماردند تا با تحت نظرگیری دقیق اوضاع را بررسی كنند، (رئیس، 1992) تأكید فزاینده بر واكنش سریع به درخواستهای اضطراری، به تدریج به گشت های هدایت شده پایان داد و مأموران اجازه داد به صورت تصادفی و دورتر از محلهای گشتی تعیین شده خود به گشت زنی بپردازند. سیاست مذكور به واسطه این نظریه توجیه می گشت كه غیرقابل پیش بینی بودن الگوهای گشت
، می تواند نوعی تصور حضور فراگیر پلیس را ایجاد كند و باعث پیشگیری از وقوع جرم در اماكن عمومی شود. رئیس پلیس شیكاگو و جرم شناس بركلی به نام دین اورلاندو وابلیو ونلیسن (صفحه 232 و 1963) برای اینكه یكی از بزرگترین حامیان دیدگاه مذكور بود. گرچه وی گشت های تجزیه تحلیل حجم كاری پلیس تعیین چگونه مأموران پلیس باید در شیفتها و گشت های متفاوت مأمور گردند، استفاده كرد، اقدامات پلیسی جدید نشان دهنده تغییر اندكی در حضور گشتی ها در زمان و مكان مختلف است. با وجود این، بسیاری از روسای پلیس و شهروندان ادعا می كنند كه به كارگیری مأموران بیشتر برای گشت زنی به این شیوه ممكن است باعث كاهش جنایت شود.
گشتی های هدایت شده: از زمان پیدایش تحلیل و تحلیل رایانه ای جرایم، دقت بسیار بیشتری در تعیین الگوهای جرم امكان پذیر گردیده است. پلیس از این دقت برای تمركز گشت ها در زمانها و مكانهایی كه بالاترین میزان خطر جرایم جدی را در بردارند، استفاده كرده است. فرضیه به این صورت است كه هر چه تمركز حضور گشتی ها در مكانها و زمانهای بحرانی بیشتر باشد، جرم كمتری در آن مكانها و زمانها رخ خواهد داد. زیربنای شناختی ادعای مزبور تحقیقی است كه ان آی جی (NIJ) بودجه آن را تأمین كرد و نشان داد كه جرم بیشتر به صورت محلی رخ می دهد، حتی درون محله هایی كه بالاترین میزان جرم را دارا هستند و از یك آدرس به آدرس دیگر بسیار متفاوت است (پیرس، اسپار و بریگز، 1988 ؛ شرمان، گارتین و بورگر، 1989) .
بازداشتهای واكنشی: اقدامات بازداشتی همانند گشت پلیس، ممكن است بر عوامل خطر بروز جرم تمركز داشته یا نداشته باشد. بازداشتهای واكنشی (در واكنش به شكایات شهروندی خاص) مانند گشتی های تصادفی هستند، به این صورت كه شبكه ای گسترده ایجاد می كنند و به شهروندان هشدار می دهند كه آنها ممكن است در هر زمان و برای هر نوع نقض قانون بازداشت شوند. مشاهدات هزاران پلیس كه با مظنونان جنایتكار روبرو می شوند، نشان می دهد كه پلیس مظنونان را در بسیاری از موارد كه اساس قانونی برای بازداشت آنها وجود دارد، بازداشت نمی كند.
(بلاك، 1980 ، ص 90 ، اسمیت و ویشر، 1981 ، ص 170) . جریانات مختلف، عدم بازداشت مجرمان توسط پلیس را خاطرنشان كرده اند و این گروهها اظهار می دارند كه بازداشتهای بیشتر، موجب ارتكاب جرایم كمتر می شود. فرضیه مزبور در كل مانند بازدارندگی در دو سطح تحلیل می شود: سطح «كلی» یا در سطح جامعه و سطح خاص یا فردی.
فرضیه سطح فردی، طی دهه ها توسط دانشمندان علوم اجتماعی و حتی برخی نیروهای پلیس مورد پرسش قرار گرفته است كه دقیقاً پیشنهادی عكس این دارند: اینكه بازداشت، مخصوصاً برای جرایم خفیف (كه تقریباً از همه رایج تر هستند)، سبب ایجاد واكنش از سوی مجرمان می شود و نسبت به زمانی كه بازداشت نشده بودند، احتمالاً بیشتر ترغیب می شوند در آینده به ارتكاب جرم روی آورند. بازداشتهای پیشگیرانه: بازداشتهای پیشگیرانه (با ابتكار عمل پلیس)، مانند گشتی های هدایت شده، منابع پلیس را بر مجموعه محدودی از اهداف با خطر بالا، متمركز می كند. فرضیه به این صورت است بازداشت بیشتر برای مجموعه ای از جرایم یا مجرمان كمتر، نتیجه بهتری نسبت به بازداشت كمتر برای مجموعه ای از جرایم بیشتر، دارد. در سالهای اخیر، نظریه با بررسی های چهار هدف اصلی با خطر بالا مورد آزمایش قرار گرفته است: مجرمان سابقه دار،
مظنونان بالقوه دزدی، مراكز خرید و فروش مواد مخدر و اماكن و زمانهای پرخطر برای رانندگی حالت مستی تمامی این موارد به جزء مورد اول را با بررسی نرخ جنایت می توان مورد آزمایش قرار داد. فرضیه در خصوص مجرمان سابقه دار را با بررسی میزان نرخی كه در آن چنین مجرمانی به واسطه زندانی شدن از انجام جرایم بیشتر باز می مانند، می توان مورد آزمایش قرار داد. دیگر نسخه فرضیه بازداشت پیشگیرانه «تحمل صفر» نامیده می شود كه بر پایه نظریه «پنجره شكسته» قرار دارد.
(ویلین و كلینگ، 1982) در این نظریه عنوان شده است مناطقی كه به نظر بی نظم بوده و خارج از كنترل هستند، فضای مناسبی برای جرایم خشونت بار ایجاد می كنند – همان طور كه پنجره ای كه شیشه ای شكسته دارد، نسبت به پنجره كاملاًٌ سالم برای پرتاب سنگ جذاب تر می نماید. فرضیه پیشگیری از جرم به این صورت است كه هر چه پلیس بازداشتهای بیشتری انجام دهد (حتی برای یك بی نظمی ناچیز) جرم جدی كمتری وجود خواهد داشت (اسكوگان، 1990) .
امور پلیسی جامعه گرا در مقابل امور پلیسی مبنی بر حل مسئله تمركز بر فرضیه ها در خصوص امور پلیسی جامعه گرا و امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله نسبت به دیگر فرضیه ها كمتر بوده است. به گونه ای كه حتی برخی ناظران توصیه نموده اند كه آنها مورد آزمون قرار نگیرند (مور، 1992 ، ص 1).
همان طور كه در برنامه های جامعه محور و مدرسه محور در فصول 4 و 5 بررسی شد، امور پلیسی جامعه گرا و مبتنی بر حل مسئله خوراك از عوامل متعدد را به جای یك نوع غذایش رو می گذارند. تنها این انعطاف پذیری مذكور است كه به حامیان نظریه مذكور قدرت عمل می دهد. معضلات جنایی در ماهیت و علت آن چنان متغیرند كه اقدامات پلیسی موثر برای پیشگیری از آنها نیز بر طبق آن باید تغییر نموده و برای نیل به موفقیت نیازمند عوامل و عناصر بیشتری است.
در حالی كه گفته می شود امور پلیسی جامعه گرا و مبتنی بر حل مسئلهع راهبردهایی هستند كه یكدیگر را می پوشانند (اسكوگان، 1990 ، مور، 1992)، در واقع آنها ریشه های تاریخی و نظری بسیار متفاوتی دارند. امور پلی جامعه گرا از بحران مشروعیت پس از شورشهای نژادها دهه 1960 نشأت می گیرد كه گزارشهای تراز اول بسیاری دلایل مستقیم آن را متوجه پلیس كمیسیون مشورت ملی در خصوص بی نظمیهای مدنی، 1968). گزارشهای ادعا كردند كه پلیس ارتباطش را با ساكنان گروه اقلیت از دست داده بود كه این كار به واسطه تغییر دادن گشتی های پیاده به خودروهای بی سیم دارد و نیز به دلیل اتخاذ رویكردی قانون پرستانه در خصوص اجرای قانون ایجاد شد. به راههای مختلف كه مهمترین آن «امور پلیسی گروهی» است
(گزارش نیروی وظیفه، 1967 ،شرمان، میلتون و كلی، 1973)، نیروهای پلیس ملزم شدند ارتباط خود را با شهروندان، در زمینه های مثبت تری افزایش دهند به جای آنكه تنها به موارد اضطراری پاسخ گویند. بنابراین، به مدت تقریباً سه دهه فرضیه مراقبت پلیسی اجتماعی به این گونه بوده است كه كمیت و كیفیت ارتباط میان پلیس و شهروندان جرم و جنایت را كاهش می دهد (كلینگ، 1988).
در مقابل امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله از بحران كارایی پلیس در پیشگیری از وقوع جرم نشأت گرفت كه برخی تحقیقاتی كه در این فصل مرور شدند در دهه 1970آن موضوع ساختند. گری هیز (1979) یكی از اولین حامیان این مسئله بود كه در مطالعات خویش به روسای پلیس خاطر نشان نمود كه گماردن پلیس بیشتر در خیابانها و در گشتهای تصادفی و همچنین واكنش های سریع، هیچ یك كمكی به مبارزه با جرم و جنایت نمی كند
. راهبرد امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله كه توسط پروفسور گلدشتاین (1979) مطرح گردید، آموزه جدیدی ایجاد كرد كه در آن بدون توجه به هر ارتباطی با شهروندان، تمركز بر روی نوآوری بود. در حالی كه مفهوم اولیه و اصلی امور پلیسی جامعه گرا مشاركت جامعه به خاطر خودش بود، مفهوم اولیه و اصلی امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله نتایج بود: تأثیر فعالیت پلیس بر امنیت عمومی شامل پیشگیری از جرم و جنایت. با این وجود، امور پلیسی جامعه گرا نیز توسط تأثیرات فرضی آن بر جنایت و جرم توجه گردیده است. حداقل به این دلیل كه وجود صد هزار افسر پلیس با بودجه فدرال عقلانی بنماید.
امور پلیسی جامعه گرا تأثیرات پیشگیری از جرم امور پلیسی جامعه گرا به چهار شیوه اصلی مفروض گردیده اند مراقبت از محله: فرضیه مزبور یكی از گسترده ترین برنامه ها یعنی «مراقبت از اماكن» را توجیه می نماید: نظارت فزاینده و داوطلبانه محله های مسكونی توسط سكنه كه می تواند جلوی جنایت را بگیرد به دلیل آنكه مجرمان می دانند كه همسایگان آنها را می یابند.
اطلاعات جامعه محور: فرضیه مزبور بسیاری از اخلاقهای اجتماعی (مثلاً شرمان؛ 1973) و ارتباطات غیر رسمی پلیس از طریق دفاتر خیابانی، گشت پیاده (تروجانوویچ؛ 1986) و دیگر روشها را توجیه می نماید: افزایش جریان اطلاعات از شهروندان به پلیس در رابطه با جرایم و مجرمان، به نوبه خود احتمال بازداشت و تأثیرات بازدارنده و ناتوان كننده بازداشت را افزایش می دهد. جریان فزاینده اطلاعات شهروندی، همچنین ممكن است كارایی پلیس در پیشگیری از وقوع جرم را از طریق راهبردهای حل مسئله، افزایش دهد.
اطلاعات عمومی درباره جرایم: فرضی مزبور عكس مورد پیشین است: جریان فزاینده اطلاعات پلیس در خصوص جرم، شهروندان توانایی را برای حفاظت از جرایم پدید آمده است. آخرین مدل ایده مزبور «911 معكوس» (درخواستهای اضطراری معكوس) است كه بر طبق آن پلیس هشدارهایی در خصوص فعالیت جنایی را به مجموعه ای از شماره های نمابر خانگی و تجاری كه درخواست سرویس نموده اند، ارسال می كند.
مشروعیت پلیس: با در نظر گرفتن ریشه های تاریخی امور پلیسی جامعه گرا، شاید مستحكم ترین نسخه فرضیه پیشگیری از جرم، از لحاظ نظری به مشروعیت پلیس یا اعتماد عمومی به پلیس به عنوان نیرویی عادل و مساوات نگر می پردازد. (اك و روزبنام، 1994). تحقیق پایه و نظری اخیر در «عدالت دادرسی» (تایلر، 1990) نسخه ای روشن تر از لحاظ علمی از فرضیه مزبور نسبت به آنچه حامیانش در دهه 1960 می خواستند، ارائه می دهند. فرض تنها بر آن نیست كه باید به پلیس به عنوان نیرویی مشروع نگریست تا همكاری عمومی با اجرای قانون انجام گیرد.
فرض آن است كه نهاد پلیس مشروع اطاعت گسترده تری از خود قانون را به همراه دارد. گورر (ص 296 و 155) حتی سطوح پایین جنایت خشونت بار در انگلستان را به الگوی مرد سالارانه اطاعت از قانون كه توسط پلیس قرن نوزدهم ارایه گردید نسبت می دهد، ولی نقش وار كه در «شخصیت انگلیس» ادغام گردیده است. حتی شواهدی نشان می دهد كه خود پلیس كمتر مایل است از قانون تبعیت كند پس از اینكه با وجود این فقدان ظاهری عدالت دادرسی نامید گردیده است. (شرمان، 974)
امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله: مراقبت پلیس مبتنی بر حل مسئله فرضیات ویژه پیشنهادی را در خصوص پیشگیری از جنایت ارائه می كند كه همه زیر چتر ادعای مزبور قرار دارند: هر چه پلیس دقیق تر بتواند دلایل وجود الگوهای خاص جنایت را تشخیص داده و آنها را كاهش دهد، جنایت كمتری وجود خواهد داشت. در سالهای اخیر این ادعا به دو شكل مطرح گردیده است.
كالاهای مولد جرم: هر چه پلیس بتواند بیشتر مواد مولد جرم را از محیطهای وقایع جنایی دور كند، جنایات كمتری وجود خواهند داشت. ادعای مزبور، از تأكید رو به رشد بر علت حوادث جنایی به عنوان چیزی نسبتاً جدا از علت جنایتكاری فردی نشأت می گیرد، (هیراشی، 1986) فرضیه مزبور مانند نظریات پیشگیری از وقوع جرم در اماكن فصل 7) به این صورت است كه بسیاری از جرایم نیازمند پیش شرطهای خاصی، مانند اسلحه یا پول نقد یا اموال منقول، هستند (كوهن و فلسن، 1979).
تلاقی مجرمان و قربانیان: پیش شرط دیگر حوادث جنایی خشونت بار، این است كه قربانیان و مجرمان باید در زمان و مكانی با یكدیگر تلاقی نمایند. یكی از نظریات مهم حل مسئله در زمینه پیشگیری از وقوع جرم آن است كه عوامل اصلی تر حوادث جنایی را از تلاقی با یكدیگر باز داریم: هر چه پلیس بیشتر بتواند تلاقی مجرمان دارای انگیزه در زمان و مكان مناسب را از اهداف مناسب جرم كمتر نماید، جرم كمتری وجود خواهد داشت.
آزمون فرضیه: تمامی فرضیات مزبور، چالشهایی اساس پیش روی آزمایش علمی قرار می دهد. اندازه گیری جرم، تحت هر شرایطی مشكل است، حتی در ارتباط با تجربیات یا تغییرات طبیعی در اقدامات پلیسی نیز دشوار می نماید. در شرایط طبیعی، كنترل بر اقدامات پلیس برای روسای پلیس دشوار است، چه برسد به كنترل آنها طبق پروتكلهای تجربی. اندازه گیری بسیاری از ابعاد فعالیت پلیس از اقدامات گرفته تا رفتارها، پرهزینه بوده و اغلب دقیق نیست. تنها مجموعه ای از تحقیقات توانسته اند شواهد علمی مستدلی در خصوص هر یك از فرضیات مزبور ارایه دهد. اما مجموعه شواهد تحقیقات متعددی كه در مرتبه ضعیف تری قرار دارند نیز برخی مسائل در خصوص اقدامات پلیس برای پیشگیری از وقوع جرم را روشن می سازد.
تحقیقات پلیس به واسطه روشهای سنجش، اندكی متغیر است. در ادبیات ارزیابی پلیس، اغلب یا از طریق گزارشهای رسمی جرایم سنجیده می شود (با تمامی نقاط ضعف آن) یا به واسطه بررسی تعدّی عمومی (با تمامی هزینه هایش) به سنجش جرم می پردازند. اقدامات پلیس از طریق تصورات شهروندان از اقدامات مزبور، از طریق سوابق پلیس، یا (ندرتاً) از طریق مشاهدات مستقیم فعالیت گشت پلیس سنجیده می شود. روشن نیست هر یك از روشهای مزبور بجز موارد آخر، در گردآوری استنباطهای معتبر در خصوص اقدامات واقعی پلیس بر دیگر روشها برتری داشته باشد. بنابراین، عمده ترین تفاوت در طی ارزیابیهای پلیس در روشهای سنجش آنان نهفته نیست بلكه در طرحهای تحقیقاتی اصلی آنان موجود است: ساختار منطقی برای اخذ نتایج در خصوص علت و معلول.
ارزیابیهای پیشگیری از جرم پلیس عموماً از پنج طرح تحقیقاتی اصلی پیروی می كنند كه می توان آنها را بر اساس توانایی كلی استنباطاتی كه در خصوص علت و معلول ارایه می كنند طبقه بندی كرد. طرحهای مزبور عبارتند از: 1- ارتباط در یك نقطه زمانی (برای مثال در سال 1995 شهرهایی كه بیشترین پلیس را داشتند بیشترین میزان جرم را دارا بودند). 2- تفاوتهای قبل و بعد جرم، بدون مقایسه با گروهی دیگر (برای مثال دو برابر كردن بازداشتهای موارد مستی در حین رانندگی، كاهش 50% تصادفات مرگبار را به همراه داشت.
3- تفاوتهای قبل و بعد با مقایسه (برای مثال كاهش 50% تصادفات مرگبار در مقایسه با رشد 10% تصادفات مرگبار در سه شهر با اندازه قابل مقایسه كه بازداشتها را افزایش ندادند. 4- مقایسات نمونه قبل و بعد گروههای مورد مطالعه و خارج از مطالعه (برای مثال سی محله كه برای دیده بانی محلی سازماندهی شدند در مقابل سی محله ای كه سازماندهی نگردیدند. 5- آزمایشهای كنترل شده تصادفی (300 مجرم كه توسط برنامه احتمال مساوی كامپیوتری انتخاب گردیدند تا دستگیر شوند نرخ تكرار جرم بیشتری نسبت به 300 مجرمی داشتند كه تنها برای اعلام هشدار به آنان انتخاب گردیدند. مهم نیست طرح تحقیق ارزیابی چقدر مستدل است، چرا كه سنجش فعالیت پلیس نقطه ضعف تحقیقات پلیس باقی می ماند. اغلب شواهدی كه در این فصل مرور گردید سبب می گردد كه اقدامات پلیس تا حد زیادی غیر قابل اندازه گیری باقی بماند. شكاف سنجش مزبور سبب می شود بتوان تفاسیر مختلف و متعددی از تحقیق به عمل آورد.
مهمترین خطر شكاف مزبور، تداخل دو نوع متفاوت نتیجه گیری در هنگامی است كه برنامه ها هیچ تأثیری بر كاهش جرم ندارند: 1) فعالیت پلیس بر جرم تأثیر ندارد و 2) پلیس تمامی سطوح یا سطوح كافی فعالیت های مهم را به انجام نمی رساند. چنین فعالیتی، برای مثال مانند گشت پیاده، باید تأثیرات بیشتری بر كاهش جرم داشته باشد، چنانچه گشتهای پیاده واقعاً به انجام رسد. اینكه آیا گشت پیاده واقعاً در تحقیقات و مطالعاتی كه بر می شمریم به انجام رسیده است یا خیر، تا حد زیادی نامعلوم است. تنها راه حل برای معضل مزبور سرمایه گذاری فزاینده در زمینه تحقیقات پلیس و نیز منابع عظیم برای سنجش آن چیزی است كه پلیس واقعاً انجام می دهد و زمان و مكانی كه آن را به انجام می رساند. تنها پس از آن می توان تفاوت میان برنامه هایی كه كاربردی ندارند و برنامه هایی كه فقط اجرا نمی شوند، را بیان كرد.
ارزیابیهای علمی: این بخش آزمونهای گزارش شده هر یك از فرضیات را بررسی كرده و تفسیر می كند. در این مبحث تلاش شده است هم نمره علمی تحقیقات مختلف و هم تعداد تحقیقاتی كه به یك نتیجه رسیده اند را در هم ادغام كند. بحث مفصل تر برای برخی یافته های اصلی ارایه گردیده تا شواهد و مدارك را به گونه ای روشن تر با فرضیات پیوند دهد. كار عمده در طول این بخش موفقیت یا ناكامی فزاینده تحقیقات در ارایه نظریات رقیب در تلاش برای ارایه آزمون پایانی هر یك از فرضیات است. تعداد مأموران پلیس: وقتی به تأثیر تعداد مأموران پلیس بر كاهش جرم می پردازیم، نیاز است به دو پرسش پاسخ دهیم. اولین مورد شامل تأثیر قطعی پلیس است؛ اینكه ایا در صورتی s پلیس نداشتیم با جنایات بیشتری روبرو بودیم یا خیر؟ پرسش دوم در خصوص تأثیر حاشیه ای افزایش پلیس، بیشتر معطوف به نیروی پلیس موجود است؟ اینكه آیا افزایش پلیس بیشتر تأثیر پیشگیری از وقوع جرم اضافی در بر دارد یا خیر؛ چیزی بیش از آنچه ما تا كنون با در اختیار داشتن یك نهاد در فصل ما می توانیم به واسطه مقایسه شهرها با وضعیت
قبل از الحاق نیروهای پلیس یا كاهش آنان به پرسش اول پاسخ گوییم. از آنجائیكه هیچ مثالی از كلان شهرهای توسعه یافته بدون نهاد پلیس كه دفعتاً یك نهاد پلیس ایجاد كرده باشند، در دست نیست، پاسخ به این پرسش را باید با استفاده از دیگر مقایسات نیز جست و جو نمود. مثالهای متعددی از اعتصاب مأموران پلیس وجود دارد. تحلیل سطوح جرم پیش از اعتصابات، در طی آنها و بعد از آنها می تواند نشان دهنده تأثیر نهادهای پلیس بر جرم و جنایت باشد. بخش بالای نمودار 1-8 نشان می دهد هنگامیكه اعتصاب پلیس از لحاظ سنجش و طراحی ضعیف باشد، نشان دهنده تأثیر آزمایش طبیعی مزبور است: نرخ جرم به سرعت بالا می رود.
قوی ترین طرح، تحقیق مالكین و تاكالا (1980) از جنایت در هلیسنكی قبل و در طی اعتصاب پلیس است. برآوردهای هلیسنكی شامل مشاهده نظام مند تعداد دعواها در اماكن عمومی و نیز موارد اضطراری مربوط به جراحات ناشی از حمله است. هر دو مقدار به رغم وجود سرمای سخت زمستان به گونه قابل ملاحظه ای در طی اعتصاب افزایش یافتند. تنها مدرك ظاهراً متضاد در خصوص نتیجه گیری مزبور تحقیق پوهل (1983) از جنایات در سوابق پلیس در یازده اعتصاب پلیس آمریكا است كه 89% دوره «اعتصاب» در تحلیل شامل روزهای غیر اعتصابی می شد. هم مقدار و هم تعریف دوره اعتصاب كه گونه ای ناامید كننده رابط علی مطلوبی را به هم زده و سبب شد كه تحقیق با نتایج حاصله از مدارك مستحكم تر نامرتبط از آب درآید.
هیچ یك از یافته های اعتصاب، گروههای مقایسه ای در برندارند، بنابراین در تئوری ممكن است جرایمی به گونه ای چشمگیر در طی دوره اعتصاب افزایش یابند. حتی بدون آنكه اعتصابی در كار باشد. اندازه های قابل ملاحظه برخی افزایشها تا حد زیادی از تغییرات روزمره در جنایت در شهرهای بزرگ پیشی می گیرند. برای مثال، در طی اعتصاب پلیس مونترال در سال 1969 میزان سرقت از بانكها پنجاه برابر و دزدیهای تجاری چهارده برابر بیش از حد میانگین بود، (كلارك؛ 1969) بنابراین علیرغم طرح تحقیق ضعیف، اندازه بالای تأثیر نشان دهنده این است كه ؟ نیروی پلیس می تواند سبب شود جرم افزایش یابد.
جدول مأموران
هر چند این مسئله كه آیا افزایش افسران بیشتر به تعداد بالای نیروهای كنونی پلیس سبب كاهش جرم می شود تا حدی روشن نیست (نیمه دوم جدول 1-8)، مطالعات تأثیرات جنبی پلیس و جرم از مجموعه ای دشواریها متأثرند. اولاً، نه تنها پلیس بیشتر سبب كاهش جرم می شود، بلكه ممكن است انتظار رود كه جرایم بیشتر است كه منجر به استخدام پلیس بیشتر می گردد. مشكل دوم، نظم موقت است. هنگام مقایسه شهرها با سطوح بالا و پایین مراقبت پلیسی، ما نمی دانیم كه آیا افزایش پلیس در شهرهایی با تعداد پلیس بیشتر از سطوح كنونی جرایم آنها پیشی می گیرد یا مقدم بر آنهاست. در نهایت خطای اندازه گیری بسیاری در آمار مأموران پلیس و نیز در نرخ جرایم وجود دارد، (ژاك و مك گویر، 2000) جرم شناسان طی بیست و پنج سال كوشیده اند كه به این پرسش پاسخ دهند و نتیجه ثابتی تا كنون حاصل نیامده است.
با مرور 36 تحقیق مرتبط كه اغلب آنها در طرح تحقیق خود دچار ضعف هستند، در می یابیم كه شواهد اندكی وجود دارد كه پلیس بیشتر جرایم را كاهش می دهد (مارول و مودی، 1996). بررسی اخیر 27 تحقیق در خصوص تأثیر تعداد مأموران پلیس بر جرایم خشونت بار (شامل 9 تحقیق كه توسط مارول و مودی بررسی نشده است، نتایج مشابهی را به دست می دهند (اك و مگویر، 2000) یافته های منتشر شده اخیر توسط مارول و مودی (1996)، لویت (1997) می كوشند
كه به مشكل هم زمانی از طریق استفاده از الگوسازی مجموعه های زمانی مختلف بپردازند. آنها به بهترین شكل نتایج مختلط تأثیرات جنسی تعداد پلیس بر جرم را نشان می دهند. دو دلیل وجود دارد كه درك، یافته های اخیر را مشكل می كند. اولاً، تاریخچه تحقیق در خصوص مسأله مزبور نشان دهنده نوسان میان یافته های تأثیر كاهش جرم جانبی و عدم تأثیر بوده است چنانكه محققان از الگوسازی آماری پیچیده تری استفاده كند. ثابت شده است
مدلهای مزبور نسبت به روشی كه تحلیل آماری در پیش گرفته است و متغیرهایی كه در تحلیل مورد استفاده قرار گرفته اند، بسیار حساس بوده است. از آنجائیكه تحقیقات مداوماً نتایج مشابهی را به دست می دهند، حتی هنگامیكه روشها و متغیرهای الگوسازی متفاوتی مورد استفاده قرار می گیرند، هیچ دلیلی وجود ندارد باور كنیم چنین نوسانهایی ادامه نخواهند یافت. دوم آنكه، بدونیك سازوكار منسجم و مفصل كه نشان دهد چگونه تعداد ؟؟ پلیس به معنای كاهش جرم است و كنترل شیوه ای كه چنین افسرانی مورد استفاده قرار می گیرند، هیچ راه راضی كننده ای برای تفسیر و تعبیر هماهنگی آماری میان تعداد پلیس و تعداد جرایم وجود ندارد.
تحلیل مارول و مودی (1996 ، ص 632)نوعی توصیه وسوسه كننده ارائه می دهد كه چگونه تعدد می تواند به معنی پیشگیری از جرم باشد. تحقیق آنان در برگیرنده آزمون فرضیه است به این ترتیب كه مزایای پیشگیری به كارگیری مأموران پلیس بیشتر در شهرهایی با جرم و جنایت بالاتر بیشتر از كل كشور است. تحلیل برآورد می كند به ازای هر پلیس اضافی كه در یك شهر بزرگ به نیروی پلیس ملحق می شود، هر ساله از 24 مورد جنایت و جرم جلوگیری می شود. به ازای هر مأمور كه در هر جایی در یك ایالت به كار گمارده می شود، تنها از چهار مورد ارتكاب جرم جلوگیری می شود. به طور میانگین، ایالات نرخ جرم پایین تری نسبت به شهرهای بزرگ دارند، (بالای دویست و پنجاه هزار نفر جمعیت) در سال 1995 نرخ جرایم به ازای صد هزار در شهرهای بزرگ 8563 مورد در مقایسه با 5624 مورد در هر صدهزار در تمامی نهادهای پلیس بود
. برآورد مارول و مودی نشان می دهد به ازای هر مأمور پلیس اضافی جرایم شش برابر در شهرها بیشتر از تمامی اماكن به صورت میانگین پیشگیری می شود. نتیجه مزبور با دیگر یافته های مطالعاتی یك است كه به كارگیری مأموران بیشتر در مناطق و اماكنی كه تناوب جرم بالاتری دارند بسیار موثرتر از مأموران پلیس اضافی در مناطق و اماكن با نرخ جرم پایین است. اگر شهرهای بزرگتر مأموران پلیس خود را در مناطق با جرایم بالا بگمارند،
چرا كه مأموران مزبور مناطقی با میزان جرم بالاتر برای گشت زنی دارند، این مسئله یافته های مارول و مودی را تبیین خواهد نمود. همچنین این مسأله بدین معناست كه بحث كارایی جنبی را نمی توان از كارایی راهبردهای اعزام پلیس جدا نمود. به طور خلاصه، چنانچه تعداد نیروهای پلیس در فهرست حقوق بگیران مطرح باشد، تنها هنگامی مهم است كه پلیس بیشتر در مناطقی كه جرم بیشتر وجود دارد مورد استفاده قرار گیرد.
بنابراین دلیل كارایی مطلق پلیس نیست، ولی منسجم است: نهادهای پلیس نوعی اثر پیشگیری از جرم دارند. دلیل كارایی جنبی افزودن مأموران پلیس به نهادهای پلیس در فقدان شاخصهای مشخص آنچه باید انجام دهند و جایی كه باید انجام وظیفه كنند، خواه ناخواه ضعیف و ناهماهنگ است.
واكنش سریع به درخواستهای اضطراری: نظریه ای مهم در خصوص مزایای پیشگیری از جرم به كارگیری مأموران پلیس بیشتر این است كه این مسئله زمان واكنش پلیس را كاهش می هد. تحقیق بر روی نظریه مزبور نمونه ای عالی از این مورد است كه چگونه می توان از نتایج تحقیق با سطوح بسیار متفاوت قدرت علم نتایج متفاوتی به دست آورد. مطالعات اولیه فرضیه زمان واكنش حمایت گسترده ای به دست آورد
كه نشان می دهد كاستن از زمان واكنش می تواند منجر به دستگیری مجرمان بیشتری گردد. تصمیم فرضیه مزبور به راهبرد امور پلیسی شامل توسعه و تحول نظامهای درخواست اضطراری (911) به ارتباط سریع قربانی با مأمور مخابرات پلیس و به كارگیری پلیس بیشتر در سراسر كشور در اوایل دهه 1970 به منظور كاهش زمان واكنش میانگین و جلوگیری از وقوع جرم از طریق اطمینان بازداشت وسیع تر می گردید.
تنها تحلیل واكنش زمانی ان آی جی (NIJ) در سال 1977 در كانزاس لیستی و همانند سازیهای ان آی جی در چهار شهر دیگر راهبرد مزبور را به چالش كشانده و راه را بر راه حلهای جایگزین متمركزتری شود (گلدشتاین، 1979).آزمون اولیه فرضیه بر پایه طرح تحقیق ضعیفی استوار بود كه شامل نمونه گیری غیر تصادفی از 265واكنش پلیس به درخواستهای شهروندان توسط اداره پلیس لوس آنجلس می گردید (ایزاكس، 1967) (جدول 2-8).
تحقیق دیگری كه در سیاتل انجام گردید نتایج آن را تأیید نمود (كلاسون و شانگ، 1977): با كاهش زمان رسیدن پلیس به صحنه، احتمال دستگیری در هر واكنش پلیس افزایش می یابد. دو تحقیق دیگر (برون، 1974؛ هالیدی، 1974 و چایكن، 1978) در یافتن الگوی مزبور ناكام ماندند شاید به این دلیل كه مثلاً چایكن (1978 ، ص 130) مشاهده می كند كه به ازای زمانهای بیش از سه دقیقه، نمودارها ضرورتاً خطی هستند و بنابراین مقدار قابل ملاحظه ای داده به ازای واكنشهای كمتر از سه دقیقه مورد نیاز است تا تأثیری مشاهده گردد.
تحلیل زمان واكنش كانزاس سیتی (1977) رویكردی بسیار نظام مندتر در خصوص این مسئله برگزید. گام اول آن تقسیم جرایم به «مشاركت» قربانی – مجرم (سرقت مقرون به آزار، حمله، تجاوز به عنف) و «كشف» پس از ارتكاب جرم (برای مثال، سرقت اموال، سرقت خودرو، است. سپس تحلیل زمان واكنش را بر جرایم مشاركتی متمركز می كند، مجرمان در زمان كشف جرم در صحنه حاضر نیستند. سپس تحلیل زمان واكنش جرم مشاركتی را به سه دوره زمانی تقسیم می كند: شروع جرم و تماس با پلیس (زمان گزارش)،
دریافت درخواست كمك توسط پلیس برای اعزام نیرو (زمان اعزام) و (زمان رسیدن)، پلیس از مرحله زمان اعزام تا رسین به صحنه. تحقیق كانزاس سیستمی (1977 ، جلد 2، ص 39) با استفاده از روشهای مشاهده نظام مند و مصاحبه با قربانیان دریافت هنگامی كه زمان از نه دقیقه فراتر رود و هیچ رابطه ای میان احتمال بازداشت مرتبط با واكنش و زمان گزارش وجود ندارد. میانگین زمان گزارش برای جرایم مشاركتی 41 دقیقه است (كا سی پی دی [KCPD] ، 1977، جلد 2، ص 3 جدول 3-1
روسای پلیس در گردهمایی تحقیقات اجرایی پلیس به «ان آی جی» گفتند گمان نمی كنند شهروندان در جوامع خود برای تماس با پلیس تعلل ورزند. ان آی جی با اعزام شركت كنندگان در محفل مزبور برای همانند سازی مولفه گزارش – شهروندی تحلیل زمان واكنش در چهار شهر دیگر واكنش نشان داد. بالغ بر چهار هزار مصاحبه در مورد سه هزار و سیصد جرم «مشاركتی» پشتیبان مناسبی برای یافته های تحلیل زمان واكنش كانزاس سیستمی فراهم آورد. (اسپلمان و برون، 1981) احتمال بازداشت در مورد جرایم شدید، توسط قربانیان كشف می گردیدند. در خصوص 25 درصدی كه مستقیماً قربانیان را شامل می شدند، تقریباً نیمی 5 دقیقه یا بیشتر پس از انجام جنایت و جرم گزارش می گردیدند. یافته ها در تمامی شهرها هماهنگ بوده و شامل یك شهر با سیستم 911 و سه شهر فاقد سیستم مزبور بود. این نتیجه كه زمان واكنش كاهش یافته، جنایت را كاهش نخواهد داد، بر شواهد مستدل ولی غیر مستقیم استوار است.
بنابراین توجیه نظری و تجربی برای چنین آزمون پرهزینه ای وجود ندارد. با در نظر گرفتن شاهد مستحكم تأخیرات شهروندی در گزارش جرایم مشاركتی و نسبت اندك جرایم شدید كه مشاركت قربانی- مجرم مستقیم را تصویر می كند، آزمونهای بیشتر نظریه مزبور به نظر اتلاف هزینه است. هزینه مزبور بهتر است در زمینه ارتباط دادن یافته ها به عموم هزینه گردد كه هنوز الویت بیشتری بر زمان رسیدن پلیس برای امنیت عمومی قائل است. (ثرمان، 1995)
گشتهای تصادفی: نظریه مهم دیگر در خصوص مزایای پلیس بیشتر آن است كه آنها می توانند گشتهای تصادفی بیشتری را انجام دهند. جدول 3-8 شواهد لازم برای فرضیه تعدد پلیس كه در الگوهای گشت تصادفی یا هدایت نشده درون شهرها مورد آزمون قرار گرفته را به صورت خلاصه شرح می دهد. جدول نشان دهنده شواهد اندك عدم تأثیر تغییرات متوسط در تعدد یا روش گشتی هاست. مشهورترین آزمون فرضیه گشتی پیشگیرانه تصادفی، آزمایش گشتی پیشگیرانه كانزاس سستی (كلینگ، 1974) است كه برخی دشواریها در آزمودن ادعای مزبور را آشكار می كند.
در آزمایش مزبور عنوان شد میزان حضور گشتی برای یك سال در سه گروه كه هر یك پنج گشتی تصادفاً تعیین شده داشتند را تغییر داده و با استفاده از سوابق رسمی آنها را مورد بررسی قرار داده است. نتایج آزمایش نشان دهنده عدم وجود تفاوتهای عمده آماری در جرایم به ازای سه گروه مزبور بود. بسیاریاز جرم شناسان با استفاده از آزمایش مزبور نتیجه گرفتند كه افزایش حضور گشتی در یك شهر بزرگ هیچ تأثیر پیشگیرانه ای ندارد، چرا كه در این شهرها تراكم جرایم، گشتی اضافی را مبدل به قطره ای كوچك در یك سطل بزرگ می كند، (فلسن ، 1994). با این همه، به دلیل ناكامی در اندازه گیری تفاوتهای واقعی تراكم گشتی و فقدان احتمالی آن، قدرت آماری نامناسب برای تشخیص درصد بالای تفاوتها در جرایم و ناكامی آن در تعیین میزان گشتی تصادفی این آزمایش مورد انتقاد قرار گرفته است.
در هیچ یك از تحقیقات نمی توان ناكامیهای اجرایی را از ناكامیهای تأثیر جدا كرد. هیچ مشاهده نظام مندی برای اندازه گیری تعداد ساعات گشتی واقعاً انجام نگرفت. هیچ شاخصی غیر مستقیم زمان گشتی در خیابان مانند گزارش كار مأموران پلیس برای برآورد میزان حضور گشتی مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفت. سرمایه گذاری بیشتری در اندازه گیری مقدار گشتی پلیس قابل مشاهده انجام گیرد، بخش ما از تأثیرات آن مشروط خواهد بود. همچنین این نظریه باید ناكامیهای احتمالی اجرایی را با ناكامیهای احتمالی تأثیر تركیب كند تا برنامه های خوبی به مرحله اجرا درآید.
به هر روی، شواهد اندكی وجود دارد كه تغییر در تعداد افسران گشتی در حوزه های گشت تأثیر قابل اندازه گیری و یكپارچه ای بر جرم و جنایت دارد. نتایج مزبور با مطالعات غیر تجربی از روش جنبی افزودن پلیس بیشتر به نیروهای پلیس موجود هم خوانی دارند. همانطور كه خواهیم دید، محلی كه افسران اعزام می شوند و كاری كه می كنند بسیار مهمتر از تعداد افرادی است كه برای هر حوزه گشتی تعیین می گردند.
گشتی های هدایت شده: شواهد حاصل از فرضیه گشت های هدایت شده برای پیشگیری از وقوع جرایم، از لحاظ علمی قوی تر (در دو آزمون) و از لحاظ بار استدلالی بسیار منسجم تر از فرضیه گشت تصادفی است. تحقیقات برای اینكه در این دسته بندی جای گیرند باید خاطرنشان می كردند كه به نوعی بر محلها، زمانها و اماكن بر جرم و جنایت متمركز گردیده اند. برای مثال، در تحقیق شهر نیویورك (پرس، 1971، ص 94) (جدول 4-1) حوزه آزمون، منطقه ای با سرقت بالا بود و سه برابر بیش از گروههای پنج منطقه در آزمایش كانزاسیستی در هفته سرقت در آن رخ می داد. هر هشت آزمایش گزارش شده فرضیه گشت هدایت شده نشان دهنده كاهش جرم در واكنش به حضور بیشتر گشتی است.
تأثیرات پیشگیری از جرم گشتی اضافی در ماشینهای پلیس در نقاط با میزان جرایم بالا به ویژه در دو طرح تحقیق بسیار متفاوت قابل مشاهده است كه آزمایش تست های پیشگیرانه كانزاس سیستی موقت و فضایی است، اداره پلیس مینه پلیس (ام پی دی) تمامی نیروی گشت خود در سال 9-1981 را واداشت الگوی گشتی های هدایت شده در كانونهای بحران در طی زمانهای بحرانی را مورد آزمون قرار دهند. ام پی دی با رضایت شورای شهر به گونه ای قابل ملاحظه گشتی ها در مناطق كم حجم را كاهش داد تا در هر روز دو تا سه ساعت گشت اضافه در خلال ساعات جرم خیز در پنجاه و پنج كانون بحران خیابانی فراهم شود.
كانونهای مزبور به صورت تصادفی برای گشت های اضافه و از میان فهرستی مشتمل بر صد و ده منطقه جرم خیز انتخاب گردیدند و به وضوح از یكدیگر جدا بودند (بورگر، پتروسینو و كوهن، 1995). هم كانون های بحران تحت گشت و بدون گشت توسط محققان مستقل و در طول یك سال و در خلال هفت هزار ساعت مشاهده تصادفی مورد آزمون و مشاهده قرار گرفتند. ناظران هر دقیقه از 24183 مورد حضور پلیس در كانونهای بحران و 4014 عمل مجرمانه و بی نظمی مشاهده شده را ثبت كردند. (كوپر، 1995، ص 656).
جدول 5-1 گشت های هدایت شدههر چه حضور گشتی در كانونهای بحران و زمانهای بحرانی عمل مجرمانه دقیق تر متمركز گردد، جرم كمتری در آن زمانها و مكانها رخ خواهد داد. تحلیل كوپر از اداره گشت كانونهای بحران مینه پلیس، رابطه ای بسیار قوی میان طول حضور پلیس گشت (با میانگین 14دقیقه) و مقدار زمانی كه كانونهای بحران پس از ترك صحنه توسط پلیس عاری از جرم بودند، یافت. هر چه پلیس قبل از ترك صحنه بیشتر می ماند، مدت زمان اولین جرم (تخلف) پس از آنكه آنها آنجا را ترك، بیشتر بود. رابطه مزبور به ازای هر دقیقه اضافی حضور پلیس از یك تا پانزده دقیقه برقرار بود و پس از آن رابطه معكوس می گردید. بنابراین، منحنی كویر در داده مینه پلیس خاكی از آن است كه طول بهینه بازدید گشتی پلیس از كانون بحران به منظور جلوگیری از جرم در حدود پانزده دقیقه است.
تحلیل همبستگی كوپر از تمامی حضورهای مشاهده شده پلیس مناطق جرم خیز با گشتی اضافی و بدون گشتی اضافی با نتایج شرمان و ویسبورد از دو گروه هماهنگ است. تحلیل تجربی دریافت كه در گروه با گشتی اضافی، حضور گشتی تقریباً دو برابر و میزان جرم نصف گروه بدون گشتی اضافی بود. داده شهود نشان داد كه جرم یا بی نظمی در 4% تمامی دقایق مورد مشاهده گروه كنترل در مقایسه با 2% گروه آزمایش وجود داشت (شرمان و ویسبورد، 1995، ص 64).
نقطه ناقص یافته های مزبور این است كه جرم به راحتی ممكن است به جاهای دیگر منتقل گردد. بنابراین كاهش جرم در یك شهر را می توان بر این مبنا كه ممكن است جنایتكاران مجرمان بر حوزه های قضایی دیگری متمركز شده باشند، به چالش كشید. نه شواهد تجربی و نه نظریه چنین بدبینی جهان شمولی را تأیید نمی كنند. (لاك، 1993) نظریه فعالیت روزمره (كوهن و فلسن، 1979 ؛ فلسن، 1994) اظهار می دارد كه جنایت در مكانها و زمانهای معینی اتفاق می افتد و بنابراین تنها تعداد محدودیتی بدیل یا جایگزین برای مجرمان وجود دارد. این بدان معناست كه مكان ارتكاب تغییر كند، به دیگر نقاط و كانونهای بحران منتقل خواهد شد.
استدلال مزبور همچنان با تحلیل گروهی مقایسه ای – تجربی و با فرض تعداد رو به افزایش درخواستها در سال مورد آزمایش نسبت به سال پایه هماهنگ است. اما استدلال فوق به تبیین تحلیل تقاطعی كوپر از تأثیرات حضور بیشتر گشت پلر بر نرخ جرم و جنایت پس از گشت نمی پردازد.
فریتیش، كاتی و تایلور (1999) عقیده تمركز بر میزان توجه پلیس را بیش از پیش تبیین كردند. آنان كارایی گشت زنی گسترده برای سركوب خشونت گروههای خلافكار را بررسی نمودند. آنها نتایج قبل و بعد برای پنج منطقه با خشونت گروهی بالا كه گشت به آنها اعزام شد، را با پنج منطقه كه هیچ گشت اضافی دریافت نكردند مورد مقایسه قرار دادند. مناطق هدف، جرم است درصد بیش از مناطق كنترل كاهش گشتهای گسترده برای اجرای موارد نقض منع آور شد و فرار از مدرسه مورد استفاده قرار گرفتند. دو منطقه هدف با پایین ترین كاهش (از لحاظ آماری مهم نیست)، گشتهای گسترده غیر هدایت شده به محل اعزام كردند. نویسندگان دریافتند كه تنها جابجایی قضایی اندكی صورت گرفته است. نتایج مزبور حاكی از آن است تمركز گشتهای هدایت شده
بر مناطق جرم خیز موارد خلاق است، اما چنانچه افسران از تاكتیكهایی استفاده كنند كه به مشكلات خاص بپردازند، این كار حتی مفیدتر و مولدتر خواهد بود. (رجوع كنید به امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله)، خلاصه، هنگامی كه پشتیبانی تجربی بسیار اندكی برای كارایی افزودن پلیس بیشتر وجود دارد، حمایت علمی محكم تر و منسجم تری از تمركز پلیس بر مناطق و زمانهایی كه بیشترین احتمال وقوع جرم در آنان وجود دارد، به میان می آید. گشت زنی در مناطقی با میزان جرایم كم، احتمالاً ایمنی را بهبود نخواهد بخشید، اما گشت زنی بیشتر در اماكنی با میزان جرایم بالا ممكن است متمركز واقع گردد.
بازداشتهای واكنشی: ادله و مدارك در حمایت از نظریه بازداشت واكنشی هم در سطح فردی و هم اجتماعی تحلیل بسیار ناامید كننده است. در زمینه بازدارندگی عمومی، آزمونها تماماً بالنسبته ضعیف و عموماً برای نوجوانان منفی و برای دو گروه متفاوت مهاجمان خانگی بیكار و شاغل متضاد و متناقض هستند. ادله و شواهد علمی برای مورد دوم در زمره محكم ترین شواهد موجود در ادبیات پلیس هستند، در حالیكه شواهد در خصوص جوانان بسیار سست تر و اندك تر است. در كل، نتایج مزبور نشانه واضحی از پیچیدگی تأثیرات پلیس بر جرایم است. (جدول 5-8)
ادله و شواهد در خصوص تأثیرات بازدارنده عمومی بازداشتهای واكنشی، بر پایه تحلیلهای مرتبط با نظم موقت با بدون نظم مزبور استوارند. شواهد مزبور پیچیده هستند كه زیرا تأثیرات بازداشت تنها در میان شهرهایی با كمتر از ده هزار نفر جمعیت مشهود هستند. یافته های گرین برگ، كسلر و لوگان (1979) و گرین برگ و كسلر (1987) از عدم وجود تأثیرات بازدارنده در شهرهای بزرگ سئوالی جدی در خصوص ادعای ساده بازدارندگی كلی بر می انگیزد. در اینجا نیز بدون تمركز بازداشتها بر اشخاص یا اماكن جرم خیز، تأثیرات سطوح بازداشت بالاتر ممكن است در عدم توجه به بسیاری عوامل كه سبب بروز جرم می شوند، ناكام بماند.
شواهد سطح فردی تأثیرات جرم شناختی بازداشتهای نوجوانان تماماً طولی است، اما تنها یكی از مطالعات آزمایش تصادفی است (كلین، 1986). دیگر مطالعات مشاهدات طبیعی تفاوت در ارتكاب جرم گزارش شده توسط خود شخص قبل و بعد از آن است كه مجرمان بزهكار دستگیر شدند. تحقیقات مزبور به گونه ای مناسب فرضیات رقیب را كنترل نمی كنند كه در آنها عوامل یكسان منجر می شوند جوانان دستگیر شده نیز سطح بالاتری از ارتكاب جرم را تكرار نمایند. اتهام رسمی جوانان در زندان پلیس را به نوعی احتمال مساوی در دیگر پرونده ها تعمیم دهد
. با در نظر گرفتن اینكه ویژگیهای نوجوانان نسبتاً ثابت هستند به كلین دریافت هر چه روند رسیدگی به پرونده مظنون نوجوان قانونی تر باشد، نرخ اعتیاد به ارتكاب جرم رسمی بیشتر است: با تفسیر نتایج مزبور،لازم است به یاد داشت بسیاری از بازداشتهای نوجوانان در اثر جرایم نسبتاً خفیف صورت می گیرد و اینكه اغلب نوجوانان كه یك بار با پلیس سروكار داشته اند، هرگز مورد دیگری نداشته اند (ولفگانگ، فیلگو و سلین، 1972) .
بنابراین، اینكه در یك سطح خاص برخی جوانان را برای چنین جرایمی بازداشت كرده و برخی دیگر را رها كنیم، ممكن است از لحاظ روند رسیدگی ناعادلانه یا اختیاری و خودسرانه باشد. مدارك در خصوص تأثیرات بازداشت برای خشونت خانوادگی در شهرهای مختلف متضاد است، اما در قالب ویژگیهای بازداشت شده هماهنگ است. در حالی كه آزمایش برخی شواهد
در خصوص تأثیرات بازدارنده بازداشت را تأیید كرده اند (شرمان و برك، 1984؛ پت ، هامیلتون و آ‹ان 1991 ؛ برك 1992)، سه آزمایش دیگر به برخی شواهد دست یافته اند كه نشان می دهد دستگیری و بازداشت، فراوانی ارتكاب جرم كشف شده از لحاظ رسمی را افزایش می دهد. تمامی این چهار آزمایش از ؟؟ آزمایش مزبور كه داده ها با به كارگیری وضعیت مجرم به گونه ای مجزا در آنها تحلیل شده اند، نشان دهنده نتایج هماهنگ و منسجم هستند. دستگیری، ارتكاب جرم مكرر را در میان مظنونان بیكار افزایش می دهد. در حالی كه آن را در میان مظنونان شاغل كاهش می دهد. مارسینیاك (1994) نشان داده است. تفاوت مزبور در سطح سرشماری شده
حتی قویتر از سطح فروی است. ادبیاتی وجود دارد كه در خصوص مسایل اندازه گیری داده های مزبور نگرانیهایی را بر می انگیزد. این مورد درباره دیگر مطالعات در ادبیات پلیس عموماً وجود ندارد. هنوز مثال دیگری در ادبیات پلیس در خصوص شش آزمایش مشابه تصادفی با فرضیات آزمون مشابه و طرحهای مشابه وجود ندارد. تحقیقات مزبور نمره روش علمی را به تصویر می كشد دو برابر حداقل تمامی جرم مطالعات و تحقیقات طبقه بندی شده در این فصل می باشد. هماهنگی دستگیری برای جرم ؟؟
بازداشتهای پیشگیرانه: مانند شواهد در خصوص گشت متمركز، دلایل مربوط به فرضیه دستگیری پیشگیرانه متمركز عموماً در طیف وسیعی از تحقیقات و طرحهای تحقیق دارای پشتیبان است. در حالی كه، اغلب تحقیقات نسبتاً در زمینه قدرت علمی متوسط هستند، برخی آزمایشهای كنترل شده تصادفی نیز وجود دارند. به استثنای دستگیریها مربوط به مشكلات مواد مخدر، به نظر می رسد نتایج قابل ملاحظه ای از تمركز منابع محدود دستگیری بر افراد، اماكن، جرایم و زمانهای پرخطر به دست می آید.
(حدود شواهد در خصوص افراد پرخطر از دو ارزیابی مستدل از واحدهای پلیس كه بر مجرمان سابقه دار تمركز كردند)، به دست می آید.واحد واشنگتن دی سی مأموران تحقیق پیش از دستگیری را به كار گمارد تا مجرمان را در حین ارتكاب جرم دستگیر كنند و ادله مقداری را افزایش دهند. واحد پلیس فرنیكس مأموران تحقیق و بازپرسان پس از دستگیری را به كار گمارد، با این هدف كه ادله و مدارك و شواهد در آخرین پرونده مجرمان را بر پایه طول و ماهیت سابقه پیشین مجرم بهبود بخشند. هر دو پروژه به منظور افزایش نرخ پایه مجرمان هدف طراحی شده بود و هر دو موفق بودند.
اینكه مجرمان چقدر فعال یا حدی بودند مسأله ای مهم در تحقیقات مزبور است كه می تواند تحلیلهای آینده پول سرمایه گذاری شده برای پیشگیری از جرم را تحت الشعاع قرار دهد.
دو تحقیق ضعیف تر از نمونه های ملی شهرها برای آزمایش تأثیرات نرخ دستگیری پلیس برای جرایم خفیف سرقت مقرون به آزار استفاده می كنند. (ویلسن وبولاند، 1978 ، سمپسون و كوهن، 1988) هر دو از روشهای چند متغیری برای كنترل تأثیرات برخی از دیگر عوامل كه ممكن است بر نرخ سرقت شهر تأثیرگذار باشند، بهره می گیرند. هر دو در می یابند هر چه نرخ سرانه دستگیری برای قاچاق بیشتر باشد، نرخ سرقت مقرون به آزار كمتر است.
یك عامل كنترل ناپذیر در تحلیلهای مزبور تعداد فرصتهای دزدی و سرقت در پیاده روهاست. ممكن است این نوع سرقت در شهرهایی كه استفاده از اتومبیل كمتر است، بالاتر باشد مانند نیویورك سیتی در آن نزدیك به سه درصد جمعیت ایالات متحده اخیراً دچار 12% سرقت گزارش شده گردیده اند از آنجائیكه این تنها نوع جرم است كه نیویورك برای آن بسیار نامتناسب است از آنجایی كه دیگر شهرهای ؟؟
مقررات ترافیكی و سرقت مقرون به آزار وجود داشته باشد، به این معنی كه هر چه تعداد خودروهای سرانه بیشتر باشد، فرصتهای سرقت مقرون به آزار كمتر است. این همان نوع محدودیت در استنباط علّی است كه آزمایشها می توانند بپردازند. شواهد بیشتر آزمایش در خصوص فرضیه مزبور توسط موسسه هووسون و مركز پلیس ایندیانا گزارش گردید افزایشهای قابل ملاحظه در اجرای ترافیك در منطقه با سرقت بالا، سبب كاهش شدید میزان سرقت گردید. (ویس و مك گارل، 1996)
ادله در خصوص قلع و قمع مواد مخدر نشان دهنده هیچ كاهش در جرایم خشونت بار پس از آنكه حمله به آنها صورت گرفت و یا در طی آن، نشان نمی دهد. مستدلترین ادله و مدارك، آزمایش تصادفی در حملات به خانه های مواد مخدر است كه در آن جرم در كل ساختمان بلافاصله بعد از حمله كاهش پیدا كرد افت سریع اثر بازدارندگی تنها طی هفت روز كارایی راهبرد حمله محور را كاهش می دهد. تنها حجم بالای سلاحهای ضبط شده و ارتباط احتمالی آن با خشونت مسلحانه در طی دوره طولانی تر نشان دهنده كارایی هزینه بالایی بود. دیگر راهبردهای اجرایی مواد مخدر در بازارهای فضای باز حتی نتایج امیدوار كننده كمتری داشت، به استثنای آزمایش نیوجرسی كه در آن نتیجه اصلی بی نظمی بود نه خشونت.
در مقام مقایسه، ادله در خصوص رانندگی در حین مستی، یكی از موفقیتهای بزرگ امور پلیس جهانی است. علیرغم نمرات روش علمی نسبتاً پایین، نمرات نتایج حاصل از ارزیابیهای شبه – آزمایشی دستیگری پیشگیرانه رانندگی در حین مستی نشان دهنده رابطه احتمالی كلی و مطلوبی مستقیم حجم كاری است كه صرف آن می كنند. از آنجایی كه بیشتر مرگ و میرها هر ساله بیش از قتل به واسطه رانندگی در حین مستی رخ می دهند، كارایی هزینه ای نجات افراد از طریق اجرای قوانین «رانندگی تحت تأثیر» ممكن است مهمتر از پیشگیری از قتل باشد. شواهد در خصوص پیشگیری رانندگی در حین مستی بسیار روشن تر از چیزی است كه در خصوص چگونگی پیشگیری پلیس از وقوع قتل می دانیم.
به طور کلی، دستگیرهایی پیشگرانه ممکن است در پیشگیری جرم موثر باشد به خصوص هنگامی که به سوی مجرمان سابقه دار هدایت شوند و هنگامی که برای کاهش جراحات و تلفات ناشی از رانندگی در حین مستی مورد استفاده قرار گیرند. دلایل اندکی وجود دارد که آنها قادرند جرایم خشونت بار را کاهش دهند و دلایل مناقشه برانگیز (اما عموماً منفی) وجود دارد دال بر اینکه می توانند فروش مواد مخدر را کاهش دهد.
امور پلیسی جامعه محورنتایج آزمونهای موجود فرضیات امور پلیسی جامعه محور در هم ادغام شده اند. (جدول 7- ادله علیه کار این پلیس در سازماندهی جوامع به دیده بانهای محله هماهنگ و نسبتاً قوی هستند. ادله در خصوص مزایای پیشگیری از وقوع جرم با اطلاعات بیشتر که از شهروندان به پلیس منتقل می گردد تنها نکته امید بخش است. دو آزمون پلیس که اطلاعات بیشتر از شهروندان منتقل می کنند هر دو کامل هستند اما به وضوح فرضیه را باطل می کنند. آزمونهای مشروعیت پلیس در این میان از همه نوید بخش تر هستند به خصوص از آنجاییکه به چشم انداز نظری قوی رهنمون می گردند که پشتیبانی تجربی روبه رشدی را حاصل می آورد.
یکی از مهمترین یافته های موجود، برای سیاستگذاران و عموم مردم از همه کمتر شناخته شده است. قدیمی ترین و مشهورترین برنامه امور پلیسی جامعه محور، دو مراقبت از حمله از پیشگیری از جرم ناکار آمد است. نتیجه مزبور به واسطه ادله نسبتاً قوی اثبات می گردد؛ شامل آزمایش تصادفی در ؟ پلیس که کوشید برنامه های مراقبت از محله را با مشارکت یا بدون مشارکت پلیس در ماطقی که درخواست کمک نشده بود، سازماندهی نماید. مشکل عمده ای که در برآوردها و ارزیابها هویدا گردید این بود که مناطقی با بالاترین نرخ جرم بیش از هر جایی در مقابل سازماندهی مقاومت می ورزیدند. (هوپ 1995) بسیاری از مردم از میزبانی یا حضور در جلسات اجتماعی امتناع می ورزند، تا حدی به این دلیل که به همسایگان خود اعتماد ندارند.
مناطق طبقه متوسط که اعتماد در آنها بالاتر است عموماً جرم کمتری برای شروع داشته و دستیابی به تاثیرات قابل اندازه گیری بر جرم را تقریباً غیر ممکن می گردانند حتی نمی توان برنامه را بر پایه کاهش ترس طبقه متوسط از جرم و فرار از شهر اصلاح نمود چرا که هیچ تاثیر این چنین یافت نگردیده است. در عوض، اسکوگان شواهدی می یابد دال بر اینکه
؟یک برنامه مشهور دیگر برای افزایش ارتباط میان پلیس و عموم ملاقاتهای اجتماعی است. ارزیابی دقیق ان آی جی از پروژه امور پلیس جامعه گرا مادیسون که ملاقاتهای در آن نقش مرکزی را بازی می کرد نشان داد که در میزان جرایم کاهش رخ نداده است. ( دویکف واسکوگان، 1993) رویکردی متفاوت نسبت به ملاقاتهای در شیکاگو بیشتر نوید بخش است،
چرا که ملاقاتها به گونه ای دقیق تر بر الگوهای خاص جرم در مناطق تمرکز یافته بود و پلیس باید به مشکلات مزبور می پرداخت در حالیکه، ادله کاهش وقوع جرم برای امور پلیسی جامعه گرا، سبک شیکاگو پیچیده است، جالب است که شیکاگو جوامعی با جرم بالا را برای مشارکت در طرح ملاقاتهای مزبور را بسیج کرده است. بر خلاف طرح مراقبت از محله ملاقاتهای شیکاگو به جای محله های مسکونی در اماکن عمومی برگزار می شد در مناطق تحت پوشش پلیس با بالاترین نرخ جرم، برای تقریباً دو سال بهترین میزان حضور در ملاقاتهای مزبور دیده شده است.
یک نوع امور پلیسی جامعه گرا موثر ولی با محبوبیت کمتر بازدیدهای خانه به خانه است که توسط پلیس و در طول روز از مناطق مسکونی انجام می گیرد. بازدیدهای مزیور ممکن است برای جمع آوری اطلاعات برای مثال در خصوص کسانیکه در خیابان اسلحه حمل می کنند باشد.( شرمان، شاو ورگان، 95 )ممکن است بازدیدها برای دادن اطلاعات باشد
، مثلاً اطلاعیه های کاهش دزدی یا توصیه در خصوص اینکه چگونه با خشونت خانوادگی برخورد کنیم (دیویس وتایلویو، 1991) ممکن است بازدیدها تنها برای مصرفی ماموران پلیس محلی به سکنه محلی انجام گیرد تا امور پلیسی بیشتر حالت شخصی به خود بگیرد.(ویکف، 1985) چهار آزمون از هفت آزمون موجود در خصوص بازدیدهای خانه به خانه نشان دهنده ادله نسبتاً قوی پیشگیری بالقوه از وقوع جرم می باشد. در آزمون هوستون که ان آی جی بودجه آن را تامین کرد، رواج کلی تصدی خانگی در منطقه هدف به نحو چشمگیری کاهش یافت. تاثیرات پیگشیری عمدتاً برای سرقت از ماشین و دیگر جرایم خفیف اموال بودند.
هر چند در اینجا نیز تاثیر ماتیو قابل ملاحظه ای وجود داشت: مزایای برنامه تا حد زیادی در میان صاحبخانه های سفیدپوست طبقه متوسط متمرکز بود و تقریباً هیچ مزیتی برای آسیاییها، اقلیتهای آفریقایی آمریکایی و اسپانیولیها در برنداشت که در خانه های اجاره ای منطقه هدف زندگی می کردند. (اسکوگان، 1990) ممکن است این صورت باشد که بازدیدهای خانه به خانه در شرایط بسیار خاصی یا انواع معینی از افراد یا مناطق عمل می کند، اما به عنوان راهبرد پیشگیرانه عام غیر موثر و ناکارا است. نیاز است سرمایه گذاری عمده ای در تحقیقات انجام گیرد تا بتوان گفت شرایط خاص مزبور چه می توانند باشند.
یک نوع برنامه بسیار محبوبتر یکی از برنامه های بسیار غیر موثرتر نیز هست. باجه های پلیس به اغلب توسط مردم طلب می شود در اکثر مواقع در حلال ساعات کاری مملو از مجموعه ای از ماموران پلیس قسم خورده، نیروهای مردمی که دستمزد دریافت می کنند و داوطلبان است. ادله حاصل از آزمونهای در هوستون، نیوارک و بیرمینگهام (آلاباما) و راوماً نشان دهنده عم تاثیر بر جرم است. در حالی که برخی از برآوردهای مثبت شهروندی وجود دارند، مشکل ازدحام دفاتر پس از بازگشایی می تواند هر نوع مزیت ضد جرم را معکوس کند.
افزایش جریان طالاعات از پلیس به عموم به شکل خبر نامه های پلیس مورد آزمون قرار گرفته است. نیوارک و هوستون در آزمایش تصادفی دریافتند خبرنامه ها هیچ تاثیری بر نرخ تصدی، خانه هایی که آنها را دریافت می دارند، ندارند. یافته ها هم در مورد خبرنامه هایی که داده های خاص در برداشتند و هم آنهایی که فاقد داده ها در خصوص جنایات اخیر در جامعه بودند، صادق بود. بهترین رویکرد امور پلیسی جامعه گرا از لحاظ نظری نیز از همه منسجم تر است. بر پایه دو دهه مطالعات دامنه ای و آزمایشگاهی در خصوص روانشناسی اجتماعی و ؟ دادرس طیف وسیعتر از تحقیقات نشان می دهد که مشروعیت پلیس جلوی وقوع جرایم را می گیرد.
تایلر (1990) دریافت که رابطه قوی میان مشروعیت پلیس و میل به اطاعت از قانون در میان جامعه نمونه گیری شده بزرگ شهروندان شیکاگو وجود دارد. ارزیابیهای شهروندان از اینکه چگونه پلیس در برخوردهای پیشین با آنها رفتار کرده است میزان سنجش مشروعیت بود. یافته مزبور با آزمایش خانه به خانه هوستون هماهنگ است که در آن ترس شهروندان از پلیس پس از رسوایی گسترده در خصوص ضرب و شتم مرگبار یک مهاجر مکزیکی توسط پلیس به واسطه بازدیدهای خانه به خانه کاهش یافت. ( ویکف، 1985) شیوه امور پلیسی جامعه گرا شیکاگو نیز درمی یابد که بیشتر ین میزان کاهش جرایم سنگین در مناطقی صورت گرفت که تحقیقات نشان داد پلیس در این مناطق نسبت به نگراینهای شهروندان بیش از همه حجا پاسخگو بوده است.
قویترین آزمون نظریه مزبور تحلیل پاترنوستر از آزمایش خشونت خانوادگی میلواکی است که وی دریافت ارتکاب مجدد خشونت خانوادگی در میان دستگیر شدگانی که فکر می کردند رفتار پلیس با آنها محترمانه بوده است کمترین میزان را دارا بود. قابلیت مشروعیت پلیس برای پیشگیری از جرم چیزی است که ممکن است امور پلیسی جامعه گرا در ایجاد آن بسیار کارا و موثر باشد؛ اسکوگان ( ص 176 و 1994) شش ارزیابی مراقبت پلیس اجتماعی را مرور کرد و دریافت که هر یک نشان دهنده تصور مثبت یا رو به بهبود از پلیس در مناطق تحت پوشش است.
آزمون دو گردهاییهای مسئولیت پذیری اجتماعی استرالیا همچنان در حال انجام است اما نتایج اولیه امیدبخشی را در بردارد. پلیس فدرال استرالیا در کانابرا پایتخت کشور از روند مزبور به عنوان جایگزینی برای تعقیب کیفری نوجوانان استفاده می کند. تنها پرونده هایی که در آنها مجرمان اقرار به اتهام می کنند و قربانیان می خواهند در کنفرانس و گردهمایی حاضر شوند، واجد شرایطند. گردهمایی مجرمان و قربانیان با خانواده ها و دوستانشان توسط یک مامور پلیس آموز شود هدایت می شود که بحث را بر آنچه اتفاقی افتاده است، آسیبی که وارد کرده است
و چگونگی جبران آسیب مزبور متمرکز می کند. افسر می کوشد که همه به ویژه قربانیان را مطمئن گرداند اجازه دارند حرفشان را بزنند. برخی اوقات مجرمان عذرخواهی می کنند، ما همیشه توافق در خصوص بازپرداخت هزینه جرم به قربانی حاصل می آید؛ ناکامی در انجام این امر سبب می شود
که پرونده تعقیب کیفری به جریان افتد. یافته های اولیه از مصاحبه های بعدی با قربانیان و مجرمان در یک آزمایش تصادفی نشان می دهد که اینکار بسیار احترام برای پلیس و درک از قانون و عدالت را بالا می برد، حال نتیجه هر چه می خواهد باشد ( استرانگ، 1996) ممکن است روش مزبور تاثیرات طولانی مدت از مشروعیت پلیس در منظر نوجوانان بزهکار و خانواده شان داشته باشد که در عوض جرم را کاهش می دهد، کما اینکه در میان مجرمان نوجوان با جرایم خشونت بار در کانبرا و در میان نواجوانان بزهکار متهم به سرقت اموال در ایندیانا پلیس این گونه بود( مک گارل، 2001)
نکته جالب در خصوص مدل استرالیایی مراقبت پلیس اجتماعی؟ اجتماعی است که به مناطق جغرافیایی نامشخص کاری ندارد. به علاوه حضار جامعه ای تشکیل می دهند که به واسطه انجام یک عمل جنایی گردهم آمده اند و نگه داشتن مجرم به مدت بیش از یک ساعت در مقابل یک اجتماع روستاوار و توضیح خواستن از وی بهتر از چند دقیقه ایستادن در پیشگاه یک قاضی ناشناس می باشد. از میان تمامی رویکردهای امور پلیسی جامعه گرا که تاکنون امتحان گردیده اند، ممکن است این یکی متمرکزترین تجسم ؟ اجتماع برای پیشگیری از وقوع جرم در آینده را در برداشته باشد.
امور پلیسی مبتی بر حل مسئله آزمونهای فرضیه مزبور عموماً مثبت تر از آزمونهای امور پلیسی جامعه گرا هستند. هر چند همانطور که مور (1992) اظهار می دارد، این مساله ممکن است به فرایند گزارش دادن گزینشی مربوط باشد که در آن ناکامیها و شکستها نیامده است. مهمترین مشکل آزمون سازی فرضیه بسیار پربار و پیچیده مزبور این است که این فرضیه ضرورتاً در خصوص خلاقیت، تصور و بینش است. امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله همان طور که کارشناس به تعریف آن می پردازد، خود علم است (شرمان و استرانگ، 1996): طبقه بندی پیش بینی و سبب سازی. از این دیدگاه امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله تمامی دیگر راهبردهای مشروحه در این فصل را در برمی گیرد یعنی مشکل پیشگیری از وقوع جرم باید حل گردد.
بخش مزبور برخی ادله در خصوص تلاشهای پلیس برای پیشگیری از وقوع جرم بررسی می کند که در قالب هفت فرضیه پیشین نمی گنجد و روندی علمی برگزیده است که شامل ماموران پلیس در تحلیل الگوهای جرم، تصور و خلق یک عامل مداخله گر و آزمون آن در حوزه مزبور است. (جدول 8-8) ما ارزیابیهای امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله را به دو گروه تقسیم می کنیم. گروه اول مطالعات بر اماکن مشکل دار تمرکز می کند. گروه دوم بر جمع آوری سلاحها به عنوان عامل تسهیل کننده جرم از مجرمان تمرکز می نماید.
این دو دسته بندی بازتاب همگرایی پلیس و تفکر جرم شناسانه در خصوص دلایل حوادث جنایی است. در راهبرد مراقبت پلیسی مشکل محور چیزی وجود ندارد که نیازمند استفاده از دو رویکرد مزبور باشد. بسیاری دیگر امکان پذیر هستند. چنانچه امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله بتواند توسعه فن آوری اصلی کار پلیس را با تحقیق علمی و پیشرفت همراه سازد، می توان انتظار داشت که رویکرد آن به پیشگیری از جرم با تکامل دانش مربوط به روابط علمی معلولی جرم ؟ و همراه است. قسمت اعظم کار پلیس مبتنی بر جغرافیا است، بنابراین تعجب برانگیز نیست که پروژه های مبتنی بر حل مسئله اغلب بر کانونهای بحران تمرکز می کنند. تنها با یک استثنا در بقیه موارد آنها شاهد کاهش قابل ملاحظه ای در جرایم هدف در اماکن بودند که در مقایسه با اماکن کنترل مراقبت دریافت نمودند.
مورد استثنا آزمایش رکاپ (RECAP) می باشد. در اینجا نیز چهار افسر پلیس قادر نبودند که مجموعه وسیعی از تلاشها را به انجام برسانند تا قربانیان و مجرمان بالقوه را در 250 آدرس هدف از هم جدا سازند. وای ام سی ای (YMCA) از محدود ساختن دسترسی به لابی خود در خلال ساعات شب امتناع ورزید، کتابخانه عمومی از ایجاد ممنوعیت برای افراد مست خودداری کرد، مقامات پناهگاه عمومی قادر نبودند الکی های جوان را از همسایگانشان تفکیک کنند و صاحبخانه های در مقابل تلاشها برای بیرون کردن فروشندگان مواد مخدر مقاومت ورزیدند. (شرمان، 1990 برگر، 1994) ؟مطالعات موردی حل مشکل مکان محور عموماً نشان می دهد که وراخلات با صاحبخانه ها می تواند موثر باشد چنانچه پلیس تهدیدات درمان مدنی را به کار نبرد. ( فصل هفت) در اینجا نیز بدون برآورد دقیق تر ساعات و ماهیت عملکرد حل مشکل پلیس، تمایز ناکامیها برای اجرای حل مشکل از ناکامیهای تلاشهای حل مشکل برای پیشگیری از جرم دشوار خواهد بود. ادله در خصوص حمل سلاح نیز محکم و مستدل است. در آزمایش سلاح کانزاس سیتی توسط ان آی جی، پلیس اجرای ترافیک و تحقیقات حوزه ای را بر کانونهای بحران جرم مسلحانه و در خلال ساعات بحران متمرکز نمود. ( شرمان، شاو ورگان، 1995)
با آموزش ویژه در زمینه کشف سلاحهای مخفی شده و در حال حمل، پلیس بر ضیط سلاحهای غیر مجاز تمرکز نمود. ضبط سلاح در منطقه هدف به 60 درصد رسید و جرایم مسلحانه تا 49 درصد کاهش یافت. منطقه ای مشابه در نقطه ای متفاوت از شهر نشان دهنده هیچ تغییری در سلاحهای ضبط شده یا جرایم مسلحانه نبود. در بوستون، پلیس از مجموعه ای از راهبردها برای تشویق نوجوانان به خصوص اعضای گروههای بزهکار به عدم حمل سلاح در اماکن عمومی استفاده نمود. ادله کیفی پروژه ای آی جی حاکی از آن است
که حمل سلاح توسط گروههای پر خطر به گونه ای قابل ملاحظه کاهش یافته است، در عین حال ادله کیفی اولیه نشان دهنده از میان رفتن قتل مسلحانه در میان جوانان است (کندی، پیل و براگا 1996) ر زایندیانا پولیس تلاشهای فزاینده برای جمع آوری اسلحه از خیابانها، جرایم مسلحانه را نیز کاهش داد. ( مک گارل، 2001) ادله درخصوص تلاشهای حل مشکل متمرکز بر الکل و روسپگیری نیز امیدوار کننده بوده و در فصل هفت در مباحث مربوط به میخانه ها، بارها و معابر اولیه گردید. به طور خلاصه می توان اظهار داشت ادله و مدارک قابل توجهی بر پایه ارزیابیها قوی وجود دارند دال بر اینکه امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله راهی موثر برای کاهش جرم است. ادله و مدارک موجود بر حل مشکل متمرکز بر اماکن یا اسلحه استوار است و ما فاقد ارزیابیهای مشابه پروژه های حل مشکل با استفاده از دیگر رویکردها هستیم. اما اصل ماجرا از لحاظ مفهومی درست و صیح است
نتایج:برای تمامی محدودیتهای علمی، ادله نشان دهنده هماهنگی قابل ملاحظه در مورد تعداد فرضیات و برخی نتایج موقت در مورد دیگر فرضیات است. البته کل علم موقتی و مشروط است و طرحها و نظریات تحقیقاتی بهتر الگوهای کشف نشده را هویدا می سازند. اینکه تحقیقات پیشگیری پلیس از جرم به جایی رسیده است که حاوی برخی نتایج قابل ارایه است دستاورد اندکی نیست ادله و مدارک موجود دو نتیجه عمده در خصوص مراقبت پلیسی برای پیشگیری از جرم را تایید می کنند. یکی این است که تاثیرات پلیس بر جرم پیچیده و اغلب تعجب آور است. دیگر اینکه هر چه راهبرد پلیس متمرکزتر باشد، احتمال پیشگیری از جرم بیشتر است.
نتیجه اول از یافته ها در خصوص اینکه دستگیریها گهگاه می تواند جرایم را افزایش دهد، اجرای ترافیک می تواند دزدی و جرایم مسلحانه را کاهش دهد، اینکه اثر بازدارندگی بهینه گشتی پلیس ممکن است با 15 دقیقه حضور در ؟ بحران ایجاد گردد، و اینکه اثر پیشگیرانه عمدتاً بدون اصلاح و تجدید نظر در رفتارها و اقدامات پلیس در طول زمان رنگ می بازد، حاصل می آید. نتیجه دوم از ناکامی احتمالی برای دستیابی به پیشگیری از جرم تنها با اضافه کردن پلیس بیشتر یا کاستن از زمان واکنش در هیات اجرایی حاصل می آید.
فهرست قابل ملاحظه راهبردها و تاکتیکهای پلیس برای پیشگیری از جرم ادبیات ارزیابی اندک اما روبه رشدی دارد. با استفاده از معیارهای حداقل دو یافته هماهنگ از نمرات روشهای علمی سطح 3 و فراوانی دیگر ادله در تایید همان نتیجه، تحقق نشان می دهد که اقدامات متعددی باید توسط ادله محکم کارایی تایید شده و اقدامات متعددی به واسطه ادله محکم عدم کارایی رد گردند. چند اقدامی موثر است؟
• افزایش گشتی های هدایت شده در کانونهای بحران جرایم در خیابانها • دستگیریهایی پیشگیرانه مجرمان سابقه دار • دستگیریهایی پیشگیرانه رانندگی در حین مستی • دستگیریهایی مظنونان شاغل برای حملات خانگی • امور پلیسی مبتنی بر حل مسئله چه اقدامی بی ثاتیر است؟
• مراقبت ساختمانی محله ای • دستگیری برخی نوجوانان برای جرایم خفیف • دستگیری مظنونان بیکار بر حملات خانوادگی • دستگیری بازار مواد مخدر • مراقبت پلیسی اجتماعی بدون تمرکز روش بر عوامل خطر بروز جرم• افزودن پلیس بیشتر به شهرها بدون توجه به فعالیت یا ماموریت راهبردهای متعدد دیگری نیز در برآوردن آزمون ادله محکم کارایی قابل تصمیم ناکام می مانند اما به دلیل وجود یافته های دلگرم کننده تحقیق اولیه، سزاوار تحقیق و توسعه بیشتر هستند. آنچه نوید بخش است:• گشتی های اجرای ترافیک پلیس علیه حمل غیر قانونی سلاحهای دستی • امور پلیسی جامعه محور با مشارکت جامعه در الویت • امور پلیسی متمرکز بر توسعه مشروعیت پلیس
• حکام دستگیری مظنون غایب در حینی که پلیس به خشونت خانوادگی واکنش نشان می دهد. هر چند بسیاری از موضوعات مهم در این یافته ها موجود نیست. فعالیتهای بازپروری ؟ نوجوانان مانند لینگهای ورزش پلیس همچنان بدون بررسی باقی مانده است. سیستمهای تشخیص هویت اتوماتیک، پایانه های کامپیوتری و مجموعه ای از فن آوریهای جدید که میلیاردها دلار هزینه دارند در خصوص تاثیرشان بر پیشگیری از وقوع جرم بدون بررسی باقی مانده اند. قطعاً انبوهی از کارها برای آزمون فرضیات بیشتر وجود دارند به دلیل فقدان ادله و مدارک علمی موجود در اینجا فهرست نشدند. تلاشهای مشابه ای توسط سامانه حمل و نقل ویکتوریا یا در استرالیا در ترنها، ترامواها و اتوبوسها مورد استفاده قرار گرفت. برنامه ویکتوریا شامل تعمیر سریع و نظافت ابزار آلات تخریب شده تحت نظر و نظارت پلیس بود. کارواسپرینگ (1993) نشان دادند که 45 درصد به موارد استفاده از ترنها اضافه و گزارشات جنایات فردی به 42 درصد کاهش یافت. برنامه جامع پاکسازی دیگری در مورد امور مسئله ساز در پایانه ها توسط فلسون و دانشجویانش (1996) مورد توصیف قرار گرفت. عنوان مقاله آنها که طرح ریزی مجدد برای جهنم بود وضعیتی نیازمند سرعت پایانه اتوبوس بخش پورت را در نیویورک پیشنهاد می کردند. در همان زمان شصت وسه پیشگیری از جرم در پایانه ایجاد شد.
این موارد شاکل بستن فضاها، توسعه خرید، نظافت، افزایش امور اجرائی و دیگر معیارها در جهت تغییر وضعیتهایی که وقوع جرم را تسهیل می کردند یا باعث افزایش مشتریان و برخورد بیش از حد آنان با یکدیگر می شدند. اگرچه سرقتها و تهاجمات در ایستگاهها کاهش یافتند این امر در مناطق حوالی نیز رکود کرد. خارج از تلاشهای کنترل ردی جرائم یا انتشار مزایای کنترل جنایت به مناطق مجاور این امور باید به صورت شیوه های موازی در نظر گرفته شوند. بررسیهای سالانه حامیان این موضوع که با پاکسازی در سال 1991 شروع شد کاهشی در بی نظمی و بی نزاکتی ایجاد کرد.
تخریب اتوبوسها یکی از دیگر از مشکلات سامانه حمل و نقل است. پویز (1988) چگونگی نصب تلویزیونهای مدار بسته را در بخشی از ناوگان اتوبوسرانی توصیف کرد که باعث کاهش تخریب در همه ناوگان شد. همچنین اطلاعات عمومی در اختیار گروهی که احتمالاً باعث خسارت رساندن می شدند مثل بچه های مدارس قرار گرفت. پویز برای سردر گم کردن متخلفان سعی کرد از این مزیت (تلویزیونهای مدار بسته) در همه اتوبوسهای ناوگان استفاده کند. متاسفانه این ارزیابی به روند مطالعات پس از نصب تلویزیونهای مدار بسته می پردازد.
همه سه مورد فعالیتهای پاکسازی سامانه حمل و نقل با افزایش اعمال نفوذ پلیس (مانند دیگر تغییرات) همراه بوده است و این امری غیر ممکن است که اثرات اجرایی تاثیرات پاکسازی را با شواهد حاضر در این ارزیابی ها مجزا بدانیم. کنی (1986) تاثیرات پاسداری از جانب فرشتگان نجات در ایستگاه ها را در قیاس با تغییرات جرایم در ایستگاههای کنترل شده بدون این پاسداری مورد ارزیابی قرار داد. او دریافت که این پاسداریها هیچ برخورد مشخصی با جرایم در ایستگاههای گشت زنی نداشت. شاید این امر به علت پایین بودن میزان جرایم در ایستگاهها بوده است که بتوان به تاثیر آن پی برد.
وب ولی کوک (1992) نیز هیچ سندی مبنی بر کاهش وقوع جرم در راههای زیر زمینی لندن به علت حضور فرشتگان نجات نیافتند. آنها دریافتند که نصب تلویزیونهای مدار بسته در ایستگاههای زیرزمینی لندن در مقایسه با ایستگاههای کنترل شده بدون نصب تلویزیون مدار بسته، درصد سرقت را از 11 تا 28 درصد کاهش دادند. 22 ماه در مورد اطلاعات قبل از نصب تلویزیونهای مدار بسته و 26 ماه پس از نصب آنها در ایستگاههای منتخب مورد مقایسه قرار گرفتند.
در مجموع ما اطلاعات محدودی درباره چگونگی پیشگیری از بی نزاکتی و جرائم مربوط به حمل و نقل داریم. این امر در بخشی به علت مشکلات دستیابی به طرحیهای با سیستم گسترده و تغییرات جامع است. انتخاب یک سیستم کنترل شده و مجزا کردن تاثیرات پیشگیری چند جانبه امری دشوار است. پاکسازی سریع و تعمیرات متخلفان را از لذت دیدن شعارهای خود محروم کرده و امری موثر است اما در زمینه مدارک مستند و قوی وجود ندارد. دو مورد ارزیابی در مورد حمله به رانندگان اتوبوس شواهدی را فراهم می آورد که نشان می دهند این جرایم را می توان کاهش داد. رشد سرقت از رانندگان اتوبوسها در اواخر دهه 1960 تا اوایل 1970، مقامات نیویورک سیتی را مانند دیگر مقامات شهرهای آمریکا وادار به انتقال صندوقهای پول که هدف اصلی سارقین بودند، کرد. آنها مسافران را وادار به پرداخت مبلغ درست بلیط می کردند
و از باز پس گرداندن باقی مانده پول توسط راننده جلوگیری می کردند. بلیط ها (کرایه ها) داخل جعبه های حفاظت شده ای قرار داده میشد. به دنبال این تغییرات چیکن، لاولس واستیونسون ( 1974) 90 درصد کاهش در سرقت از رانندگان اتوبوس را گزارش کردند. موسسه تحقیقاتی استنفورد نتایج مشابهی در نتیجه بررسیخای خود از تاثیرات پرداخت دقیق کرایه و اجرای این سیستم در هجده شهر دیگر را گزارش کرد. اگر نتوان مورد اصلی سرقت را جابجا کرد
حداقل میتوان از آن محافظت کرد. یک کمپانی اتوبوس در شمال انگلستان دو روش حفاظتی در مورد رانندگان از تهاجم مسافران را مورد استفاده قرار داد (پونیر و وارن 1986) ابتدا آنها سیستم کرایه را تسهیل کردند اما این امر کمتر باعث حاد شدن مسئله شد. آنها همچنین نرده های محافظی دو راننده اتوبوس تعبیه کردند. پس از نصب این حفاظها تهاجم به رانندگان 90% کاهش یافت. تهاجم به کارکنان نیز کاهش یافت ولی نه به اندازه تهاجم به رانندگان (37 درصد).
ادامه خواندن مقاله نقش پليس در کاهش جرايم
نوشته مقاله نقش پليس در کاهش جرايم اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.