nx دارای 94 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
تاریخ ادبیات ایران
از انقراض حكومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری –> مقدمه
دولت ساسانی با شكستهای پیاپی سپاهیان ایران از لشگر اسلام در جنگهای ذات السلاسل(12هجری) وقادسیه(14 هجری) و جلولاء(16 هجری) و نهاوند(21 هجری) واژگون شد، و نفوذ مداوم مسلمین در داخله شاهنشاهی ایران تا ماوراءالنهر كه تا اواخر قرن اول هجری بطول انجامید، سبب استیلای حكومت اسلامی بر ایران گردید و ایرانیان برای قرونی محدود و معدود تحت سیطره عرب درآمدند.
از انقراض حكومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری –> ادبیات پهلوی در سه قرن اول هجری
چنانكه میدانیم زبان رسمی و ادبی ایران در دوره ساسانی لهجه پهلوی جنوبی یا پهلوی پارسی بود. این لهجه در دربار و ادارات دولتی و حوزه روحانی زرتشتی چون یك زبان رسمی عمومی بكار میرفت و در همان حال زبان و ادب سریانی هم در كلیساهای نسطوری ایران كه در اواخر عهد ساسانی تا برخی از شهرهای ماوراءالنهر گسترده شده است، مورد استعمال داشت.
پیداست كه با حمله عرب و بر افتادن دولت ساسانیان برسمیت و عمومیت لهجه پهلوی لطمهای سخت خورد لیكن بهیچ روی نمیتوان پایان حیات ادبی آن لهجه را مقارن با این حادثه بزرگ تاریخی دانست چه از این پس تا دیرگاه هنوز لهجه پهلوی در شمار لهجات زنده و دارای آثار متعدد پهلوی و تاریخی و دینی بوده و حتی باید گفت غالب كتبی كه اكنون بخط و لهجه پهلوی در دست داریم متعلق ببعد از دوره ساسانی است.
تا قسمتی از قرن سوم هجری كتابهای معتبری بخط و زبان پهلوی تألیف شده و تا حدود قرن پنجم هجری روایاتی راجع بآشنایی برخی از ایرانیان با ادبیات این لهجه در دست است و مثلاً منظومه ویس و رامین كه در اواسط قرن پنجم هجری بنظم درآمده مستقیماً از پهلوی بشعر فارسی ترجمه شده و حتی در قرن هفتم «زرتشت بهرام پژدو» ارداویرفنامه پهلوی را بنظم فارسی درآورد.
در سه چهار قرن اول هجری بسیاری از كتب پهلوی در مسائل مختلف از قبیل منطق، طب، تاریخ، نجوم، ریاضیات، داستانهای ملی، قصص و روایات و نظایر آنها بزبان عربی ترجمه شد و از آنجمله است: كلیله و دمنه، آیین نامه، خداینامه، زیج شهریار، ترجمه پهلوی منطق ارسطو، گاهنامه، ورزنامه و جز آنها.
در همین اوان كتبی مانند دینكرت، بندهشن، شایست نشایست،ارداویرافنامنه، گجستك ابالش، یوشت فریان، اندرز بزرگمهر بختكان، مادیگان شترنگ، شكند گمانیك و یچار و امثال آنها بزبان پهلوی نگاشته شد كه بسیاری مطالب مربوط بایران پیش از اسلام و آیین و روایات مزدیسنا و داستانهای ملی در آنها محفوظ مانده است. مؤلفان این كتب غالباً از روحانیون زرتشتی بوده و باین سبب از تاریخ و روایات ملی و دینی ایران قدیم اطلاعات كافی داشتهاند. از این گذشته در تمام دیوانهای حكام عرب در عراق و ایران و ماوراءالنهر تا مدتی از خط و لهجه پهلوی استفاده میشده است.
با همه این احوال پیداست كه غلبه عرب و رواج زبان دینی و سیاسی عربی بتدریج از رواج و انتشار لهجه پهلوی میكاست تا آنجا كه پس از چند قرن فراموش شد و جای خود را بلهجات دیگر ایرانی داد.خط پهلوی هم بر اثر صعوبت بسیار و نقص فراوان خود بسرعت فراموش گردید و بجای آن خط عربی معمول شد كه با همه نقصهایی كه برای فارسی زبانان داشت و با همه نارسایی بمراتب از خط
پهلوی آسانتر است. بهمان نسبت كه لهجه پهلوی رسمیت و رواج خود را از دست میداد زبان عربی در مراكز سیاسی و دینی نفوذ مییافت و برخی از ایرانیان در فراگرفتن و تدوین قواعد آن كوشش میكردند اما هیچگاه زبان عربی مانند یك زبان عمومی در ایران رائج نبود و بهیچ روی بر لهجات عمومی و ادب ایرانی شكستی وارد نیاورد و عبارت دیگر از میان همه ملل مطیع عرب تنها ملتی كه زبان خود را نگاه داشت و از استقلال ادبی محروم نماند ملت ایرانست.
از انقراض حكومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری –> نفوذ لغات عربی در لهجات ایرانی
پیداست كه این نفوذ سیاسی و دینی و همچنین مهاجرت برخی از قبایل عرب بداخله ایران و آمیزش با ایرانیان و عواملی از این قبیل باعث شد كه لغاتی از زبان عربی در لهجات ایرانی نفوذ كند. این نفوذ تا چند قرن اول هجری بكندی صورت میگرفت و بیشتر ببرخی از اصطلاحات دینی (مانند: زكوه، حج، قصاص;) واداری(مانند: حاكم، عامل، امیر، قاضی، خراج;) و دستهیی از لغات ساده كه گشایشی در زبان ایجاد میكرد یا بر مترادفات میافزود(مانند: غم، راحت، بل، اول، آخر;) منحصر بود و حتی ایرانیان پارهای از اصطلاحات دینی و اداری عربی را ترجمه كردند مثلاً بجای «صلوه» معادل پارسی آن «نماز» و بجای «صوم» روزه بكار بردند.
در این میان بسیاری اصطلاحات اداری(دیوان، دفتر، وزیر;) و علمی(فرجار، هندسه، استوانه، جوارشنات، زیج، كدخداه;) و لغات عادی لهجات ایرانی بسرعت در زبان عربی نفوذ كرد و تقریباً بهمان نسبت كه لغات عربی در لهجات ایرانی وارد شد از كلمات ایرانی هم در زبان تازیان راه یافت. باید بیاد داشت كه نفوذ زبان عربی بعد از قرن چهارم هجری و خصوصاً از قرن ششم و هفتم ببعد در لهجات ایرانی سرعت و شدت بیشتری یافت. نخستین علت این امر اشتداد نفوذ دین اسلام است كه هر چه از عمر آن در ایران بیشتر گذشت نفوذ آن بیشتر شد و بهمان نسبت كه جریانهای دینی در این كشور فزونی یافت بر درجه محبوبیت متعلقات آن كه زبان عربی نیز یكی از آنهاست، افزوده شد.
دومین سبب نفوذ زبان عربی در لهجات عربی در لهجات ایرانی خاصه لهجه دری، تفنن و اظهار علم و ادب بسیاری از نویسندگانست از اواخر قرن پنجم به بعد. جنبه علمی زبان تازی نیز كه در قرن دوم و سوم قوت یافت از علل نفوذ آن در زبان فارسی باید شمرده شد.
این نفوذ از حیث قواعد دستوری بهیچروی(بجز در بعض موارد معدود بی اهمیت) در زبان فارسی صورت نگرفته و تنها از طریق مفردات بوده است و حتی در مفردات لغات عربی هم كه در زبان ما راه جست براههای گوناگون از قبیل تلفظ و معنی آنها دخالتهای صریح شد تا آنجا كه مثلاً بعضی از افعال معنی و وصفی گرفت (مانند:لاابالی= بیباك. لایعقل= بیعقل، لایشعر= بیشعور، نافهم;) و برخی از جمعها بمعنی مفرد معمول شده و علامت جمع فارسی را بر آنها افزودند مانند: ملوكان، ابدالان، حوران، الحانها، منازلها، معانیها، عجایبها، موالیان، اواینها;
چنانكه در شواهد ذیل میبینیم: ببوستان ملوكان هزار گشتم بیش گل شكفته برخساركان تو ماند(دقیقی)وگر بهمت گویی دعای ابدالان نبود هرگز با پای همتش همبر(عنصری)
گر چنین حور در بهشت آید همه حوران شوند غلمانش(سعدی) زنان دشمنان در پیش ضربت بیاموزند الحانهای شیون(منوچهری)
بیابان درنورد و كوه بگذار منازلها بكوب و راه بگسل(منوچهری)من معانیهای آنرا یاور دانش كنم گر كند طبع تو شاها خاطرم را یاوری(ازرقی)گذشته از این نزدیك تمام اسمها و صفتهای عربی را كه بفارسی آوردند با علامتهای جمع فارسی بكار بردند(مانند: شاعران، حكیمان، زائران، امامان، عالمان. نكتها، نسخها، كتابها;)
بدین جهات باید گفت لغات عربی كه در زبان فارسی آمده بتمام معنی تابع زبان فارسی شده و اصولاً تا اواخر قرن پنجم جمعهای عربی نیز بنحوی كه امروز میان ما معمول است تقریباً مورد استعمالی نداشته است.
از انقراض حكومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری –> آغاز ادب فارسی
اگر چه ادبیات پهلوی در برابر نفوذ و رسمیت زبان عربی اندك اندك راه ضعف و فراموشی میپیمود لیكن لهجات محلی دیگر ایران با آمیزش با زبان عربی آماده ایجاد ادبیات كامل و وسیعی میگردید و از آنجمله بود لهجه آذری، لهجه كردی، لهجه فارسی(معمول در فارس)، لهجات مركزی ایران، لهجه طبری، لهجه گیلی و دیلمانی، لهجه سگزی، لهجه خراسانی، لهجه سغدی، لهجه خوارزمی و جز آن.
لهجه عمومی مشرق ایران و شعب آن از این میان ثروتمندترین لهجههای ایرانی بود و چون بازمانده لهجههای ادبی مهمی مانند پهلوی اشكانی (پهلوی شمالی)، سغدی قدیم، تخاری و خوارزمی قدیم بود بزودی و با كوچكترین رسمیت سیاسی میتوانست بهترین وسیله ایجاد ادبیات جدیدی در ایران گردد و این امر خوشبختانه بیاری یعقوب سر لیث صفار(254ـ265) مؤسس سلسله مشهور صفاری در اواسط قرن سوم هجری بشرحی كه در تاریخ سیستان بتفصیل آمده است صورت گرفت و با ظهور شاعرانی مانند محمد بن وصیف سگزی دبیر یعقوب و بسام كورد(كرد) از خوارج سیستان كه بصلح نزد یعقوب رفته بود و محمد بن مخلد سگزی از فاضلان عهد یعقوب نخستین اشعار عروضی پارسی سروده شد .
قرن چهارم، عصر سامانی و بویی –> اهمیت قرن چهارم در علوم و ادبیات
قرن چهارم بر تارك تاریخ ایران چون تاجی درخشنده است كه بانواع گوهرهای تابان مزین باشد. این گوهرهای درخشان علم و ادب مردان بزرگی مانند محمد بن زكریای رازی و ابو نصر فارابی و احمد بن عبدالجلیل سگزی و ابونصر عراق و علی بن عباس مجوسی اهوازی و ابوسهل مسیحی و رودكی و شهید بلخی و دقیقی و ابن العمید و ابن عباد و قابوس و بدیع الزمان همدانی و ابوبكر خوارزمی و بسیاری از رجال نامبردار مانند ایشانند كه فرصت شمارش همه آنان در این وجیزه نیست. در پایان این قرن سه تن از مفاخر عالم انسانی یعنی ابوریحان بیرونی و ابوعلی بن سینا و ابوالقاسم فردوسی وارث همه ترقیات و پیشرفتهای ایرانیان در علوم و ادبیات شدند و قسمتی از آغاز قرن پنجم را نیز بنور وجود و آثار گرانبهای خود روشن داشتند.
این قرن همانطور كه دوره بلوغ علوم اسلامی و ادب عربی است بهمان نحو هم مهمترین و بارآورترین عهد ادب فارسی و عصر ظهور گویندگان بزرگ و فصیح در نواحی شرقی ایرانست. در نواحی دیگر ایران اگر چه گویندگانی مانند قابوس و مسته مرد(شاعر طبری زبان) و بندار رازی و منطقی رازی و غضائری رازی پدید آمده و بعضی از آنان تا اوایل قرن پنجم نیز زیسته و شاعری كردهاند لیكن عده آنان واهمیت ایشان بدرجتی نیست كه بتوانیم آنانرا همپایه شاعران خراسان و ماوراءالنهر یعنی حوزه فرمانروایی سامانیان بدانیم.قرن چهارم، عصر سامانی و بویی –> توجه سامانیان بزبان پارسی
خاندان سامانی یكی از خاندانهای اصیل ایرانست كه نسل آن ببهرام چوبین سردار مشهور ساسانی میرسید. شاهان این خاندان در احترام میهن و بزرگداشت مراسم ملی و احیاء سنن قدیم ایران و علی الخصوص در ترویج زبان پارسی حد اعلی كوشش را بكار میبردند و باین نظر در تشویق شاعران و نویسندگان و مترجمان نكتهیی را فرو نمیگذاشتند مثلاً چون دیدند كه كلیله و دمنه پهلوی مدروس شده و ممكن است مردم ایران بر اثر رغبتی كه بدان دارند از ترجمه عربی آن كه بدست عبدالله پسر مقفع صورت گرفته بود استفاده كنند، بترجمه آن از تازی بنثر پارسی فرمان دادند و این كار در عهد سلطنت نصر بن احمد سامانی
(301ـ 331 هجری) انجام شد و سپس بهمت وزیر او ابوالفضل بلعمی، رودكی شاعر مشهور آنرا از نثر بنظم پارسی در آورد، و یا چون دو كتاب مشهور محمد بن جریر الطبری (متوفی بسال 310) یعنی تاریخ الرسل و الملوك و جامع البیان تفسیر القرآن او در خراسان شهرت یافت، ابوصالح منصور بن نوح سامانی (350ـ366 هجری) نخستین را بهمت وزیر خود ابوعلی محمد بن ابوالفضل محمد بلعمی و دومین را بدست گروهی از فقیهان بپارسی درآورد و این هر دو ترجمه اكنون در دست و ار ذخایر گرانبهای ادب پارسی است.
قرن چهارم، عصر سامانی و بویی –> نثر پارسی در قرن چهارم
نثر پارسی این دوره تنها از همین آثار گرانبها بهرهمند نبود بلكه آثار متعدد دیگری نیز درین عهد بوجود آمده كه برخی از آنها هنوز باقی و از آنجمله است. 1ـ كتاب عجائب البر و البحر یا عجایب البلدان از ابوالمؤید بلخی كه حاوی اطلاعات ذیقیمتی راجع بنواحی مختلف خاصه ایرانست. 2ـ كتاب حدود العالم من المشرق الی المغرب كه مؤلف آن معلوم نیست ولی چنانكه در مقدمه آن ذكر شده تألیف آن بسال 372 هجری صورت گرفته است. 3ـ كتاب الابنیه عن حقایق الادویه از ابومنصر موفق هروی در داروشناسی كه نسخهیی از آن بخط اسدی طوسی شاعر موجود است.
4ـ ترجمه تاریخ طبری كه اصل آن یعنی تاریخ الرسل و الملوك از محمد ابن جریر الطبری است و ترجمه آن بفرمان ابوصالح منصور بن نوح بدست وزیر او ابو علی محمد بن ابوالفضل محمد بلعمی بسال 352 با اضافات و استفاداتی از منابع دیگر صورت گرفته است. 5ـ ترجمه تفسیر طبری از جامع البیان محمد بن جریر الطبری معروف بتفسیر كبیر كه بامر ابو صالح منصور بن نوح و بدست گروهی از فقهای خراسان و ماوراءالنهر انجام شد.
6ـ مقدمه شاهنامه ابومنصوری از ابومنصورالمعمری. این مقدمه كه اكنون در دست است بنا بر شرحی كه خواهد آمد بر شاهنامه ابو منصور محمد بن عبدالرزاق سپهسالار خراسان نوشته شده است. از محمد بن ایوب الحاسب الطبری دانشمند معروف دو رساله شش فصل و استخراج در دست است و كتاب دیگری بنام كشف المحجوب در كلام اسمعیلیه از ابو یعقوب سگزی باقیست كه گویا از اصل عربی ترجمه شده باشد و در این صورت باید آنرا از آثار اوایل قرن پنجم هجری شمرد.
از خصایص مهم دوره سامانی یكی تدوین تاریخ ایران و داستانهای ملی است بزبان پارسی. در قرن چهارم هنوز دنباله افكار و عقاید شعوبیه ایرانی باقی بود و این روحیه بهمان نحو كه در ادبیات عربی مایه سرودن بسیاری از اشعار وطنی به وسیله ایرانیان و تألیف كتاب در ذكر تاریخ و مفاخر ایرانیان و مثالب تازیان شده بود، در زبان پارسی نیز باعث تألیف بسیاری كتب و ذكر مفاخر گذشتگان گردید این كتب در قرن چهارم معمولاً تاریخهای مشروح ایران قدیم یا داستانهای مفصل پهلوانان بود كه با توجه بمأخذ كهن پهلوی یا مأخذ منقول از پهلوی بعربی تهیه و تألیف شده و از آنجمله است: شاهنامه ابوالمؤید بلخی كه كتابی عظیم از
تاریخ و داستانهای قهرمانی ایران پیش از اسلام تا غلبه تازیان بودـ شاهنامه ابو علی بلخی ـ شاهنامه ابومنصوری كه در سال 346 هجری بفرمان ابو منصور محمد بن عبدالرزاق طوسی سپهسالار خراسان، بوسیله چند تن از دهقانان گردآوری شده و از لحاظ اتفاق مأخذ و نظم مطالب ظاهراً بهترین شاهنامه منثور قرن جهارم بوده. بر این كتاب ابو منصور المعمری، وزیر ابومنصور محمد بن عبد الرزاق مقدمهیی نگاشته كه اكنون باقی و از آثار گرانبها و معتبر نثر پارسی است. نخستین شاعری كه از این كتاب برای ایجاد یك شاهنامه منظوم استفاده كرد دقیقی و بعد از او استاد ابوالقاسم فردوسی است.
نثر فارسی قرن چهارم بسیار ساده و خالی از صنایع لفظی بود. در نثر این دوره و تمام آثاری كه بعد از آن به سبك این عهد نوشته شد اثری از لغات مشكل عربی و ذكر امثال عرب یا آوردن اشعار تازی بقصد آرایش كلام و نظایر آن مشهود نیست بلكه نثری است روان و طبیعی و مبتنی بر روش تكلم عموم و با جملههای كوتاه و روشن و خالی از ابهام و تعقید. تكرار افعال و آوردن افعال كامل بینقص و عدم توجه بمقدمه چینیهای زائد بر اصل و سعی در صراحت الفاظ از خصایص عمده نثر فارسی در این دوره است.
قرن چهارم، عصر سامانی و بویی –> شعر فارسی در قرن چهارم
اما از جهت شعر فارسی، قرن چهارم را باید یكی از بهترین دورههای ادبی زبان فارسی دانست. در نیمه دوم قرن سوم هجری یعنی در همان اوان كه شعر عروضی پارسی نخستین مراحل حیات خود را میپیمود و چون كودكی نوخاسته افتان و خیزان پیش میرفت یكی از نوابغ بزرگ ادب فارسی یعنی ابو عبدالله جعفربن محمد رودكی سمرقندی(م.329) ولادت یافت و تمام قسمت اول حیات خود را در این قرن گذراند و تربیت شد تا آنجا كه شاعری فحل گردید و چون به آغاز قرن چهارم رسید مرتبتی یافت كه بقول ابوالفضل بلعمی او را در عرب و عجم نظیری نبود. بیست و نه سال اول قرن چهارم دوره استحصال رودكی از زحماتی بود
كه در آغاز حیات خود یعنی اواخر قرن سوم كشیده بود. رودكی شعر فارسی را از حالت ابتدائی و ساده خود بیرون آورد، در انواع مضامین و اقسام مختلف شعر از قبیل قصیده، غزل، مثنوی، رباعی و ترانه وارد شد و از همه آنها پیروز بیرون آمد. بقولی كه معقولتر و مقبولتر است نزدیك صد هزار بیت (صد دفتر) و بقولی دیگر كه قبول آن دشوار مینماید یك میلیون و سیصد هزار بیت شعر از خود بیادگار گذاشت. كتاب كلیله و دمنه را بنظم فارسی درآورد، قصیدههای بزرگ ساخت، غزلهای لطیف كه عنصری هم خود را در برابر آنها عاجز مییافت سرود. رودكی سخنی شیرین، كلامی لطیف و طبیعی و خالی از هرگونه اشكال دارد و اگر از
كهنگی زبان و لهجه او كه نسبت بما امری طبیعی و نتیجه گذشت ده قرن و نیم مدت است، بگذریم باید سخن او را بهمان اندازه ساده و سهل بدانیم كه سخن فردوسی و سعدی را . بهر حال رودكی پدر شعر فارسی است و در این امر خلافی نتوان كرد و از همین جاست كه شاعران بعد از وی او را «استاد شاعران» و «سلطان شاعران» لقب دادهاند. از اشعار اوست:
زمانه پندی آزادوار داد مرا زمانه چون نگری سر بسر همه پند است بروز نیك كسان گفت تا تو غم نخوری بسا كسا كه به روز تو آرزومند است زمانه گفت مرا خصم خویش دار نگاه كرا زبان نه ببند است پای دربند است
تا جهان بود از سر آدم فراز كس نبود از راه دانش بینیاز مردمان بخرد اندر هر زمان راز دانش را بهر گونه زبان گرد كردند و گرامی داشتند تا بسنگ اندر همی بنگاشته دانش اندر دل چراغ روشن است وز همه بد بر تن تو جوشن است
در همان سال كه ستاره نبوغ رودكی از افق آسمان ادب فارسی افول میكرد درخشانترین ستاره شعر و هنر یعنی فردوسی پای در مطلع حیات نهاد (329 هجری) و چنانكه خواهیم دید با آغاز دوره شاعری این آزاد مرد شعر پارسی بكمال رسید:
تهنیت باید كه در ملك سخن گر شكوفه فوت شد نوبر بزاد!در اواخر حیات رودكی و بعد از او شاعران دیگری هم در دربار سامانیان و در خراسان و ماوراءالنهر تربیت میشدند و توجه سلاطین سامانی بدانان باعث پیشرفت كار ایشان و فزونی نظایر آنان بود بحدی كه قرن چهارم از حیث كثرت شعر و شاعر قرن كم نظیری بوده است. از مشاهیر معاصران رودكی ابوالحسن شهید بن حسین بلخی (م 325) شاعر و متكلم بزرگ خراسانست كه در شعر عربی و پارسی استاد بوده و غزلهای لطیف و خط زیبای او در میان آیندگان شهرت داشته است.
دیگر از شاعران بزرگ قرن چهارم ابوالحسین محمد بن محمد بخارائی معروف به مرادی معاصر رودكی است ـ دیگر ابو عبدالله محمد بن موسی فرالاوی معاصر رودكی ـ دیگر ابوزراعه (ابوزرعه) معمری جرجانی معاصر رودكی دیگر ابوالعباس فضل بن عباس ربنجنی معاصر نصر بن احمد و نوح بن نصر سامانی ـ دیگر ابو طاهر طیب ابن محمد خسروانی (م.342) ـ دیگر ابوالمؤید بلخی از شاعران نیمه اول قرن چهارم كه در نظم و نثر استاد بود ـ دیگر ابو عبدالله محمد بن صالح ولوالجی ـ دیگر ابو عبدالله محمد بن حسن معروفی بلخی معاصر عبدالملك بن نوح (343ـ 350) ـ دیگر ابوالحسن علی بن محمد معروف به منجیك ترمدی ـ دیگر ابوشكور بلخی صاحب منظومه آفرین نامه كه در حدود 333ـ 336 سروده شده و از ابیات مشهور آن است.
به دشمن برت استواری مباد كه دشمن درختی است تلخ از نهاد درختی كه تلخش بود گوهرا اگر چرب و شیرین دهی مر وراهمان میوه تلخت آرد پدید ازو چرب و شیرین نخواهی مزیدزدشمن گرایدونكه یا بی شكر گمان بر كه زهرست هرگز مخور
شاعر بسیار مشهور قرن چهارم بعد از رودكی ابو منصور محمد بن احمد دقیقی (مقتول در حدود سال 368) است كه معاصر با امیر فخرالدوله ابوالمظفر احمد بن محمد چغانی از آل محتاج و امیر سدید ابو صالح منصور بن نوح سامانی(350ـ 365) و امیر رضی ابوالقاسم نوح بن منصور (365ـ 387) بوده و بامر پادشاه اخیر بنظم شاهنامه ابومنصوری آغاز كرده و هزار بیت در سلطنت گشتاسب و ظهور زردشت پیغامبر سروده است. علاوه بر این، قصائد و قطعات و غزلهایی نیز از دقیقی بیادگار مانده و او از شاعران استاد عهد سامانی است كه قدرتش در ساختن قصاید و بیان مدایح شهریاران زبانزد بود. از قطعات مشهور اوست:
بدو چیز گیرند مر مملكت را یكی ارغوانی یكی زعفرانی یكی زرنام ملك بر نبشته دگر آهن آبداده یمانی كرا بویه وصلت ملك خیزد یكی جنبشی بایدش آسمانی زبانی سخنگوی و دستی گشاده دلی همش كینه همش مهربانی كه ملكت شكاریست كاو را نگیرد عقاب پرنده نه شیر ژیانی
دو چیز است كاو را ببند اندر آرد یكی تیغ هندی دگر زر كانی بشمشیر باید گرفتن مر او را بدینار بستنش پای ارتوانی كرا تخت و شمشیر و دینار باشد نبایدش تن سرو و پشت كیانی خرد باید آنجا وجود و شجاعت فلك مملكت كی دهد رایگانی
شاعر مشهور آخر دوره سامانی كه قسمتی از عهد غزنوی را نیز درك كرد مجدالدین ابواسحق كسائی مروزی است كه مردی شیعی مذهب و در اواخر عمر خود متمایل بوعظ و اندرز بود. وی تا مدتی بعد از سال 391 در قید حیات بوده و دوره سلطنت سلطان محمود غزنوی را درك كرده و او را ثنا گفته است. شاعر نامبردار آخر عهد سامانی كه قسمت بزرگ زندگی او در قرن چهارم و چند سالی از آن در آغاز قرن پنجم گذشت استاد ابوالقاسم فردوسی(329ـ 411 هجری) صاحب شاهنامه است كه بیاغراق تاج شعر و ادب ایرانی و عالیترین نمونه فصاحت زبان فارسی دری است. از ابیات اوست:
سپاسم ز یزدان كه او داد زور بلند اختر و بخش كیوان و هور ستایش كه داند سزاوار اوی نیایش بآیین و كردار اوی مگر او دهد یادمان بندگی نماید بزرگی و دارندگی شما دست یكسر بیزدان زنید بكوشید و پیمان او مشكنیدكه بخشنده اویست و دارنده اوی بلند آسمانرا نگارنده اویستمدیده را اوست فریاد رس منازید یا نازش او بكسنیابد نهادن دل اندر فریب كه پیش فرازنده آید نشیبكجا آنكه میسود تاجش بابر كجا آنكه بودی شكارش هژبر
نهانی همه خاك دارند و خشت خنك آنكه جز تخم نیكی نكشت زمانی میاسای از آموختن اگر جان همی خواهی افروختنچو گویی كه وام خرد تو ختم همه هر چه بایستم آموختم یكی نغز بازی كند روزگار كه بنشاندت پیش آموزگار
در دوره سامانی علاوه بر قصائد و قطعات و سایر انواع شعر، چندین منظومه بزرگ از قبیل كلیله و دمنه رودكی، آفرین نامه ابوشكور، شاهنامه مسعودی مروزی، گشتاسبنامه دقیقی، شاهنامه فردوسی سروده شده.
از خصائص شعر فارسی قرن چهارم: فصاحت، سادگی، مضامین تازه و بكر، توجه بطبیعی بودن تشبیهات، توصیفات طبیعی منطبق بر عالم خارج، سعی در جستن مطالب تازه و بدیع و متنوع، عدم استعمال اصطلاحات علمی در شعر، خالی بودن شعر از كلمات مشكل عربی و حتی كم بودن لغات عربی، حفظ بسیاری از لغات كهنه دری، كوتاه بودن اوزان و بحور شعر است.
كمترین آشنایی با لهجه كهنه قرن چهارم خواننده را در فهم زیبایی و فصاحت معجزهآسای اشعار آن عهد یاوری خواهد كرد. بزرگترین نماینده شعر این دوره بیخلاف فردوسی و ابیات غرای او بیتردید بهترین نشانه فصاحت زبان فارسی است تا بجایی كه قرن چهارم تنها با داشتن شاهنامه میتواند بر زبان فارسی حكومت كند و منشاء هر گونه اصلاحی در این زبان و دور داشتن آن از افراطها و تفریطهای متأخران گردد.
در شعر فارسی قرن چهارم بندرت و بزحمت میتوان اثر یأس و نومیدی یافت. شعر این دوره پر است از نشاط روح و غرور ملی و اندیشه حساسی و خوشبینی و آزادمنشی، و از اینروی باید آنرا آیینه تمام نمای روح و اندیشه واقعی ایرانی دانست یعنی اندیشه و روحی كه هنوز چنانكه باید مقهور عوامل غیر ایرانی نشده و استوار بر جای مانده بود.
قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> آمیزش زبان فارسی با زبان عربی
زبان پارسی كه در قرن چهارم از آمیزش با زبان عربی تا حدی مصون مانده و لغات تازی در آن اندك بود از قرن پنجم ببعد بنسبت بیشتری با لغات عربی درآمیخت. پیداست كه این آمیزش یكباره با شروع قرن پنجم بكمال نرسید بلكه تدریجاً صورت گرفت و این سیر تدریجی چنان بود كه كثرت كلمات عربی در پایان قرن پنجم خیلی بیشتر از آغاز آن و در آخر قرن ششم زیادتر از اول آن بوده است. از علل عمده این امر یكی تزاید نفوذ دین اسلام در این دو قرن و زبان ملازم آن
یعنی زبان عربی بود. دیگر آنكه در این دو قرن تعلیم و تعلم زبان عربی با شدتی بیشتر از پیش در ایران رواج داشت و چون توسعه و افزایش مدارس در قرن پنجم و ششم با قوت بسیار صورت گرفته و از مواد اصلی و اساسی دروس در این مدارس زبان و ادب عربی بود، طبعاً همه اهل سواد و كسانی كه در پی تحصیل علم و ادب بودند از زبان و ادب عرب آگاهی مییافتند و از اینجاست كه در قرن پنجم و ششم كمتر كسی از شاعران و نویسندگان را مییابیم كه اثری از ادب عربی در گفتار او نباشد.
علاوه بر این در طی قرنهای دوم و سوم و چهارم همه علوم اسلامی تدوین شده و اصطلاحات علمی فراوان در زبان عربی گرد آمده و بر اثر ترجمه بسیاری كتب از منابع یونانی و پهلوی و سریانی و هندی، ادب عربی غنی و ثروتمند و دارای نفوذ بسیار گردیده بود. دین اسلام و رواج قرآن كریم و احادیث نیز مایه تشدید نفوذ لغات عربی و ورود بسیاری از آنها در زبان فارسی شده بود. باین جهات هر چه از آغاز تسلط تا زیان بر ایران بعهد معاصر نزدیكتر شویم كلمات تازی را بنسبت بیشتری در زبان فارسی مییابیم.
در قرن پنجم و ششم این عوامل چون دست بهم دادند باعث شدند كه زبان فارسی با سرعت بیشتری با لغات تازی آمیخته شود چنانكه در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم كه پایان این دوره است در زبان نظم و نثر فارسی بسیاری از كلمات غیر لازم عربی وارد شده بود. از طرفی دیگر چون قرن پنجم و ششم دوره برچیده شدن حكومتهای ایرانی و روی كار آمدن غلامان و قبایل ترك نژاد بود قسمتی از لغات تركی نیز بوسیله سپاهیان و عمال دولتی در زبان فارسی راه جست ولی نسبت این لغات بواژههای تازی بسیار ناچیز و غیر قابل ملاحظه بود.
قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> رواج زبان ادبی در نواحی مركزی و جنوبی و غربی
چنانكه میدانیم تا اواخر قرن چهارم ادبیات دری تنها بنواحی شرقی ایران یعنی سیستان و خراسان و ماوراءالنهر اختصاص داشت زیرا لهجهیی كه نخستین آثار ادبی ایران دوره اسلامی با آن وجود آمد متعلق بهمین نواحی بود اما از اوایل قرن پنجم بعللی ادبیات دری بنواحی مركزی و اندك اندك بشمال و مغرب و جنوب نیز راه یافت و شاعران و نویسندگان بجای لهجه ملهی خود لهجه ادبی دری را بتقلید از شاعران خراسان و ماوراءالنهر برای شعر و نثر پذیرفتند و در دربارها مرسوم كردند و اگر چه در همان حال هم شاعرانی مانند بندار رازی بزبان اهل ری و علی پیروزه و مسته مرد ملقب به دیواروز كه هر دو معاصر عضدالدوله دیلمی بودند
بلهجه طبرستانی و بابا طاهر عریان همدانی بلهجه محلی خود شعر میساختند لیكن لهجه ادبی دربارها و كتب اصلی ادبی تنها لهجه اهل مشرق بود و شاعران و نویسندگان برای آنكه خوب از عهده بیان مقاصد خود در پارسی دری برآیند از دیوانهای شعرایی مانند رودكی و منجیك و دقیقی و فردوسی و نظایر آنان استفاده میبردند و یا خواندن آثار آنانرا بمبتدیان توصیه میكردند. ناصر خسرو در سفرنامه خود گوید: «;و در تبریز قطران نام شاعری را دیدم، شعری نیك میگفت اما زبان فارسی نیكو نمیدانست پیش من آمد دیوان منجیك و دیوان دقیقی بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی كه او را مشكل بود از من بپرسید، باو گفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند;»
راوندی در كتاب راحه الصدور از قول احمد بن منوچهر شصت كله آورده است كه «; سید اشرف بهمدان رسید در مكتبها میگردید و میدید تا كرا طبع شعرست، مصراعی بمن داد تا بر آن وزن دو سه بیت گفتم، بسمع رضا اصغا فرمود و مرا بدان بستود و حث و تحریض واجب داشت و گفت از اشعار متأخران چون عمادی و انوری و سید اشرف و بلفرج رونی ; و حكم شاهنامه آنچ طبع تو بدان میل كند قدر دویست بیت از هر جا اختیار كن و یادگیر و برخواندن شاهنامه مواظبت نمای تا شعر بغایت رسد;»
این اشارات و نظایر آنها میرساند كه با رواج شعر دری در نواحی جدیدی غیر از مشرق ایران آموختن لهجه دری و نكات آن و علی الخصوص مشكلات لغات آن لهجه از مسائل عادی نوآموزان بود و بهمین سبب است كه اسدی طوسی كه قسمت بزرگی از زندگی خود را در حدود اران و آذربایجان گذرانیده بود چون عدم اطلاع شاعران آن نواحی را از مشكلات لغات دری ملاحظه كرد بتألیف كتاب لغت فرس همت گماشت و در آغاز آن نوشت«; و غرض ما اندرین لغات پارسی است كه دیدم شاعرانرا كه فاضل بودند ولیكن لغات پارسی كم میدانستند;» و در اینجا هم مانند قول ناصر خسرو مراد از زبان پارسی لهجه دری یا پارسی دری است.
قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> انتشار زبان فارسی در خارج از ایران
موضوعی كه در تاریخ زبان فارسی قرن پنجم و ششم قابل ملاحظه و مطالعه است انتشار زبان فارس است در خارج ایران. در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم دو تن از پادشاهان فاتح ایران یعنی ناصرالدین سبكتكین و پسر او یمین الدوله محمود شروع به پیشرفتها و فتوحاتی در جانب ولایت سند كردند و در عهد این دو پادشاه و جانشینان آنان بتدریج ناحیه پهناوری از هندوستان تحت اطاعت سلاطین غزنوی درآمد. میدانم كه نزدیك بتمام عمال و حكام و سربازان غزنوی خواه
آنانكه در جانب ایران بودند و خواه آنانكه در جانب ایران بودند و خواه آنانكه در طرف هندوستان، ایرانی نژاد و متكلم بلهجات ایرانی و معتاد به ادبیات دری بودند و بهمین سبب توقف آنان در هندوستان و حكمروایی بر آن سامان باعث نشر پارسی دری دراراضی متصرفی غزنوی گردید خاصه كه زبان رسمی دربار غزنوی پارسی دری بوده است.
پس از تسلط سلاجقه بر ایران چنانكه میدانیم دستهیی از آنان با تصرف آسیای صغیر دولتی را كه بنام دولتی را كه بنام دولت سلاجقه آسیای صغیر معروف است در آن سامان بوجود آوردند. در دربار امرای این سلسله مانند همه دربارهای سلجوقی زبان فارسی بود و بهمین سبب در این ناحیه حتی در شام بتدریج زبان فارسی دری رواج یافت و اندك اندك كار بجایی كشید كه در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم آسیای صغیر یكی از مراكز ادبیات فارسی گردید. در نتیجه این دو جریان یعنی نفوذ ادبیات دری از خراسان بسایر ولایات ایران و رواج زبان پارسی در خارج از كشور ایران از اواسط قرن پنجم ببعد بسیاری شاعر و نویسنده بیرون از ناحیه خراسان و ماوراءالنهر پدید آمدند و این امر چنانكه خواهیم دید باعث تنوع عظیمی در ادب فارسی گردید.
بعد از مطالعه مختصری كه در باب زبان فارسی در قرن پنجم و ششم كردیم اینك به بیان وضع نثر و نظم در این دوره مبادرت میكنیم:
قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> نثر فارسی در قرن پنجم و ششم
قرن پنجم و ششم از حیث نثر فارسی یكی از ادوار بسیار مهم ادبی است. در این دو قرن نه تنها نثر فارسی دنباله ترقیات قرن چهارم را طی كرد بلكه به مراتب بیش از شعر ترقی و تحول یافت و انواع آثار مختلف در آن بوجود آمد چنانكه از حیث تنوع و تعدد آثار منثور میتوان هیچیك از ادوار ادبی را با این دو قرن مقایسه كرد.
نثر فارسی در این دو قرن دو سبك كاملاً متمایز از یكدیگر داشت: اول سبك ساده كه دنباله نثر ساده قرن چهارم بوده است و دوم سبك مصنوع كه بعد از این راجع به آن سخن خواهیم گفت. قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> نثر ساده در قرن پنجم و ششم:
مراد از نثر ساده یا نثر مرسل نثری است كه خالی از صنایع و قیود لفظی و آزاد از هرگونه تصنع و تكلفی باشد. نثری كه به این سبك نوشته شده باشد كاملترین و سودمندترین نوع آنست زیرا مقصود را بنحو اتم بیان و از فوت معنی پیش گیری میكند. این سبك نثر همچنانكه گفتیم در قرن چهارم در ادب فارسی معمول بود و مانند سبك شعر فارسی در تمام قرن پنجم و قسمتی از قرن ششم ادامه و تكامل یافت و اختلافی كه در آن بتدریج وجود می یافت نه از باب اصول و بنیاد و سبك و روش و نگارش بلكه از جهت تغییرات و تحولاتی بود كه بتدریج در زبان فارسی صورت میگرفت و ما راجع به آن پیش از این سخن گفتهایم.
برای آنكه از كتابهای معروفی كه در این دو قرن به نثر ساده و مرسل نگارش یافته و نیز از نویسندگان آنها مختصر اطلاعی داشته باشیم خوبست بعضی از آنها را فهرست وار ذكر كنیم: دراوایل قرن پنجم یك كتاب معتبر در هندسه و حساب و نجوم و هیئت باسم التفهیم لاوائل صناعه التنجیم داریم كه نویسنده آن ابوریحان محمد بن احمد البیرونی الخوارزمی به سال 420 آنرا به فارسی نگاشت. انشاء این كتاب بسیار ساده و زیباست و التفهیم مخصوصاً از باب اصطلاحات فارسی نجومی و ریاضی ارزش بسیار دارد.
دانشمند معاصر ابوریحان یعنی ابو علی حسین بن عبدالله بن سینا (370ـ428) نیز در اوایل قرن پنجم چند اثر مشهور خود را در مسائل فلسفی و طبی به زبان فارسی به رشته تحریر كشید. مهمترین آنها كتاب معروف دانشنامه علائی یا حكمت علائی است در منطق و فلسفه. ابو علی بن سینا بسیار كوشیده است اصطلاحات فلسفی را كه تا آغاز قرن پنجم به زبان عربی مدون شده بود به فارسی بیاورد و از این بابت كتاب او تازگی دارد. علاوه بر این از ابن سینا رسالات دیگری مانند رساله معراجیه و رساله نبوت و رساله نبضیه و جز آنها باقی مانده است.
دیگر از نویسندگان مشهور اوایل قرن پنجم ابوالفضل بیهقی(385ـ470 هجری) از مشاهیر دبیران سلطان محمود و پسران اوست. اثر مشهور او كتاب مقامات محمودی و مسعودی مشهور بتاریخ بیهقی است كه اصلاً درسی جزء حاوی وقایع عهد ناصرالدین سبكتكین و یمین الدوله محمود و پسرانش محمد و مسعود و متضمن اطلاعات مفیدی راجع بظهور سلاجقه و كیفیت غلبه آنان بر خراسان و عراق بود لیكن اكنون تنها قسمتی از آن شامل وقایع بعد از فوت محمود(421 هجری) تا وقایع آخر عهد محمود و غلبه سلاجقه و شكست محمود و تباهی كار او در دست است. این كتاب از باب انشاء فصیح و ساده و زیبای آن قابل ملاحظه است بحدی كه میتوان روش بیهقی را در انشاء از جمله بهترین روشهای نثر فارسی دانست.
از نویسندگان بزرگ اواخر قرن پنجم خواجه نظام الملك ابو علی حسن بن علی طوسی وزیر الب ارسلان و ملكشاه سلجوقی مقتول در سال 485 هجریست. این وزیر در اواخر حیات به خواهش ملكشاه تجارب ممتد و نظرهای صائب خود را در تدبیر امور مملكت و رعیت و سیاست در كتابی گردآورد و آنرا سیر الملوك یا سیاستنامه نامید. اهمیت سیاستنامه در انشاء شیوا و ساده و بسیار روان آنست. انشاء نظام الملك بدرجهیی از قید ابهام و تصنع آزاد است كه هنوز كهنه نشده و همواره تازه و قابل استفاده و نزدیك به ذهن و ذوق هر خواننده فارسی زبانست.
یكی از كتابهای قابل توجه و مهم قرن پنجم قابوسنامه است مؤلف این كتاب عنصرالمعالی كیكاوس نواده شمس المعالی قابوس از خاندان دیالمه زیاری است كه قابوسنامه را در نصیحت پسرش گیلانشاه و آموختن راه و رسم زندگانی و اینكه در هر كاری چه حوائج و در بایستهایی در میانست، نوشت. تألیف كتاب از سال 475 هجری شروع شده و شامل مسائل مختلف اجتماعی و اخلاقی و رسوم و آداب و فنون و علوم و پارهای اطلاعات تاریخی است. سبك این كتاب بسیار خوب و ساده و در عین حال قدیم و كلمات كهنه پارس در آن فراوانست. اهمیت قابوسنامه خصوصاً از آن جهت است كه اطلاعات ذیقیمت كثیری راجع بابواب
مختلف تمدن و فرهنگ ایران قرن پنجم در آن گرد آمده و ما بسیاری از این اطلاعات نفیس را از سایر مأخذ نمیتوانیم بدست آوریم. یكی از مشاهیر نویسندگان ایران در قرن پنجم ناصر بن خسرو قبادیانی (394ـ 481) است. از این شاعر و نویسنده نامبردار چند اثر معروف به نثر فارسی در دست است مانند سفرنامه و زادالمسافرین و وجه دین و خوان اخوان و جامع الحكمتین كه در همه آنها نویسنده روشی ساده و انشائی روان دارد و حتی در كتاب زادالمسافرین با آنكه در كلام اسمعیلیه نوشته شده سادگی و روانی انشاء را حفظ كرده است.
دیگر از نویسندگان مشهور قرن پنجم كه نثری بسیار شیوا و زیبا دارد علی بن عثمان جلایی هجو یری غزنوی (متوفی به سال 465) است كتاب كشف المحجوب او قدیمیترین كتاب فارسی در شرح اصول تصوف است.
از اوایل قرن پنجم كتاب بسیار سودمندی بنام تاریخ سیستان در دست داریم كه قسمتی ازان در آغاز قرن پنجم نوشته شده و باقی را در قرون بعد بر آن افزودهاند. قسمت اول تاریخ سیستان علی الخصوص آن بخش كه تا زوال دولت صفاریان را شامل است هم از باب مطالب تاریخی و هم از جهت سبك كهنه و فصیح انشاء ارزش و اعتبار فراوان دارد.
كتاب دیگری از اوایل قرن ششم داریم بنام مجمل التواریخ و القصص كه نویسنده آن معلوم نیست لیكن چون مؤلف آن از مأخذ معتبر قدیم در تألیف كتاب خود استفاده كرده اثر او بسیار مهم و قابل توجه است روش نویسنده كتاب هم بهمین نسبت كهنه و حتی خیلی كهنهتر از منشأت اواخر قرن پنجم و در غالب موارد حاوی كلمات و روایات پهلویست.
در آغاز قرن ششم دانشمند مشهوری به نام حجهالاسلام محمد بن محمد غزالی طوسی (متوفی به سال 505) چند كتاب و چند نامه به فارسی از خود بر جای گذاشت. از كتب فارسی او نصیحه الملوك و كیمیای سعادت هر دو انشائی فصیح و ساده و روشن دارد. نویسنده مشهور دیگر قرن ششم به نام محمد بن منوره نواده ابوسعید ابوالخیر كتابی در بیان احوال و عقاید و كلمات جد خود به نام «اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابی سعید» دارد. روش ساده و نثر شیوای این كتاب به واقع در زبان فارسی كم نظیر و شایسته ملاحظه و توجه است. سادگی سخن كه با استواری كلام و صحت تركیب و صراحت معانی آمیخته، این كتاب را بر بسیاری از كتب دیگر فارسی رجحان داده است.
از صوفی و شاعر و نویسنده بزرگ آخر قرن ششم فریدالدین محمد عطار كه نام او را در شمار شاعران میآوریم كتاب معتبری به نام تذكرهالاولیا حاوی شرح احوال و اقوال صوفیان به روشی بسیار ساده و شامل تمام اختصاصات نثر مرسل در درست است و علاوه بر این چند كتاب و رساله دیگر به نثر فارسی از عرفای قرن ششم بر جای مانده كه همه بر شیوه ساده نویسان انشاء شده است.
قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> نثر مصنوع در قرن ششم:
سبك دیگری كه از اواخر قرن پنجم و قرن ششم در نثر فارسی ظهور كرد به سبك مصنوع یا سبك فنی مشهور است. مراد از نثر مصنوع یا نثر فنی نثری است كه آمیخته با صنایع لفظی مانند سجع و جناس و امثال آنها باشد. در این سبك نویسنده بیشتر بظاهر الفاظ توجه دارد و مهمترین عنصر آن سجع است. سجع به كلماتی گویند كه در پایان دو یا چند جمله متعاقب بكار رود و از حیث وزن و گاه از حیث وزن یا حروف اواخر خود تقریباً یكسان باشد مانند وعید و تهدید در این عبارت: «مضمون او همه وعید و مقرون او همه تهدید» و واقعه و داهیه و قاصی و عاصی در این عبارت: «چنانكه در چنین واقعهیی و در چنین داهیهیی خداوند ضجر قاصی به بندگان عاصی نویسد.»
نثر مسجع در ادبیات فارسی در نتیجه تأثیر ادبیات عرب پیدا شد و شیوع و تجدید آن در نثر عربی از قرن چهارم است و چون همه نویسندگان و ادبای فارسی زبان با ادب عربی آشنایی داشتند و آثار نویسندگان و مترسلان بزرگ عرب را سرمشق خود در نویسندگی و بیان نكات و مضامین مختلف قرار میدادند طبعاً تحت تأثیر سبك مصنوع آنها قرار گرفتند و همان سبك را در نثر زبان خود هم بكار بردند و اگر چه بعضی از نویسندگان فارسی زبان مانند عنصرالمعالی صاحب قابوسنامه با وارد كردن سجع در نثر مخالف بودند و زبان فارسی را با آن ناسازگار میدانستند با این حال همچنانكه گفتهایم از اواخر قرن پنجم و علی الخصوص از اواسط قرن ششم به بعد این سبك در نثر فارسی معمول شد و مدتها متداول بود.
نخستین كسی كه در آثار او سجع دیده شد خواجه عبدالله انصاری (متوفی به سال 481) است. وی در رسالات خود مانند «مناجات نامه» و «كنز السالكین» و «هفت حصار» سجعهایی ساده آورد لیكن ایراد سجع در آثار این نویسنده چون با سادگی همراهست آسیب بسیار به انشاء او وارد نیاورد. با تمام این احوال اگر او سخنان خود را بدون رعایت سجع مینوشت شاید بهتر از عهده ایراد معانی بر میآمد.
دوره واقعی صنایع لفظی در نثر از اواسط قرن ششم شروع شد. در این دوره بكاربردن صنایع مختلف و تكلفات صوری و سجعهای مكرر و آوردن جملههای مترادف و استعمال لغات وافر عربی و شواهد از شعر عرب و احادیث و امثال و آیات و تركیبات و مصطلحات علمی معمول شد.اولین كتابی كه توجه به صنایع در آن بسیار است. ترجمه كلیله و دمنه است كه در حدود سال 539 هجری پرداخته شد. مترجم این كتاب ابوالمعالی نصرالله بن محمد بن عبدالحمید غزنوی است كه تا اواخر قرن ششم در قید حیات بود. در این كتاب مترادفات و كلمات عربی و تمثل به اشعار و امثال عرب زیاد است ولی سجعهای آن كامل نیست.
بعد از ابوالمعالی، نظامی عروضی سمرقندی در كتاب چهار مقاله بیشتر سجع به كار برده است. چهار مقاله در حدود سال 551 و 552 تألیف شده و كتابی است شامل چهار قسمت كه هر قسمت را نویسنده آن برای یك دسته از ندماء سلاطین نوشته است یعنی راجع به شاعران، نویسندگان، پزشكان، منجمان. در این كتاب مقدمه هر یك از صناعات با انشاء كاملاً مصنوع و باقی با استفاده از هر دو روش نثر نگارش یافته و نویسنده در هر دو فن نثر و علی الخصوص در بیان اوصاف داد استادی و مهارت داده است.
مهمترین كتابی كه در قرن ششم پیش از چهار مقاله با توجه به صنایع لفظی نوشته شده كتاب مقامات حمیدی است. صاحب این كتاب قاضی حمیدالدین عمر بن محمود بلخی(متوفی به سال 559) است و او این كتاب را به تقلید از مقامات بدیعی و مقامات حریری نگاشته و مانند آنها در آن انواع صنایع را بكار برده است.
یكی دیگر از نویسندگان قرن ششم منتجب الدین بدیع علی بن احمد كاتب جوینی منشی سلطان سنجر سلجوقیست كه از نویسندگان مشهور و صاحب مجموعهیی از منشآت است به نام عتبه الكتبه. در این منشآت كه مراسلات دیوانی است بنابر رسم نویسندگان درباری آن روزگار بعضی از صنایع لفظی دیده میشود. دیگر از نویسندگان قرن ششم بهاءالدین محمد بن مؤید البغدادی منشی علاءالدین تكش خوارزمشاه(568ـ596) است كه ازو مجموعهیی از منشآت بنام«التوسل الی الترسل» در دست است. نثر بهاءالدین محمد دارای لغات فراوان عربی و صنایع لفظی است و در نوع خود ممتاز است. دیگر حمید الدین ابو حامد احمد بن حامد كرمانی ملقب به افضل كرمان است كه از او سه كتاب در دست است به نام «عقدالعلی للموقف الاعلی» و «بدایع الازمان فی وقایع كرمان» و «المضاف الی بدایع الازمان». این سه كتاب در تاریخ سلاجقه كرمان و آشفتگی اوضاع آن ولایت بعد از حمله غزان بر آن تا اواخر قرن ششم و آغاز قرن هفتم است و انشاء هر سه كتاب مصنوع و متكلف است. كتاب دیگری با نثر مصنوع در اواخر قرن ششم تألیف شده است به نام «راحه الصدور». نویسنده این كتاب نجم الدین ابوبكر محمد بن علی راوندی است كه كتاب خود را در سال599 تألیف كرد و خود مدتی بعد از تألیف این كتاب زنده بود و بعد از حمله مغول در دربار سلاجقه آسیای صغیر به سر میبرد. اهمیت راحهالصدور تنها از لحاظ حفظ اطلاعات وافر راجع به سلاجقه مخصوص سلاجقه عراق نیست بلكه از این باب كه با نثر شیوا و زیبایی كه در موارد لزوم از صنایع لفظی نیز بر كنار نمیباشد نگاشته شده، بسیار مهم و مورد استفاده است. در برخی از موارد این كتاب مضامین شعری در لباس نثر درآمده است و این در مواقعی است كه نویسنده میخواست از ممدوح خویش سخن گوید. راوندی كتاب خود را بعد از فرار به آسیای صغیر از جلو حمله مغول، و در آمدن در خدمت كیخسرو بن قلج ارسلان پادشاه سلجوقی آن سامان كه از 616 تا 634 حكومت داشت به نام او در آورد. از كتب بسیار مهم آخر قرن ششم و آغاز قرن هفتم كه چند سال پیش از حمله مغول نگاشته شد كتاب ترجمه تاریخ یمینی است. این كتاب را ابوالشرف ناصح بن ظفر منشی جرفاذقانی «گلپایگانی» در سال 603 از عربی به فارسی درآورد. متن عربی تاریخ یمینی از عتبی نویسنده بزرگ معاصر سلطان محمود غزنوی است. عتبی این كتاب را در شرح حكومت سبكتكین و محمود و به مناسبت راجع به قسمتی از حوادث آخر عهد سامانی نوشته و متن عربی آن از نمونههای زیبای ادب عربی است. ترجمه فارسی كتاب هم دارای همان ارزش و مقدار میباشد یعنی اگر چه به نثر مصنوع نگارش یافته لیكن با نهایت مهارت و استادی پرداخته شده است. از اواخر قرن ششم كتاب نفیسی داریم به نام«روضه العقول» این كتاب را محمد ین غاضی الملطیوی دبیر و وزیر سلیمانشاه بن قلج ارسلان (597ـ600) از سلاجقه آسیای صغیر از كتابی كه اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروین از شاهزادگان مازندران به زبان طبری در اواخر قرن چهارم هجری نگاشته بود به زبان فارسی ترجمه كرد(598 هجری). این ترجمه نثری مصنوع ولی فصیح و زیبا دارد. ترجمه دیگر از همان كتاب چند سال بعد در حدود سالهای 607ـ 622 ، بدست سعدالدین وراوینی معاصر اتابك ازبك بن محمد بن ایلدگز از اتابكان آذربایجان شده و به «مرزبان نامه» موسوم گردیده است. ترجمه وراوینی از بدایع آثار فارسی و یكی از شاهكارهای نثر ماست. این كتاب با روش مصنوع و با سجع و صنایع دیگر لفظی و استفاده از اصطلاحات علمی و اشعار و اخبار و امثال فارسی و عربی نگاشته شده و اهمیت آن خصوصاً در آنست كه افكار شاعرانه چنان در نثر راه یافته است كه بدان اثر تازهیی از زیبایی و لطف بخشیده و آنرا در نوع خود بینظیر ساخته است. كتاب دیگری از پیش از حمله مغول داریم به نام «تاریخ طبرستان» كه مؤلف آن بهاءالدین محمد بن حسن بن اسفندیار كاتب آنرا در سال 613 به پایان برده است. نویسنده این كتاب در برخی از موارد دارای روش مصنوع است و در موارد دیگر نثری ساده و فصیح دارد و تنها تصنع او استشهاد به پارهای از اشعار عرب و آوردن سجعهایی در بعض موارد است. قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> كتب علمی
قرن ششم را از یك لحاظ دیگر هم باید برای نثر فارسی دوره بارور و پرحاصلی دانست و آن تألیف بسیاری كتب علمی است به فارسی. در این قرن در انواع علوم مانند ریاضیات و طب و طبیعیات و نجوم و ملل و نحل و لغت و علوم ادبی كتبی به زبان فارسی تألیف شده است. از جمله این كتب یكی مقدمه الادب در لغت عربی به فارسی است كه ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری از اجله متكلمین معتزله (متوفی به سال 538) آنرا تألیف كرد.
دیگر كتاب ذخیره خوارزمشاهی در طب و دارو شناسی تألیف زین الدین ابو ابراهیم اسمعیل بن حسن جرجانی معاصر ابوالفتح قطب الدین محمد خوارزمشاه (490ـ521) است. سید اسمعیل در سال 531 در گذشته و دارای چند كتاب در طب است. كتاب ذخیره او یكی از كتب مهم طب و اهمیت آن خصوصاً در آنست كه اولین و مهمترین كتاب جامعی است كه به زبان فارسی در طب و داروشناسی نگاشته شده و نثر آن ساده و فصیح و روشن و حاوی بسیاری از لغات و اصطلاحات فارسی در باب امراض و ادویه است.
دیگر از آثار معروف علمی به زبان فارسی كتاب جوامع العلوم و كتاب حدایق الانوار فی حقایق الاسرار از امام ابو عبدالله فخر الدین محمد رازی متكلم بزرگ قرن ششم و آغاز قرن هفتم است كه به سال 606 در گذشت. دیگر كتاب كیهان شناخت از امام حسن قطان مروزی در جغرافیا و هیئت؛ و ترجمان البلاغه در علم بدیع و مباحثی از علم بیان تألیف محمد بن عمرالرادویانی. دیگر كتاب معروف به «ستینی» حاوی شصت علم از علوم و فنون تألیف امام فخر رازی و دیگر روض الجنان در تفسیر قرآن از ابوالفتوح حسین بن علی رازی مفسر و متكلم بزرگ قرن ششم و دیگر حدائق السحر فی دقایق الشعر در علم بدیع از رشیدالدین محمد وطواط شاعر و نویسنده مشهور قرن ششم و جز آن; قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> شعر فارسی در قرن پنجم و ششم
شعر فارسی در قرن پنجم و ششم از ثمرات ترقی ادب فارسی در قرن چهارم برخوردار بود. در آغاز قرن پنجم دربار یمیمن الدوله و امین المله محمود ابن سبكتكین (متوفی به سال 421) و شهاب الدوله مسعود بن محمود (م:432) و بر اثر ثروت فراوانی كه از غزوات هند نصیب دولت آل سبكتكین شده بود، از مأمنهای بزرگ شاعران گردید و با وجود شاعران استاد و بزرگی مانند عنصری و فرخی و زینتی و عسجدی و مسعودی رازی مركز مهمی برای ادامه و تكامل سبك ادبی دربار سامانی شد. استاد ابوالقاسم حسن عنصری(متوفی به سال 431) شاعر بزرگ
آغاز قرن پنجم است كه دربار محمود و برادرش نصر بن ناصرالدین سبكتكین(م.412) و پسران محمود یعنی محمد و مسعود بوجود او آراسته بود. وی در دقت الفاظ و رقت معانی و حسن تركیب كلمات و مهارت در تلفیق عبارات و باریك اندیشی و خیال پردازی و چیره دستی در بیان مضامین و مطالب نو در عصر خویش سرآمد استادان سخن و در تمام ادوار ادبی بعد از خود مشهور است. از ابیات معروف اوست:
هم سمر خواهی شدن گر سازی از گردون سریرهم سخن خواهی شدن گربندی از پروین كمرجهد كن تا چون سخن گردی قوی باشد سخن رنج بر تا چون سمر گردی نكو باشد سمر*عجب مدار كه نامرد مردی آموزد از آن خجسته رسوم و از آن ستوده سیربه چند گاه دهد بوی عنبر آنجامه كه چند روز بماند نهاده با عنبردلی كه رامش جوید نیابد آن دانش سری كه بالش جوید نیابد آن افسر چو شد بدریا آب روان و كرد قرار تباه و بیمزه و تلخ گردد و بی بر ز بعد آنكه سفر كرد چون فرود آید به لطف روح فرود آید و به طعم شكر ز زود خفتن و از دیر خاستن هرگز نه ملك یابد مرد و نه بر ملوك ظفر
شاعر دیگر معاصر عنصری، استاد علی بن جولوغ فرخی سیستانی (م:429) نیز از شهسواران میدان بلاغت شمرده شده است. وی در تغزلات لطیف و رقت عواطف و سادگی زبان و شیرینی سخن بدرجهیی است كه او را در میان شاعران قصیده سرا به سعدی در میان غزلسرایان تشبیه میتوان كرد. از سخنان شیوای اوست:
شرف و قیمت و قدر تو به فضل و هنر است نه بدیدار و به دینار و به سود و به زبانهر بزرگی كه به فضل و به هنر گشت بزرگ نشود خرد به بد گفتن به همان و فلان گرچه بسیار بماند بنیام اندر تیغ نشود كند و نگردد هنر تیغ نهان
ورچه از چشم نهان گردد ماه اندر میغ نشود تیره و افروخته باشد بمیان شیر هم شیر بود گر چه به زنجیر بود نبرد بند و قلاده شرف شیر ژیان باز هم باز بود ورچه كه او بسته بود شرف بازی از باز فكندن نتوان * دل مردم بنكویی بتوان برد از راه بر نكوكاری هرگز نكند خلق زیان مردمان را خرد و عقل بدان داد خدای تا بدانند بد از نیك و سرود از قرآن نیك و بد هر دو توان كردد ولیكن سخنیست نیك دشوار توان كردن و بد سخت آسانتو همی رنج نهی بر تن تا هر چه كنی همه نیكو بود احسنت و زهای نیكو دان این هر دو شاعر یعنی عنصری و فرخی در پایان عهد سامانی تربیت شدند و دو سبك تازه كامل كه در اصول و كلیات دنباله سبك شعرای پیشین بود بوجود آوردند.
سبك این دو شاعر و یك شاعر جوان با ذوق دیگر كه اواخر حیات آن دو استاد را درك كرده بود یعنی ابوالنجم احمد بن قوص بن احمد منوچهری دامغانی صاحب قصائد و مسمط های مشهور (متوفی به سال432) مدتها بعد از ایشان در شعر فارسی تأثیر داشت تا آنكه در اواخر قرن پنجم و در قرن ششم به سبكهای
تازهای مانند سبك سخن مسعود بن سعد بن سلمان(متوفی در حدود سال 515) و امیر الشعرا محمد ابن عبدالملك برهانی معروف به امیر معزی(وفات در حدود سال 520) و ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی غزنوی صاحب دیوان قصائد و غزلیات و منظومههای حدیقهالحقیقه و طرق التحقیق و سیرالعباد و غیره (متوفی به سال 545) و عبدالواسع جبلی غرجستانی(م555) و ابوالفرج رونی شاعر قصیده سرای معاصر سلطان ابراهیم غزنوی و علی الخصوص اوحدالدین علی(یا: محمد) بن اسحق انوری ابیوردی(متوفی به سال 583) منتهی گردید.
در این میان شاعران دیگری كه معمولاً متمسك به سبك شعر دوره سامانی و اویل عهد غزنوی بودهاند در تمام قرن پنجم تا اواسط قرن ششم به شاعری اشتغال داشتهاند و از آنجملهاند: فخرالدین اسعد گرگانی از معاصران طغرل بیك سلجوقی كه داستان «ویس و رامین» را در حدود سال 446 هجری از زبان پهلوی به نظم فارسی درآورد. زین الدین ابوبكر بن اسمعیل ازرقی هروی (متوفی در حدود سال 465) از معاصران و مداحان طغانشاه بن الب ارسلان و از پیروان سبك عنصری. ابونصر علی بن احمد اسدی طوسی(متوفی به سال 465) صاحب منظومه حماسی مشهور گرشاسب نامه و كتاب لغت فرس و مناظرات معروف. عطاء بن یعقوب ناكوك (متوفی به سال 471) قصیده سرای بزرگ و صاحب منظومه حماسی برزونامه.
ابومنصور قطران تبریزی(وفات بعد از سال481) از قدیمترین شاعران آذربایجان كه به لهجه دری سخن سروده و در سبك سخن خود از شاعران عهد سامانی پیروی كرده و آن روش را با صنایع لفظی درآمیخته و در این سبك شهرت یافته است. حكیم ابومعین ناصربن خسرو قبادیانی بلخی، حجت زمین خراسانی، (متوفی به سال 481) صاحب دیوان قصائد و مثنویهای سعادت نامه و روشنایی نامه و كتابهای مشهور جامع الحكمتین و زاد المسافرین و خوان اخوان و وجه دین و سفرنامه. وی در شعر توجه تام به سبك دوره سامانی داشته و از تمام شعرای قرن پنجم به سبك عهد سامانی بیشتر توجه كرده است.
حكیم ابوالفتح عمر بن ابراهیم معروف به خیام نیشابوری ریاضی دان و فیلسوف و طبیب مشهور ایران در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم كه چند سالی پیش از سال 530 هجری درگذشت و مدفن او در نیشابور است. اهمیت خیام بیشتر در آنست كه توانست افكار فلسفی عمیق خود را در قالب رباعیات فصیح در آورد و در عین رعایت معنی جانب الفاظ را چنان نگاه دارد كه ابیات او نمونه بارزی از فصاحت و روانی و علو معانی باشد. از رباعیات مشهور اوست: خوش باش كه غصه بیكران خواهد بود بر چرخ قران اختران خواهد بود خشتی كه ز قالب تو خواهند زدن ایوان سرای دیگران خواهد بود
این قافله عمر عجب میگذرد دریاب شبی كه از طرب میگذردساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را كه شب میگذرد
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حرف معما نه تو خوانی و نه من هست از پس پرده گفت و گوی من و تو چون پرده برافتد نه تومانی و نه من
امیرالشعراء شهاب الدین عمعق بخارایی (متوفی به سال 543) قصیده سرای معروف. عثمان بن محمد مختاری غزنوی (متوفی به سال 544 ) صاحب قصائد مشهور و منظومه حماسی شهریارنامه. ادیب شهاب الدین ابن اسماعیل صابر ترمدی قصیده سرای شیرین سخن (متوفی به سال 546).شمس الدین محمد بن علی سوزنی سمرقندی قصیده سرای شوخ طبع استاد(متوفی به سال 563).رشیدالدین محمد بن عبدالجلیل وطواط صاحب دیوان قصائد و رسائل و كتاب حدائق السحر (متوفی به سال 573).
اینان كه برشمردیم همه دنباله سبك شعرای عهد سامانی و آغاز عهد غزنوی را گرفتند و تنها تفاوت آثار آنان با متقدمین از باب تحولی بود كه به تدریج در زبان فارسی حاصل میشد و ما به اختصار در آن باب بحث كردهایم.
بنابر این تغییر روش شعر فارسی در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم به وسیله یك دسته از شاعران صاحب سبك صورت گرفت كه خاتم آنان انوری بوده است. اهمیت انوری در آنست كه با حفظ شیوه استادان كهن لهجه دوره سامانی و آغاز دوره غزنوی را رها كرد و به لهجه عمومی عصر خود كه بر اثر آمیزش بسیار با
زبان عربی نسبت به قرن چهارم و قرن پنجم تغییری فاحش یافته بود، سخن گفت. علاوه بر این انوری بیش از هر شاعر مقدم بر خود اصطلاحات علمی و فنی را عیناً در شعر بكار برد و از اطلاعات وسیع خود در علوم ریاضی و فلسفی برای بیان مضامین شعری استفاده كرد و بدین طریق سبكی نو در شعر فارسی به میان آورد. انوری علاوه بر قصیده در ساختن غزلهای لطیف و قطعات پر معنی و كوتاه نیز مهارت و شهرت دارد. ازوست:
در حدود ری یكی دیوانه بود روز و شب كردی به كوه و دشت گشتدر تموز و دی به سالی یك دوبار آمدی بر طرف شهر از سوی دشت گفتی ای آنان كتان آماده است وقت قرب و بعد این زرینه طشتقاقم و سنجاب درسرما سه چار توزی و كتان بگرما هفت و هشت گر شما را با نوایی بد چه شد ور كه ما را بود بی برگی چه گشتراحت هستی و رنج نیستی بر شما بگذشت و بر ما هم گذشت
خواهی كه بهین دو جهان كار تو باشد زین هر دو یكی كار كن از هر چه دگر بس یا فایده ده از آنچه بدانی دگری را یا فایده گیر آنچه ندانی زد گر كس
از اواسط قرن ششم به بعد و علی الخصوص در پایان این قرن تغییری عظیم در سبك شعر فارسی پدید آمد. علت عمده این امر همچنانكه پیش از این گفتیم انتقال شعر فارسی است از مشرق ایران به شعرای عراق و آذربایجان و فارس كه طبعاً لهجهای غیر از لهجه ایرانیان مشرق و در بیان معانی روشی تازه دارند. سبب دیگر تغییراتیست كه از جهت اسالیب فكری و عقاید و افكار به میان آمده بود. از پیشروان بزرگ این تغییر سبك كه هر یك سبكی خاص در شعر دارند، بعد از انوری شاعران ذیل را باید نام برد:
اثیرالدین اخسیكتی كه در اواخر قرن ششم میزیسته و از اكابر بلغای عهد خود بوده و با خاقانی معارضه داشته است. خاقانی(افضل الدین بدیل بن علی شروانی) (متوفی به سال 595) صاحب قصائد و ترجیعات و مقطعات و غزلهای مشهور و مثنوی تحفهالعراقین كه در تركیبات بدیع و تخیلات و تشبیهات و اوصاف نو از میان تمام شاعران نیمه دوم قرن ششم امتیاز خاصی دارد و سبك او مدتها بعد از وی در قصیده سرایان ایرانی مؤثر بوده است. از اشعار اوست:
اگر كیمیای وفا جست خواهی جز از دست هر خاكپایی نیابیدم خاكپایی ترا مس كند زر پس از خاك به كیمیایی نیابینفس عنبرین دارو آه آتشین زن كزین خوشتر آب و هوایی نیابیبه آب خرد سنگ فطرت بگردان كزین تیزتر آسیایی نیابی
درین هفت ده زیر و نه شهر بالا ورای خرد ده كیایی نیابیبرون ران از این شهر و ده رخش همت كه اینجاش آب و چرایی نیابیبهمت ورای خرد شو كه دل را جز این سدرهالمنتهایی نیابیبدل به رجوع تو كآن یر دین را به جز استقامت عصایی نیابی
به صورت دو حرف كژ آمد دل اما ز دل راستگوتر گوایی نیابینه نون و القلم هم كژست اول آنگه به جز راستش مقتدایی نیابیز دل شاهدی ساز كو را چو كعبه همه روی بینی قفایی نیابیچو دل كعبه كردی سر هر دو زانو كم از مروهیی یا صفایی نیابی
ابو محمد الیاس بن یوسف معروف به نظامی گنجوی یكی دیگر از شاعران صاحب سبك اواخر قرن ششم است (متوفی به سال599 یا 602) كه بیش از هر شاعر معاصر خود در ادبیات فارسی دارای نفوذ و اثر آشكار میباشد. اثر مشهور او غیر از قصاید و غزلیات كه اكنون كمی از آنها باقی مانده پنج مثنوی: مخزن الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیكر یا بهرامنامه، اسكندرنامه است. اگر چه داستانسرایی پیش از نظامی در شعر فارسی معمول بوده است لیكن نظامی در این فن چنان مهارت بكار برده و به نحوی از عهده صحنه سازیها و تنسیق مطالب داستانهای ریزهكاری و بیان تشبیهات و استعارات و مضامین متنوع تازه كرده كه قلم نسیان بر آثار پیشینیان كشیده و بعد ازو تا چند قرن روش وی در داستانسرایی مورد تقلید بوده است.
شاعران دیگری هم در اواخر قرن ششم میزیستهاند كه هر یك در تكمیل سبك تازه شعر فارسی تأثیری داشتند مانند فلكی شروانی (متوفی به سال587) و مجیرالدین بیلقانی (متوفی به سال 577) شاگرد خاقانی كه روش استاد خود را با قدرت و مهارتی خاص تقلید و تعقیب كرده و جمال الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی(متوفی به سال 588) و ظهیرالدین طاهربن محمد فاریابی (متوفی به سال 598) كه هر دو در كامل ساختن سبك قصیده سرایان اواخر قرن ششم و تكمیل و تلطیف غزل سهم بسیار دارند.
غیر از قطران و خاقانی و مجیرالدین و نظامی و فلكی شعرای دیگری نیز در همین اوان در آذربایجان میزیستهاند كه همگی از مشاهیر سخنوران پارسی زبان شمرده میشوند و از آنجملهاند: قوامی مطرزی گنجوی، قوامی گنجوی، ابوالعلاء گنجوی، عزالدین شیروانی، سید ذوالفقار شیروانی، با وجود این شاعران آذربایجان یكی از مراكز مهم شعر پارسی در قرن پنجم و ششم شده و در ردیف خراسان و عراق قرار گرفته بود. پارهای از اختصاصات شعر فارسی در قرن پنجم و ششم
از مسائلی كه بطور كلی باید در شعر قرن پنجم و ششم و علی الخصوص از نیمه دوم قرن پنجم به بعد ذكر كرد یكی وجود تأثیرات محلی است در اشعار كه نتیجه تجاوز لهجه دری از محیط مكالمه خود است. دیگر ورود هر شاعر است در مباحث مختلقی مانند مسائل فلسفی و صوفیانه و زهد و اندرز و وصف و غزل و مدح و هجو و نظایر آنها. دیگر تأثیر اطلاعات مختلف هر شاعرست در اشعار او كه مسلماً نتیجه تعلیمات مدرسهیی آنان بوده. خاقانی از معایبی كه بر عنصری میگیرد اینهاست:
نبوده است چون من گه نظم و نثر بزرگ آیت و خردهدان عنصریبه نظم چو پروین و نثر چونعش نبود آفتاب جهان عنصری ادیب و دبیر و مفسر نبود نه سحبان یعرب زبان عنصری و مدعی است كه خود از همه این مزایا برخوردارست و به واقع هم همه این اطلاعات به اضافه اطلاعات نجومی و فلسفی و ریاضی و طبی در اشعار آن شاعر به تمام معنی مؤثر بوده است. شرایطی كه برای قبول یك شاعر در حوزه شعرا وجود داشت سنگین بوده است. نظامی عروضی در این باب شرحی دارد كه نقل قسمتی از آنرا بیفایده نمیبینیم:
«;اما شاعر بدین درجه نرسد الا كه در عنفوان شباب و در روزگار جوانی بیست هزار بیت از اشعار متقدمان یاد گیرد و ده هزار كلمه از آثار متأخران پیش چشم كند و پیوسته دواو ین استادان همی خواند و یاد همیگیرد كه در آمد و بیرون شد ایشان از مضایق و دقایق سخن بر چه وجه بوده است تا طرق و انواع شعر در طبع او مرتسم شود و عیب و هنر شعر بر صحیفه خرد او منقش گردد تا سخنش روی در ترقی دارد و طبعش به جانب علو میل كند. هر كرا طبع در نظم شعر راسخ شد و سخنش هموار گشت روی به علم شعر آورد و عروض بخواند و گرد تصانیف استاد ابوالحسن السرخی البهرامی گردد چون غایه العروضین و كنز القافیه، و نقد معانی و نقد الفاظ و سرقات و تراجم و انواع این علوم بخواند بر استادی كه آن داند تا نام استادی را سزاوار شود و اسم او در صحیفه روزگار پدید آید چنانكه اسامی دیگر استادان كه نامهای ایشان یاد كردیم.»
اینها مطالبی از ادبیات بود كه شاعر میبایست فرا گیرد و یا مطالعه كند. علاوه بر این شرط عمدهیی نیز برای شاعر در قرن ششم قائل بودند و آن چنان بود كه باید «در انواع علوم متنوع باشد و در اطراف رسوم مستطرف زیرا كه چنانكه شعر در هر علمی بكار همیشود هر علمی در شعر بكار همیشود;» و به همین سبب است كه از اواسط قرن پنجم به بعد برای فهم اشعار غالب شعرا یك دوره اطلاع از علوم متداول آن عهد لازم است و بیاستعانت از آن علوم فهم اشعار دشوار و گاه غیر ممكن میشود.
تنوع در انواع شعر در قرن پنجم و ششم از قرن چهارم اندكی بیشتر بوده است. مثنوی و قصیده و غزل و رباعی و تركیب بند و ترجیع بند در آثار شعرای این عهد به وفور دیده میشود و غالب شعرا سعی داشتند در همه این انواع طبع آزمایی كنند مثلاً خاقانی همه نوع شعر را از مثنوی تا ترجیعات ساخته است. مطالب و مضامین این اشعار به تفاوت عبارتست از مدح و هجو و وعظ و زهد و حكمت و غزل و تصوف و مسائل علمی و داستانی و تبلیغات دینی و فلسفی به سایر مسائل كمتر توجه داشتند و برخی دیگر مانند خیام تنها تحت تأثیر القاآت و الهامات فلسفی واقع میشدند و برخی دیگر بدو یا چند موضوع و مطلب متوجه بودند و این تنوع در مطالب بر روی هم باعث شده است كه اشعار فارسی قرن پنجم و ششم مانند گنجینه پر بهایی به جواهر گوناگون مزین باشد و هر گوشه آن بیننده را به نوعی جلب كند;
قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> عرفان در شعر فارسی
از موضوعاتی كه مخصوصاً در قرن ششم در شعر فارسی به شدت رخنه كرد تصوف و عرفان است. توجه به افكار عرفانی در شعر البته از قرن ششم زودتر صورت گرفته لیكن اثر بیّن و آشكار آنرا از آغاز این قرن در اشعار فارسی میبینیم. نخستین كسی كه به ایجاد منظومههای بزرگ عرفانی توجه كرده سنائی است. منظومههای حدیقهالحقیقه و طریق التحقیق دو اثر معروف او در تصوف و عرفانست و علاوه بر این بسیاری از قصائد او در دوره دوم شاعری یعنی دورهیی كه دست از لهو و طرب شسته و به بیان حقایق عرفانی توجه كرده بود، به موضوع اخیر اختصاص داده شده است.
شاعر بزرگی كه بعد از سنائی در قرن ششم و آغاز قرن هفتم همه آثار خود را به بیان مسائل عرفانی تخصیص داده فریدالدین محمد عطار(متوفی به سال 627) است كه علاوه بر دیوان قصائد و غزلها منظومههای مهمی مانند منطق الطیر و اسرارنامه و مصیبت نامه و الهی نامه و غیره ازو به یادگار مانده است. با ظهور عطار در قرن ششم شعر عرفانی به نهایت كمال رسید و در حقیقت ظهور او و سنائی مقدمه ظهور مولوی و وجود یافتن مثنوی او یعنی بزرگترین شاهكار آثار عرفانی فارسی بوده است.
ورود مسائل عرفانی در شعر باعث شد كه اولاً تنوعی خاص در شعر فارسی به وجود آید و چاشنی تازهای به آن داده شود و ثانیاً اختصاص شاعران را بدربار تا درجهیی از میان ببرد و شعرایی پدید آورد كه خارج از دربارهای سلاطین به ایجاد شاهكارهای ادبی خود قیام كنند. وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم –> مقدمه
در اوایل قرن هفتم ایران با یكی از بزرگترین مصائب تاریخی یعنی حمله مغولان خونخوار مواجه شد (616هجری). این حمله به سرداری چنگیز تا سال 619 ادامه یافت و بعد از او همچنان ایلغارهای پیاپی مغول و تاتار به ممالك مختلف و از آنجمله ایران امتداد داشت تا در میان سالهای 651ـ 656 حملات هولاكو نواده چنگیز آخرین مراكز قدرت را در ایران و عراق از میان برداشت و سلسله امرای ایلخانی را در ایران به وجود آورد.
در گیر ودار این حملات سخت قسمت بزرگی از شهرها و مراكز ادبی علمی ایران از میان رفت و جز چند پناهگاه كوچك و بزرگ در داخل ایران و در ولایت سند و آسیای صغیر محلی برای حفظ بازمانده حوزههای علمی و ادبی و پارهیی از كتب باقی نماند، كه مهمتر از همه آنها اراضی تابع ممالیك غوریه در آنسوی رود سند و سرزمین حكمفرمایی سلاجقه آسیای صغیر و فارس بوده است. بعضی نواحی كوچك هم در این میان از آسیب حمله مغول مصون ماند كه ارزش علمی و ادبی آنها اصولاً قابل توجه نیست.
وجود این پناهگاههای كوچك و بزرگ در آغاز قرن هفتم از یك لحاظ مهم است و آن پناه بردن چند تن معدود از دانشمندان و ادیبان و عارفان است بدانها و ایجاد فرصتی برای آنان در پرورش شاگردان و ادامه تعلیم در ایران. با این حال نیمه اول قرن هفتم به سبب انقلابات و قتل و غارتها و ویرانی شهرها و حملات پیاپی وحشیان تاتار و عدم استقرار احوال، و نیمه دوم قرن هفتم در نتیجه وجود نداشتن كتب و مراكز تعلیم و معلمین، به هیچ روی مساعد به احوال علوم نبود. قرن
هشتم نیز تقریباً به همین منوال گذشت و اگر در این یك قرن و نیم اثری از عدهیی از فاضلان و عالمان و شاعران میبینیم نه از آن بابست كه عهد وحشیان تاتار دوره رونق علم و ادبست بلكه اولاً نتیجه باقی ماندن بعضی از علما و دانشمندان و تربیت یافتگان پیش از مغول و ثانیاً معلول علاقه قلبی و تاریخی مسلمین به علوم و ثالثاً نتیجه وجود پناهگاههاییست كه پیش از این نام بردهایم. وجود خاندانهای امارت بعد از عصر ایلخانان كه غالباً از ایرانیان بودهاند هم در ادامه مجالس تعلیم بسیار مؤثر بود و به هر حال در این عصر هر چه از دانش و ادب و عالمان و ادیبان ببینیم باز هم وجود آنها معلول وجود ایرانیانست و اثر مغول در علوم و ادبیات این دوره تنها یك چیز بود و آن از میان بردن كتب و علما و ادبا و كاسد كردن بازار علم و ادبست و لاغیر.
در حمله اول مغول و نابود شدن مراكز متعدد علمی خراسان و ماوراءالنهر و ری و اصفهان، دو مركز عمده علوم و ادبیات باقی مانده بود و از آن دو یكی قلاع اسمعیلیه بود و دیگر بغداد و این دو مركز مهم را هم هولاكو به ترتیب در سالهای 654 و 656 از میان برد و جز قسمتی كوچك از جنوب ایران (حوزه فرمانروایی اتابكان سلغری) و ناحیه سند و شهرهای آسیای صغیر و مصر و شام دیگر پناهگاهی برای علوم و ادبیات اسلامی باقی نماند.
در اواخر عهد ایلخانان مغول بر اثر سلام آوردن ایشان عنادی كه آنان و كارگزاران بت پرست و عیسوی و یهود ایشان با ایرانیان مسلمان داشتند از میان رفت و این خود فرصتی برای مسلمانان در احیای سنن دیرینه شد و چون بعد از ایشان همه امرا و ملوك طوایف هم مسلمان و هم غالباً ایرانی نژاد بودند طبعاً به ادامه این سنن یاوری كردند.
از این بحث چنین نتیجه میگیریم كه در نیم قرن اول دوره مغول بقایای علما و ادبای پیشین و وجود چند پناهگاه از فنای قطعی علم و ادب در ایران پیش گیری كرد و بعد از این مدت فرصت مناسب تری به علل مذكور برای ادامه علوم و ادبیات در ممالك اسلامی حاصل گشت و سنت دیرینه مسلمین ایرانیان مسلمان را به استفاده از تعلیمات بازماندگان علما و ادبای دوره خوارزمشاهی واداشت. لیكن هر چه از حمله مغول بیشتر گذشت و آثار شوم آن آشكارتر شد قوت علم و رونق بازار ادب بیشتر طریق نیستی سپرد و بازار جهل بیشتر رواج یافت.
وضع زبان وادبیات فارسی در عصر مغول و فترت میان ایلخانان و حمله تیمور تقریباً تابع همان شرایط و دارای همان احوالی است كه در باب علوم دیدهایم یعنی در اوایل این عهد دنباله وضع ادبی دوره خوارزمشاهی در ایران امتداد داشت و در نتیجه باقی ماندن گروهی از نویسندگان و شاعران بزرگ پیشین، ایران در اوایل این عهد از وجود چند تن از بزرگترین شاعران و نویسندگان برخوردار بود و بعد از آن شاعران و نویسندگان متوسطی در ایران به سر میبردند كه از میان آنان حافظ بطور استثنا در زمره شعرای درجه اول ایران و از نوابغ بزرگ شعر است كه در آخر این عهد میزیست.
پس بر روی هم وضع ادبی ایران در عهد مغول و فترت بعد از آن با همه مصائبی كه بر ایران وارد شد بد نبود زیرا در آغاز آن دوره دو شاعر بزرگ ایران سعدی و مولوی و در آخر آن عهد شمس الدین حافظ ظهوركردند. از حیث باقی ماندن كتب متعدد هم این دوره را باید دوره ممتاز قابل توجهی شمرد. وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم –> تحولات قرن هفتم و هشتم
نخستین موضوعی كه در زبان فارسی عهد مذكور باید مورد توجه باشد، آنست كه با حمله مغول و برچیده شدن دربارهای حامی شعر و ادب فارسی طبعاً شعر و نثر از دربارهای اصلی و مراكز بزرگ حكومتی بیرون رفت و تنها در دربارهای كوچكی كه از عهد ایلخانان تا حمله تیمور در ایران موجود بود، باقی ماند و با این كیفیت رواج و رونقی كه در بازار شعر و ادب وجود داشت از میان رفت و بیشتر جنبه عمومی یافت تا درباری و البته این امر از یك حیث سودمند و از بابت دیگر تا درجهیی زیانآور بود: فایده آن رها كردن شاعر از قیود خشك ادبیات درباری و مشغول ساختن او به امور ذوقی بوده است و ضرر آن برداشتن قیود دشوار ادبی برای شاخص شدن در عالم شعر و ادب میان شاعران متعددی كه داوطلب ورود بدربارها بودهاند.
در نتیجه این امر میبینیم كه اولاً قصیدههای مدحی كه قبلاً كمتر دیوانی را از آن خالی مییافتیم كم شد و به جای آنها غزلهای شیوای لطیف و دل انگیز و داستانهای عاشقانه به همین نسبت فزونی یافت و از دوره پیش بیشتر شد. ثانیاً توجهی كه از اواسط قرن ششم به موضوعات عرفانی در شعر پیدا شده بود در این عهد قوت بیشتر یافت و منظومههای عرفانی متعددی كه برخی از آنها خصوصاً مثنوی مولوی از شاهكارهای جاویدان شعر پارسیست، به وجود آمد. دومین موضوع مهمی كه باید در این عصر از باب تغییری كه در زبان فارسی ایجاد كرده است مورد توجه كرده است مورد توجه باشد، ورود بسیاری از كلمات
تركی مغولی است در زبان فارسی. ورود این لغات و اصطلاحات در نتیجه تسلط مغول و توقف متمادی آنان در ایران و حكومت بر این سرزمین، امری طبیعی است. غالب این لغات از طریق ادارات دولتی و كارگزاران دولت و فرمانهای سلطنتی و تشكیلات مغول در ایران و قسمتی هم از راه حشر سربازان مغولی با مردم به وجود آمده است و از جمله این كلماتست: قوریلتای (شورای سلطنتی، جمعیت پادشاهزادگان)، چپاول (غارت)، یاسا(قانون)، نویان و نوین(شاهزاده)، ایلچی
(نماینده، رسول)، بیتكچی(منشی جمع و خرج)، اولاغ(برید، چاپار)، یام (چاپارخانه)، اردو(سپاه)، یورش(حمله)، یورت(قرارگاه، ابواب جمعی)، قراول(پاسبان)، ایلغار(هجوم)، ایل(مطیع)، تومان(ده هزار)، كوچ(رحلت، عزیمت)، یرلیغ(فرمان)، اینجور(مأمور وصول مالیات)، تمغا(مهر)، بیاسارسانیدن(تنبیه كردن. مجازات كردن)، پایزه(انعام، مستمری)، آقا(بزرگ و سرور) كنكاج، كنكاش(مشورت) و بسیاری كلمات و اصطلاحات دیگر. وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم –> نثر فارسی در قرن هفتم و هشتم
نثر فارسی در دوره بین حمله چنگیز و تیمور رونق بسیار داشت. از علل عمده این امر آنست كه در آن عهد آخرین اثر نفوذ سیاسی خلفا از میان رفت و بغداد مركزیت بزرگ علمی و ادبی و دینی و سیاسی خود را از دست داد و رابطه ایرانیان با ملل دیگر اسلامی كه غالباً زبان عربی را پذیرفته بودند تقریباً مقطوع شد و دیگر جز كسانی كه تألیفات مشكل علمی میكردند و به اصطلاحات آماده و طریقه بحث در مسائل علمی كه از پیش در زبان عرب فراهم شده بود احتیاج داشتند، باقی نویسندگان حاجتی به تألیف در زبان عربی احساس نمیكردند و حتی بسیاری از كتب معروف علمی هم از این پس به زبان پارسی تألیف شد و هر چه از زمان انقراض بنی عباس بیشتر گذشت نگارش كتب علمی به زبان فارسی بیشتر معمول شد و تألیف به نثر عربی زیادتر جنبه اظهار علم و دانش و تفنن گرفت و به جای آن بر رونق و رواج نثر پارسی افزوده شد.
موضوعی كه به رواج نثر فارسی در این دوره یاوری بسیار كرد تألیفات متعدد و مفصلی است كه در تاریخ اعم از تاریخ اعم از تاریخ عمومی ایران یا تاریخ مغول یا تواریخ محدود به سلسلههای معین شده است. تألیف در تمام شعب علوم و ادبیات به زبان فارسی از این پس عمومیت بسیار یافت و اگر از سالهای نخستین این دوره و حوزههایی مانند حوزه تعلیم و تألیف و فعالیت خواجه نصیرالدین طوسی بگذریم، كمتر حوزه فعال علمی كه به زبان عربی توجه داشته باشد، مییابیم.
سبك نثر دوره مغول خصوصاً سبك قرن هفتم با شدت تمام تحت تأثیر سبك نثر آخر دوره خوارزمشاهی است. علت عمده آنست كه پیشروان بزرگ نویسندگی این دوره كسانی بودند كه یا در اوائل قرن هفتم پیش از حمله مغول در زمره اهل قلم قرار داشته و به سبك آن دوره مأنوس بودهاند و یا كسانی كه زیردست نویسندگان آن زمان تربیت شده و بعد سرمشق سایر نویسندگان گردیدهاند.
مهمترین سبك رایج این دوره سبك نثر مصنوع است كه از دارندگان بزرگ آن «نسوی» و «عطا ملك جوینی» و «وصاف الحضره» بودهاند. لیكن نباید فراموش كرد كه در همین دوره دنباله روش ساده و بیتكلف در نثر فارسی مقطوع نشد بلكه به تدریج قوت یافت و نمونههای خوبی از آن به وجود آمد مانند طبقات ناصری و جامع التواریخ رشیدی و تجارب السلف و تاریخ گزیده و جز آن، و این هر دو سبك مصنوع و ساده در یك زمان و یك دوره وجود داشته و بسا اتفاق افتاده كه یك نویسنده حتی در یك كتاب بهر دو سبك توجه كرده است مانند شمس قیس رازی در المعجم كه در مقدمه آن روش مصنوع و متكلفی را بكار برده است لیكن در خود كتاب روش ساده زیبایی دارد.
در آغاز قرن هفتم چند نویسنده بزرگ داریم كه از همه معروفتر نورالدین محمد بن محمد عوفی صاحب كتاب های معتبر لباب الالباب (تألیف در حدود سال 618) و جوامع الحكایات و لوامع الروایات (تألیف در حدود سال 630) است. لباب الالباب كتابیست در شرح احوال شاعران فارسیگوی از آغاز شعر فارسی تا اوایل قرن هفتم در دو مجلد كه نثری مصنوع و متكلف دارد، و جوامع الحكایات كتابی عظیم شامل حكایات ادبی و تاریخی و حاوی اطلاعات ذیقیمت مهمی است كه به نثر ساده و روان و بسیار فصیح نگاشته شده. نویسنده این كتاب از كسانینیست كه خود را از آتش حمله مغول رهایی داده و اواخر عمر را در دستگاه ممالیك غوریه در ولایت سند گذرانیده است.
دیگر از نویسندگان اوایل قرن هفتم شمس الدین محمد بن قیس رازی است كه در اواخر عمر خود در خدمت اتابكان سلغری به سر میبرد. و كتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم را در علوم شعری یعنی عروض و قافیه و بدیع و نقدالشعر به زبان فارسی تألیف نموده است(در حدود سال 630). سبك نویسنده در مقدمه كتاب به تمام معنی مصنوع ولی در خود كتاب ساده و دل انگیز است. اهمیت المعجم در آنست كه از میان كتب فارسی كه در یكدوره از علوم ادبی نوشته شده و به دست ما رسیده، قدیمتر از همه است.
یكی دیگر از نویسندگان مشهور اوایل دوره مغول نورالدین محمد نسوی منشی جلال الدین خوارزمشاه است كه كتاب نفثه المصدور را به فارسی و كتاب سیره جلال الدین منكبرنی را به عربی نگاشت. نفثه المصدور دارای نثری مصنوع و شاعرانه و زیباست كه مؤلف آنرا به سال 632 در شهر میافارقین نوشته و شرح احوال خود و جلال الدین منكبرنی (م.628) را از سال 627 در آن بیان كرده است.
قاضی ابو عمر و منهاج الدین بن سراج الدین جوزجانی معروف به منهاج سراج نویسنده بزرگ قرن هفتم صاحب كتاب طبقات ناصریست كه آنرا به سال 658 به پایان برد. این كتاب تاریخ عمومی عالم است تا عصر مؤلف و خصوصاً از لحاظ اطلاعات ذیقیمتی كه راجع به حمله تارتار و فجایع مغولان دارد دارای ارزش فراوان است. نثر این كتاب بسیار استوار و سلیس و روان و از جمله آثار خوب زبان فارسی است.
در اینجا ذكر علاءالدین عطا ملك بن بهاء الدین محد جوینی (متوفی به سال 681) نویسنده بسیار معروف قرن هفتم لازم است. عطا ملك قسمت بزرگی از وقایع عهد مغولان را شخصاً دیده و در مسیر آنها قرار داشته و باقی را از موثقین و كسانی كه خود شاهد و ناظر وقایع بودهاند و یا از مشاهدات جغرافیایی و مطالعات تاریخی دقیق خود، فراهم آورده و از مجموع این اطلاعات كتاب مشهور جهانگشا را در سه مجلد در شرح ظهور چنگیز و احوال و فتوحات او ، و در تاریخ خوارزمشاهان و حكام مغولی ایران و فتح قلاع اسمعیلیه و بغداد تألیف كرده است. جهانگشا گذشته از اهمیت تاریخی از آثار مشهور و زیبای نثر فارسی است. روش این كتاب مصنوع ولی بر اثر استادی و مهارت كم نظیر نویسنده از هرگونه سستی و فتور بر كنار است. نویسنده غالباً از اشعار فارسی و عربی و اخبار وامثال عرب و آیات قرآن كریم و پارهیی از اصطلاحات علمی نیز استفاده كرده است.
ادامه خواندن مقاله تاريخ ادبيات ايران
نوشته مقاله تاريخ ادبيات ايران اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.