Quantcast
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله حوادث بعد از مرگ نادر و ظهور سلسله ي زنديه

 nx دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : حوادث بعد از مرگ نادر و ظهور سلسله ی زندیه بعد از قتل نادرشاه سپاهی كه توسط او به وجود آمده بود متلاشی شد. قتل نادر مورد قبول و تأئید همه سران سپاه قرار گرفت جز احمدخان درانی كه با نیروی ده هزار نفری خود و با دست اندازی به قسمتی از غنایم به دست آمده از هندوستان، تمام ایالت افغانستان را زیر فرمان خود در آورد و هرات و مشهد را نیز تسخیر كرد. از طرف دیگر عادل شاه، برادر زاده ی نادر، با انتشار اعلامیه ای مسدولیت قتل ظالمی مثل نادر را خود بر عهده گرفت و با كشتار تمام اعضای خانواده نادر (جز شاهرخ میرزا فرزند چهارده ساله رضا قلی میرزا) خود را عادل شاه نامید؛ ولی پس از سلطنتی كوتاه و بی حادثه، به دست برادرش كور شد و بعد هر دو توسط سربازان خود اسیر و معدوم شدند و نوبت به پادشاهی شاهرخ میرزای نوجوان رسید كه آن هم در نبرد با مدعی دیگری كور گشت و مدعی بعدی كه محمد نامی بود هم نتوانست كاری از پیش برد و توسط یوسفعلی خان از سرداران شاهرخ كشته شد و زمانی بعد دو مدعی دیگر، یوسفعلی خان را كه نایب السلطنه ی شاهرخ شده بود خلع و طبق معمول كور كردند و كمی بعد خود این دو رئیس با یكدیگر به جنگ پرداخته و علم خان، جد خاندان علم، جعفرخان را مغلوب نمود، تا نام وی بر فهرست اسامی كوران قبلی افزوده شود. چندی بعد خود میرعلم خان از احمدشاه درانی شكست خورد و نمی دانم كور یا غیر كور كشته شد. این بخش دردناك و فاجعه بار از آن جهت نوشته شد تا نسل حاضر بداند كه پدران وی در چه شرایطی مبارزه و زندگی می كردند؟ به راستی وقتی كه رهبران و مدیران مملكت در كمتر از یك سال و نیم این همه كور و كشته می شوند، وضع كشور و مردم عادی و مفلوك را می توان مجسم كرد. یعنی وقتی چنین بلبشویی در رأس مملكت است ملسم بدانید در هر كوره دهی هم همین بساط در مقیاس كوچك تری برپاست.بی خبری اكثر مردم از گذشته، موجب توقع های عجیب و غریب شده است؛ به راستی اگر دیروزمان و امروزمان را نشنامسی، چه گونه می توانیم فردایمان را بنا كنیم؟ مدعی دیگر قدرت و سلطنت، محمد حسن خان قاجار فرزند فتحعلی خان قاجار از سران ایل قاجار بود كه درش به دست نادر مقتول شده بود. او استرآباد (گرگان فعلی) را تصرف كرد و به مخالفت با احمد شاه درانی پرداخت. در همین حال سرباز گمنام دیگری به كمك استعداد ذاتی خویش توانست خودی نشان بدهد و عده ای را به دور خود جمع كند و در خدمت علیمردان خان از رؤسای ایل بختیاری در بیاید و منتظر بماند تا بعد از مرگ علیمردان خان فرمانروای جنوب ایران بشود. این شخص همان كریم خان زند پایه گذار سلسله ی كوتاه عمر زندیان است. كریم خان توانست طی چند سال تمامی مدعیان داخلی سلطنت را سركوب كرده با آوازه ای كه از رفتار انسانی خود یافته بود مورد توجه ایرانیان قرار گیرد. وی در سال 1750 در شیراز به تخت سلطنت نشست و مورد محبت مردم بود و به جای لقب شاه، خودش را «وكیل الرعایا» نامید. روی هم رفته وی به لحاظ رفتار مهربانانه از معدود پادشاهان خوشنام كشور است. او از سواد بی بهره بود ولی در عین حال از هوشمندی و زیركی خاصی برخوردار بود. در طول سلطنت بیست و نه ساله اش و به ویژه چهارده سال آخر عمرش سلطان بی مدعی كشور بود. رفتارش، به علت خصلت ایلیاتی او، بسیار ساده و خودمانی بود و اهالی شیراز در دوره ی او به استراحت و آرامش كه به راستی به آن نیازمند بودند دست رسی یافتند. وقتی كریم خان در سال 1779 به مرگ طبیعی وفات یافت، مردم بی آلایش برایش غم خواری و سوگواری كردند و این اظهار هم دردی و تجلیل، پاداش مهربانی و شفقت و مداراگری او بود. بعد از مرگ كریم خان وكیل، تراژدی چندین بار تكرار شده‌ی تاریخ ما، دوباره روی نمود.«جنگ قدرت» بر سر تسخیر حكومت آغاز شد. زكی خان، برادر ناتنی كریم خان سر به شورش برداشت و زمام امور را در دست گرفت. قساوتی كه این مرد در برخورد با مغلوبان خود به خرج داد، نام او را به عنوان یكی از منفورترین امرای ایران به یادگار گذاشت. از طرف دیگر، صادق خان با مرگ برادرش كریم خان به فكر میراث او افتاد. علی مراد برادر زاده ی زكی خان نیز در اصفهان برای خود حكومتی تشكیل داد. زنجیره ی بگیر و ببندها و چشم در آوردن ها دوباره شروع شد. از آن طرف آغامحمدخان قاجار هم برای خودش قدرتی به هم زده بود. جنگ و گریز و كشتار در مدتی كمتر از ده سال سراسر كشور را فرا گرفت. لطف علی خان نوه‌ی صادق خان مطرح ترین مدعی این دوره است كه به علت رشادت هایی كه در جنگ های نابرابر از خود نشان داد و نیز به سبب چهره ی معصوم زیبایی كه داشت مورد محبت ایرانیان بود. وی توانست با كمك عرب های بوشهر خود را به شیراز برساند و حكمران آن جا، صید مرادخان را به قتل برساند و خود بر تخت بنشیند. آغا محمدخان، رئیس جدید ایل قاجار، به شیراز حمله كرد ولی كاری از پیش نبرد و به تهران برگشت. از چهره های سیاسی مطرح این دوره حاجی ابراهیم كلانتر(نیای خانواده قوام شیرازی) است كه در ابتدا با لطف علی خان هم كاری كرد ولی بعدها به وی خیانت نمود و با قاجاریان سازش كرد و هنگامی كه لطف علی خان برای جنگ با آغا محمد خان به شمال رفته بود تمامی فرماندهان شیراز و ارك سلطنتی را دستگیر كرد و لطف علی خان را به شیراز راه نداد و از این رو وی مجبور به عقب نشینی به بوشهر شد. دوره دربه دری این شاه زاده ی زند شروع شده بود. از بوشهر به كرمان و از آن جا به طبس و یزد رفت و سرانجام دوباره به كرمان بازگشت. در 1794، آخرین جنگ بین او و آغا محمد خان قاجار كه شهر را به محاصره در آورده بود شكل گرفت. محاصره چهار ماه طول كشید ولی سرانجام آغا محمد خان شهر را فتح كرد. لطف علی خان به بم فرار كرد. والی بم در حق او میهمان نوازی!! كرده و برای این كه مورد لطف آغا محمد خان قرار گیرد او را تحویل داد و بر طبق روایتی، خواجه ی قاجار دو چشمان او را با دست های خود در آورد و او را به تهران اعزام كرد تا به دارش بیاویزند. فجایعی كه آغا محمد خان در كرمان انجام داد بیشتر به كابوس شباهت دارد تا واقعیت. او از سردارانش بیست هزار جفت چشم از مردم بی نوای كرمان خواست كه گفته شده است خود به شمارش آنها پرداخت تا مبادا سرش كلاه گذاشته باشند !! او زنان و دختران كرمان را به سربازان خود تحویل داد. او دستور داد تا سر ششصد اسیر را بریدند و هر دو سر را توسط یك اسیر دیگر به بم حمل كردند تا پس از آن خود این سیصد نفر نیز گردن زده شوند و از سرها منارهایی ساخت كه تا مدت ها باقی بود. و بدین سان سلسله ی كوتاه مدت زندیان به نقطه ی پایانی خود رسید و سرآغازی شد برای سلسله ای دیگر به نام قاجاریان. یادمان نرود كه این وقایع هم زمان بود با دورانی كه تجدد و نوگرایی یا مدرنیته در اروپا شكل گرفته بود. اختراع ماشین بخار در خدمت صنعتی شدن كشورها در آمده و تولید را به یك باره چندین ده برابر كرده بود. انگلیس، هندوستان را در تسخیر خود داشت و محصول صنایع پارچه بافی آن به تمامی آسیا ارسال می شد. ملت فرانسه انقلاب كبیر خود را پشت سر گذاشته و به آزادی اندیشه و عمل رسیده بود. پیشگامان و ناموران بزرگ اروپا در رشته های هنری و مهم تر از همه در علوم و فنون و پزشكی به سرعت پیش می تاختند. به سخن دیگر در حالی كه غرب در راه نوگرایی و سازندگی و آبادگری هم چنان به پیش می رفت، ما گرفتار جنگ و نفاق و ویران گری بودیم و نیروی ملی خود را به هدر می دادیم. قاجاریهآغامحمدخان، سر سلسله ی قاجار، بدون شك از مقتدرترین و بدنام ترین پادشاهانی است كه بر این دیار حكومت كرده است. وی كه از پنج سالگی توسط عادل شاه افشار بریده نسل شده بود نوجوانی و جوانی خود را به دلیل اینكه عمه اش همسر كریم خان بود، در دربار كریم خان در شیراط گذرانید، ولی به محض این كه مطلع شد كه كریم خان در حال مرگ است به بهانه ای از شیراز خارج شد و در مدت چند روز خود را به ایل خود در مازندران رسانید و با مهارتی كه در امر سپاهی گری داشت به زودی توانست به كمك یارانی كه دور خود جمع كرده بود بر منطقه ای از سواحل دریای خزر استیلا پیدا كند و خود را فرمان فرما اعلام كند. ولی او هنوز رقیبان زیادی داشت كه تا برداشتن آنها از سر راه، ادعای سلطنت بر سراسر ایران را نمی توانست بكند. شاید اغراق نباشد كه بگوییم در آن هنگام نه تنها در هر ولایت و استان ایران بلكه در اكثر شهرها نیز حكومت های خودمختاری اعلام وجود كرده بودند. شاید بزرگ ترین شانس ایرانیان در آن وقت این بود كه عثمانی ها و انگلستان و روسیه به قدری گرفتار مسایل خودشان بودند كه به فكر سلطه بر ایران نبودند وگرنه معلوم نبود چه قسمت هایی از ایران نصیب كدام یك می شد؟ در سال 1795، پس از آن كه آغامحمدخان امیر گرجستان را به اطاعت خود خواند و او به پشتیبانی ملكه كاترین به دستور خان اعتنایی نكرد، آغامحمدخان با شصت هزار سرباز به گرجستان حمله كرد. گرجی ها پس از پایداری بسیار در جنگ، بالاخره تسلیم شدند. تفلیس از طرف ایرانیان تسخیر شد. سپاهیان آغامحمدخان مردم سالم و جوان آن را اعم از زن و مرد به اسارت و بردگی گرفتند و افراد مسن و مریض و هم چنین كشیشان مسیحی را گردن زدند (خاطره ی تلخ این خشونت و حمله را در سفری كه چند سال پیش به منطقه داشتم به وضوح احساس كردم). ایروان پس از تفلیس تسلیم شد و آغامحمدخان بعد از این پیروزی، با شكوه و جلال به كشور بازگشت و با التماس و درخواست مكرر مردم!! مراسم تاج گذاری خود را در تهران به سال 1796 میلادی برابر با 1210 هجری برگزار كرد. وی پس از تاج گذاری به خراسان رفت و آن جا را گرفت و شاهرخ، بازمانده ی نادر آن قدر شكنجه كرد تا جواهرات پنهان كرده را نشان بدهد (ساده ترین شكنجه این بود كه دور سرش را خمیر می گرفتند تا به تدریج روی آن سرب مذاب بریزند). درست یك سال بعد از تاج گذاری، به هنگامی كه در كنار رود ارس اردو زده و خود را برای جنگی دیگر با روسیه آماده می كرد، در چادر خویش به وسیله ی سه تن از نوكرهایش با خنجر به قتل رسید. روایت های مكرر حاكی از آن است كه گویا شاه دو تن از نوكرانش را به جرم خوردن خربزه ی شاه به مرگ محكوم كرده بود ولی چون شب جمعه بود اجرای حكم را به فردا موكول كرد و آنها هم كه كار خود را فردا تمام شده می دانستند از فرصت به دست آمده حسن استفاده را كردند و …! این باور لااقل برای نگارنده پیش آمده كه تمامی این نوابغ تك بعدی نظامی، در سایر موارد به راستی حماقت هایی از خود نشان می دادند كه باور كردنی نیست. به هر حال آغامحمدخان هم با خصوصیات بارزی چون شجاعت، جنگ جویی، بی رحمی، قساوت، خست و قدتر طلبی از دنیا رفت و پشت سر خود میهنی ویران و مردمی واپس مانده و فقیر و ناتوان به جای گذاشت. آغامحمدخان از نظر ویژگی های شخصیتی آمیخته ای از حیله گری و خشونت ورزی و انتقام جویی بود. فتح علی شاه قاجار (1797 میلادی)جسد پایه گذار سلسله قاجار هنوز دفن نشده بود كه جنگ بر سر جانشینی بو آغاز شد. قسمت عمده ی ارتش سر به طغیان برداشته بود. فتح علی خان برادر زاده ی آغامحمدخان كه ولیعهد شاه مقتول محسوب می شد و آن موقع حكمران فارس بود به كمك میرزا ابراهیم خان كلانتر با لشكری رهسپار تهران شد و با كمك یكی از خوانین قاجار كه تهران را برای او نگاه داشته بود، خود را شته اعلام كرد و بر تخت سلطنت نشست. در روزهای نخست دشواری های زیادی با مدعیانی كه تعدادشان كم نبود، داشت ولی اكثر آنها را به كمك فكری و مالی میرزا ابراهیم خان كلانتر برطرف و به تدریج موقعیت خود را تثبیت كرد.دوران حكومت فتح علی شاه به مناسبت این كه در حقیقت آغاز یك دوره ی تثبیت است عمار از طرف دولت انگلیس در هندوستان است از یك سو، و از دست دادن قسمت اعظم خاك شمال كشور به نفع روسیه تزاری از سوی دیگر و نیز از همه مهم تر به خاطر اشتهار وی به زن بازی و حرم سرا داری، بیشتر مورد بحث و انتقاد و حتی استهزای اهل فن قرار گرفته است ولی در مجموع جمع جبری صفات مثبت و منفی‌اش به نظر نگارنده با دیگر شاهان مستبد خیلی تفاوت ندارد. هم زمان با اوایل حكومت فتح علی شاه بزرگ ترین تشویش و اضطراب دولت انگلیس در هندوستان اشغالی، خطری بود كه از طرف زمان شاه درانی حاكم افغانستان امكان وقوع داشت. بنابراین برای مقابله با این خطر، فرمانروای هندوستان به این فكر افتاد كه از یك ایرانی تبعه ی هند به نام «مهدی علی خان» كه در بوشهر به عنوان نماینده ی شركت هند شرقی به كار مشغول بود استفاده كرده و وی را به عنوان نماینده ی خود به دربار ایران بفرستد. به جرأت می‌توان گفت كه این اقدام در عمل اولین خشت زیربنای حضور استعمار انگلیس در ایران است كه هنوز هم اشباح آن در خاك این سرزمین سرگردانند و خودی و بیگانه را مشغول كرده اند. ادامه خواندن مقاله حوادث بعد از مرگ نادر و ظهور سلسله ي زنديه

نوشته مقاله حوادث بعد از مرگ نادر و ظهور سلسله ي زنديه اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>