Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله بزهكاري زنان

$
0
0
 nx دارای 85 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : بزهكاری زنان (بزهكاری زنان)مقدمهموضوع درس جرمشناسی در نیمسال كنونی بزهكاری زنان[1] است كه سعی خواهیم كرد به موضوع جنسیت مؤنث و بزهكاری بپردازیم. البته باید خاطر نشان كرد كه دو عبارت جنس[2] و جنسیت[3] باهم متفاوت هستند، چراكه منظور از عبارت جنس مؤنث همان ویژگی‌های بیولوژیك و فیزیولوژیك زنانه است اما وقتی از كلمه جنسیت استفاده می‌شود به جنبه‌های اجتماعی و حقوقی متمایز میان زنان و مردان اشاره می‌شود. اصطلاح جنسیت از دست‌آوردهای جنبش فمینیستی است. در مقطع كارشناسی جنسیت در كنار عوامل دیگری نظیر سن تحت عنوان «عوامل ذاتی جرم» مطالعه گردید، اما در این مقطع به طور خاص به نقش زنان در بزهكاری پرداخته خواهد شد؛ در این درس به دیدگاههای فمنیستی درباره حقوق كیفری هم پرداخته می‌شود كه معتقدند حقوق كیفری با دیدی مردانه نوشته شده است. در حقوق كیفری به طور سنتی برخی از دیده ترحم به زنان می‌نگرند و برخی دیگر آنان را باعث تمامی جرائم می‌دانند. در جرمشناسی جدید می‌خواهند این دیدگاه را اصلاح كرده و نقش زنان چه به عنوان بزهكار و چه بز‌ه‌دیده را بررسی كنند.اما چرا این موضوع برای این نیمسال انتخاب شده است؟ برای پاسخ به این سؤال و بیان اهمیت موضوع بزهكاری زنان باید به مطالب زیر اشاره شود:اهمیت موضوع بزهكاری زنان1- جایگاهی كه زن به عنوان همسر و مادر در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دارد؛ چنانكه در مقدمه قانون اساسی نیز فرازهایی در این باره آمده است و یا در اصل دهم قانون اساسی به نهاد خانواده به عنوان مبنای جامعه اسلامی اشاره شده است، همچنین در اصل بیست‌و یكم به حقوق زنان[4] اشاره شده است. حال می‌خواهیم ببینیم كه نقش زن در نهاد خانواده چگونه است و چگونه می‌تواند در بزهكاری و بزه دیدگی مؤثر باشد و علاوه بر این، تأكید قانون اساسی بر جایگاه و حقوق زن چه تأثیری بر قوانین عادی داشته است؟ 2- نظام سیاسی كشور ما پس از انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی است و در این نظام روحانیت حكومت دارند. حكومت روحانیت یعنی حكومت فقه كه، در فقه نیز تفاوتهائی میان دو جنس قائل شده‌اند، مثل انحصار قضاوت برای مردان و یا انحصار حق قتل در فراش (موضوع ماده 630 ق.م.ا) كه حقی مختص مردان است. در این نیمسال به این امر می‌پردازیم كه آیا این تفاوتهای جنسیتی در زمینه جرمشناسی هم می‌تواند مطرح شود و یا اینكه این تفاوتها چه تأثیری بر بزهكاری و بزه‌دیدگی زنان دارند. 3- در فضای سیاسی فعلی كشور، به مناسبت طرح برنامه چهارم توسعه كشور، بحث كنارگذاشتن و عدم لحاظ تفاوتهای جنسیتی در زمینه‌های حقوقی (مالی، كیفری و;) مطرح شده است، كه البته شورای نگهبان با تحقق این امر به این دلیل كه در اسلام تفاوتهایی بین دو جنس مذكر و مؤنث وجود دارد مخالفت كرد. عنوان دقیق برنامه چهارم توسعه «برنامه چهارم توسعه اقتصادی اجتماعی و فرهنگی» است، لذا وقتی درباره رفع تبعیض جنسیتی در آن بحث می‌شود به این معناست كه در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بایستی زن و مرد یكسان تلقی شوند. یكی از همین مسائل اجتماعی بحث بزهكاری و بزه‌دیدگی زنان است.4- دلیل چهارم یك دلیل جمعیت شناختی است؛ حدود نیمی از پیكره اجتماع را زنان تشكیل می‌دهند (در حال حاضر جمعیت زنان كشور باتفاوتی حدوداَ یك میلیون نفری، بیش از مردان است) و در ربع قرن اخیر هم حضور زنان در عرصه‌های علمی و آموزشی بیشتر شده و به تبع آن حضور اجتماعی زنان هم افزایش یافته است. این امر نشانگر آن است كه برخلاف اكثر جوامع اسلامی دیگر (مثل كشور كویت و عربستان) زنان در جامعه ایران منفعل نبوده بلكه كنش‌گر هستند، یعنی تصمیم می‌گیرند كه این تصمیم می‌تواند مربوط به جرم باشد. 5- دلیل دیگر یك دلیل سیاسی اجتماعی است؛ به لحاظ بالا بودن جمعیت زنان و اینكه زنان ایرانی از سال 1342 حق رأی پیدا كرده‌اند در سالهای اخیر نیز شاهد فعالیتهای سیاسی اجتماعی بیشتری از سوی آنان نسبت به گذشته هستیم. مثلاَ زنان در دوم خرداد ماه سال 1376 نقش عمده‌ایی راایفا كردند. علاوه بر این می‌‌توان به سازمانهای غیردولتی (NGO) بسیاری اشاره كرد كه زنان در آنها نقش فعالی دارند و حتی بنیانگذار بسیاری از آنها بوده‌‌اند. دریافت جایزه نوبل سال 2004 توسط یك زن ایرانی از دیگر نشانه‌های افزایش فعالیتهای سیاسی و اجتماعی زنان در سالهای اخیر است. 6- در بیست‌ و پنج سال اخیر تحصیلات و حرفه‌آموزی زنان با رشد چشمگیری همراه بوده است و دلیل آن هم افزایش مراكز آموزش عالی می‌باشد و البته امروزه والدین بیشتری می‌پذیرند كه دخترشان به شهر دیگری برای كسب علم مسافرت كند.به بهر حال باید گفت همزمان با رشد تحصیلات زنان، بسیاری از زنان با موانع سنتی جامعه خود مواجه می‌شوند. حضور زنان در عرصه‌های آموزشی افزایش یافته اما تفكر حاكم همچنان مردانه است. از جمله آثار این امر، محدودیتهای بیشتری است كه زنان در زمینه فرصتهای شغلی دارند، در نتیحه زنان ممكن است با دیدن این محدودیتها سرخورده شده و به سوی اعمال مجرمانه سوق پیدا كنند. اگر تا بیست سال پیش، دختران ایرانی به اقتضای نوع تربیت و سطح تحصیلات خود عمدتاً فقط به فعالیتهای خانه‌داری می‌پرداختند، امروزه ایجاد محدودیت در ایفای نقشهای اجتماعی باعث سرخوردگی آنها می‌شود. در ادامه باید گفت علیرغم رشد سطح علمی و آموزشی بانوان ایرانی، تربیتی كه خانواده‌ها در رابطه با فرزندان خود به كار می‌برند هنوز جنبه سنتی دارد. مثلاً در اختلافات زناشویی بیشتر زنان بزه‌دیده هستند كه این امر را می‌توان در نتیجه اختلاف دیدگاه زن (تحصیل كرده) و مرد (سنّتی) دانست. 7- افزایش حضور اجتماعی زنان در جامعه اعم از مجامع دولتی، نهادهای مدنی و مشاغل آزاد (فروشنده، راننده و ;) كه این حضور اجتماعی زمینه ایجاد تنش و اصطكاك منافع با دیگران را ایجاد می‌كند و بالتبع باعث تغییراتی در نرخ بزهكاری زنان می‌شود.8- دلیل بعدی كه به دلیل قبلی مرتبط است پررنگ شدن حضور زنان در نهاد خانواده است علیرغم اینكه ریاست خانواده برعهده شوهر است اما امروزه شاهد همكاری اقتصادی زنان در تأمین امور مالی خانواده هستیم و این نقش اقتصادی زنان می‌تواند موازنه سنتی قدرت در نهاد خانواده را برهم بزند. علاوه براین با غیبت زنان در محفل خانواده شاهد آثار سوئی بر تربیت فرزندان و روابط زناشویی هستیم. همچنین می‌‌توان گفت كه زنان كارمند امروزه دچار همان اضطراب‌ها و استرسهای مردان هستند. 9- بالا رفتن نرخ بزهكاری زنان؛ در سالهای اخیر ملاحظه‌ می‌شود كه حضور زنان در برخی جرائم افزایش یافته و میزان بزه دیدگی آنان نیز نسبت به گذشته فزونی داشته است. همین رشد نسبی نرخ بزهكاری و بزه‌دیدگی زنان، پرداختن به این بحث را توجیه می‌كند.10- مشاركت زنان در جرائمی كه تاكنون مختص مردان تلقی می‌شد؛ امروزه زنان حتی در جرائم تروریستی و جرائم خشونت‌آمیز (نیازمند كلسیم) نیز مشاركت می‌كنند. 11- تحول دیدگاه مراجع قضایی و پلیسی نسبت به زنان (چه شاكی و چه متهم)؛ امروزه شاهد تغییر دیدگاههای مبتنی بر فاكتور جوانمردی[5] نسبت به زنان در میان ضابطین و قضات هستیم؛ اگر در گذشته قرارهای سبكی برای متهمین زن صادر می‌شد امروزه دیگر چنان دیدگاهی وجود ندارد و این خود چالش جدیدی فراروی جرمشناسی است.12- دلیل دیگر اینكه كشور ایران از نظر جغرافیایی در چهارراه اروپا، آسیا و آفریقا قرار دارد این وضعیت خود باعث ایجاد تنوع فرهنگی در كشور ما شده و این تنوع فرهنگی باعث تنوع دیدگاه نسبت به زن شده است. مثلاَ جایگاه زن در گیلان به كلی متفاوت از جایگاه وی در خوزستان یا بلوچستان است. از اینرو زنان جامعه ما با نوعی تكثر فرهنگی روبرو هستند و این تنوع خرده فرهنگها باعث ایجاد تفاوتهایی در نرخ بزهكاری و بزه‌دیدگی زنان می‌شود. مثلاَ چرا زنان برخی از استانهای غربی بیش از زنان مناطق دیگر ایران دست به خود سوزی می‌زنند. (گرچه خودكشی بزه نیست بلكه یك انحراف است).13- كشور ایران دارای موقعیت ممتاز جغرافیایی و استراتژیك است به طوری كه حدود هفده كشور دارای مرزهای خاكی یا آبی با ایران هستند. حال اگر تفاوت سطح اقتصادی مرزنشینان ایرانی با كشورهای همسایه را نیز به این معادله اضافه كنیم به خوبی علت قاچاق زنان ایرانی به كشورهای همسایه را در خواهیم یافت.[6] مجلس شورای اسلامی در اواخر مرداد ماه امسال قانونی را درباره قاچاق كودكان و زنان به تصویب رسانده است. و تصویب این قانون نیز حاكی از وجود پدیده‌ایی به نام قاچاق زنان است.[7] 14- در دهه‌های اخیر، سازمان ملل متحد، قطعنامه‌ها و اسناد چندی را در جهت احیاء و تقویت حقوق زنان تصویب كرده است. در برخی از این اسناد بین‌المللی حقوقی و به ویژه در كنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان- كه جمهوری اسلامی ایران به آن ملحق نشده است- به برخورد برابر با زنان تأكید شده است، این امر در اعلامیه جهانی حقوق بشر سال 1948، میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی سال 1966- كه ایران هم به آن ملحق شده است- نیز مورد تأیید قرار گرفته است. پس در حال حاضر اسناد مذكور جزء منابع فراملی حقوق ایران بوده و طبق ماده 9 قانون مدنی قابل استناد می‌باشند؛ این ملاحظات بین‌المللی خود دلیل دیگری برای پرداختن به موضوع بزهكاری زنان می‌باشد.[8]15- امسال كنگره‌ایی در شهر پكن در رابطه با حقوق زن (كنگره پكن به علاوه ده) برگزار گردی د.در تدارك این كنگره، سمینارهای مختلفی هم در كشورهای مختلف از جمله در كشور ما برگزار شد كه یكی از آنها سمینار آذرماه امسال تحت عنوان «زن و حقوق كیفری: گذشته، حال، آینده» می‌باشد.[9]16- رشد نرخ جابه‌جایی زنان نسبت به گذشته؛ امروزه زنان بسیاری هستند كه در دو شهر مختلف زندگی و كار می‌كنند (مثلاَ زندگی در كرج، كار در تهران). این افزایش تحرك جغرافیائی زنان خود یك عامل مؤثر در بحثهای جرمشناختی است.17- نقش فناوریهای نوین در تحولات فكری و جنبش‌های اجتماعی زنان؛حال كه به اهمیت این بحث اشاره شد به توضیح خصوصیات بزهكاری زنان می‌پردازیم، اما قبل از آنكه مستقیماَ وارد این بحث شویم باید نكته‌ایی بیان شود و آن این است كه در نظامهای حقوقی و قضایی كشورهای مختلف بین حقوق زن و مرد تفاوتهایی قائل شده‌اند كه در حقوق بشر به تبعیض جنسیتی معروف است. تفاوت مذكور در حقوق كیفری هم وجود دارد. در جرمشناسی هم واقعیتهای جرمشناختی و آمار، تفاوت مذكور را نشان می‌دهد به این معنی كه زنان دارای حضور كمی و كیفی كمتری در بزهكاری هستند. بنابراین میان زن و مرد در بزهكاری و نحوه تبیین بزهكاری نابرابری وجود دارد و این نابرابری ابتدا در آمار جنایی مشاهده می‌شود. یك تحقیق میدانی نشان می‌دهد كه در برابر هشت مرد بزهكار، تنها یك زن بزهكار وجود دارد و در مقابل 420 زن غیرمجرم، یك زن مجرم وجود دارد، حال آنكه در مقابل 50 مرد غیر مجرم یك مرد مجرم وجود دارد. بنابراین از منظر جرمشناسی بایستی به بررسی علل تفاوت كمی فاحش میان بزهكاری زنان و مردان پرداخت. خصوصیات بزهكاری زنانبزهكاری زنان دارای چهار ویژگی است كه عبارتند از: 1- كم بودن حضور زنان در فعالیتهای مجرمانه؛ بنابر آمار جنایی فرانسه تنها یك هشتم یا یك دهم مجموع جرائم مربوط به زنان می‌شود. در بیان علت این امر توضیحات زیست‌شناختی، روانشناختی و جامعه‌شناختی مطرح شده است. اما عده‌ایی از جرمشناسان در كنار علل مذكور، یك دلیل جرمشناختی را مطرح كرده‌اند و آن، رقم سیاه بزهكاری زنان است. به این صورت كه زنان یا مرتكب جرائم آپارتمانی و غیرعلنی می‌شوند و یا اگر هم مرتكب جرائم خیابانی و علنی بشوند براساس پیشداوریهای مراجع قضایی و پلیس نسبت به زن بزهكار، پرونده آنها مورد اغماض قرار می‌گیرد اینجا باید از تبعیض مثبت كه به نفع زنان تمام می‌شود سخن بگوئیم.2- ویژگی دوم بزهكاری زنان در ماهیت جرائم ارتكابی آنهاست؛ زنان در برخی جرائم حضور بیشتری دارند. اولین دسته از جرائم مذكور، جرائمی هستند كه بزه‌دیده آنها طفل یا نوزاد است و توانایی دفاع از خود را ندارد مثل بچه‌كشی (infanticide).[10] این جرم جرمی زنانه است.جرم كودك‌آزاری (child abuse)[11] نیز از جمله همین جرائم است. قانون حمایت از كودكان و نوجوانان (مصوب آذر ماه 81) در 9 ماده در مقام حمایت از اطفال در برابر آزار (به ویژه از طرف والدین) تصویب شده است.دسته دوم جرائم جنسی هستند. در این دسته از جرائم یك جرم باید در رأس قرار گیرد و آن هم روسپیگری[12] استجرم دیگری جنسی جرم بچه‌بازی (pedophilia) است كه امروزه زنان هم مرتكب آن می‌شوند علاوه براین، تجاوز به عنف (forcible rape) كه در رویكرد سنتی علیه زنان است امروزه توسط زنان و علیه مردان و نوجوانان هم انجام می‌گیرد. دسته سوم جرائم مالی هستند یا جرائم علیه اموال كه زنان بیشتر در جرائم احراق، كلاهبرداری، خرید و فروش و اختفای اموال مسروقه و سرقت از فروشگاهها (shoplifting) حضور دارند. در مورد جرم اخیر (سرقت از فروشگاهها) باید گفت چون زنان به لحاظ شغل خانه‌داری بیشتر در فروشگاهها حاضرند این جرم را بیشتر مرتكب می‌شوند. در زمینه جرائم علیه اشخاص باید گفت كه زنان بیشتر در جرم مسموم كردن حضور دارند.3- ویژگی سوم بزهكاری زنان، نحوه حضور و شركت (participation) زنان در بزهكاری است طبعاَ زنان به لحاظ مسائل فیزیكی در جرائم خاصی حضور دارند یعنی جرائمی كه نیروی فیزیكی چندانی نیاز ندارد. در برخی جرائم زنان نقش وسیله ارتكاب جرم را بازی می‌كنند. مثلاَ در قاچاق موادمخدر و كالا از زنان به عنوان رابط و باربر استفاده می‌شود و این امر به سه علت است: 1- ذهیت ترحم‌آمیز مردان كه نوعاَ متولیان نهادهای پلیسی هستند و زن را موجودی ضعیف تلقی‌ ‌می‌كنند. 2- ویژگی‌هایی كه در بدن زن وجود دارد كه این ویژگیها به زن امكان مخفی‌كاری را می‌دهد. 3- بعضاَ دیده شده كه زنان از پوشش خودشان برای حمل مواد استفاده می‌كنند گرچه امروزه باوجود مأمورین و پلیس زنان این امر مشكل‌تر شده است.در كشور ما علاوه بر مسأله حجاب گفته می‌شود كه زنان دارای جنبه تحریك‌كنندگی هستند و مباشر جرم را تحریك می‌كنند، یا آنكه از فریب و نیرنگ خود نیز استفاده می‌كنند.4- ویژگی چهارم پائین بودن نرخ تكرار جرم در زنان است. زنانی كه محكوم به حبس می‌شوند بعد از آزادی كمتر دوباره مرتكب جرم سابق می‌شوند. پس مجازات در روان زن دارای جنبه ارعابی قوی‌تری می‌باشد و می‌توان گفت كه زنان به طور كلی مجرمین اتفاقی هستند نه به عادت.پیشینه‌ تحقیقات جرمشناسی درباره بزهكاری زنانبا توجه به خصائص بزهكاری زنان و فرهنگ سنتی جوامع و با توجه به نحوه نگرش جوامع نسبت به زنان، ضرورت مطالعه زن در جرمشناسی خیلی دیر احساس شده است و در ادبیات جرمشناسی حجم كمی از تحقیقات به زنان معطوف شده است.اولین كتابی كه به مباحث جرمشناسی پرداخته است دارای عنوان و مضمونه مردانه است. دكتر لومبروزو كتاب «انسان بزهكار» را در سال 1876 به چاپ رساند و این در حالی بود كه اشانتیون تحقیقات و مطالعات او را مردان تشكیل می‌دادند.بیست سال بعد اولین مطالعه علمی در مورد بزهكاری زنان توسط لومبروزو و فررو تحت عنوان «زن بزهكار و زن روسپی» به چاپ رسید (1896).منظور نویسندگان از انتخاب این عنوان این بوده است كه زنان به طور كلی كمتر در وادی بزهكاری قرار می‌گیرند، اما از آنجا كه زنان به روسپیگیری تمایل دارند پس معادل «بزهكاری» مردان در خصوص زنان باید از «روسپی‌گری» یاد كرد. فلذا بالا بودن نرخ روسپیگیری زنان نرخ كم بزهكاری آنان را جبران می‌كند.كتاب دیگری كه در این حوزه دارای اهمیت است كتاب «بزهكاری زنان»[13] آقای پولاك است آقای پولاك، استاد دانشگاه پنسیلونیا است و كتاب خود را در سال 1950 به چاپ رسانده است كتاب دیگر تحت عنوان «دختران ناسازگار»[14] توسط آقای توماس در سال 1923 نوشته شده است. كتاب دیگر تحت عنوان «زن بزهكار» توسط آقای گارنیه و در سال 1906 به چاپ رسیده است. در ادبیات حقوقی فارسی كتاب خانم دكتر معظمی «فرار دختران چرا» قابل طرح است. حال باید دید كه در همین مطالعات اندك چه عواملی به عنوان علل بزهكاری زنان ذكر شده است.دیدگاههای مختلف درباره بزهكاری زناندرخصوص اینكه چرا تعداد زنان در آمار جنایی كمتر از مردان است و یا اینكه چرا در جرائم خشونت‌آمیز حضور كمتری دارند توضیحاتی ارائه شده است و می‌توان گفت كه درباره بزهكاری زنان و علت‌شناسی بزهكاری زنان دو نوع دیدگاه در جرمشناسی وجود دارد 1- علت‌شناسی جنائی كه تفكر متعارف كلاسیك است و به جنسیت مؤنث در كنار جنسیت مذكر و چگونگی بزهكاری زنان پرداخته می‌شود 2- تفكر انتقادی یا جرمشناسی واكنش اجتماعی كه معتقد است زنان بزهكار در واقع قربانیان سیاست‌گذاریهای قضایی، قانونی و پلیسی مردان هستند و می‌گویند چنانچه تبعیضهای حقوقی علیه زنان از بین برود دیگر زن بزهكار نخواهیم داشت. در این دیدگاه دستگاه قضایی پلیس و قانونگذار تولیدكننده جرم تلقی می‌شوند اما در جرمشناسی كلاسیك وضع كاملاَ برعكس است و این دستگاهها، پناهگاه و مدافع مردم در برابر جرم محسوب می‌شوند. در جرمشناسی كلاسیك فرآیند ارتكاب جرم در زنان بررسی می‌شود، بدون آنكه به نقش دستگاههای كنترل جرم توجه شود و به روابط خانوادگی، قدرت اقتصادی و اوقات فراغت او و ; پرداخته می‌شود. حال كه می‌خواهیم به بیان دیدگاههای مختلف درباره بزهكاری زنان بپردازیم بایستی ابتدا به تحلیل واژه بزهكاری (criminality, delinquency) بپردازیم.بزهكاری در فارسی سه معنا دارد: معنای اول مجرمیت (در زبان عربی) است.معنای دوم این واژه، توده و جمع جرائم است معنای سوم نیز در جامعه‌شناسی جنائی مورد بحث قرار می‌گیرد كه آن هم مجموعه جرائم ارتكابی در زمان و مكان معین است فارغ از نوع آن، در مطالعات آمار جنایی نیز بزهكاری در این معنا به كار می‌رود.رویكردهای كلاسیك نسبت به بزهكاری زنان ابتدا به رویكردهای كلاسیك می‌پردازیم كه شامل سه رویكرد زیست‌شناختی، روانشناختی و جامعه‌شناختی نسبت به بزهكاری زنان است. وجه اشتراك این سه رویكرد این است كه هر سه رویكرد به خصیصه افتراقی ذاتی زن نسبت به مرد اعتقاد دارند.1- رویكرد زیست‌شناختیاین رویكرد اولین رویكرد جرمشناختی نسبت به زنان است كه در كتاب لومبروزو و فررو منعكس شده است. این رویكرد كه هنوز هم طرفدارانی دارد براین عقیده است كه زن موجودی ناپاك است. زن و پلیدی، زن و شیطان، زن و جادوگری در ذهن عامه باهم عجین هستند.البته اینكه زنان بیشتر در معرض اتهام جادوگری و ساحری قرار می‌گیرند به این علت است كه زن دارای قدرت اعطای حیات است ومی‌تواند به یك موجود حیات ببخشد و حال آنكه مرد نمی‌تواند نوزاد به دنیا بیاورد.بنابراین زن از نظر بیولوژیك می‌تواند دارای فرزند شود و عاطفه مادری باعث كاهش امیال خشونت‌آمیز در درون زنان می‌شود. پس طبیعت زنان در پرتو مادر بودن و یا دختر بودن متفاوت خواهد بود. دكتر لومبروزو در كتاب «زن بزهكار و زن روسپی» به تأثیر مراحل فیزیولوژیك زنانه در خلق و خوی زنان اشاره می‌كند. اوقات (وقایع) ممتاز فیزیولوژیك زنانهاوقات ممتاز زنانه كه دكتر لومبروزو به آنها اشاره كرده است عبارتند از:1- بلوغ 2- عادت ماهانه 3- دوره یائسگی 4- دوره حاملگیاینها وقایع فیزیولوژیكی هستند كه در مقاطع مختلف سنی و زمانی برای یك زن اتفاق می‌افتد گفته شده است كه در دوره‌های سه گانه بلوغ، عادت ماهانه و یائسگی بزهكاری زنان نرخ روبه‌رشدی دارد، چون تحریك‌پذیری، بی‌ثباتی و پرخاشگری زنان در این دوره‌ها افزایش می‌یابد و حتی قدرت تحریك‌كنندگی زنان نیز افزایش می‌یابد و توانائی‌ها و استعدادهای زنان دستخوش تعدیل و تغییر می‌شود.این دوره‌های ممتاز زنانه هم در خلق و خو و روانشناسی زنان و هم در نیروی فیزیكی و جسمانی آنها تغییر ایجاد می‌كند. عده‌‌ایی معتقدند این دوره‌های ممتاز سه‌گانه از این جهت قابل مطالعه هستند كه زنان در این دوره‌ها آسیب‌پذیرتر می‌شوند و بنابراین راحت‌تر دستگیر می‌شوند نه اینكه واقعاَ تمایلات مجرمانه بیشتری پیدا بكنند.توانایی فیزیكی‌ـ جسمانی زناناین دیدگاه متعلق به كتله و لومبروزو است. آنها در وهله اول ضعف فیزیكی زنان را علت كمتر بودن آمار جرم آنان دانسته‌اند، اما این دیدگاه قویاَ با مخالفت مواجه شده است زیرا اگر چه حضور زنان در جرائم خشونت‌آمیز به لحاظ قوای فیزیكی كمتر است اما در جرائم خدعه‌آمیز حضور بیشتری دارند.به هر حال این دیدگاه یك دیدگاه مردانه است چرا كه در زمان كتله و لومبروزو جرائم بیشتر ناظر به جرائم یدی و خشونت‌آمیز بوده است و حال آنكه امروزه جرائم شامل جرائم یقه‌سفیدها و جرائم آپارتمانی نیز می‌شود.كشفیات علم سیتوژنتیك با توجه به كشفیات اخیر در علم سیتوژنتیك سؤالی كه به وجود می‌آید این است كه اختلالات كروموزمی تا چه اندازه می‌تواند در كاهش بزهكاری زنان و افزایش بزهكاری مردان مؤثر باشد.هر سلول انسانی دارای كروموزومهایی است كه تعداد آنها 23 جفت است. 22 جفت اول اتوزوم نام دارند كه بین دو جنس مشترك هستند؛ جفت بیست و سوم در زنان xx است و در مردان xy می‌باشد این جفت، كروموزوم جنسی یا گنوزوم نامیده می‌شود. در كشفیات سالهای 1960 كه بر روی عده‌ایی از مرتكبین قتلهای سریالی انجام گرفت مشخص شد كه ممكن است جفت بیست و سوم غیر از آنچه گفته شد، باشد یعنی xxy و xyy. هر گاه در خصوص زنان، جفت بیست و سوم از یك x. برخوردار باشد اصطلاحاَ سندرم ترنز به وجود می‌آید. یعنی زنی با 44 كروموزوم به علاوه‌ یك x این قبیل زنان قد كوتاهی دارند و برخی اعضای بدن آنها رشد بیشتری كرده است، بچه‌دار هم نمی‌توانند بشوند.حال اگر این اختلال كروموزومی در مردان باشد به جای 46 كروموزوم، 47 كروموزوم وجود دارد و در نتیجه این مردان مبتلا به سندرم كلاین‌فلتر هستند. در خصوص رابطه اختلال كروموزومی با بزهكاری، تحقیقات نشان داده است كه كم‌بودن تعداد كروموزمهای جنسی ارتباطی با بزهكاری ندارد، اما زیاد بودن تعداد كروموزومها (كه در مردان مبتلا به اختلال دیده می‌شود) با بزهكاری مرتبط است؛ اختلالات كروموزومی منجر به نوعی عقب‌ماندگی ذهنی می‌شود؛ در مردانی كه جفت بیست و سوم آنها xxy و xyy یا xxyy است خصوصیاتی از قبیل قدبلندی و عقب‌ماندگی ذهنی دارند.نتیجه اینكه اختلالات كروموزومی در زنان منجر به بزهكاری بیشتر نمی‌شود اما اختلالات كروموزومی در مردان با رفتار مجرمانه آنها ارتباط پیدا می‌كند در مورد زنان به لحاظ اینكه كروموزوم كم باعث ضعف فیزیكی آنها می‌شود بزهكاری نیز در آنها كاهش می‌یابد.اما این دیدگاه زیر سؤال رفته است چون هر مردی كه اختلال كروموزومی دارد لزوماَ مرتكب جرم نمی‌شود و از طرف دیگر همه مجرمین هم دارای اختلالات كروموزومی نیستند بنابراین باب این كشفیات در جرمشناسی تا حدودی بسته است.به طور كلی مطالعه رابطه بین طبیعت زن و بزهكاری زنان از طریق مطالعه تأثیر وقایع ممتاز زندگی زن یا اختلالات كروموزومی امروزه زیر سؤال رفته است.در انتقاد از دیدگاه زیست‌شناختی دو نوع استدلال شده است: نوع اول به تأثیر عوامل فرهنگی اشاره می‌كند و نوع دوم استدلالات كشفیات علمی جدیدی را مطرح می‌كند كه برخلاف دیدگاههای سابق استاما استدلال نوع اول این است كه زیست شناسان تأثیر عامل فرهنگی را بر عوامل زیست‌شناختی لحاظ نكرده‌اند و انسان را بدون توجه به بستر فرهنگی جامعه او مورد بررسی قرار داده‌اند در حالیكه انسان دارای خصوصیات اكتسابی است كه از طریق فرهنگ منتقل می‌شود و البته كنار گذاشتن جنبه‌های فرهنگی در مطالعه طبیعت زن و بزهكاری زنان به دلیل نگرش مردانه محققین بوده است كه با پیش داوریها و ذهنیتهای مردانه، ویژگیهای فیزیولوژیك زن را دلیلی بر كمی بزهكاری آنها دانسته‌اند. حال به دسته دوم از استدلالات می‌پردازیم كه عمدتاَ دلائل علمی هستند.1- مطالعات بر روی برخی اقوام نشان داده است كه زنان در دوره‌ ماهانه خود دچار دردهای معمول زنانه نمی‌شوند و همچنین هیچ اختلال هورمونی كه باعث تغییر در خلق و خوی آنان گردد مشاهده نشده است. بنابراین تأثیر عادت ماهانه به عنوان یكی از دوره‌های ممتاز بر بزهكاری زنان زیر سؤال می‌رود.2- در مطالعاتی كه در سالهای 70 میلادی درباره سن بلوغ و یائسگی زنان در اروپا انجام شده است مشاهده شده كه با بالا رفتن سن بلوغ و پائین آوردن سن یائسگی تفاوتی در نرخ بزهكاری و ادوار سنی به وجود نیامده است. 3- زنان نسبت به گذشته از یكسو فرزند كمتری دارند و از سوی دیگر به فرزندان كمتر شیر می‌دهند بنابراین دوره رابطه عاطفی آنها با فرزندان كمتر است و دوره ماهیانه بیشتری در عمر خود می‌بینند حال اگر رابطه مستقیمی بین وقایع فیزیولوژیك بابزهكاری وجود می‌داشت می‌بایستی نرخ بزهكاری زنان افزایش می یافت در حالیكه مطالعات این امر را نشان نداده و نرخ مذكور ثابت مانده است.به عنوان نتیجه‌گیری باید گفت كه مسائل فیزیولوژیكی اهمیت خود را از دست داده و مسائل روانی مورد توجه قرار گرفته‌اند.2- رویكرد روانشناختیلومبروزو و فررو در كتاب خود سعی كردند تا علت حضور كم زنان در بزهكاری را با توجه به خصوصیات روانی آنها توجیه كنند این خصوصیات عبارتند: از 1- هوش و استعداد كم 2- فقدان خلاقیت و نوآوری كه ناشی از هوش كم است 3- بالا بودن درجه اخلاقی آنها نسبت به مردان (گابریل تارد گفته كه زنان به این دلیل كمتر مرتكب بزه می‌شوند) 4- محافظه‌كار بودن 5- منفعل بودن 6- مطیع و فرمانبردار بودن (زنان در امور كنشی حضور ندارند و بیشتر واكنشی هستند).در همین رابطه آقای گیبنز در سال 1986 كتابی را تحت عنوان «عوامل فرهنگی و بزهكاری» به چاپ رساند و در ادامه نظریات لومبروزو به معرفی دو دسته از غرایز و مقایسه آنها باهم پرداخت. دسته اول غرایز توانشی (Sthenia) و دسته دوم غریزه بی‌توانی (Asthenia).ویژگیهای غرایز توانشی از نظر او عبارتند از: اعتماد به نفس، شادمانی، نشاط، قدرت جنسی، تندخویی، عصبانیت، كنجكاوی و ;ویژگیهای غرایز بی‌توانی عبارتند از: ترس، فرمانبرداری، لطافت، غم و اندوه، انرژی كم، آسیب‌پذیر‌ بودن.آقای گیبنز معتقد است كه زنان به خاطر اینكه دارای غرایز بی‌توانی (Asthenia) هستند كمتر مرتكب جرم می‌شوند و بیشتر بزه‌دیده هستند. در نظریات روانشناختی جنس (sex) زن لحاظ شده است و به همین علت لومبروزو معتقد بود كه زنان بیشتر به روسپیگیری می‌پردازند. او بزهكاری مردان رادر مقابل روسپیگیری زنان قرار می‌داد. لومبروزو از یك طرف منكر جرم غیرجنسی برای زنان بود و از طرف دیگر معتقد به نوع تكامل نیافته بشری بو د و از این دو مقدمه نتیجه می‌گرفت كه زنان روسپی را باید عقیم كرد. و می‌گفت اگر بتوانیم، جنسیت مؤنث را حذف كنیم یعنی او را عقیم كنیم دیگر زن بزهكار نخواهیم داشت. اگر دیدگاه لومبروزو را با دستاوردهای جدید فیزیولوژی و روانشناسی مقایسه كنیم می‌بینیم كه تشبیه بزهكاری مردان به روسپی‌گری زنان یك نگرش مردانه است و امروزه حتی می‌توان از روسپی‌گری مردانه صحبت به میان آورد.از سوی دیگر اگر رفتار زنان مورد مطالعه قرار گیرد خیلی از مطالبی كه به عنوان خصائص ذاتی زن ذكر شده است تعدیل خواهد شد مثل ضعیف و لطیف بودن. شخصیت زن نیز مانند مرد دارای برخی خصائص اكتسابی است. بنابراین بخشی از خصوصیات شخصی زنان ناشی از نگرش جامعه به آنها است.اگر بپذیریم كه ما در حشر و نشر با جامعه خصائصی را فرا می‌گیریم، زنان هم از طریق عوامل اكتسابی می‌توانند ویژگیهای زنانه را اكتساب كرده باشند پس حضور زن در محیطهای آموزشی، ورزشی و یا سیاسی به وی امكان می‌دهند كه خصائص ذاتی خود را تغییر می‌دهد. مثلاً زن می‌تواند هوش و استعداد كم خود را تغییر دهد.با توجه به ایرادات و انتقادهایی كه نسبت به دیدگاههای روانشناختی و زیست‌شناختی وجود داشته و با توجه به مطالعات عملی انجام شده و برای تكمیل توضیحات علت شناختی درباره بزهكاری زنان، عده‌ایی به ملاحظات جامعه شناختی متوسل شده‌اند و البته در این خصوص هم در جرمشناسی بحثهای مفصلی مطرح شده است. 3- رویكرد جامعه شناختیگرچه محیط فیزیكی و تأثیر آن در بزهكاری از سالهای 1835 مورد توجه قرار گرفته بود اما تأثیر محیط اجتماعی بر بزهكاری از سالهای 1880 به بعد مورد توجه قرار گرفت و پس از آن دیگر بحث محیطهای طبیعی و فیزیكی در جرمشناسی تقریباً بایگانی شد.دو جامعه شناس مشهور به نامهای دوركیم و ساترلند به نقش‌های اجتماعی دو جنس و نیز سنت‌های حاكم بر دو جنس اشاره كرده‌اند. امیل‌دوركیم كتاب‌های خودكشی و تقسیم كار و قواعد روش جامعه شناختی را به چاپ رساند. او در كتاب خودكشی (به سال 1897) به تأثیر نقشهای اجتماعی زنان در بزهكاری اشاراتی كرده است و یك ربع قرن بعد، جامعه‌شناس آمریكایی آقای ساترلند در كتاب اصول جرمشناسی (the principles of criminology) در سال 1924 این عقیده را مطرح كرده كه فاصله نرخ بزهكاری زنان و مردان آنقدر زیاد است كه برای بررسی علل این فاصله بایستی به تفاوتهای نقش‌های اجتماعی این دو جنس توجه كنیم و همچنین بایستی به سنت‌های حاكم بر دو جنس پرداخت.دیدگاه آقای ساترلند در سال 1950 مورد توجه آقای پولاك قرار گرفت، پولاك در كتاب خود «بزهكاری زنان» نقش اجتماعی زنان و میزان رؤیت پذیری جرائم آنها را با بزهكاری آنان مرتبط دانست.از تفكرات پولاك می‌توان سه مطلب را استخراج كرد:1- نقشهای اجتماعی كه زنان در جامعه دارند به آنها امكان می‌دهد كه مرتكب جرائمی شوند كه به دشواری قابل كشف باشند بنابراین رقم سیاه بزهكاری زنان بالا است. (مثل مسموم كردن)2- زنان به خاطر نقشهای اجتماعی كه دارند معمولاً جرائمی را مرتكب می‌شوند كه بزهدیدگان آن دارای توانایی كمتری باشند مثل (infanticide) بچه‌كشی و كودك آزاری. مثلاً كودكان به لحاظ مهر مادری و عدم آگاهی و موقعیت اجتماعی و فیزیكی نمی‌توانند جرمی را كه بر علیه آنان ارتكاب یافته است اعلام كنند یا به عنوان شاكی نسبت به آن جرم شكایت كنند.3- اگر زنان در آمار جنایی حضور كمتری دارند این امر به علت دیدگاه جوانمردانه و سلحشورانه (chivalery) مردان نسبت به زنان است ، یعنی از آنجا كه دستگاه قضایی و پلیسی توسط مردان اداره می‌شود و مردان نیز با جوانمردی نسبت به زنان می‌نگرند این سبب می‌شود كه جرائم زنان افشاء نشود.حال اگر توجه كنیم به روشنی در خواهیم یافت كه دیدگاه دوّم پولاك كه به كودك آزاری اشاره می‌كند ناشی از نوع بزهدیدگان است، اما دیدگاه سوّم پولاك كه به جوانمردانگی مردان اشاره می‌كند ناشی از نوع دید متصدیان واكنش اجتماعی علیه بزهكاران است. با این حال استدلال پولاك قابل انتقاد است چرا كه میان دیدگاه دوم و دیدگاه سوّم تعارض وجود دارد. چون پولاك از یك طرف در دیدگاه دوم می‌گوید كه زنان به خاطر موقعیت جنسیّتی و اجتماعی‌شان به سمت بزهكاری (مثل كودك آزاری) سوق پیدا می‌كنند و از طرف دیگر در دیدگاه سوم می‌گوید كه زنان به خاطر موقعیت جنسیّتی و اجتماعی‌شان كمتر در آمار جنایی حضور دارند. رویكرد انتقادی در تحلیل بزهكاری زنانتا اینجا درباره رویكردهای كلاسیك از قبیل زیست‌شناسی، روانشناسی و جامعه‌شناسی در قبال بزهكاری زنان توضیحاتی داده شد و حال به تئوری نقشهای اجتماعی افتراقی پرداخته می‌شود.تئوری نقشهای اجتماعی افتراقی بیشتر توسط جرمشناسان زن مطرح شده است و در این تئوری از زیست‌شناسی‌گرایی (biologism)، روانشناسی‌گرایی(psychologism) و جامعه‌شناسی‌گرایی (sociologism) انتقاد شده است.شایان ذكر است كه پسوند (ism) همیشه برای نشان دادن جزمیّت و ایدئولوژی به كار می‌رود بنابراین زیست شناسی‌گرایی مبتنی بر جزمیت نگری در زیست‌شناسی است. تئوری نقشهای اجتماعی افتراقی به زیاده روی ایسم‌ها اشكال گرفته است و گفته است كه پسوند (ism) تنها در جایی به كاربرده می‌شود كه مرگ علم فرا رسیده باشد گرچه نظریه‌پردازان این تئوری هم خود بعداً دچار جزمیت‌نگری شدند.مقاله «انحراف زنان: یك انتقاد و تحقیق»: the deviance of women: a critic and inquiry كه توسط خانم فرانسیس‌هایدنشون در سال 1968 در مجله بریتانیایی جامعه‌شناسی به چاپ رسید در این تئوری یك مقاله منبع محسوب می‌شود؛ عنوان مقاله خود گویای نگرش انتقاد‌آمیزی مؤلف نسبت به مطالعات قبلی است. كتاب دیگر مؤلف تحت عنوان women and crime به چاپ رسیده است.هایدنشون معتقد است كه بایستی انحراف زن را از یك سو در ارتباط با نقشهای زنانه و از سوی دیگر در روابط زنان با ساختار جامعه (دولت، و ;..) تفسیر كنیم.نقشهای زنانه معمولاً در بستر جامعه در یك دید كلی شامل «دختر بودن». «همسر بودن» و «مادر بودن» می‌شود. هایدنشون بر این عقیده است كه بایستی بدون پیش داوریهای مردانه به نقشهای زنانه توجه و از آن در جهت تحلیل بزهكاری زنان استفاده كنیم.بعد از كتاب هایدنشون در سالهای 70 میلادی مطالعات در سه جهت دنبال شد:1- مطالعه بزهكاری زنان از طریق بررسی فرایند جامعه‌پذیری (the process of socialization) یعنی فرض بر این است كه زنان دارای ساز و كارهای جامعه‌پذیری متفاوتی نسبت به مردان هستند و این همان مفهوم اجتماعی شدن افتراقی است.مثلاً در ایران شاید مردان زودتر از زنان وارد فرایند جامعه‌پذیری می‌شوند و دختران تا زمانهای مدیدی از حمایت بستگان خود بهره‌مندی می‌شوند. به طور كلی در جوامع سنتی این جامعه‌پذیری افتراقی محسوس‌تر است.2- مطالعه بزهكاری زنان در قالب فرصتها و مناسبتهای ساختاری نامشروع3- مطالعه بزهكاری زنان از طریق بررسی واكنش‌های افتراقی اجتماعی كه علیه زنان اتخاذ می‌شود. جهت‌گیری این تحقیقات سه‌گانه ناشی از واقعیتهای ذیل است:اول اینكه زنان حتی امروزه بیشتر از مردان در محیط بسته زندگی می‌كنند (مثل منزل) جامعه به زنان نقشهای دختر، همسر و مادر را می‌دهد كه این سه نقش در محیطهای بسته اعمال می‌شوند مثلاً دختربودن مستلزم باكره‌بودن و همسر بودن مستلزم وفادار بودن است بنابراین نقشهایی به زنان داده می‌شود كه در محیطهای بسته قابل اجرا است.دوم اینكه زنان از نظر اجتماعی نامرئی هستند چون یا خانه دارند و یا بعد از كار خود باید بلافاصله به منزل برگردند و خانه‌داری كنند. لذا محور فكركردن خانه است و بدین ترتیب وظایف خانگی بر روی دوش زن حتی زنیكه در جامعه فعالیت می‌كند سنگینی می‌كند.سوم اینكه زنان از دوران طفولیت در جهت كار خانگی و امور خانواده و خانه‌داری خوب، همسرداری خوب، مطیع بودن، خوش‌اخلاق بودن تربیت می‌شوند. لذا در دوره بزرگسالی هم نقشهایی را ایفا می‌كنند كه در دوره نوجوانی به آنها القاء شده است و این نقشها در محیطهای بسته انجام می‌شود.بدیهی ‌است امروزه تعداد زیادی از زنان مایل هستند كه در خارج از خانه كار كنند اما اجباراً در خانه می‌مانند. بنابراین محبوس بودن اجتماعی زنان و ویژگی روانشناسانه زنان دو دلیل عمده‌ایی است كه باعث كاهش بزهكاری زنان می‌شود.به دیگر سخن زنان كمتر در جامعه حضور دارند و فرصتهای ساختاری نامشروع را در اختیار ندارند بنابراین كمتر دچار اصطكاك منافع با دیگران می‌شوند و اگر هم دچار اصطكاك بشوند كمتر دست به تعرض و تجاوز می‌زنند. چرا كه با كودكان رابطه دارند و همین نقل و انتقال عاطفه باعث تلطیف روحیات آنها می‌شوند در نتیجه زنان بیشتر تمایل به احترام گذاردن دارند. به طور كلی می‌توان گفت كه اگر در نقشهای اجتماعی افتراقی، زنان دچار تعارض می‌شوند این تعارضها در محیطهایی اتفاق می‌افتد كه محیط بسته محسوب می‌شوند و عمدتاً در محیط خانواده رخ می‌دهد. بنابراین تعارضهای مربوط به نقشهای افتراقی اجتماعی در محلها و مكانهای معدودی صورت می‌گیرد و این به علت آن است كه زنان نمی‌توانند جابه‌جایی زیادی داشته باشند (displacement) .نكته مهم این است كه وقوع تعارضها در مكانهای بسته در نوع ارتكاب جرائم زنان مؤثر است. و این تأثیر در دو مطلب زیر منعكس می‌شود:1- كیفیت و چگونگی بزهدیدگان زنان كه یا علیه فرزند یا همسر یا علیه خانواده (روابط نامشروع) و یا فروشگاههای بزرگ می‌باشد.2- فرصتها و مناسبتهایی كه در محیطهای بسته ایجاد می‌شود و به زنان اجازه می‌دهد تا بر محیط پیرامون خود تأثیر بگذارند. مثلاً در جرائم خانگی معمولاً از یك فرصت برای كودك آزاری استفاده می‌شود و بعد از آن آثار جرم مخفی می‌شوند.حال به تحلیل و مقایسه رویه متفاوت نهادهای كنترل جرم نسبت به زنان با نقشهای افتراقی اجتماعی زنان می‌پردازیم.می‌توان گفت كه نهادهای كنترل جرم در جهت حذف رقابت زنان به آنها نقشهایی را القاء می‌كنند كه آنها را از صحنه رقابت دور نگه می‌دارد. طبیعتاً زنان هم دارای نقش‌های اجتماعی هستند اما مردان این نقش‌ها را تعریف می‌كنند. بنابراین دختران و زنان به خاطر نقشهایی كه مردان به آنها محول می‌كنند كمتر در معرض رقابت با مردان قرار می‌گیرند. كنترل اجتماعی جرم دارای دو دسته وسایل است كه همگی در دست مردان است. این دو دسته عبارتند از 1- وسایل اقناع‌آور : مثلاً خانواده با جلب رضایت فرزند، او را از فساد و انحراف دور نگه می‌دارد 2- وسایل قهرآمیز: وقتی وسایل اقناع‌آور موفقیت آمیز نباشند و نتوانند افراد را به خوبی اجتماعی كننداز وسایل قهرآمیز یا الزام‌آور استفاده می‌شود این وسایل عمدتاً دولتی هستند مثل مجازات زندان.همه این وسایل در اختیار مردان است و حتی اگر با زنان با تسامح برخورد می‌كنند در واقع در جهت آن است كه زنان نقشهای سنتی خود را ایفا كنند.واكنش اجتماعی متفاوت نسبت به زن و مرد در اجرای مجازات هم دیده می‌شود مثلاً در زندان، برنامه‌هایی كه برای زنان پیش‌بینی شده است با برنامه‌های مردان متفاوت است. به عنوان مثال تأسیس شیرخوارگاه در كنار زندانها و یا عدم گستردگی كارآموزی و یا كارگاههای حرفه‌آموزی در زندان حال نكته مهمتر این است كه برنامه‌های اصلاحی زنان چیز جدیدی به آنان نمی‌آموزد، یعنی هدف از برنامه‌های اصلاحی در مورد زنان این است كه گفتمان نقشهای افتراقی اجتماعی باز تولید گردد و زنان در جهت همان نقشهای افتراقی سابق دوباره بازسازگار شوند و هیچگاه در برنامه‌های اصلاحی به دنبال اعطای نقشهای افتراقی اجتماعی جدیدی به زنان نیستیم.در نتیجه نهادهای كنترل جرم در جهت تأكید بر نقشهای افتراقی اجتماعی حركت می‌كنند.حتی اگر با تسامح با زنان برخورد كنند نیز باز نقشهای افتراقی اجتماعی را تأیید می‌نمایند. برای توضیح بیشتر بایستی به دور موجود در بزهكاری زنان و برنامه‌های اصلاحی زندان اشاره كرد. دور مذكور این است كه زنان با توجه به نقشهای افتراقی اجتماعی كه دارند مرتكب جرائم مختلفی می‌شوند و در مواجهه با فرایند كیفری وارد زندان می‌شوند و تحت برنامه‌های اصلاحی قرار می‌گیرند اما این برنامه‌های اصلاحی هم دوباره به باز تولید همان نقشهای افتراقی اجتماعی سابق می‌پردازند وزن بزهكار در یك سیكل و دور بسته‌ایی قرار می‌گیرد.گفتمان نقشهای اقتراقی اجتماعی می‌تواند در مدرسه و یا هر محیط اجتماعی دیگر مطرح شود. زندان هم یك محیط اجتماعی شخصی است كه البته تحمیلی محسوب می‌شود.مكاتب جرمشناسی و بزهكاری زناندر این بحث با توجه به جریانات و مكاتب جرمشناسی به بزهكاری زنان پرداخته می‌شود.در جرمشناسی طبق یك دسته‌بندی كلی دو جریان عمده وجود دارد:1- جریان طرفدار مطالعه فرایندگذار از اندیشه به عمل (Acting out) كه به جرمشناسی كلاسیك و علت‌شناسی جنایی معروف است و مجرم را قبل و بعد از ارتكاب جرم مطالعه می‌كند. در این جرمشناسی، تعامل مجرم با نهادهای پلیسی قضایی و آموزشی مورد مطالعه قرار نمی‌گیرد و فرض بر این است كه دستگاه قضایی وظایفش را انجام می‌دهد و مجازاتها اصولاً رادع و مانع هستند و مشكل درخود مجرم و محیط او است.2- جریان جرمشناسی واكنش اجتماعی (Social reaction) در این جرمشناسی به جای مجرم و محیط او به میزان تأثیر نهادهای كنترل اجتماعی جرم بر بزهكاری پرداخته می‌شود. در این رویكرد، عامل جرم‌زا می‌تواند یك نهاد عمومی (مثل دادگستری یا زندان) باشد.این جرمشناسی، نسبت به جریان اول كه به علت‌شناسی جنایی معتقد بود انتقادی محسوب می‌شود.بنابراین توضیحات زیست‌شناختی و روانشناختی راجع به بزهكاری زنان در جریان اول جرمشناسی قرار می‌گیرند اما تئوری نقشهای اقتراقی اجتماعی زنان بیشتر به جرم‌شناسی واكنش اجتماعی مربوط می‌شود.جریان جرمشناسی كلاسیك ریشه در زیست‌شناسی جنایی و روانشناسی جنایی دارد.اما جرمشناسی واكنش اجتماعی ریشه در جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسی سیاسی دارد.توضیح اینكه بحث بزه‌دیده‌شناسی (Victimology) یك بحث بینابین است اما عده‌ایی از جرم‌شناسان این بحث را در زمره جرمشناسی واكنش اجتماعی قرار داده‌اند.حال ابتدا به توضیح جرمشناسی واكنش اجتماعی پرداخته می‌شود.جرمشناسی واكنش اجتماعیاین دیدگاه مشتمل بر مجموعه‌ای از دیدگاههای جامعه‌شناختی است و به همین علت آقای گسن می‌گوید اطلاق وصف واكنش اجتماعی و مطالعه جرم برای این مكاتب درست نیست بلكه باید صحبت از جامعه‌شناسی كیفری شود، چون در جرم‌شناسی بایستی به مطالعه جرم و مجرم پرداخته شود و نه مطالعه كیفر و حال آنكه در جرم‌شناسی واكنش اجتماعی به كیفر دستگاه قضائی و پلیس پرداخته می‌شود. بنابراین به جامعه‌شناسی كیفری شبیه است.در توضیح باید گفت كه جامعه‌شناسی كیفری شاخه‌ایی از جامعه‌شناسی حقوقی است كه به بررسی نهادهای حقوق كیفری در بستر جامعه می‌پردازد (چگونگی پیدایش مجازات، كاركرد دادسرا، بازتاب مجازات سنگین در افكار عمومی) و درصدد است تا میزان كارآمدی و كارایی نهادهای حقوق جزا را به عنوان واقعیتهای جامعه مورد بررسی قرار دهد.اما جرم‌شناسی واكنش اجتماعی شاخه‌ایی از علوم تجربی تفسیری است كه می‌خواهد با مطالعه نهادهای كنترل جرم به علل وقوع جرم دستیابی حاصل نماید.البته عده‌ایی عقیده دارند كه موضوع جرم‌شناسی نمی‌تواند مطالعه واكنش اجتماعی باشد پس به جای جرمشناسی واكنش اجتماعی باید از جامعه‌شناسی واكنش اجتماعی سخن به م یان آورد. نكته مهم این است كه جرمشناسی واكنش‌ اجتماعی به تعبیر عده‌ایی، جرمشناسی‌های واكنش اجتماعی است چرا كه چندین گرایش را در خود جمع كرده‌ است.خصوصیات جرم‌شناسی واكنش اجتماعی1- خصوصیت اول همه مكاتب جرمشناسی واكنش اجتماعی اینست كه جنبه اعتراضی و انتقادی دارند. یعنی چون از دهه 1960 میلادی تحت تأثیر تفكرات ماركسیستی به وجود آمدند یك جنبه انقلابی دارند.2- این مكاتب تا اندازه‌ایی رنگ سیاسی و مبارزاتی به خود می‌گیرند و گاهی انسان احساس می‌كند كه در حال استماع یك سخنرانی از سوی یك رهبر سیاسی انقلابی است.3- این مكاتب جنبه جامعه‌شناختی دارند و از ملاحظات جامعه‌شناختی استفاده می‌كند اما در عین حال چیزی غیر از جامعه‌شناسی جنایی است، این رویكرد زمینه‌های جرم را در بستر جامعه یعنی دولت، مقنن، خانواده، مدرسه، دستگاه قضایی و پلیس جستجو می‌كند.4- این جرمشناسی‌ها حاصل مطالعه، تحقیق، مقایسه، نمونه‌برداری و بررسی آمار جنایی نیستند بلكه عمدتاً ناشی از تفكرات فلسفه و جامعه‌شناختی می‌باشند.5- جرمشناسی واكنش اجتماعی در اروپای قاره‌ایی متولد نشد بلكه در كشورهای آنگلوساكسون (آمریكا و انگلستان) متولد شد. لذا این مكاتب بی‌ارتباط با فرهنگ و نوع حقوق كامن‌لا نمی‌باشد.6- این مكاتب دامنه مطالعات جرمشناسی را توسعه دادند و فراتر از علت‌شناسی جنایی به جامعه‌شناسی كیفری پرداختند. لذا جرمشناسی‌های مذكور بیشتر از آنكه معمای جرم را حل كنند بیشتر راجع به طرز كار نهادهای حقوق كیفری مثل كیفر، دادسرا، دادگاه پلیس و زندان پرداخته‌اند. ادامه خواندن مقاله بزهكاري زنان

نوشته مقاله بزهكاري زنان اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>