Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله در مورد رابطة زبان در شكل گيري شخصيت و تفكر

$
0
0
 nx دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : نقش زبان در شكل گیری شخصیت و روابط انساناگر تاکنون ” قدرت خارق العاده بازتاب دادن” را تـجربه نکرده ایـد، حـالا فرصت خوبی است که این کار را انجام دهید چراکه “زبان هـای درونی” حـالـت پیشرفته بازتاب هـای درونی افراد می باشند. با بازتاب دادنهای اولیه، فرد با طرف مقابل خـود ارتـباط برقرار می کند و این احساس را در آنها بـوجـودمی آورد که می توانند به او اعتماد کنند. مرحله بعدی درک “زبان درونی” آنـهاست تـا بتـوانـید بــا زبان خودشان با آنهاصحبت کنید و آنها را به طور کامل متوجـه منــظورتان کنید. در روابط عاشقانه و قرارهای ملاقات ما نمی توانیم به راحتی “ارتباط” برقرار کنیم. حتی زن و شوهرها که یکدیگر را خیلی خوب می شناسند، باز هم توانایی برقراری ارتباط مناسب با یکدیگر را ندارند، به این خاطر که هیچ گاه یاد نگرفته اند که زبان درونی یکدیگر را درک کنند. در اینجا مثالی می زنیم؛ مردی می خواهد سالگرد ازدواجشان را جشن بگیرد. به این منظور میزی را در یک رستوران مناسب رزرو می کند. او غذای مورد علاقه خانم را سفارش می دهد و شام فوق العاده ای را ترتیب می دهد. او به خودش اطمینان دارد که همه کارها را به بهترین وجه انجام داده. از سوی دیگر خانم حال مناسبی ندارد و خسته از محل کار برگشته. این سورپرایز برایش اصلاً جالب نیست و نهایتاً با سر درد شدید از رستوران به خانه باز می گردد. چه اتفاقی روی داده است؟ کاملاً واضح است. زبان درونی آقا دیداری است و زبان درونی خانم، شنیداری. رستوران شلوغ بوده و میز آنها اگر چه دورنمای خوبی داشته، اما نزدیک به آشپزخانه بوده. آقا در هنگام صرف شام به غروب خورشید نگاه می کرده و مانند خیلی از مشتری های دیگر به هیچ وجه متوجه شلوغی نشده. خانم متوجه می شود که میز آنها یکی از بهترین میزها بوده و می خواهد به خاطر آن از همسرش تشکر کند، اما متاسفانه سر و صدایی که از آشپزخانه به گوش می رسد، اعصاب او را بهم می ریزد و شب او را خراب می کند. خانم احساس می کند که شکایت کردن نشان دهنده بی احترامی و بی حرمتی است، اما به فکر فرو می رود و با خودش می گوید: “این مرد چش شده؟ چطور می تونه فکر کنه این جای مزخرف، رمانتیکه؟!” این زوج تا زمانیکه پایشان به سمت مشاور کشیده نشود، متوجه نخواهند شد که زبان درونی هم وجود دارد. زمانیکه متوجه تفاوت های درونیشان بشوند، تمام حساسیت های میان آنها قابل درک و حل شدنی خواهد شد. خانم می تواند از چشم های آقا که زیبایی ها را می بینند، تشکر کند و آقا هم از گوش های خانم که زیبایی ها را می شنوند. از آن به بعد برای آنها تصمیم گرفتن در مورد مکان مناسب برای صرف شام خیلی راحت تر می شود. آنها به آسانی می توانند بر سر هزاران مسئله دیگر که قبلاً غیر قابل بحث بوده، به توافق برسند. نظری اجمالی به زبان درونی و رویكرد شخصیتی مقوله زبان درونی از شاخه نظری “عصب شناسی و زبان” (NLP) گرفته شده است. البته این بحث دارای تعاریف مختلفی می باشد. به عنوان مثال “تونی رابینز” از این نسخه در مراسم سخنرانی خود استفاده می کرده. به هر حال این مقوله ساخته ذهن من نیست و محققان بیشماری در مورد آن دعاوی مختلفی را منتشر نموده اند. برای کسب اطلاعات بیشتر به خواندن مقاله ادامه دهید. ما مفاهیم دنیای اطراف خود را از طریق دیدن، شنیدن و احساس کردن درک می کنیم. در یک فضای بخصوص، افراد مختلف، متوجه اشیاء مختلفی می شوند. NLP به ما کمک می کند که بتوانیم این تفاوت را تشریح کنیم. برخی از افراد دنیای خود را با دیده هایشان می شناسند و برخی دیگر با شنیده ها. در این میان عده دیگری نیز هستند که با حس کردن به شناختن محیط اطراف خود می پردازند. اما مشکلی که در اینجا مطرح می شود این است که هیچ کدام از انواع دریافت ها، قابل رویت نیستند به همین دلیل دیگران به سختی می توانند متوجه شوند که شما چگونه اطراف خود را می شناسید. هر چند ما در زندگی خود با افراد زیادی برخورد می کنیم که رنگ پوست و موی متفاوتی با ما دارند، اما چون این طور چیزها قابل رؤیت هستند، چندان عجیب به نظر نمی رسند؛ اما زمانیکه نوبت به زبان درونی می رسد، مسائل قدری پیچیده تر می شوند. مانند خانمی که همسرش او را به رستوران برده، ما هم نمی توانیم از درک دیگران دریافت کاملاً صحیحی داشته باشیم. ادامه این مقاله به شما کمک می کند که تشخصی دهید جزء افراد دیداری، شنیداری و یا احساسی هستید. همچنین به شما کمک می کند تا بتوانید به زبان درونی دیگران نیز پی ببرید. اما به خاطر داشته باشید که با خواندن این مقاله یک متخصص نمی شوید، بلکه میتوانید در رابطه خود به موفقیت های چشمگیری دست پیدا کنید. پس سعی کنید: 1- از تفاوت های موجود میان این زبان های نامرئی درونی به نفع خود استفاده کنید. 2- هیچ گاه تصور نکنید که با در نظر گرفتن زبان درونی دیگران به حریم شخصی خود لطمه می زنید، بلکه به این فکر کنید که با تفهیم دیدگاههای دیگران می توانید چیزهای جالب و جدیدی را به زبان درونی خود اضافه کنید. در این قسمت نگاه کوتاهی به هر یک از این نوع زبان های درونی می اندازیم. شخصیت دیداری خانم ها و آقایون دیداری که معمولاً جزء تیپ A به شمار می روند، دلشان می خواهد همه وقایع را تا آنجایی که امکان دارد با چشم های خودشان تجربه کنند. آنها خیلی مراقب ظاهر و قیافه خودشان هستند و سعی می کنند در هر حالتی، لباس های تمیز و مرتبی بر تن کنند، حتی زمان باغبانی. آنها خودشان را با مقوله های دیداری به دیگران نشان می دهند. به عنوان مثال زمانیکه می خواهند موافقت خودشان را با شما اعلام کنند، می گویند: “بله درست است، من همه چیز را به وضوح می بینم.” زمانیکه می خواهید از آنها سؤال مهمی بپرسید، مستقیماً به چشم هایشان خیره شوید. به خوبی متوجه می شوید که پیش از پاسخ دادن چشم هایشان به سمت بالا متمایل می شود تا بتوانند جواب پرسش شما را در ذهن خودشان به تصویر بکشند. افرادی که جزء این گروه قرار دارند معمولاً در ابراز احساسات اندکی کند عمل می کنند . شما اگر خودتان هم یک انسان دیداری نباشید، اما می توانید به راحتی با این گروه ارتباط برقرار کنید چرا که آنها به راحتی می توانند به طرق مختلف زیبایی را به زندگی شما هدیه کنند. به عنوان مثال برای آخر هفته یک برنامه جالب می ریزند و شما را به سمت یک مکان خوش منظره هدایت می کنند. برای برقراری مناسب با این افراد سعی کنید موضوعات مختلف را برایشان به تصویر بکشید و در نهایت بگویید: ” می توانی آنرا تجسم کنی؟” به جای اینکه بگویید: “به گوشت چطور می آید؟” و یا “چه احساسی در مورد آن داری؟” شخصیت شنیداری خانم ها و آقایونی که در این دسته جای می گیرند معمولاً کمی آرامتر هستند. مانند همان خانمی که در قسمت بالا به آن اشاره شد معمولاً به صداها خیلی حساس هستند: از یک عدم تعادل ناچیز در استریو خانه گرفته تا موتور دیزلی یک کامیون در یک بعد از ظهر آرام. همانطور که ممکن است تا این لحظه حدس زده باشید، این افراد تبحر خاصی در برقراری ارتباط با سایرین دارند. آنها از صحبت کردن لذت می برند و به راحتی می توانند ذهن شما را از روی لحن صحبت کردنتان بخوانند. در حالیکه با آوای لغات هماهنگ هستند، گاهی اوقات با تمام مسائل به طور تحلیلی برخورد می کنند، ناهنجاری های دیگران را به آنها گوشزد کرده و به جای نشان دادن راه حل، آن را بیان می کنند. آنها احساسات خود را با زبان نشان می دهند. پیش از پاسخ دادن به یک سؤال چشم هایشان به سمت راست و چپ می رود، مانند نگاه کردن به یک مسابقه تنیس، که البته این امر بدان معناست که آنها در درون خود مکالمه کوتاهی در مورد موضوع مورد بحث دارند. یک فرد شنیداری با افراد غیر شنیداری می تواند رابطه خوبی برقرار کند. البته این گروه به سرعت متوجه کوتاه کردن موها و یا صورت اصلاح کرده شما نمی شوند. آنها بیشتر به “درون” شما علاقه دارند و حریصانه منتظر شنیدن این مطلب هستند که شما روز خود را چگونه گذرانده اید. زبانی که صحبت می کنند خیلی ساده است: “من شنیدم چی گفتی” به جای اینکه بگویند: “من دیدم” یا ” من احساس کردم.” شخصیت احساسی خانم ها و آقایونی که جزء این گروه قرار دارند معمولاً از جمله خونسردترین و آرام ترین افراد هستند. می توان گفت که آنها تقریباً هیچ اهمیتی به وضعیت ظاهری، طرز غذا خوردن، استراحت کردن و عشق ورزیدن خود نمی دهند. آنها برای بیان نظریات خود از عباراتی نظیر: “من با این راحت هستم” استفاده میکنند. پیش از پاسخ به سؤال های مهم، چشم هایشان به سمت پایین متمایل می شود چرا که در حال بررسی پاسخ در دلشان هستند. یک فرد احساسی به راحتی می تواند با کلیه گروه های دیگر ارتباط برقرا کند. هر چند در تمیزی و انظباط نمره خوبی نمی گیرند، اما نسبت به حالات شما به شدت حساس هستند، آنها را پرورش می دهند و با شما اظهار همدردی می کنند. آنها را در آغوش بگیرید و نوازششان کنید و با گفتن: “من متوجه می شوم تو چه احساسی داری” با زبان خودشان با آنها صحبت کنید و از عباراتی نظیر: ” می بینم چی می گی” و یا ” می شنوم چه می گویی” استفاده نکنید. مرحرومیت زبانمحرومیت زبانی یا ضایعه زبانی كه عبارتست از ناتوانی در بیان آنچه مورد نظر است بدون احساس اندكی ناراحتی و عدم اعتماد بنفس در موقعیت ها و شرایطی كه در آنها اختلاط فرهنگی وجود دارد، چیزی است كه بیشتر از آنچه كه بنظر می رسد رایج است. در مورد افرادی كه از این ضایعه در رنج هستند احساس درك و همدردی بسیار كمی وجود دارد، با اینحال می توان برای این مشكل راه حل مناسبی پیداكرد. آنچه كه مورد نیاز است یك اراده و خواست واقعی است.احساسی كه درتمامی بخش های اعلامیه جهانی حقوق بشر موج می زند، احساسی است قوی نسبت به برقراری عدالت. اما اینكه اهمیت عدالت در خصوص زبان و یا اهمیت زبان در مورد عدالت تا چه حدی است، كمتر كسی از آن آگاهی دارد. آنچه كه در جوامع مختلف در مواجهه با زبان دیده می شود بگونه ای است كه همه جا یك زبان به زبانهای دیگر برتری و ارجحیت داده می شود. در همین ساختمان سازمان ملل در حالی كه بعضی از افراد می توانند به زبان مادری خود صحبت كنند، بسیاری از دیگر افراد هستند كه از این امكان محروم هستند. اگر آمریكاییان، فرانسویان و یا هر كشور پیشرفته و برتر دیگری مجبور بودند چه در گفتار و چه در نوشتار از زبانی غیر از زبان مادری خود استفاده كنند آنوقت متوجه می شدند كه دیگر همكاران آنها كه از این مزیت برخوردارنیستند در چه سختی و فلاكتی بسر می برند و چه زحمتی را باید متحمل شوند و اهمیت رعایت عدالت در استفاده از زبان شاید بیشتر آشكار می گردید بخصوص در روابط بین الملل كه وجود چنین نواقصی بنظر یك مساله عجیب و دور از انتظار می نماید. هرچه قدر هم سخنرانی های متعدد در این مورد ایراد گردد در حالی كه هیچ اراده ای در اصلاح آن دیده نمی شود، بی اثر خواهد بود. در بین كسانی كه می توانند از زبان مادری خود در سخنرانی ها و یا جاهای دیگر استفاده كنند، نسبت به كسانی كه از چنین مزیتی برخوردار نیستند یك نوع بی توجهی و بی تفاوتی وجود دارد. زمانی فردی مجبور می شود به زبانی غیر از زبان مادری خود صحبت كند، بنظر كند ذهن و در برخی موارد مسخره جلوه می كند. وقتی چهل سال پیش در سازمان ملل در نیویورك بعنوان خلاصه نویس كار می كردم، نماینده یكی از كشورهای عضو كه در آستانه فروپاشی اقتصادی قرار گرفته بود گفت: «دولت من دارد غرق می شود و…. » در حالی كه می خواست بگوید: «دولت من فكر می كند ….» و این موضوع خنده حضار را بهمراه داشت(فكركردن در انگلیسی think تلفظی دشوار و نزدیك به sink به معنی غرق شدن دارد). آنچه كه مرا واقعا به تعجب واداشت این بود كه هیچ احساس همدردی نسبت به این فرد دیده نشد، همچنان كه این اتفاق برای 80 در صد افرادی كه دراین كره زندگی می كنند و نمی توانند آن حرف بخصوص (th) را بخوبی تلفظ بكنند ممكن است پبش بیاید، كه باید با هزار زحمت و مشقت آنرا تلفظ بكند که درغیر اینصورت موجب خنده دیگران خواهد بود. چرا باید این فرد در معرض ریسكی باشد كه نمایندگان دیگر كشور ها فارغ از آن هستند؟ آیا مقصر اوست؟ البته كه نه. اگر چه وی ساعات بسیاری را وقف یادگیری زبان كرده ب ود، لیكن هرگز نمی توانست در حد واندازه فردی كه به زبان مادر ی خود صبت می كند ظاهر شود و همواره میزان این ریسك در افراد متفاوت خواهد بود.ز مانی كه من در سازمان بهداشت جهانی (WHO ) بودم، دكتری از ژاپن در آنجا بود كه قصد داشت در خصوص كشور خود صحبت كرده و آنرا معرفی كند. هر جلسه كه صحبت می كرد بیشتر از دو یا سه جمله نمی گفت. ما همه اینگونه فكر می كردیم كه احتمالا چندان اهل معاشرت نیست. مدتی بعد ژاپن نشستی ترتیب داد و امكانات لازم نیز برای ترجمه همزمان فراهم شده بود. رفتار و شخصیت این نماینده بكلی تغییر پیدا كرده بود: خیلی حرف می زد و نسبت به آنچه كه در دستور جلسه وجود داشت اشرافیت داشته و آنرا بخوبی نیز بیان می کرد و از تمامی زحمت ها و دردسرهای فرمول بندی كردن مفاهیم در یك زبان دیگر فارغ بود بگونه ای که عملا با یك شخصیت متفاوتی مواجه بودیم.چگونه است كه زبان واستفاده از آن اینچنین نه فقط برروی اینكه چگونه از جانب افراد مورد پذیرش واقع می شویم و چگونه در چانه زنی ها ظاهرمیشویم، بلكه حتی برروی اینكه تاچه اندازه ای جرات بخرج داده و از دبگران بخواهیم به ما توجه كنند تاثیر اینگونه شدیدی دارد؟ چگونه است كه این نابربری از سوی همه كسانی كه در معرض این محرومیت نیستند مورد بی توجهی قرارمی گیرد؟ یادگیری زبان، كاری شاق وقتی ما در مراحل یادگیری زبان مادری خود هستیم، بقدری كم سن و سال هستیم كه نمی دانیم چه اتقاقی دارد می افتد. یادگیری، یعنی معرفی و انتقال صدها هزار داده و اطلاعات، برنامه ها و زیربرنامه هایی كه بنحوی با الگوهای بسیار پیچیده در ارتباط هستند. به همین دلیل است كه كودكان علیرغم گذراندن حدود بیست هزار ساعت بر روی زبان مادری خود تا قبل از مدرسه، هنوزنمیتوانند آنچه را كه می خواهند بخوبی ادا كنند و مثلا بجای feet (جمع پا) می گویند foots و یا بجای came از comed استفاده می كنند، چرا كه هنوز برنامه های اصلی یادگیری زبان بادیگر زیربرنامه های مربوط كه می بایست تكلیف كلماتی چون come و foot را روشن كند ارتباط لازم را برقرار نكرده اند. وقتی شما یك زبان بیگانه را یاد می گیرید، می بایست یك تغییر اساسی در منظر و نوع نگرش خود نسبت به این دریافت های زبانی خود ایجاد بكنید. این كار واقعا كاری است سخت و صعب و می تواند توضیح دهد که چرا تقریبا نیمی از دانش آموزان چینی در هنگ كنگ پس از شش سال ساعتها مطالعه در طول روز، در سن 16 سالگی نمی توانند از عهده درس ان گلیسی خود برآیند.واقعا جای تاسف است که نسبت به افرادی كه از این لحاظ جزو جامعه باصطلاح نخبگان نیستند و از این محرومیت رنج می برند هیچ احساس همدردی دیده نمی شود. همانگونه كه هیچ احساس همدردی و درك نسبت به همه آن كودكانی كه در نقاط مختلف دنیا مجبور هستند ساعتهای طولانی انرژی خود را صرف یادگیری زبانهایی بكنند كه هرگز نسبت به آنها تسلط كامل پیدا نخواهند كرد.می توان به آوارگان یوگسلاوی سابق فكر كرد. همه بزرگسالان بطور متوسط چهار ساعت در روز روی یادگیری روسی، آلمانی و انگلیسی صرف می كردند. درست است كه من می توانم به این زبانها تا حدودی صحبت كنم، لیكن برقراری ارتباط با این افراد واقعا طاقت فرسا است. بیان مفهومی كه درزبان مادری خود درچند ثانیه ممكن بود، چند دقیقه طول می كشید و بعضی اوقات نیز قادر به بیان همه آنها نبودند. ادامه خواندن مقاله در مورد رابطة زبان در شكل گيري شخصيت و تفكر

نوشته مقاله در مورد رابطة زبان در شكل گيري شخصيت و تفكر اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>