nx دارای 188 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
بررسی ویژگی های شخصیتی زنان سردمزاج وعادی با آزمونMMPI
چكیده تحقیق:در این تحقیق به بررسی ویژگی های شخصیتی زنان سردمزاج وعادی با آزمونMMPI پرداخته شد و پس از اینكه دو گروه 85 نفری نمونه های تحقیق، زنان سردمزاج و زنان عادی گزینش شدند آزمون MMPI مورد اندازه گیری قرارگرفت.
در نهایت پس از محاسبه شاخص های آماری، از آزمون t استودنت گروههای مستقل استفاده به عمل آمد و به آزمون 8فرضیه تحقیق مبادرت ورزیده شد. با توجه به فرآیند آزمون فرضیه مشخص گردید كه همه فرضیه های تحقیق رد و فرضیه های صفر تحقیق تایید گردیدند.
فهرست مطالبفصل اول1-1:مقدمه 1-2: موضوع پژوهش 1-3: هدف پژوهش 1-4:فایده واهمیت پژوهش 1-5: فرضیه های پژوهش 1-6:تعریف عملیاتی متغیرها فصل دوم:
پیشینه پژوهش الف:مبانی نظری ب:تحقیقات انجام شده فصل سوم:3-1: مقدمه 3-2:جامع آماری 3-3: نمونه و روش نمونه گیری 3-4:ابزار اندازه گیری 3-5:روش آماری فصل چهارم:تحلیل داده ها
فصل پنجم:5-1: بحث و نتیجه گیری 5-2:محدودیت های تحقیق 5-3:پیشنهادات تحقیق 5-4: خلاصه تحقیق منابع:پیوست: آزمون شخصیتی چندوجهی مینه سوتا(MMPI)
فصل اول1-1:مقدمه1-2:موضوع پژوهش1-3:هدف پژوهش1-4:فاید و اهمیت پژوهش1-5:فرضیه های پژوهش1-6:تعریف عملیاتی متغیرها
1-1:مقدمهبی تردید میتوان گفت یكی از رایج ترین مفاهیم روان شناسی در میان همگان شخصیت است. چنانكه با اندكی توجه در صحبت های روزمره متوجه فراوانی كاربرد این مفهوم می شویم. كاربردهایی كه براساس معانی وتعابیر مختلف قرار دارند گاه دلالت بر صفات و ویژگی های بارز افراد اعم از مثبت معمولی و منفی می نمانید و گاه نشاندهنده مقام و مهارت های اجتماعی هستند.كاربرد دیگر واژه شخصیت زمانی است كه توانش های فرد برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران مورد نظر است.موارد ذكر شده غالبا قضاوت های سطحی و محدود در مورد افراد را بدنبال دارند.اما نظر خبرگان این زمینه یعنی روان شناسان چیز دیگریست.
در تعاریفی كه از شخصیت شده تنوع و اختلاف بسیاری به چشم می خورد كه ناشی از نظریه های گوناگونی است كه نظریه پردازان درباره چگونگی تشكیل و تحول شخصیت و مفاهیم انگیزشی رفتار آدمی دارند(جمالفر،1373ص121)ابتدا باید گفت تمام افراد صرفنظر از خصوصیات مطلوب و نامطلوبشان دارای شخصیت هستند. آنچه موجب تمایز آنها میشود چگونگی ومنحصر بفرد بودن شخصیتهاست. این تفاوت ها را با ابزارهای گوناگونی كه در خود بحث خواهیم نمود میتوان شناسایی كرد.شخصیت یك مفهوم انتزاعی است كه معرف تركیبی از اعمال افكار، هیجانات، و انگیزش های فرد به گونه ای بی همتاست و هیچ دو فردی دارای شخصیت یكسانی نیستند. هر چند كه شخصیت افراد مختلف دارای وجوه اشتراكی نیز می باشند شخصیت یك فرد نسبتا ثابت باقی می ماند اما دو عامل رشد و تجربه می توانند آن را تغییر دهند.
شخصیت، مفهومی است كه به ویژگی های مشخص و ملموس و واكنش های فرد در موقعیت های مختلف اطلاق می شود. واژه شخصیت ترجمه كلمه پرسونالیتی است كه خود از پرسونا ی لاتینی به معنای ماسك اقتباس شده است نقابی كه بازیگران تئاتر به فراخود نقش خود بر چهره می زده اند و بتدریج به خصوصیات اخلاقی و روانی افراد اطلاق شده است. در حالی كه امروزه روانشناسان این مفهوم را به عنوان صفات معتبر و پایدار افراد آدمی به كار می برند.
منظور از شخصیت مجموع كیفیت های موروثی و اكتسابی است كه خصوصیت فرد بوده و او را منحصر بفرد میكند. كیفیت های موروثی یا ذاتی تغییر ناپذیرند و فاقد جنبه اخلاقی بوده و مزاج نامیده می شوند در حالی كه كیفیت های اكتسابی كه منش می نامیم حاصل تجربیات فرد می بانشد و تاحدی تغییر پذیرند و تفاوت های این حوزه است كه مشكلات اخلاقی را پدید می آورد و بیانگر مرحله ای است كه فرد در هنر زیستن بدان رسیده است.
آلپورت كه از او به نام بنیانگذار مطالعات نوین شخصیت نام می برند معتقد است شخصیت سازمان پویایی از سیستم های روان تنی فرد است كه رفتارها و افكار خاص او را تعیین میكند.گیلفورد، چنین اظهار می دارد كه شخصیت الگوی منحصر بفرد صفات شخصیتی است. بالاخره كتل معتقد است كه شخصیت امكان پیش بینی آنچه را كه فرد در موقعیتی خاص انجام خواهد داد فراهم میكند. در مجموع باید گفت این سه به تركیبی از اعمال ،افكار هیجانات وانگیزش های مشخص كه در تعامل او با دیگران نمایان می شود توجه داشته اند.در این باب هنری مورد نظری متفاوت ارائه داده است و به جای اینكه مانند آلپورت و آیزنك به صنعت و تیپ توجه نماید موضوع نیازهای را مطرح نموده و معتقد است آچه موجب شخصیت وپدیداری آن میشود انگیزه ها هستند كه این انگیزه ها را می توانیم در باب نیازها بررسی كنیم.شخصیت یك سازه است كه نمی توانیم آن را ببینم یا تعریف شخصی برایش ارائه دهیم اما با شناسایی عناصری كه به میزان و كیفیت متفاوت آن را تحت تاثیر قرار می دهند و موجب تغییر و دگرگونی و رشد آن می گردند می توانیم به سنجش این سازه بپردازیم. برای این كار از روش های مختلفی چون تست های فرافكن و روان تحلیلی وآزمون های صفات شخصیت و آزمون های عینی استفاده می شود. معروف ترین آزمون فرافكن در جهان تست رور شاخ میباشد كه تاكنون بش از هزار اثر تحقیقی در مورد آن در دنیا انتشار یافته است.
این ابزارها در طی فرآیند شناخت شخصیت افراد و تفاوت های فردی همچنین میتوانند نشان دهنده موارد اختلال ونابهنجاری نیز باشند. زیرا در بعد شخصیت نیز چون دیگر ابعاد وجودی انسان گاه شاهد نابهنجاری ها واختلالاتی هستیم.
وقتی صفات شخصیتی انعطاف ناپذیر و ناسازگارانه بوده واختلال كاركردی قابل ملاحظه یا ناراحتی ذهنی بوجود می آورند تشخیص اختلال شخصیت گذارده می شود (سیاسی ،1371،ص 141)بحث سبب شناسی و درمان و طبقه بندی اختلالات شخصیت در دیدگاههای مختلف تعابیر متفاوتی را داراست كه در این مختصر نمی گنجد.
یكی از اساسی ترین مباحث روان شناسی نظریه های شخصیت است. تا نتوانیم یكی الگویی برای انسان ارائه دهیم نمیتوانیم روی آن كار كنیم. شخصیت یك سازه است كه میتوان آن را در بطن نظریه های دیگر نگاه كرد و به همین دلیل براساس رویكردهای مختلف تعاریف متفاوتی هم برای آن ذكر كرده اند.در اینجا تنها از نظریاتی چند از جمله فروید می گوئیم كه شاید اولین واستوارترین ونافذترین تئوری منش را به منزله یك سیستم كوشش ها كه ماخذ رفتار است پایه گذاری كرد.دیدگاه روان كاوی بنا به شرایط خاص آن زمان كه دوران اتمیزم یا تجربه گرایی بود شخصیت را به شكل تفكیك شده وعناصر متشكله مورد بررسی قرار داده است. فروید ابتدا شخصیت را متشكل از سه جزءخود آگاه، نیمه خود آگاه وناخودآگاه دانسته و سپس تجدید نظر نموده و آن را شامل سه ساخت بنیادی به نام های نهاد ، خود و فراخود عنوان كرد. هر یك از این بخش ها وظیفه خاصی را به عهده دارد. اما تاثیر متقابل آنها در یكدیگر مهمترین عامل در تعادل شخصیت است وتعامل و تعارض پویای این سه ساخت تعیین كننده رفتار است(قرچه داغی، 1372،ص 98)
مروری گذرا نیز به دیدگاه رفتار گرایی داریم: الگویی كه رفتارگرایان بر آن اساس شخصیت را توجیه می كنند همان الگوی یادگیری محرك-پاسخ و الگوی محرك-ارگانیزم-پاسخ است. در الگوی اول شخصیت فرد را صرفا ذاییده نوع پاسخ هایی می دانند كه فرد در قبال محرك های مختلف محیطی از خود نشان میدهد. در الگوی دوم نوع تعبیر و تفسیر و برداشت فرد از محرك ها عامل مهمی در تعیین نوع پاسخ ها و چگونگی رفتار و شخصیت او به شمار می آید. در قالب نظریه رفتاری محرك ها وعوامل محیطی نقش قاطع و تعیین كننده ای در تغییر و تكوین شخصیت دارند و شخصیت افراد تابع محیطی قرار می گیرد كه در آن رشد می یابند.
جدای از تعاریفی كه برای شخصیت ارائه شده در پاره ای دیدگاههای به طبقه بندی هایی نیز بر می خوریم كه در اینجا برای رعایت ایجاز تنها به نمونه هایی بسیار اندك بسنده می كنیم. این تقسیم بندی ها گاه دارای پیشینه تاریخی كهنه هستند. از این جمله تقسیم بندی بقراط است كه همان چهار مزاج معروف دموی،صفراوی، سوداوی و بلغمی میباشد. پس از وی جالینوس نیز بر همین پایه به نتایجی رسید. پس از بقراط معروف ترین طبقه بندی ها از آن كرچمر وشلدن میباشد. این تحقیقات همه مبتنی بر مشاهده تفاوت های فردی در ساختار بدنی وتلاش برای ارتباط دادن این تفاوت ها با شخصیت است.
رویكرد دیگر مشاهده خصایص شخصیتی افرادد مختلف و تلاش برای طبقه بندی آنها بر اساس سنخیتشان بدون توجه به خصوصیات بدنی آنهاست. تقسیم بندی یونگ كه مبتنی بر تیپ درونگرا و برونگرا است و تقسیم بندی آیزنگ كه شخصیت فرد را در دو بعد درونگرایی-برونگرایی واستواری- نااستواری هیجانی تحلیل میكند از این دست می باشند.فروم،شخصیت را متشكل از دو عنصر مزاج و منش می داند و چنین عنوان میكند كه قضاوت ارزشی در مورد مزاج ها تابعی است
از متغیر سلیقه در حالی كه منش ها جنبه اخلاقی دارند و چنانچه معتقد به نسبی گرایی باشیم خواهیم دید كه تفاوت های منشی نیز مربوط به سلیقه اند و تفكیك میان این دو از اهمیت خاصی برخوردار است. فروم سنج های شخصیتی فوق را كه هر یك دارای ویژگی های خاصی هستند مطرح میكند: تیپ پذیرا تیپ استثماركننده،تیپ بازاری، تیپ احتكاری، تیپ مولد، و تیپ ناشیستیك. او معتقد است كه شكل های مختلفی از این سنخ ها را ممكن است افراد داشته باشند اما یك تیپ بیشتر عمل میكند وآن شكل شخصیتی را می سازد. گوناگونی شكل های شخصیتی معلول عوامل چندی است این عوامل موجب دگرگونی و رشد شخصیت می شوند.
آدمی، تكامل و رشد خود را به صورت تغییرات محسوس یا نامحسوس نشان میدهد. انسان ها در اثر گذشت زمان و تبدیل موقعیت ها تغییر می كنند. دگرگونی هایی را كه در اثر مرور زمان به وقوع می پیوندد به رشد نسبت می دهیم اما تغییراتی كه در اثر موقعیت های گوناگون در انسان به وجود می آید نشان دهنده انعطاف پذیری شخصیت میباشد و سازگاری نام دارد(قرچه داغی، 1372،ص99)رشد در اثر دگرگونی و شدن حادث می گردد و ما آنگاه می توانیم صحبت از رشد شخصیت نمائیم كه به تغییر وانعطاف پذیری آن قائل باشیم. پس ابتدا می پردازیم به مسا له ثبات در برابر انعطاف پذیری.دو دسته اعتقاد هست كه یكی ثبات شخصیت را مطرح میكند و معتقد است شخصیت فرد از همان كودكی شكل می گیرد مانند نظریات فروید. اما گروه دیگری هستند كه انعطاف پذیری را قبول دارند و می گویند شخصیت ثبات ندارد مثل اریكسون كه قائل به رشد در طول زندگی است.
رشد شخصیت از نظر بسیاری از دانشمندان متفاوت است.مثلا از دیدگاه فروید شخصیت به وسیله رویدادهای گذشته زندگی تعیین می شود واما یونگ اعتقاد د ارد كه رویدادهای گذشته در تاریخچه نژادی و نوعی فرد و در زندگی او موثر بوده و به شخصیتش شكل می بخشد و نه تنها شخصیت انسان را محصول گذشته می داند بلكه آینده را با تمام اهداف و آرزوهایش در آن موثر می داند و به نظر او انسان همیشه در حال رشد بوده وكوشش وی جهت رسیدن به چیزی در آینده است(پارسا ،1371،ص107)
در مبحث عوامل بر شخصیت باز شاهد همان بحث قدیمی وراثت و محیط هستیم. از یك طرف وراثت گرایان هستند كه می گویند نود درصد رفتارهای مان منتج از ژن های ماست كه منظور اطلاعاتی است كه از طریق DNA انتقال پیدا میكند یعنی سلول های متفاوت جنسی و در انتها ساخت یك انسان جدید و نمودار شدن یك صفات مشخص. از طرف دیگر محیط گرایان هستند و رفتارگرایان مانند واتسون كه معتقدند هر چه هست محیط است و این ذهن لوح سفیدی است كه به مرور به واسطه تاثیرات محیطی نقوشی روی آن بسته می شود. گفتنی است این گروه اختلالات شخصیتی را نیز نتیجه عوامل نامساعد محیطی و نابهنجاری های جامعه می دانند. این دو دیدگاه افراط و تفریط دارند ودیدگاه درست تر این است كه تعامل بین این دو موجب می شود یك سری صفات از راه وراثت منتقل شوند و در اثر میان كنش با محیط شخصیت ساخته شود. از میان معتقدان به تعامل محیط و وراثت ریموند. بی .كتل را می توان نام برد.
شخصیت سازه ای است كه با بالا رفتن سن آدمی پیچیدگی بیشتری می یابد به طوری كه هر چه زمان می گذرد رفتارها و واكنش های كلی كودك شكلی اختصاصی تر به خود می گیرند و نهایتا شخصیت سازمانی پویا و پایدار می شود كه حاكم بر رفتار فرد است و به نسبت انسجام و وحدت درونی خود در موقعیت های مختلف واكنش های مقتضی از خود نشان میدهد(شفیع آبادی، 1373،ص115)
در این فرآیند رشد و تحول عوامل بسیاری دخلیند كه در بحث وراثت می توان مفاهیمی چون:هوش ،استعداد،یادگیری ،حافظه ،خلاقیت ،انگیزش پذیری و… را مطرح نمود.همچین نحوه عملكرد غدد درون ریز از اهمیت بالایی برخوردار است. در مجموعه عوامل محیطی، ابتدا محیط قبل از تولد را داریم كه تحت تاثیر عواملی چون رحم مادر، تغذیه و بهداشت تن و روان مادر قرار دارد. سپس به محیط بعد از تولد می رسیم كه عناصری چون: والدین، خانواده، تغذیه، مدرسه، فرهنگ و وضعیت اقتصادی اجتماعی را در بر می گیرد.
وقتی عوامل موثر بر شخصیت را در بعد محیط بعد از تولد مورد بررسی قرار دهیم بی شك یكی از برجسته ترین عناصر مسائل جنسی است و ما بنا داریم از میان این عوامل با تاكید بیشتری به این بخش بپردازیم:بی تردید تمایلات جنسی شخص، چنان با كل شخصیت او در هم آمیخته و بر برداشت او از خود روابط او با دیگران والگوهای كلی رفتار او اثر می گذارند كه صحبت از شخصیت منهای مسائل جنسی به عنوان پدیده ای مستقل در واقع غیرممكن است. تمایلات جنسی هر شخص بستگی به سه عامل پیوسته به هم دارد: هویت جنسی او، جنسیت او، و رفتار جنسی او. این عوامل كه در رشد، پیشرفت، وعملكرد شخصیت و تاثیرپذیری آن توسط تمایلات جنسی، تاثیر می گذارند مجموعه عوامل روانی-جنسی نامیده می شوند. واضح است كه تمایلات جنسی چیزی بیشتر از سكس فیزیكی، خواه با مقاربت و خواه بدون آن و چیزی كمتر از تمام وجوه رفتار معطوف به كسب لذت است. رفتار جنسی انسان گوناگون است و تحت تاثیر متقابل عواملی پیچیده قرار دارد.
رفتار جنسی را میتوان در دو حوزه بهنجار و نابهنجار بررسی نمود هر چه تعریف دقیق هر یك از این دو شكل به نظر می رسد اما رویهمرفته رفتار جنسی نابهنجار را آسان تر می توان توصیف نمود: یعنی رفتار جنسی كه برای خود یا دیگری مخرب است قابل هدایت به سوی یك شریك جنسی نیست تحریك اعضا جنسی اولیه را مستثنی میدارد به طور نامتناسبی با اضطراب و احساس گناه همراه است و حالت جبری دارد. با این حال تعیین مرزی دقیق و قاطع خالی از اشكال نیست. مثلا گاه روابط جنسی خارج از محیط زناشویی.خود ارضایی، وانواع مختلف تحریكات جنسی كه به اعضای غیر از از دستگاه جنسی اولیه مربوط می گردد، بسته به زمینه كلی، باز هم ممكن است در محدوده بهنجاری قرار بگیرد.
در طبقه بندی نابهنجاری های رفتار جنسی ابتدا پارافیلیاها و سپس اختلالات كنشی جنسی و سایر اختلالات جنسی هستندكه در فصول بعدی به تفصیل مورد بحث قرار خواهند گرفت.1-2:موضوع پژوهشبررسی ویژگی های شخصیتی زنان سرد مزاج با آزمون MMPI.
1-3:هدف پژوهشدر پژوهش حاضر هدف عمده انجام یك تحقیق علمی است كه مبتنی بر مسائلی فرهنگی-بومی ایران عزیزمان باشد و در حد بار علمی خود در مقام پاسخدهی به سوالات وابهامات موجوددر این زمینه برآید. در این پژوهش سعی خواهد شد با شناسایی ویژگی های شخصیتی زنان سرد مزاج، كه به دلیل فقدان تجربه ارگاسم همواره دچار رنجی پنهان وخاموش بوده اند قدمی هرچند كوچك در راه شناخت و رفع این مفصل برداشته شود. باشد كه تحقیقاتی از این دست بتوانند رهگشای راهی شوند كه شادكامی جنسی را برای زنان مطلوب به ارمغان آورد.
همچنین تلاش در جهت هر چند پربارتر نمودن حیطه پژوهش های روان شناسی در ایران از جمله هدف های این تحقیق میباشد.
1-4:فایده و اهمیت پژوهشبی تردید یكی از تمایلات اساسی انسان نیاز جنسی است و با اینكه عدم ارضا ی آن متضمن هیچ انحرافی از تعادل زیستی نیست و تا اندازه ای مستقل از محرومیت و سیری است اما علاوه بر اینكه متضمن بقای نوع است به طور غیرمستقیم می تواند بر مسائل و نیازهایی كه موجب تعادل زیستی می باشند تاثیر بگذارد. ارضای صحیح غریزه جنسی نقش اساسی در آرامش روح و روان انسان دارد واگر این نیاز راضا نشود عوارض وناراحتی های روحی فراوانی را برای شخص ایجاد خواهد كرد. این مشكل غالبا در ناسازگارهای خانوادگی نقشی را در پشت پرده بازی میكند كه با یك نگاه روان شناسانه می توان آن را كشف نمود.
چگونه است میان اشخاص كه علی الوصول باید به هم علاقمند و دوستدار یكدیگر باشند مجادله در می گیرد و صحبت های تلخ رد و بدل می شود به نیروهای مختلفی میتوانند اسباب فرسودگی احساسات خوشایند را بعد از ازدواج فراهم سازند.به جرات میتوان گفت یكی از عمده ترین این نیروها برآورده نشدن انتظارات در زمینه مسائل جنسی است در حالی كه اگر همسران از آنچه خود و شریك زندگی هشان را راضی تر میكند اطلاع و درك بیشتر داشته باشند می توانند به روابط خود غنای بیشتری ببخشند.
موضوع مورد پژوهش ما یعنی سردمزاجی ما یعنی سردمزاجی زنان دقیقا در همین حیطه قراردارد.متاسفانه در جامعه ما در این مورد بررسی های لازم به عمل نیامدها است. به نظر می رسد این فقر پژوهشی را بتوانن با توجه به شرایط و ویژگی های خاص كشور ما تبیین نمود. برای مثال در جامعه مذهبی ماممنوعیت های خاصی در حوزه مسائل جنسی به معنای نیرویی كه ظواهر و نمودهای آن بایستی آشكارا مورد بررسی قرار نگیرد ایجاد شده است . از جانب دیگر مردم خود به دلیل شرم و حیاء خاص جامعه ایرانی قادر به بیان صریح مسائل جنسی خود نیستند. در نتیجه نیاز مبرمی برای انجام تحقیقاتی كه متكی بر فرهنگ خود میباشد احساس می شود.مسلما راه حل هایی كه در محافل پزشكی و غیره برای این معضل در نظر گرفته می شود چنانچه براساس تحقیقات مبتنی بر فرهنگ بومی ایران باشد بسیار سودمندتر و كاراتر از زمانی خواهد بود كه از مدل های غربی استفاده شود. معضل فوق را كافی است تنها در بعد خانواده مدنظر قرار دهیم تا متوجه گستردگی ابعاد آن چه از لحاظ ایجاد محیطی آشفته برای فرزندان و لطمه به نقش تربیتی و سازنده خانواده و چه از لحاظ كاهش بازدهی اقتصادی و.. شویم.
از آنجایی كه بیش از 80% مسائل وا ختلالات جنسی منشا روانی دارند، این مبحث در روان شناسی جایگاه خاصی دارد و شایسته است كه برای هر چه پربارترین نمودن این حیطه تلاش های لازم صورت گیرد.1-5:فرضیه های پژوهشفرضیه های این پژوهش به ترتیب عبارتند از:-فرضیه های صفر1-HO –تفاوت معنی داری بین میزان هیپوكندریای زنان سردمزاج وعادی وجود ندارد.2-HO-تفاوت معنی داری بین میزان افسردگی زنان سرد مزاج وعادی وجود ندارد.3-HO-تفاوت معنی داری بین میزان هیستری زنان سرد مزاج وعادی وجود ندارد.
4-HO-تفاوت معنی داری بین میزان سایكوپاتی زنان سرد مزاج وعادی وجود ندارد.5-HO-تفاوت معنی داری بین میزان پارانوئیای زنان سرد مزاج وعادی وجود ندارد.6-HO-تفاوت معنی داری بین میزان اضطراب و تنش زنان سردمزاج و عادی وجود ندارد.7-HO-تفاوت معنی داری بین میزان اسكیزوفرنیای زنان سرد مزاج و عادی وجود ندارد.8-HO-تفاوت معنی داری بین میزان مانیای زنان سسرد مزاج وعادی وجود ندارد.فرضیه های خلاف1-HA-تفاوت معنی داری بین میزان هیپوكندریای زنان سرد مزاج وعادی وجود دارد.2-HA-تفاوت معنی داری بین میزان افسردگی زنان سرد مزاج وعادی وجود دارد.3-HA-تفاوت معنی داری بین میزان هیستری زنان سرد مزاج و عادی وجود دارد.
4-HA-تفاوت معنی داری بین میزان سایكوپاتی زنان سرد مزاج و عادی وجود دارد.5-HA-تفاوت معنی داری بین میزان پارانوئیای زنان سرد مزاج وعادی وجود دارد.6-HA-تفاوت معنی داری بین میزان اضطراب و تنش زنان سرد مزاج وعادی وجود دارد.
7-HA- تفاوت معنی داری بین میزان اسكیزوفرنیای زنان سرد مزاج وعادی وجود دارد.8-HA-تفاوت معنی داری بین میزان مانیای زنان سرد مزاج وعادی وجوددارد.
1-6:تعریف عملیاتی متغیرها1)زنان سردمزاج: در این تحقیق اصطلاح زنان سرد مزاج به افرادی اطلاق می شود كه در بیش از 50% موارد فعالیت های جنسی خود، توانایی رسیدن به مرحله ارگانیسم را ندارند( اسلامی نسبت بجنوردی، 1373،ص43)2)زنان طبیعی: در این تحقیق اصطلاح زنان طبیعی به افرادی اطلاق می شود كه در بیش از 50% موارد فعالیت های جنسی خود، توانایی رسیدن به مرحله ارگاسم را دارند.3)ویژگی های شخصیتی: در این تحقیق با توجه به اینكه از آزمون MMPI برای بررسی شخصیت استفاده میشود، بنابراین ویژگی های شخصیتی شامل آن چیزیست كه با تست 71 سوالی MMPI سنجیده می شود( ضیائی فرد،1374،ص17).
فصل دومپیشینه تحقیق
الف:مبانی نظریب:تحقیقات انجام شده
الف:مبانی نظریدر این فصل به توضیح پیرامون نظریه های مرتبط با موضوع می پردازیم. قبل از شروع بحث، ابتدا به طور اجمالی نظریه و نظریه پردازی را بررسی می كنیم:
كرلینگر می گوید: نظریه یعنی مجموعه مفاهیم، سازه ها، تعاریف و قضایای مرتبط با هم كه از طریق تشخیص روابط بین متغیر و به منظور تبیین و پیش بینی پدیده ها، یك نظر نظامدار در مورد آن پدیده ها ارائه میكند. حال ممكن است این سوال مطرح شود كه چرا باید به دنبال نظریه برویم؟این مسئله ای است كه در سال های اخیر مورد بحث وگفتگو قرار گرفته است. اصولا بی نظریه بودن وضع معتبری در روان شناسی نیست و نظریه پردازی جز لازم و فرایند پویای روان شناسی است و ما اغلب بدون داشتن یك نظریه حتی نمی دانیم از كجا شروع كنیم.
لازم به ذكر است كه نظریه های هیچ وقت صحیح یا غلط نیستند، گر چه دلالت ها و استناج های ناشی از آنها ممكن است صحیح یا غلط باشد. یك نظریه تنها براساس شاخص هایی می تواند مفید یا غیرمفید باشد و نمی توان حكم به اثبات یا نفی آن كرد.هر نظریه مانند یك فیلتر عمل می كند، یعنی هر نظریه اجازه ورود یك سری پیش فرض ها را به درون خود میدهد و یك سری دیگر را اجازه نمی دهد. هر نظریه به ما امكان میدهد اولا اهدافی را كه از مطالعه داریم از طریق پیش فرض هایی كه در نظریه هست مشخص كنیم و ثانیا به سوال هایی كه برایمان پیش می آید با آن پیش فرض ها پاسخ دهیم(جمالفر، 1373،ص 79)گفتنی ست محدود كردن خود به چهار چوب یك نظریه لذتی ندارد و باید تمام نظریه های اساسی را خواند و درك كرد وسپس آن اصول و مفاهیمی را كه برای موقعیت های خاص با ارزش هستند انتخاب كرد و به كار بست.اما فایده نظریه های مربوط به شخصیت به خصوص در این است كه در برابر تحقیقات تجربی و آزمایشگاهی كه فقط گوشه ها یا جنبه های محدودی از شخصیت را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهند، در باره ارتباط این گوشه ها یا جنبه ها و در نتیجه در باره چگونگی تشكیل و تحول شخصیت به بحث و تحقیق می پردازند.
نظریه های مربوط به شخصیت هر چند كه با هم فرق دارند، اما در بعضی موارد واصول شباهت هایی دارند از این رو سعی شده است بر مبنای این شباهت ها به نوعی طبقه بندی صورت گیرد یعنی هر چند نظریه زیر یك عنوان كلی آورده شود.البته ممكن است نظریه ای كه به یك اعتبار در طبقه ای آمده است به اعتباری دیگر در طبقه ای دیگر قرار گیرد. در نتیجه هیچ طبقه بندی نمی تواند خالی از عیب و نقص باشد وقطعی محسوب گردد(جمالفر، 1373،ص112)
تعریف شخصیت از نظر روان شناسی:واژه شخصیت به شیوه های مختلفی تعریف شده است مثلا در اصطلاح عامه لفظ شخصیت به معنی هیبت شهرت و به طور كلی هر نوع صفت اخلاقی برجسته ای است كه سبب امتیاز خود آدمی شده و به خاطر آن صفت از جانب دیگران مورد احترام قرار می گیرد. در اصطلاح روان شناسی آن چیزی كه بسیار جلب توجه میكند گوناگونی تعریف هایی ست را از جانب دانشمندان این علم در مورد شخصیت ارائه شده است (سیاسی ،1371،ص87)اما به رغم این اختلاف ها،نظریات اغلب روان شناسی دارای وجوه تشابهی به شرح زیر است:الف)شخصیت نوعی سازمان یا ساختار فرضی ست. به عبارت دیگر شخصیت نوعی پدیده غیرملموس است كه شناخت آن بر پایه تفسیر رفتار بیرونی فرد میسر می گردد.ب) تمامی افراد از نظر خصوصیات شخصیتی، متفاوت از یكدیگر بوده و هر شخص واحدی منحصر به فرد ویكتاست.
ب)تمامی افراد از نظر خصوصیات شخصیتی، متفاوت از یكدیگر بوده و هر شخص واحدی منحصر به فرد ویكتاست.پ)شخصیت پدیده ای تكاملی وتدریجی ست كه به واسطه اثرپذیری از عوامل وراثتی و محیطی رشد و تكامل می یابد.
در اصل تعریف شخصیت از دیدگاه هر دانشمند یا هر مكتب وگروهی به نظریه یا تئوری خاص آنها بستگی دارد. اما به طور كلی شخصیت را میتوان از نقطه نظر روان شناسای به صورت زیر تعریف كرد:«شخصیت مجموعه ای سازمان یافته و واحدهای متشكل از خصوصیات نسبتا ثابت و مداوم است كه در مجموع یك فرد را از فرد دیگر متمایز می سازد(سیاسی، 1371،ص88)
دیدگاههای متفاوت در زمینه شخصیت:ابتدا مروری داریم بر نظریه های مبتنی بر خلق و خوی كه دارای پیشینه كهنی هستند:از این دست میتوان نظریه بقراط(377-؟ 460 ق.م) را نام برد. او كه پدر پزشكی نام گرفته و قسم نامه اش هنوز توسط دانشجویان پزشكی هنگام فارغ التحصیل خوانده می شود فكر می كرد انسان دارای چهار نوع خلط میباشد كه این اخلاط قابلیت تاثیرگذاری روی مزاج را دارند و از این طریق موجب تغییر رفتار و شخصیت فرد می شوند. این چهار خلط عبارتند از:خون، كه افراد را شاد و خوشبین می سازد، بلغم، كه افراد را خونسرد و بی رگ و بی عاطفه می سازد، صفرای سیاه، كه موجب غمگینی و افسردگی می گردد، و صفرای زرد، كه افراد را صفراوی و زود خشم می سازد.پس از او تئوفراستوس(287-372ق.م) در كتاب منش ها، تیپ های متملق و ریاكار و خسیس و … را كه بیشتر نامطلوب بودند معرفی نمود.سپس جالینوس (201-131ب.م) سیستم چهارگانه بقراط را به نه نوع مزاج گسترش داد در قرآن نیز مقولات روان شناسی با معانی مختلفی مورد توجه قرار گرفته است. از شخصیت با عنوان نفس یاد شده و به عنوان مثال در سوره انعام آیه 70 به این صورت به شخصیت انسان اشاره شده:ذكر به آن تبسل نفس بما كسبت (و پند بده به آن كه نفس آن چه كسب كند بدان گرفتار میشود)در این جا نفس همان مجموعه حالات روانی ست كه خاصیت اداركی ،انفعالی، و افعالی دارد و بر مبنای این سه خصوصیت خود را می سازد و شخصیت خود را شكل میدهد و به صورت جوهری مجرد میباشد كه مستقل از بدن و حاكم بر آن است. دانشمندان اسلامی چون:كندی،فارابی، ابن سینا، و غزالی نیز در این زمینه كارایی ابزار داشته اند و غالبا تحت تاثیر عقاید گذشتگان، چون ارسطو بوده اند(پارسا، 1371،ص14)
نظریه تحلیلی فرویددر باب نظریات معاصر ابتدا از زیگموند فروید (1939-1856) می گوئیم. با و جود تمام انتقاداتی كه به او وارد شده،نمی توان منكر عظمت موفقیت های فروید شد. رساله فروید شد.رساله فروید نگرش ما را نسبت به طبیعت انسان وحتی خود فرهنگ غربی تغییر داد وتمام این ها می تواند نشان دهنده خارق العاده بودن مغز فروید باشند. فروید چون كپرنیك، داروین، ماركس وانیشتاین انقلابی عظیم در شیوه تفكر ما در مورد جهان و خودمان بوجود آورد، پس جادارد چند جمله ای راجع به شخصیت خود فروید صحبت كنیم:
او با شخصیتی عظیم، عطش شدیدی برای درك حقیقت و ایمان پایان ناپذیری به خود و جرئتی خستگی ناپذیر داشت كه همه چیز را بر سر ایمان خود می نهاد. او استعداد شگرف تمام نشدنی داشت ، فروید را پدر روان كاوی خوانده اند میتوان او را به حق پدر نظریه های مربوط به شخصیت نیز دانست امروزه زمینه روان شناسی او با عنوان روان شناسی نیروی اول كاربرد علمی و عملی زیادی دارد فروید در این نظیه سه وجه عمده را مطرح میكند:
سازمان شخصیت سطح هوشیاری پویایی شخصیت از نظر فروید شخصیت از سه بخش تشكیل شده:نهاد، خود و فراخود.نهاد آن بخش از شخصیت است كه از ابتدای تولد به ما وجود دارد و یك ماهیت صرفا زیستی ست، به عبارت دیگر نیاز زیستی ست و بر اساس اصل لذت عمل میكند. یعنی هر آن چه كه لذت برانگیز است جذب و هر آن چه را كه دردز است دفع میكند با این همه بر خلاف عقیده رایج نهاد همیشه منبع بدی و فساد نیست و با آن چه به نفس اماره تعبیر می شود فرق دارد. این نیروی نهاد است كه آدمی را برای رفع احتیاجات اولیه زندگی به فعالیت وا می داردو چون ضمنا تابع اصل لذت است با مصرف كردن انرژی حیاتی از تنیدگی ها و ناراحتی ها می كاهد و تعادل حیاتی را برقرار می سازد (منصور 1373،ص122)نهاد البته خواهش های نامقبول واحیانا زیان بخش هم دارد ولی او تنها عامل فعال نیست تا آدمی را بی بند و بار بگذارد تا هر چه می خواهد بكند بلكه همیشه با خود و فراخود كه سطوح دیگر شخصیت هستند آمیخته و در كار است. فقط در كودكان خردسال كه هنوز از اصل و واقعیت خبری ندارند و در بعضی مبتلایان به بیماری های روان پریشی است كه یكه تاز میدان است و با پیروی از اصل لذت همه نیروی روانی را كه در اختیار دارد برای ارضای خود به كار می اندازد (منصور ،1373،ص122).من یا Ego مهم ترین جز شخصیت است كه براساس اصل واقعیت عمل كرده و بین نظام شخصیت و واقعیت بیرونی ایجاد رابطه میكند. اما كاركرد مهم ایگو ایجاد رابطه می كنند. اما كاركرد مهم ایگو ایجاد تعادل بین خواست های بدون حد نهاد با سركوبی هاو باید و نبایدهای سوپرایگو است. یعنی به نوعی نقش یك واسطه یا تعادل بخش را بازی میكند. فراخود یا Super Ego قسمتی از شخصیت است كه ارزش ها و مفاهیم و باید و نبایدهای جامعه و سیستم خانواده را منعكس میكند و به نوعی تشكیل دهنده وجدان در شخصیت است و صرفا براساس ارزش های اجتماعی رشد میكند و با تكانه های نهاد با قدرت تمام مخالفت میكند.
رشد این قسمت ها بدین صورت است كه در ابتدای تولد، نهاد وجود دارد و كودك تمام نهادش چیزهایی است كه از آنها لذت می برد مثل خوردن، خوابیدن، و دفع كردن.نهاد قانونمندی نمی شناسد و تا 17 ماهگی این نهاد است كه حرف اول را می زند. ایگو بعد از سن 18 ماهگی در كودك كم كم تحقق می یابد و می فهمد كه خواست هایش را باید به تعویق بیاندازد تا در یك موقعیت خوب بتواند برآورده كند. ایگو تا سن سه سالگی از نظر فروید كامل می شود و پس از آن سوپر ایگو شروع به رشد میكند و تا سن پنج یا شش كامل می شود. منبع نیروی این سه بخش لیبیدو نام دارد. لیبیدو به دو منبع عمده بستگی دارد: انگیزه های مرگ و انگیزه های زندگی. انگیزه های مرگ، همیشه در راه تخریب گری و بر ضد زندگی است در حالی كه انگیزه های زندگی همیشه در راه لذت بردن وكسب نیازهاست این غریزه ها ممكن است با یكدیگر تركیب شوند یا یكدیگر را خنثی كنند و یا جای یكدیگر را بگیرند. فروید بدلیل دید منفی خود می گفت: در نهایت این انگیزه مرگ است كه غالب می شود. فروید می گوید: ایگو حكم یك سواركار را دارد كه هدایت به اسب سركش نهاد،فراخود، وواقعیت بیرونی را به عهده می گیرد( شاملو، 1372،ص92).
رشد روانی –جنسی از نظر فروید این مسیر را طی میكند: كودك در ابتدا تولد زیست مایه لیبیدو و در جسمش در حال حركت است. اولین محمل این زیست مایه دهان است كه فروید بدان دوره دهانی می گوید. اما خود این دوره هم به دو دوره تقسیم می شود: دوره دهانی نگهدارنده دوره دهانی پرخاشگرانه. پس از سن 18 ماهگی كودك وارد دوره مقعدی می شود. در این دوره لیبیدو در مقعد متمركز می شود.یعنی كودك از طریق مقعد كسب لذت میكند كه این نیز شامل دو دوره است: دوره مقعدی آزارگرانه،دوره مقعدی نگهدارنده در دوره بعدی كه فالیك نام دارد، تمركز لیبیدو و روی آلت كودك قرار می گیرد وكودك از اینكه با آن بازی كند و آن را كشف نماید لذت می برد. البته نه لذت جنسی بزرگسالان بلكه لذت می برد.البته نه لذت جنسی بزرگسالان بلكه لذت كشف خود، در این موقع است كه شرایط روانی كم كم برای كودك جلوه میكند چرا كه دخترها می شوند آلت جنسی ندارند و پسرها آلت دارند. فروید مهمترین دوره را دوره فالیكمی داند. در این دوره یعنی سه سالگی به بعد درست زمانی است كه سوپر ایگو در حال تشكیل است.ویژگی مهم این دوره عقده ادیپ و عقده الكترا است. در این دوره كودك نسبت به والد نا همجنس خود علاقه پیدا میكند از طرفی والد همجنس خود را یك رقیب برای عشقش می داند و از طرفی هم او را یك حامی وپشتیبان برای خود حس میكند. در این سن مساله مهم دیگر وجود اضطراب اختگی و رشك آلت است. پس از دوره فالیك امیال جنسی كاهش پیدا می كندو در دوران مدرسه او وارد دوه هفتگی می شود.در اینجا او دیگر از خودش جدا شده و روی محیط اجتماعی سرمایه گذاری میكند. پس از سن دوازده سالگی همراه با شروع و بلوغ جنسی، مجددا امیال جنسی بیدا می شوند اما این بار محمل امیال جنسی نه در خود فرد كه در جنس مخالف است كه به آن مرحله تناسلی گویند. در این مرحله فرد به دنبال یك یا چند شریك جنسی است تا حوزه عمل اجتماعی و جنسی اش را گسترش دهد و آنها را ارضا نماید.
گذر از این مراحل برای هر كسی بدون ایراد نیست. خوب ارضا نشدن یا ارضا بیش از حد می توانند تولید اشكال كنند. این حالت عدم تعادل در ارضا تثبیت نام دارد. مهمترین عاملی كه در دوره دهانی موجب تثبیت می شود نحوه از شیر گرفتن كودك است.در مرحله مقعدی آموزش آداب توالت و در دوره فالیك آنچه موجب تثبیت می گردد عدم حل عقده ادیپ و الكترا است پس از برطرف شدن این عقده ها می توان گفت از لحاظ روان كاوی شخصیت فرد كامل شده است(جمالفر ،1373،ص95)
فروید مفهوم دیگری را با عنوان سطوح هوشیاری مطرح میكند كه شامل خودآگاهی نیمه خودآگاهی وناخودآگاهی است. از دیگر مفاهیم مطروحه در روان كاوی ،اصطراب ومكانیزم های دفاعی است. از نظر فروید علت عمده تمام بیماری های روانی اضطراب است و اضطراب یعنی درد روانی ، یعنی آن حالت ناخوشایند وانتظار از وقوع یك حادثه كه این حالت را خود محتمل می شود و در اینجا خود مجبور به انجام كاری است و سیستمی را به كار می برد كه مكانیزم دفاعی نام دارد.كاربرد این مكانیزم ها در حد متعارف در تمام افراد یك امر بدیهی است. مهمترین مكانیزم دفاعی،سركوبی است. از دیگر مكانیزم های فرافكنی، تثبیت ، والایش، همانند سازی ،دلیل تراشی، ایزولیشن و… را می توان نام برد( شاملو،1372،ص83).نظریه زیستی اجتماعی آلپورتگوردن آلپورت (1967-1897) راجع به صفات بحث میكند و پلی می زند بین رویكردهای قدیمی و خلق و خوی شخصیت و نظریه های كنونی.وی شخصیت را اینگونه توصیف می نماید: شخصیت یك نظام پویا از سیستم های روان تنی است كه نحوه تفكر و عمل ما را مشخص میكند.او معتقد به آمیختگی و هماهنگی فعالیت های جسمی و روانی است و می گوید ویژگی های بدنی و مزاج و هوش،مواد خام شخصیت هستند. او ساختار شخصیت را یكی انگیزش می داند و یكی صفات. انگیزه عامل اصلی رفتار است و در دوران مختلف زندگی تغییر میكند و تحول شخصیت مستلزم تغییر و تحول در انگیزه ها میباشد. او خصوصیات انگیزه را اینگونه ذكر میكند: انگیزه ها همزمان و معاصر هستند متنوع و گوناگونند، هدفدار هستند و منحصر به فرد نیز می باشند. آلپورت این خصوصیات را در دفاع از تفاوت های فردی عنوان میكند. او صفات عناصر سازنده شخصیت می داند و میگوید صفت ساختار عصبی روانی است كه به بسیاری از محرك ها عملا یكسان پاسخ میدهد.او صفات را تقسیم بندی میكند و یكسری را صفات اعظم یا كاردینال می نامد كه تمام زندگی فرد را در بر می گیرد و هدف های اصلی او را در زندگی تامین می كمند. دوم صفات مركزی یا همان خوی و خصلت نافذ افراد است اما مثل صفت اعظم جهت دهنده زندگی نمی باشند. یكسری نیز صفات ثانویه هستند كه به طور بارز و آكشار نمود نمی یابند بلكه در كنار باقی انواع صفات و درموقعیت های خاص آشكار می شوند.
مفهوم دیگری كه آلپورت مطرح میكند خودمختاری كاركردی است ومی گوید برخی صفات به اینصورت پیدا می شوند كه فرد ابتدا آنها را به طور اداری انجام میدهد اما پس از مدتی به صورت غیرارادی واتوماتیك در می آیند.فرد این كارها را نه برای ارضای نیازهای اجتماعی یازیستی یا پاداش كه به خاطر خودش انجام میدهد وی با اعلام این مفهوم از دیگر نظریه پردازان كه گفته اند انگیزه های انسان از انگیزه های بنیادی فیزیولوژیابی گرفته شده و والایش یافته و از نظریه پردازان یادگیری اجتماعی جدا گردید. همچنین تاكید او درباره یكتایی فرد در بررسی و تحقیق شخصیت افراد تاثیر فراوان داشته و مقام والای آلپورت در روان شناسی نمی تواند مورد تردید باشد(سیاسی ،1371،ص120)نظریه تحلیل عوامل ریموند، بی.كتلاصولا همه كسانی كه درباره شخصیت نظریه آورده اند مقصودشان دست یافتن به متغیرها یا عواملی بوده است كه بتوان به وسیله آنها به توصیف و توجیه چگونگی رفتارها پرداخت. برای این منظور از روش های روان درمانی، روان شناسی حیوانی،و تحقیقات آزمایشگاهی بیشتر استفاده شده است اما عده ای مانند كتل و آیزنك بیشتر روش آماری را به كار برده اند( منصور،1373،ص97)ریموند .بی.كتل(1905تولد) شخصیت را اینگونه تعریف میكند: شخصیت چیزی است كه اجازه میدهد پیش بینی كنیم آدمی در اوضاع واحوال معین چه رفتاری خواهد داشت. او می گوید ماهیت شخصیت از این مفاهیم درست شده است:صفت یا خصلیت ،ارگ ، متاارگ، خود،معادله تشخیص. منظور او را صفت یك ساخت ذهنی و یك استنتاجی است كه از مشاهده رفتار بدست آمده و پایداری آن را می رساند سپس تقسیم بندی هایی برای صفت ذكر میكند.معنای ارگ و متاارگ را نیز چنین بیان می دارد:ارگ استعدادی است فطری كه به دارنده آن اجازه میدهد برای واكنش در برابر طبقات معینی از امور آمادگی بیشتری پیدا كند تا در برابر امور دیگر . به عبارت دیگر ارگ صنعتی عمقی، سرشتی، و با تحرك است وآدمی آن را هنگام زادن با خود به دنیا می آورد حال آنكه متاارگ صنعتی عمقی است كه جنبه انگیزشی دارد و ناشی از محیط است و در جریان زندگی در نتیجه تجارب شخصی و تاثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی به وجود می آید( منصور،1373،ص125)كتل می گوید:خود دو نوع است:اول خود واقعی كه وقتی آدمی عقلش به جا است به آن معرفت دارد و قبول دارد كه همان موجودیست كه می شناسد و دوم خود خیالی یا آرمانی، یعنی آنكه شخص آرزو میكند باشد، رشد ونمو طبیعی آدمی سبب می شود این دو نوع خود، به هم بپیوندد تا آنجا كه آگاهی به خود شامل آن هر دو گردد. معنای معادله تشخیص مانند یك فرمول ریاضی است. كه وسیله اندازه گیری دقیق صفات عمقی را پیدا كرده و تاثیر عوامل محیط را روی آن صفات معین میكند.كتل برای مطالعه شخصیت از سه منبع اطلاعاتی استفاده كرده است:1)Data-L:شامل اطلاعاتی است كه به گذشته فرد مربوط می شود.
2)T-Data:شامل اطلاعاتی است كه از طریق اجرای آزمون های مختلف عینی روی شخص به دست می آید.3)Q-Data: اطلاعاتی است كه از طریق اجرای پرسشنامه یا مصاحبه ای كه با فرد یا آشنایانش انجام می گیرد حاصل می شود.كتل اینها را عناصر صفت می نامد. وی اطلاعات بدست آمده از هر منبع را با اطلاعاتی كه ازمنابع دیگر به دست آمده بود همبسته كرد و یك ماتریس همبستگی ایجاد شد و سپس برای آگاهی از اینكه چه مقدار از عوامل برای همبستگی های چند متغیمیری گوناگون به كار می روند، از تحلیل عوامل استفاده كرد(1)كتل می گوید: اگر بحث از شخصیت نتواند چیزی را به اثبات برساند و اندازه بگیرد و به حساب در آورد باید نامش را فلسفه یا هنر گذاشت نه نظریه شخصیت در روان شناسی او رشد و تحول شخصیت را بیش از هر چیز مربوط به تغییر یافتن ارگ ها و برقرار شدن متاارگ ها و سازمان یافتن خود می داند. سرعت وسعت این رشد و تحول هم به اعتقاد او وابسته است به عمل هوش و در جه استعداد و قدرت حافظه است.او همچنین درباه تاثیر وراثت ومحیط در تشكیل شخصیت تحقیقات فراوانی كرده است و با وجود رسیدن به نتایجی چند می گوید: ما هنوز از جزئیات عمل این دو عامل به قدر كافی اطلاع دقیق به دست نیاورده ایم دو عامل به قدر كافی اطلاع دقیق به دست نیاورده ایم (نیكخو،1374،ص25)او با استفاده از فهرست صفات شخصیت كه توسط آلپورت تدوین شده بود ساختن آزمون شخصیتی خود را آغاز كرد. كتل این فهرست را به 171 صفت و سپس به 36 صفت تقلیل دارد كه آنها را صفات سطحی یا ویژگی های روساختی نامید. پژوهش های بعدی وی از طریق تحلیل عاملی،16 عامل متمایز، كه همه تغییرات 36 بعد شخصیت را تبیین میكند فراهم كرد. بدین صورت كتل شخصیت را به 16 بعد اساسی كه آنها را صفات عمقی یا ویژگی های پایه نامید كاهش داد.تا اینجا سعی شد نظریات مربوط به شخصیت تا جائی كه در حوصله بررسی حاضر می گنجید ذكر شود.بحث اختلالات جنسی و شخصیت:بحث درباره شخصیت بدون در نظر گرفتن دیگر ابعاد وجودی انسان كاری عبث و بیهوده است . انسان یك واحد كلی است كه هر یك از اعمالش و وابسته به سایر اعمال ومتاثیر از آنهاست و درك آن عمل بدون شناخت این زمینه به درستی میسر نیست. اگر قرار است پژوهشی در زمینه اختلالات جنسی انجام شود بدون شك بایدبخش وسیعی از این بررسی به بحث پیرامون شخصیت اختصاص یابد همانگونه كه بررسی ویژگی های شخصیتی بدون در نظر گرفتن تاثیر مسائل جنسی غیرممكن به نظر می رسد(اسلامی بجنوردی،1373،ص32)اصولا تمایلات جنسی هر فردی به طوری با كل شخصیت او امتزاج یافته است كه تاثیر آن بر خودپنداره شخص و تعامل او با افراد و الگوهای كلی رفتار او غیرقابل انكار است. رفتار جنسی انسان گوناگون است و تحت تاثیر متقابل عواملی پیچیده قرارد ارد. مثلا تحت تاثیر تعامل شخصی با دیگران و موقعیت های زندگی وقومی است كه فرد در آن زندگی میكند
. سایر عوامل شخصیتی با ساختار زیست شناختی و احساس كلی شخصی از خود نیز بر تمایلات جنسی او تاثیر می گذارند از جمله ادارك شخصی از مرد یا زن بودن كه بازتاب تجارت رشدی مربوط به تمایلات جنسی در سراسر زندگی است. اصطلاح تمایلات روانی-جنسی به مفهوم رشد وعملكرد شخصیت و تاثیر پذیری آن توسط تمایلات جنسی مورد استفاده قرار می گیرد. مفهوم این اصطلاح نه فقط محدود به احساسات و رفتارهای جنسی است ونه در مفهوم وسیع فرویدی معادل لیبیدو است. زیرا از نظر فروید تمام تكانه ها و فعالیت های لذتبخش نهایتا جنسی است در حالی كه گفته می شود تمام رفتارهای لذت طلبانه را جنسی فرض كردن، خوداری از تصریح انگیزش است.تمایلات جنسی را در سه حوزه مرتبط با هم میتوان بررسی نمود: هویت جنسی فرد، جنسیت فرد، و رفتار جنسی(اسلامی نسبت بجنوردی،1373،ص36)این عوامل كه در رشد پیشرفت، وعملكرد شخصیت تاثیر می گذارند مجموعا عوامل روانی-جنسی نامیده می شوند. حیطه عمل اختلال جنسی مورد نظر در این پژوهش در رفتار جنسی قرار دارد. زیرا ارگانیسم خود بخشی از چرخه واكنش جنسی است.پس ابتدا به توضیح مراحل فعالیت جنسی پرداخته وسپس تعریف و فعل وانفعالات جسمی- روانی مرحله ارگاسم شرح داده خواهد شد. سپس انواع ومیزان شیوع ذكر می شود.پس از آن توضیحاتی چند در مورد سبب شناسی و درمان د اده می شود و در پایان به تحقیقاتی كه در شهر تهران پیرامون جنبه های روانی سردمزاجی وعلل روانی آن انجام گرفته است پرداخته خواهد شد.چرخه واكنش جنسی:چرخه واكنش جنسی شامل این مراحل میباشد:الف- میل واشتهای جنسی: این مرحله فقط با ویژگی های فیزیولوژیك تظاهر نكرده و بازتاب انگیزه ها سائق ها، و شخصیت فرد است. این مرحله با وجود تصورات جنسی و تمایل به رابطه جنسی مشخص است.ب-انگیزش: این مرحله با احساس ذهنی لذت جنسی و تغییرات فیزیولوژیك همراه آن مشخص است.
پ-ارگاسم: این مرحله عبارتست از اوج لذت جنسی، همراه با رفع تنش جنسی وانقباضات موزون عضلات میاندوراهی واعضا تولید مثل لگنی.ت-فرونشینی: این مرحله شامل احساس آرامش كلی، نشاط و انبساط عضلانی است ضمن این مرحله برای مدتی از رسیدن به ارگاسم مرد ناتوان است وطول این مدت با پیشرفت سن بالاتر می رود. در حالی كه زن ها بدون مرحله تخمك گذاری توان ارگاسم متعدد را دارند(پورافكاری،1373،ص272).
اختلالاتی كه در این مرحله ممكن است وقوع یابد به نام اختلالات كنشی معروف است كه ممكن است علامتی از مسائل بیولوژیك (بیوژنیك)، درون روانی، یا تعارض های بین فردی(روانزاد) یا تركیبی از این عوامل باشند. عملكرد جنسی ممكن است تحت تاثیر منفی هر نوع استرس، اختلالات هیجانی یا ناآگاهی از عمل و فیزیولوژی جنسی قرار گیرد. اختلال كنشی ممكن است تمام عمر وجود داشته یا پس از از یك دوره عملكرد طبیعی پدید آید اختلال كنشی ممكن است منتشر یا موقعیتی باشد یعنی محدود به شریك جنسی یا موقعیت خاص بوده و كلی یا جزئی باشد. در بررسی هر یك از این اختلالات وجود اختلال فیزیكی موثر باید رد شده باشد. در بعضی موارد بیمار ممكن است از بیش از یك اختلال كنشی در رنج باشد مثلا انزال زودرس واختلاط نعوظ.تعاریف:برای آنورگاسمی تعاریف مختلفی ذكر شده است:ارگاسم مهار شده در زن یا آنورگاسمی، به مهار شدن مستمر ومكرر ارگاسم زن ها اطلاق می شود كه با فقدان ارگاسم پس از مرحله انگیزش جنسی طبیعی كه از نظر پزشك تمركز، شدت، وطول مدت آن كافی شمرده می شود تظاهر می نماید.در تعریف دیگری گفته شده: سرد مزاجی زنان حالتی است كه در آن زن تمایلی به همخوابگی ندارد و یا در صورت داشتن تمایل هنگام عمل لذتی احساس نمی كند و به اوج لذت نمی رسد.سردمزاجی به اینصورت نیز توصیف شده است: سرد مزاجی عبارتست از فقدان تحریك حتی از طریق كلیتوریس و در شرایط وموقعیت های مختلف و یا تحریك ناكافی به دنبال اغلب آمیزش ها میباشد.در جدیدترین تعاریف این اصطلاح به ناتوانی زن برای رسیدن به ارگاسم چه با خود ارضایی و چه مقاربت اطلاق می شود. زن هایی كه با یكی از این روش های به ارگاسم می رسند. لزوما آنورگاسمیك طبقه بندی نمی شوند. تنها چنانچه درجاتی را برای مهار جنسی در نظر بگیریم این معنا را به آنان نیز میتوان اطلاق نمود(اسلامی نسبت بجنوردی ،1373،ص66)فعل وانفعالاتی جسمی-روانی مرحله ارگاسماندكی پس از آغاز یك عمل جنسی جدار مهبل به حالتی می افتد كه مسترز آن را پدیده تعریق نامیده است. در این هنگام ماده ای شفاف بر سطح مخاط آشكار می شود كه به مرور تمام جدار مهبل را می آلاید. با پیشرفت و تحریك جنسی قطر دو سوم بالایی یا داخلی مهبل به دو یا سه برابر اندازه عادی می رسد ولی طولش بیش از یك یا یك و نیم سانتیمتر از طول اولیه بیشتر نمی شود. یك سوم پایین مهبل فقط در مرحله آستانه كه حدود دودقیقه میباشد واكنش محسوس نشان میدهد و در این هنگام تنگ می گردد و قطر آن به نصف یا یك سوم حالت عادی میرسد و در عین حال این قسمت پرخون نیز می گردد و همین بخش پر خون خارجی را مسترز سكوی اوج لذت جنسی نام داده است. این قسمت حركات منظم و قابل ثبتی هم دارد.
در مرحله او ج لذت جنسی بر حسب شدت تحریك حدوده انقباض در آن پدید می آید كه بین هر دو انقباض تقریبا هشت دهم ثانیه فاصله است. واكنش های عمومی زنان در این مر حله شامل پرفوتی تمام اندام های ناحیه لگن، افزایش بازدهی قلب و افزایش تعداد ضربان های نبض،وهمچنین حركات تنفسی سریع و بی نظم گشته و پوست گرم وسرخ و مردمك ها گشاد می شوند.
راش ها یا دانه های سرخكی شكل احتمالا در نقاط دیگر بدن ازجمله در صروت، بازو، پشت،ران، وكفل ها پیدا می شوند. اگر اوج لذت فرا برسد این راش ها به سرعت و گرنه، به كندی ناپدید می گردند. با وقوع ارگاسم طوفانی از لذت جنسی بوسیله رشته های عصبی بر تمام پیكر زن و زیدن می گیرد و گاه سبب پیدایش حركات انقبضای و پرشی ناارادی در دست و پا و گردن و قسمت های دیگر بدن می شود. اسفتگتر مهبلی اسفنگرترمقعد، و عضلات میاندوراهی همگی با انقباض خود مهبل را تنگ می كنند. شك نیست كه هر چه تحریك مناسب تر و شدیدتر و موثرتر باشد پاسخ اندامه ای هدف و پاسخ همگانی بدن زن، پایدارتر و كامل تر خواهد بود( پورافكاری ،1373،ص194).برای توصیف این حالت زنان واژه های چون احساس كمال، احساس خارش، مورمور در سرتاسر بدن موج های پیاپی كه از هر جهت می آیند و… را به كار برده اند.انواع و میزان شیوع:ارگاسم می تواند در نتیجه تحریك كلیتوریال و یا واژینال به وقوع بپیوندد. در این مورد فروید معتقد است زنان برای رسیدن به كمال جنسی باید حساسیت كلیتوریال راب ه نفع حساسیت واژینال ترك گویند.در حالتی كه طبق نظریه دیگری: چون زنان با حساسیت كلیتوریال، از همان ابتدای عمل نزدیكی احساس لذت فراوان می نمایند لذا می توان گفت كه حساسیت این گروه غالبا بدون نقص وپیش رس میباشد و شروع آن از دوره كودكی است وممكن ااست در تمام طول زندگی ادامه یابد(نیكخو،1374،ص28).اما بعضی از زن ها معتقدند كه در ارگاسم حاصل از مقاربت یعنی نوع واژینال احساس رضایت خاصی وجود دارد. از آنجایی كه پژوهش در مورد فیزیولوژی واكنش جنسی زنانه نشان داده است ارگاسم ناشی از تحریككلیتوریال وواژینال از نظر فیزیولوژیك برابرند، محققین این پدیده را به احساس روانی صمیمیت ونزدیك بودن كه در عمل مقاربت هست نسبت می دهند.نظر دیگری در این زمینه هست كه می گوید: هر چند رابطه جنسی مهبلی هم نجر به ایجاد تحریك در زن می شود ولی این حالت به طور غیرمستقیم از طریق تحریك كلیتوریس صورت می پذیرد و چون بیشترین تقریبا 99% سلول های قابل تحریك وم مولد احساسات رضایتبخش جنسی در زن در ناحیه كلیتوریس قرار دارد. بنابراین تحریك عمدتا از راه كلیتوریس است و افسانه ارضا و خلسه جنسی با منشا مهبلی واقعیت ندارد (اسلامی نسب بجنوردی، 1373، ص98)
در آخرین تحقیقات نیز با گرایش به اینگونه نظرات آمده است :بعضی از زن ها را كه با تحریك كلیتوریال بدون مقاربت به ارگاسم می رسند اما از رسیدن به ارگاسم ضمن مقاربت در غیاب تحریك پذیری كلیتوریال محروم هستند باید آنورگاسمیك تشخیص داد معهذا قرائن فزاینده ای در حال جمع شدن است كه این ارگاسم انحصاری كلیتوریال یك معادل رفتاری بهنجار است.تشخیص گذاری اختلال كنشی ارگاسمی به دو صورت اولیه وثانویه انجام می گیرد: نوع اولیه زمانی وجود دارد كه زن هرگز ارگاسم را با هیچ نوع تحریك ترجبه نكرده باشد و نوع ثانویه زمانی است كه زن حداقل یك بار ارگاسم را بدون رابطه با موقعیت یا وسیله تحریك خواه با خود ارضایی یا در ضمن خواب دیدن تجربه كرده است.
در مورد شیوع وفراوانی این اختلال كنیزی
آنورگاسمی نوع اولیه را در زنان متاهل بالای 35 سال 5% گزارش نموده است. گفتنی است بروز ارگاسم با بالاتر رفتن سن بیشتر می شود. طبق مطالعات كنیزی نخستین ارگاسم در پنجاه درصد زن ها در دوره نوجوانی تجربه شده و باقی آنها بعدها و با بالاتر رفتن سن به ارگاسم می رسند. آنورگاسمی اولیه در بین زن هایی كه ازدواج نكرده اند شایع تر از زن هایی است كه ازدواج نموده اند.افزایش استعداد ارگاسمیك در زن ها بالای 35 سال براساس كاهش مهارهای روانی و تجربه جنسی بیشتر یا هر دو توجیه شده است. اختلال كنشی ارگاسمی ثانویه شكایت شایعی در مراجعین درمانگاهی است. در یك مركز درمانی بالینی تعداد زن های شاكی از فقدان ارگاسم، چهار برابر بیشتر از مجموع سایر مراجعین به علت اختلالات جنسی گزارش شده است. در مطالعه ای دیگر 46% زن ها از اشكال در رسیدن به ارگاسم و 15 % از ناتوانی در رسیدن به ارگامس شاكی بودند.شیوع واقعی مسائل مربوط به حفظ انگیزش معلوم نیست معهذا مهار انگیزش و مسائل ارگاسمی غالبا به طور همراه دیده میشود. شیوع كلی ارگاسم مهار شده در زن از علل گوناگون در DSM,III.R،30% گزارش شده است.سبب شناسی و درمان:به نظر می رسد علل این مشكل چند بعدی باشد. عوامل طبی گاه میتوانند موثر باشند مانند بیماری های غدد درون ریز نظیر كم كاری تیروئید ،دیابت، هیپرپرولاكتینمی اولیه می توانند در توانایی زن برای رسیدن به ارگاسم تاثیر گذارند. بعضی از داروها نیز در این توانایی موثرند مانند داروهای ضد فشار خون، محرك های C.N.S ضد افسردگی های سه حلقه ای، فلئوكزتین، ومهاركننده های مونوآمین اكسید از همچنین داروهای آنتی كولیزژیك و قرص های ضدبارداری غالبا در تجربه ارگاسم توسط زنان تاثیر دارند. البته رابطه بین اختلال تجنسی در زن ها و درمان های دارویی كمتر از مسائل مشابه در مردها مورد مطالعه قرار گرفته است.شاید دلیل بررسی ناقص این مساله در زنان این باشد كه اصولا زنان كمتر از مردان در معرض اثرات روانی ناشی از مصرف داروها هستند. در هر حال اختلال جنسی مربوط به مصرف داروها با قطع مصرف آنها از بین می رود.
انتظارات فرهنگی و محدودیت های مربوط به جامعه نیز حائز اهمیت هستند. زن هایی كه به ارگاسم نمی رسند ممكن است از سایر لحاظ فاقد علائم بوده یا احساس ناكافی خود را به انحاء گوناگون از جمله شكایات ناحیه لگنی مثل درد قسمت تحتانی شكم، خارش و ترشحات مهبلی، و نیز به صورت افزایش تنش، تحریك پذیری و خستگی ابراز نمایند( نیكخو، 1374،ص42)سومین عامل كه بی شك مهم ترین نیز هست به مسائل روانی مربوط می شود. در این حیطه عوامل بی شماری با مهار شدن ارگاسم در زن مربوط است مانند ترس از حاملگی ،طرد شدن از جانب شریك جنسی، آسیب های مهبلی، احساس خصومت نسبت به مردها، و احساس گناه در مورد تكانه های جنسی. برای بعضی از زن ها ارگاسم معادل از دست دادن كنترل یا رفتار پرخاشگرانه مخرب یا خشونت آمیز است. ترس آنها از چنین تكانه هایی ممكن است به صورت مهار شدن انگیزش یا ارگاسم ظاهر شود.
با توجه به شرایط خاص زنان در كشور ما به نظر می رسد بتوان عامل دیگری را به عوامل روانی اضافه نمود و آن كیفیت اولین تجربه جنسی است كه معمولا پس از ازدواج رخ میدهد. متاسفانه در نزد طبقه كم سواد و بی سواد، گاه در اثر خشونت فوق العاده مرد كه می خواهد خود را از نظر جنسی توانمند و قدرتمند نشان دهد اولین تجربه زن با شدت و بدون مرحله آماده سازی ومقدمه چینی یا بدون طی كردن دو مرحله اول چرخه واكنش جنسی، انجام می گیرد. این مساله جز آسیب های عضوی میتواند موجب اختلافات زناشویی و خصوصا سرد مزاجی در آینده گردد.در زمینه درمان اختلالات جنسی باید گفت قبل از سال 1970 رایج ترین راه درمان اختلالات كنش روانی-جنسی، روان درمانی فردی بود. تئوری روان كاوی كلاسیك ریشه های بی كفایتی جنسی را در تعارض های اوائل دوران رشد می جوید و در چنین مواردی با اختلال جنسی به عنوان جزئی از یك اختلال وسیع تر مدارا می نماید. در حالی كه در این روش متاسفانه علامت اختلال كنش جنسی به طور ثانوی به صورت مستقل در آمده است و پس از رفع پاتولوژی اولیه دوام پیدا میكند
ضرورت استفاده از روش های رفتاری و افزودن آن باری حل مشكل جنسی بیمار مطرح می گردد. از روش های معمول می توان زا :سكس تراپی تحلیل گرا، و روش های درمان بیولوژیك نام برد. مسترز و جانسون،برای روش سكس درمانی زوج كه خود مبتكر آن هستند نتایج بهتری گزارش نموده اند. البته با وجود انتقادهایی كه شده مطالعات دیگر نیز تاثیر روش های درمانی آنها را تایید كرده است. به طور كلی رو شهایی كه تاثیر آنها به تنهایی یا همراه با سایر روش های ثابت شده است،عبارتند از:
آموزش مهارت های رفتارهای جنسی حساسیت زدایی تدریجی، مشاور خانوادگی هدایت كننده روش های روان كاوی سنتی و گروه درمانی.اگر چه درمان زوج در موارد اختلالات كنشی بیشتر مورد توجه محققین بوده است درمان فردی نیز موفقیت به همراه داشته است(نیكخو، 1374، ص49)نكاتی درباره سرد مزاجی:طی تحقیقاتی كه دكتر محمد باقر انصاری در سال 1352 به عمل آورده است به نتایجی از این قرار دست یافته:-اغلب دیده می شود كه واژه سردمزاجی به طریقی بسیار محدود معرفی شده است در حالی كه بسیاری از زنان بدون آنكه بتوانند به اوج لذت جنسی برسند از وضع خود ناراضی نیز نمی باشند. حتی بدون ارضا جنسی بعضی از زنان میتوانند وظایف همسری ومادری را با سعادت و رضایت انجام دهند.-اگر سردمزاجی را به عنوان علامتی در نظر بگیریم زنان نسبت به آن واكنش های كاملا متفاوتی نشان میدهند. اگر علل سردمزاجی شامل عیوب جسمانی، خستگی ونقص سلامتی باشد، روابط خارجی زن منعكس كننده حالات غیرسالم اوست. وقتی سرد مزاجی موجب عصبانیت احساس نگرانی، فشار و عدم رضایت شود این واكنش ها احتمالا در روابط خارجی زن منعكس خواهد شد.اگر واپس زدن نوروتیك مسائل جنسی موجب سردمزاجی شده باشد زن ممكن است خود را سرزنده و با نشاط و ناخودآگاه اغواگر نشان دهد تا جائی كه خود این عوامل او را درگیر مسائل جدی تری می سازد.
-در زنان سردمزاج خصوصیات جسمانی مشتركی وجود ندارد. زن سرد مزاجی البته میتواند عصبی و ناراحت باشد وناشاد به نظر برسد ولی چنین صورت ظاهری فقط مبین نگرانی وناراحتی است بدون آنكه ریشه آن نشان داده شود تعداد بسیاری از زنان نارحت و عصبی سرد مزاج نیستند بلكه گرفتاری آنان به علل متعدد ومتفاوت دیگری است (اسلامی نسب بجنوردی،1373،ص52)
-گروه كینزی معتقد است كه بعضی از زنان از نظر ساختمانی نسبت به دیگران دارای بی تفاوتی بیشتر و حالت پاسخگویی جنسی كمتری هستند. وقتی بیماری یا عوامل دیگر بر نیروی جنسی اثر بگذارد همان عوامل میتوانند همزمان با این تاثیر به بروز سردمزاجی نیز كمك كنند. در بیشتر كسانی كه به علل هیجانی دچار سردمزاجی شده اند گر چه در اصل و باطنا غریزه جنسی ضعیف نمی باشد ولی به علت شرم و گناه وسایر تضادهای نوروتیك كه معولا متمركز بر اضطراب ناخودآگاه است این غریزه دچار وقفه و دگرگونی می گردد.
-بین زنان سردمزاج اختصاصات روانی مشترك وجود ندارد. ممكن است زن سردمزاجی را از روی شخصیت بیرونی او مشخص ساخت ولی هیچگونه مشخصه خاص روانی كه بین كلیه زنان سردمزاج مشترك باشد وجودندارد.-عواقب جسمانی سرد مزاجی وابسته به واكنش های هیجانی در برابر ناكامی های جنسی وواكنش های مهبل (نواحی نزدیك آن) به فشارهای جنسی ارضا نشده است. واكنش های دسته اول می توانند از هیچ تا بیان پسیكوسوماتیك، خشم، شرم، غصه، و یا سایر احساسات قوی متغیر باشد.واكنش های مهبل و نواحی لگن اغلب مربوط به تغییرات غیرطبیعی در افزایش میزان خود موجود در این نواحی است كه به علت تحریكات جنسی ارضا نشده در این قسمت ها مجتمع شده است. در موارد بسیار سردزاجی میتواند مسئول مواردی از ترشحات مهبلی، عفونت های تناسلی غیرآمیزشی وسایر اختلالات ناحیه لگن تلقی شود.-زن سردمزاج ،میتواند ناكامی و یا تمایلات جنسی واپس زده خود را به طرق مختلف بیان نماید. ناكامی جنسی به مفهوم آگاهی نسبت به تمایلات جنسی برآورده نشده وفشارهای جنسی ارضا نشدهاست كه در واقع كیفیتی است خودآگاه كه در این موقع زن با گرفتن حمام گرم، افراط در كار و یا آنكه با شكیبایی و بردباری به مقابله با این حالت بر می خیزد و یا ممكن است دستخوش خشم گردد بهانه جویی و بداخلاقی كند و یا پرخوری. قسمت دوم مربوط به تمایلات جنسی واپس زده شده است كه جنبه ناخودآگاه دارد یعنی شخص از وجود آن مطلع نیست.
– با توجه به این مطلب كه سردمزاجی بیماری نیست بلكه علامت بیماری است این نكته كه آیا درمان مفید خواهد بود و یا چگونه درمانی بهترین موقعیت بهبودی را در اختیار می گذارد بسته به تشخیص علت است. طبیعت علل خود تعیین خواهد كرد كه درمان بایستی طبی، جراحی، و یا روانی باشد.اگر نوع آخر مفید تشخیص داده شود درمان میتواند از در اختیار گذاردن اطلاعات ساده درباره واقعیت های زندگی تا روان كاوی برای كشف و بی اثر سازی تضادهای ناخودآگاه هیجانی درباره مسائل متنوع و متغیر باشد(نیكخو، 1374،ص53)
– وقتی سردمزاجی جنبه روانی داشته باشد بدون شك درمان روانی با موفقیت توام خواهد بود. اگر تضادهای نوروتیك ناخودآگاه در كار باشد روان كاوی درمان انتخابی است. اگر انتخاب روش درمانی به دنبال بررسی كامل و دقیق تمام علل وجوانب به عمل نیامده باشد هیچ اقدام درمانی نمی تواند نتیجه دلخواه را تضمین نماید.
– از آنجا كه در اغلب موارد سردمزاجی جنبه روانی دارد پس راه حل هایی احتمالی این قضیه را بایستی در گسترش برنامه های بهداشت روانی جستجو نمود.پیشگیری مساله از راه ایجاد شرایط مناسب روانی برای كودكان در حال رشد و همچنین انجام مشاوره های قبل از ازدواج بدون شك در مقیاس كلی بسیار مفدیتر از آن خواهد بود كه به درمان موارد فردی پرداخته شود.در حال حاضر بایستی سعی و كوشش متوجه گسترش برنامه های بهداشت روانی وتوسعه سرویس های مشورتی و درمانگاه های راهنمایی روانی گردد.توجه به مسائل روانی به طور عموم و آموزش جنسی به طور خاص از جمله عوامل امیدبخشی است كه بشارت میدهد توجهاتی هر چند كوچك در این زمینه وجود دارد و این بر عهده مجامع پزشكی و روان پزشكی كشور است كه توجه به اقبال مردم را در قبال گسترش این قبیل برنامه ها افزایش دهند.بررسی علل روانی سردمزاجی:دكتر سیروس ایزدی و دكتر ابوطالب صارمی طی تحقیقاتی پیرامون علل سردمزاجی در تهران نتایجی را بیان می دارند. یافته های این تحقیق مبین آن است كه عواملی به شرح زیر در ایجاد سردمزاجی بانوان موثر است:عدم قبول نقش جنسی خود به عنوان یك زن ودرنتیجه ناتوانی در ایجاد یك رابطه محكم عاطفی با مردان.-عدم آشنایی قبلی با مسائل جنسی ناكافی-عدم آزادی در انتخاب همسر-خاطره بد از نخستین تجربه جنسی-عدم توافق فكری وعدم رضایت از طرز رفتار و شوهر در مسائل روزمره-خشونت و غیرعادی بودن رفتار شریك جنسی در جریان فعالیتهای جنسی.-انزال زودرس شوهرترس ها و نگرانی های آگاهانه و ناخودآگاهانه زن در جریان اعمال جنسی مانند ترس از آبستنی و ترس از آسیب دیدن توسط آلت مردانه
در این تحقیق عامل سن،شدت میل وجنسی وهمچنین مصرف قرص های ضدبارداری در ایجاد سردمزاجی موثر شناخته نشده است.بررسی های متعدد از جمله كارهای مسترز وجانسون كه در ده ساله اخیر بررسی های دامنه داری در زمینه فعالیت جنسی بانوان انجام داده اند مبین آن است كه نقش عوامل روانی در چگونگی عمل جنسی زن ها خیلی بیشتر از مردها حائز اهمیت است. زیرا ارضا زن در فعالیت جنسی از یك طرف به خصوصیات فردی و اجتماعی و طرز رفتار وتوانایی ومهارت شریك جنسی و ازطرف دیگر به میزان قدرت وی در فائق آمدن بر ترس های خود بستگی دارد.معنی و مفهوم روانی و اجتماعی سردمزاجی زنها، با ناتوانی جنسی در مردان متفاوت است. بسیاری از زنها وقتی در جریان زندگی جنسی با شكست مواجه شدند یعنی خود را قادر به شركت فعالانه در فعالیت جنسی ندیدند میل جنسی خود را به طور كلی انكار نموده و می كوشند تا لذت جنسی را از دیدگاه دیگری غیر از روابط جنسی جستجو كنند(نیكخو،1374،ص55)ب:تحقیقات انجام شده:
در تحقیق آندرو ،سیرز ،كاتالومی (1995) در زمینه شناسایی ارتباط بین سردمزاجی وتیپ های شخصیتی مشخص شد كه تیپ های B در زنان سردمزاج از زنان عادی بالاتر است. پژوهشگران 64 زن سردمزاج و64 زن عادی را با آزمون تیپ بندی بوردنر مورد مقایسه قراردادند و مشخص شد كه اكثر زنان سردمزاج از نوع تیپ شخصیتی B می باشند( آندرو وهمكاران، 1995)در تحقیق شیرین خسروجردی(1374) در دانشگاه آزاد اسلامی واحد كرج زیر نظر دكتر حسن احدی و با همكاری دكتر احدیان ،در مقاطع كارشناسی مشخص گردید كه میزان هیپوكندر یا زنان سردمزاج از میزان هیپوكندر یا دیگران بالاتر است.پژوهشگر 50 نفر زن سردمزاج 30-20 ساله را انتخاب نموده و پس از اندازه گیری گروه آزمایش یا زنان سردمزاج و 50 نفر زن عادی دیگر مشخص نمود را با اطمینان 99% سرد مزاجی می تواند افزایش هیپوكندریا را موجب شود(خسروجردی 1374،ص137)در تحقیق حسین ضیایی فرد(1374) در دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن زیر نظر دكتر حسن احدی جهت بررسی علل موثر در سردمزاجی در زنان تهرانی مشخص گردید كه تیپ بندی شخصیتی زنانی كه سردمزاج هستند با زنانی كه عادی هستند با یكدیگر تفاوت معنی داری را نشان میدهد. بدین ترتیب كه برای شناسایی تیپ شخصیتی و نحوه اسناد نمونه های تحقیق از آزمون شخصیتی 29 سوالی جولیان راتر جهت اندازه گیری منبع كنترل درونی و بیرونی استفاده به عمل آمد. در نهایت با مقایسه دو گروه مساوی 30 نفری زنان جوان 30/-20 ساله سرد مزاج وعادی از طریق آزمون t استودنت گروههای مستقل مشخص گردید كه تفاوت معنی داری بین تیپ شخصیتی دو گروه وجود دارد و افرادی كه سردمزاج بودند دارای منبع كنترل بیرونی هستند تا درونی.
بنابراین، پژوهشگر در سطح اطمینان 99% نتیجه گیری نمود افرادی كه سردمزاج هستند در مقایسه با آنهایی كه سردمزاج نیستند دارای منبع كنترل درونی بوده و پیامدهای رفتارهایشان را با عوامل درونی واراده و مسئولیت شخصی همراه می داند.(ضیایی فرد،1374،ص 123).
فصل سوم3-1: مقدمه3-2: جامعه آماری3-3: نمونه وروش نمونه گیری3-4: ابزار اندازه گیری3-5: روش آماری
3-1: مقدمهبا توجه به اینكه این پژوهش در نظر دارد تعداد گسترده ای از متغیرا را در واحد گروه زنان سردمزاج مورد بررسی قرار دهد مشخص می گردد كه روش پژوهشی از نوع میدانی یا زمینه ای میباشد.
3-2: جامعه آماریاصولا هدف هر تحقیق كشف اصول وقوانین كلی حاكم بر یك جا معه آماری است. در این تحقیق جامعه آماری جامعه نامحدود شهر تهران میباشد و حدود مورد نظر نیز شا مل زنان متاهل 20الی 35 ساله كه دارای تحصیلات متوسط هستند میباشد.
3-3:نمونه وروش نمونه گیریاز آنجا كه جامعه مورد تحقیق گسترده و نامحدود میباشد از نمونه گیری تصادفی داوطلبانه استفاده میشود. نمونه های مورد مطالعه در این تحقیق به ترتیب عبارتنداز:الف) 85 نفر از زنان سردمزاج كه توسط پزشك تشخیص گذاری شده اند. از نظر سنی بین 20تا 35 سال بوده و كار نمونه گیری در كلینیك ایران پزشك واقع در خیابان مهناز وكلینیك نوید واقع در شهرك غرب انجام گرفته است.
ب) 85 نفر از زنان طبیعی كه توسط پزشك نرمال تشخیص داده شده اند وتنها به دلیل بیماری ها و مسائل زنانگی به كلینیك مراجعه نموده اند. از نظرسنی بین 20تا 35 سال بوده وكار نمونه گیری در كلینك ایران پزشك واقع در خیابان مهناز، و كلینگ نوید واقع در شهرك غرب انجام گرفته است.ب)85 نفر از زنان طبیعی كه توسط پزشك نرمال تشخیص داده شده اند و تنها به دلیل بیماری ها ومسائل زنانگی به كلینیك مراجعه نموده اند. از نظر سنی بین 20 نت 35 سال بوده و كار نمونه گیری در كلینیك ایران پزشك واقع در خیابان مهناز و كلینیك نوید واقع در شهرك غرب انجام گرفته است.
3-4:ابزار اندازه گیریپرسشنامه MMPI پرسشنامه شخصیتی مینه سوتا را می توان یكی از مهمترین ومعتبرترین پرسشنامه هایی دانست كه با روش استفاده از ملاك خارجی تهیه شده است.پژوهش های ولش و دالسترام كه درمجموعه ای انتشار یافته حاكی از آن است كه MMPI بیش از هر پرسشنامه ای مورد استفاده در بیمارستان ها، كلینیك ها ومراكز بهداشت روانی بوده ،توانسته است مستحق پژوهش های علمی باشد. از سال 1949 تا 1954 بالغ بر 689 مقاله پژوهشی كه بیانگر ارزش چشمگیر این پرسشنامه در تشخیص وارزشیابی شخصیت میباشد منتشر شده است. ولش و دالسترام كتاب خود را بر 1200 ماخذ در مورد MMPI مبتنی دانسته اند.این پرسشنامه سال 1943 به وسیله هاتاوی و مك كینلی در دانشگاه مینه سوتا ساخته شد. برای اجرای فرم 565 سوالی آن به زمانی حدود یك ساعت نیاز است. این پرسشنامه را به هم به طور فردی و هم به طور گروهی می توان اجرا نمود. فرم های گوناگون این پرسشنامه را می توان در گروههای سنی بالاتر از 16 سال و یا افرادی كه حداقل دارای حداقل دارای 8 كلاس تحصیلات هستند اجرا كرد (نمره میانگین در این تست 50 و انحراف معیار آن 10 میباشد)
نمره گذاری این پرسشنامه كه در حال حاضر دارای 565 سوال است برای 10 میزان بالینی وچهار میزان روانی صورت می گیرد.
الف-میزان های روائیمیزان استفهام-تعداد سوالاتی كه آزمودنی آنها را بدون جواب گذاشته است.L- یا میزان دروغ سنجی كه سادگی وتحجر فكری و یا دروغگویی آزمودنی را نشان میدهد.F- بیشتر نمودار آشفتگی فكری وخود كم انگاری میباشد.k-جنبه های دفاع آزمودنی را نشان میدهد و در عین حال برای تصحیح بعضی از میزان های بالینی نیز به كار می رود. در نمره گذاری آزمون مقادیر مختلف K را به بعضی از میزان ها می افزایند وسپس نیمرخ روائی آزمودنی را رسم می كنند.ب-میزان های بالینی1-هیپوكندری 1-(HS) Hypochondriasis2-افسردگی 2-(D)Depression 3-هیستری 3-(Hy) Hysteria 4-پسیكوپاتی 4-(pd) Psychopathic deviation 5-ویژگی های مردانه زنانه 5-(MF)Massulinity Femininity 6-پارانویا6-(Pa) Paranoia 7-پسیكاستنی 7-(pt)Psychastenia 8-اسكیزوفرنیا 8-(Sc)Schizophrenia 9-هیپومانی 9-(Ma) Hypomania 10-درون گرایی 10-(Si)Social Introversion
فرم اصی پرسشنامه MMPI تا به حال به وسیله عده ای در ایران به كار برده شده است كه باید آن را معلول نیاز فوری و مبرم ما به آزمونهای روانی به خصوص نیاز به وسایلی دانست كه ما در تشخیص و ارزشیابی شخصیت افراد ایرانی كمك كند. متاسفانه باید اذعان داشت كه كاربرد فرم صلی این پرسشنامه مانند هر ازمون خارجی دیگر مباین با مبانی و اصول علمی روان سنجی و ارزشیابی شخصیت بوده است.
كاربرد ازمون های ترجمه شده خارجی به خصوص تست های ارزشیابی شخصیت و تشخیص مشكلات عاطفی باید مبتنی باشد بر پژوهش های اختصاصی در زمینه محتوای این قبیل آزمون ها، نحوه اجرا، نمره گذاری ، تفسیر و به طور كلی میزان كردن آن ها باری جمعیت ایرانی، در كاربرد پرسشنامه های باید نظام ارزش های ایرانی، شرایط فرهنگی، اجتماعی پشتوانه ها و سوابق تجربی ازمودنی، معتقدات و یادگیری های خاص اجتماعی آنها را در نظر داشت .بازخورد و برداشت افراد جامعه ما از آزمون ها وبخصوص پرسشنامه ها به خصوص هنگامی كه محتوای پرسشنامه ها موارد كاملا نامانوس و فرهنگ بسته ای را مطرح می سازد
نمی توان نادیده گرفت. با در نظر گرفتن همین محدودیت ها بود كه اخوت، براهنی، شاملو و نوعپرست 71 سوال از پرسشنامه MMPI را اقتباس و با در نظر گرفتن فرهنگ ایرانی آن را در فرم كوتاهی تدوین ویك رشته فعالیت های پژوهشی را آغاز كردند. پژوهش هایی كه تا به حال انجام و گزارش قسمتی از آن در مجلات علمی كشور و مجامع بین المللی ارائه شده است همه بیانگر ارزش تشخیصی فرم كوتاه 71 سوالی میباشد.پژوهش های اختصاصی در زمینه روائی میزان های گوناگون این آزمون ادامه دارد و نتایج این پژوهش ها توانسته است روایی میزان های L,Sc,Pa,D,pd را تایید كند. فرم كوتاه می تواند متخصص را در شناخت صفات و ویژگی های شخصیتی آزمودنی یاری دهد. میزان های MF و Si از فرم 71 سوالی حذف شده اند. حذف میزان MF از فرم ایرانی به علت تفاوت های فاحش فرهنگی بین صفات و ویژگی های زنان و مردان ایرانی و غربی بوده است. به خوبی می دانیم كه نقش های اجتماعی اینان در دو فرهنگ شرق وغرب مسئولیت های اجتماعی آنان وانتظارات جامعه از آنها كاملا متفاوت است .تغییرات و تحولاتی كه در موقعیت های اجتماعی جمعیت زنان ایران ایجاد گشته است تعریف قاطع نقش های زنان وبالنتیجه تدوین آزمونی كه بتواند با اعتبار و روایی قاطع كننده ای صفات و ویژگی های آنها را بسنجد دشوار ساخته است.حذف میزان Si نیز به این علت بودكه این میزان حتی در فرم اصلی MMPI دارای ثبات و روایی رضایت بخش نمی باشد. استفاده از این میزان در حال حاضر بیشتر در پژوهش های علمی برای تحقیق در ثبات و روایی آن است ونمی تواند دارای ارزش تشخیصی باشد میزان استفهام نیز به علت كم بودن تعداد سوالات در فرم كوتاه حذف گردید ولذا هنگام اجرای پرسشنامه باید از ازمودنی خواست به همه سوالات پاسخ بلی یا خیر بدهد. تعداد پرسش ها در فرم كوتاه برای میزان های Ma,Sc,Pt,Pa,pd<Hy,D,Hs,K,F,L به ترتیب 5و15و16و14و20و25و19و14و16و10و11 است.
3-5-روش های آماری در این پژوهش به گونه ای مقایسه ای تلاش می كنیم كه واریانس را به عنوان معرف پراكندگی و میانگین را به عنوان گرایش مركزی در نظر بگیریم بنابراین مطلوب ترین آزمون برای مقایسه دو گروه را میتوان ازمون t گروههای مستقل فرض نمود. كلی فرمول های پژوهش به شرح زیر است:
فصل چهارم:تحلیل داده ها
4-1-مقدمهدر این مبحث به بررسی روش های آماری می پردازیم وپس از فرایند توصیف آماری كه از طریق ارائه جداول توزیع فراوانی ومحاسبه شاخص آماری صورت می گیرد با استفاده از آزمون t به آزمون فرضیه های تحقیق می پردازیم تا از این طریق تعیین گردد كه تفاوت نیمرخ روانی دو گروه زنان سردمزاج وزنان عادی با توجه به آیتم های هشت گانه M.M.P.I چگونه میباشد.
در این تحقیق با دو سری نمره خام تحت عنوان نمرات X2,X1 سروكار داریم كه نمرات X1 معرف وضعیت نیمرخ روانی زنان سالم وعادی و X2 معرف وضعیت نیمرخ روانی زنان سردمزاج برای محاسبه میانگین و واریانس به مجموع ومجموع مجذور انحرافات نمره ها تاكید نمودیم.
4-2-جدول مجموع مجذورات انحرافات نمره ها از میانگین4-2-1 -هیپوكندریاHS
4-2-1-جدول مجموع مجذورات انحرافات نمره HS از میانگین
I4/2 80/19 55/1- 45/4 1 49 1 7 16 1/2 45/2 45/1 25 16 5 4 224/2 5/6 55/1- 55/2- 1 0 1 0 33/0 2/0 55/0- 45/0 4 9 2 3 41/2 6 45/1 45/2 16 25 4 5 54/2 5/6 55/1- 55/2- 1 0 1 0 64/2 5/6 55/1- 55/0- 1 4 1 2 7
3/0 5/6 55/0- 55/2- 4 0 2 0 8½ 1/2 45/1 45/1 16 16 4 4 95/6 9/11 55/2- 55/2- 0 36 0 6 102/0 1/2 45/0 45/0 9 16 3 4 116 6 45/2 45/2 25 25 5 5 12
9/11 1/2 45/3 45/1 36 16 6 4 133/0 2/0 55/0- 45/0 4 9 2 3 144/2 5/6 55/1- 55/2- 1 0 1 0 152/0 4/2 45/0 55/1- 9 1 3 1 166 4/2 45/2 55/1- 25 1 5 1 173/0 3/0 55/0- 55/0- 4 4 2 2 185/6 2/0 55/2- 55/0- 0 9 0 3 193/0 1/2 55/0- 45/0 4 16 2 4 204/2 2/0 55/1- 45/0 1 9 1 3 212/0 6 45/0 45/1 9 16 3 4 22½ 3/0 45/1 45/2 16 25 4 5 23½ 2/0 45/1 55/0- 16 4 4 2 242/0 3/0 45/0 45/0 9 9 3 3 253/0 2/0 55/0- 55/0- 4 4 2 2 268/19 2/0 45/4 45/0 49 9 7 3 274/2 3/0 55/1- 55/0- 1 4 1 2 284/2 3/0 55/1- 55/0- 1 4 1 2 293/0 1/2 55/0- 45/1 4 16 2 4 30
4-2-1-جدول مجموع مجذورات انحرافات نمره HS از میانگین
I3/0 6 55/0- 45/2 4 25 2 5 315/6 2/0 55/2- 45/0 0 9 0 3 32½ 1/2 45/1 45/1 16 16 4 4 335/6 6 55/2- 45/2 0 25 0 5 343/0 5/6 55/0- 55/2- 4 0 2 0 359/11 4/2 45/3 55/1- 36 1 6 1 362/0 3/0 45/0 55/0- 9 4 3 2 375/6 3/0 55/2- 55/0- 0 4 0 2 38
5/6 6 55/2- 45/2 0 25 0 5 391/2 2/0 45/1 45/0 16 9 4 3 403/0 5/6 55/0- 55/2- 4 0 2 0 412/0 1/2 45/0 45/1 9 16 3 4 426 2/0 45/2 45/0 25 9 5 3 433/0 3/0 55/0- 55/0- 4 4 2 2 443/0 3/0 55/0- 55/0- 4 4 2 2 454/2 3/0 55/1- 55/0- 1 4 1 2 46
7/29 2/0 45/5 45/0 64 9 8 3 475/6 2/0 55/2- 45/0 0 9 0 3 486 6 45/2 45/2 25 25 5 5 493/0 1/2 55/0- 45/1 4 16 2 4 501/2 3/0 45/1 55/0- 16 4 4 2 515/6 5/6 55/2- 55/2- 0 0 0 0 524/2 1/2 55/1- 45/1 1 16 1 4 533/0 2/0 55/0- 45/0 4 9 2 3 543/0 6 55/0- 45/2 4 25 2 5 553/0 1/2 55/0- 45/1 4 16 2 4 566 3/0 45/2 55/0- 25 4 5 2 573/0 5/6 55/0- 55/2- 4 0 2 0 582/0 6 45/0 45/2 9 25 3 5 593/0 1/2 55/0- 45/1 4 16 2 2 60
4-2-1-جدول مجموع مجذورات انحرافات نمره HS از میانگین
I4/2 3/0 55/1- 55/0- 1 4 1 2 614/2 3/0 55/1- 55/0- 1 4 1 2 624/2 ½ 55/1- 45/1 1 16 1 4 635/6 5/6 55/2- 55/2- 0 0 0 0 644/2 4/2 55/1- 55/1- 1 1 1 1 652/0 2/0 45/0 45/0 9 9 3 3 662/0 3/0 45/0 55/0- 9 4 3 2 67
4/2 3/0 55/1- 55/0- 1 4 1 2 686 5/6 45/2 55/2- 25 0 5 0 692/0 ½ 45/0 45/1 9 16 3 4 703/0 3/0 55/0- 55/0- 4 4 2 2 715/6 4/2 55/2- 55/1- 0 1 0 1 729/11 4/2 45/3 55/1- 36 16 6 4 749/11 1/2 45/3 45/1 36 1 6 1 733/0 3/0 55/0- 55/0- 4 4 2 2 752/0 1/2 45/0 45/1 9 16 3 4 761/2 5/6 45/1 55/2- 16 0 4 0 773/0 4/2 55/0- 55/1- 4 1 2 1 784/2 5/6 55/1- 55/2- 1 0 1 0 799/11 5/6 45/3 55/2- 36 0 6 0 802/0 5/6 45/0 55/2- 9 0 3 0 81
2/0 3/0 45/0 55/0- 9 4 3 2 823/0 5/6 55/0- 55/2- 4 0 2 0 832/0 1/2 45/0 45/1 9 16 3 4 842/0 4/2 45/0 55/1- 9 1 3 1 8501/281 01/249 0 0 835 803 217 217
SD=0/27
طبق فرمول میانگین بین نمره ها نتایج حاصله آیتم HS به شرح زیر است:
تفسیر:چون محاسبه شده(0) از مقدار معیار جدول در سطح اطمینان (95%و99%) كوچكتر است تفاوت معنی دار نیست یعنی نمی توان قضاوت قابل اطمینانی مبنی بر وجود تفاوت واقعی و معتبر بین میانگین نمره میزان «هیپوكندریای» در نمونه هایی كه سالم هستند ونمونه هایی كه سردمزاج هستندقائل شد.
بدین ترتیب دلایل كافی برای تایید فرضیه(1) به دست نیامد.
ادامه خواندن مقاله بررسي ويژگي هاي شخصيتي زنان سردمزاج وعادي با آزمونMMPI
نوشته مقاله بررسي ويژگي هاي شخصيتي زنان سردمزاج وعادي با آزمونMMPI اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.