Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله خودپنداري از ديدگاه راجرز

$
0
0
 nx دارای 23 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : خودپنداری از دیدگاه راجرز پاییز87 دیدگاه راجرز در رابطه با علم، نظریه و روش تحقیقاگر چه نظریه راجرز و ابزارهای خاص تحقق وی تغییر کردند اما او همچنان پدیدار شناس باقی ماند طبق موضوع پدیدار شناختی راجرز درک هر فرد از جهان یگانه است این ادراک ها میدان پدیداری فرد را می سازد . انسانها همانگونه به محیط واکنش نشان می دهند که آنرا درک می کنند این دریافت ممکن است با تعریفی که محقق از محیط می کند منطبق باشد یا نباشد. اگر چه میدان پدیداری اصولا دنیای خصوصی انسان را تشکیل می دهد می توانیم این دنیا را آن طور که فرد درک می کند ببینیم و رفتار را از دریچه چشم آنها و با معنای روان شناختی که برای آنها دارد تبیین کنیم . راجرز به پدیدار شناختی به عنوان مبنایی برای شناخت انسان و به عنوان روشی برای تکوین نظریه مربوط به پدیده های ذهنی متعهد بود. راجرز معتقد بود که اطلاعاتی که از خلال جلسات روان درمانی به دست آمده است منبع باارزشی از داده های پدیدار شناختی است راجرز همیشه کار را با مطالعات بالینی آغاز می کرد وی سعی داشت به مصاحبه های درمانی ضبط شده با کمترین ذهنیت قبلی و تنها با چند برداشت مقدماتی گوش دهد تا در مورد آنچه که مشاهده می کند فرضیه سازی نماید. به این ترتیب راجرز در سراسر زندگی حرفه ای خود تلاش می کرد تا عینیات و ذهنیات را به هم مربوط کند درست همانطور که در جوانی نیاز به پرکردن شکاف بین مذهب و علم را احساس کرد. راجرز در درون این بافت و با حراست از انسانها به عنوان افرادی که صرفا گروگان علم نیستند به پیشرفت روانشناسی به عنوان یک علم توجه کنند. همچنین باید توجه داشت که راحرز بر مفهوم “تحقیق فرایندی” تاکید داشت نه تحقیق نتیجه ای.تحقیق فرایندی به ویژگی ها و شرایط بین متخصص و مراجع اشاره دارد و بر خصوصیات و نحوه تعاملات بین آن دو تاکید می ورزد و در مقابل تحقیق نتیجه ای قرار دارد که صرفا نتیجه درمان مد نظر می باشد. مقدمهتئوری‌های انگیزش در حال تحول و تكامل است. اكنون مدیران و محققان به این نتیجه رسیده‌اند كه انگیزه كاركنان را نمی‌توان به سادگی با مدل‌ها و مفاهیم پیشرفته تشریح كرد. یك چارچوب انگیزشی، زمانی می‌تواند دارای ارزش واقعی باشد كه بتواند طیفی از پیچیدگی‌ها كه نمایانگر رفتار انسان است را در برگیرد. تئوری‌های اولیه انگیزش از این نظر دارای محدودیت هستند و به همین دلیل، رشته رفتار سازمانی به منظور شناخت علت‌های انگیزش در محیط‌های كاری به سمت ساختن مفاهیم پیچیده‌تر انگیزش گرایش پیدا كرده است. تفاوت بین فرایند و محتوا باعث جدا شدن تئوری‌های محتوایی و تئوری‌های جدیدتر می‌شود. تئوری‌های نیاز، علت‌های برانگیخته ‌شدن رفتار را توصیف می‌كند و به طور اصولی دارای گرایش محتوایی هستند. در تئوری‌های فرایندی سعی بر آن است فرایندهایی كه موجب برانگیخته شدن رفتار می‌شوند، توصیف گردند. به عبارت دیگر این فرایندها چگونگی ارضای نیازهای انسان را تشریح می‌كند. تئوری‌های فرایندی، چگونگی انتخاب یك رفتار از میان چند رفتار را نیز مشخص می‌كند.   معرفی آزمون زمینه‌یابی ارزش‌های ادواری شوارتزشوارتز بر اساس پیمایش ارزشی راكیچ زمینه‌یابی بررسی ارزش‌های خود را (svs) ساخت. (شوارتز، 2004). پرسشنامه شوارتز مشتمل بر57 ارزش است كه شامل 30 ارزش غایی و 27 ارزش ابزاری هستند (هاتس بات و همکاران، 2003 ). براساس نظریه شوارتز ده نوع ارزش باعث شكل‌گیری چهار تیپ ارزشی شامل1- تیپ ‌ماورای ‌خود یا توجه به ماورای خود 2- تیپ تعالی خود3- تیپ ‌محافظه‌كاری4- تیپ آمادگی ‌برای تغییر. به‌عبارت دیگر تیپ آمادگی ‌در برابر تغییر شامل ارزش‌های خوداتكایی، برانگیختگی و لذت‌گرایی هستند. ارزش‌های قدرت‌گرایی و لذت‌گرایی نمایانگر تیپ تعالی خود هستند و ارزش‌های سنت‌گرایی، همنوایی و امنیت بیانگر تیپ محافظه‌كاری و ارزش‌های جهان‌گرایی و خیرخواهی نشان‌دهنده تیپ توجه به ماورای خود می‌باشند. توضیح اینكه ارزش لذت‌گرایی بین دو تیپ‌آمادگی برای تغییر و تعالی خود مشترك است (شوارتز و ساگی،2000). در نظریه شوارتز ابعاد ارزشی دو محور دو قطبی را تشكیل می‌دهند.توجه: این آزمون جهت بهره‌برداری علاقندان، در شركت آزمون‌یارِ پویا موجود است. مقالهخویشتن‌پنداری( خودپنداره، خودپنداری)Self Conceptاولین بار رنه كارت1 در سال1644 اصول اولیه خویشتن‌پنداری را در كتاب اصول فلسفه با مطرح ساختن مقوله«شك» ارائه داد. پس از او زیگموند فروید در سال1900 میلادی تئوری خویشتن‌پنداری را به عنوان یك مقوله روانشناختی مهم مطرح نمود. با اینكه دنباله‌روان فروید علاقه زیادی به این مقوله نشان ندادند ولی دختر فروید آنا در سال1946 بر اهمیت این مقوله تأكید ورزید درسكات كلی در سال1945 از مقوله خویشتن‌پنداری به عنوان یك نیروی اولیه انگیزیش در رفتار انسانی یاد نمود. رایمی در سال1948 از معیارهای خویشتن‌پنداری در مشاهده‌های خود استفاده كرد و اعلام نمود كه رواندرمانی اساساً بر روی تغییر دادن معیارهای بینش فرد نسبت به خودش استوار است. تاكنون مؤثرترین معیار روانشناختی در خصوص خویشتن‌پنداری مربوط به كارل راجرز در سال1947 بوده است. از دیدگاه راجرز«خود» هر فرد به عنوان بخش اصلی، شخصیت فرد را تشكیل می‌دهد. راجرز«خود» را به عنوان یك محصول اجتماعی معرفی می‌كند كه از طریق روابط بین فردی گسترش می‌یابد. او اعلام می‌كند كه در وجود انسان همیشه یك تمایل قوی برای داراربودن یك نگرش مثبت از سوی دیگران و خود فرد نسبت به خودش وجود دارد. با آنكه بیشتر تئوریسین‌های«خویشتن‌پنداری» در دهه1970 و1980 تحقیقات خود را اجرا نمودند، در حال حاضر توجه عمومی به خویشتن‌پنداری رو به كاهش نهاده است. ولی این مقوله هنوز به عنوان یك عامل بالنده در تحقیقات سردمداران علم روانشناسی مطرح است. در حال حاضر موج نوینی در خصوص كسب آگاهی نسبت به خویشتن‌پنداری در عامه مردم و افراد متخصص در حال زایش است و این موضوع در ارتباط با مشكلات خانوادگی، اعتیاد به الكل و مواد مخدر و وضعیت اجتماعی افراد مطرح می‌شود. بسیاری از موفقیت‌ها و شكست‌هایی كه مردم تجربه می‌كنند، به صورت تنگاتنگ به چگونگی دیدگاه آنها نسبت به خود و ارتباطشان با دیگران مربوط می‌شود. برای متخصصان علوم مشاوره، پدیده خویشتن‌پنداری از سه بعد مورد توجه است. یكی اینكه خویشتن‌پنداری امری قابل یادگیری است. دیگر اینكه امری سازمان یافته و پویا می‌باشد. هیچ فردی با خویشتن‌پنداری به دنیا نمی‌آید بلكه خویشتن‌پنداری به تدریج در اولین ماه‌های زندگی فرد بنیان گرفته و از طریق تجارب مكرر شكل می‌گیرد و به عنوان یك محصول اجتماعی از طریق تجربه بنیان می‌گیرد. نكته جالب اینكه افراد در زمان‌های مختلف دارای نگرش‌های مختلفی نسبت به خودشان هستند. هرگونه تجربه‌ای در زندگی فردی كه مطابق با خویشتن‌پنداری او نباشد، به صورت یك تهدید تلقی می‌شود و هر چه این تجارب ناخواسته بیشتر باشد، كیفیت خویشتن‌پنداری فرد حالت منجمدتری به خود می‌گیرد تا بتواند از او محافظت نماید. خویشتن‌پنداری هر فرد به ثبات و همگونی در زندگی‌اش نیاز دارد و در مقابل تغییر مقاومت نشان می‌دهد. اگر خویشتن‌پنداری فرد به سرعت تغییر كند، فرد فاقد یك شخصیت مقاوم و قابل اتكا خواهد شد. موفقیت‌ها و شكست‌های هر فرد بر روی كیفیت خویشتن‌پنداری او تأثیر می‌گذارد. دنیای اطراف هر فرد و موجودات درون آن در رابطه با خویشتن‌پنداری هر فرد ادراك می‌شود. در تمام زندگی فرد سالم، همیشه یك تمایل دائم برای پذیرش ایده‌های جدید و رفع ایده‌های قدیمی وجود دارد. خویشتن‌پنداری همیشه خودش را در مقابل از دست دادن عزت نفس محافظت می‌كند. برای همین است كه هر فقدانی سبب بروز اضطراب افراد خواهد شد. تحول جامعه از حالت سنتی به حالت صنعتی، مسائل و مشكلات فراوانی را خصوصاً در زمینه اشتغال موجب می‌شود. جامعه ما در جریان صنعتی شدن و رسیدن به خودكفایی به نیروی متخصص و ماهر نیاز مبرمی دارد. برای نیل به خودكفایی تهیه و اجرای برنامه‌ای دقیق كه بر مطالعات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جامعه ایرانی متكی باشد، ضرورت تام دارد. اشتغال برای ادامه زندگی و بقای جامعه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. زندگی هر فرد از طریق كار كردن تأمین می‌شود و خودكفایی هر كشور به میزان و نوع عملكرد شاغلین آن بستگی دارد. تحقیقات متعدد مؤید این واقعیت هستند كه اولاً، با افزایش بیكاری، فساد شدت می‌یابد و ثانیاً اشتغال مناسب و رضایت شغلی موجب نشاط و شادابی می‌شود. شناسایی و ایجاد انگیزه در افراد جامعه و راهنمایی آنها برای آنكه مشاغلی را انتخاب نمایند كه توانایی و استعداد انجام آن را دارا هستند و همچنین شناسایی علایق و نیز كشف استعدادهای افراد باید به كمك وسایل و ابزاری انجام پذیرد. در این زمینه باید از مشاوره و آزمون‌های مختلف استفاده شود. پس از شناخت علایق و كشف استعدادها و پرورش و نیز راهنمایی افراد در مسیر صحیح و مناسب ضرورت می‌یابد. بنابراین، سؤالی كه به طور كلی جهت پژوهش به ذهن خطور می‌كند عبارت است از اینكه آیا بین خویشتن‌پنداری و انتخاب شغل رابطه معناداری وجود دارد؟ و با توجه به جنبه‌های انتخاب شغل مبتنی بر وجهه اجتماعی شغل، پیشرفت تحصیلی در شغل و تسهیلات ویژه شغل سؤالات ذیل به طور اخص مطرح می‌شوند: (1) آیا بین خویشتن‌پنداری و وجهه اجتماعی شغل رابطه‌ای وجود دارد؟،(2) آیا بین خویشتن‌پنداری و پیشرفت تحصیلی در شغل رابطه‌ای وجود دارد؟ و(3) آیا بین خویشتن‌پنداری و تسهیلات ویژه شغل رابطه‌ای وجود دارد؟خویشتن‌پنداری به مفهوم برداشتی است كه فرد نسبت به ماهیت فیزیكی و روانشناختی و ساختارهای اجتماعی خویش از قبیل نگرش‌ها، اعتقادات و ایده‌های خویش دارد. خویشتن‌پنداری به معنای درك افراد نسبت به خود در بعد زمان است. خویشتن‌پنداری به صورت مداوم در تعامل با دیگر افراد تعدیل یافته و تحت تأثیر عوامل دیگر از قبیل درون‌گرایی و برون‌گرای و عزت نفس قرار می‌گیرد. مقوله شغل نقش اصلی را برای زندگی بیشتر افراد جامعه ایفا می‌كند. برای بیشتر افراد بشر، شغل به عنوان فعالیتی است كه بیشتر فعالیت‌ها و زمان فعال زندگیشان را صرف می‌نماید. نسل‌های امروز به دنبال مشاغلی هستند كه برای آنها قابل توجه بوده و یك احساس رضایت داخلی را برای آنها به ارمغان آورد و همراه با آن با پاداش‌های خارجی همراه باشد(كادرون ،1997). بر اساس عقاید كانجر به نقل از اشنایدر تمایل برای ارضای نیازهای شخصی و ایجاد یك محیط مناسب از لحاظ روانشناختی از عوامل بارز انتخاب شغل افراد بشمار می‌آیند. نسل‌های جدید امروز، در مقایسه با نسل‌های قبل بیشتر به سوی مشاغل با هویت تمایل دارند. كادرون اعلام می‌دارد كه بسیاری از متقاضیان كار در انتخاب شغل توجه زیادی به موضوع فوق نشان می‌دهند. امروزه یك تئوری انگیزش شغلی مطرح شده است كه بر روی تطابق مابین فرد و شغل او تأكید می‌نماید. شامیر اعلام نمود كه تئوری مبتنی بر خویشتن‌پنداری در خصوص انگیزش كار بر روی ارتباط متقابل مابین انجام كار و وسعت اجرای آن و خویشتن‌پنداری فرد استوار است. زمانی كه شغل فرد با خویشتن‌پنداریش مطابقت داشته باشد، فرد شغل خود را به عنوان یك مقوله معنادار و ارزشمند مشاهده می‌نماید. بعبارت دیگر یك شغل ارزشمند برای هر فرد در ارتباط با خویشتن‌پنداری فرد مربوط، معنی پیدا می‌كند. وانوس در سال1980 مفاهیم فوق را در یك مدل تطابقی قرار داد كه در این مدل بر روی نقش اشتغال و انتخاب شغل تأكید شده است. اشنایدر در سال1987 مدل خاصی را تحت عنوان«جاذبه، انتخاب» ارائه می‌دهد. بر اساس این مدل، افراد بر اساس ادراكات و باورهای خویش در خصوص مشخصات فردی خودشان (خویشتن‌پنداری) به مشاغل مورد علاقه خود می‌نگرند. بر اساس این مدل افراد نهایتاً از ادامه اشتغال در سازمان‌هایی كه با آنها تطابق ندارند، سرباز خواهند زد. ولی این مدل قادر نیست دقیقاً افراد خاص را برای سازمان‌هایی دقیقاً منطبق با نیازهای آنها، انتخاب نماید(اشنایدر،1987؛ گلدشتاین و اسمیت،1995). به گفته اشنایدر باید مفاهیم فوق را در ارتباط با خویشتن‌پنداری افراد گسترش داد. یعنی باید رابطه‌ای مابین سازگاری بین خویشتن‌پنداری و شغل فرد مشاهده كرد. متخصصان منابع انسانی با تمركز به میزان تطابق خویشتن‌پنداری افراد با وظایف شغلی، می‌توانند با احتمال بیشتری افراد را انتخاب نموده و آنها را برای شغل مناسب راهنمایی نمایند. این روش از دو جنبه مفید واقع می‌شود، یكی اینكه فرد به شغل مورد نیاز خود بر اساس علایق و خلاقیت‌های خود و بر اساس باورهای خویش برای انجام وظایف محوله دست می‌یابد. دیگر اینكه سازمان استخدام كننده نیز در بهترین فرصت می‌تواند دست به انتخاب افراد كاملاً مطابق با چهارچوب مقرراتی خویش بزند. كاربردهای ابزارهای سنجش گوناگون در باره خودباوری، مقوله خویشتن‌پنداری به عنوان یكی از معروفترین موضوعات در ادبیات روان‌شناسی بشمار می‌آید. با وجودی كه در سایت تحقیقاتی ERIC حدود6000 مطلب در این خصوص نوشته شده است، ولی متأسفانه هنوز هم این اصطلاح برای عموم ناشناخته بوده و تعریف شفافی از آن ارائه نشده است و در خصوص پدیده«خود» حدود 15 مفهوم مختلف مطرح شده است(استرین،1993). در بسیاری از مقالات اصطلاحات خویشتن‌پنداری، عزت نفس و پذیرش خویش اغلب به جای یكدیگر بكار گرفته می‌شوند و این امر از وجود دیدگاه مختلف افراد جامعه نسبت به روان‌شناختی خودشان برمی‌خیزند. احتمالاً مهمترین تعریف خویشتن‌پنداری به ارزیابی فرد از خود مربوط می‌باشد كه در اصطلاح روانشناختی از آن به عنوان خویشتن‌پنداری عمومی یاد می‌شود. این تعریف از دیدگاه مشاوران علم روانشناسی دارای مفهوم باثباتی است (استرین،1993). امروزه آیتم‌های موجود در معیار عزت نفس روزنبرگ(1965) در تحقیقات گوناگون مفاهیم عمومی خویشتن‌پنداری را دربر می‌گیرد و از آن استفاده می‌شود. ادامه خواندن مقاله خودپنداري از ديدگاه راجرز

نوشته مقاله خودپنداري از ديدگاه راجرز اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>