nx دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
مقدمه:دموکراسی صنعتی مفهومی است که از بطن سرمایهداری زاده شده است. این مفهوم حاصل کشمکش پیوسته میان مرزهای اقتدار مربوط به مالکیت و محدودیتهایی است که به حقوق کارگران تحمیل میشود. ( توکلی خمینی، نیره، 1388، 182 )منشا این واژه به عنوان یک مفهوم را باید در درک محدودیتهای دموکراسی سیاسی پس از انقلاب قرن 18 فرانسه جستجو کرد. اما عمومیت یافتن این مفهوم بیشتر در قرن 19 بوده است. در طول دهههای اخیر تعاریف مختلفی حول این واژه ارائه شده و جدل بر سر تعریف آن همچنان ادامه دارد. کارگران و نمایندگان آنها، کارفرمایان و نمایندگان ایشان و دولت هر یک به نوبه خود فضای
مفهومی این واژه را ترسیم مینمایند به طوری که با منافع ایشان تضاد زیادی نداشته باشد فلذاست که تعاریف رسمی با غیر رسمی و تعاریف کارگران با مدیران دارای اختلاف فراوان است. آبر کرومبی و همکارانش ( 1984 ) در یک تعریف خلاصه میگویند دموکراسی صنعتی عبارتست از: مشارکت کارگران در اخذ تصمیماتی که در سرنوشت آنها تاثیر دارد. ( همان، 183 ) از تعاریف دیگری که در زمینه دموکراسی صنعتی وجود دارد، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:– اعمال دموکراسی بر شیوه کار و زندگی طبقه کارگراز این دید دموکراسی علاوه بر عرصههای سیاسی، حوزههای اقتصادی و حیات اجتماعی کارگران را نیز شامل میشود.– نوعی اعمال کنترل و نظارت از جانب کارگران بر کارگاهها و کارخانهها– مشارکت کارگران در مالکیت بخشی از سهام و سرمایه شرکت به نحوی که دست کم به اندازه صاحبان سهام کوچک بر مدیریت نفوذ داشته باشند.– شکلی از سوسیالیسم یا جنین آن در بطن سرمایهداری.برخی معتقدند که دموکراسی صنعتی شکل و مدل کوچکی از نظام سوسیالیسم است که جای خود را در دل نظامهای سرمایهداری باز کرده است.
با توجه به تعاریف فوق و عناصر پر اهمیت موجود در این تعاریف و به صورت یک جمهبندی نهایی میتوان دموکراسی صنعتی را چنین تعریف نمود: « مشارکت کارگران در اخذ تصمیمات موثر در شرایط کار و زندگی از طریق اعمال نظارت و کنترل یا مالکیت بخشی از سهام و سرمایه » برخی کارگران در کنار واژه دموکراسی صنعتی از اصطلاحات دیگری نظیر دموکراسی اقتصادی، مدیریت کارگری و خودمختاری کارگری نیز استفاده کردهاند.
یكی از مهمترین جنبههای توسعه دولت امروزی ارتباط آن با دموكراسی است. این واژه از اصطلاح یونانی دموكراتیا Demokratia ریشه گرفته است كه از دو قسمت دموسDemos یعنی مردم و كراتوسkratos یعنی حكومت، تشكیل شده، و بنابراین اساساً به معنای نظام سیاسی است كه در آن مردم حكومت میكنند نه شاهان و اشراف.(1)دموكراسی Demokracy، نظام سیاسی كه اجازه میدهد شهروندان در تصمیم گیری سیاسی شركت كرده یا نمایندگان مجامع حكومتی را انتخاب كنند.(2) كمتر ایدهای همچون مفهوم دموكراسی از جذابیتی چنین عمیق و جهانی برخوردار است. بنیادیترین مفاهیم عدالت دربردارنده این ایده هستند كه مردم باید تا اندازهای در شیوه اداره كشورشان دخالت داده شوند. حتی
حكومتهای اقتدارگرا بزرگترین دشمنان دموكراسی نیز از اینكه مغرورانه خود را دموكراسی بخوانند مسرورند؛ برخی خود را «دموكراسی خلق» و برخی «جمهوری دموكراتیك» نام مینهند. این واقعیتی است مسلم كه در این دنیای مدرن، مشروعیت حكومتها در گرو پذیرش دموكراسی و دستاوردهای ارزشمند آن است.(3)در جامعه دموكراتیك قدرت واحد و تمركز یافته، همه وزنهاش را بر روی فرد فرود میآورد؛ و بین فرد و قدرت مطلقه هیچ وزنه دیگری وجود ندارد. این وضع جامعه و یكنواختی قواعد از نظر احساسات باعث میشود كه چشم همه به طرف دولت دوخته شود و هركاری كه او باید انجام دهد و هیچ كس روی نیروهای دیگری حساب نمیكند.
علل جزئی و تصادفی مانند جنگها، انقلابات و توسعه صنعتی و نظایر آنها مردم را به پذیرش قدرت مركزی در نظام دموكراسی ترغیب و وادار میكنند. به تعبیر دیگر تمام نوابغ جنگی، تمركز قدرت را دوست دارند و تمام قدرتهای متمركز، جنگی هستند. در انقلابات نیز به فوریت، قدرتهای حد و وسط حذف میشوند و فقط توده بیشكل و مختلطی، كه قادر نیست عمل منظمی انجام دهد به جا میماند. تمركز قدرت، نقاب وحشتی است كه بر چهره بردگی زده میشود. همان كسانی كه
دگرگونی را میپذیرفتند. یكباره و بیچون و چرا و بدون مقاومت، به اراده بیچون و چرای اكثریت در میآیند و یك نوع استبداد دسته جمعی به وجود میآید و منافع و حقوق فرد پایمال آن میشود. بدینسان استبداد آینده، خطرناكتر از گدشته است، چرا كه انسانها را بدون آن كه شكنجه دهد، گستردهتر و ملایمتر به انحطاط می كشاند.(4)
برای آنكه یك نظام دموكراتیك عملكردی كارآمد داشته باشد، نیازمند موازنهای از قدرت و اقتدار میان جامعه و دولت و نیز حكومت شهروندان است. به منظور نیل به این مقصود، شهروندان باید از ساختارها و سازمانهایی مستقل از نهاد دولت برخوردار باشند. چنانچه جامعه بخواهد چنین نقش موازنه سازی را ایفا كند، مردم باید از یك جامعه مدنی بهرهمند باشند.(5) احتمالاً مهمترین دلیل ناكامی كشورها در طول تاریخ برای استقرار دموكراسی، فقدان عناصر ضروری یك جامعه مدنی نزد آنان بوده است.(6دموكراسی و تاریخچه آن:بنابر گمان متعارف، دموكراسی نخستین بار در دولت ـ شهر آتن به وجود آمده است. اندیشمندان یونانی ویژگیهای ماهوی دموكراسی را به منزله نظامی مبتنی بر مشاركت مستقیم شهروندان در حكومت شناسایی كردهاند و لذا دخالت مستقیم تمامی شهروندان واجد صلاحیت در تصمیم
گیریهای جمعی، نقطه آغازین آرمان دموكراسی بوده است.(7) دموكراسی یونان باستان را اگر بخواهیم با معیارهای امروزی مورد سنجش و داوری قرار دهیم باید نوعی آریستوكراسی به حساب آوریم. این امر از معنای خاص واژه شهروند در آن جامعه ناشی میشود. در یونان باستان شهروندان حق مشاركت در سیاست را داشتند اما آنها در حقیقت اقلیتی از جامعه بودند. جامعه آتن مركب از سه طبقه بود: 1ـ شهروندان . 2ـ بردگان 3ـ متیكها (بیگانگان مقیم) شهروندان حداكثر یك سوم جامعه را تشكیل میدادند و دو سوم باقیمانده حق دخالت در سیاست را نداشتند.
به علاوه شهروندان مردمی كه بالای بیست سال سن داشتند از حق حضور مجلس آتن برخوردار بودند.اگر چه دموكراسی چدید و دموكراسی آتنی گوهر مشتركی دارند اما صورتبندی دموكراسی در جهان قدیم و جدید تفاوتهای اساسی داشته است. به هر حال جامعه دموكراتیك جامعهای است كه در آن هیچ كس واجد حق پیشینی برای حكومت كردن نیست. مشروعیت حكومت تنها به رضایت شهروندان متكی است و مردم میتوانند بالاترین مرجع قدرت را بدون خونریزی و خشونت كنار بگذارند.(8)ایده دموكراسی نمایندگی نیز زاییده كشمكشهای میان پادشاه و پارلمان در انگلستان است. پس از آن انقلاب فرانسه و آمریكا قالبی مدرن از دموكراسی را پدید آوردند. بعدها نوشتههای نظریه پردازانی چون روسو، لاك، و نیز بنیانگذاران نخستین آمریكا، مفاهیم بنیادین دموكراسی لیبرال و نمایندگی را جرح و تعدیل نمود.در عین حال كه نویسندگان كلاسیك بر بینش ذاتی آرمان دموكراتیك تأكید میكردند، دانشمندان سیاسی مدرن، به دنبال تبیین كاركردهای عملی و دموكراسی معاصر بودند.(9دموكراسی سوسیالیستی:دموكراسی سوسیالیستی، اصولاً از همان آغاز شكلگیری، با نقد ریشهای به دموكراسی صوری، محدود، ساختگی و فریبكار بورژوایی شكل گرفته بود. سوسیالیستها بارها اعلام كرده بودند كهشوراهای كارگران و دهقانان، پس از درهم كوبیدن مقاومت نظامی و سرنگونی دولت سرمایهداری، متضمن اجرای گستردهترین شكل «دموكراسی» خواهند بود. آنها خاطرنشان ساخته بودند كه طبقه كارگر هرگز از «عقاید» بورژوایی نمیترسند! بویژه آنگاه كه تملك بانكها، انحصار وسایل تولید (و همچنین وسایل تولید عقیدتی مانند مراكز رسمی آموزش، رسانههای عمومی و…) كنترل شهربانی، ارتش و دستگاههای اداری و غیره از دست بورژوایی خارج شده باشند. از منظر سوسیالیسم، خواست مجلس مؤسسان كه ماهیتاً مجلس موقتی است، هیچگاه یك شعار
تاكتیكی قبل از تسخیر قدرت توسط شوراها نبوده است. یكی از ایرادهای اساسی دموكراسی سوسیالیستی به لیبرالیسم، همواره این بوده است كه «پارلمانتاریزم» مردم را به شكلی ناقص فقط در سطح (حوزه های جغرافیایی) و نه در حد (واحدهای تولیدی) درگیر مسایل سیاسی میسازد. تازه این فعالیت «دموكراتیك» یك جانبه، تجزیه شده و بدون نظارت مستقیم رأی دهندگان نیز فقط در عرصه سیاسی اجرا میشود و نه در سایر عرصههای اقتصادی، اجتماعی،حقوقی و
فرهنگ! برخلاف طبقات مرفه و دارا كه معمولاً از سطح نسبتاً بالایی از همبستگی طبقاتی برخوردار هستند، انتخابات فقط در سطح حوزههای جغرافیایی و منطقهای، موجب از هم گسیختگی طبقاتی و تجزیه دائمی تودههای زحمتكش مردم و در نتیجه، انزوای «اكثریت» جامعه خواهد بود. بدین سان، باید شكل و ترتیب دیگری از نهادی «دموكراتیك» انتخاب كرد كه بتواند مردم سالاری را به گستردهترین شكل ممكن عملی سازد. تفویض و تقسیم قدرت سیاسی، اجتماعی، نظامی و اقتصادی جامعه به هر دو نهاد شورا و مجلس، بهترین شكل اجرا و كاملترین نوع دموكراسی خواهد بود..(10)
تفاوت دموكراسی سوسیالیستی با بورژوازی:نحوه برخورد سوسیال دموكراسی و استالینزم با مفهوم دموكراسی نیز با درك «ماركسیزم» متفاوت و متضاد بوده است. ماركسیزم همواره ماهیت مقولات عام در جامعه بورژوازی را به نقد كشیده است. از نظر ماركسیزم، دموكراسی نیز همانند هر پدیده اجتماعی دیگر، باید از دیدگاهی تاریخی ـ طبقاتی مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته شود. دموكراسی، بر مجموعهای از ارزشهای ماوراء طبقات و فراسوی تاریخ بنا نشده است. اهداف طبقات مختلف از مبارزه با دموكراسی در طول تاریخ همواره متفاوت بودهاند. دموكراسی بورژوایی از پایه و اساس با دموكراسی سوسیالیستی تفاوت دارد این دو نوع از دموكراسی، هركدام فرآوردههای پراتیك طبقهای مشخص، علیه طبقه مشخص دیگری است و در شرایط متفاوتی از تاریخ به وجود آمدهاند.(11)ماركسیزم انقلابی همواره هر دو مقوله كمونیزم و دموكراسی را به یك معنی و مفهوم تلقی كرده و هیچ فرقی بین این دو قاتل نبوده است. همچنانكه در مانیفیست كمونیست آمده است. «نخستین گام در انقلاب طبقه كارگر همانا ارتقاء پرولتاریا به موقعیت طبقه حاكم و كسب پیروزی در نبرد برای دموكراسی است.))(12)دموكراسی و لیبرالیسم:علیرغم اینكه تفاوتهایی بین دموكراسی و لیبرالیسم وجود دارد این دو در واقع در یك مسیر در حركتند و با هم سازگاری دارند. مشروط براینكه دموكراسی از حالت آرمانی خود خارج شده و وارد حیطه محتوایی شود. بعضی از اندیشمندان بین آزادیخواهی و آزادی فردی (لیبرالیسم) با حكومت مردمی (دموكراسی) تفاوت قایل هستند در حالیكه اندیشمندانی هستند كه حكومت مردمی (دموكراسی) و آزادی فرد (لیبرالیسم) را از هم تفكیك ناپذیر میدانند.(13)اگر بپذیریم كه هرگونه اعمال جبر بر انسان نوعی خشونت محسوب میشود، آزادی در نقطهی مقابل اعمال خشونت قرار میگیرد و درست بر همین اساس اگر خشونت، اراده منبعث از آگاهی
فرد را فلج كرده وآن را به نفع هدف مورد نظر خود مصادره مینماید، آزادی دقیقاً برعكس به ارادهی ناشی از آگاهی آدمی فرصت شكفتن میبخشد و او را جهت رسیدن به مقصدی كه بر میگزیند، یاری میرساند. در مورد این آرمان اگر بخواهیم مصادیقی را ذكر كنیم میتوانیم از موارد زیر نام ببریم؛ «دفاع از آزادی مخالف، آزادی بیان و اندیشه، آزادی نشر آثار فرهنگی، آزادی فعالیتهای رسانهای، آزادیهای قانونمند اجتماعی و آزادی تشكیل احزاب سیاسی و نهادهای مدنی و صنفی، وجود تعریف مشخص از جرم سیاسی، امنیت ملی و نظام سیاسی حاكم، لزوم برگزاری انتخابهایی بدون نظارتهای غیردموكراتیك، تأكید بر مصونیت قانونی منتخبین مردم در مجلس قانونگذار، وجود
قوه قضاییه و كانون وكلای مستقل، تشكیل دادگاههای علنی و با حضور هیات منصفه در بررسی جرایم سیاسی و مطبوعاتی علنی و یا حضور هیأت منصفه در بررسی جرایم سیاسی و مطبوعاتی و بطور كلی لزوم به رسمیت شناختن حقوق بشر ومصادیق عملی آن».(14)دموكراسی و حقوق بشر:مفاد اعلامیه حقوق بشر با «هر كسی میتواند» شروع میشود و این نشانگر آن است كه حق، نه دادنی و نه گرفتنی است. بلكه حق و حقوق انسانی، در كنار انسان زاده میشوند و با او عجین هستند. آنچه حكومتهای امروز میكنند، فاصله انداختن انسانها از ذات صلحطلب آنهاست. هر كسی حق زندگی آزاد و امنیت شخصی دارد؛ هر كسی حق دارد كه شخصیت حقوقی او در همه جا بعنوان یك انسان در مقابل قانون شناخته شود؛ هر كس با مساوات كامل حق دارد كه دعوایش در دادگاهی مستقل و بیطرف، منصفانه و علنی رسیدگی شود و چنین دادگاهی دربارهی حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزایی كه به او توجه پید كرده باشد، تصمیم بگیرد؛ این است چند بند از اعلامیه جهانی حقوق بشر.(15)«انسان» بعنوان عنصر پذیرای خرد، دانش، فرهنگ و ادب، برتر از همهی موجودات جهان است. نیكی و انسانیت برای همه مردم است و اگر مردمانی همه نیكی و حقوق جهان را برای خود بخواهند و در اندیشهی سایرین نبوده و به جهان بیپروا باشند، راه خودكامگی میپیمایند كه دیر یا زود، دنیا از نتیجه خودخواهیاش دچار آشفتگی میگردد.
ولی چنانچه انسان را امید به زندگی در دنیای پر از شادی و طراوت باشد باید خود و دیگران را برای آرامش و شادكامی سهیم سازد و بر همه موجودات و پیرامونش ارج نهد. بر این اساس «حقوق بشر» وابسته به حقوق همه مردمان زمین و سراسر جهان است كه نمیتوان آنرا همچون پدیدهای آزاد از دنیا یافت.حقوق بشر سند و فرمان بزرگ آزادی مردمان جهان است، زیرا افراد بشر آزاد زاده میشوند و باید آزاد زندگی كنند و از حقوق برابر برخوردار باشند و امتیازات اجتماعی تنها براساس منافع ملت تعریف میشود چرا كه هدف هر اجتماع سیاسی حفظ حقوق طبیعی بشر بوده كه شامل آزادی، امنیت، رفاه، مالكیت،… و مقاومت در برابر تعدی و تجاوز میباشد.در جوامع دموكراتیك فرهنگ به رسمیت شناختن نیازهای انسانی در قالب حقوق بشر مهمترین مسأله در آسیبشناسی تكوین نظام حقوقی یاد شده است بطوریكه شهروندان با آزادی بیان، افكار، عقاید و اندیشه، آزادی مطبوعات و… بتواند به آزادی سخن بگویند، بنویسند و نوشتههایشان را به چاپ برسانند.نهادینه شدن حقوق بشر در چهارچوب دموكراسی از لزومات جامعه مدنی است. انباشت مطالبات مدنی تاریخی، بدون هیچ منفذ خروجی در طول تاریخ به بحرانها و انفجارهایی منجر شده است كه سعی داشته خارج از قاعدهی بازی قدرت را فقط در راستای اعمال مطالبات خود در دست بگیرد. ولی «فقدا پایه تئوریكی» چنین جریانهایی آنها را از حصول به یك جنبش واقعی و مدنی باز داشته است.(16)
دموكراسی و مشاركت سیاسی زنان:در زبان و فرهنگ و قوانین هر جامعه شیوهی برخورد با زن و نگرش نسبت به او میتواند معیاری برای سنجش اعتقاد یا عدم اعتقاد آن جامعه به آزادی و دموكراسی باشد. نگاهی گذرا به تاریخ گذشته جوامع بشری نشان میدهد كه تنزل جایگاه و ارزش زن و كمرنگ شدن نقش اجتماعی او ناشی از ناآگاهی او نسبت به حقوق اجتماعی زنان و ناآشنایی به نظام جدید و علوم و معارف نوین و قوانین اجتماعی مدافع حقوق زنان است.(17)رأی دادن برای زنان در زمینه مبارزهشان برای بدست آوردن حق رأی همگانی كه عملاً در همه جا زمان درازی به طول انجامید، معنای خاصی دارد. اعضای جنبشهای اولیه زنان حق رأی را هم نماد آزادی سیاسی میدانستند و هم وسیله دستیابی به برابری اقتصادی و اجتماعی بیشتر.(18)نفوذ زنان در سیاست نمیتواند تنها بر حسب رأی دادن ارزیابی گردد. گروههای طرفدار حقوق زنا
ن، به ویژه در دهههای اخیر، مستقل از حق رأی دادن، بر زندگی سیاسی تأثیر گذاردهاند. سازمان ملی زنان (NOW) و سایر گروههای زنان، از اوایل دهه 1960 فشار آوردهاند تا یك سلسله مسایلی كه مستقیماً به زنان مربوط است در دستور كار سیاسی قرار داده شود.(19)زنان هیچگاه با قدرت سیاسی كاملاً بیگانه نبودهاند. در دورانهای گذشته، زنان منفرد، از كلئوپاتر
ا به بعد ـ گاهی بعنوان رؤسای دولت نفوذ زیادی را اعمال كردهاند. در جایی كه زنان رسماً بعنوان فرمانروا گمارده نشده بودند، گاهی بطور غیر رسمی، به عنوان همسران یا معشوقههای پادشاهان، روسای جمهور و نسختوزیران از قدرت زیادی برخوردار بودهاند. یكی از مشهورترین نمونه های اینگونه زنان مادام دو پمپاردو (Madam de pompadour)، معشوقهی لویی چهاردهم پادشاه فرانسه بود كه با قدرت تمام اكثر تصمیمات دولت را اتخاذ میكرد. در قرن بیستم، زنان تقریباً بارها رئیس حكومت بودهاند ـ از جمله نمونههای آن میتوان گلدمایر در اسرائیل، ایندیرا گاندی در هند و مارگارت تاچر در انگلستان را نام برد.با وجود این به طور كلی همانند بسیاری از حوزههای دیگر زندگی اجتماعی، زنان در میان نخبگان سیاسی كمتر دیده میشوند.(20)
تردیدی در این نكته نیست كه زنان نیمی از پیكرهی جامعه را تشكیل داده و اساس هویتیابی خلقت و آفرینش انسان با مرد و زن صورت میگیرد و به همین دلیل لازم است زنان در فعل و انفعالات اجتماعی و سیاسی نقش مؤثر و كارآمد برای دخالت در تعیین سرنوشت كشور و همچین مشاركت در طرحها و سیاستگذاریهای كلان داشته باشند.(21)
ادامه خواندن مقاله دموکراسي صنعتي
نوشته مقاله دموکراسي صنعتي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.