nx دارای 71 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
فقر از دیدگاه نظام اجتماعی در اسلام
فقر از دیدگاه نظام اجتماعی در اسلام :چكیدهبررسی پدیده فقر، شناخت علل پیدایش و راه های مبارزه با آن، همواره موضوع مورد توجه مكتب های مختلف بوده. اسلام نیز بر ریشه كن كردن این پدیده شوم تأكید دارد. اقسام فقر شامل؛ فقر جسمی، فرهنگی، روحی و مالی است كه پیامدهای مخرب اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به همراه دارد. نویسنده این كتاب با برشمردن عوامل پیدایش فقر، معتقد است كه گاه این مشكل ناخواسته تحمیل می شود و گاه افراد خود در ایجاد آن مؤثراند؛ مانند
دانشمندان و رهبران دینی كه برای رسیدن به اهداف متعالی، زندگی فقیرانه انتخاب می كنند. اما عده ای دیگر، به جهت وجود ضعف هایی در اندیشه یا عمل خود به فقر مبتلا می شوند. تنبلی، بی برنامگی، داشتن تفكر غلط درباره دنیا و آخرت و قضا و قدر؛ بخشی از این ضعف ها است. بی شك رفع زمینه های پیدایش این پدیده، بهترین راه پیشگیری و درمان آن است. این كتاب در ادامه با بررسی علل فقر مسلمانان، برداشت های انحرافی از مفاهیم مذهبی را سبب عقب ماندگی آنان معرفی می كند.
فقر در اسلام :اگر ما كمی در روایات بررسی و تتبع نماییم برایمان منكشف خواهد شد كه در اسلام تعاریف متعددی از فقر ارائه شده كه برخی از آنها را بیان میكنیم.
1 – افتقار الی اللهاین موضوع در عقاید هر مسلمانی هست و طیف وسیعی از آیات و روایات معاضد و مؤید این اعتقاد است. همچنین بخش عمدهای از ادله محكم و متقن فلسفی بر این مطلب اذعان دارد.افتقار الی الله یعنی تمام موجودات غیر از خداوند فقر ذاتی و نیاز تام به حضرت ربوبیت دارند. و این افتقار از بدو وجود غایت هستی ادامه دارد و هرگز این افتقار پایان ندارد. این مسئله از محكمات علم فلسفه اسلامی هست.
2 – فقر دین و علم و معرفتاین فقر نوع دیگری از فقر است كه در اسلام به آن اشاره شده. روایاتی در این زمینه هست كه به اختصار دو مورد از آنها را میآوریم:امام صادق علیه السلام فرمودند كه فقر مرگ سرخ است. راوی میگوید به امام گفتم منظورتان فقر از درهم و دینار است؟ امام فرمودند: نه بلكه فقر از دین است.حضرت علی(ع) فرمودهاند نزدیك است كه فقر كفر باشد كه امام صادق این گونه تفسیر كردند كه منظور از فقر، فقر علم و معرفت میباشد.
همانطور كه مستحضر هستید در این دو روایت فقر به معنای نداشتن علم معرفت معرفی شد كه این حالت در اسلام بسیار مذموم شمرده میشود. بدون شك این فقر بسیار مذمومتر از فقر اقتصادی است. و در نظر هر مسلمانی این فقر ضد ارزش تلقی میشود.
3 – فقر مالی و اقتصادیاین فقر در اسلام به طرق متفاوت یاد شده گروهی از روایات آن را مذموم شمردهاند و گروهی آن را مدح و آن را فضلیت برشمردهاند. بهتر است از هر دو مورد روایاتی را بیاوریم و كمی در اطراف آن تحقیقی داشته باشیم.الف ـ روایاتی كه فقر را مذموم میشمارند:حضرت علی(ع) در تفسیر آیه شریفه «و نبلوكم بالشَّر و الخیر فتنه» فرمودند: خیر، سلامتی و غنی و بینیازی است و شر، درد و فقر است. (بحارالأنوار ج 5، ص213(كه این روایت «فقر» را «شر» معرفی مینماید.
هر كس صبح را شروع كند و روز را به پایان رساند در حالی كه بیشترین همّاش دنیا باشد خداوند فقر را جلوی چشمانش قرار میدهد.» (الكافی ج 2، ص 319)این روایت بیانگر این است كه خداوند برای عقوبت عمل بنده، فقر را برای او فراهم میسازد.پناه میبرم به تو ای خدا از فقر» (الكافی ج 2، ص 525)امام باقر علیه السلام فرموند: «كار نیك و صدقه فقر را از بین میبرد.» (الكافی ج 4، ص 2)این روایت پاداش كار نیك و صدقه را از بین بردن فقر میداند.و اما گروهی از روایات كه فقر را فضیلت برشمردهاند:خداوند به حضرت موسی فرمود: ای موسی زمانی كه دیدی فقر جلوی توست و رو به سوی تو نموده پس بگو مرحبا به شعار صالحین و زمانی كه دیدی غنی و ثروتمندی در پس روی توست پس بگو كه این گناهی است كه عقوبش به تعجیل افتاده.)الكافی 2 263 باب فضل فقراء المسلمین ;.. ص 0)خداوند فرمود گروهی از بندگانم هستند كه به صلاح واداشته نمیشوند مگر توسط فقر كه اگر من فقر را از آنان برگردانم و او را به حالت دیگری برگردانم هر آینه او هلاك میشود.رسول خدا به علی(ع) فرمود: ای علی همانا فقر به محبان تو شتابانتر است از سیل به وسط شهر.یا مضمون روایت امام صادق كه فرمودند: مؤمن فقیر چهل سال زودتر از مؤمن غنی به بهشت میرود.یا روایت كه امام صادق علیهالسلام فرمودند: خداوند روز قیامت پوزش خواه به مؤمنان فقیر توجه میكند و میفرماید: به عزت و جلالم كه شما را در دنیا به واسطه خواری شما نزد خود فقیر نساختم. امروز رفتار مرا با خود میبینید هر كس در دنیا به شما نیكی كرده دستش را بگیرید و به بهشتش ببرید.
مسئله عدالت با وجود اینكه یك مسئله اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، ولی از نظر مكتب شیعه آنقدر مهم است كه در كنار پنج اصل اعتقادی یعنی توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت قرار گرفته است. به همین دلیل عدالت باید یك مسئله فراگیری باشد و نمیتوان عدالت را فقط اختصاص به یك بعد از زندگی اجتماعی مردم تلقی كرد. اینكه در كنار اصول اعتقادی مسلمانها قرار گرفته، مانند همه اصول اعتقادی باید فراگیر باشد.
عدالت آنقدر مهم و فراگیر است كه در اعتقاد شیعه، عدالت از خداوند شروع میشود، در نظر شیعه رأس حكومت باید عادل باشد، امام باید عادل باشد، مرجعتقلید و قاضی باید عادل باشند. هیچ كسی نیست كه در حكومت قرار بگیرد و از عدالت برخوردار نباشد، اگر عادل نباشد مشروعیتش را از دست میدهد. پس در حقیقت اركان جامعه به عدالت بستگی دارد. عدالت فراگیر شامل در دو بعد بسیار مهم است. اول عدالت سیاسی و دوم عدالت اقتصادی. در ادبیات ما وقتی صحبت از عدالت اجتماعی میشود، عموماً سراغ مقابله با فقر یا سراغ عدالت اقتصادی میروند، در حالی كه عدالت سیاسی مقدم بر عدالت اقتصادی است. اگر عدالت سیاسی نباشد، عدالت اقتصادی بوجود نمیآید و اگر ایجاد شود خود به خود از بین خواهد رفت. اولین انحرافی كه
در صدر اسلام شروع شده است، انحراف از عدالت اقتصادی نبوده، بلكه انحراف عدالت سیاسی بوده است. خلیفه دوم فردی بسیار زاهد بود. زهد او به حدی بوده كه در كتب تشیع هم ذكر شده است. او مشكل عدالت اقتصادی نداشت، مشكل او عدالت سیاسی بوده است. پس اولین انحراف كه شروع میشود، عدالت سیاسی است و دومین انحراف كه در دوران عثمان اتفاق افتاد، عدالت اقتصادی میباشد. یعنی عدالت اقتصادی با یك فاصله زمانی از عدالت سیاسی به انحراف كشیده میشود.
فهم عدالت سیاسی ساده و شفاف است. عدالت سیاسی یعنی اینكه هر كسی در جای خودش باشد. آنهایی كه كوچكند بزرگ نشوند و آنهایی كه بزرگند كوچك نشوند. اینكه امیرالمومنین فرمود من همه را غربال میكنم! آنهایی كه پایین رفتهاند، بالا بیایند و آنهایی كه بالا هستند پایین بروند؛ یعنی من از عدالت سیاسی شروع میكنم و ایشان از عدالت سیاسی شروع كردند و بعد به
زدودن فقر اقتصادی پرداختند. حضرت امیرالمومنین در سال چهارم حكومت خویش، خطاب به جمع فرمودند؛ آیا فقیری در حكومت من میبینید؟ همه اعلام میكنند كه ما فقیری سراغ نداریم. اگر كسی توانایی و شایستگی كسب جایگاه مدیریتی را نداشته باشد و بخواهد عدالت اقتصادی را برقرار كند، شدنی نیست. دلیلش این است كـه در اینجا عدالت سیاسی مراعات نشده است. البته اگـر عـدالت سیاسی باشد ولی تلاشی برای استقرار عدالت اقتصادی نشود، این هم به معنای تحقق عدالت نیست. یكی از ویژگیهای عدالت فراگیر این است كه عدالت سیاسی و اقتصادی توأمان در یك جامعه مستقر باشد. هم عدالت سیاسی و هم عدالت اقتصادی باید با هم توأم باشند. تقدم عدالت سیاسی به معنی كم اهمیت بودن عدالت اقتصادی نیست، عدالت اقتصادی در ادبیات ما بد تفسیر شده است. در كشور ما عدالت اقتصادی را عمدتاً در توزیع میدانند. یعنی مقابله كردن با فقر. اگر عدالت اقتصادی صرفاً مقابله با فقر باشد یك گداخانه بزرگی درست میشود كه این خلاف اسلام است و با روح اسلام سازگاری ندارد.
حضرت امام میفرماید؛ شاید یكی از دلایل توجه به قرضالحسنه این است كه اسلام با گداپروری مخالف است. اگر قرضی میگیرید باید آن را برگردانید. یعنی باید كار كرد، تولید كرد تا بتوان قرض را پرداخت. پس عدالت اقتصادی تنها یك جنبه توزیعی ندارد، بلكه در تولید هم است یعنی دادن فرصتهای برابر به همه. امروز كسانی در شهرهای كوچك و روستاها هستند و علیرغم استعداد فوق العادهای كه دارند و میتوانند تولید كنند؛ فرصتی برای ظهور و بروز در تولید و سرمایهگذاری پیدا نمیكنند و لذا یك محرومیت تاریخی را در روستاها شاهد هستیم. این وضع حتی در شهرها هم قابل مشاهده است. میزان برخورداری یك شهروند تهرانی از خدمات شهری 200 هزار تومان، یك
اصفهانی 50 هزار تومان و كسی كه در اراك زندگی میكند 20 هزار تومان است. حالا شما میتوانید شهرها و روستاهای خودتان را محاسبه كنید و این مقایسه را به دست بیاورید. میزان برخورداری شهرها از خدمات باعث مهاجرت از روستا به شهرها میشود. یعنی آنجاهایی كه رفاه بیشتر است، ولو شغل هم نباشد. افراد در تهران احساس رفاه بیشتری میكنند. پس عدالت اقتصادی، هم در عدالت تولیدی است و هم در عدالت توزیعی. عدالت تولیدی یعنی دادن فرصتهای برابر به كسانی كه استعداد تولید دارند. چه آن كسی كه در شهر است و چه آن كسی كه در روستا زندگی میكند. و عدالت توزیعی یعنی باید از صاحبان درآمدها و ثروتمندان بگیرند و به كسانی كه قدرت كار، درآمد و تولید ندارند بدهند و فقر را از آنها دور كنند. بنابراین ما با یك عدالت فراگیر در اسلام روبرو هستیم. اولاً عدالت سیاسی مقدم بر عدالت اقتصادی است. ثانیاً عدالت اقتصادی تنها مقابله با فقر نیست. اگر عدالت سیاسی نباشد شایستگان از حكومت حذف و آدمهای ضعیف و ناكارآمد اداره كشور را بدست میگیرند. وقتی كه افراد ناكارآمد اداره یك كشور را بدست گرفتند، قادر نخواهند بود كه عدالت را اجرا كنند. عدالت در اسلام هم مقابله با فقر است و هم مترادف با كارآمدی است. اما در غرب وقتی میگویند عدالت اجتماعی، بیشتر تأمین اجتماعی و فقرزدایی مورد توجه است و بیشتر این جنبه از عدالت را دنبال میكنند. اما در اسلام كارآمدی جزئی از عدالت است. مخصوصاً عدالت سیاسی یعنی حكومت شایستگان. اگر حكومت شایستگان نباشد و افراد ناكارآمد بخواهند عدالت اقتصادی را تحقق ببخشند، این باعث میشود كه همان عدالت اقتصادی هم تحقق پیدا نكند. ثانیاً اگر ما از عدالت اقتصادی عدالت تولیدی را حذف كردیم، پس چه كسی ثروت را تولید بكند؟ باید ثروتی تولید بشود تا فقر از بین برود.
لذا ما در بین عدالتخواهان با سه گروه مواجه هستیم. یك گروه صرفاً به عدالت توزیعی اعتقاد دارند، گروه دیگر به عدالت تولیدی معتقدند و میگویند شما فرصتهای برابر در اختیار همه قرار بدهید، فقر خودش از بین میرود، لازم نیست گروهی راه بیفتند و با فقر مقابله كنند. به نظر من گروه سومی هستند كه عدالت فراگیر را معتقدند. هم به عدالت سیاسی اعتقاد دارند و هم به عدالت اقتصادی و عدالت اقتصادی را هم عدالت در تولید و هم عدالت در توزیع میدانند. ما به چنین
تفكری نیاز داریم. اگر چنین رویكردی به عدالت پیدا نشود، توسعه در ایران اتفاق نمیافتد. ضروری است كه ما هم رویكرد به توسعه و هم رویكرد به عدالت را بازنگری كنیم. عدالت توزیعی ما را به سمت یك جریان سوسیالیستی میكشاند. اعتقاد صرف به عدالت توزیعی و بیاعتقاد به عدالت تولیدی یك گرایش شبه سوسیالیستی است. آنهایی كه صرفاً به عدالت تولیدی تأكید میكنند، یك گرایش سرمایهدارانه را دنبال میكنند. تنها كسانی میتوانند بگویند دیدگاه ما اسلامی است كه عملاً و قولاً به یك عدالت فراگیر معتقد باشند. عدالت فراگیر نه سوسیالیستی است و نه كاپیتالیستی، بلكه عدالت فراگیر همان عدالت اسلامی است. اگر چنین عدالتی آرمان مردم، جوانان و دانشجویان ما بشود، میتواند یك ملت را به سعادت برساند. چون لازمه این كار مقابله با تبعیض، ظلم و ناكارآمدی است. مقابله با اشغال پستهایی است كه توسط افراد ناشایست اشغال شده است، مقابله با فقر و بیكاری است. اینها ابعاد یك مبارزه عدالتخواهانه را شكل خواهد داد. امیدواریم همانطوری كه انقلاب اسلامی از ابتدا یكی از شعارهای مهمش عدالت بوده، بتوانیم در ایران اسلامی عدالت اسلامی را به عنوان یك الگوی عملی تحقق ببخشیم و جلوهای از حكومت علوی را در كشورمان پیاده كنیم.
اقسام فقر :فقر را از جنبه های مختلف می توان مورد بررسی و مطالعه قرار داد. آنچه در این كنكاش مورد نظ
ر است، فقر مالی است؛ ولی به سایر جنبه های آن نیز اشارتی خواهیم داشت.
1 فقر جسمی شخصی كه نقص عضو دارد، دچار فقر جسمی است؛ بدین ترتیب، معلولان در شمار فقیران جای دارند؛ هر چند از ابعاد دیگر در درجات بالایی از توانگری باشند. البته چنین فقری اغلب به فقر مالی نیز می انجامد.
2 فقر فرهنگی بی تردید خرد یكی بزرگ ترین نعمت های خداوند متعال است. چنان كه حضرت علی (ع) می فرماید: هیچ نعمتی از عقل برتر نیست(10)؛ ولی برخی ازانسان ها از این نعمت بزرگ بی بهره یا كم بهره اند. عقل مراتب مختلفی دارد. گروهی از پایین ترین مرتبه ی آن یعنی توان درك نیز بی بهره اند. شریعت برای تدبیر زندگی چنین افرادی سرپرست مشخص كرده است. گروهی دیگر، به رغم برخورداری از این مرتبه از مراتب بالاتر آن یعنی مرحله ی كسب دانش و نیز عقل عملی، كه سبب تشخیص درست از نادرست می گردد، بی بهره اند. این دسته در روایت ها نادان شمرده شده اند. حضرت علی (ع) می فرماید: هیچ فقری مانند نادانی نیست. (11)
3 فقر روحی (ذهنی)
گروهی، به رغم برخورداری از مواهب طبیعی بسیار، همواره خود را نیازمند می پندارند؛ در اندیشه ی افزایش دارایی خویش به سر می برند و ازمشاهده ی مردم داراتر در حسرت فرو می روند. آزمندی و حسد در جان این افراد ریشه دوانیده، آن ها را از درون می پوساند. علی (ع) می فرماید:
الطمع فقر حاصر. طمع فقری فراگیر و محدودكننده است. برخی از راویان، این روایت را «فقر ظاهر» نگاشته اند؛ یعنی طمع فقری آشكار است(12). حضرت در جای دیگری این فقر را بدترین فقرها دانسته اند(13). چنین شخصی هر قدر داراتر شود، فقرش فزونی می یابد؛ مانند تشنه یی كه نوشیدن آب دریا بر تشنگی اش بیفزاید.
مقابل این وضعیت، حالت استغناست. در این حالت، ممكن است شخص تنگدست باشد؛ ولی در درون خویش احساس آرامش و بی نیازی كند. معصومان: این حالت را ستوده، دارندگان آن را داراترین مردم خوانده اند. امام باقر (ع) می فرماید:
لا فقر كفقر القلب و لا غنی كغنی القلب. (14) هیچ فقری چون فقر روحی و هیچ توانگریی چون استغنای روحی نیست. یكی از عواملی كه در فقر روحی موثر است، تبلیغ فرهنگ مصرفی و ترویج كالاهای لوكس و تجملی در جامعه است. وقتی شخصی می بیند در شهر یا همسایگی اش كسانی امكاناتی دارند كه او فاقد آن هاست، در درون خود احساس كمبود و نیاز می كند. این احساس كمبود و نیاز، گاه در سطح جامعه گسترش می یابد و جامعه ی بی بهره از ثروت و رفاه با مشاهده ی جوامع توسعه یافته، خود را نیازمند می یابد.
4 فقر مالی این نوع فقر، كه موضوع اصلی بحث ماست، فقر مالی، فقر اقتصادی، فقر معیشتی و محرومیت نیز خوانده می شود. برخی از اقتصاددانان در تعریف این نوع فقر می گویند: فقر عبارت است از ناتوانی در برآورده ساختن نیازهای انسانی. (15) فقر عبارت است از عدم برخورداری از حدا قل امكانات معاش و یا به تعبیردیگر عدم برخورداری از قوت لایموت. (16) فقر یعنی ناتوانی انسان در تأمین حد كافی نیازمندی های بنیادی خود به منظور رسیدن به یك زندگی آبرومند و شایسته به عنوان شرط لازم در رسیدن به سوی كمال. (17) با توجه به تعریف های فوق، برای شناخت دقیق فقر باید نیازهای اولیه و اساسی انسان مشخص شود. در این باره نیز تعریف های گوناگونی وجود دارد. گروهی اموری را كه فقدان آن ها سبب از بین رفتن هستی افراد می شود، نیازهای اساسی بشر می دانند؛ و دسته یی نیازها را بر اساس سطح متوسط زندگی در جامعه تعیین می كنند. بر اساس معیار اول فقط اساسی كسانی كه در مرز گرسنگی و مرگ قرار دارند، فقیر شمرده می شوند؛ اما معیار دوم گستره ی وسیع تری دار
كالاهایی كه در كشورهای توسعه یافته نیاز اولیه شمرده می شود، در برخی از كشورها لوكس تلقی می گردد. چنان كه ممكن است كالایی در یك زمان تجملی به شمار رود؛ ولی در زمانی دیگر ضروری شمرده شود. بر اساس اختلاف نظر در مفاهیم یاد شده، در ادبیات اقتصادی دو نوع فقر تعریف شده است:
1 – فقر مطلق هرگاه شخصی از تأمین نیازهای اولیه ی زندگی خود و ا فراد تحت سرپرستی اش ناتوان باشد و به عبارت دیگر، از آن میزان كالری یا پروتئین كه برای ادامه ی حیات سالم لازم است برخوردار نباشند، دچار فقر مطلق است. با توجه بدین تعریف، امروزه بخش عظیمی از افراد جهان در فقر مطلق به سر می برند. حدود 180 میلیون كودك در جهان، به ویژه در جنوب شرقی آسیا، از سوء تغذیه رنج می برند؛ و سالانه 5 میلیون كودك در جهان به سبب كمبود مواد غذایی جان خود را از دست می دهند. همین تعبیر را در سطح كلان و برای جوامع نیز می توان به كار برد؛ یعنی هرگاه درآمد سرانه ی جامعه یی از حد ّ لازم برای تأمین چنین نیازهایی كم تر باشد، این جامعه در فقر مطلق به سر می برد.
2 – فقر نسبی ممكن است گروهی از افراد یك كشور از توانایی لازم برای تأمین نیازهای اولیه ی زندگی برخوردار باشند؛ ولی به لحاظ این كه درآمد و سطح زندگی آنان از متوسط درآمد جامعه پایین تر است، در فقر نسبی به سر برند. همچنین هرگاه درآمد جامعه یی از سطح متوسط درآمد كشورهای جهان پایین تر باشد، آن كشور، در سطح كلان، در فقر نسبی به سر می برد. هر چند نیازهای اساسی خود را تأمین كند. آنچه از روایات و نیز فتاوای فقها استنباط می شود، این است كه فقیر در اسلام طبق معیار دوم تعریف شده است. در بحث تعیین خط فقر، بدین موضوع با تفصیل بیش تری خواهیم پرداخت.
دیدگاههای مختلف درباره فقر :از آن جا كه آدمی پیوسته با فقر و آثار ناشی از آن درگیر بوده است، ادیان و مكاتب مختلف درباره ی آن اظهار نظر كرده اند.
فقر در دین یهودآیین یهود فقر را امری طبیعی و تكوینی می داند؛ ولی در پی معالجه ی آثار آن است؛ برای مثال در تورات كنونی می خوانیم: ان الفقر و الغنی بیداللّه وحده، الرّب یفقر و یغنی. (18) فقر و غنا تنها به دست خداوند است، پروردگار انسان ها را فقیر و ثروت مند می سازد. در جای دیگر، ثروت مندان را چنین اندرز می دهد: مَن یعطی الفقیر لایحتاج و لمن یحجب عنه لعنات كثیره. (19)
هر كس به فقیر ببخشد، محتاج نمی شود؛ و هر كه منع كند، مورد لعنت بسیار قرار می گیرد. تأكید بر پرداخت زكات در این شریعت، بیان گر این است كه حضرت موسی (ع) در اندیشه ی درمان فقر قوم خود به سرمی برد. قرآن كریم در آیاتی چند پیمان خداوند با بنی اسرائیل درباره ی پرداخت زكات را یادآوری می كند. (20)
فقر در مسیحیتبی تردید فقر در شریعت حضرت عیسی (ع) نیز مط
لوب نبوده است؛ زیرا حضرت عیسی (ع) خود را به
پرداخت زكات مأمور می دانست و می فرمود: و اوصانی بالصلوه والزكاه مادمت حیّاً(21)آن حضرت پیروان خود را به نیكی به نیازمندان سفارش می كرد و می فرمود: خوشا به حال كسانی كه اهل ترحم كردن شمرده می شوند. (22) البته انجیلی كه اكنون موجود است، فقرا را نیز تسلای خاطر می دهد و می كوشد از غم آن ها بكاهد: «ملكوت خداوند در خوردن و آشامیدن نیست.» (23)تجربه ی عملی كلیسا در قرون گذشته، به ویژه قرون وسطا، به طور عمده توجیه ستم ستم گران و طبیعی و مقدر جلوه دادن فقر بیچارگان بوده است و هیچ گونه تلاشی در جهت مبارزه با این پدیده ازسوی آنان صورت نگرفت. این واكنش در برابر فقر، سبب شد تا گروه هایی چون ماركسیست ها دین را تخدیر كننده ی فقرا و توجیه گر استثمار قدرت مندان معرفی كنند. این واكنش همچنین موجب شد تا پس از رنسانس، برخی از تفكرهای نوظهور در جوامع غربی سعادت انسان را در جدایی هر چه بیش تر از دین بدانند.
فقر در نظر سرمایه داریسیستم سرمایه داری فقر را ناشی از كمبود منابع طبیعی و ناتوانی طبیعت از برآورده ساختن نیازهای بشر می داند. اقتصاد دانان كلاسیك در برابر فقر واكنش های متفاوتی داشته اند. اسمیت (1723 – 1790)، اقتصاددان خوش بین این نظام، می گوید: جامعه ای كه بخش اعظم آن را فقرا تشكیل می دهند هیچ گاه به شكوفایی و خوشبختی نخواهد رسید. (24)
در مقابل مالتوس (1766ـ1834) و ریكاردو (1772ـ1823)، اقتصاددانان بدبین سرمایه داری، به شدت به تضعیف طبقه فقیر حكم كرده، هرگونه حمایت از این طبقه را مردود می دانند. مالتوس می گوید: كسانی كه از قبل دنیا را در اختیار دارند از حق استفاده از این مواهب برخوردارند و اگر به قدری گمراه باشند كه بر تهیدستان گرسنه رحم آورند، به زودی جزای خطای خود را خواهند دید. (25) ریكاردو نیز، كه از مخالفان قوانین فقرا و خواستار لغو آن ها بود، از ارسال كمك جهت احداث مدرسه ی كودكان در «وست مینستر بروگام» امتناع كرد؛ زیرا قرار بود به كودكان این مدرسه یك وعده غذا داده شود. به نظر او این كار افزایش جمعیت را تشویق می كرد. (26) اقتصاددانان بعدی نیز، تحت تأثیر تقدیرگرایی تكامل یافته ی مالتوس، برخورد با مسئله ی فقر را چون برخورد با مراگر قوانین علم اقتصادحكم می كند كه توده های فقیر همچنان در فقر باقی باشند، باید پذیرفت. (27) هر چند نظام سرمایه داری، به منظور بقای خود، به تدریج در جهت فراهم كردن حداقل معیشت و برخی از امور رفاهی برای طبقه ی ضعیف كارهایی انجام داد؛ ولی اصل نگرش آن ها به فقر و فقرا تغییر محسوسی نكرده است. یكی از چیزهایی كه با تجدید حیات اقتصاد سیاسی لیبرال همراه بوده، تلاش در جهت صیقل دادن به این باور و ترغیب طبقه ی كارگر به پذیرش این مطلب بوده است كه اگر صاحبان ثروت و مكنت بدون هرگونه مانعی به كسب ثروت بپردازند، منافع آن ها نیز خود به خود تأمین خواهد شد؛ حال آن كه اگر در پی آن باشند كه خود سهم بیشتری از ثروت را به دست آورند به منافع خود صدمه خواهند زد. (28) با گذشت زمان و طرح انتقادات فراوان به این نظام، حكومت هایی كه اقتصادشان بر اساس نظام سرمایه داری بود برای جلوگیری از فروپاشی خود وحفظ منافع مشترك دولت و طبقه ی سرمایه دار، با وضع قوانین و مقرراتی به نفع طبقه كارگر و در حمایت از مستمندان، به تحولاتی در نظام سرمایه داری تن دادند؛ مسئله ی تأمین اجتماعی بخشی از این تحولات است كه با نظارت بر قوانین كار و مقابله با بیكاری توانست تا حدودی از وضعیت اسفبار مستمندان جلوگیری كند.
فقر از نظر ماركسیستدر نظر ماركسیست ها فقر از تناقض میان ابزار تولید و روابط تولید ناشی می شود؛ یعنی هرگاه روابط تولید، متناسب با تكامل ابزار تولید، تغییر نكند، مشكلات اقتصادی فراوان مانند فقر پدید می آید. ماركس درباره ی پدیده ی فقر در زمان خود می گوید: اگر مالكیت خصوصی حتّی به صورت محدود وجود داشته باشد، این مسئله ناگزیر به فقر می انجامد. (29)
او در رد نظریه ی پرودن، كه می گفت برای بهبود اوضاع اجتماعی و اقتصادی سرمایه داری باید توسعه ی مالكیت صنایع محدود شود و برای بهبود وضع اقتصادی كارگران باید قوانین كار اصلاح گردد(30)، می گوید: برای از بین بردن فقر باید نظام سرمایه داری را از بین برد نه این كه برای اصلاح آن به خواب و خیال متوسل شد. (31)
ماركس همچنین، دراین باره كه چگونه نظام سرمایه داری به فقر می انجامد، می گوید: از آن جا كه جامعه ی سرمایه داری بر انگیزه ی سود استوار است و سرمایه داران مالك ابزار تولید هستند، در وضعی قرار می گیرند كه می توانند كارگران را استثمار كنند. (32)
فقر از نظر اسلام در نظام اقتصادی اسلام، برخلاف نظام سرمایه داری و ماركسیست، فقر از كمبود منابع طبیعی یا نهاد مالكیت خصوصی بر نمی خیزد. هرگاه این نظام محقّق گردد و از پیدایش عوامل فقر جلوگیری شود، این پدیده به طور كلّی رخت برمی بندد؛ زیرا براساس نصوص دینی منابع اولیه مورد نیاز همه ی انسان ها در طبیعت وجود دارد؛ چنان كه خداوند می فرماید:
و اتیكم من كل ما سألتموه و ان تعدّوا نعمت اللّه لاتحصوها. (33) هر چه از او خواستید به شما عطا كرد و اگر نعمت خدا را شماره كنید نمی توانید آن را به شمارش آورید. انسان ها از نظر صفات روحی، جسمی و فكری متفاوتند بنابراین مقاومت آن ها در برابر مشكلات، توان تصمیم گیری، شجاعت، هشیاری و نیروی ابتكار آن ها با یكدیگر فرق دارد؛ این اختلاف سبب می شود كه حتّی اگر امكانات اولیه ی بهره برداری از طبیعت یكسان در اختیار همگان قرار گیرد، دست آورد تلاش آن ها متفاوت باشد. دین اسلام، كه بر فطرت انسان استوار است، به رغم نفی هرگونه اختلاف درآمد ناشی از تبعیض و بی عدالتی، این تفاوت ها را پذیرفته است. متأسفانه گروهی چون معلولان امكان بهره جستن از طبیعت ندارند یا رهاورد كوشش آن ها برای گذران زندگی شان (درحد متوسط جامعه) كافی نیست؛ و گروهی، به سبب حوادث طبیعی چون سیل و زلزله، دارایی یا سرپرست خانواده خود را از دست می دهند. بنابراین، به رغم همه ی تلاش های پیشگیرانه فقر در جامعه وجود دارد. اسلام برای مبارزه با این واقعیت تلخ مالیات هایی چون خمس و زكات در نظر گرفته و سیستم تأمین اجتماعی مقرر كرده است. برنامه های فقر ستیز و نیز نصوصی كه در نكوهش فقر آمده، نشان می دهد كه این پدیده در نظر اسلام مطلوب نیست. پیامبر اكرم (ص) می فرماید: نزدیك است فقر به كفر بینجامد(34) آن حضرت درجای دیگر فقر و كفر را در یك سطح قرار داده، از هر دو به خداوند پناه برده است. (35) بر اساس روایتی دیگر، خداوند به حضرت ابراهیم وحی كرد: ای ابراهیم، تو را آفریدم و با آتش نمرود آزمودم. پس هرگاه تو را گرفتار فقر می ساختم و بردباری ات را می گرفتم، چه می كردی؟ ابراهیم پاسخ داد: خدایا، فقر از آتش نمرود بدتر و شدیدتر است. خدای متعال فرمود: به عزّت و جلالم سوگند، در آسمان شدیدتر از فقر نیافریدم. (36)
آثار فقر :ناگفته پیداست، انواع فقر در یكدیگر تأثیر دارند. آثار فقر اقتصادی در محورهای زیر قابل بررسی می نماید:
1 آثار اقتصادی از آن جا كه فقر پدیده ای اقتصادی است، به طور طبیعی در حوزه ی اقتصاد آثاری ویران گر برجای می نهد. این پدیده چنانچه به موقع شناسایی و نابود نشود، چون غده یی سرطانی گسترش یافته، جامعه را فرا می گیرد و به مرگ اجتماع می انجامد؛ به تعبیر جامعه شناسان، فقر فقر می زاید و به طور معمول فرزندان فقرا در محرومیت باقی می مانند. مورد استفاده قرار نگرفتن امكانات بالقوه ی اقتصادی، فقدان سرمایه ی لازم برای سرمایه گذاری، كمبود تقاضا برای نیروی كار، پایین بودن مزد ها و رشد منفی، از دیگر آثار اقتصادی فقراست؛ زیرا فقرا، به سبب محرومیتی كه دارند، به طور معمول از تحصیلات و تخصّص لازم بی بهره اند؛ در نتیجه، از ظرفیت كارخانه ها و مزارع و دیگر منابع و امكانات استفاده ی كامل نمی شود، تولید كاهش می یابد و در نهایت، كشور فقیر برای تأمین نیازهای اساسی اش، ناگزیر ارزش های خود را زیر پا می نهد. دست نیاز به سوی
كشورهای ثروتمند دراز می كند و به وابستگی اقتصادی، كه اغلب به وابستگی سیاسی می انجامد، تن می دهد.
2 آثار فرهنگی آثار فرهنگی فقر در جامعه بسیار گسترده تر از آثار اقتصادی آن است. برخی از این آثار عبارت است از:
الف) ضعف عقیدتی محرومیت های اقتصادی ناشی از فقر، در افرادی كه ظرفیت كافی ندارند و از سویی به سبب فقر از فراگیری تعالیم دینی بی بهره اند، به سست شدن اركان ایمان می انجامد و ممكن است اعتقادشان به مبدأ هستی را ضعیف كند. پیامبراكرم (ص) می فرماید: «اگر رحمت پروردگارم بر فقرا نبود، نزدیك بود فقر به كفر بینجامد.» (37)
ب) ضعف علمی كمبود مراكز آموزشی و مربیان مجرب یكی از آثار فقر در سطح جامعه است. علاوه بر این، امكانات محدود جامعه نیز تنها در اختیار گروه های خاصّی كه از توانایی مالی برخوردارند، قرار می گیرد. در كشورهای فقیر معمولاً كودكان از سنین پایین در كنار سرپرست خانواده برای تأمین نیازهای اولیه زندگی تلاش می كنند و به همین سبب، آمار ترك تحصیل نوجوانان بسیار بالاست.
ج) اضطراب و ناراحتی های روحی وقتی فاصله ی طبقاتی در جامعه ای شدت یابد، به تدریج كینه ها و عقده های روحی در درون فقرا ریشه می دواند و حالت نومیدی و افسردگی آن ها را فرا می گیرد و آثار اجتماعی زیانباری به ارمغان می آورد. امام صادق (ع) دراین باره می فرماید:
چند چیز است كه هر كس یكی از آن ها را نداشته باشد، زندگی اش دچاركاستی و عقلش پریشان و ذهنش مشوش است: سلامتی، امنیت و وسعت روزی. (39)
د) رخت بربستن صفات پسندیده انسان های نیازمند، به سبب تزلزل روحیه ا ی كه دارند، اغلب گرفتار ضعف شخصیت شده، به تدریج خصلت های والای خود را از دست می دهند. به بعضی از صفات ناپسند مبتلا می شوند؛ برای مثال وقتی نیازمندی می بیند كسی سخن راستش را باور نمی كند، كم كم در برابر دروغ گویی بی تفاوت می شود. امام رضا (ع) در این باره می فرماید: هرگاه دنیا به كسی پشت كند (فقیر شود) نیكی های خودش را نیز از او می گیرد. (40)
3 آثار اجتماعی میان محرومیت های اقتصادی و مسائل فرهنگی ـ اجتماعی پیوندی مستحكم وجود دارد. آثار گونه گون فقر در هنجارهای جامعه نیز تأثیر می گذارد. مهم ترین اثر اجتماعی فقر كه خود به آثار دیگر می انجامد، ضعف شخصیت تهیدستان است. فقیران، به سبب برخوردار نبودن از امكانات مادی و موقعیت اجتماعی، در جامعه مورد تحقیر قرار می گیرند؛ اگر حقّی از آن ها پایمال شود، كسی گفتارشان را نمی پذیرد. بنابراین، قدرت دفاع از حق خود را از دست می دهند و نومید به انزوا روی می آورند. حضرت سجاد (ص)، با توجه به تأثیر فقر بر شخصیت انسان، چنین دعا می كرد:; خدایا، حیثیت مرا با تنگدستی پایمال نگردان. (41)
حضرت علی (ع) نیز دراین باره می فرماید: تهیدست كوچك شمرده می شود، سخن وی را نمی شنوند و جایگاه او را نمی شناسند. (42) و در فرازی دیگر از گفتار خویش می فرماید: اگر فقیر راستگو باشد او را دروغ گو می پندارند. (43) آن بزرگوار، درباره ی ناتوانی تهیدست در دفاع از حق خود، می فرماید: فقر انسان زیرك را هنگام استدلال گنگ می سازد. (44) و در اشاره به فرجام تهیدست و گوشه گیری وی چنین می فرماید: اگر انسان تهیدست شود، نومید و خوار می گردد (45);. مستمند در وطن خویش منزوی و غریب است. (46) آنچه گذشت، آثار اجتماعی فقر را در شخص فقیر نشان می دهد. این آثار در صحنه ی اجتماع بسیار خطرناكتر و ویرانگرتر است. بخشی از این آثار، كه به طور عمده زاییده ی عقده های روحی و تحقیرهای اجتماعی و سلب شخصیت تهیدستان شمرده می شود، عبارت است از: بالا رفتن آمار جرائم و بزهكاری حتّی در میان كودكان و نوجوانان، طلاق، اعتیاد، فحشا، تكدی و ولگردی.
4 آثار سیاسی فقر و محرومیت سبب می شود تهید ستان در برابر دولتمردان احساس كینه و دشمنی كرده، در اجرای برنامه های دولت كارشكنی كنند. هر چند این گروه ها از موقعیت اجتماعی بی بهره اند؛ ولی بدان دلیل كه بیش تر مردم را شكل می دهند، رضایت آن ها موجب مستحكم شدن پایه های حكومت و ناخشنودی آن ها سبب فروپاشی آن می شود. هر گاه مردم فقیر به حكومت خود اعتقاد و اعتماد نداشته باشند، به سادگی بازیچه ی گروه های مخالف دولت می شوند و در برابر مزدی ناچیز مقاصد آنان را اجرا می كنند. حضرت علی (ع) در نامه ی خود به مالك اشتر درباره ی تهیدستان چنین سفارش می كند: ; كارهای تو باید خشنودی رعیت را به دنبال داشته باشد؛ زیرا خشم توده های مردم، خشنودی خواص را پایمال می كند و حال آن كه خشم نزدیكان، اگر توده های مردم از تو خشنود باشند، ناچیز است. ; همانا عامه ی مردم ستون دین و ساز و برگ در برابر دشمنان شمرده می شوند؛ پس باید توجه تو به آنان بیش تر و میل تو به ایشان فزون تر باشد. (47)
عوامل فقر :برای درمان فقر و پیشگیری از آن، نخست باید ریشه های آن را شناخت. در این فصل، ریشه های فقر را در دو بخش «فقر انتخابی» و «فقر تحمیلی» بررسی می كنیم. فقر انتخابی «ارادی»فقر انتخابی یعنی آن كه خود فقر مراد شخص باشد یا به سبب عواملی كه او در ایجاد آن ها نقش داشته، پدید آید. فقر انتخابی، به هر دو تفسیر آن، گاه مطلوب و مثبت است و زمانی مذموم و منفی.
الف) فقر انتخابی مثبت گاه ممكن است شخص در مقطع زمانی خاصّی، با در نظر داشتن هدفی والا سختی و مشقّت را تحمل كرده، در زندگی فقیرانه به سر برد، چنان كه زندگی برخی از دانشمندان نشان دهنده ی فقر انتخابی و خود خواسته ی آن هاست. ناگفته پیداست این گروه هرگز در پی فقر نبوده اند؛ بلكه به جهت ترجیح دادن دانش بر رفاه و آسایش مادی در فقر به سر بردند؛ به گونه یی كه اگر جمع دانش و ثروت بر ایشان ممكن بود، هرگز تن به فقر نمی سپردند. گاه گزینش فقر به سبب اهداف متعالی الهی است؛ مانند فقر پیامبر اكرم (ص). آن بزرگوار از ثروت فراوان همسرش چشم پوشید و همه را در راه ترویج دین اسلام به كار برد.
مراد حضرت علی (ع) از تهیدستی در عبارت «خداوند بر پیشوایان واجب كرده است كه مانند تهیدست ترین افراد جامعه زندگی كنند.» (48) نیز همین گونه فقر است.
ب) فقر انتخابی منفی گروهی، به رغم برخورداری از ثروت یا اسباب فراهم آوردن آن، به سبب برداشت های نادرست از تعالیم دینی فقر را برمی گزینند. گاه فرد بطور مستقیم فقر را انتخاب نمی كند؛ بلكه آگاهانه یا ناآگاهانه كاری می كند كه نتیجه ای جز فقر ندارد؛ در این مورد هر چند انتخاب آگاهانه تحقّق نیافته، ولی به هر حال تهیدستی گزینش شده است. عواملی كه سبب گزینش منفی فقر می شود، عبارت است از:
1 – تنبلی و استقامت نداشتن بسیاری از فقرها در تنبلی و پشتكار نداشتن افراد ریشه دارد. گروهی یا اصلاً حوصله ی كار ندارند یا در پی كارهای راحت و بی رنج می گردند. دسته ای نیز به سبب آن كه در جوانی حرفه و تخصّصی نیاموخته اند، نمی توانند كار مناسب بیابند و بی كار می مانند. در چنین موقعیتی، جز فقر چیزی در انتظار انسان نیست. حضرت علی (ع) می فرماید: هر كس بر رنج (ناشی از كار) بردباری نورزد، باید فقر را تحمل كند. (49) امام كاظم (ع) نیز می فرماید: از تنبلی و كسالت بپرهیزید؛ زیرا این دو موجب محرومیت از دنیا و آخرت می شود. (50) از آن جا كه جامعه نیز از افراد پدید می آید؛ وقتی بیش تر مردم جامعه سستی و تنبلی پیشه كنند كشور در گرداب فقر فرو می رود.
2 – بی برنامگی رمز موفّقیت هر فرد، داشتن برنامه ی متناسب با موقعیت خود و جامعه و تنظیم مخارج زندگی است. در سطح كلان نیز كشورها با تنظیم برنامه های كوتاه و بلندمدت به سامان دهی وضعیت اقتصادی خود می پردازند. بنابراین، بی برنامگی یا برنامه ریزی نادرست به پیدایش فقر در سطح افراد و جوامع می انجامد. به همین جهت امام علی (ع) نداشتن برنامه در زندگی و سوء تدبیر را عامل فقر دانسته است. (51) امام صادق (ع) می فرماید: تضمین می كنم، هر كس در زندگی خود ا قتصاد را رعایت كند، هرگز فقیر نشود. (52)
برخی از روایات نیز اسراف را سبب زوال نعمت دانسته اند(53) كه در واقع نوعی بی برنامگی و عدم رعایت اعتدال در مصرف است. البته در سطح كلان اسراف گستره ا ی فراتر می یابد و هر نوع تضییع اموال كشور (اموال عمومی یا خصوصی) یا عدم بهره برداری بهینه از آن ها اسراف تلقّی می شود. اسراف علاوه بر این كه به جهت بی برنامگی و رعایت نكردن اعتدال موجب فقر می شود، از آن نظر كه گناه است نیز سبب فقر به شمار می آید.
3 – ارتكاب گناه معصومان: گناه را سبب كم شدن روزی انسان و از عوامل فقر می دانند. برخی از این روایت ها، از گناهانی خاص مانند دروغ، خیانت، گسستن پیوندهای خویشاوندی، اسراف و ستم نام برده اند(54) و دسته یی به طور كلّی گناه را موجب زوال نعمت دانسه اند. (55) در مقابل، بسیاری از روایت ها نعمت خداوند و وسعت روزی را به ایمان و تقوا و كردار نیكی چون خوش اخلاقی، امانت داری، دعا و صدقه وابسته ساخته اند. (56) در تحلیل ارتباط فقر و گناه و نیز كردار نیك و دارایی باید گفت: هر چندخداون
د نظام هستی را بر اساس قانون علیّت آفریده و هیچ چیز بدون علّت پدید نمی آید؛ ولی اسباب در علل مادی منحصر نیست و علل معنوی نیز، به طور مستقل یا در كنار آن علت ها آثاری ویژه دارد؛ برای مثال می توان صدقه یا تحكیم پیوند خویشاوندی را از علل معنوی طول عمر به شمار آورد. بنابر این، اگر خداوند می فرماید: گنجینه های تمام اشیای عالم نزد ما است و اندازه ی مشخصی از آن ها را برای مردم فرو می فرستیم،(57) نشان دهنده ی این است كه امكانات مادی موجود در طبیعت، تنها اندكی از آن گنجینه های پایان ناپذیر خداوند است. پس انسان های معتقد به خدا، هرگاه زندگی اقتصادی خود را در چارچوب تعلیمات دینی سامان دهند، هرگز نگران پایان یافتن منابع طبیعت نخواهند بود. خداوند می فرماید: هرگاه مردم ایمان و تقوا داشتند، ما درهای بركات خود را از آسمان و زمین بر آن ها می گشودیم. (58) این سخن الاهی بر این واقعیت كه اموری غیر مادی
چون ایمان و كردار نیك و گناه و ناسپاسی نیز در شمار اسباب و علت های جهان جای دارد گواهی می دهد. افزون بر این، تأثیر برخی از گناهان چون دروغ، خیانت و اسراف در فقر، به ویژه در سطح كلان، از طریق علل مادی نیز قابل تبیین می نماید. البته در ریشه یابی پدیده ها توجه به همه ی عوامل ضروری است، برای مثال تهیدست بودن مؤمن به معنای بی تأثیر بودن ایمان نیست، بلكه ممكن است عوامل دیگری كه در این فصل مورد اشاره قرار می گیرد، موجب فقر او شده باشد. درفصل پایانی كتاب، به تفصیل در این باره سخن خواهیم گفت.
4 – تكدی و اظهار نیازاسلام بر حفظ شخصیت افراد بسیار تأكید می كند و مؤمنان را از هر كاری كه حیثیت انسان را خدشه دار سازد، باز می دارد. بر همین اساس تكدّی واظهار نیاز نزد مردم را منع كرده است. البتّه به مسلمانان و دولت اسلامی نیزسفارش شده كه مراقب وضعیّت مردم باشند و اجازه ندهند گروهی در تنگدستی به سربرند و ناگزیر به تكدّی روی آورند.
نكته ی قابل توجه در این باره، نقش تكدّی در افزایش فقر است؛ زیرا به طور معمول افرادی كه خود را بدین كار می آلایند از تلاش دست برمی دارند. به درمان اساسی مشكل خود نمی اندیشند؛ حاضر نمی شونددشواری كار را تحمّل كنند و در نتیجه روز به روز بر دامنه ی فقرشان افزوده می شود.
5 – . دیدگاه غلط نسبت به دنیا و آخرت(59) گروهی چنان می پندارند كه نیكبختی دنیا و آخرت جمع شدنی نیست و اگربخواهند در جهان دیگر كامیاب باشند، باید در دنیا در فقر و بیچارگی به سربرند. اینان، به سبب برداشت های نادرست از مفاهیم پر ارزشی چون زهد ازدنیا روی گردانده، نعمت های آن را بر خود حرام كرده اند. این گروه، برخلاف تهیدستان دیگر، حتی اگر توانایی مالی داشته باشند از آن استفاده نمی كنند. این برداشت با سخنان معصومان و سیره ی عملی آن ها ناسارگار است. آن بزرگان میان بهره مندی از نعمت های این جهان و جهان دیگر منافاتی نمی دیدند. پندار دیگری كه مردم را در گرداب فقر گرفتار می سازد، برداشت نادرست از تقدیر و تصوّر نقش نداشتن فرد در سرنوشت خویش است. تفسیرهای ناروا از مفاهیمی چون تقدیر، توكل و قناعت، به عدم تلاش اقتصادی و در نهایت تنگدستی می انجامد. ما در فصل آخر، ضمن بررسی این شبهات، اثبات می كنیم كه هیچ یك از این مفاهیم جامعه را سمت تنگدستی نمی كشاند.
فقر تحمیلی :بسیاری از افراد در فقر خود نقشی ندارند. این پدیده بر آن ها تحمیل شده است و آن ها ناگزیرند با آن دست و پنجه نرم كنند. البته گروهی در برابر این عوامل مقاومت می كنند و می كوشندخود را از چنگال آن برهانند؛ ولی دسته یی سر تسلیم فرود می آورند و واكنشی جدی از خود نشان نمی دهند. منابع دینی انسان را به طور جدی به مقاومت در برابر این گونه فقر تشویق می كند و
كسانی را كه، به رغم توانایی، از مقاومت می پرهیزند، مورد سرزنش قرار می دهد. این منابع توانایان مقاومت گریز را منظلم خوانده، سبب تقویت ستم كاران می شمارد و در مقابل تلاش كنندگان در برابر فشار ستمگران را مظلوم و برخوردار از پاداش می داند. مهم ترین عوامل این نوع فقر عبارت است از:
الف) عوامل طبیعی گاه حوادثی رخ می دهد كه شیرازه ی زندگی ها را فرو می پاشد و زمینه سازفقری جانكاه می شود. مرگ یا معلولیت سرپرست خانواده، زلزله، آتش سوزی، سیل، سرقت و خشك سالی بخشی از عوامل طبیعی فقر تحمیلی به شمار می آید. البته برخی از آیات و روایات نشان می دهد كه بخشی از این حوادث نتیجه ی كردار انسان هاست و بخشی دیگر برای آزمون و ایجاد زمینه ی ارتقای معنوی آن ها طراحی می شود. (60) بنابراین، نمی توان در باره ی همه ی این حوادث یك نوع داوری كرد.
ب) عوامل اقتصادی مهم ترین عوامل پیدایش فقر تحمیلی را باید در عرصه ی اقتصاد جست و جو كرد؛ و عامل اصلی در بین این عوامل، نوع روابط اقتصادی حاكم برجامعه است. روابط ناسالم اقتصادی بر بسیاری از مردم تأثیر می نهد، شكاف طبقاتی میان اقلیت پردرآمد و اكثریت تهیدست را فزونی می بخشد و ممكن است سرانجام اقتصاد كشور را فلج كند؛ برای مثال اجرای اقتصاد سرمایه داری در كشورهای توسعه نیافته می تواند پی آمدهای زیانبار در پی داشته باشد؛ پی آمدهایی كه هر یك از عوامل مهم ایجاد وگسترش فقر به شمار می آید. بخشی از این آثار عبارت است از:
1 – توزیع ناعادلانه ی ثروت در جوامعی كه ثروت ها و منابع طبیعی، كه بر اساس آیات قرآن كریم برای بهره برداری همه ی مردم آفریده شده، در اختیار گروه هایی خاص قرارمی گیرد و بسیاری از مردم از آن بی بهره اند، فقر فراگیر می شود و به تدریج فاصله ی طبقاتی فزونی می یابد. هرچند خصوصیات شخصی طبقات فقیر، چون تنبلی، بی كارگی، پایین بودن سطح فرهنگ و برخی از عوامل دیگر اقتصادی و اجتماعی در تهیدستی بیش تر كم درآمدها مؤثر است؛ ولی در اكثرموارد سبب اصلی ستم
سرمایه دارانی است كه تنها به سود خودمی اندیشند. خداوند می فرماید: «بی تردید خداوند هرگز به مردمان ستم نمی كند و خود مردم بر خویشتن ستم روا می دارند.» (61)امام صادق(ع) نیز می فرماید: آنچه بر سر فقرا، نیازمندان، گرسنگان و برهنگان می آید، همه در اثر گناه توانگران است.(62) در روایتی دیگر چنین می خوانیم: هرگاه میان مردم به عدالت رفتارمی شد، بی نیاز می شدند. (63)
این سخن میزان تأثیر بی عدالتی در تنگدستی جوامع را نشان می دهد. البته منشأ نابرابری اقتصادی و پدید آمدن فاصله ی طبقاتی را باید در مراحل مختلف قبل از تولید، تولید و توزیع جست و جو كرد. اسلام برای برقراری عدالت در این مراحل، با در نظر گرفتن استعدادها و تلاش متفاوت انسان ها، رهنمودهایی ارائه داده است كه در فصل بعد مورد بررسی قرار می گیرد.
2 – افزایش بی رویه ی قیمت هایكی از ویژگی های اقتصاد سالم، ثبات نسبی قیمت هاست. تورّم های لجام گسیخته آثار سوء فراوانی در ابعاد مختلف اقتصاد برجای می نهد. بخشی ازاین آثار در توزیع درآمدها، پس انداز، تولید، بودجه ی دولت و موازنه ی تراز پرداخت ها قابل مشاهده است كه هر یك به نحوی در پدیده ی فقر تأثیر می نهد. برخی از محقّقان اثر تورّم بر توزیع درآمدها را از دیگر موارد مهم ترمی دانند و سبب فقر فراگیر و افزایش شكاف طبقاتی می شمارند. (64) «لفت ویچ»و «شارپ» می گویند: تورّم برای بعضی به منزله ی مالیات و برای برخی دیگر به مثابه نوعی كمك مالی (سوبسید) است. (65)
یكی از خصوصیّات تورّم، ناهم آهنگی تغییرات قیمت ها و درآمدهاست. بدین ترتیب كه بهای برخی از كالاها و درآمد بعضی از گروه ها، با آهنگی شدید افزایش می یابد؛ در حالی كه بهای بخشی دیگر از كالاها و درآمد سایرطبقات به كندی بالا می رود یا ثابت می ماند. نتیجه ی این عدم تناسب، فقیرشدن طبقات متوسّط و شدت یافتن فقر طبقات ضعیف است. (66)
ادامه خواندن مقاله در مورد فقر از ديدگاه نظام اجتماعي در اسلام
نوشته مقاله در مورد فقر از ديدگاه نظام اجتماعي در اسلام اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.