nx دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
زبان آموزی ورشد گفتار
فصل اول زبان آموزی ورشد گفتار1-1 : زبان آموزی زبان آموزی ورشد گفتار در هشتاد سال گذشته مورد توجه قرار گرفته به ویژه درنیمه دوم قرن بیستم بطور دقیق تر مورد بررسی قرار گرفته است. زبان آموزی كودك به همراه توصیف وبررسی ساخت زبان وچگونگی كاركرد آن مورد توجه زبان شناسان قرار گرفته است. یافته های مربوط به زبان آموزی، مراحل فراگیری زبان، تدوین دستور زبان كودك وارائه ویژگی های همگانی زبان از نتایج مهم این بررسی ها بوده است.
یافته های زبان آموزی همچنین در بررسی چگونگی گسترش مهارت های زبانی نیز وزبان پریشی مورد توجه بوده است به علاوه یافته های یاد شده در زمینه بررسی آموزش زبان دوم وهمچنین زبان خارجی وارائه فرضیه ها وروش های آموزش زبان دوم تأثیر به سزایی داشته است. زبان آموزی هم از لحاظ نظریه های یادگیری وهم از لحاظ بررسی مراحل رشد زبانی قابل توجه است. زبان آموزی درزمانی پس از یك سالگی شروع می شود وتا پنج سالگی تقریباً به حالت ثابت نزدیك می شود. دوره زبان آموزی درحدود 5/3 به طول می انجامد.(مشكوه الدینی، 1376، ص 272) بررسی زبان
آموزی به چگونگی رشد مهارت های گفتاری وشنیداری را مشخص می سازد . از یافته های موضوع می توان درآموزش مهارت های زبان استفاده كرد. كودك تا پیش از سواد آموزی قادر است از زبان بطور مناسب دربرقراری ارتباط زبانی استفاده نماید. بعلاوه هر سخنگوی زبان علاوه برقواعد دستوری ، قواعد كاربردی زبان را نیز به تدریج می آموزد؛ یعنی از طریق تعامل با محیط واطرافیان
اصول كاربرد شناختی زبان را نیز فرامی گیرد.زبان آموزی تنها به توانایی های آوایی، واژگانی، دستوری وسبكی محدود نمی شود؛ بلكه به ویژگی های كاربردی زبان نیزشامل می گردد. البته دانش زبانی كودك ناخودآگاه است بكارگیری وقضاوت ناخود آگاه زبان توسط كودك شم زبانی نامیده می شود. نتیجه تسلط كودك برمهارت های زبانی كسب توانایی به كارگیری زبان است . درصورتی كه كودك توانایی زبان را داشته باشد نه تنها دانش ومهارت های زبانی وارتباطی خود را بكار می برد بلكه خواهد توانست درآینده نیز براین خلاقیت زبانی تكیه كند .به نظر انسترون وبلیایف زبان آموزی برافزایش وتقویت توانش زبانی، توانش ارتباطی، خلاقیت زبانی، تفكر درباره زبان وهمچنین مهارت های آمادگی خواندن ونوشتن درآینده تأثیر می گذارد (بلیایف ، 1368 ،ص77) .1-2 : نظریه های زبان آموزیالف: نظریه شناخت گرایی پیاژه، روانشناس بزرگ سویسی، به اصل شناخت دریادگیر ی كودك توجه داشت. از این رو به پدیده زبان آموزی علاقه مند نبود. او زبان را به عنوان منبعی برای داده های لازم جهت بررسی چگونگی رشد شناخت درنظر می گرفت. به نظر او زبان آموزی یك پدیده ثانویه است كه دردرون شناخت طبیعی كودك از محیط خود، شكل می گیرد. از این رو پیاژه زبان آموزی را وابسته به شناخت می
دانست. وقتی زبان را به عنوان مجرایی برای ایجاد ارتباط میان كودك و محیط اجتماعی او در نظر گرفته است . پیاژه معتقد بودكه ذهن كودك برای كسب شناخت، از جهان اطراف همواره فعال است واز این لحاط ، اطلاعاتی از راه زبان توسط افراد محیط به او می رسد؛ به گسترش شناخت او چندان كمك نمی كند. او رشد زبان كودك را ناشی از رشد شناختی واجتماعی او می دانست. با این حال ، پیاژه این فرض را كه تنها رشد شناختی برای رشد زبان آموزی كافی باشد انكار می كند. به عقیده او میزان مناسبی از رشد شناختی برای رشد زبانی لازم است، با این حال تنها رشد
شناختی را برای زبان آموزی كافی نمی داند ، بلكه برخی فرآیندهای دیگر را نیز ضروری می داند.( مشكوه الدینی ، 1376، ص274)مهمترین نظریه های یادگیری مبتنی بر شناخت گرایی عبارتند از: نظریه یادگیری گشتالت گرایان ، نظریه معنا دار دیوید آزوبل، نظریه پردازش اطلاعات، نظریه شناختی پیاژه ونظریه شناختی بروند. ب: نظریه شرطی شدگی رفتار زبانیاسكینر، روان شناس آمریكایی، به اصل شرطی شدگی درباره زبان آموزی كودك اعتقاد داشت. وی اعتقاد داشت كه برپایه رفتار گرایی همه جنبه های زبان ورفتار انسان را می توان توضیح داد. او یادگیری انسان را امری اكتسابی می داند . به اعتقاد اسكینر ذهن انسان شبیه لوح سفید یاد صفحه خالی است ووقتی زبان دراین صفحه خالی وارد می شود، یادگیری تحقق می یابد.و اساس این دیدگاه ذهن انسان فقط محركات زبانی بیرونی را پذیرفته وهنگام یادگیری زبان مشاهده منظم رویداد های جهان خارج كودك را وارد به تولید زبان می كند. به عقیده اسكینر انسان از راه آزمایش وخظا به یادگیری زبان می پردازد. وی كه آزمایشهای زیادی در خصوص یادگیری حیواناتی مثل موش، كبوتر انجام داده است این نوع یادگیری را شرطی شدن عامل نامیده وآنرا ‹‹ترتیب از راه پاسخ های ارادی ›› می داند.در نظریه اسكینرتنها شرط لازم برای فهم چگونگی یادگیری زبان این است كه بتوانیم متغیرهای حاكم وعوامل بیرونی را مشخص كنیم.
درواقع نظریه یادگیری اسكینر می كوشد یادگیری زبان را با استفاده از یك مدل محرك پاسخ، تبیین كند. به تعبیراسكینر اگر رفتار زبانی معینی بطور مكرر یك نتیجه مثبت داشته باشد به تقویت مثبت واگر نتیجه منفی داشته باشد به تقویت منفی منجر می شود. درحقیقت تقویت مثبت براثر پاداش رفتار زبانی فرد وتقویت منفی براثر تنبیه رفتار زبانی فرد شكل می گیرد. از سوی دیگر، از دیدگاه رفتار گرایان، كودك دریادگیری زبان تا حد زیادی از عامل تقلید كمك می گیرد. بسامد استفاده، كاربرد واژه ها وساخت های زبان نیز دریاد گیری از راه تقلید مؤثر است. اگر كودكی درحال یادگیری زبان، پس از كاربرد یك عنصر یا قاعده زبانی احساس كند ارتباط مؤثر زبانی برقرار شده است
، فكر می كند رفتار زبانی او مورد تأیید قرارگرفته است. این احساس مثبت باعث تقویت آن رفتار و در نتیجه یادگیری آن عنصر می شود.به عقیده اسكینر، بر پایه فرآیند شرطی شدگی رفتار مؤثر زبانی كه در نتیجه انگیزه ها و پاسخ های ناشی از محیط از جمله پدر و مادر و دیگر افراد محیط برایش پیش می آید، زبان را فرا می گیرد. به این معنی كه بر اثر تقویت و شرطی شدگی رفتار زبانی از راه پاداش های مطلوبی كه از
محیط خود دریافت می نماید، سرانجام عادت های زبانی ویژه مربوط به محیط خود را كسب می كند. بنابراین، به عقیده اسكینر برای توضیح فرآیند زبان آموزی لازم نیست هیچگونه ویژگی ذاتی ذهن خاص و پیچیدگی برای كودك فرض شود، بلكه برای توضیح آنها كافی است كه روابط منظم
موجود میان رویدادهای جهان بیرون و گفته های كودك كه به طور مثبت تقویت می شود نشان داده شود كه به این ترتیب در دوره زمانی مناسب تكرار و استوار می گردد. (مشكوه الدینی، ص276) . در فرضیه اسكینر نارسایی هایی را در فرآیند شرطی شدگی زبانی در زبان آموزی كودك می توان ملاحظه نمود.1- تقلید: با وجود اینكه تقلید در امریادگیری زبان وجود دارد ولی می توان به نمونه های فراوانی اشاره كرد كه نشان دهنده عملكرد ذهنی انسان هستند. مهمترین این شواهد از انحراف های
زبانی نظامند حاصل می شوند. یكی از این انحرافات تصمیم افراطی است كه كودك طی برخی قواعد ساخت های مختلف را بر ساخت های دیگر تعمیم می دهد. مانند صورت های ‹‹سوزیدم›› و ‹‹كاریوم›› بنابراین اگر یادگیری صرفاً از راه تقلید صورت می گرفت، نباید صورت های یادشده كه توسط بزرگسالان هیچگاه به كار نمی روند، تولید شود. بنابراین باید به ‹‹قاعده سازی درونی›› معتقد باشیم تا بتوانیم تعمیم های افراطی را به درستی توجیه نماییم .2- بسامد عناصر: بسامد واژه ها وساخت هایی كه در محیط یادگیری زبان به
كار می روند تا آن حدی كه رفتارگرایان بر آن تأكید می كنند بر یادگیری زبان اثر نمی گذارد. اگر بسامد عناصر زبانی در یادگیری تأثیر زیادی داشته باشد نباید واژه های پر بسامد كه طبیعتاً بیشتر شنیده می شوند دچار تصمیم افراطی شوند. در مقابل، عناصر زبانی وجود دارند كه از طرف بزرگسالان به طور فراوان استفاده شده و پر بسامد هستند ولی كودكان در جریان یادگیری زبان سالها طول می كشد تا آنها را یادبگیرند و استفاده نمایند. (زندی 1381، ص66)3- تأیید: رفتارگرایان تأثیر والدین و یا اطرافیان را در یادگیری زبان به عنوان مهم ترین نوع تقویت
مطرح می كنند. از نظر آنان تأیید یك رفتار زبانی، به قابل قبول بودن آن از لحاظ دستوری وابسته است، اما تحقیقات نشان می دهد كه تأیید یا عدم تأثیر اطرافیان با صحت دستوری جملات ارتباط اندكی دارد.4- نظریه اسكینر فقط در آزمایشگاه قابل كاربرد است. تقسیم كار به تعدادی مراحل تدریجی و دادن پاداش پس از به انجام رسیدن هر مرحله، ممكن است در آزمایشگاه سیر و قابل هدایت باشد، ولی چنین تقسیمی در محیط زبان آموزی كودك به هیچ وجه روی نمی دهد.در بالا نیز تأیید والدین این امر را تصدیق می كند. والدین ممكن است در برابر پاسخ غلط كودكان به آنان پاداش بدهند در حالی كه مادر یا پدر به درستی به گفته های كودك خود توجه نمی كنند. از طرفی رفتار كودك قابل پیش بینی نیست.5- زبان از خود نظامی قانون مند دارد. زبان، دارای ساختاری است كه زبان آموزی كودك بر اساس مراحل شخصی رخ می دهد و نظامند بودن زبان جزء لاینفك هر زبانی است. اگر كودك از طریق شرطی شدن زبان را بیاموزد و در طی محرك و پاسخ به زبان آموزی بیانجامد كه قوانین زبان آموزی هر كودك نسبت به كودك دیگر متفاوت باشد، در حالی كه تمام كودكان در دوره خاصی از یادگیری زبان به قسمتی از زبان تسلط می شوند و این دوره از شروع تا تكامل و به پایان رسیدن آن زان مشخصی را طی می كند.مهمترین نظریه های یادگیری مبتنی بر رفتارگرایی عبارتند از: نظریه ادوارد ترندایك و نظریه شرطی سازی عامل بی.اف اسكینر.
ج) نظریه ذاتی، ذهنی بودن زبان:نوام پاسكی به عنوان یك فردگرا و طرفدار یادگیری ذاتی زبان، با انتقاد از نظریه اسكینر، یادگیری زبان را در انسان امری فطری می داند. هر كودك دارای نظامی ذهنی به نام دستگاه فراگیری زبان است كه او را قادر می سازد درباره ساخت زبانی كه در حال یادگیری است فرضیه هایی بسازد. بدین ترتیب چاسكی نظام قواعد ذهنی خود را از طریق یك فرآیند مبتنی بر تغییرات نظام مند توسعه می دهد. چاسكی معتقد است هر انسانی كه زبان را فرا می گیرد، مجموعه ای از قاعده ها یا
اصول را برای تولید ساخت های گفتاری كسب می كند. او این نظام ذهنی را ‹‹توانش دستوری یا توانش زبانی›› می نامد. كودك با ذهنی متولد می شود كه به مجموعه ای از ویژگی های همگانی زبان، مجهز است. چاسكی با طرح ذاتی بودن زبان، آن را ابراز زبان آموزی می داند. در مدل ذاتی بودن ذهن، زبان عبارتست از: دانشی كه در ذهن قرار دارد. این دستور جهانی در ذهن شكل می گیرد و زبان آموخته شده را كنترل می كندبدین ترتیب یادگیری زبان،مجموعه ای ازپارامتر ها و فراگیری واحدهای واژگانی است.
چاسكی كه خود در مكتب ساختگرا پرورش یافته بود در كتاب ساخت های نحوی خود شالوده تفكرات رفتارگرایی را متزلزل كرد. او نشان داد كه زبان مادری خود را به آن نحوی كه رفتارگرایان بیان می كنند یاد نمی گیرد و جنبه
خلاقه یا زایشی بودن زبان را مورد تأكید قرار داد از نظر وی خلاقیت زبان خصیصه ای طبیعی است و استعداد یادگیری زبان ذاتی ذهن بشر است. او بر نامحدود بودن جمله های زبان تأكید كرد. به عقیده چاسكی، كودك در ذهن خود دستور زبانی را به همراه دارد و به طور ناخودآگاه گفته های اطرافیان خود رادر نظر های گفتاری جستجو می كند.كودك با ذهنی كه به مجموعه ای از ویژگی های همگانی زبان مجهز است تولد می شود. و با دارا بودن چنین ذهنی با داده های زبان ذهنی است كه بر آن اساس زبان ظاهر را تولید می كند و این دلایلی است كه زبان را می توان بر مبنای پدیده های بیرونی توصیف كرد. كودكان درباره زبان چیزهایی می دانند كه مواردی را كه از طریق محیط شنیده اند نمی توانند درك كنند. كودكان به پایه تجربی، دانش بیرونی زبان را درك می كنند. در نظریه ذاتی بودن ذهن، چاسكی دستور همگانی را یك نظریه علمی می داند كه بر اساس داده
های خاص درباره زبان قابل توجیه است. دانش زبانی ناخودآگاه، از برخورد توانایی زبانی كه در ذهن وجود دارد. و داده زبانی كه از طریق محیط كسب می شود به وجود می آید. آنچه می توان گفت این است كه كودكان درباره زبان چیزهایی را می دانند كه آنها را از طریق شنیدن یادگرفته اند. (cook، 1996 P. 39)چاسكی در نظریه خود ارتباط بین هوش و محیط زبانی را با زبان آموزی كودك رد كرده است و این دو را از یكدیگر مستقل می داند و این عصر را این گونه توجیه می نماید كه از لحاظ زبان آموزی و نی
ز زمان زبان آموزی بین كودكان با بهره هوشی بالا و كودكان كودن تفاوت ناشی وجود ندارد. (مشكوه الدینی،1373، ص 280)د) دیگوتسكی و ارتباط اجتماعیتحلیل بسیار مستدل و جالبی كه دیگوتسكی از سرشت تفكر زبانی بر مبنای سنای واژه به عمل آورد: سرآغاز تلاشی است كه برای درك فرآیندهای شناختی صورت گرفته است به عقیده دیگوتسكی ریشه زبان، اجتماعی است و مطالعه پیشرفت و رشد شناختی را به عنوان مركز مراحل فهم می داند. زبان و رشد شناختی به عنوان مراحل جدا از هم بوده. و زبان و تفكر همسان نیستند، بلكه ارتباط نزدیكی با هم دارند. از نظر پیاژه گفتار خود مجوز به عنوان مرحله ای است كه در سه سالكی ظاهر شده و در سن 7 سالگی از بین می رود. در حالیكه دیگوتسكی آن را به عنوان گفتاری كه از خارج به داخل منتقل شده است می داند. و می گوید كه این گفتار منشأ اجتماعی دارد. از نظر او زبان تجارت تاریخی، فرهنگی و اجتماعی را منعكس و وقتی آنها را منتقل می كند.دیگوتسكی برای مراحل متوالی رشد ذهنی روش هایی را ابداع نموده است. بحث های نظری وی بر مطالعه و بررسی تشكیل مفهوم بر مبنای روش ها و پژوهش های زیر استواراست:1- بررسی زبان خود محور كه تصورات پیاژه را به طور بنیادی متحول ساخت.2- بررسی های تأثیر متقابل رشد ذهنی و آموزش دبستانی 3- بررسی مربوط به مقایسه رشد مفاهیم علمی- كه كودك در آموزشگاه فرا می گیرد.وی در بررسی رشد عقلانی و زبان كودك، موضوع پیام را در تبدیل گفت و شنود به گفتار درونی و
تفكر دانسته و موضع خام راستون را كه تفكر را با فعالیت عضله یكی می داند، رد كرده وگفتار درونی شده را ارتعاشات عضله هنجره نمی داند، بلكه آن را یك بازنمودن درونی می خواند. به اعتقاد وی، زبان پیش از آن كه به عنوان یك ابزار منطقی و تحلیلی مورد استفاده قرار گیرد. در غیاب ساخته های مفهومی، نقش های دیگری را نیز ایفا می كند. او در زمینه مفاهیم خود بخودی كودكان پژوهش كرده و هوش را استعداد برخورداری از تعلیم و تربیت می داند. دیگوتسكی در تلا
ش های خود برای درك فرآیندهای شناختی دیدگاه میانجی گرانه دارد. او برای درك چگونگی رشد تفكر، مسأله را از دیدگاه تاریخی می نگرد.دیگوتسكی پژوهشهایی را كه فرض بر این بوده كه تفكر و واژه عناصر مجزا و مستقل بوده و تفكر زبانی حاصل تربیت خارجی آنهاست، فعلاً می پندارد او واحد تفكر زبانی را معنای واژه می داند و معتقد است كه معنای واژه تا زمانی كه اندیشه قالب زبان تجسم نیافته است، پدیده تفكر به شمار می رود. زمانی معنای واژه پدیده زبان محسوب می شود كه زبان با اندیشه درآمیزد. او معنای واژه را حاصل تركیب واژه و اندیشه می داند. دیگوتسكی بازتاب امور واقع عالم را مشخصه اصلی واژگان می داند و از این رو واژه را كلید فهم ماهیت آگاهی انسان تلقی می كند. (دیگوتسكی1367، ص15و28) به طور كلی دیگوتسكی عقیده دارد كه كودكان در یادگیری زبان افراد فعال هستند. در همان مراحل اولیه كه كودك قادر به استفاده از زبان نیست، حركات كودكان نشان از پیشرفت شناختی به سوی تفكر دارد. دیگوتسكی می داند كه حركات بدنی كودك نوعی از زبان است كه كودك آن را بعداً تبدیل به نوشتن می كند. این نوع نوشتن را دیگو تسكی نوشتن در هوا می داند. او اعتقاد دارد كه معنی از طریق تعلل با دیگران در محیط به وجود می آید و این در حالیت كه این مبنا از قبل در ذهن كودك بوده است. وقتی كودكان از زبان در موقعیت های اجتماعی استفاده می كنند (مانند بازی)، آنها زبان را وسیله ای برای كشف جهان به كار می گیرند. (فریس،2001،ص 69)1-3 مهارت های گفتاری
كودكان نیاز دارند تا درباره احتیاجات، احساسات و افكارشان، با یكدیگر بحث كنند. مهارت گفتار در پیشرفت دیگر مهارتهای زبانی از قبیل مهارت تفكر، خواندن، نوشتن و شنیدن تأثیرگذار است. این مهارت در یادگیری واژه گان زبان به مهارت خواندن كمك می كند. هنگامی كه كودكان با استفاده از مهارت گفتاری نوشته ها را می خوانند اولین مراحل نوشتار را نیز یاد می گیرند، صحبت كردن كودكان با خودشان در هنگام نوشتن می تواند كمك زیادی به یادگیری مهارت نوشتن كند.در حقیقت با خود صحبت كردن كودكان هنگام نوشتن، تجزیه و تحلیلی است به آنچه كه نوشته است و خلاصه این كه مهارت گفتار بر مهارت شنیدار تأثیرگذار است، چون همیشه گویندگان تمایل دارند كه شنوندگان خوبی باشند. آنها معمولاً به آنچه دیگران می گویند علاقه مند هستند. مهارت گفتار می تواند به وسیله گفتگو با دیگران و برنامه های مختلف تلویزیون و رادیو پیشرفت داده شود، مطالعه بازدید از مكان هایی مثل موزه، كتابخانه ها و;، بحث و گفتگو با اعضای خانواده نیز می تواند در افزایش مهارت گفتار مؤثر باشد. در كلاس درس، گفتگو نیاز به تشویق دارد. تحقیقات نشان می دهد كه كودكان از گفتگو درباره زبان و چگونگی استفاده از آن سود نمی برد، بلكه آنها برای اینكه از زبان و مهارت گفتار سود ببرند باید دانش آموزان فعالی به عنوان استفاده كننده از زبان باشند. بازی های دوران كودكی نیز در جهت ایجاد تجارب جدید برای كودكان تأثیر بسزایی برزبان آنان دارد. همه كودكان نیازدارند تا با معلم وهمسالانشان تعامل داشته باشند . واین نوع ارتباط بین كودكان یا كودكان با معلمشان می توا
ند در افزایش مهارت گفتار دانش آموزان مؤثر باشد.مراحل رشد گفتاری كودكمطالعات نشان می دهد كه كودكان بطور عادی نخستین واژه ای زبان مادری خود را تا حدود بین یك ونیم سالگی برزبان می آورد پس مراحل مشخص زبان آموزی را می گذارند وپس از آن درحدود 5 سالگی هسته اصلی زبان درذهن او شكل می گیرد. جملات گوناگون می توان به اصل كاربرد شناختی زبان نیز اشاره كرد واین نكته را متذكر شد كه كودكان در تعامل با اطرافیان نیز درباره سبك های زبانی، وپیچیدگی های زبان آشنا می شود.1-1-3 مرحله اول: پیش زبانی كودك از زمان تولد تا 12 ماهگی در مرحله پیش زبانی قرار دارد. كودك دراین مرحله بیشتر با گریه وخنده كردن ارتباط خود را با اطرافیان برقرار می كند. این مرحله را مرحله غان ونون نامیده اند. ویا اصطلاحاً آن را (babbling & crying ) می نامیم. مرحله غان ونون كردن تا سن 5 ماهگی ادامه پیدا می نماید. درحدود 6 ماهگی كودك شروع به تولید صداهای نامفهوم می كند. الگوهای آهنگین معمولاً از 9 ماهگی به بعد دركودك ظاهر می شود. درحقیقت كودك از 7 ماهگی به بعد تمایل خود را برای ارتباط با دیگران نشان می دهد. نوع حركات كودك دراین سن، مثل: خندیدن، حركات دست ها وپاهای كودك و;. هریك برای بیان نوع خاصی از ارتباط مورد استفاده قرار می گیرد. دراین سن كودك ارتباط اجتماعی خود را با استفاده از یكی از این روش ها برقرار می نماید. همانطو ركه درقبل نیز اشاره شده بود، ویگوستكی این نوع حركات كودك را كه بیشتر با دستان خود انجام می دهد، نوشتن در هوا می داند. به تدریج صداهایی كه كودك به طور تصادفی بر زبان می راند، جای خود را به آواها و سپس كلماتی می دهدكه به اعمال، اشیاء یا رویدادها اطلاق می شود. كودك در حدود 10 تا 11 ماهگی توجه خاص خود را به برخی از امور نشان می دهد. و تا حد زیادی با آواها و تلاش ها برای تولید آواها همراه است. (زندی، 1381، ص46)این مرحله از زبان آموزی كودك تا حد زیاد تحت تأثیر تقلید می باشد.1-2-3 مرحله دو، گفتار تك واژه ای: (Holophrastic speech) گفتار تك واژه ای به وسیله بچه ها بین 12 تا 18 ماهگی مورد استفاده قرار می گیرد. مثلاً برای كلمه ‹‹من آب می خواهم››. فقط از واژه ‹‹آب›› استفاده می كنند. استفاده از یك كلمه به من
ظور اشاره به یك پیام معنی دار ‹‹گفتار تك واژه ای›› (holophrase) نامیده می شود. در مرحله تك واژه ای ممكن است كلمات به صورت عام به كار روند. مثلاً وقتی كودك كلمه ‹‹سگ›› را استفاده می كند. آن را برای حیوانات چهارپا، بادم و همچنین برای گربه نیز به كار می برد. (فریس2001، ص182)در مرحله تك واژه ای برای اینكه بتوانیم با كودك بهتر ارتباط برقرار نماییم و منظور كودك را از به زبان آوردن یكواژه خاص در یك بافت و یا موقعیت به خوبی درك نماییم لازم است كه موقعیت و بافت سخن را نیز در نظر بگیریم.
ادامه خواندن مقاله در مورد زبان آموزي ورشد گفتار
نوشته مقاله در مورد زبان آموزي ورشد گفتار اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.