nx دارای 27 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
مهرورزی چیست ؟محبت عامل مهمی است که برای درمان هر گونه درد می تواند مورد استفاده باشد . هم رام کننده است و هم به راه آورنده . بر اساس تجارب مهر و محبت بیش از خشم وکین و تنبیه می توانند موجد آثار رشد باشد ، یک مربی مهربان و آگاه می تواند نقشی سازنده درباره او ایفا کند و با مهر و محبتش او را به راه آورد . فکر کردید ؟ نه می خواهم بدانم تا حالا به این موضوع فکر کردید؟ فکر کردید که چه کسانی نمی خواهند که مردم ما ، مردم شریف ایران ، مردم غیور ایران به پیشرفت برسند جامعه شان به تعالی برسد ؟
نه فکر نکردید یعنی فکر نکنم که به این موضوع فکر کرده باشید. چه کسایی نمی خواهند مردم ما یکدیگر را دوست داشته باشند چه کسی نمی خواهند مردم ما به پیشرف برسند . اصلا این مردم چه کین؟ اصلا حرف حسابشان چیست ؟ اصلا از کجا آمده اند و به کجا می خواهند بروند؟
کسانی که نمی خواهند جامعه ما به تعالی برسد کم نیستند، کسانی که می خواهند ایران و ایرانی بودن نباشد، کسانی که می خواهند دیگه صبح ها با صدای اذان محلمون بیدار نشویم ، کسانی که نمی خواهند توی راهپیمایی ها شرکت کنیم کسانی که نمی خوان یکدیگر را دوست داشته باشم .کسانی که نمی خواهند ما یکدیگر را دوست داشته باشم که از این جامعه نیستند ،کسانی هستند که خون ایرانی درون رگ هایشان جاری نیست کسانی هستند که نمی توانند ایرانی بودن را درک کنن کسانی هستند که چشم دیدن رهبر جامعه اسلامی رو ندارند کسانی هستند که غیرت جوانمردان ایران رو ندارند کسانی هستند که ایرانی نیستند ایرانی نبودند و ایرانی نخواهند بود کسانی هستند که حدیث های ائمه اطهار در مورد مهرورزی رو فرامش کرده اند.
ولی چرا این طوری است ؟ واقعا چرا نمی خواهند ایرانی ها به هم محبت کنند ولی ما ایرانی ها چرا باید خود دست در دست هم نمی گذاریم.چرا ما خودمان این طوری شده ایم چرا دیگر یکدیگر را دوست نداریم ما چرا باید نقطه ی ضعفی دست دوشمنامان دهیم چرا ؟ ما باید ثابت کنیم که ایرانی هستیم باید به تمام دشمنان اسلام ثابت کنیم که می توانیم در مقابل همه ی ظلم و ستیزه ها جلو گیری کنیم ما باید نشان بدهیم که می توانیم یکدیگر را دوست داشته باشیم ما باید یکدیگر را دوست داشته باشیم آهای ایرانی من دارم داد می زنم دارم فریاد می زنم ما باید به هدیگرو دوست داشته باشم تا اینکه بتوانیم یکی بشویم تا اینکه بتوانیم یکپارچه شویم و از خود و از مرز های کشورمان دفاع کنیم.
ولی نفس خودمان هم می تواند باعث شود که ما فقط خودمان رو دوست داشته باشیم. این نفس شیطانی که درون همه ما ها وجود دارد ممکن است که اجازه ندهد ما به یکدیگر محبت کنیم .این نفس اینقدر بدی ها رو نسبت به خوبی ها بزرگ نشون می دهد تا من ، تو ، ما نتوانیم کسی رو دوست داشته باشیم این نفس درون همه ی ما وجود دارد ایرانی پس بیا با یکدیگر بر این نفس غلبه کنبم ، غلبه کنیم تا بتوانیم شکستش دهیم.
سخنی از رئیس جمهور عزیزمان جناب آقای احمدی نژاد :«جامعه متعالی جامعه ای است که در آن همه اعضای جامعه همدیگر را دوست دارند و به سرنوشت یکدیگر علاقمند بوده و نسبت به هم دلسوزند. جامعه متعالی جامعه ای است که از ویژگی های بهشت الهی برخورداراست.»شعری از حافظ درباره مهرورزی
پیش ازینت بیش از این اندیشه ی عشاق بود مهر ورزی تو با ما شهره ی آفاق بود از دم صبح ازل تا آخر شام ابد دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
بر در شاهم گدایی نکته ی در کار کرد گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق کرد
نقش مهرورزی در برپایی عدالت در جامعه و خانواده چیست ؟
سوال جالبی است اما از آنجهت که خود مساله ساز هست .؟ اصولا باید پرسید آیا بین عدالت ومهرورزی چگونه ارتباطی می تواند وجود داشته باشد .؟ اگر رابطه وجود داشته باشد منجر به نقص غرض یعنی عدالت نمی شود .؟ واژه هایی نظیر عدالت از جنس کلی هستند که براحتی هرکسی بر مبنای خواست و پیش زمینه های فکری ، اعتقادی ، سیاسی که دارد به تفسیر آن می پردازد . نمی توان تعریف دقیقی از عدالت ارائه نمود که مورد قبول تمام مکتبها ومشربهای فکری وسیاسی واقع شود .
مهرورزی همراه با عطوفت ، مهربانی ، دوست داشتن وداشته شدن و احیانا ً نادیده گرفتن خطاهای جزیی فرد است . وقتی پای مهرورزی به میان می آید عواطف واحساسات بروجهه خشک عقل ومنطق حسابگر غلبه می یابد . این گونه مواقع چشم انسان بر حقایق بسته می شود . پدر یا مادری که تحت تاثیر عواطف مادرانه وپدرانه خود هستند سعی می کنند تا اشتباهات فرزند خود را نادیده بگیرند . در هرجا که عواطف و احساسات وارد شوند همین گونه است ، چرا که خصلت ویژگیها و صفاتی از این دست همین است . وقتی که انسان کناهگار توبه می کند امیدش به صفاتی از قبیل عطوفت و رئوف بودن توبه پذیر است تا شاید خطاهای اورا بپذیرد .
عدالت از جنس دیگری است که هیچ احساس خوب وبدی در آن وجود ندارد .براساس اصل عدالت هر کسی به همان می رسد که مستحق هست نه بیشتر نه کمتر . همان رفتاری با او می شود که قانون وشرع می گویند .هرچیزی در جای خود قرار می گیرد نه جای غیر . انسان گناهکار می داند بر اساس همین صفت خدا باید به آنچه که مستحق اش هست برسد .عدالت اجتماعی هم همینگونه است . کار ، بیمه ، حقوق مناسب ، توجه به شایستگی افراد در کسب مناسب ومشاغل وغیره از نیازهای جامعه امروزی است ، رعایت اینها ازعلائم جامعه متعادل و عادل هست که جایی برای مهرورزی نمی گذارد . چرا که اینها حقوق افراد جامعه است .
رفتارحضرت علی (ع ) با برادر خود که از آن تقا ضای مساعدت و کمک نمود بیانگر ویژگی عدالت خواهی و عدالت پروری آن حضرت هست . او سرشار از محبت و عطوفت نسبت به همگان است تا چه برسد به برادر . مهربانی وبزرگواری آن حضرت زبانزد دوست ودشمن هست همانطور عدالتش . آیا علی می تواند تحت تاثیر عطوفت ومهربانی خود نسبت به برادر قرار بگیرد و حق مسلمانان دیگررا از بیت المال به برادر ببخشد ؟ اگر اینگونه بود دیگر علی نبود شخص دیگری بود . او عدالت را بر رافت برادری ترجیح می دهد .
آیا دربرقراری عدالت نیازی به مهرورزی وجود دارد ، برای اینکه اگرقراربراجرای عدالت باشد ، اگر کسی مظلوم واقع شده و یا حقوقش تضییع شده اکنون به حق خود می رسد پس نیازی به مهر ورزی و منت ندارد .حال اگر کسی حقوقی نداشته و ندارد ، آنهم نیازی به مهر ورزی پیدا نمی کند ، مگر اینکه بخواهد حقی را ضایع کند . ورود مهر ورزی به جایگاه عدالت باعث بی عدالتی می شود . هر یک از این دو صفت در هر شخصی می تواند جمع شود اما نمی توانند به جای دیگری بکار روند . در غیر اینصورت عادل بودن شخص زیر سوال می رود . چنانکه دررفتار حضرت امام علی مشاهده می شود .
قاضی رئوف است اما صفت دیگری که برای نقشش وجود دارد اورا وادار به اجرای عدل می کند . قاتل را به قصاص محکوم می کند . نتیجه اینکه اگر حقوق اجتماعی افراد ، ، در جامعه رعایت شود عدالت بر قرار می شود در اینصورت نیازی به مهرورزی نیست چون هر فرد به حق خود رسیده نه چیزی فراتر از آن . اگر نه بی عدالتی است چه با مهر ورزی چه بدون آن .موانع محبت چیست :همانا که دور شدن انسانها از معنویات واخلاق و توجه به مسائل مادی و دنیوی و هوس های نفسانی و کسب روحیاتی چون غرور و تکبر و حرص و طمع وجهالت و کوته بینی و ارزش پیدا کردن پول و مقام و قدرت در دید چنین اشخاصی از موانع محبت هستند. از موانع محبت:
(بد گمانی و ترس و بد بینی از موانع ایجاد روابط محبت امیز با دیگران است)(وجود اختلافات حل نشده مربوط به گذشته که بر نقاط مشترک میان دو طرف تاثیر منفی می گزارد)(حسادتها و کینه ها و اختلافات فکری)
اخلاق و معنویات از مهمترین عوامل ایجاد محبت هستند. محبت و مهر ورزی جزئی از اخلاق نیک هستند و به هم پیوسته و جدای ناپذیرندهمه ادیان اسمانی انسانها را به برادری و محبت و خوش اخلاقی سفارش میکنند از جمله دین مبین اسلام.
رسول خدا (ص) در اداره امور بیش از هر چیز از رحمت و محبت بهره می گرفت. خداوند هم آن حضرت را با این ویژگی در ادارهی امور معرفی كرده است ، این كه آن حضرت به سبب رحمتی از جانب خدا در مدیریت خود از محبت ، مدارا و ملایمت به نیكویی بهرهمند شده است و اگر چنین نبود، آن شیوهی ادارهی مطلوب حاصل نمی شد.
پیامبر اكرم(ص) به سبب رحمت و فیض الهی به چنان محبت و ملایمتی در مدیریت خود دست یافته بود كه به سبب آن ، شگفت آسا موانع اداره ی جامعهای دچار تشتت و مشكلات فراوان ، رفع و مقتضیات رشد و كمال آن فراهم شد. اگر رسول خدا(ص) سخت دل و تند زبان بود هر آینه امتی فراهم نمیشد و مردمان از گرد تو پراكنده میشدند.
محبت، گذشت و بزرگواری آن حضرت در مدیریتش بسیاری از مشكلات را كه حل ناشدنی مینمود حل كرد، رحمت و محبت در ادارهی امور اعجاز میكند و اعجاز مدیریت پیامبر خدا(ص) از آن نیرو مدد گرفته بود.
بدین ترتیب خداوند راز موفقیت پیامبر را در تالیف قلبها ، محبت و ملایمت او به توفیق الهی معرفی میكند كه آن حضرت با تكیه بر همین عامل جامعه را دگرگون كرد و به مقصد الهی راه برد. رحمت و محبت در ادارهی امور چنان كارساز است كه هیچ تندی و خشونتی نمیتواند چنین كند.
بنابراین یا هیچ مانند گسترش رحمت، محبت، رافت، عطوفت و مودت نمیتوان در دل آدمیان نفوذ كرد و دل مردمان را بهدست آورد و آنان را از سركشی و طغیان بازداشت و به درستی در جهت كمال مطلق اداره و هدایت كرد.
مدیران الهی بر اساس مدیریت حق امور را اداره میكنند ، یعنی براساس رحمت و محبت.رسول خدا مظهر تام رحمت و محبت الهی بود و خود میفرماید:من به عنوان رحمتی (فراگیر) برانگیخته شدهام.
مبنا و اساس سیرهی پیامبر اكرم(ص) بررحمت و محبت بود.آن حضرت جامعه را با قدرت، رحمت و محبت اداره میكرد و با همین عامل مردمان را راه میبرد و به سوی مقصد كمال سیر میداد. پیامبر اكرم(ص) چنان با مردم از سرمحبت و دلسوزی برخورد میكرد كه كسی نمیتوانست در صداقت و درستی مدیریت او تردیدی به دل راه دهد.مردم به عینه میدیدند كه پیامبر(ص) تمام توانش را در هدایت و اصلاح آنان بهكار گرفته است و با تمام وجود برای ایشان دل میسوزاند.
رحمت واسعهی پیامبر (ص) در رفتار سراسر ملایمت آن حضرت تجلی داشت. آنكه اهل رحمت است اهل ملایمت و عطوفت است و مدیریت پیامبر بر این ویژگی استوار بود.در همین رابطه شیعه و سنی روایت كردهاند كه پیامبر(ص) خطاب به خاندان خویش فرمود:یا بنی عبد المطلب انكم لن تسعوا الناس باموالكم فالقوهم بطلاقه الوجه و حسن البشر
“ای فرزندان عبدالمطلب شما هرگز نمی توانید دلهای مردم را به وسیلهی ثروتتان متوجه خود سازید بلكه خوشخویی و گشادهرویی عامل جذب و شیفتگی است.” و پیامبر رحمت و مودت فرمود: راس العقل بعد الایمان بالله التودد الی الناس
“پس از ایمان به خدا، جلب كردن دوستی مردم است.” یكى از عواملى كه زمینه مساعد براى ارتباط سازنده با دیگران را فراهم مىكند خوش گمانى به دیگران است. بدگمان بودن عاملى مخرب در روابط است و موجب سردى روابط اعضاى جامعه مىشود. در قرآن كریم خداوند متعال بد گمانى نسبت به دیگران را نهى فرموده است: یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا كثیرا من الظن ان بعض الظن اثم؛ (320) اى كسانى كه ایمان آوردهاید، از بسیارى از گمانها بپرهیزید كه پارهاى از گمانها خطاست. بدگمانى مانع اداى حقوق دیگران است. گمان بد مربوط به جایى است كه ظواهر رفتار كسى را با آن چه در باطن دارد متفاوت بدانیم ظاهر نیك او را نپذیریم و گمان كنیم باطن او على رغم ظاهر صالحى كه دارد ناصالح است. چنین گمانى باعث مىشود اداى حقوقى كه او به عنوان مسلمان، مؤمن
برادر دینى دوست و; دارد دشوار شود؛ زیرا كسى كه معتقد باشد دیگرى به اسلام و ایمان و یا به مستحبات تظاهر مىكند نمىتواند با او همچون مسلمان، مؤمن و یا انسانى متقى رفتار كند و خواسته یا ناخواسته با او چنان رفتار مىكند كه گویى مسلمان یا مؤمن واقعى نیست. بنابراین بدگمانى دو اثر نامطلوب خواهد داشت: نخست این كه شخص بدگمان از اداى تكلیف خود نسبت به دیگران باز مىماند و به این سبب از كمال انسانى خود دور مىافتد و دوم آن كه روابط اجتماعى دشوار و سرد مىشود. به دلیل آثار سویى كه بدگمانى دارد اسلام انسانها را به حسن ظن دعوت مىكند و اصل را در مورد افراد مسلمان بر درستى قرار دهد. امیرالمؤمنین(ع) مىفرمایند:
ضع امر اخیك على احسنه حتى یأتیك ما یغلبك منه و لا تظنن بكلمه خرجت من اخیك سوءاً و انت تجد لها فى الخیر محملا؛ كار برادرت را بر بهترین وجه حمل كن تا زمانى كه چیزى خلاف آن بر تو آشكار آید و به سخن برادرت گمان بد مبر در حالى كه براى سخن او محمل نیكو مىیابى. بر اساس این توصیه باید تا جایى كه مىتوان اعمال برادران مؤمن راتفسیر نیكو نمود و تا زمانى كه رفتار و گفتار آنان آشكارا نادرست و ناروا نشده است آنان را همچون دیگر برادران احترام نمود و حقوق آنان را ادا كرد.
باید با مؤمنین بر اساس ظواهر رفتار آنها عمل كرد و به بدگویى دیگران در مورد آنها ترتیب اثر نداد: ان جائكم فاسق بنبأء فتبینوا ان تصیبوا قوما بجهاله؛ اى كسانى كه ایمان آوردهاید اگر فاسقى برایتان خبرى آورد نیك وارسى كنید مبادا به نادانى گروهى را آسیب رسانید. توصیه به حسن ظن و نهى از بدگمانى به معناى توصیه به سادهدلى و خود فریبى نیست. مؤمن زیرك است و باید رفتار خود را با هوشیارى انتخاب نماید. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: اذا استولى الصلاح على الزمان واهله ثم اساء رجل الظن برجل لم تظهر منه خزیه فقد ظلم و اذا استولى الفساد على الزمان و اهله فاحسن رجل برجل فقد غرر؛ چون نیكوكارى بر زمانه و مردم آن غالب آید و كسى به دیگرى گمان بد برد كه از او فضیحتى آشكار نشده ستم كرده است و اگر بدكارى بر زمانه مردم آن غالب شود و كسى به دیگرى گمان نیك برد خود را فریفته است.
براى جلوگیرى از گسترش بدگمانى در جامعه باید از بدگویى دیگران پرهیز كرد، گفتار و رفتار خود را اصلاح و ظاهر و باطن خود را یكى كرد و از مواضع تهمت یعنى كارهایى كه بدگمانى دیگران را بر مىانگیزد دورى نمود. امیرالمؤمنین(ع) فرمودهاند: من وضع نفسه مواضع التهمه فلا یلومن من اساء به الظن؛
هر كه خود را در جاهایى كه موجب بدگمانى است نهد، كسى را كه به او گمان بد برد سرزنش مكند. كسى كه بدگمانىها را از خود دور مىكند، دیگران را همچون خود و یا بهتر از خود مىداند و مؤمنان را انسانهایى مىنگرد كه در نزد خدا محبوبند و نیكى كردن به آنها نیكى به محبوب حقیقى است. این احساس موجب مىشود مؤمنان را به یكدیگر نزدیك شوند و خیرخواه هم باشند، از خوشحالى دیگران شادمان شوند و از بدحالى آنها اندوهگین گردند. انسان مؤمن دیگر مؤمنان همچون خود مىداند و هر چه را بر خود نمىپسندد بر دیگران نیز نمىپسندد و آن چه را براى خود نیك مىشمارد براى آنان نیز نیك مىداند. امیرمؤمنان على(ع) فرمودند:
یا بنى اجعل نفسك میزانا فیما بینك و بین غیرك فاحبب لغیرك ما تجب لنفسك و اكره له ما تكره لها و لا تظلم كمالا تحب ان تظلم، و احسن كما تحب ان یحسن الیك، و استقبح من نفسك ما تستقبح من غیرك و ارض من الناس بما ترضاه لهم من نفسك؛ پسر عزیزم! خود را میان خویش و دیگران میزانى بشمار پس آن چه براى خود دوست مىدارى براى جز خود دوست بدار و آن چه تو را خوش نیاید براى غیر ناخوش شمار و ستم مكن چنان كه دوست ندارى بر تو ستم رود و نیكى كن چنان كه دوست مىدارى به تو نیكى كنند. آن چه را از جز خود زشت مىدارى براى خود زشت بدان و از مردم براى خود آن را بپسند كه از خود در حق انان مىپسندى.
رابطه مؤمنین با یكدیگر رابطهاى همدلانه و خیرخواهانه است این همدلى و خیرخواهى با رغبت و رضایت صورت مىگیرد و ناشى از پیوند مشترك آنها با خدا و پیوند نزدیك آنها با یكدیگر است. امام صادق(ع) مىفرمایند: المؤمن اخوا المؤمن كالجسد الواحد ان اشتكى شیئا منه وجد الم ذلك فى سایر جسده و ارواحهما من روح واحده و ان روح المؤمن اشد اتصالا بروح اللَّه من اتصال شعاع الشمس بها؛ مؤمن برادر مومن است، هم چون تنى واحد اگر پارهاى از آن آزرده شود رنج آن در تمامى تن آشكار مىشود جانهاى دو مؤمن از روح واحدى است و پیوند روح مومن به روح خداوند محكمتر از پیوند پرتو آفتاب به خورشید است. پیوند روحى میان مؤمنان موجب جلب محبت و رحمت الهى است زیرا مؤمنان در اثر این پیوند خیرخواه یكدیگر مىشوند و خداوند این خیرخواهى را دوست دارد. از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است:
ان اللَّه سبحانه یحب ان تكون نیه الانسان للناس جمیله؛ خداوند سبحان دوست دارد نیت انسان براى مردم نیكو باشد. و نیز از ایشان روایت شده است كه خیرخواهى براى دیگران موجب نزول خیر و رحمت الهى است: ابلغ ما تستدر به الرحمه ان تضمر لجمیع الناس الرحمه؛
نزدیكترین چیزى كه موجب فراوانى رحمت الهى مىشود نیكخواهى براى همه مردم است. احساس یگانگى با مؤمنان و خیرخواهى براى آنان موجب خوش خلقى در روابط متقابل تعاون و همكارى بى آزارى نسبت به هم و بسیارى از آثار خوب دیگر مىشود. این آثار هر یك خود عامل سازگارى بهتر اعضاى جامعه مىشود و زندگى براى رسیدن به كمال را آسانتر و دلپذیرتر مىسازد. اخلاق نیكو و حسن سلوك با مردم، روابط اجتماعى را تقویت مىكند. در این حال محبت بر روابط حكومت خواهد كرد و نیاز به قانون و قاضى اندك خواهد شد. مؤمن خوشرو و خوش برخورد است:
المؤمن بشره فى وجهه و حزنه فى قلبه؛ شادمانى مؤمن در رخسار اوست و اندوه وى در دلش. مؤمن به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) «سهل الخلیقه» یعنى آرام خوى است و از پرخاش و تندى پرهیز مىكند. خوش خلقى باعث راحتى دنیا و خوشى آخرت است. پیامبر اكرم(ص) فرمودند:
ما یوضع فى میزان امرء یوم القیامه افضل من حسن الخلق؛ روز قیامت در ترازوى كسى چیزى بهتر از خلق نیكو نهاده نمىشود. از امام صادق(ع) درباره حد خوش خلقى پرسیدند ایشان فرمودند:
تلین جناحك و تطیب كلامك و تلقى اخاك ببشر حسن؛ فروتنى كن خوش سخن باش و با برادرت به خوشرویى برخورد كنتواضع حالتى درونى است كه نمىگذارد انسان خود را از دیگران برتر ببیند و احترام و به بزرگداشت دیگران مىانجامد. تواضع و فروتنى در برابر دیگران موجب خشنودى خداوند است و در دنیا بزرگى و عزت مىآورد. كسى كه خویشتن را كوچك نمىشمارد و احساس ضعف و كمبود در برابر دیگران ندارد مىتواند براى خدا در برابر بندگان او فروتنى كند و كسى كه معیار نیكى و بزرگى هر كسى را نزدیكى به خداوند مىداند، در برابر هر مؤمن فروتن مىشود و این فروتنى را مایه رفعت مقام خویش در نزد خداوند مىشمارد.
پیامبر اكرم(ص) فرمودند: ما تواضع احد لله الا رفعه الله؛ هیچ كس براى خدا فروتنى نكرد جز آن كه خداوند او را بلند مرتبه داشت. و خداوند بندگان خویش را به سبب فروتنى ستود آن گاه فرمود: و عبادالرحمان الذین یمشون على الارض هوناً؛ و بندگان خداى رحمان آنانند كه روى زمین به نرمى گام بر مىدارند. و نیز خداوند پیامبر بزرگوارش را به این خلق نیكو امر فرمود: و احفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنین؛
و براى مؤمنانى كه تو را پیروى كردند بال خود فرو گستر (فروتنى كن). امیرالمؤمنین(ع) در توصیف متقین فرمودند: مشیهم التواضع روش متقین فروتنى است و نیز تواضع را از اخلاق انبیاء شمردند: فلو رخص الله فى الكبر لاحد من عباده لرخص فیه لخاصه انبیائه و اولیائه. و لكنه سبحانه كره الیهم التكابر و رضى لهم التواضع فالصقوا بالارض خدودهم و عفروا فى التراب وجوههم و خفضوا اجنحتهم للمؤمنین؛
اگر خدا رخصت كبر ورزیدن را به یكى از بندگانش مىداد به یقین چنین منتى را بر پیامبران برگزیده و دوستانش مىنهاد؛ لیكن خداى سبحان خودبزرگ بینى را بر آنان ناپسند دید و فروتنىشان را پسندید پس پیامبران گونههاى خود را بر زمین چسبانیدند و چهرههاى خود را به خاك مالیدند و برابر مؤمنان فروتنى نمودند. تواضع اگر ناشى از ایمان و براى بزرگداشت مؤمنان باشد براى رسیدن به هدف غایى انسان سودمند است. امام صادق(ع) فرمودند:
ان فى السماء ملكین موكلین بالعباد، فمن تواضع لله رفعاه و من تكبر وضعاه؛ دو فرشته در آسمان بر بندگان گماشته شدهاند پس هر كس براى خدا تواضع كند او را بالا برند و هر كس تكبر كند پستش سازند. آثار ارزشمند تواضع وابسته به نیت الهى تواضع كننده است. امیرالمؤمنین(ع) تواضع براى رسیدن به مطاع دنیایى را نكوهش كردهاند و آن را موجب تخریب دین دانستهاند: من اتى غنیا فتواضع له لغناه ذهب ثلثا دینه؛
و آن كه نزد توانگر رفت و به خاطر مالدارى وى در برابرش فروتنى كرد دو ثلث دینش را به باد داد. احترام به مؤمنین به خاطر این كه مؤمن هستند. احترام به خداست. چنان كه خداوند مؤمنین را بزرگ داشته و حرمت مؤمن را به پایه حرمت كعبه بلند داشته است. دل مؤمن خانه خداست و جان مؤمن به سبب ورود ایمان ارزشمند شده است پس اكرام او اكرام خداست.
چه کنیم که یکدیگر را دوست داشته باشیم قواعد دوست داشتن
زندگی زوجین مانند یك بازی است كه مهره های آن دائم در حال جابه جایی هستند. دربهترین حالت آن دو نفر مانند چراغ مه شكن هستند و راه یكدیگر را روشن می كنند. همچنین نقاط ضعف هم را آشكار می كنند كه موجب رشد دو طرف و پایداری علاقه می شود اما این تعادل را چگونه می توان حفظ كرد؟ خیلی ساده و با رعایت قواعد بازی می توان این كار را انجام داد.
مهمترین قواعد دوست داشتن به قرار زیر است:هنگام صحبت با همسر خود توجه داشته باشید كه زمان و مكان صحیحی را انتخاب كرده اید. نباید با طعنه یا خشونت صحبت كرد. احساسات خود را هنگام گفتگوهای منطقی زیاد به بازی نگیرید. از گله كردن بپرهیزید. به یك توافق برسید. تشویق و تحسین در زندگی های موفق نقش بسیار مهمی برعهده دارند.1ـ خود را دوست بدارید
ادامه خواندن مقاله پرسش مهر
نوشته مقاله پرسش مهر اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.