Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله در مورد صاحب زمان

$
0
0
 nx دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : صاحب زمان مقدمه : سلام علی آل یسدرود بر آل یاسین ! درود بر تو ای دعوت كننده خلق به سوی خدا و ای مظهر آیات الهی! درود بر تو ای واسطه خدا و حافظ و نگهبان دینش ! درود بر تو ای جانشین خدا و یاری كننده حق ! درود بر تو ای حجت خدا و راهنمای خدا او ! درود بر تو ای طلاوت كننده و مفسر كتاب خدا ! درود بر تو در همه ساعات شب و روز ! درود بر تو ای وعده ضمانت شده خدا ! درود بر تو ای پرچم افراشته ای رحمت گسترده حق ! سلام بر تو آنگاه كه قیام كنی ! سلام بر تو آنگاه كه بنشینی ! سلام بر تو آنگاه كه ركوع و سجود كنی ! و سلام بر تو آنگاه كه تهلیل و تكبیر گویی ! درود بر تو هنگامی كه سپاس گویی و آمرزش گویی ! درود بر تو هنگامی كه صبح و شام كنی ! درود بر تو ای امام امین ! تو را گواه می گیرم و در محضرت شهادت می دهم كه خدایی جز خدای یگانه نیست و شریكی ندارد . گواهی می دهم كه محمد بنده و فرستاده خداست و علی ، امیر المومنان و حجت اوست و گواهی می دهم تو حجت خدا بر بندگان هستی . مولای من آنروز كه پیامبر فرمود : ((شعبان ماه من است)) كسی چه می دانست كه نور وجود تو را در آینه جمال می بیند آن هنگام شاید رسول خدا بر ولایت جد مظلومت ابا عبدالله الحسین اشاره داشت كه با خونش حیاتی دوباره به اسلام بخشید به ابوالفضل كه پرچم دار سپاه حیات بخش حسین شد و به زین العابدین كه زیر بار ستم و پای در زنجیر ، پرچم خونین ولایت را بر دوش كشید و سرانجام این امانت الهی دست به دست از امامان معصوم (ع) به دست پاك تو سپرده شد . اینك ای مولای من ! قرنها است كه منتظرانت ندبه می كنند كه كجاست آن احیا كننده آثار و نشانه های دین ؟ كجاست آن عزت دهنده دوستان و خوار كننده دشمنان ؟ كجاست آن درگاه خدا كه از آن در وارد شوند ؟ كجاست آن نماینده خدا كه به سوی او رو كنند ؟ كجاست آن وسیله پیوند میان زمین و اسمان ؟ كجاست صاحب روز پیروزی و بر افرازنده پرچم هدایت ؟ كجاست جوینده خون پاك پیغمبران و زاده پیغمبران ؟ كجاست آن جوینده خون شهید كربلا ؟ آقای من ! قرنهاست كه مشتاقان وصالت هر بامداد دعای عهد را نجوا می كنند كه : ((خدایا ! آن چهره زیبا و ارجمند ، آن پیشانی درخشان و نورانی را به من بنما و سرمه دیدارش را به یك نگاه بر دیده ام بكش و در فرجش شتاب كن و ظهورش را آسان گردان ! مولای من اگر چه منتظران مقدمت در انتظار ظهورت مادام الغوث ، العجل ، زمزمه می كنند ؛ اما دلخوش دارند كه مشمول دعای تو باشند در آنچه تو از خدا برایشان می خواهی از خیر و بركت و رحمت . فصل اول : مهدویت ، انتظارتو می‌آیی و واژه‌ی خاكستری انتظار از لغت‌نامه‌ها زدوده خواهد شد و سبزی حضور سبز تو، جهانی را سبز خواهد كرد. انتظار، واژه ای آشناست در اغلب مذاهب موجود در دنیای امروز. واژه‌ای كه گاه در سخت‌ترین شرایط، دراندیشه مردان و زنانی نقش بسته است كه دلخسته و ناامید از ظلم و جور و ستم موجود، چشم بسوی آسمان دوخته و طلب یاری و مدد از او كرده‌اند. شكی در این مطلب نیست كه جامعه شیعه، بیشترین بحث را در این خصوص داشته است و خواهد داشت و بیشترین اعتقاد در میان جوامع مذهبی دنیای امروزی، در اختیار این گروه مذهبی می‌باشد. انتظار را گفته‌اند كه سنتز تضاد بین «واقعیت» و «حقیقت» است. «واقعیت» یعنی آنچه هست و «حقیقت» یعنی آنچه نیست ولی باید باشد. گفته‌اند كه انتظار، كوبیدن جاده «آنچه هست» تا «آنچه باید باشد».انتظار برای تحقق حكومت واحد جهانی، در میان شیعیان؛ بویژه مردم ایران اندیشه‌ای كاملاً مأنوس، آشنا و جا افتاده است و شواهد تاریخی و نمودهای اعتقادی و فرهنگی نشان می‌دهد كه این تفكر با زندگی و سنت‌های روزمره اجتماعی مردم این سامان آمیخته شده است. مردمی كه بی صبرانه منتظر آمدن منجی خود هستند تا در زیر سایه اقتدار و قدرت او، حكومت اسلام تشكیل دهند. حكومتی كه بی‌شك بساط ظلم و ستم متجاوزان به حریم امن الهی را در هم خواهد كوبید و جهان را تقدیم طالبان اصلی آن خواهد نمود. چرا كه بشارت و وعده آن را در قرآن خوانده‌اند كه:« و نرید انّ منّ علی الّذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثون »این كه مستضعفین در انتظار روزی هستند كه بساط ظلم و جور را برچینند، شاید یكی از مهم‌ترین دغدغه‌ها و نگرانی‌های استكبار جهانی و در راس هرم آن، صهیونیزم بین‌الملل است.تعابیر بسیار بلندی از همه انبیاء از ازل تا خاتم (ص) راجع به حضرت حجت (ع) رسیده و تقریباً جزء اجتماعی‌ترین موضوعات، بین همه ادیان الهی و ابراهیمی بشارت موعود و وعده منجی است و همه گفته‌اند كه كار نیمه تمام انبیاء (ع) و ادیان به دست این مرد بزرگ كامل خواهد شد. گفته‌اند كه بزرگترین تكلیف تاریخ كار بزرگترین مرد تاریخ است. حتی مكاتبی كه الوهیت زدایی و الهیت زدایی شده‌اند باز به نوعی و به نحوی به این مسئله اندیشیده‌اند و گر چه نام ایشان را نبرده‌اند، اما همه بشارت ایشان را داده‌اند و حتی مكاتب الحادی همچون ماركسیسم نتوانسته‌اند به مسئله آخرالزمان بی‌تفاوت بمانند. بودیزم، مسیحیت و یهودیت نیز كه غالب بشریت را زیر پوشش دارند در این خصوص وعده داده‌اند.البته اندیشه‌ای كه به نام مهدویت تعبیر می‌كنیم در سایر ادیان به اسمهای گوناگونی مورد توجه قرار گرفته است. هر چند بدیهی است كه گوناگونی تعابیر و متفاوت بودن تنها در اسم است. چرا كه اگر ادیان را دقیق و همه جانبه مطالعه كنیم، درمی‌یابیم كه اختلافات یاد شده صرفاً اسمی و لفظی است و چیزی كه به نام وجه اشتراك ادیان مطرح شده بسیار عمیق و دارای استحكام است. تعبیر قرآن از این وجه مشترك در مصداق بودن ادیان بر یكدیگر است . كه در پدیده‌های گوناگون به یك زبان سخن گفته‌اند . در بین بودائیان، زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان از منجی به نام‌های گوناگون یاد شده است. البته این بحث مربوط به دوره خاصی نبوده بلكه اعتقاد به چنین پدیده‌ای در طول تاریخ، تأثیرگذاری خ اصی در هویت، فرهنگ و تحولات اجتماعی نیز داشته است كه همین نیز موجب گسترده بودن این اعتقاد شده است . در اسلام اعتقاد به امام مهدی(عج)شرایطی با عنوان انتظار و یا دوران پیش از ظهور را فراهم كرده است كه خود بستر و زمینه‌ساز بسیاری از تحولات است و همین‌طور در دین مسیح اعتقاد به بازگشت حضرت عیسی در استمرار تعالیم آسمانی مسیح تأثیر داشته است. در دین یهود اعتقاد به سرانجام عالم، هر چند با برخی مسائل پیچیده درآمیخته است كه صرفاً نمی‌توان آن را اعتقادی ارزیابی كرد، لكن همین مسئله موجب پیدایش تئوریهای گوناگونی شده است در آئین زرتشت «سوشیانت» همان منجی و نجات‌دهنده جهان آخرالزمان است كه در فرهنگ و ادب و رسوم زرتشتی ادبیات خاص خود را زمینه‌سازی كرده است و….در دین بودا نظریه‌ای وجود دارد كه به بودای آینده معروف است این تعبیر مفهوم تكاملی از بوداست كه در درجه اشراق الهی به مرتبت بالایی رسیده و مظهر نور حق شده است. این وجود بودایی هم زنده است و هم روزی خواهد آمد تا به رسالت خود عمل كند. در آئین بودیزم این یك نظریه مهم و همچنین به لحاظ ناظر بودن به سرانجام و آخرالزمان دارای اهمیت ویژه‌ای است در واقع بودای آخر و در عین حال آخرین بودا است كه بودائیان از آن به «گواتمابودی شكیامونی» نام می‌برند. بودائیان می‌گویندكه در دین خود چهار حقیقت شریف دارند كه آخرین بودا به همه آنها می‌رسد. گام‌های او بسیار وسیع و فراگیر خواهد بود و تحت تاثیر پدیده‌های جهانی نیست و جامع همه خیرات است. بنابراین اگر در این محورهای مطرح شده دقیق توجه كنیم ویژگی منجی بودائی را نیز شبیه با منجی شیعه و حتی سایر ادبیان خواهیم یافت.به همین شكل در مكتبهایی همچون ماركسیست عقیده بر این است كه تفكر آینده‌نگری در انسانی ترسیم شده است غیر از انسان موجود در روزگار كنونی. «می‌گویند نخستین انسان اخلاقی، در دوره‌ای خاص ظاهر خواهد شد كه متعلق به آینده است.» در اندیشه اگزیستانسیالیستها، اندیشه‌های وجودگرا، فلسفه‌های وجودگرا كه بعدها به هیدگر و گادامر و دیگران گره می‌خورد، معتقد هستند كه بالاخره نمی‌توان به آینده فكر نكرد. حالا این اندیشه‌ها هر چند افقهای متفاوتی دارند، لكن در تبار به مسیحیت برمی‌گردند. مهدویت در اسلام نیز مبتنی بر اصول و دلایل خاص است. وجود جور و ستم، رسیدن به جامعه ایده‌آل در زمینه‌های گوناگون، فراهم شدن اجرای عدالت و رشد رفاه بطور مساوی، مسائلی است كه در اسلام مورد بحث قرار گرفته است.آنچه كه اعتقاد به مهدویت در اسلام را با سایر ادیان و مكاتب جدا ساخته است نگاه پویا و مستمر به ولایت الهی است كه در نظام هدفمند خلقت از عصر آدم تا عصر كنونی ترسیم شده است.یكی از مباحثی كه می‌توان پیرامون مهدویت مطرح كرد تقسیم آن به مهدویت عامه و خاصه است. بعبارت دیگر مهدویت را هم می‌توان مانند نبوت در دو مرحله بحث نمود؛ چنانچه مباحث پیرامون اصل وجوب نبوت و ضرورت نصب ارسال رسل و صفات نبی و خصوصیات او در این مرحله بحث می‌شود. در نبوت خاصه بحث درباره شخص نبی و پیام آور است. مباحث مربوط به مهدویت را هم می‌توان به مباحث مربوط به مهدویت عامه و خاصه تقسیم نمود. در مهدویت عامه مباحثی كه مربوط به اصل مهدویت و نجات بشر توسط یك منجی است مطرح می‌شود و در مهدویت خاصه از مهدی موعود مسائل مربوط به آن بحث می‌شود. مباحث مربوط به مهدویت عامه را می‌توان مانند مباحث مربوط به نبوت عامه از آن جهت كه سخن از فعل خداست و فلسفه نیز متكفل بحث از افعال خدا بوده، فلسفی به حساب آورد.اگر چه به نظر می‌رسد در فلسفه چنین بحثی مطرح نشده باشد. اما درهر صورت زمینه طرح آن به عنوان موضوعات فلسفی وجود دارد واگر در خلال آن، مباحث مربوط به مهدویت عامه را نیز مطرح كند شایسته و بایسته است، برای مثال، اثبات اصل مهدویت كه، با تجربه مشاهده می‌كنیم، حقیقتی است كه در طول تاریخ بشریت وجود داشته است و هیچ جامعه‌ای نیست كه تجربه انتظار منجی در آن یافت نشود. موضوع دیگر این است كه میتوان با ضمیمه كردن مهدویت به مسئله انتظار،اثبات اصل مهدویت را نتیجه گرفت و انتظار كه یك حقیقت اضافی بوده و بدون تحقق طرفین وجودش تحقق‌پذیر نیست با نگرش دیگر مطالعه كرد. زیرا منتظر و منتظر دو مفهومی هستند كه هماهنگی در وجود و عدم و قوه و فعل دارند. واگر ی كی از این دو بالفعل باشد، یعنی اكنون موجود باشد، وجود دیگری نیز بالفعل بوده و وجود خواهد داشت. با توجه به این كه عنوان منتظر تحقق فعلی داشته و الان موجود است، پس باید وجود شخص منتظر نیز فعلی بوده در حال حاضر تحقق پیدا كند .در روایات از حضرت مهدی(ع) تعبیر به بهار روزگاران شده است وجزء سلامهایی كه به محضر حضرت می‌شود آورده‌اند : «السلام علی ربیع الانام و نضره الایام»درود بر بهار بشریت، بهاران تاریخ و طراوت روزگاران. فصل دوم : مهدویت و جهانی شدن اولین مسئله‌ای كه مطرح می‌شود این است كه ایا اندیشه اسلامی، جهانی بودن و جهانی شدن را اقتضاء دارد یا خیر؟ چرا كه اگر، اندیشه حكومت جهانی را نتوانیم از درون اندیشه اسلامی استخراج كنیم، طبیعتاً بحث، در سطح حكومت جهانی امام مهدی هم دچار مشكل خواهد شد. چون تا كنون چنین حكومتی تشكیل نشده است. خود حكومت رسول گرامی اسلام نیز جهانی نبوده و همین طور سایر امپراطوریهایی كه بعدها به نام اسلام شكل گرفته‌اند، به چنین شرایطی دست نیافته‌اند، بنابراین اگر ادعا می‌كنیم كه وقوع این واقعه در آینده قطعی و حتمی است باید معنای آنرا به گونه‌ای تشریح ساخت.باید به ذهنیت‌ها و پرسشهایی كه می‌تواند از مبانی و دلایل آن پرسش كند پاسخ گفت.در تفكر اسلامی حكومت یك ابزار است و چیزی كه آنرا ارزشمند می‌سازد، هدفمند بودن و قرار گرفتن در مسیر تعالی و رشد است. حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرموده‌اند: «اگر نتوانم حق مظلومی را از ظالمی بستانم، این حكومت ـ در واقع ـ برای من از كم‌ارزشترین چیزها خواهد بود. حال این بحث با این نگرش كه حكومت اصالت ندارد و ابزار است، و به دنبال خود این پرسش را مطرح می‌كند كه آیا حضرت حجت(ع) كه ظهور می‌كنند، حكومت جهانی تشكیل می‌دهند و با این كه دغدغه‌ ایشان ارائه یك جامعه صالح و شایسته است؟ اگر چه این هدف بدون تاسیس حكومت جهانی هم فراهم شود در هر صورت این یك بحث جدی است كه متأثر از نظریه ماركسیست‌هاست كه ادعا می‌كنند آینده تاریخ، آینده حذف دولتها خواهد بود. همین طور كه در برخی از تئوریها لیبرال مسلك هم مطرح شده كه آنها یكسری انجمنها را جایگزین دولتها می‌كنند. در میان متفكرین اسلامی هم كسانی را داریم كه به جای حكومت، مدیریت را مطرح می‌كنند.اما اعتقاد ما این است كه در پایان تاریخ، شیعه حكومت جهانی تشكیل می‌دهد، یعنی بودن حكومت جهانی را قطعی می‌داند و اگر هم روی جامعه صالح تأكید می‌كند، آن را از طریق حكومت مصلح می‌داند. پیامبر اسلام فرمودند: «حتی اگر یك روز هم از عمر دنیا باقی مانده باشد كسی از فرزندان من ظهور خواهد كرد و حكومت تشكیل خواهد داد.»در روایتی تعبیر به «یبلغ سلطانه المشرق و المغرب» آمده است و همین می‌تواند اشاره‌ای به جهانی بودن حكومت امام مهدی(ع) باشد.حال پیش از اینكه حكومت را معنا كنیم اشاره‌ای به مفهوم دولت داریم. دولت یعنی موجودی كه از اقتدار عام و فراگیر برخوردار است. و مقررات آمرانه دارد. قدرت در شكل اجبارآمیز آن فقط و فقط در اختیار دولت است. و افراد بصورت غیر ارادی عضو دولت‌ها می‌شوند.اما معنی و مفهوم حكومت جهانی چیست؟ این خود بحث جداگانه‌ای را می‌طلبد. آنچه كه روایت‌های ما می‌گویند حكومت جهانی كه اسلام بویژه تشیع آن را در استمرار امام و ولایت پی‌جویی می‌كنند، قطعاً جدا از عدالت و امنیت و ستیز با استكبار و طاغوت نیست. هر چند برخی اصرار دارند كه ما مسئله مهدویت و انتظار را جدا از سیر طبیعی و روند طولی جهانی پیش‌بینی نكنیم. اما پرسش درباره این كه در حكومت جهانی امام، تكلیف مرزها چه می‌شود. در یك كلام كوتاه می‌توان گفت كه مسلماً آنچه در اسلام مطرح شده، مرز عقیدتی است نه مرز جغرافیایی و سرانجام نیز جوامع اسلامی به همین سمت خواهند رفت. و این مسئله در دوران حكومت امام مهدی نیز بیشتر مورد توجه است.فلذا به همین جهت نیز گفته شده است كه درعصر حكومت امام مهدی، بحث‌هایی چون روابط بین‌الملل و حقوق بین‌الملل، بدین گونه كه اكنون مطرح شده است تحقق نخواهد داشت.با این همه، بحث تئوری مدینه فاضله نیز در ابعاد گسترده و در زوایای گوناگون در خور تحقیق و گفتگو می‌باشد . لكن بحث دیگری كه در اینجا پیش می‌آید، تفاوت حكومت مهدویت با بحث جهانی شدن امروزیست . در این خصوص باید گفت كه: جهانی شدن نظریه‌ای است كه درون گفتمان علوم به طور كلی و گفتمان علوم اجتماعی مدرن ـ بطور خاص ـ پروریده شده تا جایگزین نظریه‌های قبلی این علوم، یعنی نوسازی، توسعه، دنیوی شدن و نظایر اینها گردد . اساس گفتمان سكولار یا دنیاگرا یانه است كه پس از جایگزینی، تحولات اجتماعی و معنادار كردن تاریخ را بر عهده گرفته است. به عبارت دیگر نظریه جهانی شدن به عنوان نظریه‌ای در چارچوب گفتمان تجدد، از قسم فلسفه‌های تاریخ قرن هجدهم و نوزدهم میلادی است. و فلسفه تاریخ تجدد، صورت دنیوی فلسفه تاریخ دینی است كه مشخصه‌های آن در نظریه‌ جهانی شدن نیز به خوبی ظاهر است. در واقع تبدیل نقطه موعود دینی به نقطه‌ای درون دنیایی است.بر اساس نظریه دنیاگرایانه جهانی شدن، چنین تصور می‌شود كه جهانی شدن وضعیتی است كه گویی تاریخ بشری بالضروره در حال سیر به سوی آن است. در حالیكه در نظریه دینی آن، یعنی مهدویت، جهانی شدن یا برپایی حكومت جهانی حضرت مهدی وعده‌ای الهی است نه یك ضرورت كه از دل تاریخ بیرون آمده باشد. بر همین اساس، از مد نظر دینی هیچ امكانی برای پیشگویی و تعیین زمان و نحوه تحقق این وعده وجود ندارد. اما در نظریه جهانی شدن امكان محاسبه و ارزیابی بر اساس داده‌های تجربی و تاریخی وجود دارد. همچنین در جهانی شدن ادعا می‌شود كه رخدادها و حوادث تاریخی، از وقوع تحولی عظیم و جهانی در آینده نزدیك یا دور خبر می‌دهند در حالی كه در نظریه مهدویت، هر گونه تعیین زمان، نهی شده است .آنچه كه پیش از هر چیزی ماهیت قیام مهدی را از نظریه جهانی شدن به عنوان پیامد ضروری و طبیعی یك سلسله حوادث تاریخی متمایز می‌كند، آن دسته از احادیثی است كه وقوع آنرا تردید ‌ناپذیر می‌سازد و بر قطعی بودن آن تأكید می‌كند :«اگر از عمر دنیا حتی یك روز باقی مانده باشد، خداوند آنرا طولانی می‌نماید تا مهدی(عج) قیام كند.»چنین تعابیری از یك طرف قطعیت این رخداد را می‌رساند و از سوی دیگر آن را به عنوان یك حادثه خارج از شرایط عادی و طبیعی نشان می‌دهد. بدین معنا كه ـ در واقع ـ این ضرورت تاریخی نیست كه وقوع چنین حادثه‌ای را قطعی می‌كند؛ بلكه ضرورت آن، ناشی از اراده الهی است كه در صورت لزوم، ضرورت تاریخی را نیز بر هم خواهد زد.مسئله دیگری كه تقابل نظریه جهانی شدن را با نظریه مهدویت تبیین می‌سازد، این است كه جهانی شدن به عنوان یك تحول هر چند میمون و مبارك ـ كه در مسیر و ادامه یك سری تط ورات تاریخی و از منظر نظریه دنیاگرایانه پدید آمده ـ رابطه‌ای كاملاً مثبت با تحولات تاریخی پیش از خود دارد و در واقع نقطه كامل و نهایی تاریخ است. در حالی كه نظریه مهدویت، حكومت جهانی مهدی، با رخدادها و اوضاع پیش از خود رابطه‌ای سلبی دارد. ذكر این نكته ضروری است كه در این نوشته به دنبال ارائه تمام شیوه‌ها و روش‌های دشمن در قابل مسئله انتظار و مهدی‌باوری نیستیم. بلكه هدف ما اعلام جدی بودن مبارزه دشمنان با مقوله مهدویت است تا در پرتو آن به شیوه‌ها و روشهای دقیق‌تر بیندیشیم و بدون سهل‌انگاری در آن، تامل بیشتری كنیم. «تا در نقطه مقابل تلاش دشمن در جهت اعتماد و عمل و تبلیغ و تبیین حقیقت مهدویت ، حركت كنیم.» نهرو می‌گوید: « در دنیائی كه پر از كشمكش و نفرت و خشونت است، اعتقاد بستن به سرنوشت انسان، ضروری‌تر از هر زمان دیگر است … هر گاه آینده‌ای كه ما برای آن كار می‌كنیم، سرشار از امید برای بشریت ‌باشد نابسامانی‌های دنیوی كنونی چندان اهمیتی ندارد و كار كردن برای آن آینده دارای حقانیت است.» گوستالوبون می‌گوید: «بزرگترین خدمتگزاران عالم بشریت همان اشخاصی هستند كه توانستند بشر را امیدوار نگه دارند.» آری اگر امید به آینده و انتظار، از جامعه بشری رخت بربندد، زندگی دیگر هیچ مفهومی نخواهد داشت، حركت و انتظار در كنار هم بوده و از هم جدا نمی‌شود. انتظار علت حركت و تحرك‌بخش است. ثمرات مهدی باوریحال با این توضیحات به آثار و پیامدهای انتظار منجی مصلح و مهدی باوری می‌پردازیم تا در پرتو آن، علل ستیز دشمنان روشن گردد. پیامدهای انتظار فرج و چشم به راه مصلح جهانی بودن علاوه بر عدم یاس و ناامیدی: 1ـ خودسازی فردی و اجتماعی است. 2ـ منحل شدن فساد محیط 3ـ پایداری در برابر رهبرهای فاسد و مبارزه با فساد 4 نپذیرفتن ستم است. و بالاخره این كه ایمان و اعتقاد به امام زمان (ع) مانع از تسلیم شدن است و ملتهای با ایمان كه حضور قلب عالم امكان را در میان خود احساس می‌كنند، از حضور او، امید و نشاط می‌گیرند و برای مجد و عظمت اسلام مبارزه و مجاهدت می‌كنند. جیمزدار مستر می‌گوید: «قومی چنین را (كه هر لحظه منتظر ظهور است) … می‌توان كشتا ر كرد، اما مطیع نمی‌توان ساخت.» «آرنولدتویبی» مورخ انگلیسی می‌گوید: اگر ما بخواهیم بخوبی سیر تحولات تاریخ بشر را نگاه كنیم بجای اینكه به قومیت‌ها، دولت‌ها و مناطق جغرافیایی نگاه كنیم باید به تمدنها نظر بیفكنیم. و رشد تمدنها را مورد بررسی قرار دهیم. او می‌گوید دو تمدن بزرگی كه بخش اصلی و كلیدی را در رشد و تحولات تاریخ بشریت بر عهده داشته‌اند عبارتند از تمدن غرب و تمدن شرق. كه رقابت و تعارض وچالش و درگیری میان این دو تمدن زمینه اصلی رشد بشریت را فراهم آورده است.در دورانی كه افلاطون، ارسطو و سقراط و سایر اندیشمندان یونانی در اوج تفكرات و اندیشه جهانی بودند، شرق در حالت خفته بود و چیزی برای ارائه دادن نداشت. ولی زمانی رسید كه با ظهور اسلام در سال 650 میلادی به تدریج آن تمدن یونانی نزول كرد و تمدن شرق، اسلام اوج گ رفت. دورانی كه بغداد، اسكندرن، اندلس در اوج شكوفایی بودند، اروپا در خواب بود و باز می‌گوید رنسانس تغییر و چرخشی دیگر را بوجود آورد. یعنی رنسانس منتهی به این شد كه اروپا از خواب غفلت بیدار شود و بتواند به سرعت به جایگاه قبلی خودش كه در دوران یونان باستان داشت برگردد. و شرق و مسلمانها عقب‌نشینی كردند. اما در عین حال این اهمیت نیز از دید صاحب‌نظران غربی پنهان نمانده است كه اگر مستضعفان آگاه بر ضد سلسله غرب به شورش برخیزند، این خفته دوباره با كمك این شورش ممكن است در برانگیختن روحیه اسلامی خواهی موثر باشد. و چنانچه وضع كنونی بشر به جنگ نژادی منجر شود، اسلام ممكن است بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام كند.می‌گوید برخورد و درگیری تمدن غرب و شرق همواره این حالت را داشته است و در آینده نیز خواهد داشت. یك تمدن در حضیض ذلت است ودیگری در اوج قدرت و برعكس. البته در یك مقطعی این سیر نزولی را پیدا می‌كند و دیگری سیر صعودی. و این نقاط بسیار مهم هستند كه در تاریخ به آن نقطه عطف می‌گویند كه این نقطه عطف، نقطه درگیری است. سال 650 میلادی و ظهور اسلام یك نقطه عطف است و رنسانس یك نقطه عطف دیگر. حال باید دید كه نقطه عطف بعدی مربوط به ظهور منجی عالم، حضرت موعود خواهد بود یا خیر. ((بی شك نباید تردید داشت كه اولین جرقه و اولین زنگ خطر برای تمدن غرب و فرهنگ غربی با پیروزی انقلاب اسلامی به صدا درآمد. چرا كه اولین ضربه‌ای كه زده شد، نظام دو قطبی حاكم بر جهان آنروز را بی‌معنی كرد. نشان داد كه هسته قدرت ـ ضرورتاً ـ قدرت مادی نیست بلكه قدرت ایمان و جهاد و شهادت هم می‌تواند حرف اول را بزند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی غربی‌ها و بخصوص صهیونیست بین‌الملل به طور جدی متوجه این خطر شدند. شما شاهدید كه هشدارهای دولتمردان غربی همه از خطر بیداری و قدرت اسلام است كه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مرتب تكرار می‌شود. و جالب است بدانید كه ای ابزار قدرت، یعنی بیداری ملت‌ها و رویكرد به هویت قدرتی نیست كه بر آن با آن مقابله كرد و یا به كنترل درآورد .))1 فصل سوم : صهیونیزم در تقابل با مهدویتدر این بخش از مقاله به طور اختصار شیوه‌های دشمن در ستیز با ایده مهدویت و انتظار را مطرح می‌نمائیم. شیوه‌هایی كه هر كدام خود مستلزم پشتوانه‌های قدرتمند مادی و معنوی می باشد كه توسط صهیونیزم تغذیه شده و هدایت می‌شود.این شیوه‌ها را می‌توان به 4 بخش تقسیم نمود. 1ـ انكار 2ـ تحریف3ـ تخریب4ـ جایگزینیبا این توضیحات، طبیعی است كه دشمنان مسئله مهدویت را در تقابل خویش بدانند و در مقابل آن صف‌آرایی كنند. الف انكار مهدویتمنظور از انكار مقوله مهدویت و انتظار این است كه آن را مقوله‌ وارداتی و برگرفته از دیگران و پیامد نابسامانی‌ها و مشكلات معرفی كنند.بعنوان نمونه مطالب چند دایره المعارف غربی را در این خصوص مطرح می‌نماییم:1ـ در دائره المعارف بریتانیكا، در واژه مهدی و اسلام و زرتشت آمده است:اسلام دینی نیست كه در آن ظهوری انتظار برود و جایی برای مسیج نجات‌بخش در آن وجود ندارد و این مسئله (مهدویت) به طور تدریجی و شاید تحت تأثیر مسیحیت مطرح شده است. 2ـ در دائره المعارف دین و اخلاق، مارگلی‌یوت (اسلام شناسی بزرگ اروپایی) در مقاله خود درباره مهدی (ع) در سال 1915، این تفكر را وارداتی و برگرفته از یهود و مسیحیت تلقی می‌كند. 3ـ موسوعه‌ المورد (منیر بعلبكی) در زیر واژه «مهدی المنتظر» آورده: «در قرآن و در روایات نبوی ، هیچ اشاره‌ای به مهدی نشده است.» پس از این دائره المعارف‌ها افراد دیگری نیز اگر نگوییم مغرضانه، لااقل با عدم تحقیق كافی، مسئله را زیر سؤال برده‌اند. عبدالقاهر بغدادی (420هـق.1037میلادی) نظریه مهدویت را نظریه عاریتی از یهود دانسته و بر این افسانه پافشاری می‌كند كه شیعه و عقاید آن، برگرفته از عبدالله‌بن سبای یهودی است. گفتنی است كه وجود خارجی عبدالله بن‌سبا، از نظر تاریخی و روایی، مخدوش و ساخته دروغ‌پردازان و روایت سازان حرفه‌ای است، تا چه رسد به این كه منشأ شیعه و معتقدانی چون آن باشد.ابن خلدون نیز با بررسی فقط بیست و سه حدیث از انبوه احادث و نقد نوزده حدیث، مسئله مهدویت را بی‌پایه می‌داند. مارگلی‌یوت می‌گوید: درگیری و آتش جنگ در میان یك نسل واحد، پس از وفات پیامبر(ص) و درهمی و آشفتگی جهان اسلام كه بر اثر اختلافات آنان با هم روی داد، موجب اقتباس تفكر ظهور برخی از یهود و مسیحیت گردید كه به ترتیب در انتظار ظهور و بازگشت مسیح به سر می‌برند. برناردلوئیس در مقاله خود به نام شیعه در تاریخ اسلام در كنفرانس تل‌آویو می‌گوید:سركوبی بسیاری از قیام‌ها و ناپدید شدن رهبران آنها، باعث ظهور ویژگی دیگری دردكترین شیعه شده و موضوعات و مسایلی مانند مسئله غیبت و رجعت رهبر شیعیان، حضرت مهدی(عج) آخرین امام شیعیان به وجود آمد. ب) تحریف دشمن با كار كردن بر روی مطالب حقیقی و واقعی آنرا خراب و معنای آن را عوض كرده و در ذهن‌ها به صورت دیگری جا می‌اندازد. این حركت آنان، می‌تواند این موتور حركت را به یك داروی م خرب و خواب‌آور تبدیل نماید. مقام معظم رهبری می‌فرمایند:بنده سندی دیدم كه در آن بزرگان و فرماندهان استعمار، توصیه می‌كنند كه ما باید كاری كنیم كه این عقیده به مهدویت به تدریج از بین مردم زایل شود. آنها وقتی نتوانستند این عقیده را از مردم بگیرند، سعی می‌كنند آنرا در ذهن مردم خراب كنند. خراب كردن این عقیده به چه صورت است؟ به این صورت می‌گویند:«خوب آقا می‌آید و همه كارها را درست می‌كند»ّ این خراب كردن عقیده است این تبدیل كردن موتور متحرك، به یك چوب لای چرخ است. تبدیل یك داروی مقوی به یك داروی مخدر و خواب‌آور است. تبدیل مقوله انتظار مهدی(ع) كه آثار و پیامدهای بسیار شگرفت و معجزه‌آسا و مثبتی دارد. به انتظار منفی و تلخ و ناگوار و این نگرش به انتظار كه امر به معروف و نهی از منكر نكردن و سر در جیب خود فرو بردن و هیچ تكلیفی در مقابل دیگران و جامعه برای خود قایل نبودن و یا حتی امر به معروف و نهی از منكر را مخالف انتظار قلمداد كردن و بدتر ، وظیفه منتظر را دامن زدن به فساد و تباهی‌ها دانستن و هر گونه حركت و قیامی را قبل از ظهور حضرت باطل و مخالف دوران انتظار دانستن از دستاوردهای حركت دشمن در جهت تحریف مهدویت است. حضرت امام(ره) به طور معضل پنج دیدگاه درباره انتظار را مطرح و به نقد یكایك می‌پردازد و در پایان، نظریه صحیح (آمادگی و قیام به قدر استطاعت) را ذكر می‌كند. آری به دنبال چنین تحریفهایی افرادی چون ابن تیمیه، درگذشته و افرادی مانند نكوتن، و لهوسن، پركلیمن، دونالدسن، شریعت سنگلجی، كسروی و بالاخره سلمان رشدی و احمدالمكاتب و … و جریانات و افراد دیگری كه به هر نام به دین و شیعه می‌تازند و آن را مورد تردید و تشكیك قرار داده و در آن ایجاد شبهه می‌كنند، مورد حمایت جدی صهیونیزم قرار گرفته و نظرشان علمی قلمداد می‌شود .ابن تیمیه می‌گوید: «انتظار در زمان غیبت امام عصر، ضعف و سستی در امور و بی تفاوتی در برابر مفاسد اجتماعی و همه چیز را به امید آینده واگذار كردن و اصلاح امو ر را به عهده امام زمان(ع) گذاردن است.» كسروی می‌گوید: «داستان امام ناپیدا … زیانهایی را نیز به زندگانی دارد … پس ماندن توده، چیرگی بیگانگان، ناتوانی دولت، نابسامانی كشور … به هر زبونی، تن درمی‌دهند و یوغ بیگانگان را به گردن می‌گیرند، چرا كه مبادا دستگاه امام ناپیدا به هم بخورد.» ماركسیستها می‌گویند: «مذهب، تفكرات خرافی را در بین انسانها رواج داد، چنین تبلیغ می‌كند كه در زندگی فعلی باید به شرایط تمكین كرده و قانع بود …»اما باید گفت كه امروز هر نفسی، هر حنجره‌ای كه برای نامید كردن مردم بدمد، در اختیار دشمن است. چه خودش بداند، چه خودش نداند هر قلمی كه كلمه‌ای در جهت نامید و مأیو س كردن مردم روی كاغذ بیاورد، این قلم متعلق به دشمن است. چه صاحب این قلم بداند، چه نداند دشمن از او استفاده می‌كند. ج) تخریبشگرد دیگر دشمن، حمله ناجوانمردانه و نفرت‌زایی در مقابل جریان مهدوی، با ژست‌های علمی و هنری است. صهیونیزم برنامه‌های كوتاه‌مدت طولانی مدت زیادی دارد:1ـ نیروسازی برای صفوف خود با خطر جلوه دادن جریان مهدویت. 2ـ ایجاد شك و تردید و تنفر در افراد به ویژه معتقدان به مهدویت3ـ برنامه‌ریزی برای نسل آینده برای ایجاد تنفر در آنان كه این مسئله شامل معتقدان به مهدویت هم می‌شود.بعنوان نمونه به چند مورد اشاره می‌كنیم:1ـ فیلم «پیشگویی‌های نوستراداموس» یا «مردی كه آینده را دید» نمونه‌ای است كه هر سه هدف، و بیش‌تر دو هدف نخست را دنبال می‌كند. در این فیلم كه توسط كمپانی «گلدن مایر» صددرصد صهیونیستی ساخته شده است، با تحریف و برداشت خاصی از پیش‌گویی‌های نوستراداموس كه در قالب اشعاری رمزآمیز بیان شده است. چهره امام زمان (ع) را چهره‌ای خشن و بسیار مخرب و وحشت‌زا معرفی می‌كند. این فیلم، ایشان را سومین ضد مسیح نامیده است و با مقدمه‌چینی كه از واقعی بودن و محقق شدن پیشگویی‌های دیگر نوستراداموس ارائه داده است، مخاطب را به این باور رسانده كه هر آنچه این پیش‌گو می‌گوید محقق خواهد شد.فیلم پیشگویی های نوستراداموس، نمونه كوچكی است از صدها فیلم و سریال كه هالیود عهده دار ساخت و نقش هنرمندانه آن است تا حقیقت را به گونه‌ای كه خود می‌خواهند تفسیر كنند و آینده را آنچنان كه با امیال‌شان سازگار است تغییر دهند. 2ـ نمونه دیگر بازی كامپیوتری «جهنم خلیج فارس» معروف به «یا مهدی» The persian culf Inferno است این بازی عهده‌دار هدف سوم است یعنی برنامه‌ریزی برای نسل آینده و ایجاد تنفر در میان آنان. بدین صورت كه كودك به جای قهرمان‌بازی كه فردی آمریكایی است، قرار می‌گیرد و باید با كشتن مسلمانان كه با صدای نفرت آوری «الله اكبر» و «یا مهدی» می‌گویند، امتیاز به دست آورد و در نهایت به مراحل بالاتر برود و با غفلت از آنان كشته شده و امتیاز از دست می‌دهد و یا از بازی خارج می‌شود بنابر قضیه شرطی شدن «پاولف» كودك چنان می‌ شود كه با شنیدن الله اكبر و یا مهدی تیراندازی می‌كند و …بالاخره در روح كودك بذر نفرت از این دو واژه كاشته می‌شود تا روزی استكبار بتواند از محصول آن فایده برد.امروزه اینترنت و پایگاه‌های متفاوتی در دشمنی و ایجاد شك و تردید در مهدویت رخ نموده‌اند كه هر كدام خود با صرف میلیونها دلار از كیسه سرمایه‌داران صهیونیست، سعی در مخدوش نمودن واقعیت مهدویت دارند. ادامه خواندن مقاله در مورد صاحب زمان

نوشته مقاله در مورد صاحب زمان اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>