Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله پلوراليزم ديني در نگاه شهيد مطهري

$
0
0
 nx دارای 58 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : پلورالیزم دینی در نگاه شهید مطهری مقدمه‏مـانـدگـاری, پـویـایـی و پیوستگی ادیان در جاری زمان, بسته به دلـبـسـتـگـی و پـای بـنـدی پیروان و گروندگان به ‏آنهاست. زیرا دیـنـداری, سـعادت و رستگاری و كامیابی خویش را در باورمندی به آمـوزه هـای دیـنی خود می داند ‏و با چنین انگاره ای, خود را از درون پـای بند به پشتیبانی و دفاع از آن می بیند.بر همین اساس شـخـص دیـنـدار ‏حـاضـر اسـت برای دست یابی به سعادت و رستگاری, هـرگـونـه پـشتیبانی مادی و معنوی را در جهت تواناسازی و ‏نشر و گسترش دین مورد نظر خود انجام دهد. بی گمان, اگر ادیان از چنین پای بندی و پشتیبانیهایی كه گاه تا مـرز ‏فـداكاری و از جان گذشتگی نیز پیش می رود, بی بهره بودند, دوران حـیـات و ماندگاری آنان دیری نمی پایید و هر ‏دینی به طور طـبـیـعـی اندكی پس از ظهور, از میان می رفت, همان گونه كه اگر ادیـان بـاطل می بودند و دور نمایه ‏ای تهی از آموزه های كارآمد داشـتـند نیز, دوام نمی آوردند بر این اساس, پایندگی ادیان, با چـشـم پـوشـی از ‏دورنـمایه و رسالت آنها, بیش از هر عامل دیگری بـسـتـه بـه پـیـروی جدی و پشتیبانیهای بی دریغ گروندگان به آن ‏ادیـان است. طبیعی است كه پیروان هر دین و آیینی, تنها باورهای خـود را بـر حـق و صحیح بدانند و ادیان و مذاهب ‏دیگر را باطل و نارسا بینگارند. این گونه اختلافها و فرقها و ناسانیها و مرزبندیها, تنها در بین ادیـان نـیـسـت, بـلكه در ‏داخل هر دینی نیز ممكن است گرایشها و مـذهـبـهـای گـوناگونی وجود داشته باشد و پیروان هر یك از آنها تـنـهـا ‏مذهب خود را بر حق بدانند و مذاهب دیگر را باطل. البته روشـن اسـت كه در نظر گروندگان, هیچ گاه ادیان و ‏مذاهب دیگر با هـم یـكسان نیستند, ممكن است پاره ای را نزدیك تر و پاره ای را دورتـر از حـق بـدانند و یا پاره ای ‏را باطل و پاره ای نارسا و نـاتمام بدانند. اكنون این پرسش مورد گفت وگوست كه آیا رستگاری و سـعـادت مـندی ‏انسان, ویژه پیروی و عمل به یك دین است و تنها پـیـروان هـمان دین اهل نجات و رهاییند؟ یا این كه دین حق تنها ‏یـك آیـیـن نـیـست دینهای حق بسیارند و انسانها از هر یك پیروی كـنـنـد, درست است؟ در صورتی كه پذیرفتیم ‏كه دین حق همواره یكی بـیـش نـیـست و ممكن نیست همه ادیان بر حق باشند, اگر كسی بدون داشـتـن دیـن حق و ‏باور درست, كارهای نیك و شایسته مورد پس ند و خواست شرع انجام دهد, آیا كار او پاداش خواهد داشت؟ ‏پـرسـشهایی از این دست, مدتهاست كه محققان و اندیشه وران را به اندیشه وا داشته و بحثهایی هم ارأه شده است. ‏شـهـیـد مرتضی مطهری از طرح كنندگان نخستین این بحث به شمار می رود كه می نویسد: ‏‏(; آیـا دیـنی غیر دین اسلام مقبول است و یا دین مقبول, منحصر بـه اسـلام است؟ و به عبارت دیگر, آیا آنچه لازم ‏است فقط این است كه انسان یك دینی داشته باشد و حداكثر این است كه آن دین منتسب بـه یـكـی از پیغمبران ‏آسمانی باشد و دیگر فرق نمی كند كه كدام یـك از ادیان آسمانی باشد, مثلا مسلمان یا مسیحی یا یهودی و حتی ‏مجوسی باشد؟ یا این كه در هر زمان دین حق یكی بیش نیست؟)اسـتـاد شهید در كنار این بحث, مساله كارهای نیك ‏نامسلمانان را بـه شـرح بـحث كرده است: اگر كسی بدون باور به دین حق, كار نیك پـذیـرفـتـه شده و مورد امضای ‏دین حق را انجام دهد, آیا كار او پـاداش خـواهـد داشـت, یـا نـه؟ و آیـا شرط پاداش داشتن كارهای شایسته, ایمان ‏به دین حق است یا نه؟ در دو, سـه دهـه اخیر, بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی, شماری, بـا تـرجـمـه آثار ‏متكلمان و فیلسوفان غربی در این باب و بازگو كـردن انـدیـشه های آنان, به این گونه بحثها در محفلهای علمی و ‏دانـشـگـاهـی دامـن زده اند. به نظر می رسد, دست كم, شماری از ایـنـان بـه انـگیزه های سیاسی و با هدف شبهه ‏افكنی و سست كردن پـایـه هـای ایمان اسلامی در جوانان وارد این میدان شده و مسأل كـهـنـه و چند دهه پیش اروپا ‏را با تفسیرها و تحلیل و بررسیهای نـادرسـت و در قـالـبـهـای جـدید قرار داده اند و می خواهند با دسـتاویزهای ‏سست به متون دینی و بهره گیری از سروده های شاعران و قـطـعـه های ادبی و عرفانی آن را با معیارها و ترازهای ‏اسلامی نـیـز سازوار جلوه دهند, حتی شماری از مدعیان روشنفكری به دروغ بـه عـالمانی پیرایه بسته اند كه آنان حق ‏را ویژه یك شریعت نمی دانند. در ایـن نوشتار, برآنیم گذری و نظری بر اندیشه های اندیشه ور و فـیـلـسـوف بـزرگ ‏دنیای اسلام, شهید مرتضی مطهری و بهره گیری از دیـدگاههای وی در این زمینه, داشته باشیم و درستی و یا ‏نادرستی پـلـورالـیـزم دیـنـی و تـكـثـرگرایی را به بوته بحث بگذاریم و پـیـامـدهای تكثرگرایی دینی را از نظر ‏بگذرانیم ولی پیش از آن, بـایـسـتـه اسـت بـه مـعنای پلورالیزم در فرهنگ غرب و كاربرد و قـرأـتـهـای گـونـاگون ‏آن اشاره كنیم و گونه های پلورالیزم را یادآور شویم.‏ معنای پلورالیزم پـلورالیزم از ریشه Plural به معنای جمع, فزونی و پرشمار است و در فـرهـنـگ هـای ‏انـگـلیسی به معنای جمع گرایی, چند گانگی و تـكثرگرایی به كار رفته است. همچنین به حكومتهای أتلافی كه از ‏چـند حزب, گاه مخالف هم به وجود می آیند و كسانی كه چندین همسر دارنـد و مـشـركان و چند خدا باوران, از ‏باب این كه چندگانگی و فزونی در آنها وجود دارد اطلاق می گردد. بـر همین اساس, در فرهنگ غرب, ابتدا به ‏كسانی كه چند مقام دینی را در كـلـیسای كاتولیك عهده دار بوده و از این رهگذر درآمدهای بـسـیـاری داشـته اند, ‏پلورالیست Pluralist گفته می شده است. ولـی سپسه جا درآمد به دست می آورده انـد, چـه دسـت اندركار كلیسا و پستهای كلیسای ‏كاتولیك باشند و چـه نـباشند پلورالیست, گفته شده است و كم كم در هر مقوله و هر چـیزی كه, به گونه ای ‏چندگانگی در آن راه داشته این واژه در آن به كار رفته است كه در مقوله های دینی, فرهنگی و سیاسی, كاربرد ویژه ‏خود را دارد.در فرهنگهای سیاسی در معنای پلورالیزم نوشته اند: (پلورالیزم یا مسلك كثرت, نام آن فلسفه سیاسی ‏است كه گوید علاقه فـرد نباید منحصر به پیوستگی سیاسی وی با دولت باشد, بلكه علاقه هـای دیگر دارد, مانند ‏علاقه اقتصادی, مذهبی و غیره و این علایق, بـایـد در تـعـیین خ ط مشی و سیاست جامعه مورد توجه قرار گیرد و ‏مـفـهـوم دیـگر آن اعتقاد به لزوم تعدد احزاب و جماعات و انواع انـجـمـنـها و عقاید و سلیقه ها در اجتماع است و ‏پرورش و تشویق ایـن تـعـدد و كثرت دستجات و موافقت دولت با شركت ایشان در امر حكومت و اداره امور جامعه.ایـن مـسـلك برابر (مونیسمMonism‏) () قرار دارد كه آن را فرضیه (مـونـسـتـیك) دولت نامند و گوید: حق ‏حاكمیت (سورنته) حق منحصر دولـت و اراده اعـلای دولت است و تمام موسسات و افراد باید تابع دولت سیاسی ‏باشند. طبق آیین پلورالیست آتوریته حكومت در درون یك جامعه باید تقسیم شـود بـیـن گـروهـهای مختلف, مانند: ‏گروههای مذهبی و اجتماعی و اقـتـصادی و در انحصار دولت نباشد. این جماعت بر سه فرقه تقسیم می شود, افراطی ‏تفریطی و اعتدالی;)در تـعـریف بالا, بیش تر به پلورالیزم سیاسی توجه شده, ولی روشن اسـت كه در بعد دینی و ‏فرهنگی نیز همین تعریف راست می آید و در مـفـهـوم پـلـورالیزم در گونه های گوناگون آن, جمع گرایی, گروه ‏گـرایی و چندگانگی نهفته است.اكنون كاربرد پلورالیزم در دنیای غـرب بـر ایـن مـحـور اسـتـوار است كه اصل ‏زندگی در جامعه و یا سـرزمـیـنی كه ساكنان آن در نژاد, فرهنگ,زبان و دین ناسانیها و جـدایـیـهـایی دارند, امری ‏ناگزیر است و ما باید بپذیریم كه در چـنـیـن جامعه ای, بر خلاف عقاید گوناگون و ناسازگار و اختلافهای ژرف ‏اعـتـقـادی و فـرهنگی و نژادی, زندگی صلح آمیز و به دور از تـنش ممكن است و یكان یكان جامعه باید یكدیگر را ‏تاب بیاورند و بپذیرند. الـبـتـه در شكلهای دیگری نیز اندیشه تكثرگرایی بروز و نمود می یابد كه پرداختن به آنها از ‏حوصله این نوشتار بیرون است.‏ گونه های پلورالیزمپـلـورالـیـزم در فرهنگ غرب, چنانكه دیدیم, كاربردهای گونه گون دارد و بـه هـمـپـا و ‏همراستای آن, به گونه های بسیاری نیز بخش شده كه مهم ترین آنها, اینهایند: ‏‏1 پلورالیزم سیاسی: پـلـورالیزم سیاسی, باورمندی به پخش قدرت در گروههای گوناگون و پـذیـرش بـسـیـاری ‏حـزبـهـا و دسـته ها و گروه هاست. در حقیقت, پـلورالیزم سیاسی لازمه و نتیجه لیبرالیسم است. البته لیبرالیزم هـمـه جا ‏با پلورالیزم سیاسی هماهنگ نیست و ناسانیها و فرقهایی بـا هـم دارنـد. بـراساس اندیشه پلورالیزم سیاسی, برای ‏نگهداشت جـامـعه از گزند خودكامگی و استبداد, بایستی همه كسان و گروهها و حـزبـهـا در قـدرت شریك شوند و ‏تا آن جا كه ممكن است قدرت در جـامـعـه پخش گردد و از این كه یك فرد و یا یك گروه كانون قدرت شوند, ‏پرهیز گردد.‏‏2 پـلورالیزم اخلاقی: در پلورالیزم, اخلاقی, هیچ یك از فرایافته هـای اخـلاقـی و ارزشـی بر مدار پایا و پایداری نمی ‏چرخد و ارزش آنـهـا, در ایـن نـگـرش نـاپایاست. در حقیقت, براساس پلورالیزم اخلاقی ارزشها نسبی هستند و درحوزه اخلاق نسبیت حاكم است.3 پـلـورالـیـزم دینی: تكثرگرایی و پذیرش این نكته كه در حوزه ادیـان, حقها بسیارند و هر دینی می تواند بارقه ای ‏از حق داشته بـاشـد. بـدین معنی كه ما حقیقت مطلق را در یك دین و مذهب ویژه نـدانـیم, بلكه آن را مشترك میان ‏همه آیینها و مذهبها بدانیم و بر این باور باشیم كه سعادت و نجات و رستگاری بسته به پیروی از یـك دیـن نیست, ‏پیروی از هر دینی انسان را به سرچشمه های سعادت رهـنـمـون مـی شود. البته پلورالیزم دینی از جهت گستره ‏فراگیری قلمرو آن فرقهایی دارد كه شرح آن خواهد آمد. پیشینه پلورالیزمپـلورالیزم, گرچه در سالهای اخیر بر سر زبانها افتاده است و در كـانـون تـوجـه انـدیشه وران قرار ‏گرفته, ولی اندیشه جدید و نو نـیـست. پیشینه اندیشه پلورالیزم را باید در قرنهای پیشین جست. در بـیان فلاسفه یونان ‏ارسطو, به گونه ای به پلورالیزم در حكومت بـاور داشـته است و بر همین اساس اندیشه های استاد خود, افلاطون را ‏كـه نـظـریـه یكجایی و كانونی قدرت داشته, به بوته نقد قرار داده اسـت و بـه روشـنی یادآور شده كه گوناگونی ‏مردم در نژاد و زبـان و عـقـیـده و; بـه حال اجتماع مفیدتر است; زیرا حاكمیت كـانـونـی و یكجایی, انگیزه های ‏سالم را برای تكاپوی اجتماع در راه سعادت فردی و جمعی از بین می برد.ایـن گونه اندیشه ها را سپسها فیلسوفان ‏غربی پی گرفتند, چنانكه از اندیشه های سیرو ن در قرن اول ب.م و سن اگوستین در قرن پنجم, گونه ای از پلورالیزم ‏استفاده می شود.در دوران معاصر, جان استوارت میل وتی.اچ.گرین و بسیاری دیگر از انـدیـشـه وران غـربی چنین ‏نظریه ای را ابراز داشته اند. فلاسفه آمـریكایی در دوران استقلال آن كشور و در هنگام وضع قانون اساسی تا اندازه ‏ای اندیشه پلورالیزم را گسترش دادند.ریـشـه پـلـورالـیـزم دیـنی, به قرون وسطی و دورانی كه مسیحیان كـاتولیك به ‏ویژه بودن رستگاری در مذهب كاتولیك پای می فشردند, بـاز مـی گردد.در حقیقت, پلورالیزم, بازتاب تندیها و ‏خشونتهای كـلیسای كاتولیك بود. در آن هنگام كشیشان بر این باور بودند كه جـز پـیروان كاتولیك, همه به دوزخ ‏افكنده می شوند در نظر آنان, هـیـچ یـك از پیروان دیگر فرقه های مسیحی و پیروان ادیان دیگر, اهـل نـجـات نیستند ‏حتی پیامبران پیشین, مانند: حضرت ابراهیم و حـضـرت مـوسـی(ع).ایـن پـیـامبران گرچه مورد احترام و تكریم ‏كـلـیـسایند, ولی در جایی میان بهشت و جهنم, به نام (لیمبو) می مـانـنـد و تـنها در روز رستاخیز و به وسیله حضرت ‏مسیح به بهشت بـرده مـی شـونـد.اختلافها و درگیریهای شدید بین كاتولیكها و پـروتـسـتانها و دیگر فرقه های ‏مسیحی كه حتی به جنگ و خون ریزی انـجـامید, به این اندیشه دامن زد و آن را گستراند كه: عقاید و مـذاهـب ‏دیـگـر را بـایـد پذیرفت و به همه آنها به دیده احترام نـگـریـسـت. بعدها دگرگونیهای گسترده ای كه در اروپا پدید ‏آمد, رهـبـران كـلـیـسا را بر آن داشت كه نظریه پلورالیزم را مطرح و اعـلام كـنـنـد: بـرای سعادت مندی و بهروزی و ‏رفتن به بهشت, لازم نیست غسل تعمید در كلیساو بـه دسـتیاری كشیشان صورت بگیرد, بلكه اگر در جاهای دیگر و ‏حـتـی بـا روشـهـای دیگر و بدون استفاده از آب هم انجام بگیرد, كافی است.بـدیـن تـرتـیب, واپس نشینی آشكار ‏رهبران كاتولیك از دستورها و بـرنـامـه و كـارهـای خـشك و بی روح و خشونت زا, دایره سعادت و رسـتـگاری را ‏گستراند و كم وبیش شعاع آن, همه مذهبها و آیینهای جـدا شـده از مـسـیحیت را در بر گرفت.با این حال, در ‏گذشته كه پـیوند و پیوستگی و رفت و آمد ملتها و جامعه ها, بسیار كم بود, مـسـاله پلورالیزم و تكثرگرایی دینی به ‏شكل كنونی آن مطرح نبود و تـنـهـا در قرن اخیر است كه همپا و همراستای گسترش جامعه های غـربـی و بـرقـراری ‏پیوند گسترده بین آنها, مساله تكثرگرایی به گـونـه جـدی مـطرح شده و دیدگاهها و آرای گوناگونی در این باب, ‏ارأـه گـردیده است. البته, هیچ گاه دامن زدن به این اندیشه ها و بـر انـگـیـخـتـن اندیشه وران به ناسازگاری و ‏سازگاری با آن, بـركـنار از هدفها و دكترین های سیاسی و استعماری نبوده است.در این روزگار, جان هیگ, از ‏متكلمان مسیحی انگلیس ساكن آمریكا, تـفـسـیـر و قـرإتـهـای ویـژه ای را كـه اكنون در میان بیش تر روشنفكران ‏غرب باور مطرح است, ارأه داده است: (تـنـدروتر از شمول گراها, پلورالیزم هیگ می باشد كه قأل است: ‏هـر كـس بـا قـطـع نظر از نژاد و رنگ و عقیده می تواند به بهشت بـرود بـه شـرطـ ایـن كـه از طریق برخی ادیان از ‏‏(توجه به خود) مـنـسـلخ شود و به حقیقت توجه كند. حتی هیگ حاضر است بپذیرد كه كـمـونـیـسـم, بـرای بعضی ‏از مردم راه نجات است, دست كم او این احتمال را رد نمی كند.)بـراسـاس نـظـریـه هیگ, پلورالیزم یا تكثرگرایی ‏دینی, به معنای بـسـیـار بودن دینهای حق است. در تفكر هیگ, در اساس, هیچ یك از ادیـان مـوجود در جهان, الهی ‏و غیرالهی, باطل نیستند, بلكه همه دیـنـها و مذهبها و فرقه های شاخه شاخه شده از آنها بر مدار حق قـرار دارنـد. به ‏طور طبیعی پیروان و گروندگان آنها نیز, برخلاف گوناگونی عقاید و رفتار, اهل نجات و سعادت هستند و همه آنان ‏به بـهـشـت مـی رونـد, هر چند خود آنها یكدیگر را كافر و اهل عذاب بـدانـنـد.بالاتر از این, چنانكه سخنان بالا نیز ‏بیانگر آن است, هـیـگ گـسـتـره رستگاری و سعادت را محدود به دینداران و پیروان مـذاهب نمی داند, بلكه ‏كمونیستها, ناباورمندان و ناسازگاران با دیـن نـیـز اگـر از توجه به خود, جدا شوند, می توانند اهل بهشت باشند. ‏در پـلـورالیزم هیگ, یك حقیقت وجود ندارد, بلكه حقها و حقیقتها وجود دارد. هـر چـند هیچ كدام از آنها حق ‏كامل و مطلق نیستند و هر كدام از آنها بهره ای از حقیقت را داراند. شـماری از روشنفكران غرب زده, در سالهای ‏واپسین, با اثرپذیری و پـیـروی از انـدیشه های لیبرالیستی, تلاش ورزیده اند به گونه ای تـفـكـر پـلـورالـیستی جان ‏هیگ را رونق دهند و با نگارش كتاب و مـقـالـه و نشر آنها و انجام گفت وگوهای مطبوعاتی سعی كرده اند ‏پـلـورالیزم دینی را به عنوان یك نظریه كار آمد مطرح سازند.در ایـن تكاپو, دانسته یا ندانسته, بدون توجه به آموزه ‏های روشن و بـی چون وچرای وحیانی و بركنار از قرآن و سنت قطعی, اسلام را با دیـگر دینها و مذهبها, كه هیچ ‏سند قطعی و معتبری, برای دستورها و آیـیـنـهـای آنها در دست نیست, و به كلی واژگونه و تحریف شده اند, همسان ‏قرار داده اند. در حالی مدعیان روشنفكری از تفكر پلورالیستی جان هیگ, به عنوان یـك ارزش یـاد مـی كـنند و در ‏دفاع از آن به این سو و آن سو می زنـنـد كه در خود غرب, این گونه ارزشها بی ارزش شده و پایه های آنـهـا دچـار ‏سـسـتی شده یا دست كم, درستی آنها مورد خدشه قرار گـرفـتـه است.روشنفكران غرب زده این نكته را نفهمیده اند ‏و یا سـسـتـی شـده نخواسته اند بفهمند كه بانیان تفكر پلورالیستی در غـرب, بـیـش تر با انگیزه های سیاسی و ‏استعماری به آن دامن زده انـد و از ایـن روی, بسیاری از آنان پیرو هیچ دینی نیستند و یا بـاورهـا و اعـتـقـادهای دینی ‏آنان بسیار كم رنگ است و در میان دینداران غربی جایگاهی ندارند. اسـتـعمارگران اروپایی و معماران تباهی غرب, ‏از آن جا كه عقاید دیـنـی مـردم, بویژه باورها و گرایشهای اسلامی را سدی بر سر راه خـویش می دیده اند, با ‏عنوانهای گوناگون و گاه در قالبهای دینی و ارزشـی سعی داشته اند دین را امری شخصی و سلیقه ای بنمایانند و ‏بـگـویند: كه دین به زندگی اجتماعی و سیاسی هیچ كاری ندارد و تنها برای سرگرمی و امری سلیقه ای است. ‏شـهـیـد مطهری درباره این گونه نگرش, كه ساخته و پرداخته عقیده پردازان استعماری است, م ی نویسد: ‏‏(; فـرنـگـیها كه می گویند از نظر توحید و ایمان نباید مزاحم كـسـی شد از این جهت است كه فكر می كنند, اینها ‏جزء امور خصوصی و سلیقه ای و ذوقی و شخصی است. انسان در زندگی به یك چیزی باید سـرگـرم بـاشـد كـه ‏اسمش ایمان است. مثل امور هنری است, یكی از حـافـظـ خـوشـش می آید یكی از خیام خوشش می آید, یكی از ‏فردوسی خـوشـش مـی آید. دیگر نباید مزاحم كسی شد كه سعدی را دوست دارد كـه تـو چـرا سـعدی را دوست ‏داری؟ من حافظ را دوست دارم, تو هم حتما باید حافظ را دوست داشته باشی. مـی گویند: دین هم, همین جور است ‏یك كسی اسلام را دوست دارد, یك كـسـی مسیحیت را دوست دارد, یك كسی فرد دیگری را دوست دارد, یك ‏كسی هم هیچ یك از اینها را دوست ندارد. نباید مزاحم كسی شد. ایـنـها از نظر فرنگیها به اصل زندگی مربوط ‏نیست, آنها اصلا طرز تـصـورشـان و طـرز تـفكرشان در دین با طرز تصور ما فرق می كند. ‏دیـنـی كه مثل دینهای آنها باشد, همین جور هم باید بود. ولی از نظر مادین, یعنی صراط مستقیم, یعنی راه راست ‏بشری, بی تفاوت در مـساله دین بودن, یعنی در راه راست بشریت بی تفاوت بودن, ما می گـویـیـم توحید به سعادت ‏بشری بستگی دارد, مربوط به سلیقه شخصی نیست, مربوط به این قوم و آن قوم نیست.) دیدگاهها و قرإتهای گونه گون از پلورالیسم دینی ‏اكنون كه كم وبیش, پیشینه تفكر پلورالیستی و خاستگاه آن در غرب روشـن شـد و بـیان گردید كه هدف غربیان ‏بیرون كردن دین از عرصه زنـدگـی و هموار كردن راه برای استعمارگران است, می پردازیم به بـیـان قـرإتها و ‏دیدگاههای گوناگون و ناسانی كه در این زمینه ابـراز شـده است.همان گونه كه پیش از این اشاره شد, پلورالیزم ‏دیـنـی یكی از گونه های پلورالیزم به شمار می رود و مدتهاست كه در بـرابـر نظریه معروف انحصارگرایی كه بر این ‏باور است در بین دیـنـهـا و مـذهـبهای گوناگون, تنها یك دین (حق) است و سعادت و رسـتـگـاری انـسـان جـز بـا ‏پـیروی از آن دین میسر نیست, نظریه پلورالیزم دینی و تكثرگرایی مطرح شده است.گـرچـه هـمـه طـرفـداران پـلـورالـیزم, به گونه ای جمع گرایی و بـازانـدیـشـی در حوزه دینی, باور دارند, ولی در ‏این كه هدف از پـلورالیزم, انبوهی, فزونی و پرشماری حقها و ویژه نبودن راه حق و رسـتـگـاری در یـك دیـن باشد, ‏دیدگاه یكسانی ندارند.به دیگر سـخـن, در خـود پـلـورالـیـزم دیـنـی نیز, قرإتها و برداشتهای گـونـاگـونـی وجود ‏دارد كه در زیر به پاره ای از آنها اشاره می كنیم:‏‏ 1 هـمزیستی مسالمت آمیز: برابر این قرإت, در پلورالیزم دینی, بـا بـسـیـاری و فـزونـی دینها و گوناگونی آنها و ‏اختلاف پیروان آنـهـا,حـقـوق آنـهـا, یـكسان خواهد بود پیرو هر مرام و مسلك و آیـیـنی, حقوق پیروان دیگر ‏مذهبها و آیینها را محترم می شمرد و دیـدگـاهـهـای دیگران را برم ی تابد و در كنار یكدیگر, با صلح و آرامش می ‏زیند.در ایـن نگرش, گروندگان به دینها و مذهبهای گوناگون, بایستی به جـای آن كـه بـا یـكـدیـگـر به جنگ و ‏جدال بپردازند و نیروها و تـواناییهای خود را صرف از بین بردن یكدیگر كنند, به تواناسازی زمـیـنـه هـای مـشترك و ‏فراهم ساختن زمینه سازگار برای همزیستی شرافت مندانه در كنار هم بپردازند. ‏ایـن گـرایش می خواهد گونه ای سازگاری آشتی جویانه و سازگارانه بـین پیروان دینها و آیینهای گوناگون پدید ‏آورد و نگذارد همچون سـده هـای پـیـشین, كشمكش و جنگهای ویرانگر بین پیروان دینها و مـذهـبـهـا ادامـه یابد و ‏امنیت و آسایش مردم را از بین ببرد و زمـیـنه ای فراهم آورد كه باورمندان و گروندگان هر دین, به جای آن كـه ‏نـیـروهـای خـود را در راه از بین بردن دین دیگر به كار بـرنـد, بـه تـوانـاسـازی و اصـلاح خویش و فراهم سازی ‏زمینه های سازگار برای همزیستی صلح جویانه, بپردازند. بـرابـر این قرإت از پلورالیزم, لازم نیست كه دینها و آیینها و ‏فـرقـه هـا یـكـی شـونـد و یا پیروان آنها دست از باورهای خویش بـردارنـد, بـلـكه با این كه عقاید گوناگون دارند, ‏در پیوند با یـكـدیـگـر, شـیوه رفق و مدارا را در پیش گیرند و عقاید و حقوق یـكـدیگر را محترم شمارند. این گونه ‏نباشد كه پیروان هر دین با پـافـشـاری بـر حق بودن دین خویش, به مبارزه با دینها و آیینها بـپـردازد و بـخواهد آنها را ‏از صحنه به در برد و از بین ببرد, هـمـان گـونه كه در طول تاریخ بر اثر به كار بستن همین تعصبها, پـیـروان دیـنـهـا و ‏آیینهای گوناگون حاضر نبوده اند یكدیگر را بـرتـابـنـد. نـمونه این ناسازگاری را در جنگهای خشن و درازمدت ‏صـلـیـبـی بـین مسلمانان و مسیحیان كه سالها ادامه داشته و نیز جـنـگهای فرقه ای بین هواداران فرقه های كاتولیك و ‏پروتستان در مسیحیت و بین شیعه و سنی در اسلام, می توان دید.در جـنـگ های ویرانگر بین پروتستانها و كاتولیكها ‏میلیونها نفر از بـیـن رفـته اند. تنها در سال 10 میلادی در شهر (كالابریا), از شـهـرهای ایتالیا, بیش از یك میلیون نفر ‏از فرقه پروتستانها بـه دسـت فـرقـه كـاتـولـیـك كـشـته شده اند. در یك مرحله دیگر كـاتـولیكهای جزم اندیش كه ‏برای هیچ كس, جز پیروان پاپ حق حیات بـاور نـداشـتـه انـد, بـیـش از دویست وسی هزار نفر از مسیحیان ‏پـروتـستان را تنها به جرم این كه به پاپ ایمان نداشته اند, به بـدتـرین گونه در آتش سوخته و بسیاری دیگر را به ‏گوناگون شكنجه ها به هلاكت رسانده اند.در اسـپـانـیا, به موجب قانونی كه پاپ گذرانده بود, پادشاهان و ‏حـاكـمـان در آغاز حكومت خویش می بایست سوگند بخورند كه هیچ كس را نـگـذارنـد در سـرزمـیـن و كـشـور ‏خـویـش زنـدگی كند, به جز كـاتـولیكها.از این روی كاتولیكها, هر جا پروتستان می یافتند, بـی درنـگ سـر از ‏بـدن وی جـدا می كرده اند. تنها در یك روز در فـرانسه سی هزار تن از پروتستانها را از دم تیغ گذرانده اند. ‏پـروتـسـتـانها نیز آن گاه كه به قدرت دست می یافته اند, بسیار بـدتـر بـا كـاتولیكها رفتار می كرده اند. از باب نمونه, ‏در یك یـورش آنـان, شـشصد و چهل وپنج كاروانسرا غارت شد, نود مدرسه و سـیـصد و هفتادوشش كنیسه و دهها ‏كتابخانه و بازار وهزاران خانه را نـابـود و مردمان بسیاری را آواره كرده اند. چنین درگیریهای خـونـیـنـی, كم وبیش ‏بین مذاهب اسلامی نیز در برهه هایی رخ داده است. پـلـورالـیـزم دیـنـی, بـه این معنی كه پیروان دینها و مذهبهای ‏گـوناگون از یك دین بدون هیچ برخوردی به گونه انسانی با یكدیگر زنـدگـی كـنـنـد و حـقوق یكدیگر را محترم ‏شمارند, مورد تایید و سـفـارش اسـلام اسـت. بـسـیـاری از آیات قرآن و نیز سیره پیامبر اكـرم(ص) و امـامـان ‏مـعـصوم(ع) بایستگی همزیستی مسالمت آمیز و داشـتـن پـیـوندها و آمد و شد با پیروان دیگر ادیان الهی را بر ‏مـسـلـمانان یادآور شده اند. بر همین اساس قرنها پیوند و زندگی هـمراه با آرامش مسلمانان با پیروان ادیان الهی كه ‏در ذمه اسلام بـودنـد, دوسـتـانـه بـوده اسـت. مـسلمانان آنها را در شهرها و سـرزمـیـنـهای خود می پذیرفتند و با آنان ‏آمدوشد می كردند و به آنـهـا وام مـی دادنـد و در سـختیها به آنان یاری می رساندند و رفـتـاری عادلانه با آنها ‏داشتند, با این كه هیچ گاه آنها را بر حق نمی دانستند.پیروان هر دینی خود را بر حق و دیگران را باطل مـی دانـسـت, ‏ولـی با این حال مسلمانان براساس آموزه های اسلامی مـامور بودند كه با پیروان دیگر ادیان با تسامح و تساهل و ‏گذشت و نـرمـی رفتار كنند و از دست اندازی به حقوق آنان بپرهیزند. ‏در حـقـیـقت, پذیرش چنین تكثر و چندگانگی برخاسته از جهان بینی اسـلام اسـت كـه یـك یـك انسانها را دارای ‏حق حیات می داند و بی عـدالـتـی و ستم را درباره هیچ فرد و یا هر گروهی, تنها به جرم اینكه مسلمان نیست روا نمی ‏دارد. ‏‏2 شـمـول گـرایـی: بـرابر این قرإت, پلورالیزم دینی به معنای پـذیـرش و بـرداشـتهای گوناگون از یك حقیقت ‏است. هر فردی در هر حـال و پـایـگاهی كه از نظر دینی و اعتقادی باشد هوادار و یرو هـر دین و مذهبی كه باشد, ‏وقتی فهم و برداشتی از حقیقت برای وی پـدیـد آیـد و در پـیـوند با مبدا هستی قرار گیرد, سعادت مند و رسـتـگار ‏است و همین مقدار فهم و برداشت از حقیقت برای نجات وی و این كه اهل بهشت باشد, كافی است.‏در واقـع, هر دینی در روزگار ظهور و بروز خود, تنها كاری كه می كـرده آن بوده كه فهمی خاص از حقیقت را كه ‏یافته است ارأه كند و پـیـروان و گـروندگان خویش را به پیروی از همان فهم و برداشت خاص فرا خواند. ‏نـظـریـه پـرداز این نوع از پلورالیزم (كارل رانر), از متكلمان بـنـام كاتولیك است.كارل رانر, با این كه در ظاهر بر ‏یكی بودن دیـن حـق تـاكید داشت و تنها آیین مسیحیت را حق و دیگر دینها و مـذهـبـهـا را بـاطـل می دانست, بر ‏این باور بود كه با این حال رسـتـگـاری و سـعـادت ویژه پیروان كاتولیك نیست و همه گروندگان دیـگـر دیـنـهـا و ‏مـذهـبها هم, اهل نجات هستند, هر چند به دین مـسـیـحـیت و مذهب كاتولیك هیچ اعتقادی نداشته باشند و رفتار و ‏كـردار آنـان نـیـز هماهنگ و سازوار بر مذهب كاتولیك نباشد.در نـظـر رانـر, پـیـروان دیگر دینها و آیینها و ‏مذهبها, در حقیقت هـمه, مسیحی هستند, هر چند در ظاهر آن را قبول ندارند و آیینها قانونها و احكام آن را به كار ‏نمی بندند. برابر این نظریه, آنچه در دسترس هر بشری, حتی پیامبران قرار می گـیـرد حقیقت ثابت و بی چون وچرا ‏نیست, بلكه تنها فهم و برداشت از حـقـیـقت است; زیرا حقیقت ثابت و واحدی را كه در نزد خداوند اسـت, بـه ‏درسـتی هیچ كس نمی تواند دریابد. بی گمان چنین تصوری از حـقـیـقـت بـه هـیچ روی نمی تواند با دیدگاههای ‏اسلام هماهنگ بـاشـد. در حـقیقت برگشت نظریه شمول گرایی به بسیاری و فراوانی حـقـیـقت است; زیرا اگر چه ‏در نظریه شمول گرایی بر یكی بودن حق تـاكـیـد مـی شود ولی با توجه به این كه حقیقت یگانه نیز, تنها بـرداشـت ‏انـسـانهاست, دلیلی بر درستی آن نمی تواند ارأه شود. افـزون بـر ایـن, درهـر دیـنی, از جمله دین مقدس اسلام, یك ‏دسته بـرنـامـه هـا, آیینها و قانونهای قطعی و خدشه ناپذیر و بی چون وچـرایـی وجـود دارد كـه قوام دین به آنهاست ‏و با خدشه دار شدن آنـهـا, دیـن از بـیـن می رود و اگر كسی آنها را انكار كند, بی گـمـان از دیـن خـارج شـده ‏است. از باب نمونه, در اسلام توحید و نـبـوت و معاد از اصول, پایه ها و اركان دین به شمار می رون د و قـوام و ‏ماندگاری اسلام به آنهاست و احكامی همانند روزه, نماز و حـج از نـاگـزیـریها و بایسته ها شمرده می شوند و هر ‏كس به این مسأل باور داشته بـاشـد, مـسـلـمـان است و هر كس باور نداشته باشد مسلمان نیست. ‏بـراسـاس نـظـریـه شـمول گرایی, مدار حق بودن مذاهب كاتولیك در مـسـیحیت است و (رانر) در حقیقت پیروان ‏دیگر مذهبها و دینها را نـدانـسته مسیحی می داند و حال آن كه در قرآن به روشنی از آیین مـسیحیت انتقاد شده است ‏و اهل كتاب به خاطر باورهای نادرستی كه درباره خداوند داشته اند, سرزنش شده اند: ‏‏(كبرت كلمه تخرج من افواههم ان یقولون الا كذبا.) آنـچـه از دهان آنها بیرون می آید حرف بزرگی است. آنان جز ‏دروغ چیزی نمی گویند. ‏یـا: (تكاد السموات یتفطرن منه و تنشق الارض وتخر الجبال هدا ان دعوا للرحمن ولدا) ‏نزدیك است آسمانها از هم فرو ریزد و زمین بشكافد و كوهها متلاشی شود. چرا كه برای خدای مهربان, فرزندی ‏دعوی كردید. ‏و بـاز در آیـه دیـگری, خداوند به روشنی بیش تری مسیحیان را از عقاید شرك آلودشان باز می دارد: ‏‏(ولاتقولوا ثلاثه.) ‏نگویید سه تا. ‏در ایـن آیات و آیات و روایات فراوان دیگری به روشنی از مسیحیت انـتـقـاد شـده و خداوند عقاید و باورهای آنان ‏را نادرست و شرك آلـود مـعرفی كرده است. بر این اساس, چگونه می تواند از دیدگاه اسـلام چـنـین دیدگاههایی ‏درست باشد. همان گونه كه اشاره كردیم: شـمـول گرایی در حقیقت شكل كمرنگی از همان كثرت گرایی است و ‏كم وبـیـش هـمه و یا بسیاری از اشكالهایی كه به نظریه (تكثرگرایی) وارد شـده, بـه نـظریه شمول گرایی نیز وارد ‏است كه در بخش بعدی نوشتار بدان خواهیم پرداخت. ‏ ‏3 تـكـثـرگرایی: پلورالیزم دینی, در قرإت سوم, همانا نبود یك حـقیقت در جهان است. بلكه حقها و حقیقتها در ‏جهان بسیارند. این گـونـه نـیـسـت كـه یك دین و یا یك مذهب خاص حق باشد و دینها و مـذهبهای دیگر باطل, ‏بلكه همه دینها حق هستند. به دیگر سخن, هر دیـنی بهره و جلوه ای از حق را داراست, با این حال, هیچ دینی و ‏مذهبی حق كامل و خالص نیست. ‏در این گرایش, در گستره تكثرگرایی یك نظر وجود ندارد. شماری از بـاورمـنـدان بـه تكثرگرایی, آن را ویژه ادیان ‏الهی می دانند و غـیـر آنـهـا را از شـمـول ایـن نظریه بیرون می كنند. شماری بر فـراگـیـری آن پـای مـی فـشـارند و ‏بر این باورند, همه دینها و مـذهـبـها, الهی و غی رالهی, توحیدی و غیر توحیدی و حتی دینها و آیـیـنـهای ابتدایی بر ‏حق هستند و نظر تكثرگرایی شامل همه آنها می شود. ‏شـمـاری از ایـن نیز فراتر رفته اند و چنان دایره تكثرگرایی را گـسـتـرده گـرفته اند كه مكتبهای مادی همانند ‏كمونیسم را كه به نـاسـازگـاری بـا دیـن شـهـره انـد هم مشمول این قاعده قرار می دهند. ‏در روزگـار مـا, كـم وبـیـش رایـج تـرین و معروف ترین قرإت از پـلـورالـیـزم دیـنی همین تكثرگرایی است كه در ‏كشورهای غربی به انـگـیـزه های سیاسی و اقتصادی, به شدت به آن دامن زده می شود. ‏ایـنـان, از جمله هدفهایی كه دارند, سست كردن بنیاد عقاید دینی كـشـورهـای جهان سوم و هموار كردن زمینه سلطه ‏فرهنگی و اقتصادی اسـت. شماری از روشنفكران و نویسندگان غرب گرا, با اثرپذیری از فـرهنگ بیگانه و ‏گرفتارآمدن در چنبره اندیشه های غربی و ناآگاه از هـدفـهـای پشت پرده طرح این گونه مقوله ها, در داخل كشور ‏به نـشـر و تبلیغ تكثرگرایی دامن می زنند و اصرار دارند ثابت كنند كه همه دینها و مذهبها, در سراسر جهان بر مدار ‏حق قرار دارند و هـر كـس از هر دینی پیروی كند, رستگار و سعادت مند است. بر این اسـاس, اسـلام تنها دین حق و ‏یگانه راه راست به سوی حقیقت نیست, بـلـكـه اسـلام هـم در كنار دیگر دینها و مذهبها قرار دارد و به همان اندازه ‏حق است. ‏گـاهـی همین مساله در شكل ملایم تری بیان می شود و چنان انگاشته مـی شـود كه در اصل دینی كه حقیقت كامل ‏باشد وجود ندارد, حقیقت كـامل مجموعه ای از اجزإ و عناصر است و هر یك از ادیان مسیحی, یـهـودی, زردشـتـی ‏و اسـلام بخشی از آن را دارند و حتی ممكن است عـناصری از حقیقت در بت پرستی و مادی گرایی هم باشد. ‏بنابراین, هـمـه دیـنـهـا از این جهت با هم برابرند و ضمن آن كه همه آنها بـهـره ای از حـقـیـقـت را دارند, هیچ كدام ‏از آنها حقیقت كامل نـیـسـتند و اعتقاد و پیروی از هریك از آنها انسان را به حقیقت اصـلـی نـزدیـك مـی كند. و ‏برای تامین سعادت و رستگاری وی كافی است. ‏الـبـته روشن است كه رواج دادن این گونه جستار از سوی شماری از بـه اصـطـلاح روشـنفكران, چیز تازه ای نیست. ‏آنچه امروز آنان به عـنـوان پـلـورالـیزم دینی به نسل جوان عرضه می دارند و تلاش می ورزنـد دل و دیـن جـامـعـه ‏جـوان را بـدان سـو بكشانند و در سد بـاورهـای دینی مردم كه بی گمان عامل مهم پیروزی انقلاب اسلامی و بـزرگ ‏تـریـن بازدارنده استعمارگران بوده است, رخنه پدیدآورند. چـندین دهه پیش از این و در حال و روزی كه ‏استعمارگران غربی با مـوج اسـتقلال طلبی و نهضتهای رهایی بخش در كشورهای اسلامی رو به رو بـودند, ‏روشنفكران غرب زده در ر استای برآوردن منافع اربابان استعمارگر, چنین اندیشه هایی را در شعاع گسترده ای دامن ‏زدند و كـوشیدند تا در باورهای دینی مردم كه انگیزاننده اصلی حركتها و خـیـزشـهـای استقلال طلبانه بود, شبهه ‏پدید آرند كه البته برخلاف سرمایه گذاریهای فراوان, توفیقی به دست نیاوردند. ‏حـاج شیخ مجتبی قزوینی(ره), فقیه و عارف معروف معاصر, در مقدمه اثری كه چندین دهه پیش نگاشته, درباره این ‏پدیده می نویسد: ‏‏(منور الفكرهای امروز جدیت می كنند حقأق قرآن را به نحوی بیان كـنـند كه با كلیه مذاهب و آیینها وفق دهد و ‏دیانت یا اسلام, به مـذهب خاص منحصر نشود. اسلام را مذهبی بی رنگ می دانند, نه شیعه و نـه سـنـی, نه شیخی و ‏نه صوفی و; این اساس, مدتی است كه در ایـران نیز ترویج می شود هر روز یك ناپخته و خامی مقهور شهوت و ‏دوسـتـدار جـاه و ریـاست, به این امر قیام می كند, نه فقط جهان شیعه بلكه عامه (اهل سنت) نیز دچار این محذور ‏شده اند.) ‏شـیـخ مـجتبی قزوینی, به روشنی یادآور می شود: این گونه اندیشه هـا, بـیـرونـی اند. هدف از نشر و رواج آنها, تنها ‏از بین بردن مـذهـب نـیـست, بلكه بر آنند این نكته را در ذهنها و اندیشه ها وارد سـازنـد كـه دین یكی است و آن ‏هم, با همه آیینها و دینها, سازگاری دارد. ‏او, با اشاره به تلاش یكی از همین به اصطلاح روشنفكران آن روز در نشر اندیشه پلورالیستی و شبهه آفرینی وی, می ‏نویسد: ‏‏(مـنـظور كیوان قزوینی هم از نوشتجاتش همین است; وی می گوید: ‏از زرتـشت ـ پس از این كه كارش بالا گرفت ـ پرسیدند چه دستور می دهـی[ شریعت تو چیست]؟ و او گفت: ‏دستور من این است كه: هر دینی داریـد[ با هر عقاید و شریعت و اخلاق] بر همان دین بمانید و خدا را بـه هـمان ‏روش پرستش كنید; زیرا خدا پرستیده می شود و به هر طـریـقـی گـرچـه سـتاره پرستی[ و بت پرستی و] ;چه با ‏ناقوس و چه;) ‏امـروز نـیز, همین اندیشه ها به عنوان پلورالیزم دینی كه البته انـگیزه های سیاسی و استعماری در ورای آنها وجود ‏دارد, در میان نـسـل جـوان, رواج داده مـی شـود كـه روشنفكران غرب زده بر این پـنـدارنـد: دیـنـها, همه, بر حق ‏هستند و اعتقاد به هر دینی از ادیان, برای سعادت و رستگاری كافی است. ‏بـی گـمان پلورالیزم به معنای تكثرگرایی و فراوانی ادیان حق به هـیـچ روی نمی تواند مورد تایید اسلام باشد; زیرا ‏چنانكه بسیاری بـر این نكته تاكید كرده اند: دین حق همواره یكی بیش نمی تواند باشد. ‏شـهـیـد مـرتضی مطهری با اشاره به این كه چنین اندیشه و نگرشی, ریـشـه در غـرب دارد و در بـیـن روشـنفكران ‏رواج یافته است, می نویسد: ‏‏(ایـن انـدیشه كه میان برخی از مدعیان روشنفكری اخیرا رایج شده اسـت كه می گویند: همه ادیان آسمانی از لحاظ ‏اعتبار در همه وقت یكسانند, اندیشه نادرستی است. ‏الـبـتـه صـحـیـح است كه میان پیامبران خدا اختلاف و نزاعی وجود نـدارد, پـیـامـبـران خدا همگی به سوی یك ‏هدف و یك خدا دعوت می كـنـنـد. آنـان نـیـامده اند كه در میان بشر فرقه ها و گروههای مـتـناقضی بوجود آورند, ‏ولی این سخن به این معنی نیست كه در هر زمـانـی چـنـدین دین حق وجود دارد و طبعا انسان می تواند در هر زمانی ‏هر دینی را كه می خواهد بپذیرد. ‏بـر عـكس معنای این سخن این است كه انسان باید همه پیامبران را قـبول داشته باشد و بداند كه پیامبران سابق مبشر ‏پیامبران لاحق, خـصـوصا خاتم و افضلشان بوده اند و پیامبران لاحق مصدق پیامبران سابق بوده اند. ‏پـس لازمـه ایمان به همه پیامبران این است كه در هر زمانی تسلیم شـریـعـت همان پیامبری باشیم كه دوره ختمیه به ‏آخرین دستورهایی كـه از جـانـب خدا به وسیله آخرین پیامبر رسیده است عمل كنیم و ایـن لازمـه اسـلام یـعـنی ‏تسلیم شدن به خدا و پذیرفتن رسالت های فرستادگان اوست.) ‏از این سخن استاد شهید مطهری, چند نكته استفاده می شود: ‏‏1 خـاسـتـگـاه انـدیـشـه و نـگرش پلورالیستی غرب است و مدعیان روشـنـفـكری كه یا از اسلام و بنیانهای دینی ‏اسلام اطلاع ندارند و یـا آگاهیهای آنها كم ژرفا و سست است, به گمان این كه به جستار مـهـمی دست یافته اند, به ‏ترویج و تبلیغ آن دامن می زنند و حتی تلاش می كنند چنین تفكری را با میزانها و معیارهای اسلامی هماهنگ ‏سـازنـد. در حـالی كه ریشه اندیشه و نگرش تكثرگرایی را باید در اخـتـلاف كـلـیـسـا با دیدگاههای علمی جست ‏وجو كرد. وقتی كلیسای كـاتـولـیك و آیین مسیحیت در برابر بافته های علمی, دانشمندانی هـمانند: گالیله و كپرنیك ‏به ناسازگاری برخاست و آنان را تكفیر كـرد و انـدیـشـه هـای آنـها را ناسازگار با مسیحیت و خداشناسی دانـسـت, به ‏طور طبیعی مساله ناسازگاری بین علم و دین در اروپا بـه گونه ای جدی مطرح شد و سپسها كه بانیان مذهب ‏كاتولیك دیدند قافیه را باخته اند, درصدد برآمدند كه راه حلی برای آن بیابند. و نـتـیـجه آن شد كه متكلمان مسیحی ‏اندیشه پلورالیزم را مطرح و تـلاش كـردند به این گونه ناسازگاری بین علم و دین پایان دهند و مـسـیحیت را از این ‏گرداب نجات دهند. آنان اعلام كردند: در اصل, هـمـه معرفتهای دینی دارای اعتبارند, با این حال, برتری یكی بر ‏دیگری هم وجود ندارد و هیچ یك از آنها هم یقین آور نیست. ‏مـدعیان روشنفكری در كشورهای اسلامی نیز در حقیقت به دنبال چنین هـدفی هستند, در حالی كه ناسازگاری بین ‏علم و دین در اسلام جایی نـدارد و بـا توجه دقیق و همه سویه اسلام به علم و فراگیری آن و مـتـرقـی بودن احكام ‏آن, هیچ نیازی به طرح این مباحث نیست و در اسـلام, عـلم و دین كامل كننده یكدیگرند و هر دوی آنها به منزله ‏دوبال برای رسیدن به كمال و رسیدن به سعادت هستند. ‏ ‏2 بـرخـلاف پـنـدار شـمـاری از مـدعـیان روشنفكری, لازمه بسیاری پـیـامبران الهی و هماهنگی آنان در دعوت به ‏حق و پرستش خداوند, این نیست كه همه دینهای الهی حق باشند و پیروی از هریك از آنها بـرای رسـیـدن به ‏سعادت كافی باشد. بسیار بودن پیامبران الهی و هـمـاهـنـگی آنان در دعوت به سوی خدا به معنای آن است كه انسان ‏بـایـد همه آنان را قبول داشته باشد و بداند كه پیامبران گذشته هـریـك مـبشر و نوید دهنده پیامبر بعدی بوده اند و ‏براساس همین بـشـارتها, پیغمبر اسلام خاتم و برتر از همه پیامبران است و دین اسلام نیز كامل ترین و جامع ترین, ‏ادیان الهی است. بر این اساس, لازمـه ایـمـان بـه پـیـامبران آن است كه در آخرین مرحله و دوره خـاتمیت رسالت, ‏تنها تسلیم و پیرو اسلام باشیم و تنها آن را دین حـق بـدانـیـم و باور داشته باشیم كه تنها در پرتو اسلام است كه ‏انـسـان سـعادت دنیا و آخرت را به دست می آورد و به كمال و قرب الهی نزدیك می گردد. ادامه خواندن مقاله پلوراليزم ديني در نگاه شهيد مطهري

نوشته مقاله پلوراليزم ديني در نگاه شهيد مطهري اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>