nx دارای 23 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
نظری به مبانی طراحی
1 – 1 مبانی نظری طراحی 1 – 1 – 1 – بررسی فضا در معماری 2 – 1 – 1 – هماهنگی فرم و عملكرد 3 – 1 – 1 – نور و حركت 4 – 1 – 1 – ریتم موسیقی فضا
5 – 1 – 1 – كل و جزء 6 – 1 – 1 – خصوصی عمومی 7 – 1 – 1 – ایستایی و پویایی فضا 8 – 1 – 1 – كمپوزیسیون 9 – 1 – 1 – مقیاس و تناسبات
10 – 1 – 1 – محصور كردن فضا 11 – 1 – 1 – فضاهای متباین 12 – 1 – 1 – رنگ 13 – 1 – 1 – نقاط عطف نتیجه گیری فهرست منابع
1 – 1 مبانی نظری طراحیمنظور از مبانی نظری طراحی، مفاهیم و اصولی است كه حاكم بر خطوط اصلی طرح و سازنده ایده های آن می باشد، این مفاهیم و اصول به همراه ضوابط فیزیكی طرح، نهایتا” تعیین كننده كالبد اثر هنری می گردد.
در هر اثر هنری منطقا” دو سیمای قابل تفكیك وجود دارد: – جنبه عینی اثر – جنبه ذهنی اثر سیمای عینی هنر، همان جنبه صوری آن است . جنبه صوری هنر با ماده به عنوان ابزار، سر و كار دارد كه از طبیعت فیزیكی است . پس می توان گفت این سیما به طبیعت تعلق دارد و از قوانین عینی طبیعت پیروی می كند.
جنبه قوانین ذهنی هنر محتوای هنر است . محتوا عبارت است از تأثیر هنر بر ذهن انسان . پس محتوای هنر، ذهنی است و به انسان تعلق دارد (به عنوان متضادی برای طبیعت ). سیمای ذهنی هنر از جنبه های عینی آن مشتق و از طریق آن تعیین می گردد.
اصل: محتوا از صورت تبعیت می كند (محتوی در صورت متجلی می گردد.) معماری هنری است كه بیانش از طریق فضا است، پس جنبه صوری و عینی معماری، صفتهای ویژه فضا می باشد. همه صفتهای ویژه فضا به طبیعت تعلق دارد و از قوانین عینی طبیعی و فیزیكی تبعیت می كند. محتوی در معماری، عملكرد یا فونكسیون فضا است . فونكسیون، تأثیر فضا بر انسان است .
این جنبه (فونكسیون ) ذهنی بوده و به انسان تعلق دارد. به عبارتی فرم صفتهای فضا و فونكسیون بیانگر و معرف فضا هستند. طبیعت —————— انسان عین —————— ذهن صورت —————— محتوی ضوابط —————— اصول
كل —————— جزء وحدت —————— كثرت فرم —————— فونكسیون یك فضا در معماری وقتی زیباست كه صفتهای ویژه فضا با عملكردهای فضا هماهنگی داشته باشد (هماهنگی فرم و فونكسیون ) و این اصلی است كه در بررسی معماری سنتی و قدیمی كاملا” مشهود است . معنی هماهنگی و همخوانی فرم و فونكسیون در معماری، منطبق بر برداشت كلی فلسفی از هماهنگی «صورت و محتوی » در عمل شناخت و در هر بیان هنری می باشد.برای درك مفاهیم سنتی معماری و شهرسازی، باید دیدگاه خاص فرهنگی را نیك دریافت كه این مفاهیم در درون آن به وجود آمده است .
یك اثر معماری پیش از آن كه به عنوان یك كالبد ساختمانی مطرح باشد منعكس كننده یك سلسله تفكرات و بازگوكننده راه و رسم زندگانی مردمان دوره خود است . بررسی معماری گذشته چه آثاری كه به صورت مونمان ) سمبول ) مطرح می باشند و چه آثاری كه به عنوان معماری بومی از آنها نام می بریم، نشان می دهد كه این آثار گذشته از این كه فرهنگ معماری سرزمین ما را عرضه می كنند، پایه لازم برای تدوین هر نظریه ای هستند كه مبنای خلق معماری جدید است . البته این بدان معنی نیست كه آنها را بدون قید و شرط تأیید كنیم و تكرار مجدد آنها نیز مورد نظر نمی باشد، بلكه منظور تنظیم و تدوین و هماهنگ كردن اندیشه هایی است كه پایه و اساس هر طراحی نو بشمار می آیند.
هر فضایی در معماری بدون در نظر گرفتن شكل و اندازه اش قابلیت انتقال و انعكاس مفاهیمی را دارد. این مسیله زمانی غلیظتر می شود كه فرهنگی غنی پشتوانه خلق فضاها باشد. چنین فضایی چه در روابط كاربردی فضا و چه در زمینه ایجاد روحیه و برداشت روانی، چه در انتخاب مصالح و شالوده و تطابق آن با نیازهای روحی و روانی غنی می شود.
جستجو و شناخت مظاهر و علایم فرهنگی موجود در كالبد معماری ایرانی، می تواند به شناخت و تعیین ارزشها و مفاهیم خاص فرهنگی كه بین مردم رواج داشته كمك كند. پاره ای از مفاهیم موجود در زندگی روزمره مردم از راه عناصر كالبدی، قابل انتقال به دیگران هستند، كه خود پیوندهای اجتماعی – فرهنگی تعیین كننده ای به شمار می آیند و از راه ذهنیت افراد، فضای فكری همگانی را شكل می دهند. به عبارتی دیگر عناصر كالبدی نمایانگر ارزشها و مفاهیم فرهنگی – اجتماعی، به صورت یك وسیله تبادل فكر بین ساكنان شهر كار می كنند.
استفاده از علایم و مظاهر مربوط به فرهنگهای گذشته، در فضاهای جدیدساز معماری، دانشی جدید در زمینه معماری است . در این بررسی با پیگیری چنین روشی سعی بر توجه به مجموعه عناصر كالبدی فضا و تمیز آنها از یكدیگر و تعیین رابطه متقابلشان به همراه رده بندی عملكردهای خاص آنها می باشد.
1 – 1 – 1 – بررسی فضا در معماریفضای معماری را می توان از نظر فرم به سه دسته تقسیم كرد: – فضای باز – فضای نیمه باز – فضای بسته .فضای باز فضای باز در معماری سنتی ایران در دو مقیاس مطرح می شود. اول فضاهای باز بزرگ كه بیشتر جوابگوی تجمع های بزرگ، تشریفات مذهبی و نظامی ;. بوده است و دوم فضای باز كوچك، كه بیشتر در رابطه با كاربردهای روزمره در بناهای كوچك و غالبا مسكونی متداول بوده و معمولا” مكمل فضای زندگی در بخش سرپوشیده محسوب می شده و هماهنگی خاصی را در فضا پدید می آورده است .
با بررسی چند مثال از بررسی معماری ایرانی در می یابیم كه فضاهای باز از مدلها و تناسب خاصی تبعیت می كنند كه درالقاء احساس محصور بودن فضا یا عكس آن مؤثر است .فضای نیمه باز حد فاصل بین فضاهای بسته و باز محاط بر آن در یك بررسی تحلیلی می تواند به عنوان فضای ارتباط دهنده این دو شناخته شود. مجموعه عناصری كه كاربرد اصلیشان جدا نگه داشتن فضای باز از فضای سرپوشیده بنا محسوب می شود، تحرك فضایی قابل ملاحظه ای را در كار تلفیق فضای داخلی و خارجی به عهده دارند. بهترین مثال اینگونه فضاها در معماری سنتی «ایران » است .ایوان
یكی از عناصر شاخص معماری ایرانی ایران است و از آن جهت كه در محدوده آن و جایگزینی اش در بنا، امكانات تغییر شكلهای گوناگونی وجود دارد عضو قابل توجهی است . دلیل اصلی و اولیه خلق ایران را می توان در نیاز و جوابگویی به یك فضای واسطه با فراهم آوردن امكان مكث و توقف در حین گذشته از فضایی باز به فضای بسته و یا بالعكس تصور كرد. البته ایران به پاره ای عملكردهای جنبی نیز جواب می دهد.
به خصوص با توجه به شرایط اقلیمی، مانع از تبادل سریع حرارت از داخل به خارج (در فصول سرد) و از خارج به داخل (در فصول گرم ) می گردد. ایوان در كاربردهای مختلف شكل و ابعاد متفاوتی به خود می گیرد و به عنوان حد فاصل نیازهای كاربردی فضا و تزیین و تقویت غنای شكلی فضا ترسیم می گردد.
فضای بسته در معماری سنتی ایران فضای بسته بیشتر در جوابگویی به نیازهای كاربردی قابل لمس عرضه می شود. نظم دادن به فضای داخلی از فاكتورهای زیاد و متفاوتی تبعیت می كند. پیروی از سلسله مراتب و روابط موجود بین فرد و گروه و مسایل زیست محیطی از قبیل نور، تهویه و;. شرایط كالبدی شهر و بسیاری از موارد دیگر در خلق تركیب حجمی یك فضای بسته دخالت دارند. در مجموعه فضاهای بسته معماری سنتی، همیشه نقطه یا نقاطی به عنوان قلب و مسیر یا مسیرهایی به عنوان محور فضایی قابل تشخیص است . این محورهای فضایی شخص را از بدو ورود به فضا هدایت می كنند و در قسمت آخر به قلب (قطب ) بنا می رسانند.فضای معماری سنتی در طول حركت شخص در فضا، تغییر شكل فضای معماری را به گونه ای مطرح می كند كه از آنچه شخص یك لحظه بعد در پیش روی خواهد داشت مطلع بوده و شناخت داشته باشد. این عمل نه تنها از معرفی فضایی، بلكه از طریق ارایه عناصر معرف كه در طول مسیر حركت قرار گرفته صورت می پذیرد.
وحدت بیرون و درون فضای بیرون و درون معماری آنچنان بهم پیوسته است كه هر كدام شكل دیگری را تعیین می كنند. در صورتی كه در بسیاری از طرحهای امروزی اكثر فضاهای بیرون از نحوه قرار گرفتن ساختمانها در كنار یكدیگر پیدا می شود یعنی خود واجد ارزش و اصالتی نیستند، بلكه وقتی استقرار ساختمانها مطابق اصول خودشان صورت گرفت فضای حاصل بین آنها هر چه كه می خواهد باشد، فضای بیرونی نامیده می شود.
در معماری سنتی فضای بیرون همان نظم قواعد درون را دارد. هیچ جزیی از درون و بیرون خارج از قاعده و انتظام طرح نمی شود و همان طور كه ساختمانها فضای بیرون را می سازند، خود میدان و حیاط نظم خاصی را به ساختمانها می دهد. قسمت عمده ای از زیبایی، آرامش و احساس وحدت كه در بافت قدیمی شهرها و بناهای مذهبی و فرهنگی قدیم دیده می شود مدیون نظام دو فضا بیرونی و درونی در معماری سنتی است .
مسیرها و مكان ها فضاهای معماری سنتی كه از نظر كاربرد، عمومی می باشند در جوابگویی به عامه مردم كه در ساعات مختلف شبانه روز با آن فضاها در رابطه هستند، به گونه ای ساخته شده اند كه از اولین لحظات ورود شخص به فضا با در بر گرفتن او به نقاط داخلی و سرانجام به قلب بنا حفاظت و هدایتش می كنند و حس آشنایی نسبی و قبلی با هدف آمادگی در پذیرفتن فضا و تعلق یافتن به آن در شخص به وجود آورده و به تدریج تقویت می كنند.
مسیری كه پس از ورود به یك مجموعه معماری سنتی به شخص عرضه می شود، راهی است كه از قبل بررسی و تنظیم شده است و پیمودن آن به وجود آورنده رفتار محیطی خاصی خواهد بود كه در رابطه با آداب و ارزشهای اجتماعی و فرهنگی مردم است . این مسیر در كل هدایت كننده فرد به طرف مقصد نهایی وی می باشد، در حالی كه شخص در حال پیمودن این مسیر امكان توقف و مكث برای منظورهای فرعی را كه مكمل هدف نهایی محسوب می گردد دارد. از طرفی در پیمودن این مسیر، فضاهایی عرضه می شود كه به خاطر خصوصیات كالبدی خاص مانند: شكل پیوسته خارجی، وجود نمادهای معرف،
ابعاد و تناسبات، صفحات محدودكننده فضا و;. دارای شخصیتی ویژه است كه توقف را مقدور می دارند ولی نقطه اصلی «قلب » به حساس نمی آیند. در تمام طول مسیر، فضای معماری به گونه ای تنظیم شده كه، در شخص پیاده مناسب ترین احساسها برانگیخته شود و از این راه به بهترین كاربرد از فضا دست یابد.
البته گروه دیگری از بناهای معماری سنتی نیز وجود دارند كه برخلاف مطالب گفته شده در بالا رفتار می كنند. این گونه بناها با توجه به این كه معمولا” برای اشخاص خاص ساخته و برای رؤیت از دور، بنا شده اند نه هماهنگی با كالبد شهری اطراف خود دارند و نه سلسله مراتبی در زندگی فضای داخلی خودشان، بلكه بیشتر معرف شخصیت فردی هستند كه بنا برای اوساخته شده است .2 – 1 – 1 – هماهنگی فرم و عملكرد
فرم به خودی خود و به تنهایی، زیبایی یا زشتی ندارد. همین طور هم فونكسیون (عملكرد) یك مفهوم ذهنی است و به انسان تعلق دارد نه به مصرف كننده آنها. ما وسیله های طبیعت را برای ارضاء نیازهایمان به كار می بریم . وقتی كه یك عملكرد (نیاز) به وسیله فرم مناسب و مقتضی ارضاء می شود زیبایی حاصل می آید.گرسنگی یك نیاز است (یك عملكرد است ). نان یك فرم است (یك وسیله است ). پس نان برای گرسنه زیباست . لذا مفهوم زیبایی ارزش ثابت و پایداری ندارد و برحسب شرایط تغییر می كند.فرم كه جنبه وسیله و ابزار دارد می تواند به عنوان یك مقیاس «عینی » برای اندازه گیری نیازهای ما كه «ذهنی » هستند به كارگرفته شود. به موجب این فرضیه، نیازهای ذهنی و جنبه های ذهنی كار ما «معماری » تا حد زیادی قابل اندازه گیری می شود. نان مقیاسی است برای اندازه گیری گرسنگی . پس در فضای معماری فرم چنان تأثیر نیرومند و قاطعی بر عملكردها دارد كه عملا” عملكرد را محدود و مشروط می كند. همین طور زیبایی را. در خانه های سنتی ایرانی، فرم كه با تغییر فصل تغییر می كند، مستقیما” در دو بخش تابستان نشین و زمستان نشین ساخته شده است و در این آب و هوا پنجره افقی كشیده در نما هرگز زیبا نیست .
3 – 1 – 1 – نور و حركتبا توجه به این كه نور یك عامل ضروری (به استناد شواهد تجربی ) برای پیدایش موجودات زنده است، لذا با یك دید روانشناسانه می توان آن را قوه حركت، در ارگانیسم زنده دانست . پس می توان گفت «نور» پیام ارگانیكی حركت است . این نقش، ذاتی است .نور مؤید و مشوق حركت است و فقدان آن یعنی تاریكی، نشان از دعوتی است به سكون . به این ترتیب نور زیباست، وقتی كه اشتیاق برای حركت باشد و همین طور ناخوشایند است وقتی میل به سكون باشد، و تاریكی زیباست وقتی نیاز به آرامش باشد و به همان اندازه نازیباست كه میل به فعالیت و حركت باشد.
4 – 1 – 1 – ریتم موسیقی فضامصداق مفاهیم وحدت و كثرت را در مورد فراگردهای گسترشی جهان (منجمله در مورد روند حركت انسان پیاده در فضا) می توان بررسی كرد. حركت انسان مانند هر فراگیرد دیگر، به صورت كل یا مجموعه پویشی است كه از تكرار یك واحد (قدم ) به صورت كثرت (قدم ها) شكل می گیرد. به بیان دیگر فراگرد حركت یعنی قدم زدن، مبین كثرتی است، متكی بر واحدی جزیی چون قدم .
هر گونه پویشی مانند این كه از تكرار واحدی در بطن زمان شكل بگیرد، متضمن تصور «ریتم » یا پریود است (چه در موسیقی و چه در هر پویش و گسترشی كه بر مبنای تكرار واحد استوار باشد) در این مورد نظریه ای وجود دارد كه موسیقی و آواز، اولین بار بر اساس ریتم كار دست جمعی به وجود آمده است . ا. ح . آریان پور در كتاب خود «جامعه شناسی هنر» چنین می نویسد: «; گروهی به كار دست می زنند، از آن میان یكی به تناسب حركت كار، برای خود زمزمه می كند چون این گروه در كار – از هماهنگی و همكاری برخوردارند، زمزمه او توجه دیگران را به خود می كشد; سپس دیگران با حركات بدن و صدای خود او را همراهی می كنند. به این طریق زمینه یك آهنگ، یك شعر و یك رقص فراهم می آید و بر اثر تكرار، تصحیح و تثبیت می شود;..».
به این ترتیب ما ریتم هایی از جنبش های «بیانی » مختلف داریم . (از جنس حسی، بصری، صوتی و غیره ) این ریتم ها می توانند با یكدیگر تلفیق شوند. یعنی بر یكدیگر و بر حركات عملی انسان منطبق گردند و به عنوان تنظیم كننده و رهبری كننده حركات عمل نمایند.تأثیر هماهنگ شده عوامل مختلف چون نور و صدا، و غیره می تواند با حركات عملی، تلفیق شده و موجب پیدایش احساس زیبا در شخص گردد. در یك بیان معمارانه، فواصل منظم سایه و روشن فضا می تواند با «ریتم مشخص » بر حركات انسان در فضا منطبق شود.
این انطباق، منظم كننده و رهبری كننده آن حركات در فضا است . به عنوان مثال از یك حركت «ریتمیك» متشكل از نور و تاریكی در رابطه با حركت انسان، می توانیم قدم زدن در كنار یك ردیف ستون، یك ردیف درخت، ردیف نورگیری های سقفی یا معبری كه در شب با چراغ به فواصل معین روشن شده را تصور كنیم . همین طور تعدادی دهنه های ثابت قوس ها وگنبدها كه باعث ایجاد یك جریان متناوب فضایی می شوند.
این تعبیری است از در برگرفتن موسیقی در معماری به اتكاء ادراكی از مفهوم موسیقی «ریتم فضا». 5 – 1 – 1 – كل و جزءدر هر سیستم ساختی، یك عنصر هست كه نسبت به بقیه عناصر سیستم حالت مشخص و ممتازی دارد. این عنصر واحد به معنای كل است . در مقابل سایر عناصر كه «كثیر» هستند و معنی جزء دارند. كل كه به واحد بودن شناخته می شود، عامل اتحاد اجزاء و تشكیل سیستم آن، به گونه ای است كه تمام این مجموعه در برابر سایر نظامها، واحد مستقلی را تشكیل می دهد. وظیفه نهایی كل به وحدت رساندن اجزاء است . مانند مغز كه به عنوان عنصر واحد و حاكم عملكرد سیستماتیك و منظم، بدن را هماهنگی و رهبری می كند.
بیان فرق می تواند اساس متدولوژی طراحی معماری قرار گیرد. مصداق این چنین نظری را در قالب هنرهای مختلف و حتی معماری می توان یافت . مفاهیمی چون نقطه عطف یا عنصر حاكم در تركیب، محور اصلی در یك مجموعه معماری و قطب در یك بنای معماری هر كدام نمودهای نیاز یك مفهوم كلی هستند و جزء لاینفك معماری سنتی می باشند.6 – 1 – 1 – خصوصی عمومیدو صفت ویژه دیگر فضا كه رابطه مستقیم با صفات دیگر مانند حركت، نور و صدا را دارند. صفتهای عمومی و خصوصی بودن فضا می باشند. عرصه های خصوصی عمومی در معماری، خود را از طریق شواهد، جلوه گر می كنند كه متشكل از ابعاد، عرصه ها، خصوصیات نور، حركت و صدای مربوط به آنها است . حریم خصوصی بودن یك اتاق خواب، موقوف به سكوت، آرامش، آسایش، و تاریكی نسبی در مقابل فزونی فعالیت، صدا، حركت و روشنایی در یك فضای عمومی است . در زیر این روابط را به شكل نمودار انطباق مفاهیم دیالكتیكی نشان داده ایم . روشنایی كمتر ——————————— روشنایی بیشتر حركت كمتر ——————————— حركت بیشتر فضای كمتر ——————————— فضای بیشتر خصوصی تر ——————————— عمومی تر مفاهیم فوق در فرهنگ و معماری سنتی به خوبی قابل مشاهده و تفكیك است .
7 – 1 – 1 – ایستایی و پویایی فضاحركت و توقف در خلق فضای معماری بخصوص در مسیری كه برای حركت فرد در فضا در نظر گرفته می شود همیشه مورد نظر طراح بوده و او به وسیله ارایه تناسبات و اندازه های خاص، ارایه عنصرهای معرف و ایجاد ریتم به فضا حركت می دهد و در جایی دیگر كه نیازی به مكث و توقف باشد با گشایش در فضا و سایر ابزار، حالت توقف را به شخص القاء می كند. برای مثال یكی از كوچه های بافت قدیمی شهر یزد را می توان بررسی كرد. در مقابل فضای مستطیل شكل كشیده كه در جهت طولش خصوصیت پویایی دارد، ناگهان فضای مربع گشوده می شود
كه به فضا خصوصیت ایستا بودن می بخشد.گاهی مورد قرارگیری عملكردهای دیگر در كنار یك فضا قوت بیشتری به ایستا بودن آن فضا می بخشد. این صفت در فضاهای بسته و باز نیز دیده می شود. (شكل شماره 1)
طراح در خلق یك فضای پویا یا ایستا عموما از موارد زیر بهره می گیرد: -تناسبات و ابعاد خاص (افقی و عمودی ) – ریتم – عناصر معرف مانند (دروازه ) – عملكردهای جانبی8 – 1 – 1 – كمپوزیسیوناز دیگر خصوصیات و صفتهای معماری سنتی توجه به وزن و تركیب بنا یا به عبارتی «كمپوزیسیون » است . هنگامی كه عناصر كالبدی با هم تركیب شده و مجموعه ای را تشكیل می دهند، لزوم هماهنگی از نظر وحدت شكل وجود دارد، تا مجموعه كه از بناهای مختلف با كاربردهای متفاوت، تشكیل شده بتواند به عنوان واحدی همانند و هماهنگ مطرح شود. چنین تركیبی را تركیب دارای كمپوزیسیون می خوانیم .
در معماری سنتی كمپوزیسیون به صورتی كلاسیك مطرح است و بیشتر در غالب كمپوزیسیون قرینه، محوری و مركزی دیده می شود. البته نمونه های بعد از صفویه در ایران وجود دارد كه معماری (معمولا فضای باز)، دارای كمپوزیسیون كمی آزادتر می باشد. از طرفی یك اصل مهم در كمپوزیسیون مطرح است و آن وجود یك عنصر به عنوان قلب یا قطب(dominant) در یك كمپوزیسیون است كه حاكم بر تمام اجزاء می باشد. طراح برای هدایت شخص در فضای معماری، با ایجاد یك كمپوزیسیون مناسب و با كمك گرفتن از صفات دیگر فضا با القاء بصری، شخص را به طرف مقصد نهایی مجموعه هدایت می كند. قطب، یك فضای معماری است كه معمولا” اصلی ترین و مهم ترین منظور و كاربرد فضایی را دربردارد و عامل اتحاد اجزاء و به وحدت رساندن آنهاست . (شكل 2)
تقارن در كمپوزیسیون عموما” در بناهای سنتی دیده می شود. مهم ترین اثر بصری تقارن ایجاد تعادل و توازن در فضا است . (شكل 3)9 – 1 – 1 – مقیاس و تناسباتمعماری ایرانی همواره بیشترین توجه را به جنبه های مثبت معماری، مقیاس انسانی، تناسبات و;. معطوف می كرده، محاسبات و هندسه چنان پر اهمیت بوده كه فقط معماران طراز اول، دانشمند و مهندس خوانده می شدند، بالاترین وظیفه معمار شناخت تناسبات و ابعاد قسمتهای پر و خالی و تجسم فضایی نیروهای ساكن و جاری در كالبد ساختمان بوده است .
یكی از مهم ترین قسمتهای ایجاد یك فضای كالبدی، سطوح آن است كه تغییرات در اندازه و تناسبات آن، حالات روحی و روانی مختلفی را القاء می كند. از طرفی تناسب اندازه ها با روحیات و حالات انسانها، مسیله مقیاس انسانی را میان می كشد. پس به طور كلی می توان گفت: 1 – منظور از تناسبات، رابطه بین ابعاد مختلف یك فضا یا شی ء ) مستقل از اندازه آن ) است . 2 – منظور از مقیاس، رابطه بین ابعاد یك شی ء یا فضا با اشیاء و فضاهای دیگر می باشد. 3 – چنانچه اندازه یك فضا با پیكر انسان و رفتارهای فیزیكی – روانی او در ارتباط خوب و مطلوب باشد، گفته می شود كه فضا مقیاس انسانی دارد. با نگرشی تحلیلی بر چند نمونه از بناهای معماری سنتی ایرانی می توان دریافت كه همواره ابعاد و تناسبات یك كالبد، دارای پیمون مشخصی بوده كه از نظر زیبایی شناسی و انطباق با موارد كاربردی (یا به طور كلی فونكسیون ) پاسخ را ارایه داده است .10 – 1 – 1 – محصور كردن فضاكیفیت هر فضایی با هر ابعاد و تناسبی از نظر بصری واجد شرایطی است كه به عكس العملهای احساسات انسانی مربوط است . طراحی یك فضا می تواند چنان آگاهانه صورت پذیرد كه انسان وقتی در آن قرار می گیرد احساس ویژه ای در وی پدید آید. در یك فضای بسته كه به وسیله سطوح مادی پدید می آید تركیب سطوح و میزان محصور بودن فضا از جمله خصوصیات مهم فضا می باشد.احساس محصور بودن در فضا اساسا” بر رابطه فاصله چشم ناظر از ارتفاع بدنه محصوركننده فضا استوار است . عناصر محصوركننده فضا با توجه به موقعیت و سلیقه طراح انتخاب شده و می توان از آن جمله موارد زیر را نام برد. (شكل 4) 1 – قسمتهای سرپوشیده یك معبر2 – بدنه فضا3 – ردیفی از درختان4 – اختلاف سطح11 – 1 – 1 – فضاهای متباینمعماری سنتی دارای گنجینه های گرانبها از فضاهای متباین و متفاوت است . این فضاها بیشترین اثر بصری و احساسیشان، جلوگیری از یكنواختی فضاهای معماری و شهری است . فضاهایی كه از نظر خصوصیت اجزاء و عناصر، دارای تفاوتهای خاصی هستند، فضاهای متباین محسوب می شوند. (شكل 5)
فضاهای متباین در معماری سنتی معمولا” با تغییر در ابعاد فضا (پهن و باریك شدن ) و با ایجاد فضاهای باز و سرپوشیده در امتداد هم مطرح می شوند البته كاربردهای دیگری چون ایجاد سایه برای مقابله با شرایط اقلیمی خاص منطقه نیز در این میان مطرح می شود.
عناصر و عوامل به وجود آورنده در فضای متباین را می توان به صورت زیر تفكیك كرد: – تغییر در مقیاس دو فضا– تغییر در نوع فضا– تغییر در درجه محصور نمودن فضا– تغییر در عناصر محصوركننده فضا و;; 12 – 1 – 1 – رنگ
رنگ، نقش مؤثری در برقراری حالات مختلف در فضای معماری ایجاد می كند. رنگها بر حسب مقدار، روشنایی و خصوصیت طول موجشان، هماهنگی ها و تضادهای منطقی با یكدیگر می سازند، كه تعیین آن ساده است . برای دریافتن آن به آسانی می توانیم به ترتیب قرار گرفتن رنگها در شكل طیف نور سفید كه نظام طبیعی رنگها را بیان می كند تكیه كرده و بردار روشنایی را بر طیف سفید نور منطبق كنیم .
این نور سفیدی كه از مادون قرمز شروع و به ماوراءبنفش ختم می شود در هر دو انتها به خاطر تغییرات طور موج، عملا” به تیرگی می گراید و در وسط طیف كه رنگ زرد قرار دارد شدت روشنایی به حداكثر می رسد. زرد بیشترین مقدار روشنایی و بنفش كمترین مقدار روشنایی را دارد و این دو تقابل های اساسی را در دایره رنگها تشكیل می دهند. به همین ترتیب رنگهای بینابین هم خود به خود هر یك بر حسب ارزش روشنایی شان در دایره رنگها نسبت به یكدیگر مشخص می شوند.
رنگ می تواند بر سطوح معماری با روابط صحیح جا بگیرد و تأثیرات كامل و هماهنگی با سایر صفحات فضا داشته باشد.
13 – 1 – 1 – نقاط عطفسیمای شهرهای سنتی ایران عموما دارای عناصر بصری همگن و هماهنگ است كه در آن از نظر بصری عنصر یا عناصری طلب می شوند كه گذشته از كاربردهای روزمره، نشانگر و سمبول آداب و رسوم و اعتقادات مردم می باشند، و به صورت نقطه عطفی در سیمای شهری مطرح شوند.
ادامه خواندن مقاله نظري به مباني طراحي
نوشته مقاله نظري به مباني طراحي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.