Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

تحقيق در مورد جاهليّت در آيينه تاريخ و قرآن

$
0
0
 nx دارای 29 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : جاهلیّت در آیینه تاریخ و قرآن ظـهـور اسـلام در شبه جزیره عربستان زندگى مردم را در تمام ابعاد دگرگون كرد، و آنان را از وادى گـمـراهـى به شاهراه هدایت رهنمون ساخت . اسلام عربها را كه تا آن روز در مقایسه با تمدنهاى ایران و روم هیچ به شمار مى آمدند، به همه چیز رساند و سرور جهان ساخت ، كسانى را كه تا زمان ظهور اسلام بدترین نوع زندگى و زشت ترین اخلاق را داشتند، پرچمدار اخلاق و فضیلت گردانید.در اینجا وضعیت قوم عرب را پیش از اسلام بقدر گنجایش مورد بررسى قرار خواهیم داد.مفهوم جاهلیّت واژه جـهل دو معنا دارد: یكى ؛ ضد علم به معناى نادانى و دیگرى ضد حلم به معناى سفاهت و بى خـردى و بـدسـیـرتـى . ایـن واژه در قـرآن كـریم به صورتهاى گوناگون آمده است . بعضى دانشمندان علوم قرآنى معتقدند كه جهل در این كتاب شریف به مفهوم ضد حلم یعنى سفاهت آمده است .(1)قرآن كریم آنان را كه پس از نزول قرآن هنوز در پى قوانین عصر جاهلیت اند این چنین محكوم مى سازد: ((اءَفَحُكْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغوُنَ وَ مَنْ اءَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْما لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ))(2)آیـا حـكـم جـاهـلیـت را مـى جـویـنـد و كـدام حـكـم از حـكـم خـدا بـراى اهل یقین نیكوترخواهدبود؟ بیان قرآن درباره تعصبهاى جاهلى چنین است :((اِذْ جَعَلَ الَّذینَ كَفَرُوا فى قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ، حَمِیَّهَ الْجاهِلِیَّهِ))(3)آنگاه كافران در دلهاتعصب ، آن هم تعصب جاهلیت پروردند. همچنین درباره آرایش زنان پیامبر فرموده است :((وَ قَرْنَ فى بُیوُتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَهِ الْاُولى ))(4)و در خانه هایتان قرار و آرام گیرید و مانند دوران جاهلیت پیشین آرایش مكنید.از مـجموع آیه هایى كه ذكر شد و نیز آیه هاى همانند، معلوم مى شود، جاهلیتى كه در قرآن ذكر شده ناظر بر شیوه رفتار و نوع پندار عرب است نه بر حد دانش آنان ؛ با این توضیح كه در دوره جـاهـلیـت ، دشـمـنـى ، جـنـگ و خـونـریـزى ، زنـده بـه گـور كـردن دختران ، شرابخوارى و ربـاخـوارى در مـیـان مـردم رایـج بـود، و پـیـداسـت كـه ارتـكـاب ایـن مـفـاسـد بـیـشـتـر مـعـلول ضـعـف اخـلاقـى اسـت نـه بـى دانـشـى ، چـنان كه امروز نیز برخى از آنها حتى در جوامع پـیـشـرفـتـه و مـتـرقـى بـا وجود آگاهى مردم از تمام مفاسد آن به چشم مى خورد. به مردم چنین جوامعى نمى شود گفت : دانش ندارند، با اینكه دانش دارند: بى خردند.دوره جاهلیّت جـاهـلیـت نـامـى است كه قرآن كریم بر دوره تاریخى پیش از اسلام نهاده است . گذاردن این نام بـر اوضـاع قبل از اسلام به منظور بیان تفاوتهاى اساسى و عمیق آن عصر با اوضاع پس ‍ از ظهور اسلام است .(5) ایـن امـر در مـیان بیشتر جوامع معمول است ، چنان كه ما نیز امروزه به دوره سلطنت خاندان پهلوى دوره طـاغـوت مـى گـوییم كه بر اساس مقایسه با جامعه پس از انقلاب و حاكمیّت ولایت فقیه و بـرقرارى نظام جمهورى اسلامى است . بطور معمول این گونه نامگذاریها بیانگر حالت تنفر و انزجار از دوره پیشین است .مـورّخـان بـه دوره زمـانـى دویـست سال قبل از بعثت تا آغاز بعثت یا تا هجرت و تاءسیس ‍ حكومت اسلامى در مدینه ، دوره جاهلیت مى گویند.(6) واژه جاهلیت در قرآن كریم نیز در سوره هاى مدنى به كار رفته است .(7) وایـن نـشـان مـى دهـد كـه اسـتـعـمـال ایـن واژه در مـیـان مـسـلمـانـان پـس از هـجـرت مـعـمـول شده است .(8) همچنین موّرخان براى جاهلیت نیز چند دوره در نظر گرفته اند: دوره نـزدیـك بـه اسـلام كـه مدّت دویست سال بود و دوره پیش از آن كه جاهلیت قدیم نام گذارى شده است .(9)وضع عمومى عرب در دوره جاهلیّت عرب عصر جاهلیّت ، در نهایت انحطاط اخلاقى به سر مى برد و جز اندكى از سنتهاى پسندیده و سجایاى اخلاقى در میان آنان چیزى باقى نمانده بود. معیشت آنها بسیار دشوار و راه زندگى آنان ناهموار بود. قـرآن كـریـم در مـقـام یـادآورى نـعـمـتهاى خداوند به مسلمانان و سعادتى كه با روى آوردن به اسلام یافته اند؛ وضع آن دوره را چنین وصف كرده است .((وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْكُمْ اِذْ كُنْتُمْ اَعْداً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلوُبِكُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِاِخْوانا وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النّارِ فَاَنْقَذَكُمْ مِنْها))(10)و نـعـمـت خـدا بـر خـویـشتن را به یاد آرید كه با یكدیگر دشمن بودید و او بین دلهایتان الفت بـرقـرار كـرد و در نـتیجه نعمت او برادر شدید و در حالى كه بر لبه پرتگاه آتش بودید؛ شمارا از آن نجات داد. از ایـن آیـه دو مـعـنـى مـمكن است استفاده شود، یكى اینكه مردم دوره جاهلیت چنان اعتقادى داشتند كه اگر با آن مى مردند اهل دوزخ بودند؛ و دیگر اینكه خصومت در میان جامعه بگونه اى بود كه هر لحـظـه امـكـان داشـت آتـش جـنـگ مـیـان آنـان شـعـله ور گـردد.(11) در هـر حال ، آیه شریفه بیانگر سقوط معنوى واعتقادى مردم در دوره جاهلیت است . دیانت عرب جاهلىعـربـهـااز زمـان حـضـرت ابـراهـیـم (ع )، بـردیـن تـوحـیـدبـاقـى بودندتاآنكه فردى به نام ((عـَمـْرِوبـِنـِلُحَّى )) بـت پـرسـتـى رادر مـیـانـشان رایج كرد وپس ازآن شرك درجامعه حاكم شد. مـشـركـان منكر وجود خداوند نبودند، بلكه با وجود اعتراف به خالقیّت خداوند، بتها را واسطه هـاى خـدا بـراى انـجام كارهاى جهان پنداشته و آنها را براى نزدیك شدن به او مى پرستیدند. بـه این منظور حدود سیصد و شصت بت را در كعبه گرد آوردند. هر قبیله بتى مخصوص به خود داشـت ، تـنـهـا قـریـش 360 بـت در كـعـبه داشت كه پیامبر خدا(ص ) در روز فتح مكه همه آنها را نابود ساخت .(12) عـلاوه بـر بـت پـرسـتـى آیـیـنـهـاى دیـگـر مـثـل یـهـودیـت و مـسـیـحـیـت در عـربـسـتـان معمول بود. یهود در یثرب ، خیبر، وادى القرى و تیما منتشر بودند، و مسیحیان در ناحیه نجران و یمن سكونت داشتند.(13)كعبه ، حج و حرم كعبه ، پس از بناى آن به وسیله حضرت ابراهیم (ع ) و برگزار شدن مراسم حج براى عربها مـكـان مـقـدّس و قـابـل احـتـرامـى بـه شمار مى رفت ، آنان شعایر حج را همان گونه كه حضرت ابـراهـیـم (ع ) بـرقـرار كـرده بـود، بـه جـا مـى آوردنـد، در عـیـن حال بدعتى جاهلى و شرك آمیز نیز در آن پدید آورده بودند.(14) اسلام حج را تثبیت كرد و تمام بدعتهاى روزگار جاهلیت را از میان برداشت .(15) از دیـگـر سـنـن ابـراهیمى كه در میان عرب جارى بود و اسلام نیز آن را تثبیت كرد، احترام منطقه ((حـرم )) بود كه خونریزى در آن ممنوع بود و هر كس به آن وادى وارد مى شد تا زمانى كه از آن خارج شود در امان بود، این احترام در اسلام نیز همچنان باقى ماند.(16) قرآن كریم در این باره مى فرماید:((و مَنْ دَخَلَهُ كانَ امِنا))(17)هر كه در آن داخل شود، ایمن است . سـنـت دیـگرى كه از شریعت حضرت ابراهیم بر جاى مانده و در زمان جاهلیّت نیز برقرار بود، حـرمـت مـاهـهـاى حـرام بـود. عـربـهـا مـعـتـقـد بـودنـد كـه در چـهـار مـاه سـال (رجـب ، ذى قـعـده ، ذى حـجـّه ، مـحـرم ) جـنـگ و خـونـریـزى حـرام اسـت . دلیل پایبندى به این قانون هم آن بود كه در این ماهها مى توانستند مراسم حج را به جا آورند، انـجـمنهاى ادبى شان را تشكیل دهند و با آرامش خاطر به دادو ستد بپردازند. اسلام نیز این سنت را به رسمیت شناخت ، چرا كه منافع عمومى در آن نهفته بود.(18) خداوند مى فرماید:((اِنَّ عـِدَّهَ الشُّهـوُرِ عِنْدَاللّهِ اثْنى عَشَرَ شَهْرا فى كِتابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ مِنْها اَرْبَعَهٌ حُرُمٌ))(19)همانا عدد ماهها نزد خداوند در كتاب خدا دوازده ماه است ، از آن روزى كه زمین و آسمانها را آفرید و چهار ماه حرام است .وضعیّت اجتماعى روحـیـه قـوم عـرب پیش از اسلام با تعصب و قبیله گرایى آمیخته بود و با اندك حادثه اى جنگ بـیـن طـوایـف بـر پـا مـى شـد. تـعـلق خـاطـر فـرد بـه قـبـیله او بسیار بود و آن چیزى كه جهت برخوردهاى اجتماعى او را تعیین مى كرد، روح قبیله گرایى بود، نه طرفدارى از حق و عدالت . اعـضـاى قـبـیـله موظف بودند تا همدیگر را تحت هر شرایطى حتى ظالم بودن یارى كنند. در این مـیـان ، شـایـد بـتـوان قـبـیـله قریش را استثنا كرد، زیرا در زمان ((قصى بن كلاب )) دارالندوه تـاءسـیـس شـد، كـه در حـكـم یـك مـجـلس شـوراى كـوچك بود و امور مهم به صلاحدید و تصمیم بزرگان قوم در دارالندوه انجام مى شد.(20) تفاخر به حسب و نسب در میان عرب بشدّت رواج داشت ، بطورى كه برخى از روزها گرد هم مى آمـدنـد و بـه شـكـل غـلو آمـیـزى بـر یـكـدیـگـر فـخـر فـروشـى مـى كـردند. خداوند بزرگ با نـزول آیـه شـریـفـه ((اِنَّ اَكـْرَمـَكـُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقیكُم ))(21) همانا گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست .این سنت نكوهیده را از میان برداشت . شـرابخوارى در میان مردم ، سخت رایج بود بگونه اى كه در اسلام بتدریج تحریم شد، چون لغو یكباره آن امكان داشت با مخالفت سر سختانه مردم رو به رو شود.ویژگیهاى جاهلیّت از دیدگاه قرآناز مـجـمـوع آیـه هـایـى كـه بـه حـالتـهاى گوناگون زندگى مردم در آن روزگار اشاره دارد، دانـسـتـه مـى شـود كه از دیدگاه قرآن كریم گمراهى ، اصلى ترین ویژگى مردم زمان جاهلیت بوده است .خداى متعال مى فرماید: ((هـُوَ الَّذى بـَعـَثَ فـِى الاُْمیِّینَ رَسوُلا مِنْهُمْ یَتْلوُ عَلَیْهِمْ ایاتِهِ وَ یُزَكِیّهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَهَ وَ اِنْ كانوُا مِنْ قَبْلُ لَفِى ضَلالٍ مُبِینٍ))(22)اوسـت خـدایـى كـه میان عرب امّى پیامبرى از خودشان برانگیخت تا بر آنان آیات وحى الهى را تـلاوت كـنـد و آنـهـا را پـاكـیـزه سازد و كتاب و حكمت الهى بیاموزد با آنكه پیش از این همه در گمراهى آشكارى به سر مى بردند. اسـاس گـمـراهـى عـرب در ایـن بـود كـه رفـتار آنان بر هیچ مبناى عقلى و شرعى استوار نبود. عـلایـم تـوحـیـد در مـیـانـشـان ناپدید بود و بى هیچ تفكرى پیرامون ارزش بتهاى ساخته دست خـودشـان ، آنـهـا را سـتـایـش مى كردند، رفتارشان جاهلانه و بى منطق بود و آنچه را انجام مى دادند تنها به این دلیل بود كه گذشتگان انجام داده اند وگرنه خاستگاه منطقى و عقلى نداشت . قرآن كریم منطق جاهلانه آنان را در پرستش بتان چنین بازگو كرده است :((قالوُا اِنّا وَجَدْنا ابائَنا عَلى اُمَّهٍ وَ اِنّا عَلى اثارِهِمْ مُهْتَدوُن ))(23)گفتند ما پدران خود را بر آیینى یافتیم و البته ما هم در پى آنها بر هدایت هستیم .ایـن مـنـطـق در مـیـان مـلتـهـاى گـذشـتـه نـیـز سـابـقـه داشـت كـه كـافـران در مقابل دعوت پیامبران ، پیروى از پدرانشان را مطرح مى كردند. قرآن كریم مى فرماید: ((وَ كَذلِكَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فى قَرْیَهٍ مِنْ نَذیرٍ اِلاّ قالَ مُتْرَفُوها اِنّا وَجَدْنا ابائَنا عَلى اُمَّهٍ وَ اِنّا عَلى اثارِهِمْ مُقْتَدوُنَ))(24)وهـمـچـنـیـن مـا هیچ رسولى پیش ازتو در شهرى نفرستادیم جزآنكه خوشگذرانهاى آن دیار، به رسولان گفتند كه ما پدران خود را بر آیینى یافتیم و البته از آنهاپیروى خواهیم كرد.پـیـامـبـران اسـتـدلال مـى كـردنـد كـه آنچه ما مى گوییم به هدایت شما نزدیكتر و در بردارنده سـعـادت شـمـاسـت . جـاهـلان پـاسخ مى دادند كه ما حاضر به گوش دادن به حرف شما نیستیم .(25)ایـن نهایت درجه بى منطقى و جهالت است بدین جهت قرآن كریم همیشه از مخالفان خود خواستار تـفـكر و تعقل است . اسلام پیروى از گفتار نیكوتر را در جامعه اسلامى رواج داده ، آن را نشانه خردمندى انسانها مى داند.((وَالَّذیِنَ ااجْتَنَبوُا الطّاغوُتَ اَنْ یَعْبُدُوها وَ اَنابوُا اِلَى اللّهِ لَهُمُ الْبُشْرى فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذینَ یـَسـْتـَمـِعـوُنَ الْقـَولَ فـَیـَتَّبـِعـوُنَ اَحـْسـَنـَهُ اُولئِكَ الَّذیـنَ هـَدیـهـُمُ اللّه وَ اوُلئِكـَهـُمـْ اوُلوُالاَلْبابِ))(26) مـژده باد كسانى را كه از اطاعت طاغوت سر پیچیدند و به سوى خدا باز گشتند، پس بندگان مـرا بـشـارت دِه كـه سـخـن را مـى شـنـونـد و بهترین آن را براى پیروى بر مى گزینند. اینان مشمول هدایت خدایند و همانها صاحبان خردند. آرى ، اسـلام بـا برچیدن اساس بت پرستى از عربستان به دوره جاهلیت پایان داد و با ترغیب مـسـلمـانـان به تفكر و پیروى از عقل به جاى تقلید كوركورانه ، انوار معرفت و آگاهى را بر عـقـل و دل مـردم تـابـانـیـد. عـربـهـا در سایه اسلام نه تنها از جاهلیت در آمدند، بلكه خود منادى توحید، دانش و اخلاق نیكو در سراسر جهان آن روز شدند و هر كجا قدم نهادند برادرى و مساوات را با خود به ارمغان بردند. حكومت و فرمانروایى در عصر جاهلى شبه جزیره عربستان از نظر جغرافیایى به سه بخش عمده شمالى ، مركزى و جنوبى تقسیم مـى شـود. جـغرافى دانان با یكى دانستن بخش شمالى و مركزى ، آن را به دو بخش ‍ شمالى و جنوبى كه به وسیله ریگزارى پهناور از هم جدا مى شود، نیز تقسیم كرده اند. به همین ترتیب سـاكـنـان عـرب آن نـیـز بـه عـرب شـمـالى یـا قـحـطـانـى و عـرب جنوب یا عدنانى تقسیم مى شوند.(27)اوّلیـن تـمـدنـهـا در جـزیـره العـرب بـه دسـت عربهاى جنوبى پدید آمد؛ در حالى كه عربهاى شمالى تا زمان ظهور اسلام هیچ گونه جنبشى از خودشان ندادند، و نظام حكومتى آنان دستخوش دگرگونى نشد.(28) تنوع جغرافیایى به اضافه همجوارى با دولتهاى قدرتمند آن روزگار یعنى امپراتوریهاى ایران و روم ، باعث تفاوت درحكومتهاى شمال و جنوب شبه جزیره شده بود.انواع حكومت در شبه جزبره عربستان امـكـانـات طـبـیـعى زندگى و نوع معیشت مردم ، عامل تعیین كننده نوع حكومت بود. عربهایى كه در بـخـش جـنوبى زندگى مى كردند؛ با برخوردارى از آبادانى و رواج كشاورزى در آنجا صاحب تـمـدنـى كـهن بوده ، تحت حكومتى واحد اداره مى شدند؛ گر چه این حكومتها دست نشانده ایران و حـبـشـه بـودنـد. در مرزهاى شمالى بخش شمالى حكومتهاى مستقلى زیر سلطه ایران و روم وجود داشـت ، در حـالى كـه سـایـر نقاط شبه جزیره با نظام قبیله اى اداره مى شد. بدین ترتیب ، دو نوع حكومت در جزیره العرب قبل از اسلام وجود داشت . 1ـ حـكـومـتـهـاى نـیـمـه مـسـتـقـل و در مـواردى مـسـتـقـل در جـنـوب و شـمـال . حـاكـمـان دیـنـى دولتـهـا داراى تـاج بـودنـد و اغـلب دسـت نـشـانـده حـكـومـتهاى خارجى مثل ایران و حبشه بودند. 2ـ نـظـامـهـاى عـشـیـره اى . ایـن نـظـامـهـا تـا حـدودى مـستقل بودند و حاكمان آنها از تاج و تختى بـرخـوردار نـبـودنـد.(29) حـكـومـتـهـاى صـاحـب تـمـدن عـرب در شمال غالبا با چیره شدن قبیله اى بر قبایل دیگر پدید مى آمد و با آنكه نظام قبیله اى بر پا بود؛ اما از قدرت ، تشكل ، وسعت قلمرو و حاكمیت و انسجام بالایى برخوردار بود. نظامهاى عشیره اى نیز بر پایه تشكلهاى قبیله اى استوار بود؛ اما هر عشیره ، براى خود طایفه و قـبـیـله اى مـسـتـقل بود و قبایل و طوایف ، تحت حاكمیت متمركز و متشكلى گرد نیامده بودند. و هر قبیله توسط رئیس آن قبیله اداره مى شد و رئیس قبیله زیر نظر و تحت حاكمیت مقام بالاترى نبود و قبایل به صورت هسته هاى جمعیّتى كوچك ، جدا از یكدیگر زندگى مى كردند.دولت یمن یـمن كه در جنوب جزیره العرب واقع است از تمدنى كهن برخوردار و اغلب مورد توجه اقوام و دولتهاى خارجى بود. سابقه تاریخى این سرزمین ، موضوع بحث درس حاضر نیست ؛ تنها در اینجا به تاریخ دولتهایى كه معاصر با پیامبر اسلام بودند و در تاریخ اسلام مورد بحث و توجه مى باشند اشاره مى كنیم . یـمـن كمى پیش از ولادت رسول خدا(ص )به دست حبشیها افتاد. قدرتمندترین حاكم حبشى یمن ، ابـرهـه بـود. وى كـه مـردى خودخواه و زیرك بود، تمام رقیبان را از میدان خارج ساخت و فرمان حـكـومـت یـمـن را از جـانـب پـادشـاه حبشه دریافت كرد. حادثه تاریخى مهمى كه به دست ابرهه آفـریـده شـد، حـمـله بـه خـانـه كـعـبـه در زمان ریاست عبدالمطلب بود. او در صنعا پایتخت یمن كلیسایى عظیم و با شكوه ساخت و مردم را وادار كرد تا به جاى كعبه آن كلیسا را زیارت كنند. عـربـى كـه علاقه شدیدى به كعبه داشت كلیساى ابرهه را به كثافت آلوده كرد. این كار خشم ابـرهـه را بـرانـگـیـخـت و بـا سـپـاهـى گـران سـوار بـر فـیل به قصد ویران ساختن كعبه عازم مكّه شد، اما در آنجا به عذاب الهى دچار گشت و سپاهیانش مـورد هـجـوم ابـابـیـل واقـع شـدنـد؛ كـه قـرآن كـریـم داسـتـانـش را در سـوره فیل این گونه بیان فرموده است : ((اَلَمْ تـَرَكـَیـْفَ فـَعَلَ رَبُّكَ بِاَصْحابِ الْفیِلِ، اَلَمْ یَجْعَلْ كَیْدَهُمْ فى تَضْلیلٍ وَ اَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرا اَبابیلَ، تَرْمیهِمْ بِحِجارَهٍ مِنْ سِجّیلٍ. فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَاْكوُلٍ))(30)آیـا نـدیـده اى كـه پـروردگـارت بـا اصـحـاب فـیـل چـه كـرد؟ آیـا مـكـرشـان را بـاطـل نـسـاخـت ؟ و بـر سـر آنـهـا پـرنـدگـان ابـابـیـل را فـرسـتـاد تـا آنـهـا را بـا سجیل سنگباران كردند و آنان را چون كاه نیمه جویده شده ساخت . پـس از مـرگ ابـرهـه ، پـسـرانـش قـدرت را بـه دسـت گرفتند و بر مردم یمن ستم فراوان روا داشـتـنـد، تـا آنـكه فردى به نام سیف بن ذى یَزَنْ ابتدا نزد قیصر روم رفت و براى مقابله با حبشیان از او یارى طلبید، امّا جواب رد شنید. آن گاه به نزد پادشاه ایران (خسرو انوشیروان ) رفت و كمك خواست ، خسرو به دلیل اینكه سرزمین یمن براى ایران فایده اقتصادى نداشت و به لشـكـركـشـى نـمـى ارزیـد، ابـتدا به سیف پاسخ منفى داد. لیكن زمانى كه خبر طلا و جواهرهاى فـراوان یـمن را از وى شنید، به توصیه یكى از مشاورانش حاضر شد تعدادى از زندانیان خود را به كمك سیف بفرستد، با این توجیه كه اگر آنان كشته شدند از شرشان خلاص مى شویم و اگر هم زنده بمانند به پیروزى بزرگى دست یافته ایم .(31) ایـرانـیـان مـزبـور بـا كـمـك عـربها، حبشیان را شكست دادند و حكومتى دست نشانده خود روى كار آوردنـد كـه تـا ظـهـور پـیامبر خدا(ص ) همچنان برقرار بود؛ و نامه هایى نیز میان حاكم یمن و رسول خدا(ص ) رد بدل شد.(32)دولتهاى حیره و غسّان   دو كـشـور كـوچـك دیگر در حدود صحراى شام به نام حیره و غسّان وجود داشت حیره تابع دولت ایـران و غـسّان تابع دولت روم بوده ، براى دولتهاى متبوع خود در زمان جنگ نقش سپر محافظ را داشـتند و نیز از هجوم قبایل عرب به مرزهاى دو امپراتورى جلوگیرى مى كردند. دولت حیره كه در نزدیكى دریاچه نجف و حوالى كوفه (امروزى ) قرار داشت تا زمان ظهور اسلام پا برجا بـود، ولى در هـمـیـن زمـان بـه وسـیـله خـسـرو پـرویـز بـرافـتـاد و بـه ایـن تـرتـیـب سـد حایل میان عربها و امپراتورى ایران برداشته شد.(33)غـسـانـیـان در شـمـال غـرب شـبـه جـزیره عربى سرزمینى كه اكنون شرق اردن نامیده مى شود، سـكـونـت داشـتـنـد. ایـن دولت ، دسـت نـشـانـده امـپراتورى روم بود و تا سالهاى آخر زندگانى رسول خدا(ص ) دوام داشت .(34)حكومت در حجاز حـجـاز كـه اهمیت خود را مدیون شهرهاى مكه و مدینه مى باشد، سرزمینى با صحراهاى پهناور و خـشـك و بـى آب و عـلف اسـت و جـز انـدكـى آبادانى در آن دیده نمى شود. همین امر باعث شده كه سـرزمـیـن مـزبـور در طـول قـرون مـتـمـادى در مقابل حملات جهانگشایانى چون كورش و اسكندر، استقلال خود را حفظ كند.(35) مـردم ایـن سـرزمـیـن در دوره جـاهلیت به دو صورت بدوى (صحرانشین ) و حضرى (شهرى نشین ) زنـدگـى مـى كـردنـد.(36) نظام حاكم بر آنها نظام قبیله اى بود كه تحت فرمان امیر یا رئیـس قـبـیـله اداره مـى شـد. نـا گـفـتـه نـمـانـد كـه تـعـداد افـراد ایـن قبایل كم نبود و گاه به هزاران نفر مى رسید.(37)نـظـام قـبـیـله اى قوانینى ویژه خود داشت . فردى مى توانست ریاست قبیله را به عهده گیرد كه شرایط زیر را دارا باشد:1 ـ شـرف خـانـوادگـى : رئیـس و امـیـر مـى بـایـسـت از دودمـانـى شـریـف ، نـجـیـب و اصیل باشد. 2 ـ شـجـاعـت : ریـاسـت قـبـیـله بـه فـردى شـجـاع سـپـرده مـى شـد كـه بـتـوانـد در مقابل هجوم بیگانه از كیان قبیله دفاع كند.3 ـ سـالمـنـدى : حـداقـل سـن بـراى احـراز مـقـام ریـاسـت قـبـیـله چهل سال بود.4 ـ كـرم و بـخـشـنـدگى : عربها روى این شرط بخصوص تكیه مى كردند. خانه امیر و رئیس ‍ باید چون مهمانخانه اى به روى همه باز مى بود. بدیهى است كه چنین امرى نیاز به ثروتى كلان داشت . 5 ـ حـمـایـت از اعـضـاى قـبـیـله : ریـاسـت قـبـیـله بـایـد از حـقـوق تـك تـك افـراد قـبـیله حمایت مى كرد.(38)مـكـه در دوران جـاهـلیـت بـه واسطه كعبه از اهمیت خاصى برخوردار بود و مركز دینى عرب به شمار مى رفت چنان كه مركز تجارت و دادوستد نیز بود.(39) از این رو بر سر تسلّط و ریـاسـت بـر ایـن شهر میان قبایل نزاع و در گیرى جریان داشت . آخرین خاندانى كه همزمان با بعثت رسول خدا(ص ) ریاست مكه را به دست گرفت قبیله قریش ‍ بود.(40) حاكمیّت قریش قریش از فرزندان حضرت اسماعیل و از نجیب ترین و شریف ترین تیره هاى عرب به شمار مى رونـد. حـاكـمـیـت ایـن خـانـدان در مـكـه بـدسـت قـصـى بـن كـلاب ، جـد چـهـارم پـیـامـبـر(ص ) شـكـل گـرفـت كـار قـصى تا جایى بالا گرفت كه بتدریج تمام سرزمین حجاز جزو قلمرو وى گـردیـد.(41) او كـه مـردى شجاع ، كاردان و با تدبیر بود، طایفه قریش را كه تا آن روز در كـوهـهاى اطراف مكه پراكنده بودند در بهترین نقاط شهر اسكان داد. در زمان ریاست وى مـنـاصـبـى پدید آمد كه تا آن روزگار بى سابقه بود، و حتى پس از ظهوراسلام نیز اجرا مى شد.(42) مـجـمـوع نـهـادهـا و مـنـصـبـهـایـى كـه در مـكـه وجـود داشـت و قـصـى آنـهـا را تكمیل و قوانین آن را معین و تثبیت كرد، به قرار زیر بود:1 ـ نـگـهـبـانـى امـوال ـ صـاحـب ایـن مـنصب باید دارایى كعبه را حفظ و نیز نذرهاى عربها براى بتهاى نصب شده در كعبه را جمع آورى كند.(43)2 ـ پرچمدارى ـ قریش پرچمى به نام ((عقاب )) داشت كه به هنگام جنگ به دست یكى از سران سپاه مى دادند.(44) . پرده دارى كعبه به منزله ریاست روحانى مكّه قلمداد مى شد. مهماندارى بـدیـن مـنـوال بـود كـه قریش قبل از مراسم حج از دارایى كعبه و محلهاى دیگر مبلغى به منظور اطـعـام حـجّاج و فقیران به متصدیان رفاده ((مهماندارى )) مى پرداختند تا از مهمانان پذیرایى كنند سقایت یا عهده دارى تامین آب براى حاجیان در آن محیط گرم و كم آب نیز اهمیت ویژه اى داشت .(45)ایـن سـه مـقـام پـیـش از ظـهـور اسـلام در دسـت افـرادى از بـنـى هـاشـم مـانـنـد عـبـدالمـطـلب ، جدّ رسول خدا(ص ) و پس از وى به دست ابوطالب عموى آن حضرت بود.(46) 4 ـ دارالنـدوه یـا مـجـلس شـورا ـ قصى بن كلاب در كنار كعبه ، خانه اى بنا كرد كه در مواقع حـسـّاس سـران قـریـش در آن گـرد آمـده ، بـه مـذاكـره و مـشـورت مـى پـرداخـتـنـد. مراسم امضاى زنـاشـویـیـهـا، گـرفـتـن تـصـمـیـم دربـاره صـلح و جـنگ و دیگر امور مهم در آن مجلس انجام مى شد.(47)پـس از ظـهـور اسـلام تـعـدادى از ایـن منصبها خود به خود از میان رفت ، چرا كه حكومت بر مكّه از شكل قبیله اى درآمد و تحت نظارت حكومت مركزى مدینه قرار گرفت و كارهاى مربوط به حاجیان نیز زیر نظر حاكم مكه انجام مى شد.فرمانروایى در مدینه   شـهـر مـدیـنـه كـه قـبـل از هـجـرت رسـول خـدا(ص ) یـثـرب نـام داشـت ، مـحـل سـكـونـت دو قـبـیـله اوس و خـزرج و نـیـز تـعـدادى از قبایل یهود بود كه از روم بدانجا كوچ كرده بودند. اوس و خزرج دو قبیله بزرگ و بت پرست ایـن شـهـر بـودنـد كـه سـالیـان درازى مـیـان خـود دچـار اخـتـلاف شـده ، بـا یكدیگر زد و خورد داشـتـنـد؛(48) چـنـان كـه یـكـى از انـگـیـزه هـاى دعـوت رسـول خـدا(ص ) بـه آن شـهـر وجـود هـمـیـن اخـتـلافـات و امـیـد رفـع آنـهـا بـه دست آن حضرت بود.(49) بـنـابـرایـن ، اخـتـلاف میان عربهاى بت پرست با یهودیان از یكسو و اختلاف خودشان با هم از سـوى دیگر، مانع ایجاد یك حاكمیت واحد در آن شهر كوچك بود. تنها پیش از هجرت پیامبر(ص ) بـه ایـن شهر، مردم یثرب درباره ریاست فردى به نام عبدالله اُبَىّ به توافق رسیده بودند كه آن هم با آمدن پیامبر خدا به مدینه منتفى شد.(50) چـنـانـكـه دیـدیـم در شـمـال شبه جزیره عربستان نه سابقه حكومت فراگیرى وجود داشت و نه زمینه آن ؛ سرزمینى بود وسیع با قبایلى پراكنده ، بى هیچ مقدمه لازم براى یك تمدن نیرومند و جهان مشمول . براستى اسلام براى آن قوم مایه وحدتى متعالى را پدید آورد و آن ایمان به خدا و روز جزا و رسـالت رسـول خـدا بـود و تعصبهاى قبیله اى و خونى را از میان برداشت و تعصّبات قومى و قـبـیـله اى را بـرافـكند و میان مسلمانان از همه قبائل و نژادها و رنگها برادرى و برابرى پدید آورد؛ از این رو حكومت واحد اسلامى بر همه مسلمانان اعم از عرب و عجم و به صورت فراگیر و گسترده پدیدار شد. اسـلام تمام دستاویزهاى عرب را پاره كرد و فرمان داد تا جملگى به ریسمان الهى چنگ زنند؛ عوامل تفرقه افكن را دور ریخت و ایمانى وحدت آفرین جایگزین آن ساخت و امر فرمود:((وَاْعتَصِموُا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوُا))(51)همگى به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراكنده نشوید. اسـلام حـاكمیت را از آن خداوند دانسته ، مؤ منان را موظف ساخت كه تنها از خدا و پیامبر خدا(ص ) و حاكمان الهى اطاعت كنند.قرآن كریم مى فرماید: ((یا اَیُّهَاالَّذِینَ آمَنوُا اَطیعوُاللّه وَ اَطیِعوُاالرَّسوُلَ وَ اوُلِى الاَْمْرِمِنْكُمْ))(52)اى مؤ منان از خدا و پیامبر و ولى امر خود اطاعت كنید. جـامـعـه اسـلامى در پرتو تعالیم آسمانى از استقلال و اعتماد به نفس برخوردار شد و مؤ منان فـرمـان یـافـتـنـد تـا حـكـومـت هیچ ستمگر یا غیر مسلمانى را نپذیرند و نیز به نفع هیچ ظالم و خائنى با كسى دشمنى نورزند.قرآن كریم مى فرماید:((وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرِینَ عَلَى الْمُؤ مِنِینَ سَبیِلا))(53) و خداوند هرگز براى كافران به زیان مسلمانان راهى نگشوده است .همچنین مى فرماید:((وَ لاتَرْكَنُوا اِلَى الَّذیِنَ ظَلَموُا))(54)به ستمكاران میل نكنید.و نیز مى فرماید:((وَ لاتَكُنْ لِلْخائِنیِنَ خَصیِما))(55) و به نفع خیانتكاران با كسى به دشمنى بر نخیز.دین و مذهب در عصر جاهلى تنوع جغرافیایى ، آمیختگى نژادى ، اختلاف امكانات معیشتى و تفاوت شیوه هاى زندگى در شبه جـزیـره عـربـسـتـان و نـیـز هـمجوارى با یهودیان ، مسیحیان ، زرتشتیان و صابئیان ، گذرگاه بـازرگـانى خلیج فارس به مدیترانه و تحولات تاریخى این سرزمین ، باعث پیدایش ‍ عقاید مـخـتـلف در آن شـد. عـلاوه بـر شـرك و بـت پـرستى كه اعتقاد شایع مردم در دوره جاهلیّت بود، دیـنـهـایـى مثل حنیف ، یهودیت ، مسیحیّت ، زرتشتى و ستاره پرستى در جزیره العرب وجود داشت .(56)مـرجـع اصـلى ما در این بحث ، قرآن كریم است كه از اعتقادات مشركان و بتهایشان فراوان سخن گـفـتـه ، داسـتـان سـاخـتـن خـانـه كـعـبـه بـه دسـت حـضـرت ابـراهـیـم (ع ) را نقل كرده و نیز گفتگوهاى اهل كتاب و پیامبر (ص ) را بازگو كرده است .دین حنیف بـر اسـاس قـرآن كـریـم و روایـتـهـاى اسـلامـى ، حضرت ابراهیم (ع )، كعبه را بنا كرد و آیین یـكـتـاپـرسـتـى مـوسوم به حنیف را در مكّه رواج داد. حنیف بودن دین حضرت ابراهیم در قرآن چنین یادآور شده است : ((مـا كـانَ اِبـْراهـیـِمُ یـَهـوُدیـّا وَ لانـَصـْرانـیـّاً وَ لكـِنْ كـانَ حـَنـیـِفـا مـُسـْلِمـا وَ مـا كـانَ مـِنـَ الْمُشْرِكیِنَ))(57)ابـراهـیـم بـه آیـیـن یـهـود ونصارا نبود لیكن به دین حنیف و مسلمانان بود و از آنان كه به خدا شرك آورده اند نبود.دین حنیف از نظر قرآن كریم داراى چنان اصالتى است كه پیامبر اسلام نیز ازجانب خداوند فرمان یافت تا از آن پیروى كند. ((ثُمَّ اَوْحَیْنا اِلَیْكَ اَنِ اتَّبِعْ مِلَّهَ اِبْراهیمَ حَنیفا وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكینَ))(58)آن گاه بر تو وحى كردیم كه (در دعوت به خداپرستى و توحید) از آیین حنیف ابراهیم پیروى كن كه او به خداى یكتا شرك نیاورد.دیـن حـنیف براى مدّتى طولانى در شمال عربستان رواج داشت . با وجود پیدایش ‍ بت پرستى در آن سـرزمـیـن ، مـعـتقدان به این دین حتى در روزگار ظهور اسلام نیز كم و بیش ‍ یافت مى شدند. اینان به خداى یكتا و روز رستاخیز معتقد بودند و مردم را از كارهاى زشت باز مى داشتند و حتى بعضى از آنان بعثت پیامبر(ص ) را بشارت دادند.(59)بت پرستى بـت پـرسـتـى دیـن شـایـع مـردم شمال عربستان به هنگام ظهور اسلام بود. پیرامون پیدایش و اشاعه آن دو قول بین مورخان اسلامى وجود دارد.1ـ اولیـن گـروهـى كـه بـت پـرسـتـى را رواج دادنـد، فـرزنـدان اسـمـاعـیـل (ع ) بـودنـد؛ به این ترتیب كه پس از فزونى یافتن جمعیتشان مجبور به ترك مكّه بـراى یـافـتـن مـحـلهـاى جدید شدند. اینان در زمان كوچ به سبب احترامى كه براى كعبه و حرم قـائل بـودنـد، سـنـگـى از سنگهاى آنرا با خود برده ، هر جا فرود مى آمدند، آن را نصب كرده ، هـمـانـنـد كـعـبه بر گردش طواف مى كردند. تقدیس سنگ رفته رفته بقدرى شایع شد كه هر سـنـگـى را كـه خـوش ‍ مى داشتند، مى پرستیدند. بدین ترتیب ، قرنها گذشت و دین ابراهیم و اسـمـاعـیـل بـه بـوتـه فـرامـوشى سپرده شد. با این وجود، مراسم حج همچنان باقى ماند ولى آثارى از شرك نیز در آن راه یافت .(60) 2ـ اولین كسى كه بت پرستى را در میان مردم رایج كرد، فردى به نام عمروبن لُحَّى بود. وى از مـكـّه بـه شـام سـفـر كـرد و در آنـجـا دید مردم بتها را مى پرستند. پرسید:اینها چیست كه مى پـرسـتـیـد؟ گـفـتـند: بت است كه از آنها باران طلب مى كنیم و بر ما مى بارد، از آنان یارى مى طلبیم و ما را یارى مى كنند.پـس از آنـان تـقـاضـا كـرد كـه بـه او نـیـز بـتـى بـدهـند تا به سرزمین عرب بیاورد و آن را بـپـرسـتند. آنان بت هبل را به او دادند. وى نیز آن را به مكّه آورده ، نصب كرد و به مردم دستور داد تا آن را بپرستند و بزرگ بشمارند.(61) از پـیـامـبـر(ص ) نـیز روایتى نقل شده كه رواج بت پرستى توسط عمرو بن لُحَّى راتایید مى كـنـد.(62) با این وجود، برخى معتقدند كه عمرو اولین كسى است كه بت را در كعبه نصب كرد وگرنه رواج بت پرستى توسط وى بدون سابقه قبلى در میان مردم امرى دور از ذهن است .(63)اعتقاد عربها به بتها برغم شیوع آن چندان هم راسخ نبود. تعظیم و قربانى كردن براى بتها از روى عـادت بود نه از روى خلوص نیت . بر این اساس ، عرب بر بت خشم مى گرفت و آن را سـنـگـسـار مى كرد و به باد فحش مى گرفت و در هنگام سختى ، بتى را كه از آرد و خرما بود مى شكست و مى خورد.(64)انواع بتها   قبایل عرب در شهرها و جاهاى گوناگون بتهاى مخصوص به خود داشتند و كعبه نقطه اى بود كه تعداد 360 بت را در آن جاى داده بودند.(65)نـام بـرخـى از بـتـهـاى مـعـروف عـرب در قـرآن آمـده اسـت مـثـل : ((لات ، عـزى ، مـنـات ، یـغـوث ، یـعـوق ، ودّ، نـسـر، سـواع ، بعل .))((اَفَرَاَیْتُمُ اللاّتَ وَ الْعُزّى وَ مَنوهَ الثّالِثَهَ الاُْخْرى ))(66)آیا دو بت لات و عزى را دیدید(كه بى اثراست ) ، و منات سومین بت دیگر.قرآن كریم مى فرماید: ((وَ قالوُا لاتَذَرُنَّ الِهَتَكُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَ دًّا وَلا سُواعا وَ لا یَغوُثَ وَ یَعوُقَ وَ نَسْرا))(67)و گفتند خدایان خود را رهانكنید و بخصوص دست از پرستش (این پنج بت ) ودّ ، سواع ، یغوث ، یعوق ، و نسر بردارید. همچنین در سوره صافات آمده است :(( اءَتَدْعوُنَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ اَحْسَنَ الْخالِقیِنَ ))(68)آیا ( بت ) بعل را مى خوانید و بهترین آفریننده را وا مى گذارید؟!سـه بـت ((لات ))، ((منات )) و ((عزى )) را ((بنات الله )) یعنى دختران خدا مى نامیدند و بر این بـاور بـودنـد كه نزد خدا از آنها شفاعت مى كنند و گاهى اسامى خود را با نام بندگى آنها مى نامیدند مثل عبدالعزى ، عبد ودّ و ; .(69) قـرآن كـریـم نـظـر عـرب در مـورد پـرسـتـش بتان چنین بیان مى كند كه آنان بتها را شفیع نزد خداوند و وسیله نزدیك شدن به او مى دانستند.قرآن كریم در این باره فرموده است :(( اَلا لِلّهِ الدّیـنُ الْخـالِصُ وَالَّذیـنَ اتَّخـَذُوا مـِنْ دُونـِهِ اَوْلِیـاءَ ما نَعْبُدُهُمْ اِلاّ لِیُقُرِّبوُنا اِلَى اللّهِ زُلْفى ))(70)آگاه باشید كه دین خالص براى خداست و آنان كه غیر خدا را ولى خود گرفتند (گفتند) ما آنها را نمى پرستیم مگر اینكه ما را به درگاه خدا نزدیك گردانند. ادامه خواندن تحقيق در مورد جاهليّت در آيينه تاريخ و قرآن

نوشته تحقيق در مورد جاهليّت در آيينه تاريخ و قرآن اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>