Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله واقعه غدير ، اوج بلاغت ولايت

$
0
0
 nx دارای 56 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : واقعه غدیر ، اوج بلاغت ولایت كتاب«الأمام على ّفى الكتاب والسنّه» مجموعه اى است مشتمل بر سیره و زندگانى على(ع)، از ولادت تا شهادت، بر اساس نصوص روایى و تاریخى فریقین. این مجموعه، مدخلهایى دارد كه غالباً گزارشهایى تحلیلى از نصوص موجود در كتاب است.آنچه در این مقاله آمده است، بخشى از مدخل تحلیلى فصل«امامت» كتاب است. از این رو متن روایتهاى مختلف نیامده و به گزارش محتوایى آنها بسنده شده است.علوم حدیثاسلام، خاتم ادیان، و رسول اللّه(ص) خاتم پیامبران و قرآن، فرجام بخش كتابهاى آسمانى است. بدین سان اسلام زمان شمول است و جهانشمول و پیامبر(ص) ابلاغ كننده دینى است كه رنگ ابدیت دارد و زمان، طومار حیات او را درهم نمى پیچد. این از یكسو. از سوى دیگر ناموس خلقت چنین است كه رسول اللّه(ص) چونان دیگر انسانها حیات ظاهرى محدودى دارد و بنا بر سخن صریح قرآن او نیز طعم مرگ را خواهد چشید،چنانچه دیگران: «انك میّت و انّهم میّتون» (زمر،30). پیامبر(ص) رسالت ابلاغ آموزه هاى دین را بر عهده دارد، بدان گونه كه رهبرى و زعامت جامعه را نیز. به دیگر سخن رسول اللّه(ص) مرجع فكرى مردم و نیز زعیم و پیشواى سیاسى آنهاست. بر این اساس، پرسش جدّى و مهمى ـ كه هرگز نمى توان از كنار آن بسادگى گذشت و در درازناى تاریخ دل مشغولى مهم متفكّران اسلامى نیز بوده است ـ این است كه این زعیم بزرگ الهى و مرجع باشكوه خدایى كه آیینش را زمان شمول اعلام كرده است، براى آینده آیین و مكتبش چه كرده است؟ آیا آینده اى مشخص را رقم زده است و یا به هیچ روى براى آینده طرحى نیفكنده و كار را یكسره به مردم وانهاده است و یا …؟ عالمان، محدثان، متكلمان و متفكران اسلامى در این باره بسیار حكم زده اند و تئوریهاى گونه گونى پرداخته اند1، و بواقع كوشیده اند آنچه را در تاریخ اسلام واقع شده است به گونه اى، استوار بدارند و براى آن، مبنا و یا مبانى یى بسازند، امّا حقیقت چیست؟ در نگریستن دقیق به موضوع نشان خواهد داد كه چگونگى موضع رسول اللّه(ص) از سه حال خارج نیست: 1ـ بر این باور باشیم كه پیامبر(ص) یكسر مسئله را مسكوت گذاشته است بدون اینكه درباره آن با امت سخنى بگوید؛2ـ آن را به امت وانهاده و بر تدبیر آنها اعتماد كرده و صحابه مأمور رقم زدن آینده شده اند؛ 3ـ با نص صریح آینده را رقم زده است و كسى را كه باید بار مسئولیت هدایت امت و اداره جامعه اسلامى پس از وى را به دوش بگیرد معرفى كرده است. اكنون به این فرضها بنگریم و چگونگى آنها را وارسى كنیم.   1) سكوت در قبال آیندهچرا پیامبر(ص) باید طرحى براى آینده نیفكنده باشد؟این بى اعتنایى و سكوت را مى شود بر دو پیش فرض بنا نهاد. اكنون بنگریم آیا چنین پیش فرضهایى معقول است:1ـ احساس امنیت و نفى هرگونه خطر بدین معنا كه پیامبر مى دانسته است كه هیچ گونه خطرى امت را تهدید نمى كند و آینده مردم را هیچ جریان شكننده اى متزلزل نخواهد ساخت و امتى كه بزودى «رسالت اسلامى» را به ارث خواهد برد براى پى ریزى طرحى در اداره جامعه موفق خواهد بود. آیا این تصوّر درست است؟! واقع صادق جامعه آنروز مى تواند بخوبى روشنگر آن باشد كه چنین تصوّرى نااستوار است و خطرهاى جدّى و بنیاد براندازى جامعه آن روز اسلامى را تهدید مى كرده است. الف ـ خلأ رهبرىپیامبر(ص) جامعه اى بنیاد نهاده بود كه از شكل گیرى ابعاد فرهنگى، اجتماعى و سیاسى آن زمانى طولانى نمى گذشت و زمام امور، ثقافت، سیاست و قضاوت را یكسر به عهده داشت؛ این از یكسو. از سوى دیگر، درگیرى هاى بسیار و نبردهاى پى در پى، امكان تعمیق اندیشه و گسترش معیار گرایى و تعمیم ثقافت و فرهنگ را از رسول اللّه(ص) گرفته بود و براستى بسیارى از كسانى كه عنوان صحابه را داشتند نه تصوّر درست و عمیقى از دین داشتند و نه از پیامبر و نه از ابعاد رسالت. این گونه كسان با فقدان رهبرى دچاربحران مى شدند، و در بحرانِ دلهره آفرین، توان تصمیم را از دست مى دادند و یكسر در كمند سیاست بازان و سیاست زدگان قرار مى گرفتند. آیا با توجه به این واقع صادق ـ كه نمونه هاى عینى تاریخى آن بسیار است ـ مى شود تصوّر كرد، پیامبر(ص) چنین جامعه اى را رها كرده و سرنوشت آینده شان را بدانها سپرده و خود را از آینده فارغ داشته است؟! ب ـ رشد نایافتگى جامعهبر بخش پایانى سخن پیشین تأكید كنیم كه وارثان انقلاب از آنچنان جایگاه فكرى و سیاسى والایى برخوردار نبودند كه بتوانند با آرامش و آینده نگرى، آینده را رقم بزنند، رسوبات جاهلى، و تعصبات قبیلگى در میان آنان هنوز نفوذى جدّى داشت، باز هم تأكید كنیم كه آنان از جایگاه والاى نبوت و رسول اللّه(ص) درك استوارى نداشتند و از این روى، گاه او را فردى تلقى مى كردند كه «از سر غضب و خشنودى» سخن مى گوید، و دیگرى گاه او را به عدالت توصیه مى كرد. و گاه تصمیم گیریهاى وى چنان بدانها گران مى آمد كه در اصل رسالت شك مى كردند.2 با این همه آیا معقول است كه زمام امور را در چنین جامعه اى بدانها مى سپرد و با اطمینان خاطر به سوى حق مى شتافت؟ج ـ منافقان، جریانى شكننده از درون كسان بسیارى در هنگامه حاكمیت و رسالت رسول اللّه(ص) با تمام توان و قدرتى كه آن بزرگوار یافته بود، با وى رویاروى مى شدند، آنان گو اینكه پوششى از ایمان بر خود نهاده بودند امّا در بنیاد یكسر با گسترش آیین حق در تضاد بودند. این مواجهه را با توجه به واقع تاریخ مى توان بس گسترده تر از گستره عملكرد منافقان دانست ـ كه بدان اشاره خواهیم كرد ـ و نمى توان رسول اللّه(ص) را از این همه بى خبر انگاشت.3 و چنین پنداشت كه آن بزرگوار بدون توجه به اینها و جز اینها امت را رها كرده و رفته است.د ـ یهود و قدرتهاى دیگر، خطرى دلهره آفرین از بروناسلام، انقلابى بود ویرانگر و بنیادنگر. حركتى بود كه بسى نقشه هاى شیطانى را در هم ریخت و بر ویرانه هاى آن بنیادى نو بنا نهاد. رسول اللّه(ص) آیینى را عرضه كرده بود كه داعیه رهبرى جهان را داشت، دشمن، این همه را دریافت و با تمام توش و توان در برابر آن ایستاد و تا آخرین رمق جنگید و چون نبرد رویاروى را بى ثمر دید،به توطئه هاى گوناگون دست یازید. این همه براى كسانى كه اندك آگاهیهایى از تاریخ اسلام داشته باشند، روشن است. اكنون با آن رویاروییها و درگیریها با یهود و قبایل مشرك و…، آیا مى توان تصوّر كرد كه آنان آرام گرفته بودند و دیگر كارى با اسلام نداشتند، و براى سیاستمدارى هوشمند و آگاه معقول است كه این همه را نادیده انگارد و بدون هیچ طرح و برنامه براى حركت نوپایش بگذارد و برود؟4 آیا مى شود رسول اللّه(ص) را پیشوایى تصوّر كرد كه پس از آن همه درگیرى اكنون بر این باور است كه امتش آنچنان صلابت یافته اند كه دیگر از آنها هراسى نیست و یا چنان سر براه شده اند كه دیگر خطرى ندارند؟و دشمن چنان تسلیم و یا مقهور و یا باورمند به این حركت شده است كه دیگر توطئه اى نمى كند و ضربه نمى زند و… 2ـ بى تفاوتى نسبت به آیندهبر این باور باشیم كه رسول اللّه(ص) خطر را احساس مى كرد و موقعیت آینده را بخوبى در مى یافت، امّا مسئولیت و رسالتش را با فرجام زندگى اش خاتمه یافته تلقى مى كرد، و چون خود در میان مردم نبود و خطرى شخص او را تهدید نمى كرد، و آنچه احتمالاً به وقوع مى پیوست با منافع شخص وى ـ العیاذ بالله ـ در تضاد نبود و… مردم را به خود وانهاد و هیچ گونه طرحى براى آینده نیفكند و… آیا چنین تصوّرى را مى شود براى سیاستمدارى واقع نگر، انسانى هوشمند و تلاشگر در ذهن پروراند؟ آیا بر رسول الله(ص) آن پیام آور سختكوش آرام ناپذیرى كه خدایش به آرامش دعوت مى كند كه: ما انزلنا علیك القرآن لتشقى(طه،2).و در سختكوشى و تلاش بى امانش براى هدایت مردمان مى فرماید:عزیز علیه ما عنتّم حریص علیكم بالمؤمنین رئوف رحیم(توبه، 128). آیا بر آن بزرگوارى كه آینده امت را در آخرین لحظه هاى زندگى نیز فراموش نمى كرد و با تنى تب آلود به «تجهیز سپاه اسامه» فرمان مى داد، و … مى شود چنین گمانى برد؟! آیا قصّه آكنده از غصّه خواستن «دوات و قلم» در آخرین لحظات زندگى براى رقم زدن چیزى كه امت را هماره از گمراهى نجات دهد، بسنده نیست،تا این پندار را یكسر تباه بدانیم و مسكوت نهادن آینده امت را جسارتى بر رسول الله(ص) بدانیم و ساحت پاك آن بزرگوار را پیراسته از این همه… .2) آینده امت به تدبیر آنها وانهاده شده بود بر این باور باشیم كه پیامبر(ص) به طور صریح،پیشواى آینده امت را تعیین نكرده است، چون این امر به عهده امت نهاده شده بود، تا آگاهان از مهاجر و انصار براساس شورا و رایزنى آینده امت را رقم بزنند. آیا مى شود چنین باورى را پذیرفت و آن را با حقیقت منطبق دانست؟ نكاتى را كه درباره این فرض، تأمل برانگیز است مى توان بدین سان برشمرد:الف: اگر چنین مى بود باید رسول الله(ص) امت را با نظام شورایى و چندى و چونى آن آشنا مى ساخت و حدود، وظایف و قوانین شورا را مشخص مى كرد. چون تا بدان روز نه جامعه چنان شیوه اى را در ساختار حكومت تجربه كرده بود و نه از چگونگى آن آگاهى داشت. آیا معقول است كه بگوییم پیامبر(ص) مردمان را در رهبرى آینده امت به شیوه نامعلوم حوالت داده است؟! آنچه این پندار را یكسره تباه مى سازد این است كه سیاست بازان هرگز بر چنین پیش بینى از سوى رسول الله(ص) استناد نكردند، و مسندنشینان خلافت نیز چنین نكردند؛ چون ابوبكر یكسر به «نصب» روى آورد و عمر تصریح كرد كه چون كسى را نمى یابد به شورا تن مى دهد؛ او به هنگام مرگ گفت: لو ادركنى احد رجلین لجعلت هذا الأمر الیه ولو ثقت به سالم مولى أبى حذیفه و أبى عبیده الجرّاح و لو كان سالم حیّاً ما جعلتها شورى.5 بدین سان روشن است كه این تئورى هیچگونه پیوندى با پیامبر(ص) ندارد، و ساخته اى است در گذرگاه زمان براى توجیه واقعیت6 واقع شده در تاریخ اسلام.ب: نكته مهم دیگر این است كه اگر رسول الله(ص) چنین آهنگى را داشته است، و در اندیشه آن بوده است كه سیاسى را به صحابه وانهد، باید در جهت آماده سازى آنها بسى مى كوشید. پیامبرى كه از درهم شكسته شدن نظامهاى قیصرى و كسرایى سخن مى گوید، و آیینش را زمان شمول وجهانشمول اعلام مى كند، آیا اصحابش از چنان جایگاهى در دانش و ثقافت برخوردار بوده اند كه این بار سنگین را به دوش گیرند؟ واقعیت چیست؟ چنین چیزى را درباره صحابیان مى توان باور داشت؟ این سئوال بسى جدّى است و براى بسیارى مطرح، و از كنار آن بسادگى گذشتن ظاهراً نوعى خامى و سهل انگارى در مبانى عقیدتى است. آقاى «مروان خلیفات» از جمله كسانى است كه این سئوال به طور جدّى بر او مطرح شده است و او را به تأمل واداشته است.7 او براى پاسخ، به متون حدیثى و تاریخى بازگشته، و سیر وسلوك او در منابع نتیجه اى داده است كه بسیار خواندنى است. وى با استفاده از این مطالعه، فصل سوّم از باب دوّم كتابش را رقم زده است كه گزیده آن چنین است: صحابه بسیار اندك سئوال مى كردند و آنچه را مى شنیدند كم روایت مى كردند، سرّ دیگر آنكه به منع تدوین و نشر حدیث همت گماشتند، افزون بر این آنان حقایق بسیار اندكى از رسول الله(ص) دریافتند، آنان تصریح كرده اند كه دلمشغولیهاى بسیار و گشت و گذارهاى فراوان در بازار، آنان را از فراگیرى سنت و حقایق باز مى داشته است8 دیگر آنكه آنان در نقلها بسیار اشتباه مى كردند، گاه فقط بخشى از حدیث را نقل مى كردند و دیگر گاه سخن دیگران را به رسول الله(ص) نسبت مى دادند. كسانى مرعوب نقلهاى كتابهاى پیشین بودند و آنها را در بیان آثار اسلامى مى پراكندند، وگاهى آنچه را فراگرفته بودند فراموش مى كردند، ك ه بدین نكته تصریح كرده اند. گاه به خطا پاسخ مى گفتند و با تنبّه دیگران حق را باز مى یافتند. كسانى از صحابه بر اساس آیاتى از قرآن به نفاق گرویده اند و یا سر از ارتداد درآورده اند و براساس نصوص صریح منقول در صحیحین رسول اللّه(ص) برخى را هیمه آتش دانسته است و… آیا با این همه مى شود پنداشت كه رسول اللّه(ص) مرجعیت فكرى و زعامت سیاسى و تفسیر آیین و كتاب را بدانها وانهاده است؟9 بدین سان نباید تردید كرد كه وانهادن امور امت به آنها و یا به نخبگانِ! آنها و مرجعیت دادن به صحابه چیزى است كه در گذرگاه تاریخ براى توجیه واقعیتهاى تلخ رقم خورده پس از رسول الله(ص) ساخته شده و ریشه در هیچ نصّى شرعى ندارد. 3) تعیین آینده و نصّ بر خلافت و ولایتبدین سان بر این باور هستیم كه رسول الله(ص) با حساسیت تمام، آینده امت را رقم زده است و پیشواى پس از خود را تعیین كرده است، و ماجراى غدیر و نصوص مربوط به آن خطبه عظیم، تصریح و تأكیدى است بر آنچه رسول الله(ص) بارهاى بار آن را اعلام كرده بوده است: ولایت على(ع) و امامت پیراسته جانى نستوه كه پیامبر از آغازین روزهاى زندگى اش او را همبر خود داشته است و هرگز شرك، جان پاكش را نیالوده است، كلام مولى(ع) در این باره بسى شنیدنى است: وقد علمتم موضعى من رسول اللّه ـ صلى اللّه علیه و آله ـ بالقرابه القریبه و المنزله الخصیصه. وضعنى فى حجره وأنا ولد یضُمُّنى إلى صدره و یكنُفُنى فى فراشه و یُمِسُّنى جسده و یُشِمُّنى عرفه. و كان یمضع الشئ ثمّ یلقمُنیه. و ماوجد لى كذبهً فى قول ولاخطلهً فى فعل. ولقد قرن اللّه به ـ صلى اللّه علیه و آله ـ من لدن ان كان فطیماً اعظم ملك من ملائكته یسلك به طریق المكارم و محاسن اخلاق العالم، لیله و نهاره. ولقد كنت اتّبعه اتّباع الفصیل اثر أمّه، یرفعه لى فى كلّ یوم من اخلاقه علماً و یأمرنى بالاقتداء به. ولقد كان یجاور فى كلّ سنه بحِراء فأراه ولایراه غیرى. ولم یجمع بیت واحد یومئذ فى الاسلام غیر رسول اللّه ـ صلّى اللّه علیه و آله ـ و خدیجه وانا ثالثهما. أرى نور الوحى و الرساله و أشُمُّ ریح النبوّه ولقد سمعت رَنَّه الشیطان حین نزل الوحى علیه ـ صلى اللّه علیه و آله ـ فقلت: یا رسول اللّه، ماهذه الرنّه؟ فقال: هذا الشیطان قد أَیس من عبادته. انّك تسمع ما اسمع و ترى ما أرى، الاّ انّك لست بنبىّ ولكنّك وزیر و انّك لعلى خیر؛10شما مى دانید مرا نزدِ رسول خدا چه رتبت است، و خویشاوندیم با او در چه نسبت است. آنگاه كه كودك بودم مرا در كنار خود نهاد و برسینه خویشم جا داد، و مرا در بستر خود مى خوابانید چنانكه تنم را به تن خویس مى سود و بوى خوشِ خود را به من مى بویانید. وگاه بود كه چیزى را مى جَوید، سپس آن را به من مى خورانید. از من دروغى در گفتار ندید، و خطایى در كردار نشنید. هنگامى كه از شیر گرفته شد خدا بزرگترین فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشین او فرمود تا راههاى بزرگوارى را پیمود، و خویهاى نیكوى جهان را فراهم نمود. ادامه خواندن مقاله واقعه غدير ، اوج بلاغت ولايت

نوشته مقاله واقعه غدير ، اوج بلاغت ولايت اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles