Quantcast
Channel: دانلود فایل رایگان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

مقاله نور و فيزيولوژي حركت

$
0
0
 nx دارای 33 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است فایل ورد nx  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد. این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است توجه : در صورت  مشاهده  بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد بخشی از متن nx : نور و فیزیولوژی حركت سیستم حركتی :سیستم حركتی و تشكیلات مربوط به آن اساس برقراری تعادل لحظه ای ، ایجاد حركات موزون و كلاً كنترل وضعیت بدن در موجود زنده می باشد . به طور ویژه در مهره داران ، ایجاد حركات ریتمیك و موزون نظیر تنفس (Respiration) و حركت (Locomotion) ، چگونگی ارتباطات گروه های نورونی خاص را در یك هماهنگی پیچیده بین سلولی ، در مكان های آناتومیكی خاص مثل قشر مغز ، B.G میخچه ، مغز میانی و نخاع مطرح می سازد . تشكیلات نامبرده فوق بطور پیوسته در تنظیم و تعادل وضعیت بدن و حركت موجود زنده فعالیت می نمایند . از ساده ترین اعمال حركتی ، رفلكس ها را می توان نام برد ، مثلاً در یك رفلكس مونوسیناپسی مثل رفلكس زانو ، یك قوس عصبی بین نخاع و فیبرهای عضلانی مربوطه برقرار می شود و حال آنكه در رفلكس پلی سیناپسی مثلاً در رفلكس عقب كشیدن (W ithdrawal R.) كه توسط محرك دردناك رخ می دهد ، نیاز به قوس رفلكسی پیچیده تری است . نورون های حركتی (موتور نورونها) در نخاع دارای یك سازمان بندی نقشه ای یا توپوگرافی هستند . مثلاً موتور نورونهای میانی ، از عضلات محوری تنه و اندام های انتهایی پروگزیمال تصویر دارند و یا آنهایی كه به طور جانبی در نخاع قرار گرفته اند تصویری از اندام های انتهایی ریستال (اعضاء دور از تنه ) دارند . مسیر های موتور نورونها به طر پایین معمولاً از قشر مغز و تنه مغزی منشأ دارد و مسیر های پایین رو توسط دو بخش مخچه و عقده های قاعده ای تعدیل می شوند . B.G، از تعدادی هسته تشكیل شده كه در زیر و عمق قشر مغز قرار دارد و توسط هسته های خود با قشر مغز و تالاموس تماس برقرار می نماید . به طور كلی می توان گفت : سیستم حركتی دارای دو فرآیند عملی است .1) آفرینش و تظاهرات حركتی 2) كنترل حركات ایجاد شده كه در این روند به نظر می رسد ، قشر مغز و هسته مغز با حركت گروههای عضلانی مجزا در اندام های انتهایی بدن (دست ها و پاها) و بخش تنه مغزی به ویژه هسته های مشبكی و دهلیزی با میزان كردم خودكار یا اتوماتیك وضعیت بدن ، در حفلظ تعادل كمك می نمایند . نقش میخچه ، ایجاد و توازن در الگوهای فعال عضلانی است كه در ارتباط با حركات و وضعیت تعادلی بدن موجودات صورت می گیرد . كنترل حركتی محیطی اعمال حركتی نخاع و رفلكس های نخاعی اطلاعات حسی در تمام سطوح سیستم عصبی جامعیت یافته و موجب جواب های حركتی مناسب در موجود می شود . این امر با رفلكس های نسبتاً ساده نخاع تا پاسخ های پیچیده تر در تنه مغزی و بالاخره كنترل پاسخ ها كه در مغز صورت می گیرد همراه است . نخاع بخش آناتومیكی از سیستم اعصاب مركزی است كه نباید فقط به عنوان یك معبر به آن نگاه كرد ، اگرچه هدایت سیگنال های حسی ، حركتی در این بخش انجام می شود ولی باید توجه داشت كه بدون مدارهای نورونی پیچیده و خاص در نخاع مغز قادر به كنترل حركات پیچیده نخواهد بود برای مثال هیچگونه مدار نورونی در مغز وجود ندارد كه حركت خاص جلو به عقب را در موقع راه رفتن موجب شود ، بلكه مدارهای نورونی آن در نخاع است و كار مغز دادن فرامین متوالی برای كنترل فعالیت های نخاعی است . سازمان بندی نخاع شوكی ماده خاكستری نخاع ناحیه جامعیت دهنده برای رفلكس های نخاعی و سایر اعمال حركتی است . یكپارچگی موتور نورون های نخاعی انواع نورون ها :شرینگتن موتور نورون ها را در نخاع ، مسیر عمده انتهایی نامید ، چون تمام حركات در آنها همگرا می شوند . یك موتور نورون و مجموع فیبرهای عضلانی كه توسط شاخه های آكسونی آن عصبی می شود را یك واحد حركتی می نامند و تعداد فیبرهای عضلانی كه توسط یك موتور نورون عصبی می شود را Innervation Ration می گویند . برای مثال در عضله تیبیالیس قدامی فیبرهای عضلانی با تعداد 000/270 توسط 450 موتور نورون عصبی می شود . پس نسبت اینرواسیون 600 است . كنترل این نسبت نیز توسط ماشین عصبی رخ می دهد . پس یك خصوصیت مهم واحدهای حركتی این است كه فرم معینی ندارند . انواع فیبرهای عضلانی فیبرهای عضلانی بر اساس فعالیت متابولیكی و از نظر مورفولوژیكی به انواع : IIb , IIa , I تقسیم می شوند . از نظر متابولیكی : فیبر I كاملاً وابسته به متابولیسم هوغازی با منابع ATP است . فیبر II می تواند به طور غیر هوازی نیز اعمال متابولیكی خود را انجام دهد . در فیبرهای خیلی سریع II ، فعالیت آنزیم های گلیكولتیكی خیلی بالا و فعالیت آنزیم های اكسید اتیوی آنها پایین است . انواع نورون های حركتی در شاخ قدامی نخاع در شاخ قدامی ماده خاكستری نخاع چندین هزار نورون وجود دارد كه بعضی درشت تر از بقیه نورون ها هستند و به دو گروه یعنی نورون های حركتی یا موتور نورون های آلفا و گاما تقسیم می شوند .الف : نورون های حركتی آلفاب: نورون های حركتی گاما نورون های حركتی آلفا نورون هایی هستند با فیبرهای عصبی قطور آلفا با قطه 14 میكرومتر كه فیبرهای منظور خارج دوك عضلانی عضلات اسكلتی را عصب می دهند . نورون های حركتی گاما علاوه بر نورون های حركتی آلفا كه موجب انقباض فیبرهای عضلانی می شوند ، در ماده خاكستری شاخ قدامی نخاع ، نورون های حركتی كوچك تری نیز به نام گاما وجود دارد كه از طریق فیبرهای عصبی نوع A دلتا با قطر متوسط 5 میكرومتر ، فیبرهای عضلانی داخل دوكی را عصب می دهند . هر سیگنال حسی بعد از ورود به نخاع به سوی دو مقصر جداگانه سیر می كند . اولاً یك شاخه عصب حسی به ماده خاكستری می فرستد كه هدف آن پیدایش رفلكس های موضعی قطعه ای داخل نخاع است . ثانیاً شاخه دیگری سیگنالها را به سطوح بالاتر سیستم عصبی یعنی به تنه مغزی یا قشر مغز می فرستد تا پردازش لازم روی ورودی های حسی برای ایجاد حس محرك و سپس درك آن صورت گیرد .نورون های واسطه ای : نورون های واسطه ای در شاخ خلفی و قدامی و در بین دو شاخ وجود دارند . تعداد آن ها 30 برابر نورون های حركتی موجود در شاخ قدامی است . این نورون ها در یكپارچگی ورودی های نخاعی نقش مهمی دارند . طبیعتاً سیگنال ها بعد از ورود به مجتمع نورون های واسطه ای با سیگنال های سایر راه های نخاعی یا اعصاب نخاعی جمع بندی شده و سرانجام به نورون های حركتی قدامی می رسند تا اعمال عضلانی را كنترل نمایند . این نورون های واسطه ای مهم اند ، زیرا نه تنها به عنوان عناصر جامعیت دهنده عمل می كنند ، بلكه تشكیل شبكه ارتباطی را می دهند كه در اعمال هماهنگی عضلات در حركات ، نقش بسزایی دارد . علاوه بر این سلولها ، سلول های مهاری رنشا و به تعداد زیاد در شاخ قدامی نخاع در ارتباط نزدیك با نورونهای حركتی وجود دارند . تقریباً بلافاصله بعد از آنكه آكسون حركتی از جسم نورون حركتی شاخ قدامی خارج شد ، شاخه ای جانبی از آكسون آن به سلول های رنشاو می رود .كنترل فلوق نخاعی موتور نورونها منشأ مسیرهای حركتی پایین رو بزرگ از موتور نورون هایی است كه جسم سلولی آنها در كورتكس مغز و تنه مغزی قرار گرفته و به موتور نورون های بالاتر معروفند و نقطه پایان آنها در ماده خاكستری شاخ قدامی نخاع یعنی موتور نورون های پایین تر می باشد . گیرنده های حسی عضله انواع گیرنده های حسی عضله شامل دو گروه دوك عضلانی و اندام وتری گلژی است . 1- دوك علانی ساختمان و عمل دوك های عضلانی بسیار پیچیده است ، به ویژه در پستانداران به عنوان یك اندام حسی پیشرفته مطرح است كه البته در اكثر سلول های عضلات اسكلتی یافت می شود ، اما در عضلاتی كه از نظر كنترل حركتی ویژه اند ، مثل عضلات كوچك دست ، بهتر قابل شرح است . ساختمان دوك عضلانی : همانطور كه از نام این ارگان بر می آید ، اندامی است دوكی شكل كه در میان فیبرهای عضلانی جاسازی شده است . ساختمان آنها در گونه های مختلف پستانداران متفاوت است . دوك های عضلانی 100 میكرومتر قطر و بالای 10 میلی متر طول دارند . بخشی از دوك كه عصب گیری می شود درون یك كپسول دوكی شكل بافت همبند قرار گرفته است . دوك ها به طور آزاد بین فیبرهای عضلانی به حالت موازی قرار گرفته اند كه قسمت انتهایی آنها درون بافت همبند است . دوك های عضلانی محتوی فیبرهای عضلانی تغییر شكل یافته به نام فیبرهای عضلانی داخل دونكی می باشند كه از محیط اطراف خود ، یعنی فیبرهای عضلانی خارج دوكی قابل تشخیص اند . فیبرهای اینترافیوزال از اكسترا فیوزال ها نازك تر و از نظر تانسیون عضلانی نیز نسبت به آنها ضعیف ترند . عصب گیری دوك عضلانی دوك عضلانی تركیبی از فیبرهای عصبی را دریافت می دارد . فیبرهای حسی و فیبرهای حركتی .الف ) فیبرهای حسی شامل : 1- فیبرهای حسی گروه Ia با بزرگ ترین قطر و سرعت و 2- فیبرهای حسی گروه II با قطر متوسط می باشد . ب) فیبرهای حركتی شامل : 1- آكسون های آلفا موتور نورون ها كه به اكسترافیوزال ختم می شود و 2- آكسون های گاما موتور نورون ها كه به اینترافیوزال می روند . الف – فیبرهای حسی فیبرهای گروه Ia تشكیل یا یانه اولیه را می دهد كه دارای یك پایانه مارپیچی شكل است كه روی فیبرهای عضلانی اینترافیوزال می پیچد . این نوع فیبرحسیI a به هر دو فیبر زنجیر هسته ای كیسه ای ختم می شود و گروه II پایانه ثانویه را می سازد كه فقط به فیبرهای زنجیر هسته ای ختم می شود . ب- فیبرهای حركتی گاما موتور نورون ها دو نوع اند : گاما موتور نورون های دینامیك و دیگری گاما موتور نورون های استاتیك . گاما موتور نورون ها تعدادشان بیشتر از آلفا هاست ولی قطر آكسونشان كمتر می باشد پس هدایت آهسته تری دارند . عمل دوك عضلانی دوك عضلانی به كشیده شدن عضله و تغییر طول آن پاسخ می دهد . با انقباض فیبرهای عضلانی (كوتاه شدن عضله ) و كشیده شدن (بلند شدن عضله ) فیبرهای اینترافیوزال پیام عصبی را مخابره می نمایند . پس هر دو پایانه اولیه و ثانویه ، مكانوریسپتورهایی هستند كه به تغییر طول اینترافیوزال حساسند و چون فیبرهای اینترافیوزالی موازی با فیبرهای عضله اسكلتی قرار گرفته اند ، بنابراین وقتی عضله كشیده شد آنها نیز كشیده می شوند . كشیدگی سبب دپولاریزاسیون گیرنده حسی شده و به دنبال آن پتانسیل عملی در فیبر آوران ایجاد می گردد و از طرفی فیبرهای زنجیر هسته ای محتوی پروتئین های انقباضی در خط وسط هستند لذا به طور كلی دارای خواص ویسكو الاستیك (ارتجاعی) بیشتری در طول خود می باشند . همانطور كه اشاره شد چون دوك ها به طور موازی با فیبرهای خارج دوكی قرار دارند ، وقتی عضله به طور پسیو كشیده شود دوك ها نیز تحت كشش قرار می گیرند و این امر موجب بروز انقباض رفلكسی فیبرهای خارج دوكی در عضله می گردد . از طرف دیگر وقتی عضله بر اثر تحریك الكتریكی فیبرهای حركتی خارج دوكی منقبض شود ، فیبرهای حسی مربوط به دوك ها به طور مشخص صدور پتانسیل عمل را متوقف می كنند ، زیرا در این حالت عضله كوتاه شده ، و حال آنكه دوك كوتاه نشده است . به این ترتیب ، دوك عضلانی و انقباضات رفلكسی ناشی از آن یك سیستم فیدبكی را می سازند كه به منظور حفظ طول عضله عمل می كند . اگر عضله تحت كشش قرار گیرد ، تخلیه دوك افزایش یافته و منجر به كوتاه شدن رفلكسی عضو می گردد و اگر عضله بدون بروز تغییری در تخلیه فیبرهای محیط بر گاماكوتاه شود ، تخلیه دوك كاهش یافته و عضله شل می شود . تونوس عضله : مقاومت یك عضله در برابر كشش را غالباً تون یا تونوس عضله می گویند . انقباض خفیف كه از بالا روی آلفا و گاما موتور نورون ها حاكم می شود اگر زیاد شود هایپرتون و اگر كم شود هیپوتون خوانده می شود . 2- اندام وتری گلژی نوع دیگری از گیرنده كششی در عضله اسكلتی ، گیرنده های وتری گلژی (G.T.O) می باشد . در واقع این اندام از انتهای فیبرهای عصبی آوران گروه Ib تشكیل شده است كه به صورت یك انتهای حسی در هم بافته یا پیچیده است ، كه به همراه رشته های كلاژنی درون كپسول پیچیده شده است ، طول آن یك میلی متر و سرعت آن مشابه فیبرI a می باشد . این گیرنده ها معمولاً در اتصالات بین فیبرهای عضلانی و غلاف های آپونوروتیكی كه به علات ختم می شوند قرار دارند . از آنجایی كه این گیرنده با فیبرهای كلاژنی خود در وتر عضلات پیچیده شده است نسبت به فیبرهای عضلانی بطور سری قرار می گیرد و می توان آن را با طرز قرار گرفتن دوك های عضلانی كه بطور موازی با فیبرهای عضلانی قرار دارند مقایسه كرد . پس چون نظم و ترتتیب آنها نسبت به فیبر عضلانی بطور سری است در نتیجه با كشیده شدن عضله می توانند تحریك شوند و با انقباض عضلانی می تواند میزان تانسیون عضله را به مركز اطلاع دهد . البته انقباض عضلانی می تواند یك محرك بسیار موثر تری نسبت به كشش عضالنی باشد . رفلكس های نخاعی واحد پایه فعالیت عصبی ، قوس رفلكسی است . این قوس از یك اندام حسی ، یك نورون حسی مركز به (afferent) ، یك سیناپس در ایستگاه مركزی یا یك عقده سمپاتیك و یك نورون حركتی محیط بر (efferent) و بالاخره یك اندام عمل كننده (effector organ) تشكیل شده است . در پستانداران ، محل ارتباط بین نورون های پیكری مركز بر و محیط بر عمدتاً در مغز یا نخاع است . نورون های مركز بر از طریق ریشه های خلفی یا اعصاب جمجمه ای وارد می شوند و جسم سلولی آنها در عقیده های ریشه خلفی یا در عقده های نظیر آن در اعصاب جمجمه ای می باشد . فیبرهای محیط بر از طریق ریشه های قدامی یا اعصاب حركتی جمجمه ای از سیستم عصبی خارج می شوند . این اصل كه در نخاع ، ریشه های خلفی ، حسی و ریشه های قدامی ، حركتی است ، موسوم به اصل بل ماژندی می باشد . تكانه ها یا ایمپالس های عصبی تولید شده در آكسون های نورون های مركز بر (حسی) و محیط بر (حركتی) و همچنین در عضله ، طبق قانون همه یا هیچ عمل می كند . از طرف دیگر 3 ناحیه تماسی یا اتصال در قوس رفلكسی وجود دارند كه در آنها جواب ها قابل تغییر هستند یعنی به جای پتانسیل عمل ، پتانسیل های آهسته ایجاد می شود . ساده ترین قوس رفلكسی ، قوس بین نوورن های مركز بر و محیط بر با یك سیناپس واحد است . این قبیل قوس ها را تك سیناپسی و رفلكس های ایجاد شده در آن ها را رفلكس های تك سیناپسی می نامند . رفلكس هایی كه در آنها یك یا تعداد بیشتری نورون واسطه ای بین نورون های محیط بر و مركز بر وجود دارد را رفلكس های چند سیناپسی می نامند كه تعداد سیناپس ها در این قوس های از دو تا صد سیناپس متغیر است. قوس رفلكسی تك سیناپسی ، رفلكس كششی یا میوتاتیكی هرگاه یك عضله اسكلتی كه عصب آن سالم و دست نخورده باشد كشیده شود ، بدنبال آن عمل انقباض رخ می دهد . این پاسخ موسوم به رفلكس كششی (stretch Reflex) است . محركی كه موجب بروز این رفلكس می شود كشش یا كشیدگی عضلانی است و پاسخ به این محرك همان انقباض عضله در حال كشش می باشد و اندام حسی در این رفلكس دوك عضلانی است . اجزاء رفلكس كششی رفلكس كششی دارای دو جزء است و این دو جزء به نظر می رسد كه خواص دوك های عضلانی را منعكس می كنند . الف) رفلكس كششی فاز یك یا دینامیك این بخش از رفلكس كششی توسط سیگنال دینامیك پر قدرتی ایجاد می شود كه از طریق پایانه های اولیه دوك های عضلانی و بر اثر كشش سریع انتقال می یابد ، به این معنی كه وقتی فیبر عضلانی به طور ناگهانی تحت كشش قرار می گیرد ، یك سیگنال قوی به نخاع فرستاده و این امر موجب انقباض رفلكسی آنی و قوی در همان عضله ای كه سیگنال از آن آغاز شده بود ، می گردد . عمل این رفلكس مقابله با تغییرات ناگهانی طول عضله است . زیرا انقباض عضله با كشش آن مقابله می كند . رفلكس كششی دینامیك در ظرف جزئی از ثانیه بعد از آنكه عضله تا طول جدیدش كشیده شد به پایان می رسد . اما به دنبال آن یك رفلكس كششی استاتیك ضعیف برای مدت زمانی طولانی بعد از آن ادامه می یابد . ب) رفلكس كششی تونیك یا استاتیك این رفلكس به دنبال یك رفللكس كششی دینامیك كه در حال خاموشی و از بین رفلتن است به وجود می آید . این رفلكس توسط سیگنال های مداوم گیرنده های استاتیكی كه هم از پایانه های اولیه و هم ثانویه انتقال می یابند ، به وجود می آید و اهمیت آن چنین در نظر گرفلته شده است كه ، تا زمانی كه عضله در طول بیش از حد طبیعی است برای رسیدن به شرایط استراحت عضله این جزء تونیك است كه انقباض را تداوم می دهد . نقش عملی سیستم دوكی حركتی تقریباً نیم قرن از كشف سیستم دوكی حركتی (Fusimotor) می گذرد ، یعنی فرضیه ساده ای كه پیشنهاد می نماید ، هر دو ، گاماتور نورون های دینامیكی و استاتیكی به همراه آلفا موتور نورون ها ، در طی انجام حركات با هم فعال می شوند (coactivated) . ثبت های بدست آمده از اطلاعات دوك عضلانی در طی انقباضات توئیچی ، پیشنهاد می نماید كه سیستم گاما ممكن است در روند كوتاه شدن عضله كمك نماید . كاربرد كلینیكی رفلكس های كششی یك سری ایمپالس از مراكز بالاتر روی آلفا و گاماموتور نورون های نخاع وارد می شود كه ممكن است مهاری یا تحریكی باشد و جمع جبری آن ها میزان رفلكس كششی را تغییر می دهد . نورون هایی كه از مراكز بالا سبب تحریك آلفا و گاما موتونورون های نخاعی می شوند موتور نورون های بالاتر (upper motorneuron) و آلفا و گاما موتور نورون هایی كه آكسونشان به عضلات می رود موتور نورون های پایین ترند (Lower motorneuron) . ضربه روی وتر كشكك منجر به بروز رفلكس زانو یعنی رفلكس پرشی تاندونی عضله چهار سر رانی می شود . رفلكس میوتاتیكی معكوس فعالیت اندام های وتری گلژی دارای یك اثر رفلكسی است كه به نظر می رسد با رفلكس كششی مخالفت نماید . این رفلكس معروف به رفلكس میوتاتیكی معكوس است . عمل رفلكس كششی معكوس ، تكمیل كننده ، رفلكس كششی است . مثلاً در طی نگهداری وضعیت بدن ، مثل ایستادن با توجه ، اگر عضله ركتوس فموریس شروع به خسته شدن نماید ، نیرو در وتر كشككی كاهش خواهد یافت ، كه این خود سبب كاهش فعالیت اندام وتری گلژی در این وتر می گردد . در واقع این گیرنده ها كه بطور طبیعی آلفا موتور نورون های عضله ركتوس فموریس را مهار می كنند و این كاهش یا افت تخلیه در اندام های وتری گلژی خود سبب افزایش قابلیت تحریك آلفا موتور نوورن ها و در نتیجه افزایش نیرو می گردد . چون اندام های وتری گلژی (G.T.O) بر خلاف دوك های عضلانی با فیبرهای عضلانی به طور سری قرار گرفته اند ، لذا هم بر اثر كشش پسیو و هم بر اثر انقباض اكتیو عضله، تحریك می شوند . رفلكس چاقوی ضامن دار (clasp – knife Reflex)رفلكس چاقوی ضامن دار (كه رفلكس میوتاتیكی معكوس نیز خوانده می شود ) با افزایش تانسیون ناگهانی عضلات تا یك نقطه بحرانی یا آهسته همراه است . در واقع در اثر این رفلكس عضو انتهایی روی خودش قرار می گیرد ( مقل تیغه چاقوی ضامن دار ) ، این رفلكس نیز از فعالیت فیبرهای گروه Ib و گیرنده های داخل وتری (G.T.O) ناشی می شود ، زیرا به نظر می رسد كه این گیرنده ها نسبت به كشش عضله دارای آستانه بالایی هستند . قوس رفلكسی چند سیناپسی ، رفلكس خم كننده یا عقب كشیدن و اهمیت آن (Flexion or withdrawal Reflex) رفلكس عقب كشیدن یك رقفلكس چند سیناپسی است كه در جواب به یك تحریك آسیب رسان و معمولاً دردناك پوست یا بافت های زیر پوستی در عضله ایجاد می شود . انتهای فیبرهای حسی رفلكس های خم كننده توسط انواع مختلفی از گیرنده های حسی تحریك می شود كه كلاً به آوران های رفلكس خم كننده (FRA) Flexion Reflex afferent معروفند . پاسخ حاصله از این رفلكس عبارتست از : انقباض عضله خم كننده و مهار عضلات راست كننده ، به طوری كه قسمت تحریك شده اندام های اتنهایی بدن خم گشته و از محرك آسیب رسان دور می گردد . مسیر های عصبی برای ایجاد رفللكس خم كننده ، مستقیماً به نورون های حركتی شاخ قدامی نمی روند بلكه وارد مجتمع نورون های واسطه ای شده ، بعد به نورون های حركتی می رسند . كوتاهترین مدار ممكن یك قوس سه تا چهار نورونی است . اما قسمت اعظم سیگنال های رفلكسی از تعداد بسیار بیشتری از این تعداد نورون عبور می كنند و شامل انواع مدار های پایه ای زیر هستند : 1) مدارهای واگرا برای گسترش دادن رفلكس به عضلات مورود نیاز برای عقب كشیدن 2) مدارهایی برای مهار عضلات مخالف موسوم به مدارهای مهار متقابل و 3) مدارهایی برای ایجاد یك تخلیه متعاقب تكرار شونه طولانی حتی بعد از خاتمه اثر محرك . – رفلكس های وضعی و حركتی – رفلكس چهار نعل (Galloping Reflex)– نوع دیگری از رفلكس كه گاهی در حیوان نخاعی نیز دیده می شود رفلكس چهار نعل است كه در آن هر دوپای جلویی متفقاً بطرف عقب حركت می كند و در حالی كه هر دو پای عقبی به طرف جلو حركت كرده ، به دنبال آن حدود یك ثانیه بعد حركات مخالف پاهای جلویی و عقبی انجام می شود . این رفلكس وقتی مشاهده می شود كه محركهای كششی یا فشاری كه بطور تقریباً دقیقی با یكدیگر برابرند بتوانند بطور همزمان به اندام های مخالف وارد شوند ، و حال آنكه تحریك نامساوی یك طرف نسبت به طرف دیگر سبب رفلكس گام برداشتن ضربدری یا رفلكس در جازدن می شود . مشخصات عمومی رفلكس ها الف ) تحریك مناسب : تحریكی كه منجر به بروز یك رفلكس می شود به طور كلی بسیار دقیق و موسوم به تحریك مناسب و با كفایت می باشد . ب) مسیر مشترك نهایی : نورون های حركتی كه به فیبرهای خارج دوكسی در عضلات اسكلتی عصب می دهند ، نیمه محیط بر قوس رفلكسی را تشكیل داده و كلیه عوامل عصبی كه بر روی انقباض عضلانی اثر می گذارد در نهایت از طریق این نورون ها به عضلات می رود و به همین دلیل ، این نورون های حركتی را مسیر های مشترك نهایی می گویند . ادامه خواندن مقاله نور و فيزيولوژي حركت

نوشته مقاله نور و فيزيولوژي حركت اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 46175

Trending Articles