nx دارای 19 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
سرنوشتسازترین دگرگونی جهان
پژوهشی در باب دگرگونیهای اجتماعی و مسأله انتظار
دگرگونی اجتماعی از مسائلی است كه همواره ذهن دانشمندان را به خود جلب كرده است و هر كدام به فراخور وسع علمی خویش در این باره اظهار نظر كرده و علل و عوامل آن را با توجه به دیدگاه خود شرح و بسط دادهاند.
در این پژوهش با استفاده از سخنان بزرگانی همانند استاد مطهری، (به عنوان عالمی روشن اندیش كه نسبت به جایگاه مسأله واقف بوده است) به بحث وبررسی درباره این موضوع خواهیم پرداخت و نیز نظریههایی را كه در این باره مطرح شده است نقد و ارزیابی میكنیم. در پایان نظر خود را طرح كرده و به تفصیل درباره آن سخن خواهیم گفت.این كه چه علل و عواملی باعث دگرگونیهای اجتماعی است، سؤال اصلی و محوری این نوشتار را تشكیل میدهد و با توجه به بضاعت علمی و منابع موجود به آن پاسخ داده خواهد شد.فرضیهای كه در صدد بررسی آن هستیم این است كه محتوای باطنی انسان (اندیشه، عقیده و ایدئولوژی) بویژه فطرت كمال جویی و تجدد خواهی انسان علت اكثر دگرگونیهای اجتماعی است. این فرضیه با توجه به این اصل بررسی میشود كه فرد و جامعه هر دو اصیلاند. و به تعبیری دیگر این انسان است كه اصالت دارد، به عنوان یك موجود با شعور، آگاه، دینخواه و عقلگرا با فطرتی كه طالب كمال و تعالی است.مفاهیم اصلی و كلیدی انتظار: در لغت یعنی چشم به راه داشتن، چشم داشتن، انتظار داشتن (1) و در اصطلاح، دیده دوختن به راه تحقق امری است كه منتظر را به حالت انتظار واداشته است و هرچه آن امر در نظر او مهمتر باشد، برای تحقق آن كوشش و جدیت بیشتری ـ خواه ناخواه ـخواهد كرد (2).تحول یا دگرگونی: به معنای تغییر و تبدیل چیزی است به چیز دیگر.دگرگونی و تغییر اجتماعی: این واژه كلی و مبهم، معمولا به معنی تغییر در فرایندهای اجتماعی یا ساختار جامعه به ویژه در بحث گذر از جوامع سنتی به جوامع صنعتی و جدید مطرح میشود. دگرگونی اجتماعی ممكن است مثبت یا منفی، پیشر
و یا واپسگرا، قهری یا دستوری، كند یا سریع، جزیی یا كلی، سطحی یا عمیق و موقت یا دائمی باشد. دگرگونی اجتماعی فرایند پیچیدهای است كه عوامل متعددی نظیر اختراع، تراوشات ناشی از فرهنگها یا اشاعه ویژگیهای از جوامع دیگر، افزایش یا كاهش جمعیت، تكنولوژی، شخصیتهای بزرگ، جنبشهای اجتماعی، آموزش و پرورش و بیسازمانی اجتماعی و … در آن دخالت دارند. عادت، ترس از گسسته شدن رشته تداوم، سنت گرایی، صاحبان منافع و مقاومت ایدئولوژیك نیز از عوامل عمده ایستادگی در برابر تغییرات اجتماعی است.(3)علل و عوامل دگرگونی اجتماعیدانشمندان بر این مسأله كه عامل اصلی تحولات و دگرگونی اجتماعی چیست، اتفاق نظر ندارند و هر یك عاملی را مؤثر و دخیل میدانند. گروهی عوامل مادی را منشأ اثر دانسته، عدهای شرایط جغرافیایی و خون و نژاد را عامل تحول میدانند، برخی فرهنگ و عقیده و ایدئولوژی و به طور كلی محتوای باطنی انسان را مهمترین عامل میدانند و گرو
هی از نقش شخصیتها و نوابغ و قهرمانان سخن به میان آورده و آن را یگانه عامل دگرگونی میدانند. در زیر، نظریههای گوناگون در این باره مطرح و مورد نقد و بررسی قرار میگیرد:1ـ خون و نژادطبق این نظریه، عامل اساسی پیش برنده تاریخ، نژادها هستند، زیرا بعضی نژادها و خونها استعداد فرهنگ آفرینی و تمدن گستری دارند و برخی دیگر خیر، بعضی میتوانند علم و صنعت و اخلاق تولید كنند و گروهی صرفا مصرفكنندهاند.ارسطو، برخی نژادها را مستحق برده داشتن و
بعضی دیگر را مستحق برده شدن میدانست. طرفدار این نظریه كنت گوبینو، فیلسوف معروف فرانسوی است. این نظریه به گوبینیزم نیز مشهور است. (4)این كه معتقد شویم تنها یك نژاد است كه تحول و تطور تاریخ به دستش صورت میگیرد، یا این كه همه انسانها در آن دخیلاند، مشكلی را حل نمیكنند، زیرا معلوم نیست چرا زندگی انسان یا نژادی از انسان متحول و متطور است و زندگی حیوان چنین نیست. این كه یك نژاد باشد یا همه نژادها، راز تحرك تاریخ را نمیگشاید. البته شاید نتوانیم تفاوت نژادها را به طور كلی انكار كنیم. چرا كه ممكن است در عین این كه همه استعداد دارند، برخی نژادها دارای استعداد بیشتری باشند.(5)2ـ شرایط اقلیمی و جغرافیاییبر اساس این نظریه، عامل سازنده تمدن و به وجود آورنده فرهنگ و تولید كننده صنعت، محیط و شرایط اقلیمی و جغرافیایی است. در مناطق معتدل، مزاجهای معتدل و مغزهای نیرومند ومتفكر به وجود میآید. علاوه بر این، شرایط اقلیمی و محیط جغرافیایی و منطقهای بر روی نژادها تأثیر میگذارد و استعدادهای خاص ایجاد میكند و درنهایت عامل پیش برنده تاریخ میشوند. (منتسكیو) دانشمند جامعه شناس فرانسوی طرفدار این نظریه است.(6)بنابراین موقعیتهای جغرافیایی خاص در رشد عقلی و فكری و ذوقی و جسمی انسانها مؤثرند. همچنین تاریخ تنها در میان انسانهای برخی اقلیمها و منطقهها تحرك دارد، و در محیطها و منطقههای دیگر، ثابت و یك نواخت و شبیه سرگذشت حیوان است. اما پرسش اصلی به قوت خود باقی است كه مثلا چرا زنبور عسل یا سایر جانداران كه در همان مناطق جغرافیای زیست میكنند فاقد تحركاند. در واقع عامل اصلی اختلاف میان آدمی و
حیوان، كه یكی ثابت میماند و دیگری به طور دائم از مرحلهای به مرحله دیگر انتقال مییابد، چیست؟ نتیجه این كه این عامل نیز آنچنان كه باید، استحكام ندارد.
3ـ نظریه الهیطبق این نظریه آن چه در زمین پدید میآید، امری است آسمانی كه بنا بر حكمتی بر زمین فرود آمده است. تحولات و تطورات تاریخ را میتوان جلوهگاه مشیت حكیمانه و حكمت الهی دانست. پس آن چه تاریخ را جلو میبرد و دگرگون میسازد، اراده خداوند است و تاریخ واجتماع پهنه بازی اراده مقدس الهی است. «بوسوئه» مورخ و اسقف معروف،طرفدار این نظریه است.(8)این نظریه سستترین و بیپایهترین نظریه در باب دگرگونیهای اجتماعی است. زیرا مگر تنها تاریخ است كه جلوهگاه مشیت الهی است؟ نسبت مشیت الهی به همه اسباب و علل جهان مساوی است،هم چنان كه زندگی متحول و متطور آدمی جلوهگاه م
شیت الهی است، زندگی ثابت و یك نواخت زنبور عسل و سایر جانداران هم جلوهگاه مشیت حكیمانه خدا است. پس سخن در این است كه مشیت الهی، زندگی انسان را با چه نظامی آفریده است و چه رازی در آن نهاده است كه به طور دائم در تغییر و تغیر است، در صورتی كه زندگی حیوانات دیگر، فاقد آن راز است.(9)4ـ نوابع و قهرمانانطبق این نظریه، تحولات و دگرگونیهای تاریخ، اعم از علمی،
سیاسی،اقتصادی و فنی و یا اخلاقی،به وسیله نوابغ به وجود میآید. تفاوت آدمی با سایر جانداران در این است كه جانداران از نظر استعدادهای طبیعی در یك درجهاند، بر خلاف انسانها كه از نظر استعداد تفاوتهایی دارند، نوابغ و قهرمانان، افراد استثنایی هر جامعهاند كه از قدرت خارق العادهای از نظر عقل، اراده، ذوق و ابتكار برخورداند و هرگاه در جامعهای پدید آیند، آن جامعه را از نظر علمی و فنی،اخلاقی و اقتصادی و سیاسی و نظامی به جلو میبرد و به سعادت و تكامل نزدیك میكنند. از این رو اكثریت افراد بشر فاقد ابتكار، دنباله رو و مصرف كنندهاند. «كارلایل» فیلسوف معروف انگلیسی چنین نظری دارد. (10)این نظریه، اعم از این كه درست باشد یا نادرست، به طور مستقیم به فلسفه تاریخ، یعنی به عامل محرك تاریخ مربوط میشود.البته این كه فقط نوابغ و قهرمانان قدرت خلاقیت و ابتكار داشته باشند امر بعیدی است، زیرا در تمام افراد بشر،كم و بیش استعداد اختراع و ابداع و نوآوری وجود دارد. بن
ابراین همه افراد یا حداقل اكثر آنها میتوانند در خلق و تولید و اختراع سهیم باشند. البته سهمشان نسبت به نوابغ ناچیز است. (11)5ـ اقتصاد و عامل مادیبراساس این نظریه، اقتصاد تنها عامل محرك تاریخ است. تمام شع است كه جامعه را از بیخ و بن زیر و رو میكند. و جلو میبرد نوابع،كه در نظریه قبل سخنشان به میان آمد،جز مظاهر نیازهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه نیستند و آن نیازها به نوبه خود معلول دگرگونی ابزار تولید است.نظریه «ماتریالیسم تاریخی» بر اساس چنین اندیشهای به وجود آمده است. ماتریالیسم تاریخی، یعنی برداشتی اقتصادی از «تاریخ» و برداشتی اقتصادی و تاریخی از «انسان» بدون برداشتی انسانی از اقتصادی یا تاریخ.جان كلام این كه تاریخ، طبیعت مادی دارد نه معنوی و انسانی. و تمامی دگرگونیهای اجتماعی و تاریخی، زاییده عامل اقتصادی و مادی است. این نظریه، ریشه انقلابها را دو قطبیشدن جامعهها از نظر معیشت میداند و مدعی است كه تمام خصلتهای مادی و معنوی انسان از جامعه گرفته میشود و در سرشت انسان آن چه را الهیون فطرت مینامند وجود ندارد. انسان و وجدانش را، جامعه به كمك عوامل بیرونی میسازد. بر این اساس انسان همانند نواری است خالی كه نسبت به آن جه در آن ضبط میشود حالت بیتفاوتی و بیطرفی دارد و هیچ عكسالعملی نسبت به آن نشان نمیدهد.(12)نظریه ماتریالیسم تاریخی دارای اصول و مبانیای است كه نقد و بررسی آنها از حوصله این پژوهش خارج است و خود مقالهای مستقل میطلبد.(13)درمقابل این نظریه، نظریهای دیگر است كه عامل اقتصادی را تنها و یگانه عامل دگرگونی اجتماعی نمیداند و به اصالت روح اعتقاد دارد. البته اسلام منكر تأثیر عالم اقتصادی در تحولات اجتماعی نیست، ولی هیچ گاه عامل ماده را بر روح مقدم نمیدارد و معتقد است كه وجود اصیل انسان را نمیتوان با ماده و شؤون آن توجیه و تفسیر كرد.(14)6ـ فطرتآدمی دارای خصایص و ویژگیهایی است كه به موجب آنها زندگی اجتماعیاش در حال تكامل و پیشرفت است. ویژگی نخست: حفظ و جمع تجارب و آموختههای دیگران و استفاده از آنها است. ویژگی دوم: یادگیری از راه بیان و قلم است. ویژگی سوم: مجهز بودن به نیروی عقل و ابتكار است. ویژگی چهارم: میل ذاتی و علاقه فطری به نوآوری است، یعنی حب ذاتی آدمی به نوآوری و خلاقیت، محدود به هنگام ضرورت نیست، بلكه این میل در او به طور ذاتی به ودیعه نهاده شده است و جزء جدایی ناپذیر سرشت وی محسوب میشود. این چهار ویژگی، نیرویی را در انسان به وجود میآورد كه هم
واره آدمی را به جلو میراند. اما در حیوانات دیگر، نه استعداد نگه داری تجربه و نقل و انتقال آن وجود دارد و نه استعداد خلق و ابتكار كه خاصیت قوه عاقله است و نه میل شدید به نوآوری وجود دارد. این است كه حیوان در جا میزند و زندگی ثابت و یك نواختی دارد، اما انسان به پیش میرود و زندگیاش به طور دائم در حركت و تغییر و تغیر است و دگرگون میشود.(15)وجود چنین ویژگیها و خصوصیتهایی است كه سبب تكامل و تعلالی بشر میشود، لذا شهید مطهری این نظریه را بسیار عالی میداند و درباره آن سخنان ارزشمندی دارد.فطرت كمال جوی و افزون طلب آدمی این گونه است كه هر مقدار واجد چیزی باشد، باز میخواهد مرحله بالاتری را طی كند و افقهای جدیدی را به رویش بگشاید و به وضع موجود قانع نگردد.(16)، نظریه فطرت، كه از آن به عنوان «محتوای باطنی انسان» نیز میتوان یاد كرد، نظریه شهید مطهری است. (17)
دگرگونی و مسأله انتظار گفته شد كه این «محتوای باطنی» و به عبارتی فطرت پاك و بی آلایش و نوگرای آدمی است كه سهم مهمی در دگرگونیهای اجتماعی داشته و باعث و بانی اكثر تحولات اجتماعی و تاریخی است. البته عوامل دیگر نیز دخالت دارند، اما نه به اندازه عق
اعی و تاریخی دانست. این مسأله نشأت گرفته از دین و اعتقادات مذهبی انسان است، لذا این موضوع از دیر زمان مطرح بوده و همه ادیان به ظهور منجی و مصلحی در آخر الزمان بشارت داده و درباره آن سخن گفتهاند. انتظار در اسلام به ویژه در مذهب تشیع از جایگاه والا و عظیمی برخوردار است. شیعه بنا به روایات رسیده از پیامبر اسلام و ائمه (علیهم السلام) بر این عقیده است كه در مقطعی از تاریخ زندگی بشر منجی نهایی و قائد جهانی ظهور خواهد كرد و حكومت واحد جهانی را بر اساس احكام الهی در زمین برپا خواهد ساخت. البته آیات قرآن بر این نكته تصریح دارند كه آینده از آن پارسایان و شایستگان است و آنان هستند كه وارثان زمیناند. از جمله آیه 105 سوره انبیا است: «و لقد كتبنا فی الزبور من بعد الذكر، ان الارض یرثها عبادی الصالحون»، در زبور داود، از پس ذكر «تورات» نوشتهایم كه سرانجام زمین را بندگان شایسته ما میراث برند و صاحب شوند.امام باقر(ع) میفرماید: این بندگان شایسته كه وارثان زمین میشوند، اصحاب مهدی هستند، در آخر الزمان. (18)اصل انتظار، كه شیعه هم (آن هم با خصوصیات و ویژگیهای خاص)به آن معتقد است، از بالاترین عبادتها شمرده شده است. اما این كه حقیقت انتظار چیست؟ و كدام انتظار مورد اشاره ائمه (علیهم السلام) قابل توجه است؟انتظار، عامل سازندگی و تحرك و تعهد است و جامعه را به طرف
كمال نهایی پیش میبرد و راه را برای ظهور مصلح كل هموار میسازد. اما گاهی، برخی افراد انتظار را به گونهای معنا میكنند كه جز ضعف و تسلیم و ویرانگری و اسارت بخشی، مفهومی نخواهد داشت. در زیر به بررسی این دو بینش درباره انتظار، كه با
عث به وجود آمدن دو نوع دگرگونی در سطح اجتماعی میشوند، میپردازیم:1ـ انتظار منفیانتظاری است ویرانگر و مخرب كه بازدارنده و فلج كننده است وجامعه را به طرف انحطاط و سقوط میكشاند. هستند افرادی كه خیال میكنند انتظار یعنی دست روی دست گذاشتن و منتظر ظهور مصلح ماندن. در نظر اینان هر اصلاحی محكوم به شكست است و گناه و فساد و ظلم و تبعیض و حقكشی، راه را برای ظهور منجی بشریت باز میكند. بدیهی است این گونه انتظار، عاملی است برای توجیه ستمها و فسادها و حقكشیها و بیعدالتیها، مسئولیتگریزی و مسؤولیت ستیزی و پشت كردن به انسان و بشریت. بر اساس چنین برداشتی اگر جامعهای در اوج عزت و اقتدار هم باشد، به ذلت و فلاكت گرفتار میشود. ساده اندیشان و بیمار دلان، گمان بردهاند كه فسق و فجور،زور و استبداد، جهل و گمراهی، ركود وجمود، سكون و سكوت و پژمردگی و افسردگی عاملی است در تسریع حركت بشری كه با قیام جهانی، به رهبری مصلح كل، به نهایت و اوج خود خواهد رسید و آن جاست كه حكومت جهانی واحد پدیدار خواهد شد و صلح و عدالت همه جا را فرا خواهد گرفت.2ـ انتظار مثبتاین نوع انتظار، انتظاری تعهدآور و تحرك بخش است. انتظاری است كه
انسان را از سكون و سكوت میرهاند و به حركت وادار میكند.لازمه انتظار، ساقط شدن تكلیف از آدمی نیست.تكالیف در جای خود محفوظ و ثابتاند. و همه موظف به اجرای این وظایفاند. لازمه انتظار، به كارگرفتن تمامی نیروها و كوشش بیدریغ به سوی امر مورد انتظار است، نه تعطیل كردن تكالیف و قوه تفكر و جسم و دست روی دست گذاشتن به امید این كه مصلحی خواهد آمد و نظام جهان را دگرگون ساخته و بشر را از نیستی و بدبختی نجات خواهد داد. در روایات وارد شده است كه در زمان ظهور اام زمان(عج) گروهی زبده به ایشان ملحق میشوند.(19)روشن است كه این گروه ناگهانی خلق نمیشود، بلكه در عین ظلم و فساد، زمینههایی وجود دارد كه چنین گروهی ورزیده و آماده پرورش یابند. نخستین فایده انتظار، حفظ آمادگی برای نبرد نهایی و كوشش و تلاش برای رسیدن به هدف است. امام خمینی (ره) «انتظار فرج» را «انتظار قدرت اسلام» میداند. چنین انتظاری است كه بالاترین عبادتها است. چرا كه به انسان حرارت و شوق، تحرك و جوشش، مسؤولیت و تعهد، عشق و امید و عزت و سرافرازی میدهد. در یك كلام انتظار مثبت، اعتراض به وضع موجود است برای حركت به وضع مطلوب ونهایی.شاخصهای رشد جوامع اسلامیرشد، یعنی «لیاقت و شایستگی نگهداری و بهرهبرداری از امكانات و سرمایههایی كه در اختیار انسان قرار داده شده است.»(20) و در اصطلاح مقابل«سفاهت» است. آدم رشید، آدمی است كه سفیه نیست و این با عقل تفاوت دارد. عق
ل مقابل جنون است(21) ممكن است فردی عاقل باشد، ( یعنی مجنون نباشد) اما لیاقت مسؤولیتی كه بر دوشش نهاده شده است را نداشته باشد. حال جامعهای كه منتظر مصلح جهانی و موعود نهایی است، باید انتظارش مثبت باشد. افرادش ابتدا رشد یابند، (لیاقت و شایستگی پیدا كنند) تا مسؤولیتها و وظایفی كه به آنان واگذار میشود، به نحو احسن انجام دهند. اینك نگاهی داریم به شاخصهای یك جامعه اسلامی رشد یافته، كه در انتظار خلیفه حق و ولی مطلق است. آن چه در ابتدا قابل ذكر است این است كه: شناخت صحیح سرمایههای مادی و معنوی، نیازها، مشكلات، موانع، امكانات و نیروهای موجود، ركن اول و شرط نخست رشد یافتگی است. در مرحله بعد،قدرت، لیاقت، شایستگی
وتوانایی نگه داری و بهرهبرداری از امكانات و سرمایههای موجود است. دیگر علایم رشد یافتگی یك جامعه عبارتند از: 1ـ رشد اسلامی، یعنی مسؤولیت شناخت، حفظ و نگهداری و بهرهبرداری از معارف اسلام به عنوان سرمایهای غنی، و ادای مسؤولیت در برابر آن، و اجرای دقیق مقررات و قوانین دینی. 2ـ رشد كمی و كیفی آموزش و پرورش، آموزش باعث آگاهی بخشی است كه یك ركن رشد است، پرورش هم باعث توانایی بخشی است كه ركن دوم رشد است.(22) این دو ركن به عنوان دو بازو و دو بال همدیگر را در پرواز به سوی پیشرفت و تكامل، یاری میرسانند.3ـ شناخت مقتضیات زمان و مكان، یعنی شناخت زمان و مكان و درك درست آن دو، در واقع شناختن وضع موجود كه پیش شرط آینده نگری است. 4ـ آینده نگری، یعنی سوار شدن بر زمان و هدایت و رهبری آن بر اساس قواین و سننی كه بر زمان و تاریخ حاكم است. در واقع آینده را دیدن وبر
ای آن برنامهریزی كردن و برنامه داشتن.(23)5ـ توجه به مسؤولیت، یعنی توجه به وظایفی كه بر عهده انسان گذاشته شده است، از جانب شرع یا جامعه. 6ـ توجه و احترام به اندیشمندان و عالمان، شك نیست كه دانشمندان ذخایر و سرمایههای معنوی هر جامعهای به شمار میروند. شناخت و افتخار به آنها از علایم مثبت رشد یك اجتماع اسلامی است. 7ـ توجه به بناها و آثار تاریخی ملی ـ اسلامی،
آثار تاریخی هر ملتی، میراث فرهنگینگهداری و بهرهبرداری از امكانات تاریخی، از علایم رشد مثبت است.8ـ اطلاع از اوضاع جهان اسلام و مسلمانان، یك جامعه زنده از سرگذشتهای دردناك اعضای خویش بی خبر نمیماند، همچنانكه بی تفاوت هم نمی ماند، (24)9ـ انتشار كتاب و مطبوعات، تولیدات فرهنگی به میزان وسیع به همراه حفظ كیفیت ا زعلایم رشد جامعه اسلامی است. 10ـ استفاده درست از فكر و اندیشه، یعنی مصرف به جای، اندیشه و فكر واستفاده از آن در كارهای پرخیر و پرفایده.11ـ گسترش كارهای خیر، انفاق در كارهای خیر ومصرف به جا و مفید آن. 12ـ دانستن ارزش زمان، یعنی استفاده از فرصتها و زمانها و غنیمتشمردن اوقات. 13ـ احترام متقابل، یعنی احساس تعاون و حسن روابط با یكدیگر.تعالی و انحطاط جوامعجوامع بشری از بدو پیدایش رو به تكامل و پیشرفت بودهاند. همان طور كه تكامل طبیعی تدریجا رخ میدهد، تكامل اجتماعی هم تدریجا به وجود میآید و هر چه زمان گذشته، بر سرعت تكامل اجتماعی افزوده شده است. (25) هر چند حركت تاریخ در مجموع تكاملی است، ولی چنین نیست كه هر جامعهای در هر مرحله تاریخی لزوما نسبت به مرحله پیش، كامل تر باشد. با توجه به این كه عامل اصلی این حركت، آدمی است. و آدمی موجودی مختار و آزاد و انتخاب گر است، تاریخ در حركت خود نوسان دارد. گاهی جلو میرود گاهی به عقب برمیگردد گاهی به راست منحرف میشود و گاهی به چپ، گاهی تند میرود و گاهی كند و احیانا برای مدتی ساكن و راكد و بیحركت میماند. یك جامعه همچنان كه تعالی مییابد، انحطاط نیز پیدا میكند. درعین حال همچنان كه «توین بی» مورخ و دانشمند شهیر معاصر گفته است: انحطاط
تمدنها امری اجتناب ناپذیر نیست، ولی تاریخ بشریت در مجموع خود یك خط سیر تكاملی را طی كرده است. (26)این كه چه جامعهای به سوی سعادت و تكامل پیش خواهد رفت، در پاسخ باید گفت جامعهای كه موانع تكامل را از بین ببرد. برخی از موانع تكامل عبارتند از: فساد روحی و اخلاقی،گناه و زنگار قلب، مختوم شدن دلها، نابینا شدن چشم بصیر
ت، ناشنوا شدن گوش دل، تحریف شدن كتاب نفس، پیروی از عادات نامطلوب پدران، بزرگان و شخصیتها، پیروی از ظن و …. (27)اینها و موارد دیگر، موانعی است كه تك تك افراد اجتماع با از میان بردن آنها میتوانند خود و جامعه خود را به پیروزی ونیك بختی برسانند و از انحطاط و سقوط در امان بمانند. علاوه بر این از منتظران واقعی منجی نهایی و قائد جهانی باشند. عوامل دیگری نیز در انحطاط و تعالی جوامع مؤثرند كه عبارتند از:1ـ عدالت و بی عدالتی 2ـ وحدت و تفرقه 3ـ امر به معروف و نهی از منكر و ترك آنها 4ـ فسق و فجور و فساد اخلاق و …بدیهی است جامعهای به طرف سعادت حركت خواهد كرد كه عدالت در آن برپا ورعایت شود. اگر افراد اجتماع یك دل و هماهنگ و همراه هم باشند، از منكر بپرهیزند و به معروف روی آورند وبه آن فرمان دهند، به فساد اخلاقی مبتلا نگردند و از آن دوری گزینند، چنین جامعهای به سرمنزل مقصود خواهند رسید واز منتظران واقعی به حساب میآیند.نكته دیگر تفاوت پیشرفت و تكامل با یكدیگر است، نه هر تكاملی پیشرفت است ونه هر پیشرفتی تكامل. در مفهوم تكامل،تعالی و حركت نهفته است. در مفهوم پیشرفت هم، حركت نهفته است،اما حركتی به جلو و در یك سطح افقی، وقتی سخن ازتكامل اجتماعی به میان آید، تعالی انسان از نظر اجتماعی مطرح است. نه صرف پیشرفت. چه بسا چیزهایی كه برای انسان و جامعه انسانی پیشرفت شمرده شود، ولی تكامل و تعالی به حساب نیاید.(28)آینده جوامعآینده جوامع چگونه است؟ آیا در جهت پیشرفت سیر میكنند، یا به عكس؟ به تكامل نهایی میرسند و صعود میكنند، یا تنزل میكنند و سقوط؟ آیا فرهنگها وتمدنها و جامعهها و ملیتها برای همیشه به وضع موجود ادامه میدهند، یاحركت انسانیت به سوی تمدن و فرهنگ و جامعه واحد است و همه اینها در آینده به رنگ خاص، كه رنگ انسانیت است، در خواهند آمد؟ این موضوع وابسته است به مسأله ماهیت جامعه و نوع وابستگی روح جمعی و روح فردی به یكدیگر. بنا بر نظریه فطرت، جامعهها و تمدنها و فرهنگها به سو
ی یگانه شدن و متحدالشكل شدن و در نهایت امر، ادغام شدن یكدیگر سیر میكنند. آینده انسانی، جامعه جهانی واحد تكامل یافتهای است كه در آن همه ارزشهای انسانیت، به فعلیت میرسند و انسان به كمال حقیقی و سعادت واقعی
از نظر قرآن این مطلب مسلم است كه حكومت نهایی، (حكومت حق و نابود شدن یك سره باطل است و عاقبت از آن پارسایان است.) (29)درباره آینده بشر و جوامع نظریههای دیگری نیز گفته شده است كه عبارتند از:1ـ بعضی معتقدند شر وفساد و بدبختی جزو جدا نشدنی حیات بشر است بنابراین زندگی بیارزش است و عاقلانه ترین كارها خاتمه دادن به حیات بشر است.2ـ برخی حیات بشری را ابتر میدانند و معتقدند كه بشر در اثر پیشرفت حیرتآور تكنیك در نیمه راه عمر و بكله در آغاز رسیدن به بلوغ فرهنگی به احتمال زیاد به دست خود، نابود خواهد شد.3ـ گروهی بر این عقیدهاند كه شر و فساد جزو جدایی ناپذیر بشر نیست، بلكه فساد و تباهی معلول مالكیت فردی است و روزی تكامل ابزار تولید و جبر ماشین،ریشه این ام الفساد (مالكیت فردی) را خواهد كند. 4ـ برخی نیز معتقدند كه ریشه فسادها و تباهیها، نقص روحی و معنوی انسان است، آدمی هنوز دوره جوانی و ناپختگی را طی میكند و خشم و شهوت بر او و عقلش حاكم است. انسان بالفطره در راه تكامل فكری و اخلاقی و معنوی پیش میرود. نه شر و فساد جزو جدایی ناپذیر بشر است، نه تمدن برتر، فاجعه خودكشی دسته جمعی را پیش خواهد آورد، آیندهای بس روشن و امیدوار و سعادتبخش و انسانی، كه در آن شر و فساد از بیخ و بن كنده خواهد شد، در انتظار بشریت است. این نظریه، الهامی است كه دین میدهد. نوید مقدس قیام و انقلاب مهدی در اسلام در نتیجه این الهام است. مسأله انتظار و ظهور منجی در ادیان مختلف و آرمان قیام و انقلاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در اسلام، یك فلسفه بزرگ اجتماعی است كه آیندهای روشن و شفاف را به بشریت نوید میدهد، نه آیندهای تیره و تار.حكومت جهانی واحددر بخش پیشین آمد كه بنا به آنچه در دین آمده است، آینده جوامع و بشریت، روشن بخش و به دور از هرگونه شرو و فساد است. آینده در نظر مؤمنان ودین داران، در عین پریشانی، رو به سامان میرود. در عین حال هر سامانی بعد از مدتی به پریشانی تغییر مییابد،اما در سطح عالیتر این پریشانی و گسیختگی و گسستگی به سامانیابی و بهسازی جامعه منجر میشود. آن هنگام است كه حكومت جهانی واحد،به دست ابرمرد بشریت عالم گیر میشود و همه شایستگان و پارسایان را از ثمرات وبركات آن برخوردار سازد. مشخصههای حكومت جهانی حضرت مهدی(عج) كه در آیات و روایات آمده است عبارت است از: 1ـ پیروزی صلاح و تقوا، صلح و عدالت و آزادی و صداقت بر ظلم وجور واستكبار و استعمار. 2ـ تكامل خود آدمی و پیروی از فكر و عقیده و آزادی از اسارت شرایط طبیعی و اجتماعی و غرایز حیوانی. 3ـ عمران و آبادی زمین، به گونهای كه نقطهای خراب و آباد نشده باقی نماند. 4ـ حداكثر بهرهگیری و بهرهبرداری از مواهب و منابع زمینی. 5ـ تساوی و برابری میان آدمیان و تقسیم عادلانه ثروت. 6ـ از میان
رفتن كامل فسادهای اخلاقی و اجتماعی 7ـ پاك شدن روان آدمیان از عقدهها، كینهها، دشمنیها، حسادتها، ستیزهگریها و … 8ـ قطع كامل جنگ و خونریزی و صلح كلی و جهانگیر و امنیت عمومی و فراگیر 9ـ انس والفت و صفا و محبت میان انسانها. 10ـ اجرای كامل و فراگیر احكام الهی. 11ـ ازدیاد امكانات و ثروتهای مادی خدادای و رفاه و آسایش روحی وجسمی و….
پی نوشت:1ـ دهخدا، علیاكبر، لغتنامه، ج 2، چاپ اول از دوره جدید، تهران، چاپ دانشگاه تهران، ص 29632ـ مهری، محمد جواد، ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 41، اردیبهشت 13643ـ بخشی، علی، با همكاری مینو افشاری راد. فرهنگ علوم سیاسی، چاپ اول، 13744ـ مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ، چاپ هشتم، تهران، 1373، صص 241 و 2425ـ همان. ص 245 نك: مطهری: مرتضی، فلسفه تاریخ، ص 336ـ جامعه و تاریخ پیشین، ص 2427ـ همان، ص 2458ـ همان، ص 2449ـ همان، صص 244 و 24610ـ همان، صص 242 و 24311ـ همان، ص 25112ـ نك: به جامعه و تاریخ، پیرامون انقلاب اسلامی، فلسفه تاریخ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه تاریخ،اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1 و 2، از آثار استاد مطهری.13ـ نظریه ماتریالیسم تاریخی، به قلم ن
گارنده، در مقالهای بلند با عنوان «نظریههای دگرگونی اجتماعی از دیدگاه استاد مطهری» (ارائه شده به كنگره اندیشه مطهر) به تفصیل شرح و بسط داده شده و مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است.
ادامه خواندن مقاله سرنوشتسازترين دگرگوني جهان
نوشته مقاله سرنوشتسازترين دگرگوني جهان اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.