nx دارای 15 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
الگوهای ازدواج موفق و ثبات خانوادگی
با چه كسی ازدواج كنیم ؟ چگونه همسرآینده امان را بشناسیم؟ چه شرایطی برای همسر در نظر بگیریم ؟ در چه سنی باید ازدواج كرد؟ چه شرایطی باید داشته باشیم تا ازدواج كنیم ؟و هزاران سئوال از این دست را هر روزه جوانان در ذهن خود مرور می كنند و به دنبال جواب هستند. در این یادداشت و چندین یادداشت بعدی ، سعی ما بر ا
ین است كه به این مهم بپردازیم و سئوالاتی كه مبتلا به عموم هست را از منظر روانشناسی كاربردی پاسخ دهیم.در مورد ازدواج باید بگوئیم كه : این رابطه تنها به منظور ارضای تمایلات آنی نیست . بلكه زندگی آینده و خوشبختی زن و مرد و كودكان آنها بر اساس این پیوند قرار
گرفته است.ازدواج موفق بستگی به عوامل مختلفی دارد كه خیلی از آنها را باید در دوران نامزدی ( قبل از ازدواج ) ارزیابی كرد. عوامل دیگری نیز در موفقیت زندگی زناشویی موثر است كه می توان آنها را بعد از ازدواج شناخت.در ازدواج ، سازش دائمی و از خودگذشتگی فراوان لازم است ، ولی اگر زن و مرد قبل از ازدواج با یكدیگر توافق بیشتری داشته باشند ، امكان سازش بعدی بیشتر خواهد بود. مهمترین عوامل توافق در ازدواج عبارتند از :
1- دیانت و تقوی2 – رشد عاطفی و فكری3 – تشابه علایق و طرز تفكر 4 – تشابه مذهبی ( مسائل عینی مذهبی مد نظر است نه كلیات )5 – تشابه تحصیلی و طبقاتی اکنون به شرح مبسوطی از موارد فوق می پردازیم.
1- دیانت و تقویهمسری که متدین و با تقوی باشد،حقوق همسرش را حفظ میکند و هیچ گاه در پی هوس های نا مشروع نیست ،به او احترام میگذارد و از هر گونه ستم احتراز میکند امام باقر می فرماید:شایستگی داماد در تقوا و دیانت و امانت داری او نهفته است ،هرکس واجد این شرایط باشد درخواست وی را بپذیرید.
2- رشد عاطفی و فكریمهمترین عامل موفقیت در زندگی زناشویی ، رشد عاطفی و فكری است. البته واضح است كه درجه رشد عاطفی و فكری تنها بستگی به سن ندارد ، بلكه سن روانی ، اجتماعی و عاطفی و سن جسمانی همه از عوامل موثر روشنفكری است. اگر این عوامل فراهم باشد ، بهترین سن برای ازدواج 25 سالگی برای مرد و 22 سالگی برای زن است.در این سن یك فرد عادی به اندازه كافی رشد و ثبات فكری و عاطفی دارد و امكان تغییر ناگهانی در رفتار او كم است ، اگر چه در این سن عادات مختلف در فرد به صورت محكمی در آمده ، ولی هنوز قابلیت تطبیق و سازش در او موجود است. البته باید اضافه كرد كه این سن را تنها از لحاظ كلی انتخاب كردیم ، بدین معنی كه خیلی ازدواجهای مقرون به خوشبختی وجود دارد كه زن و مرد در موقع ازدواج بسیار مسن تر یا جوان تر از سن مذكور بوده اند.رشد جسمانی نیز عامل مهمی در آمادگی برای ازدواج است. اگر چه در اجتماع كنونی ما ازدواج معمولا بعد از بلوغ صورت می گیرد ، معهذا باید گفت كه روان شناسان
، زناشویی كودكان تازه بالغ را كه آمادگی وارد شدن به زندگی پر مسئولیت زناشویی را ندارد ، صلاح نمی بینند.مسئله دیگری كه از لحاظ بهداشت روانی قابل ملاحظه است اینكه آیا در ازدواج اختلاف هوش و معلومات سبب بروز اختلافات زناشویی خواهد شد یا خیر ؟ تحقیقاتی كه در این زمینه موجود است نشان می دهد كه مردان تمایل دارند كه با زنان كم هوش تر از خ
ود ازدواج كنند و اغلب زنهای خیلی با هوش مجرد می مانند. از لحاظ خوشبختی زناشویی ، صلاح است كه مرد از لحاظ هوش ، كمی برتر از زن باشد ، زیرا محیط ما چنین اقتضاء می كند. ولی تفاوت زیادی در این مورد نباید وجود داشته باشد ، زیرا در غیر این صورت علایق و طرز تفكر آنان با یكدیگر توافق نخواهد داشت. البته امكان دارد ازدواج موفقیت آمیزی كه در آن زن با هوش و فعالی شریك است ، وجود داشته باشد ، ولی خطرات ناشی از آن زیاد است . در واقع هوش یك معیاری است كه علایق و طرز تفكر خاصی را تولید می كند و درصورت اختلاف هوشی زیاد انطباق و توافق طرفین به شدت كاهش می یابد.رشد اجتماعی رابطه نزدیكی با رشد عاطفی و فكری دارد ، زیرا شخصی كه از لحاظ اجتماعی رشد كرده است ، روابط اجتماعی را بهتر درك می كند . او می داند چگونه با دیگران ، به خصوص خانواده و همكارانش سازش كند . او درك می كند كه انتظارات اجتماع از او چیست و تا اندازه زیادی قادر است خود را با این توقعات تطبیق دهد. همچنین او آماده قبول مسئولیت است و نسبت به محدودیتهای خود آگاهی دارد. یكی از مهمترین عوامل رشد ، مقدار و چگونگی رشد عاطفی است . مثلا شخص ممكن است سی یا چهل سال عمر كرده باشد ، ولی از لحاظ رشد عاطفی عقب مانده محسوب شود . چنین شخصی قدرت كنترل احساسات و عواطف خود را ندارد و در نتیجه زندگی زناشویی او مختل می شود.
3 – توافق و طرز فكر
مسئله مهمی كه قبل از ازدواج وجود دارد ، این است كه جوانان قبل از وارد شدن به زندگی زناشویی ، د رموضوع های مهم زندگی توافق نظر داشته باشند و این توافق معمولا روی علایق و طرز فكر قرار می گیرد.طرز تفكر ، موضوع بسیار مهمی است ؛ زیرا بر اساس آن ‹‹ فلسفه زندگی ›› هر فردی ریخته می شود. برای روشن شدن مطلب چند مثال ذكر می گردد: آیا زن و مردی كه خیال ازدواج دارند به یك اندازه جاه طلب هستند یا اینكه یكی از آنها خیلی جاده طلب و دیگری معتقد به داشتن زندگی آرام و آهسته و بی دردسری است . اگر در این مورد ، مرد ، شخص جاه طلبی است ، شاید مضار آن زیاد نباشد ، اگر چه ممكن است زن او از اینكه شوهرش ساعات طولانی مشغول به كار است آزرده گردد. ولی اگر زن بی اندازه جاه طلب باشد ، سعی خواهد كرد تا شوهر راحت طلب و تنبل خود را به اصرار و پافشاری به كار بكشد و او را مجبور به پذیرفتن مشاغلی كند كه از عهده استعداد و علاقه اش خارج است ، و این وضع با موفقیت و خوشبختی زناشویی تباین دارد.نظریات سیاسی ، می تواند عوامل اختلافات زناشویی شود ، زیرا با افراطی بودن یكی و محافظه كار بودن دیگری ، امكان تصادم افكار زیاد است. البته حتما نباید نظریات سیاسی دو همسر شباهت كامل به هم داشته باشد ولی صلاح در این است كه از لحاظ عقاید سیاسی در دو قطب مخالف قرار نگیرند.
مسئله مهم دیگر در زناشویی ، توافقی است كه زن و شوهر در مورد قضاوت درباره مسائل زندگی دارند. مثلا اگر شوهر ، فردی تخیلی و ایده آلیست ، ولی زن شخص واقع بین و به اصطلاح رئالیست باشد ، شوهر ممكن است از رویه خشك و زیاده از حد مادی زن خود خسته شود و احساس كند كه زنش قدرت درك معنویات و ظرایف زندگی را ندارد
. زن واقع بین نیز ممكن است از دست شوهر تخیلی و فلسفه باف خود به ستوه آید و او را آدمی خیالباف ، تنبل و دور از حقیقت زندگی بداند و مكرر آرزو كند كه ای كاش شوهرش قدری به خود بیاید و واقعیات زندگی را آن طور كه هست مشاهده كند. در چنین موقعی امكان وجود یك كانون خوشبختی كم است.البته علایق رابطه نزدیكی با طرز تفكر دارد و شامل فعالیتهای متعدد روزانه از قبیل رفتن به سینما ، تئاتر ،كنسرت ، گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون ، خواندن كتاب ، رفتن به مهمانی ، سخنرانی ها و امثال آن می گردد. البته نباید انتظار داشت كه زن و شوهر در همه این علایق با یكدیگر توافق داشته باشند ، ولی برای سعادت خانواده توافق كلی در قسمت عمده ای از علایق ضرورت دارد.
4 – عقاید مذهبی شباهت در عقاید مذهبی به قدری در سعادت كانون زناشویی اهمیت دارد كه روان شناسان ، ازدواج دو نفر از مذاهب مختلف را معمولا غیر عاقلانه می دانند . دلایل این نظریه بسیار است.در وهله اول ،اگر تنها یكی از دو همسر به عقاید مذهبی خود با ایمان كامل پایبند باشد ، امكان اختلاف نظر در این مورد زیاد خواهد بود. به علاوه آنچه كه در این زمینه اهمیت دارد ، تربیت كودكان بر حسب عقاید مذهبی به خصوص است. یكی دیگر ا زمشكلات ازدواج افرادی كه دارای مذاهب مختلفند ، مخالفت اولیاء آنهاست ، زیرا این مسئله اغلب باعث جدایی جوان از پدر و مادر خود می شود و بعدها ممكن است هر یك از طرفین تقصیر این جدایی را به گردن همسر خود بیندازد. ولی اگر یكی از طرفین مسئله مذهب را جدی نگیرد ،احتمالا مشكل حادی پیش نخواهد آمد.نكته بسیار مهم در مورد نقش مذهب و ازدواج :بسیار پیش آمده است كه دو نفر قبل از ازدواج از مفاهیم كلی در مورد مذهب استفاده می كنند و هر دو توافق پیدا می كنند ولی بعد از ازدواج ، در نمو
دها و مصادیق آن موارد كلی ، دچار اختلاف می شوند.مثلا ، هر دو می گویند مسلمانیم ، هر دو از صداقت ، ایمان ، حجاب و ;. حمایت می كنند . ولی در برخورد با مسائل و جزئیات زندگی ، برداشتها و اختلافهای جدی پیدا می كنند. یكی حجاب را چادر می داند ، دیگری هیچ اعتقادی به چادر یا حتی به مانتو هم اعتقاد ندارد.یكی هرگونه موسیقی را حرام می شمارد ، دیگر
ی موسیقی را آرامش روح می داند.یكی زندگی مرفه را در تعارض با مذهب نمی داند ، دیگری رفاه گرایی را در تضاد با مذهب خود می داند. یكی پذیرائی مهمان زیاد را در منزل ، مهمان نوازی دانسته و می گوید : در خانه من، به روی همه باز است و من مهمان نواز هستم ، دیگری میگوید مگر خانه ما ، كاروانسراست كه درش بروی هر كسی باز باشد. و دیگری را ولخرج می شمارد.یكی برای مسافرت ، مشهد و زیارت را در نظر می گیرد ، دیگری دوست دارد به شمال و لب دریا برود . و هزاران مسئله ریز و درشت دیگر در زندگی مشتركشان پیش می آید ، كه با تولد فرزندان حادتر می شود ، چون تفاوت در سبك تربیتی فرزندان را نیز شامل می گردد. و هر كدام سعی دارد با زیر و بمهای ارزشی خود ، فرزندان را تربیت كند.
5- تشابه تحصیلی و طبقاتیتناسب از نظر میزان تحصیلات وطبقه اجتماعی به به
بود ازدواج کمک میکند .بهتر است زن وشوهر از نظر میزان تحصیلات و وضعیت اقتصادی نسبتا مشابه باشندو تفاوت آنان در این مورد اندک باشد. 6- پختگی و مسئولیت پذیریبسیاری از افراد آمادگی داشتن رابطه ای جدی را ندارند مسئولیت پذیری به این معنی است که فرد به آنچه که وعده داده عمل کند. یکی از نشانه های پختگی افراد حس احترام آنها نسبت به جهان پیرامون و مردم میباشد. مردباید برای تامین
نیاز مندیهای مادی و معنوی خانواده اش تلاش کند و مسئولیت اقتصادی خانواده را بر دوش کشد. 7- اصالت و نجابت خانوادگییکی ازمسائلی که در ازدواج حائز اهمییت می باشد اصالت خانوادگی است بنابر این باید توجه داشت فردی را به همسری برگزینید که از یک خانواده نجیب و خوشنام بوده و در یک محیط خانوادگی سالم بزرگ شده باشد. اگر چنین هستید ، صبر كنید ، ازدواج نكنید1- اگر در خانواده پدری و زندگی مجردی خود ، مسئولیت كاری را به عهده نمی گیرید یا در مسئولیت محوله تعلل می ورزید. ( تنبلی و بی مسئولیتی).2 – اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود (كه به نظر شما غیر منطقی بوده یا اخلاق دلخواه شما را ندارند) ارتباط سازنده و راضی كننده ندارید و نتوانسته اید تعامل قابل قبولی ایجاد نمائید. (عدم تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران).3 – اگر در زندگی ، مرتب شغل خود را عوض كرده اید، با دوستان زیادی به خاطر مشكلاتی قطع رابطه نموده اید، رشته تحصیلی خود را تغییر داده یا ترك تحصیل كرده اید، علائق خود را نیمه كاره رها كرده اید و ثبات فكری ، احساسی و رفتاری ندارید.( عدم ثبات فكری، احساسی و رفتاری).4 – اگر تصور می كنید ؛ افكار ، احساس و رفتار همسرتان را در آینده به دلخواه خود تغییر می دهید. (خطای شناختی).5 – اگر به دنبال همسر مناسبی هستید به نحوی
كه در زندگی مشتركتان در آینده با هیچ گونه مشكلی مواجه نشوید. (خطای شناختی).6 – اگر در پی كسب لذت و علائق خود ، كارها و مسئولیت هایتان بر دوش دیگران قرار می گیرد. (اصالت لذت، و عدم مسئولیت پذیری).
7 – اگر فقط منطق و طرز نگرش خویش را قبول دارید و در برابر دیگران حالت دفاعی یا حالت تهاجمی می گیرید و قادر به درك افكار ، احساس و رفتار دیگران نیستید. (واكنش دفاعی و خود میان بینی).8 – اگر نقاط ضعف و نقاط قوت خود را به صورت شفاف نمی بینید. (عدم خودآگاهی).9 – اگر تا كنون با نظرات، انتقادات و پیشنهادات دیگران، تغییری در رفتار های شما ایجاد نشده است. (عدم مدیریت خود یا خود مدیریتی).10 – اگر مسائل كاری شما مانع ارتباط دوستانه ، و ارتباط دوستان شما مانع ارتباط صمیمی در خانواده ( خانواده پدری) می شود یا مسائل و مشكلات شخصی شما در تمام حوزه های زندگیتان تاثیر می گذارد و در هم تنیده می گردد. (مشكل در تقسیم وظایف و تعارض نقش ها).11 – اگر به هیچ وجه قادر به تغییر برنامه های از قبل طراحی شده خود نیستید( حتی اگر شرایط تغییر كند) و بسیار متعصب ، خشك و غیر قابل انعطاف هستید. (عدم انعطاف پذیری لازم).12 – اگر قادر به درك احساسات ، رفتار و افكار خانواده ، دوستان و همكارانتان(كه متفاوت از شما عمل می كنند)، نمی باشید. (عدم اگاهی اجتماعی).13 – اگر بیشتر به جای گوش كردن ، صحبت می كنید و بیشتر از آنكه سعی كنید دیگران را بفهمید ، سعی دارید كه دیگران شما را درك كنند. (عدم مدیریت ر
ابطه).14 – اگر بسیار هیجان طلب هستید و صرفاً ، هیجانات شما را به سویی می كشاند و قادر به تعویق انداختن خواسته هایتان نیستید. (خود یا اگو ضعیف ، هوش هیجانی پائین).15 – اگر برای رفتار ، احساس و گفتار خود روش و برنامه ای نداید و منفعلانه و واكنشی نسبت به دیگران عكس العمل نشان می دهید.( رفتار بی تعقل یا انعكاسی، مشكل در شیوه حل مسئله).16 – اگر عادت دارید به جای حل مشكلات از آنها فرار كنید یا اجتناب بورزید یا واكنش شما به مسائل بی تفاوتی هست. (پاسخ اجتنابی به رویدادها).17- اگر در آینه نگاه دیگران، شما فردی غرغرو ، سرزنش گر، وابسته، احساساتی، بدبین، گوشه گیر، پرخاشگر، دمدمی مزاج، خودخواه، گوشت تلخ، غمگین یا تكانشی ( كسی كه یكباره بدون مقدمه و از روی احساس دست به عملی می زند و پیامدهای آن را نمی سنجد) به نظر می آئید. (اختلال شخصیت).18 – اگر فكر می كنید، از میان چند میلیارد ساكنین كره زمین ، فقط و فقط یك شخص مناسب شماست و ارزش ازدواج دارد و در غیر این صورت زندگی شما بی معنا شده و باید بمیرید یا تا آخر عمر مجرد بمانید.( خطای شناختی ، عدم كنترل احساس، هوش هیجانی ضعیف).19 – اگر بدون اینكه خود را دقیقاً ارزیابی كنید و بشناسید ، دنبال همسر مناسب می گردید. (عدم شناخت خود).20 – اگر وضعیت فعلی اتان راضی كننده نیست و برای رهایی و فرار از موقعیت ، اقدام به ازدواج می كنید. (مشكل در شیوه حل مسئله).
در میان نهادهای اجتماعی ما، در حال حاضر خانواده بیش از بقیه نهادها در چارچوب كاركردی و مورد انتظار خود عمل میكند، نهادهای دیگر از جمله دین، دولت، آموزش و ارتباطات فاصله بیشتری با نقش كاركردی خود دارند، اما در عین حال نهاد خانواده در ایران با چالشهای مهمی هم مواجه شده است، كه اگر برخورد مناسبی با این چالشها نشود، دیر یا زود عوارض آن را شاهد خواهیم بود. هماكنون نیز رشد باور نكردنی قتلهای خانوادگی نشانههایی از این عوارض است و در آینده نیز با نشانههای دیگری آن مواجه خواهیم شد.خانواده مثل هر پدیده دیگر اجتماعی دچار تحولات شده است و این
تحولات نیز خارج از اراده افراد بوده و متناسب با دیگر تغییرات اجتماعی رخ داده است. نقش زن در خانواده، نقش كودكان، نقش پدر، ابعاد خانواده، الگوهای خانواده و; تماماً در حال تغییر است. امروز از خانواده سنتی گذشته، شامل پدر و مادر و فرزندان و پدر بزرگ و مادر بزرگ و نوهها، دیگری خبری نیست. شكل غالب خانواده، مشهور به خانواده هسته
ای است كه شامل پدر و مادر و فرزندان ازدواج نكرده است. اما سهم این شكل غالب نیز به مرور در حال كاهش است و در جوامع غربی، اشكال دیگر از جمله خانوادههای تكنفره، و خانوادههایی كه فرزند فقط با یكی از اولیاء زندگی میكند، به مرور در حال افزایش است. همچنین خانوادههایی كه زن و مرد با یكدیگر زندگی میكنند، بدون آنكه به صورت رسمی ازدواج كرده باشند. به موازات این تحولات، حقوق خانواده نیز متحول شده و به نوعی میان زن و مرد برابری حقوقی برقرار گردیده است. در واقع تغییرات حقوقی، انعكاس تغییرات ساختاری و اجتماعی در روابط میان زن و مرد در خانواده بود.وضع خانواده در ایران چگونه است؟ تحولات اجتماعی رخ داده در نقش زن و نیز تغییر سطح آموزش و اشتغال و كسب ارزشهای نوین، جملگی معرف تغییر در الگوهای غالب خانواده و ضرورت اصلاح قوانین آن در ایران است، اما رو بنای حقوقی نهاد خانواده نه تنها اصلاح ن
شده، بلكه به نوعی عقبگرد هم داشته است، و تغییرات جزیی رخ داده در این رو بنا بیش از آنكه در قانون باشد، به صورت دستورالعمل در عقدنامهها درج شده است، دستورالعملهایی كه چندان هم كفایت نمیكند. پرسش مهم این است كه مقاومت در برابر تغییر قانون خانواده، ناشی از حساسیتهای اسلامی و دینی است یا ناشی از مسایل دیگر است؟ازدواج از نظر شرعی و شریعت، یك عقد است و لاغیر. مثل یك قرارداد
میان كارفرما و پیمانكار. اما روشن است كه هیچ كس علاقه ندارد كه ازدواج را به یك قرارداد فرو كاهد، بلكه همه درپی آن هستند كه عشق و علاقه و تقدس قایل شدن برای ازدواج و معیارهای اخلاقی برای زندگی مشترك را معرف ازدواج بدانند، اما نكته اینجاست كه گرچه واقعیت ازدواج عموماً براساس علاقه و عشق به زندگی مشترك شكل میگیرد، اما فارغ از این امر، باید برای آن حقوقی را در نظر گرفت، و این حقوق در ذیل قرارداد عقد تعریف میشود. برای هر عقدی هم برخی قوانین و مقررات عام نوشته میشود، كه طرفین براساس آن قرارداد را منعقد میكنند، اما این مقررات عموماً الزامی و اجباری نیست، بلكه میتوان هنگام عقد، شروط
ی خلاف آن مقررات را وضع كرد. مثلاً اگر كالایی را بخریم، محل تحویل طبق قانون، در محل خرید است، اما میتوانیم موقع خرید محل تحویل را جای دیگری تعیین كنیم و منعی وجود ندارد ولی اگر تعیین نكردیم مطابق آن قانون محل خرید و فروش محل تحویل است.مشكل حقوق خانواده از اینجا ناشی شده است كه مقررات و قوانین آن برحسب نیازها و ضرورتهای عام خانواده سنتی تدوین شده بود، و هیچ الزام شرعی یا اخلاقی در آن وجود ندارد، اما به دلیل اینكه این مقررات قرنهای متمادی حاكم بوده، عدهای فكر میكنند یا چنین بیان میكنند كه گویی اینها مقررات اسلامی است و تغییر آن خلاف اسلارطی را ضمن عقد قرار دهند. شرط حق طلاق، حق حضانت، حق اشتغال حتی خرج مشترك زن و مرد و;به عبارت دیگر تمامی الگوهای موجود در ازدواج را میتوان برحسب خواست دختر و پسر یا زن و مرد در شرط ضمن عقد قرار داد. اما مشكلی كه وجود دارد این است كه بسیاری از افراد هنگام عقد و ازدواج درك روشنی از این شروط ندارند، و چه بسا در زمان عقد هم اصراری بر تعیین شروط نداشته باشند، در نتیجه ضروری است كه قوانین و مقررات عامی برای ازدواج تعیین شود و افراد براساس آن با یكدیگر ازدواج كنند، مگر آنكه بخواهند، شرط یا شروطی را اضافه كنند كه موقع ازدواج چنین حقی برای طرفین وجود دارد.تدوین مقررات برای الگوی غالب ازدواج در ایران قدری مشكل است، زیرا در جامعه ما الگوهای متعدد و حتی متعارضی در ازدواج وجود دارد. الگوهای ازدواج در
خانوادههای عشایری و روستایی و نیز خانوادههای سنتی شهری و بالاخره جوانان تحصیلكرده با یكدیگر كاملاً متمایز است. تفاوت از حیث مهریه و شیوه پرداخت، جهیزیه، وظایف و انتظارات زن و شوهر از یكدیگر، رابطه با خانواده و; در این ازدواجها كاملاً آشكار است. بنابراین میتوان بجای یك الگوی غالب، از چند الگوی متفاوت كه با هر یك از لایههای اجتماعی نزدیكتر است، استفاده كرد، و زنان و مردان را آموزش داد كه هنگام عقد، یكی از الگوها را كه متناسبتر با وضعیت آنان است برگزینند، متأسفانه مقاومت در برابر تحولات حقوقی خانواده، بیش از آنكه از موضع اسلامی و شرعی باشد، از موضع سنتی و مردسالاری است. تمامی موارد مثل ازدواج مجدد، حق طلاق، حق حضانت، حق اشتغال و حتی ازدواج موقت در ذیل این الگو قابل فهم است. آنان كه میگویند مرد میتواند تا چهار زن دایم داشته باشد (بدون در
نظر گرفتن شرط ذكر شده در آیه)، اگر میخواهند این حق غیر قابل نقض باشد، ادعایی غیر موجه دارند. زیرا زن میتواند ازدواج خود را مشروط بر هر امری از جمله عدم ازدواج مجدد شوهر كند.شاید همراهی با چنین پیشنهادی سخت باشد، موافقت با الگوهای مختلف ازدواج تا حدی خرق عادت است، اما واقعیت اجتماعی ما حكایت از آن میكند كه تنوع الگوهای ازدواج انكارناپذیر است و نمیتوان قواعد و مقررات عامی را بر همه آنها اعمال كرد. برای مثال مهریه از اجزای نظام سنتی ازدواج است، در این نظام مرد نانآور و رییس خانواده است، هماكنون نیز بسیاری از ازدواجها بر این مبنا صورت میگیرد، اما اگر خانمهای تحصیلكرد
ه و خواهان فعالیت و شغل بخواهند بر این مبنا ازدواج كنند، حتماً یك جای كار دچار اشكال میشود، مگر آنكه هم از قید مهریه بگذرند و هم از قید مسئولیت نانآوری مرد. مشكل امروز اینجاست كه از یك سو توقعات در ازدواج بیشتر میشود، هم ارقام بالاتری از مهریه درخواست میشود و هم مسئولیت نانآوری بیشتری از مردم تقاضا میشود، و در عین حال خواهان حق طلاق، حق اشتغال و دیگر آزادیهای مورد انتظار هم میشوند. وقتی كه زنان حق طلاق و حضانت را میخواهند، به ناچار باید از ابتدا هم نسبت به مهریه و نانآور بودن مرد موضعی متفاوت از موضع الگوی
سنتی اتخاذ كنند. الگوی سنتی برمبنای نوعی تقسیم كار برحسب جنسیت بود، و اجزای آن با یكدیگر سازگاری داشت یا حداقل از نظر عرف اجتماعی پذیرفتنی و منصفانه بود، اما وضعیت جدید دچار نوعی ناسازگاری شده است. از وقتی كه مهریه از حالت نقد، تبدیل به عندالمطالبه شد، و گرفتن آن نیز ضد ارزش تلقی شد، رسم مهریه از میان رفت
ادامه خواندن مقاله الگوهاي ازدواج موفق و ثبات خانوادگي
نوشته مقاله الگوهاي ازدواج موفق و ثبات خانوادگي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.