nx دارای 68 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
تاثیر مثبت موسیقی پاپ در كاهش اضطراب
فصل اولكلیات تحقیق
مقدمه مهمترین عاملی كه بر اساس نظریه تحلیل روانی علت تمام بیماریهای روانی محسوب می شود اضطراب است كه جهت كنترل این عارضه باید موارد و یا گزینه هایی را در زندگی وارد كنیم كه در مكتب تحلیل روانی نقش برجسته ای دارد به نظر فروید اضطراب به عنوان یك تكانه من است یعنسی به همان صورت كه اگر بدن دچار زخم و التهاب و بیماری گردد اولین نشانه آن به صورت تب ظاهر می شود اگر فرد از نظر روانی دچار مسئله و مشكل شود اولین نشانه آن به صورت اضطراب جلوه گر می شود و اضطراب هم علت محسوب می شود و هم معلول یعنی علت بیماری از
ناراحتیهای روانی اضطراب است ، همچنین هر گاه شخص با یك مسله و مشكل روانی مواجه گردد كه موجب كه موجب به هم خوردن تعادل روانی وی گردد احساس اضطراب می كند فروید اضطراب را به سه نوع تقسیم كرده است الف : اضطراب واقعی و هنگامی كه تجربه می شود و اضطراب نوروتیك زمانی بروز می كند كه تكانه های نهاد موجب تهدید فرد در برابر قطع كنترلهای من و ظهور رفتارهایی كه منجر به تنبیه وی خواهد گردید می شوند و اضطراب اخلاقی وقتی ظاهر می شود كه فرد عملی بر خلاف وجدان اخلاقی یا ارزشهای اخلاقی خویش انجام داده یا حتی در نظر دارد كه انجام بدهد به همین دلیل احساس گناه می كند ساختمان شخصیت هر فرد دارای سه
قسمت است كه نهاد قسمتی از شخصیت است كه زیست شناسی فطری را شامل می شود و تابعه اصل لذت جویی است . نهاد همواره به دنبال كسب لذت است و بدون توجه به واقعیت می خواهد به حداكثر لذت برسد كه توجه به ظاهر زندگی و تمایل به موسیقی و زیباییهای زندگی می تواند جزء همین اصل لذت جویی باشد كه خود این مساله باعث كاهش اضطراب در افراد می شود در حالی كه من تابع اصل واقعیت است و كوششهای آن در جهت رسیدن به لذت توجه به واقعیت است به عبارت دیگر نهاد خواهان بی چون و چرای لذت هاست و ارضای فوری خواستها را بدون توجه به واقعیت جست و جو می كند وقتی كه شخص با مسئله ای مواجه می شود در رابطه با من خویش آن را ادراك می كند درباره ان فكر می كند و نسبت به آن عمل می كند به عبارت دیگر من هر فرد داننده ، كوشنده ، تصمیم گیرنده ، مضطرب شونده و انجام دهنده اصلی رفتارهای فرد محسوب می شود . كه اساس عملكردهای من پیش فرضهای است كه فرد درباره خود و دنیای خود می سازد ( حسین آزاد – انتشارات بعثت ) .
بیان مساله ممكن است اضطراب را نوعی درد داخلی دانست كه سبب ایجاد هیجان و به هم ریختن تعادل موجود می شود و چون بشر دائماً به منظور برقراری تعادل كوشش می كند بنابراین می توان گفت ه اضطراب یك محرك بسیار قوی است امكان دارد این محرك مضر باشد و این خودبستگی به درجه شخصیت افراد كه متوجه فرد است اضطراب متعادل یا نرمال آن است كه به شدت عكس العمل متناسب باشد با مقدار خطر و این خود مفیداست زیرا شخص را وادار می سازد كه با موفقیت ، خطرات را از خود دفع كند و بنابراین مقدار معتدل اضطراب برای رشد و تكامل صحیح شخصیت لازم است و در واقع هیچ فرد بشری نیست كه مقداری اضطراب نداشته باشد كه توجه به تفریحها و
علائق آدمی باشد موسیقی و نقاشی گاهی اوقات می تواند تاثیر مثبت جهت كاهش عوامل روانی و مشكلات روحی در افراد باشد كه در تحقیق حاضر به نوع علاقه به موسیقی پاپ و تاثیر آن در كاهش اضطراب به همین موضوع پرداخته و اگر با این عملكرد ها بتوان مقدار اضطراب را كاهش داده و فرد را به سلامت روانی سوق دهیم ( سید سعید محمدی – 1382 )
سوال مسئله آیا موسیقی پاپ می تواند تاثیر مثبتی در كاهش اضطراب داشته باشد .
اهداف تحقیق هدف از تحقیق حاضر این است كه آیا تمایل به موسیقی و نواختن آن می تواند از اضطراب و دلهره كاهش بدهد یا مخصوصاً اگر موسیقی ، موسیقی پاپ باشد و نوع نواختن وسایل موسیقی مانندگیتار و ; در اضطراب نقش موثری دارد یا نه .
اهمیت و ضرورت تحقیق اضطراب بهایی است كه بشر كنونی برای تمدن می پردازد به نظر میرسد كه در این عصر به اصطلاح تمدن ، مشكلات انسان را همواره رو به تزایر بوده است كه جنگها زندگی شخصی و خانوادگی بشر را در مخاطره انداخته او را در اندوه و ناآرامی اجتماعی رها كرده است امروزه موقعیتهای شغلی و فقر و تنگدستی برای میلیونها تن از افراد بشر نمایان است و به همین دلیل و
جهت كاهش اضطراب باید راهكارهایی را به كاربرد تا بتوان دلهره و لرزش و اضطراب را كم و كمتر كنیم كه موسیقی و نواختن آن می تواند عامل موثری در كاهش اضطراب به حساب نیاید و گاهی اوقات همین نواختن باعث بالا رفتن اضطراب در افراد می شود كه تمام این موارد می تواند به افراد و خصوصیات اخلاقی و شخصیتی آنها مرتبط باشد .
فرضیه تحقیق موسیقی پاپ در كاهش اضطراب تاثیر مثبت دارد .
متغیرهای تحقیق موسیقی پاپ متغیر مستقل كاهش اضطراب و اضطراب متغیر وابسته
تعاریف عملیاتی واژه ها و مفاهیم اضطراب در مفهوم به معنای یك درد روانی است كه فرد زمانی تجربه می كند كه با خطرات یا تهدیدهای بیرونی مواجه باشد اضطراب عبارتند از تنش های بدنی و روحی در برابر موقعیتهای مختلف و لرزش دست وپا و تپش بالای ضربان قلب و تعرق زیاد و بالاخره عبارتند از غره ای است كه آزمودنی از آزمون اضطراب بدست آورده است . موسیقی پاپ عبارت است از نواختن یا گوش دادن به موسیقی كه از نوع مدرن و كلاسیك است و نواختن آن با وسایلی مثل گیتار – گیتار باس و ارگ و ساكسیفون – و ;. دیگر صورت می گیرد .
فصل دوم پیشینه و ادبیات تحقیق
اضطراب به نظر رولومی اضطراب عبارت است از « ترسی كه در اثر به خطر افتادن یكی از ارزشهای اصولی زندگی شخص ایجاد می شود» . ممكن است اضطراب را نوعی دردداخلی دانست كه سبب ایجاد هیجان و به هم ریختن تعادل موجود می شود و چون بشر دائماً به منظور برقراری تعادل كوشش می كند بنابراین می توان گفت كه اضطراب یك محرك بسیار قوی است امكان دارد این محرك مضر باشد و این خود بستگی دارد به درجه ترس و مقدار خطری كه متوجه فرد است . اضطراب متعادل یا نرمال آن است كه شدت عكس العمل متناسب باشد با مقدار خطر و این خود مفید است زیرا شخص را وادار می سازد كه با موفقیت خطرات را از خود دفع می كند و بنابراین مقدار معتدل اضطراب برای رشد و تكامل صحیح شخصیت لازم است و در واقع هیچ فرد بشری نیست كه مقداری اضطراب نداشته باشد . اگر چه مقدار محدودی اضطراب برای رشد بشر ضروری است ولی مقدار زیاد آن نیز باعث اختلال در رفتار می شود و اغلب اوقات شخص را به نشان دادن رفتار نوروتیك یا پسیوتیك وادار می سازد . رولومی معتقد است كه اضطراب شدید عبارت است از آن چنان عكس العملی كه :1- متناسب با مقدار خطر نیست . 2- توام با تعارض و سركوبی و سایر مشخصات غیر عادی است . 3- با علایم مرضی و مكانیزمهای دفاعی توام است .
باید توجه داشت كه این مشخصات با یكدیگر ارتباط دارد بدین معنی كه عكس العمل متناسب با خطر واقعی نیست زیرا نوعی از تعارض در شخص وجود دارد شخص نوروتیك بدرستی نمی داند چرا دچار اضطراب است و به همین دلیل عكس العمل های او مربوط است به حالت اضطراب و ارتباطی با دلیل اصلی آن ندارد . رفتارهایی كه از شخص نوروماتیك بروز می كند به منظور كم كردن درجه اضطراب است و هر رفتاری كه به فوریت از میزان اضطراب بكاهد تكرار می شود . این نوع سازگاری نه تنا دلیل اضطراب را از بین نمی برد بلكه باعث ازدیاد آن خواهد شد .
یادگیری اضطراب به منظور اثبات اینكه اضطراب آموختنی است آزمایشهای متعددی بر روی حیوانات و انسان شده است در یكی از آزمایشهای اولیه در این مورد ماور با موشهای سفید آزمایشهای به عمل آورد . وی موشها را در جعبه آزمایش كه شكل دایره داشت و به صورت میدان ساخته شده بود ، قرار داد . او برای اینكه از بیرون درون جعبه دیده شود اطراف آن را به وسیله پلاستیك هایی پوشاند . كف
اطاق به نحوی سیم كشی شده بود كه امكان وارد كردن ضربه الكتریكی به پای حیوان وجود داشت . موشها را به سه گروه تقسیم كرد : افراد گروه اول را به صورت انفرادی در قسمت اول جعبه قرار دادو سپس زنگی برای مدت پنج ثانیه به صدا درآمد و اگر در آخر پنج ثانیه حیوان هنوز در جای خود نشسته بود ضربه الكتریكی به او وارد می شد . اگر موش به قسمت دیگر جعبه می رفت ، از آزار ضربه الكتریكی مصون می ماند و یا اگر زنگ به صدا درمی آمد موش فوراً به سمت دیگر می رفت و هیچ ضربه الكتریكی به او وارد نمی شد . برای این گروه هر 60 ثانیه یكبار به طور منظم صدای زنگ توام با ضربه الكتریكی داده شد . روش آزمایش برای گروه دوم نیز مانند گروه اول بود با این تفاوت كه صدای زنگ توام با ضربه الكتریكی در سه موقع بدون نظم معینی ایجادمی شد . فاصله زمانی میان دفعات شوك و صدا به ترتیب 15 دقیقه و
60دقیقه و 105 دقیقه بود . روش آزمایش برای گروه سوم شامل توام بودن شوك و صدا هر 60 دقیقه بود ولی در این فاصله ضربه الكتریكی بدون اخطار قبلی و بدون توام بودن با صدای زنگ وارد می آمد . این ضربه الكتریكی در 10 دقیقه و 30 دقیقه و 45 دقیقه عرضه می شد . مقدار یادگیری حیوانات گروه اول حداكثربود گروه دوم كمتر از گروه اول و گروه سوم كمتر از گروه دوم آموختند . درباره این مطلب ماور می گوید :به طور كلی می توان گفت كه كمی یادگیری در گروه های 2 و 3 نتیجه اضطراب و ترسی بود كه در آنها تولید شده بود و مجال آموختن به آنان نمی داد . در گروه 2 حیوانات را به وسیله قرار دادن شوك دایم درباره وارد شدن ضربه الكتریكی مضطرب ساختند .
در گروه 3 این عامل تردید وجود داشت ولی انگیزه آزار دهنده آنچنان به سرعت بر حیوان وارد می شد كه حیوان به طور مداوم انتظار آزار كشیدن را داشت در هر دو صورت عكس العمل شرطی حیوان نسبت به صدای زنگ نسبتاً بی اجرا بود و از شدت اضطراب نمی كاست در حالی كه برای گروه اول بعد از هر عكس العمل حیوان ، مدت زمان نسبتاً طولانی استراحت وجود داشت و این به عنوان پاداش تلقی می شد . بنابراین از شدت اضطراب كم می كرد . در آزمایش بالا موقعیتی كه بیشتر باعث كم شدن اضطراب حیوان می شد در یادگیری موثر واقع گردید زیرا عكس العمل حیوان به واسطه تقلیل اضطراب تقویت شد . اگربخواهیم این اصل را به رفتار بشر تطبیق دهیم به این نتیجه می رسیم كه اگر كودكی را برای عملی تنبیه كنیم و در زمان دیگر او را برای همان عمل تشویق نماییم و یا اگر كودك را به طور دایم در معرض تنبیه قرار دهیم نه تنها از یادگیری او جلوگیری كرده ایم بلكه اضطراب او را نیز شدیدتر ساخته ایم . این موضوع اساس رفتارهای نوروتیك و پسیكوتیك است زیرا اهداف این نوع رفتارها نیز كاستن شدت اضطراب است . اگر چه امكان دارد شخص بزرگسالی كه دذر دوران كودكی سالم و متعادل بوده است به حالات عصبی گرفتار شود ولی به طور كلی اكثر افراد توروتیك و پسیكوتیك كسانی هستند كه در طفولیت زندگی ناآرام و مختلی داشته اند . به عبارت دیگر همه كودكان مضطرب در بزرگسالی نوروتیك نمی شوند ولی اغلب بزرگسالان نوروتیك در كودكی مضطرب و مشوش بوده اند . كودك از بدو تولد رابطه نزدیكی با اعضای خانواده و به ویژه پدر و مادر دارد و از طریق آنهاست كه اساس شخصیت او بنا می شود .
روابط میان طفل و اولیای او متعدد و اثرات آن در رفتار كودك مختلف است بعضی از این روابط نتایج مفید و تعدادی از آن نتایج سوء دارد .این روابط را می توان به پنج طریق زیر طبقه بندی كرد:1- مبت ( پاداش ) – خشم ( تنبیه ) – به مقدار مساوی از هر یك 2- محبت زیاد و بدون تنبیه 3- خشم زیاد و بدون محبت 4- محبت – خشم – محبت كم – خشم زیاد
5- محبت – خشم – خشم كم – محبت زیاد 1- محبت ( پاداش ) – خشم ( تنبیه ) به مقدار مساوی در فصل مربوط به احتیاجات گفته شد كه كودك احتیاج شدیدی به احساس ایمنی دارد . اگر او احساس ایمنی نكند مضطرب می شود و رفتاری را كه برای تقلیل شدت اضطراب انتخاب می كند رفتاری ناسالم و نا متعادل خواهد بود . در صورتی كه كودك تنبیه و پاداش را به یك نسبت از اولیا دریافت دارد، به احتمال قوی رابطه او با آنان مبهم می شود و در نتیجه كودك به نوعی گیجی مبتلا خواهد شد . این موقعیت به ویژه هنگامی كه گیج كننده و آزار دهنده می شود كه تنبیه یا تشویق ساعتها و یا روزها بعد از انجام عمل صورت گیرد . خلاصه اینكه ابهام و بی نظمی در تنبیه اثرات سویی در رفتار كودك دارد . در اثر این گونه رفتار كودك مضطرب می شود و این اضطراب معمولاً تبدیل به احساس گناه می گردد . 2- محبت ( پاداش ) بدون تنبیه اگر در رابطه میان كودك و اولیاء هیچ گونه تنبیهی وجود نداشته باشد كودك احساس محرومیت نمی كند و بنابراین آماده مقابله با مشكلات زندگی نخواهد شد . این محافظت زیاداز كودك باعث می شود كه به او فرصت تشخیص میان خوشی و ناخوشی داده نشود . البته در چند ماه اول زندگی هر چه اولیتء به كودك توجه كنند زیاد نخواهد بود ولی بعد از آن اگر توجه شدید ادامه یابد كودك می آموزد كه از دیگران توقع بیجا و بی اندازه داشته باشد . این گوننه رفتار اولیا نسبت به كودك ایجاد اضطراب را موقتاً به تعویق می اندازد ولی بعدها كه این فردخودخواه و لوس با مسائل زندگی روبرو می شود احساس می كند كه لیاقت كافی برای حل آنان ندارد در این موقع اضطراب او آغاز می گردد . 3- خشم ( تنبیه ) بدون پاداش رابطه مملو از خشم درست قطب مخالف رابطه توام با محبت است . زمانی كه تنبیه اصل رابطه میان كودك و اولیاست و اصلا محبت و مهربانی وجود ندارد مسلماً اضطراب شدید مزمن در كودك پدید می آید و احساس می كند كه والدینش او را طرد كرده اند و عكس العمل او نیز ممكن است طرد كردن آنها باشد . این طرد كردن اولیا ممكن است تعمیم پیدا كند و به صورت طرد كردن اجتماع درآید در این صورت كودك به همه كس و همه چیز بدبین می شود و گمان می كند كه منشا تمام ناكامیها ی او محیط است و خود او هیچ نقشی در این مورد ندارد این یكی از اصول اساسی رفتارهای جنایت آمیز و یا اعمال ضد اجتماعی است . 4- محبت ( پاداش ) كم – خشم ( تنبیه ) زیاد زیادی خشم و تنبیه و عصبانیت است . این نوع رابطه در تولید اضطراب در دوران اولیه زندگی بسیار موثراست . در این مورد اولیاء كودك هم منبع محبت هستند و هم سر چشمه ترس و وحشت بنابراین اگر كودك رفتار بدی كند و تنبیه شود احساس تقصیر و گناه می كند و به شدت خود را مورد ملامت قرار می دهد و سعی می كند عملی انجام دهد تا آن مقدار كمی از مهربانی را كه از اولیای خوددریافت می داشته است زیادتر كند . این وضعیت در به وجود آوردن حالات عصبی بسیار موثر است چنانكه ماور می گوید : به نظر من افراد بشر گرفتار حالات عصبی می شوند البته نه به این دلیل كه قادر به انجام عمل مورد نظر خو5- محبت ( پاداش ) زیاد – خشم ( تنبیه ) كم رابطه آمیخته با محبت در درجه اول و خشم در درجه دوم می تواند بهترین نوع رابطه مسلط میان كودك و اولیاء باشد . مقدار زیادی محبت سبب احساس ایمنی و اعتماد به نفس لازم در كودك می شود ، و در ضمن مقدار كمی خشم و تنبیه باعث ایجاد حس تشخیص و مسئولیت در او خواهد شد . این طرز تربیت ، احتیاجات اصلی كودك و به ویژه احتیاج به امنیت و محبت و پیشرفت را ارضا می كند و در مقابل مبتلا كردن او به اضطراب و تشویق احساس اعتماد به نفس را در او به وجود می آورد .
اضطراب سركوب كننده است اضطراب یكی از علل مهم سركوب كردن عواطف است . این موضوع به ویژه زمانی صادق است كه اضطراب با احساس تقصیر توام شود شخصی كه احساس اضطراب می كند میل دارد دلیل ایجاد اضطراب را فراموش كند چنانكه كامرون معتقد است : اضطراب حاد در ایجاد فراموشی مرضی بسیار موثر است حتی در افرادیكه از لحاظ روانی سالم هستند در افراد نوروتیك تاثیر اضطراب در فراموشی و تعارض و تخیل زیاد ، پر واضح است و اغلب روان شناسان درمانی آن را مشاهده كرده اند . در اینجا دلیل اصلی اضطراب طوری سركوب می شود كه یادآوری آن برای شخص بسیار مشكل و گاهی غیر ممكن است .
روش دوم شامل سركوبی مستقیم اضطراب است بدین معنی كه اضطراب همیشه موجود است اما شخص از علت آن آگاهی ندارد . به وسیله هیپنوتیزم می توان به اضطراب سركوب شده و تجارب فراموش شده دست یافت و موضوع ناخودآگاه را به ضمیر آگاه انتقال داد . برای مثال وضعیت دانشجویی را كه گرفتار اضطراب شدید بود ذكر می كنیم . او درباره روابط اجتماعی ، وضعیت دروس ، آینده و تقریباً همه چیز مضطرب بود . او می دانست كه گرفتار این مصاحبه به وسیله ضبط صوت گرفته شده و بنابراین آنچه كه در اینجا مشاهده می گردد عین گفتگوهای میان روان شناس و بیمار است :دانشجو – من احساس حقارت شدید می كنم احساس می كنم خیلی كوچك هستم . روان شناس – ممكن است كمی بیشتر درباره این احساس صحبت كنید ؟دانشجو – احساس می كنم كه جسماً خیلی خیلی ریز و كوچك می شوم به نظر می رسد كه در جلوی من یك تونل بزرگ است كه در آآرین حد آن یك نقطه سیاه وجود دارد . روان شناس – ممكن است بیشتر درباره آن شرح دهید ؟دانشجو – نه فقط آنچه كه گفتم به نظرم می آید . روان شناس – اولین دفعه كه آن را دیدی چند ساله بودی ؟دانشجو – من آن را قبلاً ندیده ام . من همیشه احساس می كردم كه اشیاء به طرفم می آیند . با اینكه خودم با سایر اشیاء كوچك می شوم احساس می كنم كه دستهایم خیلی خیلی كوچك است من احساس را تمام مدت زندگیم داشته ام . روان شناس – خوب فكر كن و به حافظه ات رجوع نما به عقب برگردد . مثلاً به سن سه سالگی و بگو چه می بینی آبا در آن موقع تجربه ای داشته ای كه باعث ایجاد ترس در تو شده باشد . دانشجو – تجربه ای كه مرا بترساند نداشتم ولی یك دفعه اتفاقی افتاد كه خیلی از آن شرمنده ام . نه نمی ترسم ولی چرا می ترسم از جاهای بلند ترس دارم من این موضوع را هیچ وقت به كسی نگفته ام . وقتی كه احساس كوچكی می كنم هنگامی كه چشمانم بسته شده ، احساس می كنم كه نزدیك است از مكان مرتفعی به زمین پرت شوم . خیلی عجیب است من قبلاً به هیچ وجه این احساس را نداشتم . روان شناس – در این باره بیشتر شرح دهید . دانشجو – من این كار را همیشه می كنم ( دستها را به چشم خود می برد ) در حالی كه به چشمانم فشار می آوردم نقطه زردی ظاهر می شود . بعد اشكالی به صورت دایره های زرد رنگ ظهور می كند و به زودی این اشكال تغییر شكل می دهد . كم كم بزرگ شده و حالا در وسط آنها سوراخی پیدا شده است رنگ آنها نیز تغییر می كند . روان شناس – شما چند ساله بودید كه پدر بزرگ شما مرد ؟دانشجو – نه ساله – در آن موقع من بدرستی نمی دانستم كه سرطان چیست. روان شناس – آیا شما علاقه زیادی نسبت به پدر بزرگ خود داشتید ؟
دانشجو – بله من او را دوست داشتم ولی او یك عادت بد داشت و آن عبارت بود از اینكه دو.د سیگار را به صورت من می دمید و من از این كار متنفر بودم . روان شناس – آیا سرطان پدر بزرگ شما به طول انجامید ؟دانشجو – من هیچ وقت او را مریض ندیدم . در واقع آنطور كه به خاطرم می آید تا وقتی كه فوت كرد بههیچ وجه علامت درد و رنج از خود نشان نداد . من دوست داشتم بهمنزل پدر بزرگم بروم . آنجا آرام بود و درختان سبز و جوی آب و آفتاب ملایمی داشت پدر بزرگ من خود قسمتی از این منظره زیبا بود . روان شناس – ولی سرطان از او قویتر بود و او را از پا درآورد .آیا خود شما از اینكه مبتلا به سرطان شوید بیم دارید ؟ دانشجو – بله من فكر می كنم كه مبتلا به سرطان شده ام . دیروز مقداری خون از گلویم بیرون آمد كه مرا مضطرب كرد ولی سعی می كنم فراموش كنم. روان شناس – از چه مدت تشویق شما درباره سرطان شروع شده است ؟دانشجو – از مدتها قبل ، تقریباً یكسال بعد از اینكه پدر بزرگم فوت كرد احساس كردم كه من هم مبتلا به سرطان هستم و بزودی خواهم مرد . این فكر مرا به وحشت انداخت . به طوری كه با شدت شروع به فریاد كشیدن كردم . مادرم به اطاق من آمد و مرا آرام كرد ولی از آن به بعد همیشه احساس می كردم كه در آستانه مرگ قرار دارم . هر وقت به چشمانم فشار می آورم .اشكالی را مانند ستاره می بینم و بعد شكل مرگ در نظرم مجسم می شود . از مكالمه بالا مشهود است كه دانشجوی مذكور مرگ پدر بزرگ خود را كه به علت سرطان مرده بود سركوب كرده و احساسی را نیز كه خود نسبت به آن داشته ، به ضمیر ناخودآگاه فرستاده است . در كودكی او خود را نزدیك به پدر بزرگ می دانسته و او را مردی بسیار قوی و خلل ناپذیر می پنداشته است . ولی بیماری نامعلومی مانند سرطان ناگهان این مرد قوی و خاطرات خوش مربوط به آن را از بیمار گرفته و اساس آرامش و احساس ایمنی او را به هم زده است. به وسیله هیپنوتیزم معلوم شد كه احساس اضطراب و ترس و شرمندگی این جوان ، سركوب شده و مجال آمدن به ضمیر آگاه را نداشته است .
اضطراب مهمترین عاملی كه براساس نظریه تحلیل روانی علت تمام بیماریهای روانی محسوب می شود اضطراب است . مفهوم اضطراب در مكتب تحلیل روانی نقش برجسته ای دارد . فروید اضطراب را درد روانی نامیده است . یعنی به همان صورت كه اگر بدن دچار زخم التهاب و بیماری گردد اولین نشانه آن به صورت تب ظاهر می شود اگر فرد از نظر روانی دچار مسئله و مشكل شود اولین نشانه آن به صورت اضطراب جلوه گر می شود .
فروید اضطراب را به سه نوع تقسیم كرده است :
الف – اضطراب واقعی : هنگامی تجربه می شود كه شخص با خطرات یا تهدیدهای بیرونی مواجه باشد . ب- اضطراب نوروتیك : زمانی بروز می كند كه تكانه های نهاد موجب تهدید فرد در برابر قطع كنترلهای من و ظهور رفتارهایی كه منجر به تنبیه وی خواهند گردید . ج – اضطراب اخلاقی : وقتی ظاهر می شود كه فرد عملی بر خلاف وجدان اخلاقی یا ارزشهای اخلاقی خویش انجام داده یا حتی در نظر دارد انجام بدهد و به این دلیل احساس گناه می كند ( كلمن 1972 ، 54) فروید معتقد است اضطراب بهایی است كه بشر كنونی برای تمدن می پردازد . به9 نظر می رسد كه در این عصر به اصطلاح تمدن ، مشكلات انسان همواره رو به تزاید بوده است . انفجار جمعیت مسائل و تنشهای اجتماعی خاصی را به همراه داشته است . تعصبهای نژادی همراه با احساس بی دلیل برتری جویی هم موجب خشم و كینه افراد و هم آسیبهای اجتماعی گردیده است . آلودگی هوا و محیط زندگی و اجتماعی به طرزی خطرناك موجبات اضمحلال، فساد و فرسودگی بشر را فراهم ساخته ، امنیت روانی آنان را به مخاطره انداخته است . جامعه شه
ری با تحرك زیاد و نا مشخص خود ، نبود روابط خانوادگی نزدیك ، فشار روانی فزاینده ای را بر افراد تحمیل نموده است . توجه به معنویات جای خود را به رقابتهای افراطی و جلوه های خیره كننده زندگی صنعتی بخشیده اضطراب بشر كنونی را عمیقتر ساخته است . تغییرات سریع اجتماعی از دست دادن ارزشها و اعتقادات سنتی و از همه مهمتر سست شدن اعتقادات و نداشتن دین و ایمان تسلی بخش كه می تواند پشتیبان و حامی بشر در برابر مسائل و مشكلات باشد اضطراب و ناراحتی بشر را افزایش داده است ( كلمن ، 1972 ، 38 ) آدلر عقیده دارد كه اضطراب بهایی است كه بشر كنونی برای بی تمدنی می پردازد .
دستگاه روانی ساختمان شخصیت هر فرد دارای سه قسمت است كه عبارتند از : نهاد ، من و من برتر . نهاد قسمتی از شخصیت است كه سائقهای زیست شناختی فطری را شامل می شود وتابع اصل لذت جویی است . نهاد همواره به دنبال كسب لذت است و بدون توجه به واقعیت می خواهد به حداكثر لذت برسد . به عبارت دیگر نهاد خواهان بی چون و چرای لذتهاست و ارضای فوری خواستها را بدون توجه به واقعیت جستجو می كند ( اسدارو ، 1990 ، 439) وقتی كه شخص با مسئله ای مواجه می شود در رابطه با من خویش آن را ادراك می كند درباره آن فكر می كند و نسبت بدان عمل می كند . به عبارت دیگر من فر فرد داننده ، كوشنده ، تصمیم گینده ، مضطرب شونده و انجام دهنده اصلی رفتارهای فرد محسوب می شود . اساس عملكردهای من پیش فرضهایی است كه فرد درباره خود و دنیای خود می سازد . این پیش فرضها بر پایه یادگیری استوار بوده و بر سه نوع اند . الف – پیش فرض واقعیت یعنی نظر شخص نسبت به اشیاء به صورتی كه واقعاً هستند نوع شخصیتی كه دارد و ماهیت دنیایی كه در آن زندگی می كند . ب- پیش فرض امكانات یعنی اینكه اشیا و موارد چگونه می توانند باشند چگونه تغییر میج – پیش فرض ارزشها یعنی نظر شخص نسبت به اینكه اشیاء و موارد چگونه باید باشند از قبیل درست و نادرست خوب و بد ، مطلوب و نامطلوب ، این پیش فرضها برای فرد به عنوان چهار چوب راهنما یا نقشه شناختی محسوب می شوند و به شخص اولاً احساسی از هویت یعنی اینكه شخص كیست و. چه تواناییهایی دارد می دهند . همچنین تصویری از من آرمانی یعنی اینكه فرد چه می تواند باشد و یا باید بشود به شخص ارائه می دهند . اگر هویت شخص نا معین باشد و یا فاصله بین من آرمانی و من واقعی زیاد باشد شخص دچار تعارض درونی می گردد . نتیجه اینكه شخص مایل است از این پیش فرضها دفاع كند و اطلاعات تازه را بپذیرد و اگر مخالف پیش بتواند كفایت و شایستگی خود را حفظ نماید دنیای خویش را محفوظ نگاه دارد و از آسیب رسیدن به ارزشهایش جلوگیری كند (كلمن ، 1927،97)
رشد روان جنسی فروید معتقد است كه رشد شخصیت بر تغییرات مربوط به توزیع انرژی جنسی كه وی آن را لیبیدو نامیده استوار است . انرژی جنسی در هر مرحله در ناحیه ای از بدن كه فروید آنها را مراكز شهوتزا نامیده است متمركز می شود به نحوی كه تحذریك این نواحی موجب لذت می شود . شكست در پیشرفت آرام و یكنواخت یك مرحله خواه به دلیل ارضای بیش از حد یا منع و محرومیت از ارضاء موجب تثبیت در آن مرحله می شود این مراحل عبارتند از: مرحله دهانی ، مقعدی ، احلیلی ، نهفتگی و تناسلی خردسال از فعالیتهایی مانند گاز گرفتن ، مكیدن و جویدن لذت می برد . مهمترین تعارض اجتماعی در این مرحله موجب تثبیت در این مرحله می شود . مرحله مقعدی بین یك تا سه سالگی است در این مرحله كودك از دفع فضولات لذت می برد . تعارض مهم در این مرحله مربوط به تعلیم توالت است. بر اساس ادعای فروید علیم نامناسب توالت ممكن است منتهی به تثبیت در مرحله مقعدی نیز موجب دو نوع شخصیت می گردد كه یكی شخصیت نگهدارنده محسوب شده و ویژگیهایی از قبیل نظم و پاكیزگی وسواسی را شامل می شود و دیگری شخصیت اخراج كننده نامیده شده وشخص بی توجهی ، آلودگی و بی نظمی را دوست دارد . بین سنین سه و پنج كودك مرحله احلیلی را طی می كند كه در آن مركز لذت جویی آلت تناسلی
است . در این مرحله در پسران عقده ادیپ به وجود می آید كه عبارت است از تمایل كودك به والد جنس مخالف و ترس از تنبیه توسط والد هم جنس خویش . حل این عقده منجر به همسان سازی با والد هم جنس می شود پسر این تمایل به مادر خویش را به دلیل اضطراب اختگی – یعنسی ترس از اینكه پدرش او را از طریق برداشتن آلت تناسلی تنبیه خواهد كرد از دست خواهد داد . دختر به دلیل غبطه آلت تناسلی مردانه به سوی پدر خود جذب می شود كه این حالت عقده الكترا نامیده شده است ولی ترس مربوط به از دست دادن عشق مادری موجب می شود كه دختر خود را با مادر خویش همسان سازد ، ولی همچنان درآرزوی جلب توجه پدر به سوی خویش باشد . فروید دوره بین پنج سالگی و بلوغ را مرحله نهفتگی نامیده است او باور دارد كه در خلال این مرحله كودك رشد روانی جنسی كمی تجربه می كند در عوض در این مرحله مهارتهای اجتماعی و دوستی كودك توسعه می یابد سر انجام در خلال نوجوانی كودك به مرحله تناسلی می رسد و از نظر جنسی جذب و جلب افراد دیگر می شود بر اساس نظریه فروید سه مرحله نخست از لحاظ رشد شخصیت بسیار با اهمیت هستند و شخصیت هر فرد در پنج سال اول زندگی تثبیت می شود .
نابهنجاریها و اختلالات روانی هدف این فصل عبارت است از بررسی یك دسته اختلالات روانی تحت عنوان اختلالات اضطرابی . بنابراین سعی خواهد شد تا انواع نشانه ها ، تصویر بالینی ، علل و درمان این اختلالات مورد بحث قرار گیرد . تا اینجا سعی در نشان دادن بعضی تفكرات بالینی در مورد نابهنجاریهای روانی بود و همان گونه كه ذكر شد تشخیص نابهنجاری و اختلال بستگی به عوامل متعدد و از آن جمله عوامل ذهنی و شخصی دارد همچنین بر این نكته تاكید شد كه تشخیص و طبقه بندی یك جریان ناقص است با این وجود چون بدون تشخیص و طبقه بندی روان شناس نمی داند كه كار خود را از كجا شروع كند و ممكن است بسیاری از كوششهای درمانی وی بیهوده باشد بنابراین بر اساس آخرین طبقه بندی تشخیصی و آماری تجدید نظر شده اختلالات روانی یعنی ds miii-r نابهنجاریهای روانی مورد بحث قرار خواهد گرفت .
اختلالات اضطرابی
اضطراب كه نوعی احساس ترس و ناراحتی بی دلیل است نشانه بسیاری از اختلالات روان شناختی محسوب می شود كه اغلب به وسیله رفتارهای دفاعی مانند فرار از یك موقعیت ناخوشایند یا انجام یك عمل طبق نظم و آیین معین كاهش می یابد به هر حال اضطراب نشانه اصلی و مشترك تمام اختلالاتی است كه در این طبقه قرار می گیرد . این اختلالات عبارتند از : اضطراب تعمیم یافته، اختلال رعبی ، فوبی ، وسواس فكری و عملی ،و اختلال استرس پس از ضایعه روانی . در dsmii این اختلالات نوروز محسوب شده اضطراب تعمیم یافته تحت عنوان اضطراب مزمن ، اضطراب رعبی ، تحت عنوان حمله های اضطرابی حاد ، فوبی ، تحت عنوان نوروز فوب
ی ، و اختلال وسواس فكری و عملی تحت عنوان نوروز وسواس فكری و عملی طبقه بندی شده بودند . فرویدمعتقد بود كه اضطراب می تواند ماهیتی سازشی داشته باشد و آن در صورتی است كه ناراحتی همراه با آن فرد را به سوی راه های جدید و مبارزه انگیز زندگی سوق دهد . اگر شخصی از این حیث با شكست مواجه شود نتیجه آن اختلال و اضطراب مرضی است .
اضطراب تعمیم یافته ویژگی عمده این اختلال ترس از آینده است . این ترس بی اساس بوده و به موضوع معینی مربوط نمی ش. به طوری كه هر آن ممكن است بیمار تنرس از موضوعی خاص مانند بیماری فرزند ، مرگ همسر ، اخراج از كار و از این قبیل را نام ببزرد و از رخ نمودن حوادث نامعلئومی كه اساس و پایه واقعی ندارد در هراس باشد . به همین دلیل است كه اضطراب شناور یعنی اضطرابی كه به هیچ
موقعیتی بستگی ندارد نامیده شده است . علاوه بر نا مشخص بودن منبع اضطراب در این اتلال نشانه های مرضی شایع عبارتند از : ناتوانی در تمركز ، ناتوانی در تصمیم گیری ، حساسیت زیاد ، اختلال در خواب ، عرق كردن زیاد ، تنش مداوم عضلانی ، این نشانه ها را می توان در چهار زمینه طبقه بندی كرد كه عبارتاست از :1- تنش حركتی : كه نشانه های آن شامل ناتوانی در آرامش عضلانی ، به صورت لرزش و از جا پریدگی است .
2- واكنشهای خودكار : كه نشانه های آن شامل فعالیت بیش از حد دستگاه عصبی سمپاتسیك و پاراسمپاتیك مانند عرق كردن زیاد ، گیجی ، طپش قلب ریال سردی دستها و تكرار ادرار است . 3- احساسات تشویق آفرین درباره آینده از قبیل نگرانی بی دلیل درباره آنچه برای خود آنان یا افراد نزدیكشان پیش خواهد آمد . 4- مراقبت بیش از اندازه از قبیل بررسی دائمی محیط اطراف برای احتراز از خطرات احتمالی . آنچه در این اختلال نابهنجار به حساب می آید تجربه اضطراب نیست بلكه بی تناسب بودن احساس اضطراب با محرك بیرونی و به ظاهر مولد آن است .
اضطراب رعبی اضطراب رعبی بر خلاف عمیم یافته شامل حمله های شدید ترس و وحشتاست كه تمركز یافته و به موقعیت یا هدف مشخصی محدود شده است . حمله های رعبی به صورت دوره های برگشت پذیر اضطراب شدید است كه بیمار تجربه می كند و از چند ثانیه تا چند ساعت به طول می انجامد .
ادامه خواندن مقاله در مورد تاثير مثبت موسيقي پاپ در كاهش اضطراب
نوشته مقاله در مورد تاثير مثبت موسيقي پاپ در كاهش اضطراب اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.