nx دارای 43 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
سبك زندگی اسلامی
الف) در چهار سوره قرآن مجید، به نیکی به والدین بلافاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این همردیف بودن، بیانگر این است که اسلام تا چه حد برای پدر و مادر احترام میگذارد.
) (;..لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناً» بقره / (;. بجز خدا را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید).) (واعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (نساء ) و خدا را بپرستید و چیزی را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.
ب: اهمیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآن و هم روایات، صریحاً توصیه میکنند که حتی اگر پدر و مادر کافر باشند، رعایت احترامشان لازم است.
) ( وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً» (اسراء ) و پروردگارت حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.
) (الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (انعام ) چیزی را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.) (و آن جاهداک علی ا ن تشرک بی مالیس لک به علم فلا تطعمها و صاحبهما فی الدنیا معروفاً» (لقمان ) و اگر آنان به تو اصرار کنند که با من آنچه را که علم به آن نداری، شریک کنند اطلاعتشان مکن ولی در دنیا به نیکی با آنان رفتار کن.
ج) شکرگزاری در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شکرگزاری در برابر نعمتهای خدا قرار داده شده است؛ چنانکه میخوانیم: «ا ن اشکرلی ولوالدیک الی المصیر» (لقمان ) مرا و پدر و مادرت را شکرکن که بازگشت به سوی من است؛ با این که نعمت خدا بیش از آن اندازه است که قابل احصا و شماره باشد، پس، این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.قرآن حتی کمترین بیاحترامی را در برابر پدر و مادر، اجازه نداده است. در حدیثی، امام صادق (ع) میفرمایند: «لو علم الله شیئاً هو ادنی من اف لنهی عنده و هو من ادنی العقوق، و من العقوق ا ن ینظر الرجل الی و الدیه فیجد النظر الیها» اگر چیزی کمتر از «اف» وجود داشت، خدا از آن نهی میکرد. «اف» کمترین اظهار ناراحتی است. و از این جمله، نظر کردن تند و غضب آلود به پدر و مادر است.ه) با اینکه جهاد یکی از مهمترین برنامههای اسلامی است، تا هنگامی که جنبه وجوب عینی نداشته باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است. پس اگر حضور در این جهاد موجب ناراحتی آنان شود، جایز نیست. در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است که مردی نزد پیامبر اسلام (ص) آمد و عرض کرد، جوان با نشاط وورزیدهای است و جهاد را دوست دارد، ولی مادرش از این موضوع ناراحت میشود. پیامبر (ص) فرمودند: «ارجع فکن مع والدتک فوالذی بعثنی بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد فی سبیل الله سنه» برگرد و با مادر خویش باش. قسم به آن خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، یک شب مادر با تو مأنوس شود، از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است.البته، هنگامی که جهاد جنبه وجوب عینی پیدا کند، کشور اسلامی در خطر قرار گیرد و حضور همگان لازم شود، هیچ عذری حتی نارضایتی پدر و مادر پذیرفته نیست.پبامبر (ص) فرمودند: «ایاکم وعقوق الوالدین فان ریح الجنه توجد ممن سیرع الف عام ولایجدها عاق» از عاق پدر ومادر بترسید زیرا بوی بهشت از هزار سال راه به مشام میرسد؛ اما هیچگاه به کسانی که مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسید.این تعبیر، اشاره لطیفی به این موضوع دارد که چنین اشخاصی نه تنها در بهشت گام نمیگذارند، بلکه در فاصله بسیار زیادی از آن قرار دارند و حتی نمیتوانند به آن نزدیک شوند. سید قطب در تفسیر فیظلال القرآن، حدیثی به این مضمون از پیامبر (ص) نقل میکند که مردی که مادرش را بر دوش گرفته بود و طواف میداد، پیامبر (ص) را در همان حال مشاهده کرد. عرض کرد: «آیا حق مادرم را با این کار انجام دادم».پیامبر فرمودند: «نه، حتی جبران یکی از نالههای او را به هنگام وضع حمل» نمیکند.
یک نکته که دراینجا باید ذکر شود، این است که گاه میشود پدر و مادر پیشنهادهای غیر منطقی یا خلاف شرع به انسان می کند، بدیهی است اطاعت آنان در هیچ یک از این موارد، لازم نیست. ولی با این حال، باید با برخورد منطقی و انجام دادن وظیفه امر به معروف و نهی از منکر در بهترین صورتش، با این گونه پیشنهادها برخورد کرد. امام کاظم (ع) میفرمایند: «کسی نزد پیامبر (ص) آمد و از حق پرد وفرزند سئوال کرد. فرمودند: باید او را با نام صدا نزند (بلکه بگوید پدرم)، جلوتر از او نرود، قبل از او ننشیند و کاری نکند که مردم به پدرش بدگویی کنند (نگویند خدا پدرت را نیامرزد که چنین کردی)». توحید و نیکی به پدر و مادر، سرآغاز یک رشته احکام مهم اسلامی«لا تجعل مع الله الها اخر فتقعد مذموماً مخذولاً و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاء و بالوالدین احساناً اما یبلغن عندک الکبر احدهما اوکلاهما فلا تقل لهما «اف» و لا تنهر هما و قل لهما قولاً و کریماً و احفض لهما جناح الذال من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ریبانی صغیراً ربکم اعلم بما فی نفوسکم ان تکونوا صالحین فانه کان للاوابین غفوراً» (اسراء -) با خدای یکتا، خدای دیگری به خدای مگیر که نکوهیده و خوار خواهی ماند. پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هر گاه تا تو زنده هستی هر دو یا یکی از آن دو سالخورده شوند، آنان را میازار و به درشتی خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگو. در برابرشان از روی مهربانی سر تواضع فرود آور و بگو: ای پروردگار من، همچنانکه مرا در خردی پرورش دادند، بر آنان رحمت آور. پروردگارتان از هر کس دیگر به آنچه در دلهایتان میگذرد. داناتر است. و اگر از صالحان باشید. او توبه کنندگان را میآمرزد.
آیات مورد بحث، سر آغازی برای بیان یک سلسه از احکام اساسی اسلام که با مسئله توحید وایمان شروع میشود، توحیدی که خمیر مایه همه فعالیتهای مثبت و کارهای نیک و سازنده است. آیه نخست با توحید شروع شده است و تاکید میکند که نباید برای خداوند یگانه هیچ معبودی قرار داد. آیه نمیگوید: «معبود دیگری را با خدا پرستش مکن». بلکه می گوید: قرار مده» تا معنای وسیعتری داشته باشد. یعنی، نه در عقیده، نه در عمل، نه در دعا و تقاضا، و نه در پرستش معبود دیگری را در کنار «الله» قرار مده.
سپس به بیان نتیجه شرک میپردازد، که همانا با نکوهش و خواری نشستن است. انتخاب کلمه «قعود» (نشستن) در اینجا، اشاره به ضعف و ناتوانی است، زیرا در ادبیات عرب، این کلمه کنایه از ضعف است؛ همانگونه که گفته میشود: « قعد به الضعف عنالقتال» (ناتوانی سبب شد که از بیکار با دشمن بنشیند).
از جمله بالا استفاده میشود که شرک، سه اثر بسیار بد در وجود انسان میگذارد:) شرک مایه ضعف، ناتوانی، زبونی و ذلت است؛ در حالی که توحید، عامل قیام، حرکت و سرافرازی است.) شرک، مایه مذمت ونکوهش است؛ چرا که یک خط روشن انحرافی است، در برابر منطق عقل و کفرانی است آشکار، در مقابل نعمت پروردگار. و آنکس که تن به چنین انحرافی دهد، در خور مذمت است.
) شرک سبب میشود که خداوند، مشرک را به معبودهای ساختگیاش واگذارد و دست از حمایتش بردارد. و از آنجا که معبودهای ساختگی نیز قادر به حمایتش بردارد و از آنجا که معبودهای ساختگی نیز قادر به حمایت کسی نیستند و خدا هم حمایتش را از چنین کسانی برداشته است، آنان «مخذول» و بدون یار و یاور خواهند شد. در آیات دیگر قرآن نیز همین معنا به شکل دیگری مجسم شده است؛ چنانچه میفرماید: «مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتاً و ا ن اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون» ( عنکبوت ) (مثل آنان که غیر از خدا را به دوستی گرفتند، مثل عنکبوت است که خانهای بساخت و همانا سستترین خانهها، خانه عنکبوت است، اگر میدانستند.
بعد از اصل توحید، به یکی از اساسیترین تعلیمات انسانی انبیاء -با تاکید مجدد بر توحید- اشاره شده است؛ که همانا نیکی به پدر و مادر است.«قضا»، مفهوم محکمتری امر دارد. و فرمان قطعی و محکم را میرساند. این مطلب، نخستین تاکید در این باره است، قرار دادن توحید در کنار نیکی به پدر و مادر، تاکید دیگری بر اهمیت این دستور اسلامی است. مطلق بودن «احسان» که هر گونه نیکی را در بر میگیرد، و همچنین «والدین» که مسلمان و کافر را شامل میشود، سومین و چهارمین تاکید در این جمله است. نکره بودن «احساناً» که دراین گونه موارد برای بیان عظمت میآید، پنجمین تاکید محسوب میشود. توجه به این نکته لازم است که فرمان، معمولاً روی یک امر اثباتی میرود؛ در حالی که در اینجا، روی نفی رفته است. این نکته، ممکن است به خاطر آن باشد که از کلمه «قضی»، فهمیده میشود که جمله دیگری در شکل اثباتی در تقدیر است یا اینکه مجموع جمله نفی و اثبات : «الا تعبدوا الا ایاه». در حکم یک جمله اثباتی؛ اثبات عبادت انحصاری پروردگار است.سپس، یکی از مصداقهای روشن نیکی به پدر و مادر بیان شده است. در اینجا، به قسمتی از ریزهکاریهای برخورد بسیار مودبانه و احترام آمیز فرزندان به پدران و مادران از دیدگاه قرآن، اشاره میشود.) از یکسو، روی حالت پیری آنان -که در آن موقع نیازمندتر به حمایت و محبت و احترامند- تاکید میکند، و فرزندانشان را از کمترین سخن اهانت آمیز به آنان نهی میکند. آنان ممکن است بر اثر کهولت، طوری شوند که نتواند بدون کمک دیگری حرکت کنند، از جا برخیزند و حتی ممکن است قادر به رفع آلودگی از خود نباشند. در این مواقع، آزمایش بزرگ فرزندان شروع میشود.) از سوی دیگر، قرآن تاکید میکند که در این هنگام نه تنها به آنان نباید «اف» گفت: و با صدای بلند و اهانت آمیز با آنان صحبت کرد، بلکه با قول کریم و گفتار بزرگوانه باید با آنان گفتگو کرد. همه اینها، نهایت ادب در سخن را میرساند، که زبان کلید قلب است.) از سوی دیگر، دستور به تواضع و فروتنی داده شده است، تواضعی که نشاندهنده محبت و علاقه باشد، و نه چیز دیگر) سرانجام، سفارش شده است که حتی موقعی که فرزند رو به سوی درگاه خدا میآورد، پدر و مادر را، چه در حیات و چه در ممات، نباید فراموش کند و باید تقاضای رحمت پروردگار را برایشان بنماید، بویژه این تقاضایش را با این دلیل همراه سازد: «پروردگارا، همان گونه که آنان در کودکی مرا تربیت کردند. تو به آنان رحم کن» نکته مهمی که از این تعبیر- علاوه بر آنچه گفته شد- استفاده میشود. این است که اگر پدر و مادر آنچنان مسن و ناتوان شدند که به تنهایی قادر بر حرکت و دفع آلودگیها از خود نباشند. فراموش نکن که تو هم در کودکی چنین بودی و آنان را باید جبران کرد. از آنجا که گاهی در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر واحترام و تواضع به آنان، ممکن است لغزشیهایی پیش بیاید که انسان آگاهانه یا نا آگاهانه به سوی آن کشیده شود. در آخرین آیه مورد بحث میفرماید: «پروردگار شما به آنچه در دلهای شماست، آگاهتر است؛ زیرا علم خدا در همه زمینهها ضروری، ثابت، ازلی و خالی از هر گونه اشتباه است؛ در حالی که علوم انسانی واجد این صفات نیست.بنابراین اگر بدون قصد طغیان و سرکشی در برابر فرمان خدا لغزشی در زمینه احترام و نیکی به پدر و مادر از انسان سر زد ولی بلافاصله پشیمان شد و در مقام جبران بر آمد، مسلماً مشمول عفو خدا خواهد شد.) «اواب» از ماده «اوب» به بازگشت توام با اراده گفته میشود؛ در حالی که «رجوع» هم به بازگشت با اراده و هم بیاراده اطلاق میگردد. به همین دلیل به «توبه»، «اوبه» گفته میشود؛ چون حقیقت توبه، بازگشت توام با اراده به سوی خداست. از آنجا که «اواب» صفت مبالغه است، به کسی گفته میشود که هر لحظه از او خطایی سر زند و در همان حال، به سوی پروردگار بازگردد. این احتمال نیز وجود دارد که ذکر صیغه مبالغه، اشاره به تعدد عوامل بازگشت به رجوع به خدا باشد؛ زیرا ایمان به پروردگار از یکسو، توجه به دادگاه عالم قیامت از سوی دیگر، وجدان بیدار از سوی سوم، و توجه به عدالت و آثار گناه از سوی چهارم، دست به دست هم میدهند و انسان را موکداً از مسیر انحرافی به سوی خدا میبرند.) «واذا خذنا میثاق بنی اسرائیل لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناًأ» (بقره ) و به یاد آورید هنگامی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید.اگر چه آیات درباره بنیاسرائیل نازل شده است، ولی یک سلسله قوانین کلی برای همه ملل دنیا در بردارد. از دیدگاه قرآن، برقراری و سربلندی ملتها در صورتی است که به بزرگترین قدرت بیزوال تکیه کنند، در همه حال از او مدد بگیرند و فقط در برابر او سر تعظیم فرود آورند؛ که اگر چنین کنند، از هیچ کس ترس و وحشتی نخواهند داشت. واضح است که چنین تکیه گاه و مبدئی جز آفریدگار بزرگ نمیتواند باشد. از طرف دیگر، برای بقا و جاویدان ماندن ملتها، همبستگی خاص بین افراد خاص لازم است. این عمل در صورتی امکان دارد، که هر کس به پدر و مادر خود که شعاع بستگی آنان به وی نزدیکتر است، در مرحله بعد به خویشان و بعد از آنان به همه افراد اجتماع، نیکی کند. بدین گونه، همه بال و پر یکدیگر میشوند، و افراد ضعیف را حمایت میکنند.) (واعبدوالله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (نساء ) و خدا را بپرستید و هیچ چیز را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.
آیه فوق، نخست مردم را دعوت به عبادت و بندگی پروردگار و ترک شرک و بت پرستی ج که ریشه اصلی برنامههای اسلامی است- میکند. دعوت به توحید و یگانه پرستی روح را پاک، نیت را خالص، اراده را قوی و تصمیم را برای انجام دادن هر برنامه مفیدی محکم میسازد. از آنجا که این آیه بیان کننده یک رشته از حقوق اسلامی است، قبل از هر چیز، اشاره به حق خداوند بر مردم، پرستیدن او و شریکی برای او برنگزیدن کرده است.سپس، اشاره به حق پدر و مادر شده و توصیه گردیده است که باید به آنان نیکی کرد. از این تعبیرهای مکرر در قرآن کریم بر بندگی خدا واحسان به والدین، استفاده میشود که بیان این دو ارتباط است. در حقیقت هم، چنین است، چون بزرگترین نعمت، نعمت هستی و حیات است که در درجه اول از ناحیه خداست و درمراحل بعد، به پدر و مادر ارتباط دارد. بنابراین، ترک حقوق پدر و مادر، همدوش شرک به خداست.) «قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناًأ» (انعام ) بگو، بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده بیان کنم که چیزی را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.ذکر نیکی به پدر و مادر بلافاصله بعد از مبارزه با شرک و قبل از دستورهای مهمی مانند تحریم قتل نفس و اجرای اصول عدالت، دلیل بر اهمیت بسیار حق پدر و مادر در دستورهای اسلامی است. این موضوع وقتی روشنتر میشود، که توجه کنیم به جای «آزار به پدر و مادر»- که هماهنگ با دیگر تحریمهای این آیه است-،احسان و نیکی به آنان ذکر شده است. یعنی نه تنها ایجاد ناراحتی برای آنان حرام است، بلکه احسان و نیکی به آنان نیز لازم و ضروری است. جالبتر این که، کلمه «احسان» به وسیله «ب» متعدی شده و فرموده است: « بالوالدین احساناً»احسان گاهی با «الی» و گاهی با «ب» ذکر می شود، معنایآن نیکی کردن به طور مستقیم و بدون واسطه است، بنابراین، این آیه تاکید میکند که موضوع نیکی به پدر و مادر را باید آنقدر اهمیت داد، که شخصاً و بدون واسطه، به آن اقدام کرد.) «ولقد اتینا لقمان الحکمه ان اشکر الله و من یشکر فانما یشکر لنفسه و من کفر فان الله غنی حمید و اذقال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنی لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم و وصینا الانسان بوالدیه حملته امه وهناً علی وهن و فصاله فی عامین ان اشکرلی ولوالدیک الی المصیر و ان جاهداک علی ان تشرک بی ما لیس من اناب الی ثم الی مرجعکم فانبئکم بما کنتم تعلمون» (لقمان -) و آدمی را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش به او حامله شد و هر روز ناتوانتر می شد و پس از دو سال از شیرش باز گرفت. و سفارش کردیم که مرا و پدر و مادرت را شکر گوی که سرانجام تو نزد من است. اگر آن دو به کوشش از تو بخواهد تا چیزی را که نمیدانی چیست با من شریک گردانی، اطاعتشان مکن. در دنیا با آنان به وجهی پسندیده زندگی کن و خود، راه کسانی را که به درگاه من باز میگردند. در پیش گیر، بازگشت همه شما به سوی من است و من از کارهایی که میکردهاید، آگاهتان میکنم.در آیه اول، نتیجه «شکر» و «کفران» نعمتها، به این صورت بیان شده که شکر نعمت، به سود خود انسان، و کفران هم به زبان خود او است. خداوند از همگان بینیاز است. اگر همه ممکنات شکر کنند، چیزی بر عظمتش افزوده نمیشود و اگر جمله موجودات کافر شوند. بر دامن کبریاییاش گردی ننشیند.«ل» در جمله «ان اشکرالله»، برای اختصاص و در «لنفسه» برای نفع است. بنابراین، سود شکرگزاری که همان دوام نعمت، و افزایش آن به اضافه ثواب آخرت است، به خود انسان بر میگردد؛ همان گونه که زیان کفران، فقط دامان خودش را میگیرد.تعبیر: «غنی حمید»، اشاره به این است که شکر گزار در برابر افراد عادی، یا چیزی به بخشنده نعمت میدهد یا اگر چیزی نمیدهد، با ستایش او مقامش را در انظار مردم بالا میبرد. ولی درباره خداوند، هیچ یک از این دو، معنا ندارد.او از همگان بینیاز، و شایسته ستایش همه ستایشگران است. فرشتگان حمد او را میگویند، و تمام ذرات موجودات به تسبیح و حمد او مشغولند. اگر انسانی به زبان قال کفران کند، کمترین اثری ندارد؛ زیرا ذرات وجود خودش، به زبان حال مشغول حمد و ثنای اویند.شکر با «صیغه مضارع» نشانه تداوم واستمرار است، و کفر با «صیغه ماضی» که حتی بریک مرتبه است بیان شده است. این نکته، اشاره به این است که کفران حتی برای یک بار، ممکن است عواقب دردناکی بار آورد اما شکر لازم است که مستمر و مداوم باشد تا انسان مسیر تکامل خود را طی کند.بعد از معرفی لقمان و مقام و حکمت او، به نخستین اندرز وی- که در عین حال مهمترین توصیه به فرزندش می باشد- اشاره شده است. حکمت لقمان ایجاب میکند که قبل از هر چیز، به سراغ توحید، اساسیترین مسئله عقیدتی، برود؛ زیرا هر حرکت تخریبی و ضد الهی، همچون: دنیا پرستی، مقام پرستی و هوا پرستی، شاخهای از شرک به شمار میروند. نکته قابل توجه اینکه، لقمان حکیم دلیل بر نفی شرک را این ذکر میکند که شرک، ظلم عظیم است؛ آن هم با تعبیری، که از چند جهت تاکید دارد. و چه ظلمی از این بالاتر، که هم درباره خدا انجام بگیرد و موجود بیارزشی را همتای او قرار دهند، و هم درباره خویشتن انجام شود. و انسان از اوج عزت عبودیت پروردگار به قعر دره ذلت پرستش غیر او ساقط کند. دو آیه بعد، در حقیقت جملههای معترضهای است که در لابه لای اندرزهای لقمان از سوی خداوند بیان شده است. البته معترضه، به معنای بیارتباط نیست، بلکه به معنای سخنان الهی است که ارتباط روشنی با سخنان لقمان دارد. در این آیه، بحث از وجود، زحمات، خدمات و حقوق پدر و مادر، و قرار دادن شکر آنان در کنار شکر خداوند است. به علاوه، تاکیدی بر خالص بودن اندرزهای لقمان، به فرزندش نیز شمرده می شود، زیرا پدر و مادر با این علاقه وافر و خلوص نیت، ممکن نیست جز خیر و صلاح فرزند را در اندرزهایشان بازگو کنند.آنگاه، به زحمات بسیار مادر اشاره میشود. این مسئله از نظر علمی ثابت شده و تجزیه نیز نشان داده است، که مادران در هنگام بارداری گرفتار سستی میشوند؛ زیرا شیره جان و مغز استخوان را به پرورش جنین خود اختصاص میدهند، و از تمام مواد حیاتی وجود خود بهترینش را تقدیم او میکنند. به همین دلیل، مادران در دوران بارداری گرفتار کمبود انواع ویتامینها میشوند که اگر جبران نشود، ناراحتیهایی را برای آنان به وجود میآورد. این ویژگی، در دوران رضاع و شیر دادن نیز ادامه مییابد؛ چرا که شیر، شیره جان مادر است. لذا به دنبال آیه، آمده است که پایان نکته، اشاره شده است: «والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین» (بقره ) مادران فرزندانشان را دو سال تمام شیر دهند. البته، منظور دوران، کمتر از دوسال انجام شود. به هر حال، مادر در این ماه، دوران حمل و دوران شیر خوارگی، بزرگترین فداکاری راهم از نظر روحی و عاطفی، هم از نظر جسمی، و هم از جهت خدمات، درباره فرزندش انجام میدهد.جالب اینکه در آغاز توحید، پدر و مادر را ذکر میکند، ولی به هنگام بیان زحمت و خدمات، تکیه روی زحمات مادر است تاانسان متوجه ایثارگریها و حق عظیم او شود. سپس، به شکر خداوند و شکر پدر و مادر سفارش شده است. شکر خدا را باید کرد، زیرا خالق و منعم اصلی انسان، خداست که چنین پدر و مادر مهربانی را به ما داده است. و هم شکرگزار پدر و مادر باید بود، که به واسطه این فیض و عهدهدار انتقال نعمتهای خداوند به انسان میباشند.و در پایان، آیه با لحنی که خالی از تهدید و عتاب نیست، می فرماید: «بازگشت همه شما، به سوی من است». اگر در اینجا کوتاهی کنید، در بارگاه الهی تمام این حقوق، زحمات و خدمات مو به مو بررسی و محاسبه میشود. بعضی از مفسران در اینجا به نکتهای توجه کردهاند که در قرآن مجید، تاکید بر رعایت حقوق پدر و مادر بارها آمده است. اما سفارش به فرزندان- جز درباره نهی از کشتن فرزندان که یک عادت شوم و زشت استثنایی در عصر جاهلیت بود- کمتر دیده میشود. این نکته به دلیل آن است که پدر و مادر به حکم عواطف نیرومندشان، کمتر ممکن است فرزندان را به دست فراموشی بسپارند. در حالی که بسیار دیده شده است که فرزندان، پدر و مادر را به ویژه به هنگام پیری و از کار افتادگی، فراموش می کنند: این دردناکترین حالت برای پدر و مادر، و بدترین ناشکری برای فرزندان محسوب میشود. از آنجا که توصیه نیکی درباره پدر و مادر ممکن است این توهم را برای بعضی ایجاد کند که حتی در مسئله عقاید، کفر و ایمان باید با آنان مماشات کرد، در آیه بعد تاکید میکند که هرگز نباید رابطه انسان با پدر و مادرش، مقدم بر رابطه او با خدا باشد. پس، هرگز نباید عواطف خویشاوندی، حاکم بر اعتقاد مکتبی انسان شود. تعبیر به «جاهداک»، اشاره به این است که پدر و مادر گاه به گمان اینکه سعادت فرزندشان را میخواهند، تلاش و کوشش میکنند که او را به عقیده انحرافی بکشانند. وظیفه فرزندان این است که هرگز در برابر این فشارها تسلیم نشوند، استقلال فکری خود را حفظ کنند، و عقیده توحید را با هیچ معاوضه نکنند. همچنین، جمله «مالیس لک به علم».اشاره به این است که اگر فرضاً دلایل بطلان شرک را نادیده بگیریم، حداقل دلیلی بر اثبات آن نیست. از آنجا که ممکن است این فرمان این توهم را به وجود آورد که در برابر پدر و مادر مشرک باید شدت عمل داشت و بیحرمتی کرد، بلافاصله اضافه می کند که اطاعت نکردن از آنان در کفر و شرک، دلیل بر طرز شایستهای رفتار کرد، ولی از نظر اعتقاد و برنامههای مذهبی تسلیم افکار و پیشنهادهایشان نشد. این رفتار، درست نقطه اصلی اعتدال، و راه پیامبران و مومنان راستین است. لذا، بعد میافزاید که مومنان باید راه کسانی را پیروی کنند، که به سوی خداوند باز میگردند؛ چرا که بازگشت همه به سوی خداوند است، و خداوند انسان را ازکارهایشان آگاه میسازد و طبق آن پاداش و کیفری میدهد.نفی و اثباتهای پی در پی، و امر و نهیها در آیات فوق، برای این است که مسلمانان در این گونه مسائل که در بدو نظر تضادی در میان انجام دادن دو وظیفه لازم تصور میشود- خط اصلی را پیدا کنند و بدون کمترین افراط و تفریط، در مسیر صحیح قرار گیرند.این دقت و ظرافت قرآن در این ریزه کاریها، از چهرههای فصاحت و بلاغت عمیق آن است.وصینا الانسان بوالدیه حسنا و ان جاهداک لتشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما الی مرجعکم فانبئکم بما کنتم تعملون» (عنکبوت ) و به آدمی سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکی کند و اگر آن دو بکوشند که تو چیزی را که بدان آگاه نیستی شریک من قرار دهی، اطاعتشان مکن. بازگشت همه شما به سوی من است و شما را به کارهایی را میکردهاید، آگاه میکنم. روایات مختلفی در شان نزول این آیه آمده، که چکیده آن این است که «بعضی از مردانی که در مکه بودند، ایمان و اسلام را پذیرفتند. هنگامی که مادرشان از این مسئله آگاه شدند، تصمیم گرفتند که غذا نخورند و آب ننوشند تا فرزندانشان از اسلام باز گردد. گر چه هیچ کدام از این کدام از این مادران به گفته خود وفا نکردند و اعتصاب غذا را شکستند. ولی این آیه نازل شد و خط روشنی در برخورد با پدر و مادر در زمینه ایمان و کفر به دست همگان دادیکی از مهمترین آزمایشهای الهی، مسئله تضاد خط ایمان و تقوا با پیوندهای عاطفی و خویشاوندی است. قرآن در این زمینه تکلیف مسلمانان را بروشنی بیان کرده است. در این بخش، آیات آمده در این زمینه، بررسی میشود.) «و وصینا الانسان بوالدیه احساناً» (حقاف ) و انسان را سفارش کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. اگر چه این حکم، یک حکم تشریعی است، ولی این مسئله پیش از آنکه یک لازم تشریعی باشد، به صورت یک قانون تکوینی درنهاد همه انسانها وجود دارد. تعبیر به «انسان» در اینجا جلب توجه می کند؛ زیرا این قانون مخصوص مومنان نیست، بلکه هر کس شایسته نام انسان است، باید همیشه به پدر و مادر حق شناس باشد. هر چند با این اعمال، هرگز نمیتواند دین خود را به آنان ادا کند.سپس، برای این که تصور نکند که پیوند عاطفی با پدر و مادر میتواند بر پیوند انسان با خدا و مسئله ایمان حاکم شود، با یک استثنای صریح تاکید میکند که اگر پدر و مادر تلاش و کوشش کنند که فرزندشان برای خدا شریکی قایل شود که به آن علم ندارد، از آنان نباید اطاعت کند.تعبیر: « مالیس بک به علم» اشاره به منطقی نبودن شرک است. چون اگر واقعاً شرک صحیح بود، دلیلی بر آن وجود داشت. به تعبیر دیگر، جایی که انسان علم به چیزی نداشته باشد، باید از آن پیروی نکند؛ تا چه رسد به این که علم به بطلان آن داشته باشد. پیروی از چنین چیزی پیروی از جهل است. اصولاً، تقلید کورکورانه غلط است، حتی اگر درباره ایمان باشد؛ تا چه رسد به شرک و کفر. به این ترتیب، از اینجا یک اصل کلی استفاده میشود: « هیچ چیز نمیتواند بر ارتباط انسان با خدا حاکم شود؛ حتی پیوند با پدر ومادر، که نزدیکترین پیوندهای عاطفی است.حدیث معروف امام علی (ع): «لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق» اطاعت از مخلوق در عصیان خالق روا نیست. معیار روشنی را در این مسائل به دست میدهد.از این آیات و روایات نتیجه میشود که اسلام برترین احترام را برای پدر و مادر قائل است. پس، در صورت مشرک بودن و دعوت به شرک- که منفورترین کارها در نظر اسلام است- باز حفظ احترام آنان در عین نپذیرفتن دعوت آنان به شرک، واجب شمرده میشود.در حدیثی از پیامبر (ص) آمده است که شخصی خدمت ایشان آمد و عرض کرد: من به چه کسی نیکی کنم»؟فرمودند: «به مادرت». دوباره آن شخص سئوال کرد: «بعد از او به چه کسی»؟ فرمودند: «به مادرت».بار سوم، آن شخص سئوال کردم: «بعد از او، به چه کسی»؟ باز فرمودند: «مادرت». و در چهارمین بار، پیامبر (ص) توصیه پدر و مادر و دیگر بستگان را به ترتیب نزدیکی آنان، به ایشان فرمودند.در حدیث دیگری، پیامبر (ص) توصیه پدر و دیگر بستگان را به ترتیب نزدیکی آنان، به ایشان فرمودند.در حدیث دیگری، پیامبر (ص) فرمودند: «الجنه تحت اقدام الامهات» (بهشت زیر پای مادران است). یعنی فقط از طریق خضوع و همچون خاک راه بودن در برابر آنان، میتوان به بهشت برین راه یافت.) «و وصینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امه کرهاً و وضعته کرهاً و حمله و فصاله ثلاثون شهراً حتی اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنه قال رب اوزعنی ان شکر نعمتک التی انعمت علی و علی والدی و ان اعمل صالحاً ترضاه و اصلح لی فی ذریتی انی تبت الیک و انی من المسلمین» (احقاف ) و آدمی را به نیکی کردن با پدر و مادر خود سفارش کردیم. مادرش بار او را به دشواری برداشت و به دشواری بر زمین نهاد. و مدت حمل تا از شیر باز گرفتنش، سی ماه است تا چون به سن جوانی رسد و به چهل سالگی در آید. گوید: ای پروردگار من ، به من بیاموز تا شکر نعمتی که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشتهای به جای آرم. کاری شایسته بکنم که تو از آن خشنود شوی و فرزندان مرا به صلاح آور. من به تو بازگشتم و از تسلیم شدگانم.این آیه، از نیکی و شکر به پدر و مادر که مقدمهای برای شکر پروردگار است، شروع میکند. «وصیت» و توصیه، به معنای مطلق سفارش است. و مفهوم آن، منحصر به سفارشهای مربوط به پس از مرگ نیست. لذا جمعی از مفسران آن را در این آیه، به معنای دستور و فرمان تفسیر کردهاند. سپس به دلیل لزوم حق شناسی از مادر، تاکید میشود که در طول ماه بارداری و شیر دهی، وی بزرگترین ایثار و فداکاری را درباره فرزندش انجام میدهد.اینکه قرآن در اینجا فقط از ناراحتیهای سخن میگوید، و سخنی از پدر در میان نیست، نه به خاطر اهمیت ندادن به پدر است؛ چرا که هم در بسیاری از این مشکلات شریک مادر است. اما چون سهم بیشتری دارد، بیشتر بر او تاکید شده است.هنگامی که انسان به کمال قدرت نیروی جسمانی رسید و به مرز سالگی وارد شد، سه چیز را از خدا تقاضا میکند: شکر پدر و مادرش، انجام دادن کارهای خوب و تداوم در رستگاریاش در فرزندانش، این تعبیر، نشان میدهد که انسان با ایمان در چنین سن و سالی، هم از عمق و وسعت نعمتهای خدا بر او، و هم از نعمتهای که پدر و مادر به او کرده است، آگاه میشود؛ زیرا در این سن و سال، معمولاً خودش پدر یا مادر میشود و با درک زحمات طاقت فرسا و ایثارگرانه آن دو، بی اختیار به یادشان میافتد و به جایشان در پیشگاه خدا شکر می کند.تعبیر: «لی» (برای من )، ضمناً اشاره به این است که صلاح و نیکی فرزندان من در چنان باشد، که نتایجش عاید من نیز بشود. تعبیر: «فی ذریتی» (فرزندان من)، به طور مطلق اشاره به تداوم صلاح و نیکوکاری در تمام دودمان است.جالب اینکه در دعای اول، پدر و مادر را و در دعای سوم، فرزندان را شریک میکند. ولی در دعای دوم، برای خود دعا میکند. انسان صالح اینگونه است که اگر با یک چشم به خویشتن مینگرد، با چشم دیگر به افرادی که بر او حق دارند. نگاه میکند.پس از بررسی موضوع احترام به پدر و مادر از نگاه قرآن کریم و ارتباط آن با اطاعت از دستورهای خداوند، اکنون میتوانیم اینگونه جمعبندی کنیم که احترام به والدین، از دستورهای اکید دینی است.درباره تعامل اطاعت از والدین با اطاعت از خدا، میتوان گفت که ما ابتدا اطاعت از دستورهای خداوند را واجب می دانیم. سپس، خداوند دستور داده است که از پدر و مادر اطاعت کنیم، و به آنان احترام بگذاریم. پس، اطاعت از این دستور خداوند، احترام به والدین را به همراه میآورد. البته، اگر اطاعت از والدین موجب زیر پا نهادن دستورهای الهی شود، براساس نظر اسلام نباید از آنان اطاعت کرد، و دستور خداوند بر دستور والدین ارجحیت داده شده است. با این حال، در چنین مواردی، اسلام تاکید میکند که باید با نرمی و متانت با پدر و مادر برخورد کرد. و اسلام، اجازه پرخاش را حتی در زمانی که پدر و مادر بر خلاف دین دستور داده باشند، به فرزندان نداده است.نیکی به پدر و مادر چنان اهمیتی دارد که حتی پدر و مادری که از نظر عقیده دچار انحراف هستند و یا به فرزند خود ظلم کردهاند باید مورد احترام واقع شوند و فرزند به آنان نیکی کند.مادر حق ویژهای دارد و نیکی به او مقدم است. امام صادق(ع) فرمودند: شخصی نزد پیامبر اکرم(ص) آمد و پرسید ای پیامبر! به چه کسی نیکی کنم؟ فرمودند: مادرت پرسید: سپس به چه کسی؟ فرمودند: به مادرت. باز پرسید: سپس به چه کسی؟ فرمودند: به مادرت، دوباره پرسید: سپس به چه کسی؟ فرمودند: به پدرت.اسلام برای پدرانی که وظیفه ی خود را به درستی انجام می دهند، ارزش و احترم قائل است. این ارزش و احترام به حدی است که در آیات قران پس از انجام وظیفه ، احترام به خدا و اطاعت از فرمانش از احترام به والدین یاد شده است.در اینجا چند نمونه از موارد ارزش و احترام پدر را ذکر می کنیم : اصل بر رعایت حکم پدر است و بدون اجازه ی او، جز در واجبات نمی توان گام برداشت. فرزند وظیفه دارد بال رحمت و عنایت خود را در زیر پای پدر و مادر بگستراند. فرزند حق اهانت به پدر را ندارد، حتی گفتن اف. حرمت پدر چون حرمت خداست و نمی توان آبروی پدر را زیر سؤال برد و شخصیت ا و را خدشه دار کرد.حال این همه احترام برای پدری است که تمرین عظمت و لیاقت کرده باشد، عواملی که سبب بغض و نارسایی در رشد و حیات خود و کودک است از خود دور کند و برای صلاح و فساد فرزندش و جامعه بیندیشد. اهمیت نقش پدرپدر در جنین از دو لحاظ سهم دارد : – وراثت – محیط.از نظر وراثت نیمی از کروموزوم های جنین از پدر و نیمی از مادر است. ممکن است پدر بیماری داشته باشد و از طریق کروموزوم ها به کودک نیز منتقل می شود. رفتار پدر الگو و غرور او کارساز است. شیوه محبت یا خشونت ، اتکای به نفس ، قاطعیت پدر و; همه برای کودک در س و آموزنده می باشد.رابطه ی پدر با فرزند باید بر اساس انس و تفاهم باشد، براساس اندیشه و تدبر، تحسین و تشویق، بکارگیری شیوه الگویی مناسب و همت گذاشتن برای سازندگی و رشد و شخصیت او باشد.پدر از لحاظ محیط نیز نقش دارد. اگر پدر فردی پاک، شریف، مؤمن و متعبد باشد کودک از او تأثیر می پذیرد و اگر پدر آلوده باشد ناخواسته کودک نیز آلوده خواهد شد. طرز فکرها، فلسفه ها، ادبیات و هنر، اخلاق و رفتار و جرائم و انحرافات، مواضع سیاسی و اقتصادی همه در کودک مؤثر است و شخصیت کودک را تحت تأثیر قرار می دهد.طفل از زمان تولد تا حدود دو ماهگی شدیداً وابسته به مادر است و مادر را مرکز آرزوها و آمال خود می داند. به تدریج که کودک وارد دو ماهگی می شود، پدر وارد زندگی و ذهن و تصور او می شود. کودک این را در می یابد که پدر برای او پناهگاه است، معلم است، رهبر و قانونگذار است.تصور اینکه پدر از مادر کم اهمیت تر است از جهاتی درست است اما در مواردی نیز نقش پدر مهم تر از مادر می باشد. تجسم عالم شعور، مظهر عقل و دانش در خانواده در قبضه ی پدران است و طفل پدر را به این گونه می شناسد.کودک به تدریج که بزگتر می شود تصوراتی از پدر را در ذهن خود پرورش داده و آنها را پروبال می دهد. از جمله تصوراتی که کودک از پدر خود دارد عبارتند از :الف ) چهره برجسته خانوادهب ) همانندی با پدرج ) ضامن رفع نیازهاد ) عامل تأمین امنیته )مرکز دانایی و اندیشه.الف ) چهره برجسته خانواده : کودک در سن - سالگی پدر را بزرگترین شخصیت و عاقل ترین افراد می داند. اگر کسی علیه پدر چیزی بگوید، ا و از پدر خود دفاع می کند. کودک در خانه با پدر رفتاری رسمی دارد و بیشتر اوقات از کانال مادر با پدر ارتباط برقرار می کند.ب ) همانندی با پدر : از نظر روان شناسان، کودک - ساله مخصوصاً پسر بچه ها پدر را الگوی خود قرار می دهند. پدر از نظر کودک سمبل قدرت است. ضامن خانواده است و همه ی آرزوی کودک این است که مثل پدرش باشد.ج ) ضامن رفع نیازها: پدر از نظر کودک ضامن رفع نیازهاست. هر چیزی را که اعضای خانواده احتیاج دارند ، پدر تهیه می کند، کودک در سایه پدر، نیکو پرورش می یابد. هر چقدر سن کودک بیشتر شود، دید او نسبت به ضمانت پدر بیشتر می شود بطوریکه در سنین نوجوانی مادر را عامل مهر و محبت و پدر را عامل تأمین زندگی و انضباط می داند.د ) عامل تأمین امنیت : اگر خطری برای کودک پیش آید به پدرش پناه می برد.ه ) مرکز دانایی و اندیشه: پدر نماینده ی دنیای خارج کودک است، مرکز دانایی و آگاهی است. کودک گمان دارد که پدرش در همه ی اصول و قواعد داناست. حتی کودکانی که نسبت به پدر دید منفی دارند باز هم درباره ی پدر تعصب دارند و عقل و فکر او را تحسین می کنند.جلب رضایت و خشنودی مادران از وظایف اساسی و مهم فرزندان است . در حدیثی از پیامبر اکرم ( ص ) نقل شده است که فرمود: الجنه تحت اقدام الامهات ، بهشت زیر پای مادران است. این حدیث شریف بیان می کند که اگر فرزندی رضایت مادرش را با اطاعت و احترام و سپاسگزاری جلب نکند ، وارد بهشت نمی شود.اگر انسان تمام دستورهای دینی را انجام دهد ، ولی به پدر و مادرش توهین کند ، آنان را خشمگین سازد ، بی احترامی و بی ادبی به آنها روا دارد ، و به طور کلی کاری کند که پدر و مادر از وی ناراضی باشند در این صورت هیچ عملی از او در پیشگاه خداوند پذیرفته نمی شود.مردی به محضر پیامبر ( ص ) آمده و گفت :ای رسول خدا در دنیا هیچ کار زشتی نیست که من انجام نداده باشم. آیا توبه من قبول می شود؟ پیامبر (ص) فرمود : آیا هیچ کدام از پدر و مادرت زنده هستند. پدرم زنده است. فرمود : برو و پدرت نیکی کن ( که همین نیکی به پدر موجب پذیرفتن توبه تو خواهد بود ).وقتی او رفت . پیامبر (ص ) فرمود: ای کاش مادر این گناهکار زنده بود و به مادرش نیکی می کرد . زیرا نیکی به مادر به قبولی توبه اش نزدیکتر بود یعنی نیکی به مادر زودتر موجب قبولی توبه در پیشگاه خدا می شود.امام صادق (ع ) می فرماید: آن کسی که به بزرگترها احترام نگذارد و به کوچکترها محبت نکند از ما نیست. مساله حق شناسی و حسن عهدخصلتحق شناسی و نیک نگه داشتن خاطرات شایسته گذشته، ازارزشهای بسیار والا از دیدگاه عقل و فطرت بوده، و از اصول زیباییها و شکوه عظیمانسانیت میباشد. انسان ارجمند، انسانی است که حق شناس، وفادار، همدل، سپاسگزارو جبران کننده زحماتی که دیگران در مورد او نمودهاند باشد چنین انسانی درپیشگاه خداوند، بسیار ارجمند است. و این یک موضوع قطعی است که نه تنها دراسلام، بلکه در میان همه ادیان و مکاتب آسمانی همین گونه است.امام صادق(ع)فرمود: حضرت موسی(ع) مشغول مناجات و راز و نیاز با خدا بود، در این هنگام مردیرا در سایه عرش خدا دید، عرض کرد: «خدایا! این مرد کیست که او را در جایگاهعظیم در سایه عرش خودت جای دادهای؟» خداوند فرمود: «هذا کان بارابوالدیه;.; این شخصی است که به پدر و مادرش نیکی کرده است.»جالب این که در این آیه، سپاسگزاری از پدر و مادر، در کنار ستایش از خداقرار گرفته و خداوند به صورت فرمان اعلام میکند که قطعا باید این قدردانی (باقلب و زبان و عمل) انجام گیرد. و در مورد دیگر خداوند این سپاسگزاری را چنینتبیین نموده که درباره پدر و مادر چنین دعا کن: «رب ارحمهما کما ربیانیصغیرا; خدایا همان گونه که پدر و مادرم مرا در کوچکی (با مهر و محبت) تربیتکردند، به آنها مهربانی کن.» در این آیه به مساله مربی بودن مادر، و رنجها وزحمتهای او در مورد تربیت فرزند اشاره شده که بسیار طاقت فرسا است. یادآوریاین مساله حس حق شناسی انسان را تحریک میکند، و وجدان نهفته او را بیدارمیسازد، که باید در این راستا از هرگونه غرور و غفلت پرهیز کند و به یاد دورانکودکی و زحمتهای سخت مادر بیفتد و با حقشناسی صحیح وهمه جانبه خود، خشنودیکامل مادر را تحصیل نماید.امام سجاد (ع) در بیان حق شناسی انسان نسبتبه مادرچنین میفرماید: «حق مادر این است که بدانی تو را در جایی (رحم) نگه داشته وجا به جا نموده که هیچ کس دیگر را در آن جا نگه ندارد، از قلبش میوهای بهتو خورانده که هیچ کس به دیگری نخوراند. و تمام جسم و جان خویش را با شادمانیو طیب نفس سپر جان ساخته و همه رنجها و سختیها را در دوران حمل برای حفظ جانتو به جان خریده است، تا آن گاه که دست قدرت پروردگار، تو را از تنگنای رحم بهپهنه زمین آورده است، در این هنگام مادر خشنود بوده که خود گرسنه بماند و تورا سیر کند، خود برهنه باشد و تو را بپوشاند، خود تشنه بماند و تو را سیرابنماید، خود در آفتاب باشد و تو را در سایه نهد، سختیها را بپذیرد و تو را باناز بپروراند، بیدار بماند و تو را به خواب نوشین کند، اندرون خود را ظرف وجودتو کرده، دامنش را آرامگاه، جانش را سپر بلای تو ساخته است، گرم و سرد جهان رابه خاطر تو به جان خریده، بنابراین: «فتشکرها علی قدر ذلک، و لاتقدر علیه الابعون الله و توفیقه; تو باید به همین اندازه از او سپاسگزاری و قدردانی کنی،ولی انجام چنین حق شناسی به قدری سنگین است که تو آن را جز به یاری و توفیقالهی نمیتوانی انجام دهی.»نظیر این مطلب در گفتار امام صادق(ع) آمده، آن جاکه به یکی از شیعیان به نام ابراهیم بن مهزم که با مادرش به نام «خالده»درشت گویی میکرد، فرمود: «یا بامهزم مالک ولخالده اغلظت فی کلامها البارحه،اما علمت ان بطنها منزل قد سکنته، و ان حجرها مهد قد غمزته، و ثدیها وعاء قدشربته; ای ابومهزم! چرا با مادرت خالده درشت گویی میکنی؟ چنان که شب گذشته بااو با خشم و خشونتسخن گفتی، آیا نمی دانی که رحم او منزل سکونت، و دامنشگهواره نوازشگر تو بود، و سینهاش ظرفی بود که از آن شیر نوشیدی.»کوتاه سخناین که با صراحتباید گفت هر قدر درباره عظمت مقام و حق مادر بگوییم کمگفتهایم، آیا با یک ظرف لیوان میتوان آب دریا را برداشت؟ در یک مرحله مادر حقحیات بر انسان دارد، بنابراین باید تا سر حد امکان حق او را شناخت و از اوقدردانی و تجلیل کرد. برای این که باز با حق عظیم مادر و اوج مقام او ازدیدگاه اسلام بیشتر آشنا شویم، نظر شما را به چند روایت زیر جلب میکنم: ) مسلمانان مشغول طواف کعبه بودند، شخصی مادر سال خوردهاش را بر دوش گرفته واو را در میان ازدحام جمعیت طواف میداد، او پیامبر(ص) را در میان طوافکنندگان دید، پس از طواف به آن حضرت عرض کرد: «آیا با این کار حق مادرم راادا کردم؟» پیامبر(ص) فرمود: «نه، حتی این کار دشوار تو نمیتواند یکی ازنالههای او به هنگام وضع حمل را جبران کند.» ) امام باقر(ع) فرمود: موسی بنعمران(ع) در مناجات خود با خدا عرض کرد: «مرا سفارش و موعظه کن» خداوند سهبار به او فرمود: «اوصیک بی; تو را به (رابطه و یاد) خودم سفارش میکنم.»موسی(ع) عرض کرد: باز مرا موعظه کن، خداوند دو بار به او فرمود: «اوصیکبامک; تو را به نیکی به مادرت سفارش میکنم» و یک بار فرمود: «تو را به نیکیبه پدرت سفارش مینمایم.» بعضی از دانشمندان از این عبارت چنین استفادهکردهاند که اگر نیکی به پدر و مادر را سه بخش کنیم، دو بخش آن از آن مادر است. ) در سیره پیامبر گرامی اسلام آمده: آن بزرگوار، سالها بعد از وفات حضرت خدیجه(س) به عنوان حق شناسی از او، بهدوستان او محبت میکرد. روزی پیرزنی را فوق العاده مورد عطوفت قرار داد و بهاو احسان مضاعف نمود، عایشه از علت آن همه عنایت مخصوص پرسید، پیامبر(ص) درپاسخ فرمود: «ان حسن العهد من الایمان; همانا نیکو نگه داشتن سابقه و وفاداریبه خاطرات گذشته، از نشانههای ایمان است.») حلیمه سعدیه که چند ماهی بهپیامبر(ص) در دوران شیرخوارگی شیر داده بود و به عنوان مادر رضاعی پیامبر(ص) محسوب میشد، پس از گذشتسالها بر اثر قحطی و گرسنگی به مکه آمد و تقاضای کمکنمود، پیامبراکرم(ص) به پاس حق شناسی و احترام به مادر رضاعی خود، از اموالحضرت خدیجه(س) با کسب رضایت او چهل شتر و گوسفند به حلیمه سعدیه داد و او رابا خشنودی بدرقه کرد.نظیر این مطلب در مورد بانویی به نام «ثویبه» نقل شده که او در دورانشیرخوارگی پیامبر(ص) چند روزی به آن حضرت شیر داد، پیامبر(ص) وقتی که به مقامنبوت رسید، به خاطر محبتهای «ثویبه» در دوران شیرخوارگی، به او احسان میکرد،در مدینه برای او که در مکه میزیست، لباس و هدایای دیگر میفرستاد. «ثویبه»در سال هفتم هجرت از دنیا رفت، پیامبر(ص) از وفات او غمگین شد، آن بزرگوار ازآن پس به یاد محبتهای «ثویبه» به خویشان او محبت و نیکی میکرد، و برای آنهانان و غذا می فرستاد، و به این ترتیب از زحمتهای اندک گذشته او حقشناسی وقدردانی مینمود.» این همان شیوهای است که قرآن به آن دستور داده و میفرماید:«هل جزاء الاحسان الا الاحسان; آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟» نتیجه این که: حقیقت این است که هیچ کس بعد از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) مانند مادر برگردن انسان حق ندارد، و انسان باید کمال حق شناسی و قدردانی را نسبتبه مادرداشته باشد.بنابران، یکی از مسوولیتهای سنگین و مهم آن است که انسان با عناوین مختلف وشیوههای گوناگون از مادر تجلیل و احترام کند و خشنودی او را به دست آورد، تاشاید یکی از هزار زحمتخالصانه او را جبران کرده باشد.امامان معصوم(ع) بهقدری نسبت به رعایت احترام به مادر حساس بودند که روایتشده از امام سجاد(ع)سوال شد: «با این که تو از نیکوکارترین انسانها هستی، چرا با مادرت در یککاسه غذا نمیخوری؟ با توجه به این که مادرت دوست دارد با تو در یک کاسه غذابخورد؟»آن حضرت در پاسخ فرمود: «اکره ان تستبق یدی الی ما سبقت الیه عینها فاکون عاقا لها; از این رو دوستندارم دستم به لقمهای پیشی گیرد، که چشم مادرم به دیدن آن پیشی گرفته است،آن گاه عاق مادرم گردم (یعنی نسبتبه مادر بیمهر شوم) آثار نیکی و بدی به مادریکی از اموری که در رابطه با مادر، از امور قطعی است و تجربه نیز آن را تاییدمیکند آثار وضعی رفتار با مادر است، که اگر نیک باشد، آثار وضعی و پاداش بسیارنیک خواهد داشت، و اگر بد باشد دارای کیفر سخت و ناهنجار خواهد شد، به همیناساس، باید توجه داشت که منظور از احترام به مادر احترام ظاهری و خشک و خالینیست، بلکه علاوه بر آن باید به او احسان نمود و از هرگونه آزار رسانی به اوپرهیز کرد. ما وقتی که آیات قرآن را در رابطه با پدر و مادر مورد بررسی قرارمیدهیم، میبینیم در سیزده مورد از احترام به پدر و مادر سخن به میان آمده کهشش مورد آن با تعبیر «حسن و احسان» به آنها عنوان شده است.و در موردنیازردن آنها خداوند از کمترین اظهار ناراحتی به پدر و مادر نهی فرموده و باصراحت میفرماید: «و لاتقل لهما اف; به آنها اف نگو.» امام صادق(ع) در شرح اینآیه فرمود: «اگر چیزی کمتر از اف (برای اظهار ناراحتی) وجود داشت، خدا از آننهی میکرد.» پیامبر(ص) فرمود: «اثنان یعجلهما الله فی الدنیا: البغی و عقوقالوالدین; دو کار است که خداوند در همین دنیا کیفر آن را به صاحبش میرساند (ومجازات زودرس دارد)، ظلم و تجاوز آزردن پدر و مادر.»نیز آن حضرتفرمود: «فوالذی بعثنی بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد سنه فی سبیل الله;سوگند به خداوندی که مرا به پیامبری برانگیخت، انس یک شب مادر با تو از یک سالجهاد در راه خدا بهتر است.»کوتاه سخن آن که: پاداش و کیفر نیکی و بدی بهپدر و مادر در دنیا و آخرت از امور قطعی است، و از آیات قرآن و روایات بسیارکه از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) نقل شده، این مطلب به قدری روشن است که ازبدیهیات به شمار میآید.آخرین سخن در این باره این که پیامبر(ص) فرمود: «ایاکم و عقوق الوالدین، فانریح الجنه توجد من مسیره الف عام و لایجدها عاق; بترسید و بپرهیزید از این کهعاق پدر و مادر و مورد خشم آنها قرار گیرید، زیرا بوی بهشت از هزار سال راه بهمشام میرسد، ولی این بوی خوش به مشام چنین کسی نمیرسد.» نیز فرمود: «یقالللعاق اعمل ما شئت فانی لااغفر لک و یقال للبار اعمل ما شئت فانی ساغفر لک; ازسوی خداوند به کسی که نسبتبه پدر و مادر نامهربان است گفته میشود، هرکار نیکانجام میدهی بده، ولی به خاطر بیمهری به پدر و مادرت، تو را نمیآمرزم، ولی بهنیکی کننده به پدر و مادر گفته میشود، هرکار میکنی انجام بده، ولی من به زودیتو را میبخشم.»پاداش نظر مهر انگیز به پدر و مادر به قدری عظیم است کهپیامبراکرم(ص) در سخنی فرمود: «ما من ولد بار ینظر الی والدیه نظر رحمه الاکان له بکل نظره حجه مبروره; هر فرزند نیکوکاری که با نظر مهرانگیز به پدرومادرش مینگرد، خداوند برای هر نگاه او پاداش یک حجشایسته به او خواهد داد.»حاضران از آن حضرت پرسیدند: «گرچه فرزند در یک روز صدبار این گونه به پدر ومادرش بنگرد آن همه پاداش را دارد؟» پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: «نعم اللهاکبر و اطیب; آری خداوند بزرگتر و پاکتر است.»پایان بخش این قسمت از کلام را حدیث قدسی قرار میدهیم که نکته تکان دهندهای را در بردارد.خداوند متعال در این کلام وحیانی خطاب به پیامبرش چنین میفرمایند: «به عزّت و جلالم سوگند که اگر عاق والدین عبادت جمیع پیغمبران را بکند از او قبول نمیکنم و اوّل چیزی که در لوح محفوظ نوشته شد این بود که منم خدایی که بجز من خدایی نیست هر که پدر و مادر از او راضی باشد من نیز از او راضی هستم و هر که پدر و مادر از او خشمناک باشد من نیز از او خشمناکم»().) از پیامبر اکرم صلی اللهعلیهوآله نقل شد که حضرت موسیبنعمران به پروردگار عرض کرد که آن دوست من که شهید شد حالش چگونه است؟ خطاب رسید او در جهنم است. عرض کرد پروردگارا مگر شهید را وعده بهشت ندادهای؟ فرمود: چرا ولی او اصرار داشت به آزردن پدر و مادر و من عمل کسی را که بر پدر و مادر ستم روا دارد قبول نمیکنم.) در داستانی دیگر آمده است: اویس کار میکرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را میداد یک روز از مادر اجازه خواست که برای دیدن و ملاقات با رسولالله به مدینه برود مادرش گفت: اجازه میدهد به شرط آنکه بیش از نصف روز در مدینه توقف نکنی. اوسیس حرکت کرد وقتی به خانه پیامبر رسید اتفاقاً آن گرامی تشریف نداشتند ناچار اویس بعد از یکی دو ساعت توقف پیامبر را ندیده مراجعت کرد. رسولاللهصلیاللهعلیهوآله به خانه آمدند پرسیدند: این نور کیست که در این خانه تابیده؟ گفتند: شتربانی که اویس نام داشت به اینجا آمد و بازگشت. فرمود: آری اویس در خانهی ما این نور را به هدیه گذاشت و رفت.پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دربارهاش فرمود: «یفوح روائح الجنه من رقبل القرآن و اشوقاه الیک یا اویس القرآن.» نسیم بهشت از جانب یمن و قرن میوزد چه بسیار مشتاقم به دیدارت ای اویس قرنی.) روزی امام علی علیهالسلام با امام حسین علیهالسلام به طواف خانهی خدا رفته بودند صدای نالهای را شنیدند که فردی در درگاه خدا از گناهان گذشتهی خود در حال توبه کردن بود. علی علیهالسلام جوانی زیبا و خوش اندام با لباسهای گرانبها را مشاهده کرد.از او پرسید ناله و سوز و گدازت برای چیست؟ گفت: نافرمانی و نفرین پدرم اساس زندگیم را از هم گسست و سلامتی را از من ربود. مرد گفت: پدر پیرم خیلی مهربان بود ولی من به کارهای زشت و بیهوده میگذشت و هر چه او مرا نصیحت مینمود نمیپذیرفتم و گاهی او را آزار و اذیت میکردم و دشنام میدادم.روزی من به سراغ صندوق رفتم تا پولی که پدرم دارد بردارم، او جلوگیری کرد، من دستش را فشردم و او را بر زمین انداختم، خواست از جا برخیزد ولی از شدت کوفتگی و درد یا رای حرکت نداشت. او گفت: من به خانهی خدا میروم و تو را نفرین میکنم.پدرم چند روز روزه گرفت و نمازها خواند پس از آن به خانهی خدا سفر کرد، من مشاهده کردم پدرم پردهی کعبه را گرفته است و با آهی سوزان مرا نفرین کرد. به خدا قسم هنوز نفرینش تمام نشده بود که بیچاره شدم و تندرستی از من سلب شد. در این موقع پیراهن خود را بالا زد دیدم یک طرف بدنش خشک شده و حسی و حرکتی ندارد.بعد از این پیشامد پشیمان شدم و نزد او رفته و عذرخواهی کردم. اما او نپذیرفت. سه سال از او پوزش میطلبیدم اما او رد میکرد. سال سوم ایام حج که فرا رسید. گفتم پدر جان برو همانجایی که مرا نفرین کردی دعا کن. شاید خدا بر برکت دعای تو سلامتی را بر من بازگرداند. قبول کرد وقتی بر وادی اراک رسیدیم شب تاریکی بود ناگاه مرغی از کنار جاده پرواز کرد و بر اثر بال و تیرزدن او شتر پدرم رمید. و او بر زمین افتاد پدرم میان دو سنگ قرار گرفت و فوت کرد او را همانجا دفن کردم و من هنوز گرفتار نفرین اویم.امیرالمؤمنین دعایی از پیامبر به من تعلیم داد که بیچارگی، اندوه، در دو مرض فقر و تنگدستی از او برطرف میگردد و گناهانش آمرزیده میشود. این دعا همان دعای مشمول معروف است که محدت قمی در مفاتیح الجنان آورده است. ارزش پدر و مادر در ادیان قبل از اسلامحضرت ابراهیم (ع) پدر و مادر خویش را دعا می کند«ربنا اغفرلی و الوالدی و للمؤمنین یوم یقوم الحساب » ای پرور دگارا مرا بیامرز و پدرو مادرم را و مؤمنان را نیز (بیامرز ) در روزیکه مردم برای حسلب به پا می خیزند. ارزش پدر و مادر در آئین یهودوَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُواْ الصَّلاَهَ وَآتُواْ الزَّکَاهَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلًا مِّنکُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ ;بقره آیه
چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید و نماز را به پا دارید و زکات را بدهید آنگاه جز اندکی از شما [همگی] به حالت اعراض روی برتافتید. اثر نیکی کردن به پدر و مادر در بنی اسرائیلخداوند در قرآن مجید داستان گاو بنی اسرائیل را بیان نموده است و البته منظور از این حکایت فقط زنده شدن جوان بنی اسرائیل نبوده است. بلکه می خواسته بندگان خود را متوجه این معنی بنماید که خدمت به پدر موجب استفاده و فایده دنیوی هم می گردد. در ایه ای که در پیش خواهد امد در مورد جوانی از بنی اسرائیل که به پدر و مادر خود نیکی کرده است و مهربانی نموده و خیری رسانیده است . البته این ایه شریفه در امتداد داستان گاو بنی اسرائیل است که به این شرح آمده است.وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَهً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَو هنگامی که موسی به قوم خود گفتخدا به شما فرمان میدهد که ماده گاوی را سر ببرید گفتند آیا ما را به ریشخند میگیری گفت پناه میبرم به خدا که [مبادا] از جاهلان باشم ()خداوند در قرآن از حضرت یحیی (ع) به خوبی نسبت به پدر و مادر یاد می کنددر سوریه مریم آیات تا می فرماید: یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّهٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا ; ای یحیی کتاب [خدا] را به جد و جهد بگیر و از کودکی به او نبوت دادیموَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَکَاهً وَکَانَ تَقِیًّا ; و [نیز] از جانب خود مهربانی و پاکی [به او دادیم] و تقواپیشه بود ()وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا ; و با پدر و مادر خود نیکرفتار بود و زورگویی نافرمان نبود ()و اما راجع به عصیان ایات زیادی در قرآن مجید است که به آنها وعده عذاب را داده است و ما فقط به یک آیه اشاره می کنیم : وَمَن یَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِینٌ و هر کس از خدا و پیامبر او نافرمانی کند و از حدود مقرر او تجاوز نماید وی را در آتشی درآورد که همواره در آن خواهد بود و برای او عذابی خفتآور است ()نویسنده : علی معروفیمنابع:طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، تهران، کانون انتشارات محمدی، .مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، دارالکتب الاسلامیه، .المحجه البیضاء، ج ، ص .ارزش پدر و مادر تالیف سید اسماعیل گوهریموالف) آداب رفتار با والدیندر اسلام، رفتار با والدین آدابی دارد كه مهم ترین آنها را برمی شماریم:یك ـ نیكی با پدر و مادراز جمله آداب رفتار با والدین، نیكی و احسان با آنان است. خداوند در قرآن می فرماید: «وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً؛ به پدر و مادر خود احسان كنید.» (اسراء: 23) وقتی از امام صادق(ع) درباره احسان پرسش شد، فرمود:با آنها نیك معاشرت كنی تا آنها مجبور نشوند، احتیاج خود را از تو بخواهند. اگرچه نیازمند نباشند، [بلكه قبل از اینكه آنان اظهار كنند، تو باید وظیفه خود را انجام دهی].1دوـ فروتنی و بردباری در برابر خشم آناناز دیگر آداب رفتار با والدین، تواضع و بردباری در برابر آنان است. به ویژه در دوره كهن سالی باید مراقب بود كه همه برخوردها و رفتارها با احترام و تواضع همراه باشد. خداوند در قرآن در این باره می فرماید:إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِیمًا. (اسراء: 23)اگر یكی از آن یا هر دو در كنار تو به سال خوردگی رسیدند، به آنها [حتی] اُف نگو و به آنان پرخاش مكن و با آنها سخنی شایسته بگوی.امام صادق(ع) در شرح این آیه می فرماید:یعنی اگر دل تنگت كردند، به آنها [اُف] مگو. اگر تو را زدند، با آنها تندی مكن و فرمود: [با آنها سخنی شریف و بزرگوار بگو]، یعنی اگر تو را زدند، بگو: [خدا شما را بیامرزد، این است سخن شریف تو] و فرمود: [از روی مهربانی برای آنها جنبه افتادگی پیش آور]، یعنی دیدگانت را به آنها خیره مكن، بلكه با مهربانی و دلسوزی به آنها بنگر و صدایت را از صدای آنها بلندتر مكن و دستت را بالای دست آنها مگیر و بر آنها پیشی مگیر.2رسول خدا صلی الله علیه و آله هم درباره تواضع به پدر و مادر می فرماید: «از جمله حقوق والدین به فرزندان، متواضع بودن در برابر خشم آنهاست».3سه ـ فرمان برداریدر اسلام، اطاعت و فرمان برداری از دستورهای پدر و مادر، نشانه مؤمن بودن فرد مسلمان است، چنان كه رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:وَ والدیك فَأَطِعْهما وَ بَرَّهما حَیِّیْنَ كانا أو مَیِّتَیْن وَ ان أمَراكَ أنْ تَخْرُجَ مِنْ أهْلك َو مالِك فَافْعَلْ فانَّ ذلك مِنَ الْاِیْمَان.4پدر و مادرت را فرمان بر و به آنها نیكی كن، زنده باشند یا مرده و اگر دستور دادند، خاندان و مالت را كنارگذار، این كار را بكن كه از ایمان است.البته، اطاعت از والدین، بی حد و مرز نیست و در جایی كه دستور پدر و مادر، در مسیر شرك و كفر و برخلاف دستورهای دین باشد، نباید از آن اطاعت كرد. خداوند در قرآن می فرماید:وَإِن جَاهَدَاكَ عَلی أَن تُشْرِكَ بِی مَا لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا. (لقمان: 15)و اگر تو را وادارند تا درباره چیزی كه تو را به آن دانشی نیست، به من شرك ورزی، از آنان فرمان نبر.امام علی(ع) درباره حق اطاعت از فرمان پدر می فرماید: «فَحَقُّ الوالد عَلَی الوَلَد أنْ یُطیعَهُ فی كُلِّ شَیْءٍ اِلاّ فی مَعْصیه الله؛ حق پدر بر فرزند این است كه فرزند در همه چیز به جز نافرمانی خدا، از پدر اطاعت كند».5رسول خدا صلی الله علیه و آله هم می فرماید: «طاعَهُ اللهِ طاعَهُ الْوالِدِ وَ مَعْصِیَهُ اللهِ مَعْصِیَهُ الْوالِدِ؛ اطاعت پدر، اطاعت خداست و نافرمانی پدر، نافرمانی خداست».6چهارـ صدا كردن مؤدبانهفرد مؤمن مسلمان، نه فقط هنگام گفت وگو با پدر و مادر نباید صدای خود را در برابر صدای آنها بلند تر كند، بلكه هنگامی كه پدر و مادر را خطاب می كند، باید با بهترین و زیباترین كلمات و تعبیرها آنها را خطاب كند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ شخصی كه از حق پدر بر فرزند پرسید، فرمود: «از جمله حق پدر بر فرزند این است كه; او را به اسم صدا نكنی».7در واقع، بهتر است هر گاه پدر یا مادر خود را خطاب می كنیم، از واژه هایی همچون آقاجان، مادرجان، پدر عزیز، مادر عزیز و همانند اینها استفاده كنیم.پنج ـ راه نرفتن پیشاپیش پدر و مادرهر چند راه رفتن فرزندان رعنا و جوان پیشاپیش پدر و مادر و نگاه كردن آنها به قد و بالای فرزندان بسیار لذت بخش است، ولی ادب اقتضا می كند كه انسان پیشاپیش والدین خود حركت نكند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «از جمله حقوق پدر بر فرزند; راه نرفتن پیشاپیش اوست».8شش ـ پرهیز از نشستن قبل از آنهااز آداب دیگر حفظ حُرمت والدین، پرهیز از نشستن در مجالس و محافل قبل از آنها است؛ یعنی كسانی كه با پدر و مادر خود به مجلس یا محفلی می روند، تا وقتی كه والدینشان جایی برای نشستن پیدا نكرده و مستقر نشده اند، آنان باید به احترام پدر و مادرشان از نشستن خودداری كنند یا جای خود را به آنها بدهند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «از جمله حقوق پدر بر فرزند; ننشستن قبل از اوست».9هفت ـ قیام به احترام آنانآداب اسلامی ایجاب می كند هنگامی كه پدر و مادر به منزل، مجلس یا محفلی وارد می شوند، اگر فرزندشان در آنجا هست، به احترام آنان برخیزد، چنان كه امام علی(ع) می فرماید: «قم عَنْ مَجْلسكَ لأبیكَ؛ به پاخیز به پای پدرت در مجلس».10هشت ـ دشنام ندادن و فراهم نكردن زمینه دشنامفرزندان چه در طول حیات و چه در دوره مرگ والدین باید به گونه ای زندگی و رفتار كنند كه كسی به پدر و مادر آنها دشنام و ناسزا نگوید. به دیگر سخن موجب آزار دیگران نشوند تا دیگران به والدین آنها فحش و ناسزا نگویند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «از جمله حقوق پدر بر فرزند این است كه; سبب دشنامشان نشود».11خود فرزند نیز نباید به پدر و مادرش دشنام بگوید. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید: «لَعَنَ اللهُ مَنْ لَعَنَ والدیه؛ هركس پدر و مادر خویش را لعن كند، خدا او را لعنت می كند.»12 همچنین می فرماید: «مَلْعونٌ مَنْ سَبَّ أباهُ، ملعُونٌ مَنْ سَبَّ امَّهُ؛ هركس به پدر خویش ناسزا گوید، ملعون است و هر كه به مادر خویش ناسزا گوید، ملعون است».13 1 ترجمه اصول كافی، ج 3، ص 2302 همان.3 میزان الحكمه، ج 1، ص 71584 ترجمه اصول كافی، ج 3، ص 2315 نهجالبلاغه دشتی، حكمت 3996 نهج الفصاحه (با تنظیم موضوعی)، ص 1147 بحارالانوار، ج 74، ص 45، باب 2، ح 68 همان.9 همان.10 جمالالدین محمد خوانساری، شرح غررالحكم و دررالكلم آمدی، برگردان: سید جلالالدین حسینی ارموی، تهران، دانشگاه تهران، 1366، ج 2، ص 19111 بحارالانوار، ج 74، ص 45، باب 2، ح 612 نهج الفصاحه (با تنظیم موضوعی)، ص 11613 همان.
اداب ویژه گفتگو (با گروه های خاص)سخن با پدر و مادراز دیدگاه اسلام مقام و موقعیت پدر و مادر بسیار والا و حقوق آنها با فرزند فراوان است، ارتباط با پدر و مادر آمیزه ای از ادب و احترام و فروتنی است که از مهر و عطوفت سرچشمه می گیرد و با قدرشناسی و سپاس بی منت همراه می گردد.آیه زیر ترسیمی از این نوع رابطه است:“و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهر هما و قل لهما قولا کریما واخفض لهما جناح الذل من الرحمه و قل رب الرحمهما کما ربیانی صغیرا.” و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود نیکی کنید، اگر یکی از آنها یا هر دو در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها حتی اف مگو و به آنها پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگو و از سر مهربانی، بال فروتنی بر آستان آنان بگستر و بگو پروردگارا، آن دو را رحمت و مهر خود را ارزانی آنان دار که مرا در خُردی پروردند.نکته ها در این آیه:• اف: یعنی کوچکترین ناراحتی و تنفر یا دل رنجی بر دل پدر و مادر ممنوع است• و لا تنهر هما: یعنی فریاد زدن یا بالاتر بردن صدا خود از پدر و مادر ممنوع است• قولا کریما: یعنی صحبت کردن با پدر و مادر در نهایت ادب و احترام• جناح الذل من الرحمه: یعنی نهایت خاضعانه بودن و دور از تکبر و خلاف ادب بودنسخن با فرزنددر آموزه های دینی بر رعایت ادب و صدا زدن فرزندان و توجه به ارزش دادن به شخصیت و نظرهای فرزندان در گفتگوها تأکید می شود.سخن با همسرازدواج بدون ارتباط اثربخش نمی تواند شکوفا شود. زندگی بسیاری از زوجها به دلیل فقدان مهارتهای ارتباطی لازم و بی توجهی به اصول و آداب گفتگو به رابطه ای موازی بدون صمیمیت و حتی مخرب میانجامد از این رو در آموزه های دینی بر رعایت آداب گفتگو و برقراری ارتباط مؤثر با همسر، بسیار تأکید می شود و اصول مذاکره و آداب گفتگو با همسر از 3 زاویه قابل بررسی است: 1- چه بگوییم؟ 2- چگونه بگوییم؟ 3- چه زمان بگوییم؟1- چه بگوییم:الف) مورد علاقه طرف: موضوع سخن ابتدا باید مورد علاقه طرفین باشد رعایت این نکته ضمن ایجاد و تقویت روابط محبت آمیز و انس علاقه میان دو طرف، موجب القای بهتر پیام و تأثیرپذیری بیشتر مخاطب می گردد.ب) آرامش بخش و امیدوار کننده: قرآن می فرماید “و من ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها” و از نشانه های او این که از نوع خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید.(روم-2) پس در خانه بایستی گفتگو به گونه ای باشد تا همسر مضطرب و پریشان را آرام بخشد.ج) نشاط انگیز و سرورآفرین: در زندگی حضرت علی (ع) و فاطمه زهرا (س) با وجود مشکلات بیشمار مادی و روحی تابلوی زیبای زندگی را می توانیم مشاهده کنیم؛ که نگذاشتند شادیها تبدیل به غم و امیدواریها تبدیل به یأس و نومیدی شود و تا روزی که حضرت زهرا (س) زنده بودند از زندگی با ایشان احساس سرور و نشاط می کردند.د) به کارگیری جملات حمایت آمیز و واژگان مناسب: ناگفته پیداست که واژه ها و جملات زیبا جذاب و محبت آمیز دلها را صفا می دهد و بر ژرفنا و استواری پیوندها می افزاید و در زندگی مشترک بایستی به طور پیوسته از یکدیگر حمایت کنند؛ مرد نیازمند اعتماد، پذیرش، قدردانی، تأیید و تشویق است و زن نیازمند توجه، عشق ورزی، درک و احترام.ه) خطاپوشی: همه افراد عیبها و کاستی هایی دارند که نمایان شدن آن می تواند بر روابط آنان تأثیر نامطلوبی بر جای نهد؛ شمردن عیب و نقص های یکدیگر و به رخ کشیدن آنها حرمتها را در هم می شکند و پرده های حیا و عفت را می درد؛ قرآن می فرماید: “آنها لباس شمایند و شما لباس آنها”.2- چگونه بگوییم:نرمی و لطافت گفتار و خوش خلقی در گفتگو و ایجاد جاذبه های گفتگو، گوش دادن به سخنان همسر و ایجاد ارتباطی دوسویه، سخن گفتن با رویی باز و چهره ای شاد.3- چه زمان بگوییم:توجه به زمان گفتگو، حالات روحی خود و همسر، شرایط فضای گفتگو و حضور یا عدم حضور دیگران میتواند در اثربخشی ارتباط نقش داشته باشد پس بایستی زمان مناسبی را به خود اختصاص داد.زمانی که مناسب برای گفتگو نیست: الف) هنگام ناراحتی و عصبانیت ب) هنگام بروز جر و بحث ج) بی حوصلگی د) گرسنگی ه) خستگی و ;.برای پیشگیری از مجادله در گفتگو با همسر یا پایان دادن به آن راهکارهایی وجود دارد از جمله، سکوت کوتاه برای رسیدن به آرامش و خونسردی و آنگاه شروعی دوباره با سخنان محترمانه و محبت آمیز، همراهی با همسر و تأیید سخن او هر چند با یک جمله، توجه به ریشه های بروز مجادله و مقابله با آن.سخن با معلمآداب گفتگو و نوع برخورد با معلم در آموزه های دینی بسیار گسترده است زا آن جمله:1- این شاگرد است که باید به دنبال استاد برود و با کمال تواضع خود را تابع او معرفی کند2- اجازه گرفتن از استاد برای علم آموزی، پرسش و اظهارنظر از آداب شاگردی است3- ابراز فروتنی با اقرار به دانش معلم و جهل خود4- دانش و تعلیم استاد را مفید و مؤثر برشمارد5- آمادگی خود را نسبت به انجام دستورات معلم ابراز دارد6- سئوالات خود را در موقعیتی مناسب مطرح سازد7- اگر استاد را به دانش و حکمت شناخت به کارهایش اعتراض نکند8- حق مؤاخذه و بازخواست را برای معلم محفوظ بداند9- در صورت وجود تضاد فکری با استاد و یا عدم درک وی، با مراعات ادب از او جدا گردد10- با دقت به سخنان معلم گوش فرا دهد11- صدایش را فراتر از صدای استاد بلند نکند و بر وی بانگ نزند12- هر گاه دیگران از استاد سئوالی کردند وی در جواب آن پیش دستی نکند13- در محضر استاد با دیگران سخن نگوید14- کاستی ها و معایب احتمالی معلم را پنهان دارد و امتیازات وی را آشکار کند15- نظرهای دیگران را به انگیزه مخالفت با وی، مطرح نکند16- در میان جمع، او را به طور ویژه و جداگانه مورد تفقد و تحیت قرار دهدگفتگو با مخالفگفتگو با اهل فرهنگ ها و تمدن های دیگر، مخالفان عقیدتی و سیاسی و منحرفان، مورد تأکید آموزه های دینی است.گفتگو با مخالف اهمیت زیادی دارد و عناصر و شرایطی که به آن اشاره می کنیم: 1- ایجاد محیطی آرام برای تفکر آزاد؛ قرآن مجید مخالفان را از یک سو به اندیشیدن فکری را می خواند و از سوی دیگر به مسلمانان فرمان می دهد امنیت و فضای مناسب مورد نیاز را فراهم سازند تا مخالفان سخن حق را بشنوند و دریابند.2- دانش و شناخت: دو طرف باید نسبت به اندیشه ای که در صدد اثبات یا رد آنند شناخت داشته باشند.3- بکارگیری شیوه برتر: موفقیت در مناظره با مخالفان در گرو بکارگیری شیوه های نو و کارآمد است “و جادلهم بالتی هی احسن” شیوه های پویا و تأثیرگذار وبه دور از انفعال و پرخاشگری و اهانت متفاوت می باشد.4- پرهیز از تعصبات: تعصب و تنگ نظری از موانع مهم بن بست در فرایند گفتگوهاست باید به طرف مقابل ثابت کنیم که ما صرفاً در پی حق و حقیقتیم.5- ملایمت در سخن: خداوند به موسی (ع) فرمان می دهد با فرعون به نرمی سخن بگویید. پس نرمی گفتار و احترام به شخصیت و باورهای طرف مقابل عامل مهمی در تأثیرگذاری و اثربخشی گفتگوهاست.زیرساختها و راهکارهای تحقق آداب گفتگوتحقق آداب گفتگو در افراد و فرهنگ عمومی در گرو برطرف کردن موانعی چند و فراهم نمودن زیرساختهای مناسب می باشد.مهمترین موانع عبارتند از: فقدان یا ضعف پشتوانه های اعتقادی و اجتماعی. پاره ای از رذیلت های اجتماعی (همچون تکبر، تعصب، لجاجت) تلقی نادرستی از برخی مفاهیم (عدم مرزبندی قاطعیت با عصبانیت، عفو با ضعف، اعتماد به نفس با تکبر و ;) نبود انگیزه لازم برای تغییر و اصلاح، ناآگاهی از آداب گفتگو در عرصههای گوناگون.برای برطرف نمودن این موانع و آسیب زدایی از ارتباطات کلامی توجه به زیرساخت های زیر می تواند مؤثر و سودمند باشد.1- خودسازی و رشد شخصیتی: شخصیت و اوصاف درونی انسان تأثیر مستقیمی در رفتارها و چگونگی سخن گفتن او دارد. حضرت علی (ع) می فرماید: المرءُ مَخبوءٌ تحتِ لسانه: شخصیت انسان زیر زبانش نهفته است. و در جایی دیگر می فرمایند: تکلموا تعرفوا: سخن گویید تا شناخته شوید.2- باورهای دینی: باور به نظارت دائمی پروردگار و احساس حضور او دگرگونی ژرفی در روح و فکر آدمی و در نتیجه گفتار و رفتار او ایجاد می کند و وی را وا می دارد سخنانی سنجیده و پاک بر زبان جاری سازد.به خوبی پیداست که ایمان و باور به همه آموزه های دینی می تواند سدی محکم در برابر امواج سخنان باطل ایجاد و انگیزه و بستر مناسب را برای تحقق آداب گفتگو فراهم سازد.3- اندیشیدن پیش از سخن: ارتباط فرآیندی برگشت ناپذیر است، ممکن است یک ارتباط کلامی نادرست معضلی جبران ناپذیر بیافریند که به هیچ روی قابل بازسازی نباشد بنابراین خردمند دوراندیش پیش از آن که زبان به سخن بگشاید اندکی درنگ می کند اندیشه اش را به کار می گیرد و آثار و پیامدهای احتمالی آن را پیش بینی می کند. حضرت علی (ع) می فرماید: زبان مؤمن در پسِ دلِ اوست و دلِ منافق از پسِ زبانِ او، چه، مرد با ایمان چون خواهد سخنی بر زبان آورد و در آن نیک بیندیشد اگر نیک است آشکارش کند و اگر بد است پنهانش دارد و منافق می گوید آنچه بر زبانش آید و نمی داند چه به سود اوست و چه به زیانش. (نهج البلاغه-خطبه 176)4- تمرین و تکرار: رفتار انسان درصورت تکرار، نخست به صورت «حالت» و آن گاه «عادت» در می آید و به تدریج به شکل «ملکه» و صفت پایدار نفسانی به خود می گیرد آنسان که به راحتی و بی درنگ از انسان سر می زند. تحقق آداب گفتگو نیازمند آموزش و یادگیری و سپس تمرین و تکرار است.و در آخر بحث را با فرمایشاتی از حضرت رضا (ع) به پایان می بریم:عقل، هدیه ای است از سوی خدا و ادب با زحمت دست یافتنی است پس هر که به زحمت خود را با ادب جلوه دهد بر آن توانا خواهد بود ولی هر کس خود را به زحمت، خردمند بنمایاند جز بر رنج خویش نیفزاید. (الکافی-کلینی-ج1ص23)vBulletin v4.2.2, Copyright © 2000-2006, Jelsoft Enterprises Ltd.Search Engine Friendly URLs by vBSEO 3.6.1
هر هنر و علمی کتابهای تخصصی و مخصوص به خود می خواهد پس کتابی باید در اختیار والدین قرار بگیرد که بیاموزند به گفتار فرزندانشان گوش دهند و به گونه ای صحبت کنند که فرزندانشان آنان را درک نمایند. در این کتاب نویسنده زندگی خود را به تصویر کشیده است. و در مورد تجربیات خود نوشته و داستانهای بسیاری را که توسط والدین در طول 6 سال نقل شده اند را تالیف کرده است. این کتاب آموزشی بسیار آموزنده شامل چندین فصل می باشد. که عبارتند از : به کودکان کمک کنیم تا احساسات خود را بشناسند. دعودت به همکاری راههای دیگر به جز تنبیه تقویت حس استقلال تحسین مانع از نقش پذیری فرزندان خود شوید که در مورد هر فصل بطور مختصر و جدا بحث خواهد شد.پس امیدوارم والدین به گونه ای با فرزندانشان صحبت کنند که فرزندان آنان را درک نمایند و آنان نیز بیاموزند به گفتار فرزندان خود بهتر گوش فرا دهند. 1- فصل اول : به کودکمان کمک کنیم تا احساسات خود را بشناسد. انکار مداوم احساسات کودک او را دچار تشویش و نگرانی می کند و با این کار والدین به کودک می آموزند که احساسات خود را نشناسند و به آنها اعتماد نکنند. پس بهترین روش در برخورد با کودک این است که خود را به جای فرزندانمان تصور کنیم. مثلا” کودک: مامان من خسته ام مادر : چطور خسته ای تو تازه استراحت کرده ای ( انکار احساسات ) کودک: ( با صدای بلندتر ) ولی من خسته ام مادر: تو خسته نیستی فقط کمی خواب آلوده ای . لبهاسهایت را بپوش. کودک: ( در حالی که فریاد می زند ) من خسته ام. می بینیم که چه اتفاقی افتاد؟ انکار احساسات توسط مادر و تصور کودک از اینکه توسط مادرش درک نمی شود و تغییر رفتار و بالاخره ایجاد یک رابطه ای که رو به تخریب می رود و اعصاب هر دو طرف را خرد می کند. پس باید سعی کنیم درک کنیم که احساسات فرزندانمان در شرایط مختلف چگونه است. و با این کار متوجه خواهیم شد که گفتار و رفتارمان نیز به همان نسبت تغییر خواهد کرد. مثلا” به جای گفتن تو خسته نیستی فقط کمی خواب آلوده ای می توانستیم بگوییم . (( خوب با وجودی که تازه از خواب بیدار شده ای هنوز هم احساس خستگی می کنی )) . کودک در این جا می فهمد که از طرف مادر یا پدر خوب درک شده و دیگر بحث را ادامه نخواهد داد.
ما وقتی سخنان کودک یا دوست خود را می شنویم به 8 روش ممکن است واکنش نشان دهیم. انکار احساسات : مثل اینکه بگوییم هیچ دلیلی برای ناراحتی تو جود نداره . پاسخ فلسفی : ببین زندگی همین است. هیچ چیز برای آدم عالی و کامل نیست. نصحیت کردن : سئوال کردن : دفاع از شخص دیگر : احساس ترحم : تجزیه و تحلیل بچه گانه . احساس همدردی در شرایطی که از مسئله ای رنجیده شده باشم آخرین چیزی که انتظار شنیدن آن را داریم. نصحیت فلسفه روان شناسی و نظر دیگران است. هر یک از اینها ناراحتی و احساس رنجش ما را شدت می بخشد و با شنیدن ترحم دیگران احساس می کنیم فردی قابل ترحم هستیم. سئوال کردن هم ما را در حالت دفاعی قرار می دهد و بدترین حالت زمانی است که بشنویم که هیچ دلیلی برای ناراحت بودن وجود ندارد. در حالیکه اگر فردی شنونده صحبتهای ما باشد و اجازه دهد ناراحتی درونی مان را بازگو کنیم رفته، رفته این احساس ناراحتی و سردرگمی در ما از بین می رود و قادر خواهیم بود در باره مشکل خود بیشتر فکر کنیم و به نتیجه منطقی تر دست یابیم. چنین روند کاری در مورد کودکان نیز به کار برده می شود. و آنها نیز تنها در صورتی می توانند مشکلات خود را حل کنند که گوش شنونده در اختیار داشته باشند. تا در زمان ناراحتی با آنها همدردی کنند.
در این جا به بررسی روشهایی می پردازیم که از طریق آن به کودکان خود در حل مسائل احساسی شان کمک کنیم. به سخنان آنان توجه نشان دهیم. با بیان کلماتی مانند جدا”، واقعا” ، خوب ;.. به آنان نشان دهیم که احساساتشان قابل درک است. به خواسته های آنان در دنیای تخیلات تحقق بخشیم. به احساسات آنان واقعیت بخشیم. مثلا” در عوض بی توجهی به آنان به سخنان آنان توجه کامل نشان دهیم. فرزندان در بیان مشکلات با والدینی که توجه کافی به سخنان آنان دارند دچار اشکال نخواهند شد. والدین اصلا” لازم نیست سخنی بر لب آورند. گاهی اوقات تنها سکوت همراه با توجه برای کودک کافی است.
در عوض پرسش و نصحیت کردن با بیان جدا”، خوب، واقعا” احساسات او را قابل درک جلوه دهید. این کلمات همراه با کمی توجه زمینه ای ایجاد می کند که کودک افکار و احساسات خود را جستجو کرده و راهی برای حل مشکلش پیدا کند.
در عوض افکار احساسات به احساسات آنان واقعیت بخشید. یعنی وقتی کودک کلماتی را می شنود که احساسات درونی او را بازگو می کند احساسات درونی او را بازگو می کند. احساس آرامش می کند. زیرا می پندارد دیگران نیز در برخورد با چنین مشکلاتی این احساسات را تجربه می کنند. در عوض توضیحات و منطق خواسته های آنان را در دنیای تخیلات تحقق بخشید. زمانی که کودکان چیزی را درخواست می کنند که نمی توانند به آن دست یابند والدین اغلب با دلیل و منطق برای آنان توضیح می دهند اغلب اوقات هر چه بیشتر توضیح می دهند اعتراض کودکان شدیدتر می شود، پس والدین با خیال بافی و همراه شدن با کودک در تخیلاتش قبول واقعیت را برای او آسانتر خواهد کرد. مثل ( کاش می توانستم همین حالا برای تو شیرینی موز درست کنم ). برخی از رفتارها هم باید محدود شوند مثل می بینم که از دست برادرت عصبانی هستی، آنچه می خواهی با کلام از او بخواه نه با مشت.
بخش دوم فصل اول : توصیه ها، سئوالات، داستانهای والدین آیا مهم است که ما همیشه احساسات کودکان خود را تصدیق کنیم؟ نه ، بسیاری از گفتگوهای ما با فرزندانمان شامل گفتگوها و اظهار نظرهای روزمره و عادی است. زمان تصدیق زمانی است که فرزند شما می خواهد شما را از احساس خود نسبت به مسئله آگاه سازد.
مثلا” اگر فززند شما بگوید ” مادر من می خواهم بعد از کلاس به دیدن دوستم بروم ” هیچ الزامی وجود ندارد که شما پاسخ دهید. تنها کافی است که بگویید ” از اینکه قبلا” به من اطلاع دادی متشکرم ” .
2- چه ایرادی دارد که مستقیما” از کودکی بپرسیم ” چرا این احساس را داری ؟ “
بعضی از کودکان به راحتی می توانند علت ترس، عصبانیت و ناراحتی خود را بیان کنند. ولی عده ای نیز در برخی مواقع از ترس اینکه دلیل آنان برای والدین منطقی نباشد آن را بیان نمی کنند . ( مثلا” : تو به خاطر این مسئله کوچک گریه می کردی ؟ ) برای نوجوان و کودکی که در حالت روحی نامناسبی به سر می برد شنیدن جمله ای مانند ” به نظر میرسد چیزی تو را ناراحت کرده ” خیلی مشکل گشاتر از جملات پرسشی مثل چه اتفاقی افتاده ؟ خواهد بود.
3- شما می گویید، همیشه باید با عقاید کودکان خود موافقت کنیم؟
آنچه کودکان، بدان نیازمندند موافقت والدین نیست. آنها تنها مایلند که دیگران را متوجه احساسات وعقاید خود سازند. عبارت ” تو کاملا” درست می گویی ” ممکن است برای لحظه ای کودک را راضی نگه دارد ولی با این کار ما مانع از ادامه حل و فصل مسائل در ذهن او شده ایم.
4- اگر این مسئله که من به کودکم نشان دهم او را درک کرده ام تا این حد مهم است چه اشکالی دارد که تنها به او بگویم ” من درک می کنم تو چه احساسی داری”؟
ادامه خواندن مقاله سبك زندگي اسلامي
نوشته مقاله سبك زندگي اسلامي اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.