nx دارای 147 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد nx کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز nx2 آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ريختگي احتمالي در متون زير ،دليل ان کپي کردن اين مطالب از داخل فایل ورد مي باشد و در فايل اصلي nx،به هيچ وجه بهم ريختگي وجود ندارد
بخشی از متن nx :
روانشناسی – بلوغ
فصل اول:اهمیت بلوغما ضمن مباحث گذشته به تناسب از اهمیت دوران نوجوانی و طبعاً مسأله بلوغ سخن می آوریم و اینك برای تكمیل آن مباحث و فراهم آوردن مدخل و مقدمه ای برای مباحث بعدی با رعایت اختصار مواردی را عرضه می داریم:شرایط این مرحله:
دوران بلوغ را به دلیل اهمیت و نفوذ بخشی و هم از جهت روابط و مراودت با عناوینی نسبتاً گویا به صورت زیر معرفی كرده اند:
– دوران انتقال: به دلیل انتقال نوجوان از مرحله كودكی و وابستگی به مرحله استقلال و ورود به دنیای بزرگترها.– دوران عصیان و نافرمانی نسبت به بزررگترها به دلیل احساس بزرگی و استقلال.– دوران اضطراب به دلیل شرایط خاص دنیای بلوغ و ریختن هورمونهای غدد در خون.– دوران غرور و مستی، بدلیل رؤیاها، احتلامها و آینده بینی های شیرین.– دوران تولد جدید كه به نظر هال تكامل یافته ترین خصایص انسانی در این مرحله ظاهر می شود . سونیز دوران بلوغ را دوران تولد جدید می خواند .– دوران بحران است (erise) به ویژه كه برای او بحران انطباق با شرایط جدید، محیط جدید و خواسته های جدید پیش می آید و او در این اندیشه است كه با هوس های خویش چگونه كنار آید.بروز مشكلات و تغییرات:تغییرات متعددی در شرایط رشد و حیات او پدید می آید كه آن خود عامل توجیه بروز بحران است. در درون او آشوبهایی از شرایط هوسمندی نو وخواسته های غیر قابل دسترس وجود دارد كه ذهن او را به خود مشغول می دارد، به طوری كه برای اقناع آن در حال نقشه كشی است.بلوغ را دوران طوفان زندگی خوانده اند. این طوفان نشأت گرفته از درون است زیرا كه غدد بیدار شده و هورمونهای آن همچون سربازانی از درون قلعه وجود به او حمله آورده و در معرض رگبارهای خود قرار می دهند و او وامانده است كه با این هجوم ها چه كند و چگونه خود را آرامش بخشد. مرحله انقلاب است و این انقلاب همه وجود و شخصیت او را نیز نفوذ قرار داده و شور و هیجانی در زندگی او ایجاد می كند. به نظر برخی از صاحب نظران بلوغ نماینده حقیقی تحولی عمیق در سازمان روان است و ذهن و عاطفه و روان همانند جسم نوجوان تحت فشارها و نفوذهای آن است. مشكلاتی كه به او رخ می نمایند به علت توسعه بحران شخصیت تراكم و تغییر ناگهانی عواطف، فشار و طوفان مربوط به تحمل وضع گذشته خانه و مدرسه است كه او
خط و روش و بنیاد آن را زیر سؤال می برد. او را از این پدیده ای اعجاب انگیز باید خواند كه با بروز صفات ثانویه از یك سو قابلیت هایی و از سوی دیگر احساس نگرانی هایی برای او حاص
ل می شود.اهمیت شرعی بلوغ:دوران بلوغ از نظر شرعی اهمیت فوق العاده ای دارد. از آن بابت كه مهمترین وضع و شرایط برای حیات است و آدمی جهت ورودی به عرصه تكلیف الهی و كار برای خدا و معامله با خدا آمادگی پیدا می كند و در شرایطی قرار می گیرد كه می تواند با او رابطه مستقیم پیدا كند. در اسلام برای او جشن بلوغ است، نه تنها بلوغ عبادتی و نماز و روزه، بلكه بلوغ جن
سی كه او وارد دنیای مردان و زنان می شود و خداوند با او معامله یه انسان كامل را خواهد داشت. وعده بهشت، نعمت، رحمت، امداد عینی برای او نیز چون دیگران مطرح است و باب ضیافت الهی بر او نیز گسترده است. او با ورود به بلوغ حلم، بلوغ نكاح و بلوغ اشد در مقررات تكلیفی بسیاری وارد می شود چون:– عبادات كامل: نماز، روزه، حج، زكات، نیابت از حج، نظارت اجتماعی و …– معاملات چون ازدواج، اجرای عقد، مضاربه، مزارعه، مساقات، اجاره، شركت، ضمان، حواله، شهادت و ;– حقوق مثل قضاوت، اجرای حدود، دیات، قصاص، تعزیرات و ;و در كل آدمی برای رسیدن به مرحله تكامل باید مرحله ای چون این مرحله را طی كند و وارد دنیایی شود كه در آن مسئولیت خواهی و خیراندیشی، در خور ثواب و عقاب است.دید روان شناسانه به بلوغ:از نظر روان شناسی تحولی كه در جنبه زیست بر اثر بیداری غدد پدید می آید چنان دگرگونی و شوری در افراد به وجود می آورد كه همه ابعاد وجودی آنها را تحت نفوذ قرار می دهد. ما در مورد جنبه های این تحول به تفضیل سخن خواهیم گفت ولی فعلاً به اختصار متذكر می شویم كه این بیداری غدد و ریزش هورمونها در خون:– اثری فوق العاده در ذهن دارد آنچنان كه همه فكر و كنجكاوی و قصور و تخیل نوجوان را تحت شعاع قرار داده و او را از اندیشه و اهتمام به درس و كار و تحصیل باز می دارد.– اثری در عواطف دارد آنچنان كه گاهی موجد ترسهای جدید ا
ست. تعجب او را در برابر امور و جاذبه های طبیعی برمی انگیزد، در او عشق به وجود می آورد كه عامل رفتارهای شبیه مستی است، محبت او را به سویی خاص جهت می دهد.– ادراك و اراده او را تحت تأثیر قرار می دهد. او را به سویی ویژه می راند، آزادی و استقلال او را به گونه ای دیگر می سازد، ستایش ونیایش او و زیبادوستی او را تحت شیوه ای خاص در می آورد.– نفس بلوغ پدید آورنده جمالی ویژه و جمال دوستی ویژه اس
ت. موریس دبس می گوید:« این جمال و زیبایی مخصوص بشر نیست، بلكه در اغلب حیوانات نیز نوعی شكفتگی بدنی دیده می شود به خصوص در نزد طیور، آن هم در نوع آوازها و رنگ های تند و جاذب پرو بالها». در كل برخی، از نظر روان شناسی و روان پزشكی به جای بلوغ ترجیح داده اند از كلمه جوانی استفاده كنند تا جانشینی برای سن كودكی باشد .خصایص عمده آنان:آنچه در رفتار و كردار نوجوان به چشم می خورد بس مهم و عظیم است و گاهی این رفتارها منشأ خیر و بركت است و زمانی منشأ نفرت. ما جوانب و ابعاد آن را در ضمن مباحث بعدی بررسی خواهیم كرد ولی آنچه كه در این عرصه قابل ملاحظه و عرضه است عبارتند از:– برقراری روابط جدید با دوستان، افراد همجنس و زمانی هم با جنس مخالف؛– تمایل به اجرای نقش اجتماعی جنس مذكر و مؤنث و گاهی هم به مرحله عمل رساندن آن؛– صرف قوای بدنی در راه و خطی كه در موارد بسیار اندیشیده نیست و جز اتلاف وقت ثمری ندارد؛– درخواست شغل و كار برای داشتن استقلال اقتصادی و رهایی از قید خانواده ها؛– توسعه مهارتهای عقلانی و رسیدن هوش به اوج خود؛– توسعه صلاحیت های مدنی و اجتماعی و تلاش در جهت جذب شدن در جامعه؛– ابراز علاقه به رفتاری كه ناشی از احساس مسئولیت اجتماعی است.– علاقه به تحصیل و فهم و دانش و اخلاق بدون این كه برای آن سرمایه گذاری كند.– تمایل به ازدواج، در عین آگاهی از ضعف و ناتوانی خود در امر اداره زندگی.– در كل بلوغ را نقطه عطف خوانده اند. زیرا نوجوان برخلاف كودك كه می خواهد از دیگران تقلید كند او دوست دارد خودش باشد، خودش بفهمد و عمل كند، دیگران به او امر و نهی نكنند و او هم حاضر نیست حرف دیگران را گوش كند. اگر در مواردی تقلید می كند حاكی از احساس ضعف و درماندگی اوست و خودآگاه است كه این رفتارش از شدت ناچاری است.مرحله مهم رشد:آری، آدمی در مسیر حیات مراحل متعددی را پشت
سر می گذارد، حیات را از مرحله جنینی آغاز می كند و وارد دنیای كودكی، نوجوانی، جوانی، میانسالی، بزرگسالی و پیری و فرتوتی می شود و سرانجام هم بسوی خدا باز می گردد. هر كدام از این مراحل دوران مهم و سرنوشت سازی هستند، اما مرحله بلوغ مرحله مهمی از زندگی و دارای اهمیت بیشتری است. پایه گذاریهای مهم درحیات، سعادت و شقاوت تكلیفی، بهشتی شدن و جهنمی شدن اغلب مربوط به این دوره است و والدین و مربیان را در این مرحله تكلیفی بس سنگین است. در اسلام راجع به این دوره مباحث د
رخور عنایتی وجود دارد. در غرب افرادی چون موریس دبس واستانلی هال مطالعات خوبی را در این عرصه انجام داده اند. استانلی هال را به جهت آن كه نخستین كسی است كه در غرب با روش علمی به بررسی این مرحله پرداخته است، پدر روان شناسی بلوغ نام نهاده اند تحولات ذهنی:خون اثرات عمیقی در ذهن فرد بالغ دارد و وضع اندیشه و تعقل، تخیل و تصور و نیز حافظه او را دگرگون می سازد. بررسی ها نشان داده اند كه گاهی این اثرات به گونه و در حدی است كه صاحب نظران آن را اختلال ذهنی می نامند. مثلاً دختران به هنگام قاعدگی ممكن است گرفتار چنان اختلال ذهنی گردند كه حتی دست به سرقت بزنند و یا از خانه بگریزند. برخی از آنان و حتی پسران در موقع بروز حالت جنسی دچار چنان تحولی می شوند كه گویی تمام ارگانیزم بدنشان تحت شعاع قرار می گیرد. خیلی زود خسته و اندوهگین می شوند و پژمرده و متفكر می گردند. این حالات ناشی از آن است كه تعادلی كه در دوره دبستان برقرار شده بود به مناسبت بلوغ جنسی مختل می گردد. بحث در مورد دامنه تحولات ذهنی در دوران بلوغ وسیع و بخشی از آن شامل موارد زیر است:الف) در مورد هوش:
در دوران نوجوانی و به ویژه در دوران بلوغ اكثر نوجوانان از نظر هوشی در سطح و درجه نسبتاً بالایی قرار می گیرند. می دانیم بر اساس نظربینه و روان شناسان فرانسوی بالاترین درجه هوش آدمی در سنین 14 سالگی است و بر اساس نظر روان شناسان آمریكایی چون ترمن اوج هوش در سنین 16 سالگی قرار دارد و این درست در سنین بلوغ و شكوفایی فرد است. پس از این مرحله تجارب عملی زمینه ساز رشد عقل است، بدون آنكه بر میزان هوش اضافه گردد و این رأیی است كه اكثریت برآنند، اگرچه پاره ای از بررسی ها حكایت از افزایش هوش در سنین بعد (بر اثر مراقبت های غذایی، محیطی و احیاناً دارویی) دا
رند.ب) در مورد فكر:اساس اندیشیدن به هم پیوستن و یا در كنارهم قرار دادن مهره های دانایی در ذهن است كه بر اثر آن آدمی به كشف مجهول و یا به حل مسأله ای توفیق می یابد، با افزایش رشد فكر، نوجوان به ترقی خود ادامه می دهد و راه خود را به سوی رشد كمال طی می كند. بر اساس اظهارنظر روان شناسان در عین اینكه جنبه انفعالی بلوغ بر سر جای خویش است فكر نوجوان به سوی رشد راه خود را طی می كند. تفكر او مجرد است و به گفته پیاژه این امر اوج پرواز فكری یك انسان و یك راز و یك واقعیت است. بعداً تفكر مجرد با واقعیت آشتی می كند و به تدریج نوجوان خود را با واقعیت وفق می دهد. بد نیست متذكر شویم در سنین 11-15 سالگی یك دختر به طور پیوسته از پسر همسال خود به مقدار دو سال كامل جلوتر است .ج) در جنبه عقل:عقل همان هوش عملی است كه در سایه دانایی و تجارب بر دامنه آن افزوده می شود، «اَلعَقلُ غَریزَهُ تَزیدُ بِالعِلم وَ التَجارِب» (نهج البلاغه). این مرحله از عمر دوره حركت به سوی تكامل عقل است و نوجوان در شرایطی است كه از قانون علیت خوب سر در می آورد و می تواند روابط امور و اشیاء را دریابد البته شكل گیری و
اتمام آن در سن 28 سالگی ذكر شده، « یَنتهی عَقلُهُ لِثمانٍ و عِشْرینَ سَنهً إلا التّجارِب» .موقعی كه احساسات و تمایلات غریزی به هیجان می آیند و زمانی كه شهوت یا غضب طغیان می كند و یا وجود نوجوان طوفانی می گردد چراغ عقل ضعیف می شود و فروغ آن به خمودی می گراید و نیروی مقاومت خود را از دست می دهد . و این همان مسأله ای است كه دامنگیر نوجوان شده و والدین با آن مواجه می شوند. نار
سایی عقل نوجوانان و اختلالات فكری آنان در بحران بلوغ و تكلیف، به یك كشور و نژاد معین اختصاص ندارد، بلكه كلیه فرزندان بشر در سراسر گیتی با این مسأله روبرو هستند . بدین سان نباید مسأله ای نگران كننده به حساب آید. نوجوان بیش وكم خودش نیز به این امر آگاه است و از تاثیر متقابل خود و محیط آگاهی دارد.د) در حافظه:ما نمی گوئیم حافظه نوجوان در سنین بلوغ ضعیف می شود، بلكه می گوییم حافظه یك استعداد است و استعدادها با گذشت زمان رو به توسعه و رشد می گذارند. اما واقعیت این است كه نوجوان در مرحله بلوغ برخی از مسائل حال و حتی برخی از آنان دوران قبل از بلوغ خود را فراموش می كنند و گاهی هم ممكن است مسأله اینگونه باشد كه دوران حال را از یاد می برند و بیشتر به فكر و یاد دوران گذشته اند. این فراموشی و ضعف حافظه بدان دلیل است كه ذهن آنان مشغولیت های جدید پیدا كرده و چنان نیست كه تنها سرگرم یك یا چند مسأله محدود باشد. در گذشته همه همّ و غمّ آنان متوجه غذا لباس و نمره و محبوبیت نزد معلم و والدین و … بوده است ولی امروز آنان را دنیایی دیگر است. بخشی از حافظه و ذهن نوجوانان متوجه زندگی آینده، رؤیاها و خواب و خیال های غریزی است و این مسائل دیگر جنبه های زندگی را تحت شعاع قرار می دهد.ه ) در استعداد:در این مرحله از عمر استعدادها به مرحله ظهور و بروز می رسند و چه بسیار از افراد كه حتی قادر به سرودن شعر، كشف و ابداع و یا یافتن فرمولی برای حل مسأله می شوند و این امر را رابطه ای است با بلوغ و اوج گیری آن. همچنین تا سنین 18 سالگی این شرایط و امكان روبه رشد است. این نكته قابل ذكر است كه هر چه به سنین بلوغ نزدیك تر می شویم استعداد عملی نوجوان نیرومندتر و شكوفاتر می شود، بهتر می
تواند اشیاء را دستكاری كند و از كنه آنها سر درآورد. استعداد یادگیری زبان در این مرحله به اوج می رسد و البته در سنین بعد رو به كاهش می گذارد.و) قدرت تخیّل:قدرت تخیّل در این مرحله از سن اوج می گیرد، آنچنان كه ممكن است به خیال بافی كشانده شود و غوطه ور شدن نوجوان را در دنیای
خود به دنبال آورد. این امربه میزانی نیرومند است كه ما در برخی از كودكان نوعی حالت رجعت یا بازگشت به كودكی را می بینیم و آنها به واقع از مسیر واقعیت دور می مانند. در امر تخیّل دختران جلوتر از پسران و بیشتر از آنها عمل می كنند تا حدی كه به
گفته موریس دبس دختران می توانند در وسط زندگی روزانه خواب و خیال هایی كه در بیداری انجام می گیرد ادامه دهند و به همین نظر صوری از مرض میتومانی؛ یعنی علاقه به دروغ پردازی و افسانه بافی در آنها دیده می شود . پناه بردن به دنیای خیال مقداری از نابسامانی های روانی نوجوان را كاهش می دهد ولی این خطر وجود دارد كه به تدریج او را فردی خیالباف بار آورد كه در آن صورت باید با فردی پراكنده گو مواجه باشیم.
ز) گرفتاری اوهام:دنیای بلوغ و فشارهای هیجان انگیز آن ممكن است در مواردی نوجوان را دچار اوهام سازد و ما در این زمینه می توانیم از ترس های وهمی و از رؤیاها و احلام زیبای او یاد كنیم كه گاهی در بیداری عارض او می شود. بر اثر غلبه اوهام گاهی دچار بزرگ نمایی و گزافه گویی می شود كه آن نیز جلوه ای از تخیّل است. او با خود می نشیند و بافندگی هایی را در ذهن برای خود ایجاد می كند و برای بازگو كردن آن چندبار به تكرارش در ذهن می پردازد ولی پس از ساعاتی همین یافته ها برای او یقینی شده و آن را بصورت یك جریان واقعی بیان می كند.بر اثر اوهام، او بزرگ نمایی می كند، اغراق گویی دارد، مسأله ای كوچك را چنان مهم و عظیم نشان می دهد كه آدمی از شنیدن آن حیرت می كند. مسأله میتومانی دختران هم می تواند در این ردیف در خور مطالعه و تحقیق باشد.
توقف هوش:جا دارد در اینجا از عارضه ای نام ببریم كه به عقیده برخی بر اثر پیشرسی بلوغ پدید می آید. بر خلاف تصوّر عوام، بسیاری از صاحبنظران معتقدند بچه هایی كه زود به بلوغ می رسند غالباً خپله تر وكودن تر از دیگران هستند و كلاً تغییرات بلوغ باعث می شود كه برخی احساس كنند نوجوان در هوش دچار سقوط می شود و نظرش به موارد دیگری از زندگی جلب می گردد ومسائل اساسی حیات او تحت شعاع مسائل فرعی قرار می گیرد وكارش به جایی می رسد كه حتی به درس و بحث خود بی اعتنا می گردد.
تحوّلات عاطفی:از تحوّلات مهم و اساسی دوران بلوغ، تحوّل عاطفی است. اصولاً در دوران بلوغ و شكوفایی آن، ترس، خشم، كینه و حسادت حال وهوای دیگری پیدا می كند و نگرش ها نسبت به دیگران و مخصوصاً علائق و رغبتها عوض می شوند. بیداری های عاطفی، نوسان عاطفی، حال وهیجان و نزه، اضطراب و افسردگی و … از شرایطی است كه ما بیش و كم با آن مواجه هستیم. دوره بلوغ دوران آشوب و دوران نگرانی ویژه ای است. تغییرات دوران بلوغ جنسی با خصایص فیزیولوژیك و امیال اجتماعی- عاطفی یا به عبارت دیگر نظرها و تمایلات جنسی همراهند كه در مراحل بعد نیز ادامه دارند . عواطف تغییر جهت می دهند و حتی گاهی می توانند خطرآفرین باشند. احساسات شكفته می شوند و تمایلات متنوع می گردند. مهر و محبت، عشق و تعجب، عفو و اغماض، بخشش و جانبازی، فداكاری و یتیم نوازی در آنان پدید می آید. این دوران كلاً دوران نگران كننده و در عین حال امیدوار كننده ای است و برخی از والدین را به هراس می افكند. ما در این عرصه مواردی را با رعایت اختصار بیان می داریم:
الف) بروز ترسها:در این مرحله ترس های گوناگونی برای نوجوان پدید می آید تا حدی كه آن را دوران غلبه بر ترس خوانده اند. ترس از این كه آبرویش در معرض خطر قرار گیرد. ترس از انتقام دیگران از اعمال او، ترس از حسابرسی خداوند و ترس از این كه نقص جنسی او را از مرد بودن و زن بودن باز می دارد. گاهی دختری كه با اولین قاعدگی غیر منتظر
ه مواجه می شود، متوحش می گردد به ویژه در وقتی كه احساس كند جلوی ریزش خون را نمی تواند بگیرد، تداعی احساس ناخوشایند با خونریزی ممكن است او را برای همیشه در برابر قاعدگی بترساند. همچنین است دردهای قبل از قاعدگی كه برای برخی از دختران پدید می آید و یا ناراحتیهای اشتهایی و گوارشی و احساس سستی و ضعف در دوران قبل از قاعدگی و یا در حین قاعدگی، اصولاً ترس های دوران بلوغ از حالت موضوعیت مادی خارج و با نوعی انزجار، تنفر و پرهیز همراه است.ب) خشم او:در تمام دوران بلوغ و شكوفایی آن، نوجوان فردی كم حوصله وگرفته به نظر می آید و تنها در اندیشه ارائه شرایط عاطفی خویش است. بلوغ مرحله جدایی عاطفی است. نوجوان همچون اسپند با اندك حرارتی از جای می جهد و نسبت به دیگران پرخاش می كند. چنان است كه گویی صبر خود را از دست داده و مقاومت خویش را از یاد برده است. اگر سخنی خلاف میل و خواسته او بر زبان جاری شود و یا اگر اعتراض و انتقادی متوجه او گردد پریشانی به او دست داده و خشمگین و عصبانی می شود. نمونه های رفتار خشمگینانه او را در مدرسه، خانه و حتی در روابط معاشرتی به عیان می بینیم. رشد، توانمندی، افزایش قدرت بدنی و تمایل به اعمال استقلال شخصی، در تشدید حالت تعرض و حمله نوجوان نقش مهمی دارند.ج) محبت او:
بلوغ را دوره نگرانی آور خوانده ایم. بخشی از این نگرانی متوجه تندروی نوجوان در همه امور از جمله در عرصه احساسات ناشی از محبت است. در این مرحله علائق تغییر یافته و جهت شان عوض می شود. نوجوان دوستان خود را با نگرش جدیدی می بیند، به سوی جنس مخالف و گاهی همجنس روی می آورد. ظرفیت و علاقه ای به ارتباط عشقی پیدا می كند و حساسیت او نسبت به عشق به گونه ای است كه آن را موهبتی سحرآمیز می پندارد كه زندگی را معجزه آسا تغییر داده و بر همه موانع و مشكلات پیروز
می شود . عواطف محبتی در روحیه نوجوان انفعال و تسلیم پدید می آورد، آنچنان كه گاهی خود را تسلیم محبت می كند. خواهشهای نفسانی با قدرت و نیرومندی بروز می كنند، تمایل شهوت جنسی، عشق به تجمل، خودآرایی، تمنای قدرت و تفوق طلبی … اعمال او را به كلی تغییر می دهند . در بسیاری از آنها عشق به خود پدید می آید و آن همان حالت نارسیسم یا خودشیفتگی است كه نباید زیاد طولانی شود زیرا در چنین صورتی ممكن است او را به نوعی پندار توأم با اغراق و پر توقعی بكشاند. نوجوان به دنبال كسانی است كه به او محبتی می كنند. در خامی عاطفی با اولین برخورد گمان دارد كه به پایدارترین عشق ها دست یافته و این یك خطر است.د) تعجب و شگفتی:او در شرایطی است كه همه چیز برای او زیبا، شگفت انگیز و جالب جلوه می كند. به گفته دانشمندی همه چیز برای او عجیب است: آسمان پرستاره، وحدت و انس زن وشوهر، دعوای پدر و مادر، زیبای های زندگی و ; او در وضع و حالتی است كه گویی گلها را زیباتر می بیند، از رنگ ها با وجه شفاف تری سر در می آورد و تركیب رنگها برای او لذت بخش و جالب است. در صورت و چهره كسی خیره می شود، گویی او را زیباتر و با رونق تر می بیند. گاهی روبان سر دختری ممكن است دل او را بلرزاند و زمانی حركت های قهرمانی، تهوّرآمیز و ظریف پسری ممكن است احساسات دختری را به جنبش درآورد. چه بسیار اشیاء و اموری كه از نظر هنری، زیبایی خاصی ندارند مثل پاره ای از اعضای بدن، اما همان قسمتها به نظر نوجوان جاذب و سحرآمیز می آیند. به گفته شهید مطهری (ره) همان اعضاء وسیله ای برای تحقق خواست آفرینش در تداوم نسل است . در كل باید گفت میزان شگفتی نوجوان زیاد است تا حدی كه همه پدیده ها برای او حیرت آفرینند و او دوست دارد از كنه امور سر درآورد و البته اگر این تعجب جهت یابد، به كشف و ابداع منجر خواهد شد. ه )در هیجانات:عواطف در نوجوان رقیق شده و به هیجان و شور تبدیل می گردد. در این رابطه دكتر هارلوك می گوید:«حالات هیجانی در نوجوان پنج ویژگی دارد: شدت، فقدان كنترل، افسردگی، خلق متغیر، عدم ثبات یا تغییر ناگهانی آنچنان كه به سادگی از غم به شادی و از شادی به غم سیر می كند». متأسفانه بسیاری از آنان در شرایطی قرار می گیرند از هیجان كه دچار ناامنی و پریشانی های نسبتاً شدیدی می شوند . و این امر در دختران به علت شروع قاعدگی نسبتاً جدی تر است . اینان در مقابل وقوع قاعدگی احساساتی بین ضربه ناگهانی تا شادی فراوان از خود نشان می دهند. ضربه ناگهانی معمولاً در صورتی روی می دهد كه دختر از مورد قاعدگی خود كاملاً بی خبر باشد .و) نوسان عاطفی:در دوران بلوغ و شكوفایی آن نوسان عاطفی شدید است. گاهی احساسات نوجوان ظریف است و زمانی خشن. گاهی دچار غرور از قدرت و زیبایی است و زمانی دچار احساس حقارت. گاهی خود را برترین و زیباترین می داند و زمانی از عیان شدن وضع چهره و قامت خود در نزد دیگران احساس شرم دارد. نوجوانان به هنگامی كه تنها در برابر آئینه ای هستند راجع به خود احساس غلو دارند. ولی وقتی در میان جمع و گروه قرار گرفتند احساس كوچكی می كنند. گاهی برای زندگی زیبایی و شأنی قائلند و زمانی آن را پوچ و پست می شناسند. گاهی دارای غرور و احساس عظمت هستند و زمانی دارای احساس مظلومیت و در كل وضع و شرایط ثابتی از نظر عاطفی در آنان دیده نمی شود.
ز) دیگر جنبه های عاطفی:شرح همه آنچه كه در این مرحله در خور ذكر است كار ما را به درازا می كشاند و ما ناگریز به رعایت اختصاریم و باید به بیان برخی از آن موارد بسنده می كنیم از جمله:– دوران بلوغ را دوران اضطراب، دلهره و گاهی توأم با اختلالات روانی می شناسیم.– نوجوانان گاهی به علل عاطفی دچار بیماری
های شدید عاطفی می شوند مثل بیماری مالیخولیا به علت از دست دادن یك دوست و یا بی وفایی او .– ترس از عقب افتادگی قاعدگی دیگران ممكن است آنها را دچار اضطراب سازد .– در مواردی با مواجه شدن دختری با قاعدگی ممكن است آنها حالت انكار پیدا كنند.– گاهی وسوسه توانایی روابط جنس
ی در او پدید آمده و به دنبال برقراری روابط می گردد.– زمانی او دچار توهم است و غوطه ور در دنیای ناآشنا و پر از اوهام .– گاهی خواب های شیرین شهوانی او را در كلاس درس هم به رویا فرو می برد .– علاقه به مادیات و گاهی هم بی علاقگی به آن تضادهایی را در او به وجود می آورد.– زمانی به علت داشتن لكه ای در صورت دچار عقده حقارت است و زمانی به دلیل وجود همان لكه دارای احساس برازندگی است.– حالت خلوت طلبی درپسران و دختران و سرگرمی به امور ممنوعه از دیگر حالت آنها است.– او همچنین ممكن است گاهی به خود بپردازد و سرگرم بازی ممنوعه ای با خود شود.– زمانی ممكن است احساس بدبختی و محرومیت كند كه چرا از لذائذ مورد نظر دور است.– از این كه او را بچه اش بدانند ناراحت است، در حالیكه گاهی هوس رجعت به كودكی دارد.– گاهی غرق در شادی و زمانی صوفی منش است.– برخی از نوجوانان از احساس بزرگ شدن ترس دارند بدان دلیل كه در صورت تحقق آن باید پذیرای مسئولیت شوند در صورتیكه دردرون نسبت به این امر احساس ناتوانی می كنند.– زمانی دختران از پیدایش نخستین علائم زنانگی خود ممكن است دچار ترس و نگرانی شوند.– و بالاخره اوج این احساس ها كه رنگ و هوای جنسی دارند از سنین 13-19 سالگی ممكن است تداوم یابد .
تحولات روانی:در مرحله بلوغ تحولات گوناگونی در زندگی نوجوان رخ می نماید كه از جمله آن تحول روانی است. شاید مهمترین بخش این تحول را از نظر روانی تحول در هویت در برابر آشفتگی و اغتشاش ذهنی بدانیم. اصولاً روان شناسان سن 11-16
سالگی را مرحله احساس هویت نام نهاده اند. نوجوان در این مرحله در اندیشه آن است كه خود را كشف كند، از رمز و راز هستی خود سر درآورد. بدین ترتیب آگاهی از خویشتن آغاز شده و به تدریج دامنه آن گسترش می یابد . شرایط روانی كه از دوران قبل ار بلوغ آغاز شده بود به تدریج روبه گسترش و دامنه آن روبه افزایش می گذارد. ما با رعایت اختصار به جوانی از آن اشاره خواهیم داشت:الف) در فهم و ادراك:بی شك با توسعه مطالعات و جهان بینی نوجوان با چیزهایی كه در مدرسه و كلاس خوانده، دیده و شنیده است و با رشد استدلال و ب
رهان آوری كه از سنین پس از 12 آغاز شده است. او در مرحله ای از فهم و ادراك و دانایی قابل قبول قرار می گیرد. این كه او از نظر مذهب مكلف ومسئول خوانده می شود، امری بی حساب نیست. می دانیم كه اجرای واجبات و مسئولیت در زمینه تكالیف شرعی و نیز اجرای حدود و تعزیرات، درباره كسانی است كه دارای فهم و درك كافی و مناسب و درخور بازخواست باشند. اما مسأله مهم این است كه ادراك ناشی از تعقّل او با احساس درآمیخته است و در مواردی فهم و درك او رنگ هوسی می یابد به همین جهت نمی تواند در همه امور و جریانات درخور اعتماد و اتكا باشد و نباید زیاد بر او تأكید ورزیم.ب) در جنبه اراده:نوجوان اراده دارد ولی اراده ای بی ثبات و متزلزل، جز در موارد احساسی و تعصبی كه بر آن پای می فشرد در همین جنبه نیز می توان او را از شرایطی به شرایط دیگر تغییر داده و جابجا كرد. با مختصر محبتی و با اندك ارائه روزنه عشقی می توان او را از موضع خود بیرون كشید و به موضعی دیگر منتقل نمود. علائق و رغبتهای آمیخته به شرایط غریزی و جنسی در او چنان طوفان و هیجانی ایجاد كرده كه نمی تواند درباره قولی كه در خلاف مسیر و جریان آن داده ثابت قدم و پابرجا بماند. گاهی عشق و محبتی او را به خود می خواند و او در آن عرصه چنان پافشاری دارد كه سخنان والدین و مربیان و واعظان برای او بی معنی می شود.ج) در جنبه آزادی:او خواستار آزادی است ولی آزادی بی حدّ و مرز و كلاً دوست ندارد تابعیت فرمان دیگری را داشته باشد. حتی در مواردی افراد در این سن مزاحم دولت و جامعه می شوند و قانون و ظابطه دولت را نادیده می گیرند. بیشترین آزادی خواهی و استقلال طلبی او رنگ و هوای جنسی دارد، دربقیه موارد تا حدود زیادی حاضر به رعایت و پذیرش قواعد است. او دوست دارد احساسات خود را برای هر كس بیان كند و در این راه كسی مانع راه و برنامه او نشود. پدران و مادران در این عرصه اگر بر او سخت بگیرند موجبات قطع رابط
ه و جدایی خود را با فرزندان فراهم می نمایند، لذا این منع ها باید با ظرافت هایی همراه باشد كه ما در فصول بعدی به آنها اشاره خواهیم كرد.د) جنبه های فطری:فطرت و وجدان كه در دوران قبل از بلوغ بیدار شده بود اینك همچنان به بیداری خود ادامه می دهد و حتی از جهاتی می توان آن را پاك و شفاف و سالم و درخشان دید. ولی متأسفانه شرایط خاص بلوغ می تواند سبب بروز تغییراتی در آن شود به طوری كه ابر و غبار شهوت فطرت پاك نوجوان را تحت پوشش قرار دهد. فطرت او پاك است ولی خیلی زود می تواند تحت پوشش های مختلف هوسها و خواسته های گناه آلود ق
رار گیرد و در نتیجه فروغ آن مخفی و پنهان شود. ولی عكس قضیه نیز درست است اگر فطرت هدایت و تقویت شود می تواند زمینه ساز سعادت و رشد او باشد و این مسئولیتی برای اولیا و مربیان است.ه ) جنبه های عالی روح:او در شرایطی قرار دارد كه عدالت دوست است، حقیقت طلب است، زیبا دوستی و حتی زیباپرستی دارد. اهل ستایش و نیایش است، خواستار پیوند با ابدیت است، دوستدار كمال است و اهل دفاع از رشد و پاكی و فضیلت است. می خواهد با خدای خویش سخن گوید و … در عین حال این خطر نیز وجود دارد كه اگر این جنبه ها و تمایلات مورد حمایت قرار نگیرند و جهت درست و استواری نیابند برای آنان انحراف ایجاد كرده و این امر به سوی دیگری جهت پیدا می كند. در این صورت ستایش و نیایش او به جای اینكه به سوی خدا باشد متوجه دوستان ناباب خواهد شد و او را به پستی و انحراف خواهد كشاند.و) ابتلائات روانی:طوفان بلوغ و فشارهای وارده بر نوجوان در مواردی زمینه اختلالات و بیماری های عصبی و روانی را فراهم می آورد كه برخی از نمونه های آن را تاكنون بر شمرده ایم و اینك به ذكر برخی دیگر از آنها اشاره كرده و والدین و مربیان را به توجه نسبت به آنها و موضع گیری درست در قبال آنها هشدار می دهیم:– بیماری افسردگی كه رقم آماری آن در دختران بیشتر است.– بیماری هپرفرنیگ كه نوجوان را وا می دارد تا به رفتار احمقانه ای تن در دهد.– بیماری متیومانی یا دروغ پردازی و گزافه گویی كه قبلاً نیز از آن نام بردیم.– بیماری مانیك مثل قسم خوردن بی جهت، فریاد زدن بی حساب و وراجی كردن.– بیماری جنون به انواع مختلف خود شامل پارانوی و كاتاتوی یا رفتار ضد اجتماعی.– بیماری هیستری به صورتهای مختلف مثل پا به زمین كوبیدن.– اختلالات ناشی از عدم تحمل، احساس خستگی، عدم اعتماد و ;در نهایت:به هر میزان كه زمینه سازی برای ورود به دنیای بلوغ از قبل كمتر باشد مشكلات و دشواری آن بیشتر است و هر قدر تمرین تعدیل در هیجانها و واكنش ها زیادتر باشد مشكلات روانی نوجوان كمتر خواهد بود. اصولاً رشد نوج
وان یك محتوای درونی دارد و یك محتوای بیرونی ونوجوان نوبالغ در هر دو جنبه این محتوا باید ساخته و پرداخته شود. تغییر نگرش ها و علائق او حد تیف ندارد، همچنان ادامه می یابد تا او به سنین حدود 16-18 سالگی برسد كه در آن صورت برای او آرامش نسبی وجود خواهد داشت و ما در بخش مربوط به دنیای پس از بلوغ به آن خواهیم پرداخت. در تمام دوران بلوغ و شكوفایی آن، نوجوان در تب وتاب و دچار نوعی
بی ثباتی است. قادر به حفظ خود و تعادل خویش نیست و هم قادر به حفظ اسرار نمی باشد و به همین جهت در مواردی بسیار وضع و شرایط خود را برملا می سازد.شرایط رشد: وضع و شرایطی كه برای نوجوان وجود دارد به گونه ای است كه او خود را می تواند در شرایط همسری، پدری یا مادری ببیند، این امر در رابطه با دختران جدی تر است تا حدی كه یكی از نویسندگان می نویسد:«قاعدگی ندایی است كه از این به بعد او قادر است حامله شود و نوزادی رابپروراند و بر این اساس است كه او به آسانی و سادگی می تواند شخصیت خود را با زنان دیگر یكسان نماید و به راه سالم و مثبتی قدم گذارد».شایان ذكر است رهایی از یتیمی، برای پسران احتلام است ولی اگر سفیه یا ضعیف باشد مال وثروت او را باید همچنان حفظ و صیانت كرد و به دست او نداد تا از حالت سفاهت بیرون آید.
نیازهای آنان:طی دوره های پرپیچ و خم مرحله بلوغ، از ظهور تاشكوفایی و تثبیت راهی است كه با دشواری های بسیار همراه است و آن را بدون راهنما و مرشدی آگاه نمی توان به آسانی و بی خطر پیمود به ویژه كه مسأله بلوغ نخستین تجربه زندگی نوجوان است و او در این مرحله از آگاهی و سابقه ای برخوردار نمی باشد. علاوه بر این، متأسفانه اكثر پدران و مادران نیز در شرایطی نیستند كه بتوانند با فرزندان خود به خصوص در این مرحله رفیق و مأنوس شوند، او را به گونه ای درست و اندیشیده در ورود به دنیای بلوغ همراهی كنند و به سلامت به آن سوی پل بلوغ كه دنیای سكون و تثبیت است، رهنمون گردند. مشكل دیگر آن است كه برخی از والدین و مربیان به جنبه های روان شناسی این مرحله آگاه نیستند و با این كه خودشان روزگاری این مرحله راطی كرده اند، اینك به یاد ندارند كه خود در این مرحله چه ویژگیها و خصایصی داشته اند در نتیجه اتخاذ مواضع آنان در رابطه با این نسل هم همه گاه اند
شیده و درست نیست. از نظر ما، لازم است كه والدین ومربیان از دنیای این نسل، از طرز فكر و توقعات و نیازهای آنان سر درآورند و بر اساس آنها و نیز بر مبنای مصالح نوجوان ها بر ایشان برنامه ریزی هایی داشته باشند اما دامنه نیازهای آنان عبارتند از :الف) نیازهای زیستی – جسمانی:شامل بهداشت بدن، رشد وتقویت بدن، مهارت اعضاء، تعدیل غرائز، تأمین سلامت، رفع عیوب و نواقص مراقبت در برابر ابتلائات، صیانت
از رشد، صرف نیروهای اضافی در طریقی درست، مراقبت در دفع عادات مناسب در خور و خواب، حركت های مناسب بدنی و وزشی، مقاوم سازی بدن در برابر امراض، سرما گرما، گرسنگی و تشنگی، تحمل و درك ارزش بدن و اعضاء.ب) نیازهای ذهنی:مانند رشد و پرورش هوش، توسعه عقلانی، بیدارسازی ابتكارات و خلاقیتها، تقویت حافظه، عادت بخشی در دقت، جهت داری كنجكاوی در مسیر خیر و شرف، تربیت استدلالی و برهانی، بیرون آوردن از حالت خیال بافی و حتی رویا در بیداری، تشویق به ابداع، مهره سازی ذهنی در عرصه دانایی های لازم و عادت به چراجویی در حل مسأله.ج) نیازهای عاطفی:همچون جهت داری عواطف، تعدیل، جهت دهی خشم، اصلاح ترس های ناموهوم كه در این سنین پدید می آید، جریحه دار نكردن عواطف، پذیرش و مهرورزی به او، اعلام محبت، ایجاد زمینه برای آرامش و اعتماد، تعدیل احساسات، تلاش در عقلانی كردن آنها، توجیهی درست از عشق و زمینه های آن، آراستگی عاطفی، تعدیل كینه وحسادت، اصلاح و حل مسأله اضطراب و مراقبت و كنترل وسواس ها.د) نیازهای روانی:از جمله مرزداری در آزادی و استقلال، رعایت استقلال طلبی او بر اساس مرزداری و ظابطه مندی، تشویق به حق دوستی، زیبا شناسی و زیبایی دوستی، جهت دهی به ستایش و نیایش، ایجاد زمینه برای اعتماد به نفس، پرورش عزت نفس،دور داری از احساس حقارت، جلوگیری از غرور و تكبر بی حساب، دادن روح مقاومت در برابر ناروایی ها، رشد و توسعه ادراك، پرورش اراده و جهت دهی به آن، راسخ كردن اراده و عزم و بیدار داری فطرت و وجدان.ه ) نیازهای اجتماعی:همانند تعلق به خانواده، به گروه خودی در مدرسه، و جامعه و نیز نیاز به معاشرت با افراد درست، نیاز به اخلاق و پایبندی به ضوابط، جهت داری روابط، انسانی كردن آن، آشنایی به حقوق دیگران و رعایت آنها، تأكید بر نظارت اجتماعی در قالب امر به معروف و نهی از منكر، داشتن باب انس با ارحام و خویشان، مهرورز
ی به كوچكترها، رعایت حرمت بزرگترها، مشاركت اجتماعی، دوری از اختلاط در روابط، پرهیز از گناه، قضاوت معقول، تمرین سازگاری و برقراری روابط، آگاهی از فنون معاشرت رعایت عدالت و دوری از تبعیض، پرهیز از تمسخر و مزاح های صدمه آفرین، توجه به قداست خانواده و آمادگی تدریجی برای تشكیل آن.و) نیازهای اقتصادی:شامل نیاز به كار و تلاش( حتی به صورتی بسیار محدود، ودر صورت امكان تولید مادی)، آشنایی با كارها و حرفه ها، زمینه داری و رغبت شغلی، دوستداری یك فن، آشنایی با مصرف و قناعت و صرفه جویی، كنترل مصرف در رابطه با اسراف و تبذیر واقتار و اتراف، در خط خدمت رسانی قرار گرفتن، شناخت مباحث
مربوط به معاملات، مبادلات، وقف، قرض الحسنه،رعایت حقوق در كار و تولید، آشنایی با مسائل كارگر و كارفرما، پرهیز از درآمد حرام و آشنایی تدریجی با فقه كار.
ی) نیازهای فرهنگی:همچون شناخت فرهنگ، ارزیابی آن، جرح و تعدیل جنبه های مثبت و منفی آن و جذب و پذیرش و توسعه آن، شناخت افكار رایج در جامعه، دستیابی به یك فلسفه روشن و قابل فهم در زندگی، آگاهی به ادبیات آشنایی نسبی با استعارات، كنایات، ضرب المثل ها و كابری مناسب آنها در مواقع لزوم، آشنایی با آداب و رسوم و شعائر و مناسك جامعه، پایبندی به سنن مذهبی، اخلاقی و عرفی اندیشیده و ارزیابی شده، شناخت هنر متعهد، استفاده از آن در جهت رشد و پیشرفت مادی و معنوی و متنوع كردن زندگی، پایبندی به ارزشهای راستین و سعی در كشف و ابداع و اختراع و مصرف درست آنها.ز) نیازهای سیاسی:از جمله نیاز به آزادی و استقلال مشروط و مقید، شناخت حكومت، احترام به قانون های مصوب و مقدس و رعایت آنها در جریان زندگی، آشنایی با سیستم های حكومتی و حكومت و نظام جاری در مملكت، عضویت سیاسی، مشاركت سیاسی، آگاهی از شرایط نظامی و توان دفاع از خود و جامعه، تقرب الهی، شناخت اجرائیات در جامعه، تأكید بر وحدت ملی، آشنایی با مرزداری در روابط ملی، دفاع از قانون حق، مشاركت در انتخاب بهترین ها جهت ادراه امور جامعه، كنترل ادرات و انتقاد سیاسی.ط) نیازهای معنوی:مانند نیاز به مذهب و پایبندی به آیین مقدس، اتصال با قدرتی بی نهایت، ستایش و عبادت او ( برای انجام وظیفه عبادی و نیز حفظ وجود)، كنترل خواسته ه
ا، ایجاد آرامش در زندگی، تعدیل اضطرابات، یافتن الگوهای دینی و مقدس و عشق وعلاقه به آنها تا در خط زندگی برای او هادی و محرك باشند.
فصل دوم:ضرورت تربیت
ضرورت تربیت:شاید بتوان این شرایط و موقعیت حساس را از جهات ابهاماتی كه در زندگی نوجوان وجود دارد از مهمترین دوره های حیات دانست. نوجوان به دلیل بلوغ در مرحله ای بحرانی به سر می برد و همان گونه كه دیدیم این بحران همه جوانب و ابعاد زندگی او را از لحاظ فردی و اجتماعی فراگرفته است به گونه ای كه باید گفت جسم، ذهن، عاطفه، روان و نیز همه جنبه های مربوط به روابط، اخلاق، مواضع اجتماعی و اقتصادی او تحت تأثیر بلوغ قرار دارند. بسیاری از والدین و مربیان از طرز برخورد و حالات و حركات نوجوان ها گله می كنند و یا مدعی اند كه قادر به درك و دریافت او نیستند در حالیكه این همان گله ای است كه نوجوانان نیز از والدین و مربیان خود دارند و ادعا می كنند كه آنها ما را درك نمی كنند!سن سرنوشت ساز:نوجوانی سن و موقعیت مهمی است؛ زیرا پایه گذاری های آنان یا والدین درسی همیشگی و برنامه ای نسبتاً بادوام برای آنهاست. ممكن است افراد در این مرحله بر اساس موازین اخلاق و مذهب خط پیدا كنند یا برعكس، در خط انحراف و گناه قرار گیرند. چه بسیارند قداست هایی كه در این مرحله از عمر پایه گذاری می شوند. البته بدان شرط كه والدین و مربیانی آگاه با آنها كار كنند و با برنامه ریزی اندیشیده ای درباره آنها به پیش روند و شاید از همه مهمتر این باشد كه آنها را ملازم وهمراه خود سازند و بر اساس اصل همراهی و ملازمت، آنها را در خط ثواب قرار دهند، برعكس چه بسیارند گناهان و انحرافاتی كه بر اثر بدآموزی از دوستان، معاشران، كتب و مطبوعات و احیاناً برنامه های فیلم و نوار در آنها پدید می آید و به تدریج در آنان ثابت و پایدار خواهد شد. بد نیست بدانیم خود نوجوان نیز در شرایطی است كه برای اقناع خود از جهات مختلف در كار اندیشه و كشف است و ممكن است در این تلاش راه های ناصوابی را كشف كرده و آن را ادامه دهد مثل حالت خود ارضایی و ; (با این تأكید كه گاهی شرایط منفی گرایی و احساس آزادی بی بند و بار نیز وادارشان می سازد كه به تعبیر عوام به سیم آخر بزنند).ضرورت تربیت:شاید اصطلاح متناسبی را در این عنوان نبینید از آن جهت كه در مفهوم تربیت گاهی تحمیل نهفته است و این سن شرایط پذیرش آن را ندارد. ولی مقصود ما
این است كه شیوه ها و محمل هایی را برگزینیم كه نوجوان به سوی خیر و رستگاری گام بردارد و زمینه را برای سعادت همه جانبه خود فراهم سازد. البته این كار نیز امكان پذیر است.باید این نكته مهم و حساس را از امیرالمومنین حضرت علی (ع) به خاطر بسپاریم كه فرمود:« ولدك ریحانتك سبعاً» فرزند تو هفت سال چون گل ناز پرورده ای دركنار توست، – « و خادمك سبعاً» و به مدت هفت سال نیز تابع و تحت امر و نهی توست. «ثم هو عدّوك او صدیقك » و پس از این مرحله ممكن است دشمن و مخالف تو باشد یا دوست و رفیق تو گردد. او در شرایط ویژه ای است به طوری كه بنا به گفته قاسبی در این سن، به جرگه همسالان می پیوندند و این امر در رعایت اخلاق و سلامت جسم و روان او نقش اساسی دارد و طبیعی است
كه تغییرات بلوغ مستلزم تربیت جنسی است، امری كه در خانه و مدرسه به آن كمتر بها داده می شود. آشنایی او با دنیای خاص وظایف ویژه ای را بر عهده مربیان می گذارد كه آنان ناگزیر باید بدان توجه كنند. وضع و شرایط امروز او را دور از نظر نباید داشت زیرا در فرجام و پایان این دوره است كه آنان یا رومی روم یا زنگی زنگ خواهند شد. ممكن است نوجوانی مذهبی در خط كتاب و دیانت شود یا فردی منحرف و گنهكار در خط دوستان آلوده و خطا كار خویش گردند كه این هر دو بستگی بسیار به وضع و شرایط والدین، مربیان و اتخاذ مواضع آنان دارد.جشن بلوغ:از مسائل مهمی كه در فرهنگ اسلامی مطرح است و امروزه در نزد بسیاری از مسلمانان فراموش شده است مسأله جشن بلوغ می باشد كه راهی برای وارد كردن نوجوان به دنیای اسلام ومسئولیت ها به شمار می آید. در بسیاری از جوامع ابتدایی برای شروع تكلیف جشن های مذهبی برگزار می شد و این نشانه این بود كه او می
تواند وارد زندگی فعال شود . آنها با جشن وبرنامه های ویژه و طی مراسمی وارد جرگه بزرگسالان می شدند . جشن بلوغ برای ایجاد شعور بلوغی، درك مسئولیت اجتماعی، آموزش شهروندی و آشنایی با تكالیف دینی، امری مهم و تلاشی ارزنده است. بر اثر آن می كوشیدند او را به شخصیت جدیدی بدل سازند كه دارای اصولی آرمانی، نظم و ان
ضباط و ضوابط اخلاقی و انسانی گردد. مرحوم سیدبن ط
اووس- از علمای بزرگ و مفاخر اسلام – كتابی دارد به نام «التشریف باالتعریف وقت التكلیف» كه در آن مباحث ارزنده و نكات درس آموزی را مطرح می كند، او با زبانی ساده در جشن تكلیف پسرش می گوید: « آدمی چون برده زرخریدی است. مولای او می خواهد او را به مقام پادشاهی برساند و كلید های مهم كشور را به او بسپارد او را دعوت كند تا به او احسان نماید و كلید كاخ های بهشت را به او هدیه نماید.» (ص6). آنگاه پس از تذكراتی به فرزند، پدر و
پسر سر سجده می نهند و خدای را بر این سنت شكر می كنند. آنگاه پدرخطاب به دو فرشته موكل پسر سلام می كند و پسر را هم وامی دارد كه به دو فرشته موكل خود (رقیب و عقید) سلام نماید واز آن دو فرشته برای كامیابی و سعادت خود كمك بگیرد به وجهی از ابلیس دوری جوید وبرای این امر دو ركعت نماز شكر می خوانند. (ص 8 تا 10)اصول و برنامه تربیت:برنامه داری، اساس تربیت این نسل است و در این برنامه داری، سالهای اول نوجوانی به تربیت شخصیت و سالهای بعدی به تربیت فرهنگی و مدنی او اختصاص دارند. اصول تربیت نوجوان مبتنی است بر: شناخت خود وابعاد وجودی خود كه جهل منشأ تصادمهاست، درك واقعیتها نسبت به طبیعت سلامت و مرض، استقلال در چارچوب شرایط، احساس شخصیت از نظر پذیرش و احترام و به حساب آوردن او، توان حركت درمسیر كمال و برنامه ریزی و احساس امنیت. همچنین در تربیت آنها بر تربیت فنی، تربیت ادبی، تربیت سیاسی، تربیت فرهنگی، آگاه كردن او از وقوع تغییرات غافلگیر كننده، جلوگیری از ظهور انحرافات، درك صحیح از رشد وتحولات فیزیولوژیكی و آگاهی از مواضع در برابر شرایط گوناگون زندگی تأكید می شود.پرهیزها:درتربیت نوجوان در این مرحله از رشد باید به مسائلی توجه كرد كه پرهیز از آنها برای سلامت جسم وروان او ضروری است. برخی از این پرهیزها عبارتند از:– امر ونهی مكرر به ویژه از بعد امریت و اعمال قدرت.– واداشتن او به درس و بحث از راه زور و منع او از تفریح و تماشای تلویزیون و ;– اقدامات شدید و اتخاذ تصمیم های گوناگون بدو
ن همگامی و موافقت او.– به خود رها كردن كه آن نیز خطر سقوط و انحرافات را بدنبال دارد.– مداخله در امور شخصی او به ویژه در اموری كه برای اخلاق و رفتار او زیانی ندارد.– تحقیر و استهزاء او به هر صورت ممكن به ویژه در حضور غیر.– سرزنش و ملامت او درحضور دیگران.
– مأیوس كردن او از رشد و پیشروی در مسائل زندگی و آینده.فراهم كردن شرایطی كه او نسبت به والدین و مربیان گستاخ و جسور گردد.دشواری كار:كار تربیت این نسل با همه آسانی امری دشوار و چون گفتار سعدی از نوع سهل و ممتنع است. چه می شود كرد با نسلی كه به لحاظ اصل خلقت جاهل است، شر در اندرون او لانه دارد، بر اساس احساس و اصل شور و لذت به پیش می رود و در شرایطی است كه می خواهد دست خود را از دامان پدر و مادر و سری بیرون بكشد؟ در حالیكه برخی از آنها گسیخته روان (شیزوئید)، برخی عصبی، برخی بلغمی، بعضی شبه مصروع وبرخی هیستریك اند. مرحله دشواری است، رفتارش غیر قابل پیش بینی است؛ حركات او ناموزون است؛ نه چون كودك وابسته و نه چون بزرگ مستقل است، رفتاری ضد ونقیض دارد؛ آتشی مزاج و خیالباف است ولی با این همه اگر والدین حوصله به خرج دهند می توانند او را بسازند.
فصل سوم:مواضع در تربیت فردی
مواضع در تربیت فردی:امر تربیت نسل را در این مرحله ضروری دانستیم و البته حق این بود كه از دوره ها و مراحل قبل در مورد او پیش بینی هایی صورت می گرفت تا در این مرحله والدین و مربیان با مشكلی مواجه نمی شدند. ولی اینك هم دیر نشده است. اگر مسئولان تربیتی برای سازندگی و بازسازی آنان بخواهند تصمیمی جدی بگیرند، بی تردید در آن موفق خواهند شد.اما اقدامات تربیتی در دو قالب باید صورت گیرد یكی در قالب تربیت فردی این نسل كه در آن تأكید بر ساختن و مراقبت ها درابعاد وجودی است و دیگر درمورد تربیت اجتماعی آنان كه به واقع آماده سازی شان برای زندگی است. اكنون به تربیت فردی نوجوانان می پردازیم و به مواردی در این زمی
نه اشاره می نماییم.الف) در جنبه زیستی:از موارد بسیاری در این زمینه می توان نام برد كه مهمترین آنها عبارتند از :در جنبه بدنی:لازم است كه والدین ومربیان، برنامه ریزی روشنی در توجه به سلامت بدن و حفظ آن در برابر بیماریها و عوارضی كه دراین سن متوجه نسل می شود و مراقبت در شست وشو و نظافت بدن به ویژه در تعویض لباس زیر به هنگام استحمام داشته باشند. به طوری كه توصیه ما این است كه اگر امكان دارد نوجوان هر شب قبل از خواب حدود سه دقیقه در زیر دوش آب ولرم قرار گیرد و اگر هم امكان دوش گرفتن نباشد می توان با گرم كردن یك كتری آب ولرم كردن آن در ظرفی بزرگتر و ریختن آب با كاسه بر سر وتن این كمبود را جبران كرد. خواب و استراحت كافی حتی در ایام امتحان، ورزش سبك، تفریح در هوای سالم، نظافت دستگاه دفع و تناسلی، دفع منظم و به موقع، بهداشت دوران قاعدگی برای دختران، استفاده مناسب از نوارهای بهداشتی، استحمام پس از قاعدگی، جلوگیری از عفونت رحم، اصلاح عیوب بدنی، مراقبت در كیفیت خواب و سعی در به پشت خوابیدن و تمرین مهارتهای عضوی و ; مهمترین مسائل در این زمینه است.در جنبه جنسی:فهماندن این مسئله كه غریزه جنسی درسایه ازدواج و عفت قبل از آن متكامل می شود و حفظ وصیانت آن به عنوان سرمایه و امانت الهی و ارضای آن به گونه ای مشروع از اهم واجبات است، اوباید وظایف جنسی دوران بلوغ را بداند، از فیزیولوژی جنسی، روان شناسی جنسی و اخلاق جنسی به صورت معقول سردرآورد و به تعدیل غریزه بپردازد. به تازگی برای جلوگیری از توسعه بلوغ زودرس درمان هورمونی مطرح است كه آثار وخیمی نیز بر جای می گذارد كه باید در صورت لزوم از آن بهره گرفت. او باید دریابد از نشانه مردانگی و زنانگی جزء به صورت مشروع بهره ای نگیرد، راه و رسم حفظ خود را در برابر فشارهای جنسی بداند، كنجكاوی خود را تحت مراقبت شرعی درآورد و از جریانات مربوط به حمل و آبستنی آگاه باشد تا در سایر ارتباطات نامشروع دچارمشكل نگردد.
در جنبه تغذیه:در این سن تأكید بر استفاده غذای كم حجم و مقوی است و ورزش سبك، جلوگیری از یبوست استفاده از انواع میوه ها، تكیه بر لبنیات وسبزیجات، استفاده از ویتامین ها و مواد پركالری توصیه می گردد. بر غذاهایی چون لپه ها، دانه ها، گوشت، شیر، تخم مرغ، ماهی، ماكارونی، سیب زمینی و سبزیجاتی چون كاهو، هویج، سیر، پیاز، پرتقال، لیمو، نارنگی، گوجه فرنگی، فلفل سبز، برگ شلغم، جگر و ; تأكید می شود. بدون آنكه كار به پرخوری كشانده شود یا بر عكس نوجوان گرسنه بماند. بوعلی سینا در همه حال از سنین پس از 14 سالگی بهداشت بدن و ورزش را توصیه می كند(قانون).ب) جنبه ذهنی:
بخشی از تلاشهای والدین و مربیان باید متوجه ذهن آنها باشد و در این عرصه رشد و پرورش استعدادها، جهت دهی كنجكاوی تقویت چراجویی، سعی در حل مسأله، كشف تجربه، كشف مجهولات، تأمل علمی و زندگی ذهنی، تغذیه مغزی، فعالیت مغزی، توسعه خلاقیت و ابتكار، توان اندیشیدن، بازشناسی و تشخیص، تقویت دقت، نظام مندی فكری، بهره گیری از عمل، استقلال در فكر، توسعه و رشد مهارت های عقلانی، درك روش مطالعه، توان نقد و انتقاد، كنترل واردات ذهنی و پرهیز از تحذیر های آن مهم و ضروری است كه بار حافظه او سبك شود و از اشكالات ذهنی او كاسته شود.ج) در جنبه عاطفی:می دانیم كه در این مرحله عواطف شكل و هوای دیگری می گیرند و در مواردی ممكن است او را در حالت تناقض و تضادی قرار دهند. اصل تربیت آنها نزدیك كردن به خود، مهرورزی به آنها و اعلام محبت است به گونه ای كه آن را لمس و احساس كنند. از این رو استقلال عاطفی از والدین، قبول اجتماعی تفكیك جنسی، محبت داری عواطف و تعدیل آن، اصلاح اضطراب، طرد و ریشه كن سازی ترس های موهوم، وعده حمایت دادن، تدبیر قبل از اعمال عاطفه، مؤانست مشروع، كرامت عاطفی، مدارا و ملاطفت باید مورد نظر والدین ومربیان باشد.د) در جنبه روانی:بخشی از توجهات والدین ومربیان باید متوجه جنبه های روانی نوجوان باشد و در این عرصه به موارد زیر می توان اشاره كرد:دادن آزادی های مشروط و مقید، پرهیز از تحریكات غریزی، تقویت اراده و جهت داری اراده، تأمین امنیت، حمایت مستمر، سرگرمی های روانی، تقویت روحی، اعلام اینكه تو را مهم می دانیم، تعریف از پیشرفتهای او، تقویت فهم وادراك، رشد حقیقت دوستی و زیبا دوستی در او، حفظ آبروی او، عدم مقایسه او با دیگران، بهداشت روانی و دورداری از ناامیدی، منفی بافی، هدفدار كردن رغبت و فعالیت او، جهت دار كردن استقلال او، توجه دادن او به مصالح فرد و جمع در عملكردها، تأمین آرامش او، بیدارداری فطرت و وجدان او و رشد داوری به حق او.ه ) در جنبه معنوی:تفهیم رابطه متقابل او و خدا، امر مهمی است زیرا باید دریابد خداوند در رابطه با او چه قول ها و عده هایی داده و از او در جنبه عبادی چه چیزهایی خواسته است و وظایف او در رابطه با خدا چیست. تفهیم دین و عقیده، به آموزش مسائل اعتقادی، آموزش تعالیم و احكام، واداشتن به عمل مذهبی، تقویت دفاع از مذهب و مبانی آن مهمترین وظایف است. پسران در سنین 14 سالگی باید به روزه وادار شوند مگر آنكه قبل از آن توان این عمل در او باشد و در صورت عدم توان تا 15 و 16 سالگی قابل تأخیر است. تفهیم دین، القای ایمان، دادن وسعت نظر در آفرینش از طریق سیر و سیاحت، ایجاد روحیه توبه، در او در صورت لغزش و خ
طا، انس دادن با قرآن كه عامل اختلاط قرآن با گوشت وخون است (امام باقر(ع)) و تفقه در دین كه عدم آن مایه نگرانی امام باقر (ع) است (سفینه) از دیگر وظایف اولیای دیندار است.[ لوأتیت شباب من شباب الشیعه لا یتفقه فی الدین لارجعته امام باقر (ع) ما من شی أحب الیّ من شاب تائب] باید به نوجوان مقاومت در برابر كفر دینی توصیه گردد[ وَ اِنْ جاهَداكَ عَلی أَنْ تُشْرِكْ بی ما لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُما] و به او، این امر كه تو بزرگی و خداوند از تو، چون بزرگترها تكلیف می طلبند به رعایت مسائل شرعی، ایجاد اتكای معنوی و كنترل اعضای خود
از ارتكاب گناه تفهیم شود.مواضع در تربیت برای زندگی:آری، نوجوان در این مرحله از رشد است كه وارد دنیای بزرگترها می شود و باید آمادگی لازم را برای زندگی اجتماعی و پذیرش و مسئولیت های سنگین پیدا كند. او به لحاظ شرعی بالغ است و باید متكفل وظایف عمده ای در ارتباط با دیگران و حتی در رابطه با كشور و
مملكت گردد. آشنایی با راه های عملی زندگی و كیفیت اتخاذ مواضع در برابر امور و جریانات امری است كه والدین و مربیان باید بدان اقدام نمایند. نكته درخور توجه آن است كهانی كه هنوز آنها را كودكی می دانند یا برعكس آنان را بزرگسال می پندارند و توقع بزرگسالان را از آنان دارند. فراموش نكنیم كه او دیگر یك كودك نیست و رفتار ما باید با او متفاوت باشد. بزرگسال هم نیست پس توقع ما از آنان باید محدود باشد. در واقع مادام كه چیزی را به آنان نیاموخته و به تجربه شان وانداشته ایم، نباید از آنان توقع عمل داشته باشیم.تربیت برای زندگی:او باید برای زندگی حال و آینده خود آمادگی یابد. از این رو نیازمند آشنایی با واقعیتها، فروافتادن و غرق شدن در آنها و تمرین امور و مسائل آن تحت نظر و ارشاد والدین ومربیان (به گونه ای كه جنبه های ضعف آن اصلاح و جنبه های قوت آنان تقویت شود) است و این كار دست كم در مدت یكی دوسال اول تحمل و برنامه ریزی لازم دارد از آن جهت كه آنان در موضع آرامش و تسلیم نیستند اما تلاشهای تربیتی باید متوجه موارد ذیل باشد:الف) در جنبه فرهنگی و معنوی:كوشش والدین و مربیان باید با تقویت های پی در پی، متوجه جهت دادن او در موارد زیر باشد كه گاهی از زبان پدر، زمانی از زبان مادر، گاهی از زبان معلمان، مدیران، بستگان ، افراد محبوب خانواده باید القا و تلقین گردد:– در زمینه علم آموزی و دانش و بینش افزایی كه آگاهی می تواند ریشه فضایل باشد.– در جنبه فكر و اندیشه، تجدید نظر و اصلاح آن و رسیدن تدریجی او به یك خط فكری روشن.– آشنا كردن گام به گام او با فلسفه زندگی و رمز و راز آفرینش و وظایف و مسئولیت های زندگی و چرایی آن.– داشتن بیانی روشن در تفهیم ها و تفاهم ها با رعایت جنبه های اخلاق و ادب.– آشنایی با آداب و رسوم، سنن، شعائر و مناسك و موضع داری اندیشیده در آنها.– استفاده از هنر مشروع و مشروط برای تلطیف زندگی.– رعایت پوشش مناسب در جامعه به ویژه برای دختران كه علاوه بر رعایت جنبه های عبادی باید موی سر را بپوشانند [علی العبی اذا حتلم الصیام، و علی الجاریه اذا حاضت الصیام و اخمار]
.– فهم روش علمی و رعایت آن، آگاهی از ارزش علم، فهم ارزش هنری، درك ارزشهای معنوی و دینی، آشنایی با حقایق علمی و ; كه اینها نیز از اهم ضرورت ها به شمار می روند.ب) در بعد خانوادگی:او به تدریج وارد دنیای خانواده و تشكیل آن و اداره زندگی می شود و باید به آگاهی های لازز:– توجه دادن به قداست خانواده و پایبندی به ارزشها و ظوابط آن.– احساس تعلق به خانواده و خلاصه كردن شادی ها و لذات در آن.– آگاه كردن تدریجی از فنون تشكیل خانواده و ملاك های لازم برای آن.– آشنایی با رمز و راز پدری و مادری با استفاده از الگوهای خانوادگی.– رعایت اعتدال و میانه روی در محیط زندگی خانواده.– بعد الگویی پدران و مادران برای پسران و دختران در همه عرصه ها.– برنامه ریزی برای تنظیم اعمال و رفتار در عین توجه به وظیفه.– آشنایی با مسائل زندگی خانوادگی و درك اهمیت خانواده و بیان تلویحی آن كه او می تواند خانواده تشكیل دهد.– ایمن سازی خانواده برای زندگی نوجوان به ویژه در جنبه های مربوط به تحریك غریزی.– پذیرش و نوازش او برای داشتن علاقه و دلبستگی به زندگی خانوادگی.– مراقبت در روابط و درخواست اجازه در هنگام ورود [ وَ اِذا بَلَغُ الاطفالُ مِنكُمْ الحُلُمَ فَلْیَسّتَاذِ نوا] .ج) در تربیت اجتماعی:در تربیت اجتماعی نوجوان باید به این اصول توجه شود:– زندگی در جمع و داشتن تشكل در حیات جمعی.– جداسازی دو جنس در بعد انس ها، آشتی ها و آمد وشدها.– زمینه سازی برای قبول و زندگی در جمع.– كمك به رشد شخصیت اجتماعی از طریق مشاور قرار دادن و ملازمت با او.– برقراری ارتباط با او بر اساس تفهیم اصل احترام متقابل.– مراقبت در حشر و نشرها و بازیها به ویژه بازی او با افراد بالغ.– اجرای پاره ای از تعزیرات درباره نوجوان حتی در مورد خود ارضایی ( در مورد اجرای
حدود شرعیه برای پسر و دختر بلوغ را شرط می دانند كه البته محاكمه آنها در دادگاهای خاص رسیدگی می شود).– بالا بردن سطح تحمل او نسبت به مردم در عین رعایت ظوابط و مقررات عرف.– آموزش جامعه پذیری، آداب معاشرت و رعایت نزاكت اجتماعی.– آموزش راه و رسم نظارت اجتماعی در قالب امر و نهی از منكر.ت با همسالان– درك مسئولیتها و وظایف متقابل جامعه و مرد.– آموزش اخلاق و تلاش در جهت رشد اخلاق متعالیه.– آشنایی و درك صلاحیتهای مدنی و اجتماعی و استفاده از آن در جنبه های كاربردی حیات.د) در جنبه اقتصادی:مراقبت های والدین و مربیان درتربیت باید در راستای اهداف زیر باشد:– زمینه سازی برای درك اقتصادی و رعایت ضوابط مربوط به آن.– تربیت حرفه ای به گونه ای تدریجی با استفاده از اوقات فراغت و كسب مهارتها (از حدود 14 سالگی).– آگاهی از فنون مصرف در عین پرهیز از اسراف، اقتار و تبذیر.– اعطای استقلال اقتصادی به یتیم مگر آنكه سفینه یا ضعیف باشد. (انقطاع یتم الیتیم بالاحتلام و هو اشده و ان احتلم و لم یونس منه اشده و كان سفیهاً او ضعیفاَ فلیمسك عندولیه و ماله) در سند دیگری آمده است كه مال یتیم را به او ندهید تا اینكه او به سن ازدواج برسد و محتلم گردد . [ مَن كانَ فی یدهِ مالُ بعضُ الیتامی فلا یَجوزَ لَهُ أن یقطیه حتّی یبلغُ النِكاح و تَحلیم].– آشنا كردن او با مؤسسات اقتصادی در جهت آشناسازی او با این تشكیلات و سازمانها و خواستارهای تدریجی از او كه به شغلی و كاری تن در دهد و در این راه استعداد خود را بیازماید.– القای حسن تعاون و توجه دادن او به خدمات و صدقات و همكاری اجتماعی و …ه ) در جنبه سیاسی:او در شرایطی است كه باید قانون را بشناسد و در جامعه خود به مشاركت سیاسی بپردازد از این رو لازم است آگاهی ها و تمرین های عملی داشته باشد كه برخی ضوابطی كه در این عرصه قابل عرضه و ارائه اند عبارتند از :– معرفی و عرصه كشور و حكومت آن و كیفیت اداره جامعه.– آگاهی از قانون، مجلس و كیفیت اجرا و اداره مجلس، انتخابات و شركت فعال در آن.– آشنایی با سازمانها و مؤسسات سیاسی و مسئولیتها و مقامها.– شناخت خطوط و جریانات سیاسی و ضوابط سیاسی حاكم بر جامعه.– آموزش فنون دفاع، نقد و بررسی، مشاركت سیاسی و تخرّب.– آگاهی از آزادی های مشروط و مقید و رعایت آن در جامعه.– احترام به قانون و عدالت و سعی در تحقق آن.– داشتن انضباط آگاهانه و رعایت حق سیاسی دیگران در استفاده از حقوق و آزادی.
فصل چهارم:
اعتیاد، عوامل و عوارض
اعتیاد، عوامل و عوارضاعتیاد چیست؟همان طوری كه انسان آماده پذیرفتن عادت های خوب است و از روی عادت به مستمندان كمك می كند به اجتماع خدمت می نماید، در راه سعادت همنوع خود گام بر می دارد، گاهی بر اثر انحراف محیط تربیتی و گاهی نیز بر اثر انحراف پدر ومادر به كارهای ناشایستی روی می آورد. این افراد، چون مسیر اخلاق و عاداتشان و یا سرچشمه رسم جدیدشان صحیح نیست، با ناگواریهای مختلفی عادت جدید را پذیرفته و به آن آلْوده می شوند. اعیتادهای فردی از نقاط بسیار كوچك شروع می شوند، نقاطی كه انسان آن را درك نمی كند، و اگر هم درك كرد، لاابالی گری انسان و یا محیط فاسد، انسان را نه تنها از اعتیاد باز نمی دارد، بلكه به تشویق افراد و
تسهیل امورشان نیز كمك می نماید. باری، اعتیاد از صفر شروع می شود، به تدریج تكامل می یابد و انسان را منحرف می كند. خدای مهربان این حقیقت روانی را در قرآن كریم اینچنین تشریح می كند:«پایان كار آنهایی كه كارهای بد را مرتكب می گردند، این است كه علامتهای خدا را منكر می شوند و آنها را سخره می نمایند» . طبق این بیان قرآن كریم، باید درنظر داشته باشیم كه قبل از اینكه به عمل ناشایسته ای آلوده شویم، نه تنها از نزدیك شدن به كم یا زیاد و كوچك یا بزرگ آن بپرهیزیم، بلكه باید با افراد نابابی كه به كارهای ناشایسته آلوده شده اند، رابطه ای نداشته باشیم و با آنها دوستی ننمائیم. عده ای هستند كه حوادث جهان را نادیده می گیرند، و عده ای هم آنقدر در اثر فشار زندگی ناتوان شده اند كه فرصت بررسی بسیاری از حوادث جهان را ندارند و همین عده هستند كه اسیر اعتیاد می شوند، در چند جمله اگر بخواهیم تعریفی از اعتیاد به مواد مخدر ارائه دهیم می توانیم این گونه بیان كنیم كه: اعتیاد به مواد مخدر، عبارت است از مسمومیت تدریجی یا حادی كه بر اثر مصرف مداوم یك دارو ایجاد می شود و به حال شخص، خانواده و جامعه مضر باشد؛ به عبارت دیگر قربانی هر نوع وابستگی دارویی یا روانی به مواد مخدر، معتاد شناخته می شود . بنابراین، ابتدا باید به علت و چگونگی گرایش به اعتیاد توجه كرد وآن را بعنوان یك مشكل اجتماعی كه از شرایط نامساعد اقتصادی و اجتماعی ناشی می شود مورد توجه قرار داد.علل گرایش به اعتیاد:برای علل اعتیاد می توان یك تقسیم بندی بر مبنای علل اجتماعی (برونی، فردی و درونی) و خانوادگی در نظر گرفت.الف) عوامل اجتماعی( برونی):1- سیاست استعماری:عامل سیاست استعماری موثرترین عامل ترویج فساد بوده است. بطوری كه در گذشته عمال استعمارگر، تریاك را در قهوه خانه ها بطور رایگان در اختیار مردم قرار می دادند تا از این طریق ملت ها را ضعیف كرده و به بند بكشانند. 2- معاشرت با معتادان :هرچه تنوع داروهای مصرفی یك فرد باشد، به همان نسبت بیشتر احتمال دارد كه دوستان او از مصرف كنندگان دارو باشند و بالعكس. معتادان به نابودی خود اكتفا نمی كنند. آنها آنقدر از محسنات مواد مخدر می گویند كه یاران و دوستان خود را آلوده می كنند. بسیاری از گرفتاران به اعتیاد از داشتن رفیق و معاشر معتاد نالیده اند.3- در دسترس بودن مواد مخدر:یكی از مهمترین عوامل اعتیاد، در دسترس بودن مواد مخدر است چون چیزی كه به آسانی در اختیار مردم قرار گیرد، گرایش به آن آسانتر صورت می پذرد. در ایران به تجربه ثابت شده است كه اجازه مصرف تریاك حتی طی شرایط خاص برای عده مخصوصی، به اعتیاد جوانان كمك كرده است. چون حتی گرفتن اجازه مصرف برای عده ای وسیله درآمد شده است كه هم به نابودی افراد جامعه كمك می كند و هم رشد اجتماعی و اقتصادی جامعه را كه بوجود نیروی انسانی كارساز نیاز دارد، متوقف می نماید.4- نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی:
اختلافات طبقاتی در جامعه ها، به بی ایمانی بیشترین افراد آن جامعه نسبت به شرایط اقتصادی موجود منتهی می شود و همین بی ایمانی نسبت به شناخت اجتماعی، در گرایش به اعتیاد تأثیر به سزایی دارد. یكی از دلایل عمده ای كه جامعه آمریكا بالاترین رقم معتادان را دارد، وجود طبقات اجتماعی مختلف در آن جامعه است. طبقاتی بودن آن جامعه تضاد اجتماعی را زیاد می كند و شاید مواد مخدر راه درمان مناسبی در این زمینه برای مردم باشد و تا شكاف و فاصله طبقاتی كم نشود اعتیاد ادامه خواهد داشت.5- بیكاری:بیكاری به عنوان یك پدیده اجتماعی مهم، زمینه مساعدی برای انحرافات بویژه اعتیاد است. افراد بیكار چون بیشترین اوقات خود را در اماكن نامناسب می گذرانند و این گونه اماكن بهترین و مناسب ترین جا برای فروش و مصرف مواد مخدر است، در نتیجه برای گرایش و كشش به طرف اعتیاد عامل مساعدی به شمار می آید كه در اصل از بیكاری مردم ناشی می شود. زیرا یكی از مواردی كه در هنگام تحقیق بر روی معتادان بیشتر جلوه كرده است، وجود مواد مخدر در اماكن نامناسب و كثرت افراد بیكار در میان معتادان جامعه می باشد.6- فقر:بسیاری از افراد با ناامیدی به آینده می نگرند و در واكنش به تبعیض اقتصادی، اجتماعی و شرایط زندگی دشوار، هرگونه كوشش برای یافتن معنا و احساس هویت را بطور كلی كنار می گذارند و به دنیای فراموشی و بی خبری مواد مخدر و یا به گفته فردی معتاد، به مرگ موقتی و زندگی بی درد پناه می برند. اگرچه اعتیاد به مواد مخدر، فقر را نیز به دنبال دارد، اما این گونه نیست كه هر كس از نظر اقتصادی درفقر است در جستجوی مواد مخدر برمیآید چرا كه اعتیاد طبقات ثروتمند به موادی مانند هروئین نیز، دلیل بر فقر فرهنگی است.7- اوقات فراغت و نبودن برنامه صحیح:بسیاری از جوانان برای پر كردن اوقات فراغت به دنبال مكان مناسب ویا تفریح سالمی هستندلیكن در جوامعی كه برنامه صحیح برای پر كردن وقت مردم طرح ریزی نشده،تعدادی از مردم برای پر كردن وقت خود به مواد مخدر پناه می برند تا در عالم بی خبری غرق شوند و به گمان خود تفریحی انجام داده باشند غافل از اینكه نخستین گام در این راه سرانجامی جز نابودی نخواهد داشت.8-كمبود پزشك و فقدان دارو :این مسأله در كشورهای شرقی یكی از مهمترین عوامل مؤثر در امر اعتیاد است. زیرا مردمی كه برای دردهای خود دسترسی به پزشكی نداشته اند و یا تهیه دارو برای آنها میسر نبوده درمان خود را در كشیدن تریاك جستجو می كنند.ب) عوامل فردی (درونی)1- بیماریهای جسمی:این بیماریها كه گاه با دردهای شدید همراه است، موجب می شوند مردمی كه به پزشك دسترسی ندارند برای تسكین درد های خود به تریاك یا مشتقات آن روی بیاورند.2- مشكلات روانی:معمولاً مصرف دارو روی سلسله اعصاب معتادان، به دو صورت متفاوت تأثیر می گذارد:الف) اگر مصرف دارو برای انسان مثبت باشد، یعنی شخص از مصرف دارو احساس لذت جسمی و روحی بكند، برای كسب لذت مجدد سعی می كند روزهای دیگر به هر طریقی و از هر راهی مقداری مواد مخدر به دست آورد تا مصرف كند، یا اگر نخستین باری كه مواد مخدر مصرف نموده است، مثلاً در یك مهمانی مجلل و خاطره انگیز بوده و با مصرف دارو توانسته است خود را به لذات جسمی و روحی برساند سعی می كند در مجالس مهمانی دیگری شركت كند تا همان خاطرات خوش برایش زنده شود.ب) اگر واكنش منفی باشد ممكن است با مصرف اولین بار حالش بهم خورده و دیگر به قصد تجربه به فكر مصرف مجدد نیفتد و هیچ وقت بدنبالش نرود. متأسفانه درصد اینگونه افراد با این ویژگیهای جسمی خیلی كم است . برخی از بیماریهای روانی زمینه ساز اعتیاد است. طبق تحقیقات انجام شده، بیماران پسیكوپات در فهم و قبول ارزشهای اخلاقی ناتوان هستند؛ در نتیجه از ارزشهای خوب اجتماعی سرپیچی می كنند و به هدفهای اجتماعی توجه ای ندارند. احساس حقارت ناشی از ضعف در تكامل شخصیت، ناكامی، شكست های بزرگ، محرومیت های شخصی، احساس گناه و … نیز از جمله عوامل درونی افراد بشمار می روند كه سهم نامعلومی در گرفتاری اشخاص به مواد مخدر دارند. علت دیگری در این بخش برای كشش بطرف مواد مخدر هست كه افراد فكر می كنند با مصرف دارو گرفتاری های فردی آنها به دست فراموشی سپرده می شود و چون مواد اثر تحذیری دارد اغلب تا مدتی آنان را نسبت به مسائل و مشكلات بی تفاوت می كند و همین فرار از زیر بار مشكلات فردی، عامل عمده ای برای كشش به طرف مواد مخدر می باشد.3- كنجكاوی:عده ای كه در مجالس دوستانه و یا مجالس مهمانی كه مواد مخدر مصرف می كنند، حضور دارند، مصرف دیگران حس كنجكاوی آنان را تحریك كرده و تصمیم به تجربه می گیرند، ولی متأسفانه نتیجه اولین مصرف در اغلب مردم مثبت است و همین كنجكاوی كم كم آنها را به مصرف مواد، معتاد می كند.4- تمتع:چون پس از مصرف دارو احساس لذت و شعف و حالتهای شادی بخش به فرد دست می دهد كه در مواقع عادی چنین حالتهایی برایش پیش نمیآید، بنابراین سعی می كند هرطور شده روز دیگر نیز برای كسب چنین حالتی خود را به دارو برساند و پس از چند بار مصرف مكرر، شخص معتاد می شود.ج) عوامل خانوادگی:
اما اگر در كنار عوامل یاد شده بخواهیم به یكی از مهمترین عوامل دیگر اعتیاد اشاره كنیم می توانیم از« عوامل خانوادگی» نام ببریم كه خود نیز به عوامل دیگری تقسیم می شود كه در ذیل به نمونه های بارز و مهم آن اشاره می شود:1- زمینه خانوادگی:متأسفانه اغلب افرادی كه در خانواده های معتاد متولد می شوند و پرورش می یابند، تكرار مصرف اعضای خانواده برایشان عادی می شود و ترس ار تجربه مصرف، از آنان دور می شود، چون بین اعتیاد پدر و فرزند از لحاظ ژنتیك رابطه ای مستقیم وجود ندارد، بلكه عمل مصرف پدر برای فرزندان عادی می شود. ولی اگر مادری در دوران بارداری معتاد باشد فرزندش معتاد متولد می شود كه البته قابل علاج است ولی آنچه قابل اهمیت است، این است كه واكنش های اجتماعی افراد خانواده معتاد بر اثر تكرار، تثبیت شده و برای دیگر اعضای خانواده عادی می شود و عادی شدن مصرف دارو گرایش به مصرف دیگر اعضای خانواده را تسهیل می كند. البته نباید فراموش كرد كه گاه مصرف والدین در فرزندان تأثیر منفی می گذارد و ممكن است آنها را برای همیشه از مصرف داروی مخدر بیزار و گریزان كند.2- فقر مادی خانواده:با كمال تأسف دیده شده كه بیشتر معتادان هر جامعه را افراد فقیر تشكیل می دهند. مثلاً افرادی كه در محله های شلوغ و پر جمعیت شهرهای صنعتی و تجارتی زندگی می كنند، بیشترین درصد معتادان هستند. البته نمی توان گفت بین فقر و اعتیاد رابطه مستقیم وجود دارد. چون در هر جامعه عده زیادی از مردم فقیرند ولی معتاد نیستند. یكی از علتهایی كه این افراد را به اعتیاد می كشاند، محرومیت های ناشی از فقر است تنها راه فرار از این ناراحتیها را در مصرف مواد مخدر می دانند. عامل دیگر اینكه تولید كنندگان سعی می كنند عوامل توزیع را از اینگونه افراد انتخاب كنند چون اولاً بعلت فقر، تخصص و حرفه ای ندارند و در نتیجه بازار كارشان بی رونق است. عوامل تولید سعی می كنند اول آنان را معتاد كنند و بعد از آنان برای فروش مواد مخدر استفاده كنند چون كاری است بدون زحمت و با درآمد نسبتاً خوب و در عین حال به تخصص هم نیازی ندارد. فقر آموزشی كه خود از فقر خانوادگی ناشی می شود،علت دیگری برای كشش در این راه است چون خوشبختانه بین میزان آگاهی و شناخت یا حدود تحصیلات و اعتیاد مردم رابطه معكوس وجود دارد.3- ستیزه والدین:وقتی محیط خانواده كانون ومحیط مناسبی برای زندگی نباشد، انسان سعی می كند بیشترین اوقات خود را در خارج از خانواده بگذراند و این كار ارتباط او را با دیگرانی كه چون شكارچیان ماهری به دنبال شكار می گردند، زیاد می كند. آنان پس از شناخت مشكل شخص در نقش انسانی دلسوز ظاهر شده، برای فرار از این واقعیت تلخ او را، به مصرف داروی مخدر دعوت می كنند و پس از چند بار مصرف معتادش می كنند، ولی پس از معتاد كردن شخص دیگر از آنان به عنوان دوستی دلسوز خبری نمی شود. هر قدر ستیزه های خانوادگی بیشتر باشد، احتمال كشش به طرف اعتیاد و دیگر انحرافات اجتماعی بیشتر است.عوارض اعتیاد:الف)عوارض جسمی:مواد مخدر در معتادان عوارض جسمی، روانی و اجتماعی ایجاد خواهد كرد.كسی كه به یكی از مواد مخدر معتاد است، اگر مصرف روزانه اش متوقف شود یا از ده تا دوازده ساعت تجاوز كند، به عوارض جسمی چون ناراحتی های عصبی، اضطراب، بی قراری، عطس
ه كردن و ریزش مكرر آب از بینی و چشمها، ناراحتی های شدید عضلانی و فشارهای شدید در ستون فقرات، دل درد، دل پیچه، بی اشتهایی به غذا، استفراغ مكرر، لاغر شدن بدن و سبك شدن وزن مبتلا می گردد و بالاخره در دوره ای كه با این عوارض دست به گریبان است، لرزش و تكانهای شدید شروع می شود. اگر معتاد، به مواد مورد نیازش نرسد این تشنجات و لرزش ها ادامه خواهند یافت و به حدی شدید هستند كه اغلب با عوارض ناشی
از بیماری صرع در برخی موارد اشتباه می شود.اگر به بیمار مبتلا به تریاك و مشتقات آن و همچنین معتادان به هروئین كه مدت كوتاهی از ابتلای آنان می گذرد، مواد نرسد بین دو تا سه روز به عوارض فوق مبتلا می شوند. اگر شخص بتواند عوارض فوق را تحمل كند اعتیادش از بین می رود، چون نرسیدن به داروی مخدر عارضه دارد ولی مرگ و میر ندارد. بهترین نمونه آن هم معتادانی هستند كه زندانی می شوند و در زندان بناچار ترك اعتیاد می كنند و نمی میرند.ب)عوارض روانی:یكی از عوامل عمده اعتیاد، اتكای روانی معتاد به مواد مخدر است. همانطور كه ناراحتی های روانی موجب كشش به طرف مواد مخدر می شوند و اصل اتكای روانی، مقدم بر اعتیاد جسمی است؛ اگر افراد به طور صحیح پرورش یابند، سعی نخواهند كرد محرومیت های خود را از طریق مصرف دارو درمان كنند. زیرا شخص معتاد تعادل روانی خود را تا رسیدن به دارو از دست خواهد داد و همان طور كه بین جرم و اعتیاد رابطه متقابل وجود دارد، بیشتر افراد مجرم نیز، در هر جامعه ای به یكی از مواد مخدر معتادند. از همه مهمتر اینكه اغلب افراد معتاد بعد از چند سال مصرف به بیماری های روانی دچار می شوند به ویژه آنهایی كه موادی چون حشیش، ال-اس-دی، كوكائین و الكل مصرف می كنند . اعتیاد نشانه وجود نابهنجاری های عمیق در شخص معتاد است. آنان موجوداتی غمگین، ترسو، بی حوصله، بی اراده، لاابالی، بدخلق و فراموش كارند كه هیچ یك از این عوامل با بقای كانون خانوادگی سازگار نیست. اصل تكامل روانی مقدم بر تأثیر اعتیاد بر جسم، زیرا شخص معتاد پیش از آنكه تعادل جسمانی خود را از دست بدهد، تعادل روانی خود را تا رسیدن به دارو از دست می دهد.ج)عوارض اجتماعی:هر كس در هر جامعه تا مدتی كه به سن رشد می رسد، مصرف كننده است و جامعه برای آموزش و پرورش او سرمایه گذاری می كند، به این امید كه او نیز به نوبه خود در جامعه خویش مولد و سازنده باشدومعتادان نه تنها مولد نیستند، بلكه مصرف كنندگانی هستند كه ضرر اجتماعی دارند. اغلب آنان عوامل توزیع و فروش می شوند و روز به روز جامعه را از نیروی انسانی غیر كاربرد پر می كنند.كسی كه معتاد است نسبت به اعضای خانواده اش احساس مسئولیت نمی كندو معلوم نیست سرنوشت اعضای خانواده او به كجا خواهد كشید. به آموزش روی نمی آورد، به همین دلیل رشد اقتصادی و اجتماعی جامعه متوقف می شود و ضعف روابط انسانی كه یكی از عوامل اعتیاد است، به نوبه خود به صورت یك پدیده نادرست اجتماعی هر روز بیشتر و بیشتر می شود. ارتكاب جرایم هر روز بیشتر و شدید تر شده و به همین دلیل اعتیاد عمومی و امنیت اجتماعی به خطر می افتد، مثلاً اغلب معتادان ناگزیرند خود را از راه های نادرست چون دزدی، تجاوزو آدم كشی تأمین كنند و این خود باعث افزایش كجروی و انحرافات اجتماعی در هر جامعه ای می شود. معتادان به مواد مخدر فقط به ماده مورد نیاز خود عشق می ورزند و بدان دلبستگی دارند، این همان چیزی است كه آنها را به روز سیاه نشانده است و در چنگال بی رحم آن اسیر شده اند. آنها برده بی اختیار ماده مورد اعتیاد خویش هستند تا بدان حد كه گمان می برند حیات آنها وابسته به این مواد است، به همین سبب به ارزشهای اخلاقی و اجتماعی بی اعتنا هستند و شایستگی عضویت در كانون خانوادگی را از دست می دهند؛ علاقه به فعالیت های اجتماعی در آنها از بین می رود و حاضر نیستند تن به كار دهند یا از اعتیاد خود بكاهند. ناچار معتادان هم به مرگ زودرس خود دامن می زنند و هم به نابودی خانواده خود مهرتائید زده و كانون خانوادگی شان را متلاشی می سازد و از خانواده و جامعه طرد می شوند، به این ترتیب آنها با داشتن چنین شخصیتی در ردیف مستعدترین افراد برای كارهای خلاف ضد اخلاقی و بزهكاری نظیر دزدی، تجاوزبه دیگران و آدم كشی قرار می گیرند.
علل اعتیاد و راهكارهای فرهنگی مبارزه با آن:اعتیاد یكی از راههای دشمنان بشریت با هدف سلب ارزش های والای انسانی است. اعتیاد یك بیماری مزمن و ویرانگر خانواده و اجتماع است كه روح و روان آدمی را تخریب می كند. اعتیاد اتخاذ یك نقش اجتماعی است كه بر اثر فشارهای وارده ایجاد می شود و مهلك اجتماع، تباه كننده استعدادها و موهبت های الهی و ویرانگر زندگی فردی و اجتماعی است این موضوع به لحاظ اهمیت از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار گرفته كه بعضی از علل گرایش به آن را فهرست وار بیان و فقط راهكارهای فرهنگی مبارزه با اعتیاد را متذكر می شویم:الف- علل گرایش به اعتیاد1- علل فردی:– مشكلات روحی روانی– عدم اعتماد به نفس– بیماریهای جسمی– لذت جویی– تمایل به انجام كارهای خلاف– نگاه مثبت به مواد مخدر– وضعیت بد تحصیلی و فرار از مدرسه– كنجكاو بودن– احساس حقارت– تحقیر شدن از سوی دیگران– پذیرفته نشدن در اجتماع– طرد شدن از سوی خانواده، دوستان و اجتماع– مورد خشم و نفرت قرار گرفتن– برخورداری از رفاه اقتصادی2- علل خانوادگی:– بی بند و باری اخلاقی در خانواده– از هم گسیختگی خانواده– رفاه اقتصادی و اجابت بی حد و حصر خواسته های فرزندان-تشنج و درگیری خانواده– استعمال مواد مخدر در خانواده– عدم كنترل فرزندان در خانواده– برخورد نامناسب و تحقیر شخصیت فرزندان در خانواده– عدم تقید به موازین شرعی– عدم توكل به خداوند در خانواده3- علل اجتماعی:– مهاجرت– معاشرت با دوستان معتاد– بی نظمی و هرج و مرج در جامعه– عدم تفریحات سالم– نبودن امكانات برای اوقات فراغت– رقابت های بیهوده دوران نوجوانی
– پذیرفته نشدن و طرد شدن از سوی اجتماع و مدرسه در نتیجه تخلفات جزئی– سهل الوصول بودن مواد مخدر– القای كاذب دوستان و همسالان در لذت های ناشی از استعمال مواد مخدر4- علل اقتصادی:– فقر و بیكاری– اختلاف و تبعیض طبقاتی– بحران های اقتصادی– تورم و فشارهای ناشی از آن– سودجویی و خرید و فروش مواد مخدر– ولگردی و گدایی5- علل سیاسی:– جنگ و آثار آن– عدم توجه به شخصیت افراد و یا شركت ندادن آنها در تعیین سرنوشت خود– انحصار طلبی در فكر و اندیشه– نقش استعمار، سرمایه داران و مافیای بین المللی درترویج آن6- علل فرهنگی:– بیسوادی و كم سوادی– عدم احساس مسئولیت فردی، اجتماعی و خانوادگی– بی توجهی به مسائل دینی و مذهبی– عدم اطلاعات و آگاهی روزمره– خودباختگی فرهنگی و عدم تعصب در فرهنگ خودی و بی ارزش جلوه ندادن بنیه های فرهنگی– فقر فرهنگی و عدم تبلغیات وسیع فرهنگی و آموزشی– عدم آگاهی به مضرات و پیامدهای استفاده از مواد مخدرب – راهكارهای فرهنگی مبارزه با اعتیاد:1- پاسخگویی مناسب جامعه به نیازها و گرایش های نوجوانان و جوانان:كارشناسان مهمترین دوران زندگی انسان را نوجوانی می دانند زیرا با تحول، انقلاب و انفجار درونی همراه است و منشأ بسیاری از خواسته ها، نیازها و گرایش هایی است كه قبل از این وجود نداشته اند. نوجوان به یك پاسخگوی مناسب و مطلوب نیازمند است تا بتواند با ارضای آنها به تعادل روحی و روانی برسد و این پاسخگو، مجموعه عوامل محیطی ( خانواده، مدرسه، همسالان و جامعه) است كه نوجوان را احاطه كرده اند و اگر این پاسخگویان نتوانند نقش ویژه خود را ایفا كنند زمینه آسیب جدی برای نوجوان فراهم می شود به همین دلیل است كه كارشناسان نوجوانی را آسیب پذیرترین دوره برای گرایش فرد به اعتیاد می دانند و اگر ما این دوران را حساس ترین مرحله گذار زندگی بدانیم با عنایت و توجه بیشتر، اصلی ترین قشر جامعه را تحت حمایت خود برای مبارزه با اعتیاد درآورده ایم.2- شناخت نگرش ها و گرایش های نوجوانان و جوانان با مطالعات عمیق علمی:«عصر حاضر، عصر انتخاب گزینه های فرهنگی، اجتماعی و الگوهای رفتاری است و نوجوانان بزرگ ترین سرمایه های جامعه و بارزترین سوداگران این عرصه هستند كه با توجه به رشد گسترش رسانه های خبری و آموزشی در معرض آماج تحوّلات و دستخوش دگرگونی های وسیع درانتخاب اندیشه ها، نگرش ها و رفتارهای مختلف قرار گرفته اند و روح نوجو و كمال خواه آنان به سمت دستاوردهای جدید تمدن بشری معطوف شده است، اطلاعات وگستره رسانه ها، ساختارمعرفتی نوجوانان را دگرگون كرده بر رفتار، منش و شخصیت آنان تأثیر اساسی گذاشته و آنان را به جستجوی تجارب جدید برای معنا بخشیدن به خود و حیات فردی و اجتماعی كشانده است ». لذا لازم است با مطالعات عمیق علمی پیرامون ش
ناخت نگرش ها و گرایش های آنان، تصمیم مناسب برای تربیت اجتماعی و پاسخگویی به نیازهای روحی، روانی، معرفتی و رفتاری نوجوان در جامعه اتخاذ می شود.
3- بالا بردن سطح اگاهی های عمومی:بالا بردن سطح آگاهی های عمومی از طریق مبارزه با فقر فرهنگی بیسوادی یا كم سوادی، آگاهی به مسائل اجتماعی از جمله پیامدها و مضرات عظیم مواد مخدر داشتن احساس مسئولیت از سوی افراد باعث كاهش اعتیاد می شود.4- پر كردن اوقات فراغت نوجوانان با مجهز كردن مراكز فرهنگی:پركردن اوقات فراغت و مجهز نمودن مراكز فرهنگی به امكانات مكفی برای گذراندن اوقات فراغت و تفریحات سالم برای نوجوانان و جوانان از مهمترین عوامل فرهنگی در ریشه كنی اعتیاد و یا حداقل كاهش آن بشمار می رود.5- تقویت پایگاههای ورزشی و گسترش ورزش همگانی:تقویت پایگاههای ورزشی، گسترش امكانات و همگانی نمودن ورزش و سوق دادن جوانان به سوی آن در نتیجه، تخلیه انرژی های نهفته در وجود آنان و ایجاد رقابت های سالم ورزشی در كنار مربیان شایسته، مانع گرایش جوانان به سوی مواد مخدر می شود.6- تقویت فرهنگ خودی و هدایت نوجوانان و جوانان در تعامل با تهاجم فرهنگی:تقویت فرهنگ خودی و اطلاع رسانی دقیق، بهینه سازی افراد جامعه و هدایت آنان در تعامل با فرهنگ بیگانه و یا تهاجم فرهنگی از عوامل كاهش اعتیاد محسوب می شود.
7- راه اندازی تبلیغات و آموزش همگانی:تبلیغات و آموزش همه جانبه از طریق مطبوعات و رسانه های ملی و ایجاد مراكزی در این خصوص همچون كتابخانه، مراكز فرهنگی، هنری و آموزشی منجر به افزایش آگاهی جوانان و نوجوانان شده در نتیجه میزان گرایش آنان به اعتیاد را كاهش می دهد.8- سیاست های تعلیم و تربیت و آموزش از طریق مدرسه و نهادهای آموزشی:سیاست گذاران در امر تعلیم و تربیت می توانند از طریق آموزش صحیح زیان های مصرف مواد مخدر در كتب درسی پیشگیری و مبارزه با اعتیاد در مدارس، مراقبت معلمان و مدیران و همكاری خانواده در كنترل مسیر ایاب و ذهاب دانش آموزان، ارتباط مستمر والدین با مسئولین و مربیان مدارس و مطلع شدن از وضعیت تحصیلی و طرز رفتار آنان در مدرسه، شناخت گروه دوستان و همسالان و آگاهی دادن به فرزندان از نتایج و عواقب كار، نقش مهمی در كاهش یا پیشگیری از اعتیاد ایفا نمایند.9- فراهم كردن زمینه آشنایی صحیح با اصول و مبانی دینی:كارشناسان معتقدند كه هر چه ارتباط با خداوند عمیق تر و پایدارتر باشد احتمال گرایش به انحرافات اجتماعی به ویژه اعتیاد به مواد مخدر كمتر خواهد بود و ضعف ارزش های مذهبی افراد را برای ابتلا به مواد مخدر آسیب پذیرتر خواهد كرد. آشنایی صحیح با مبانی دینی و مذهبی انسان را از سیر در اندیشه های نادرست و ابتلا به انحرافات اجتماعی باز می دارد. « از دیدگاه تعلیم و تربیت اسلامی تمام كج رفتاری ها و انحرافات بشری از نبود و ضعف اعتقادات مذهبی سرچشمه می گیرد و پایبندی به اصول مذهبی، بزرگترین عامل بازدارنده از انحرافات اجتماعی است». لذا لازم است زمینه آشنایی صحیح با اصول و مبانی دینی فراهم شود تا افراد جامعه بتوانند به سادگی دین واقعی را بشناسند تا دچار بحران نشوند.10- عزم ملی مردم و مسئولان:بدون شك پیشگیری و مبارزه با ریشه های اعتیاد نوجوانان و جوانان نیازمند به یك عزم ملی است. می بایست به دور از شعار گرایی در جستجوی راه حل عملی باشیم و این ممكن نیست مگر اینكه همه اقشار جامعه، مسئولان، برنامه ریزان نظریه پردازان، كارشناسان و صاحبان قلم با احساس مسئولیت تمام قدم در این راه گذارند.
مصرف مواد از سوی والدین:فرزندتان هر چه راكه می بینند می آموزد.بهترین پیشگیری (هر چند كه تضمین شده نیست) برای داشتن فرزندی غیر مع
تاد، داشتن والدین سالم و غیر معتاد است چرا؟ چون والدین حداقل به پنج شكل زیر بر میل فرزندانشان به مصرف مواد مخدر تأثیر شدیدی می گذارند:1- عناصر متفاوت نقش خانواده تأثیر سازنده دارند زیرا همین اجزای زندگی رمره است كه به فرزندان می آموزد چه چیزی رفتار«معمولی» در زندگی خانوادگی را تشكیل می دهد. بنابراین، مشخص شدن این مسئله از اهمیت ویژه ای برخوردار است كه آیا والدین اصلاً مواد مصرف نمی كنند، فقط در مواقع خاص دست به كار می زنند( و هنوز به مرحله ای نرسیده اند كه تأثیرات آن برخانواده آنها ظاهر می شود) یا اینكه مرتباً مواد مصرف می كنند ( مثلاً هر روزه در ساعتی خاص چنین كاری را انجام می دهند) و همین امر موجب می شود آنان به دلیل اهمیت خاص مصرف مواد، طبق برنامه ای زمانبندی شده به مصرف آن روی آورده و در صورت نبود مواد، احساس ناراحتی می كنند.2- خود درمانی توسط والدین می تواند تأثیر مهمی بر فرزندان داشته باشد، زیرا آنها می آموزند كه بسیاری از الگوهای والدین را بپذیرند. بنابراین، این مسئله می تواند دارای اهمیتی ویژه باشد كه آیا والدین فقط برای خلاصی از ناراحتی های جسمی و روحی آن هم بر طبق نسخه پزشك از مواد مخدر دارویی استفاده می كنند یا اینكه بر طبق تشخیص خود از داروهای مجاز و شیوه های درمانی طبیعی استفاده می كنند و به طور ارادی از مواد آرامبخش برای استراحت، كاهش فشارهای روحی، بالا بردن میزان سلامتی، پیشگیری از مشكلات و یا افزایش حس سلامتی خود استفاده می كنند.3- نظرات بیان شده از سوی والدین تأثیر بسیار مهمی دارد، زیرا فرزندان می آموزند تا دنیای اطراف خود را از منظر ارزش های والدین ارزیابی كنند. در نتیجه این مسئله اهمیت ویژه ای دارد كه آیا والدین علیه تصاویر افراطی مصرف مواد مخدركه در رسانه های گروهی ارائه می شود، نظر مخالف ابراز می كنند یا اینكه ارائه تصاویر نوشیدن مشروبات الكلی، نشئگی یا مستی را مواردی مورد قبول، تفریحی یا سرگرم كننده می دانند.4- نوع ارتباط با والدین تأثیر مهمی دارد، زیرا آنها با تمایل و عدم تمایل برای صحبت درباره موضوعی خاص مطالبی را كه فرزندشان حق صحبت درباره آنها را دارد، تعیین می كنند. بنابراین این مسئله از اهمیت ویژه برخوردار است كه آیا پاسخ های واقعی به فرزندان داده می شود و والدین شروع به صحبت درباره مصرف مواد مخدر از سوی خودشان می كنند یا اینكه در تلاش برای توجیه یا مخفی كردن آنچه اتفاق افتاده بحث درباره چنین موضوعی را قدغن می كنند.5- شیوه برقرای ارتباط اجتماعی از سوی والدین تأثیر بسیار مهمی دارد، زیرا نشان می دهد چگونه می توان اوقات خوبی را با دوستان سپری كرد. لذا این مسئله از اهمیت ویژه ای برخوردار است كه آیا والدین با برگزاری مهمانیهای فراوان، مهمان نوازی خودرا با تعارف مواد مخدر و الكل نشان نمی دهند یا اینكه برای كاهش فشار محیط و همچنین س
رگرم كردن جمع، از مواد مخدر استفاده می كنند.درهر الگویی پیامی وجود دارد « نوجوانی كه والدینشان سیگاری هستند، دوبرابر بیش از فرزندان والدین غیر سیگاری در معرض مصرف سیگار قرار دارند، اگر یكی از والدین به شدت گرفتار مصرف مواد باشد به احتمال زیاد فرزند آنها به خاطر در دسترس بودن این مواد، به مصرف آنها روی خواهند آورد».والدین غیر معتاد:منظور از والدین غیر معتاد چیست؟ پنج معیار برای ش
ناسایی این نوع والدین وجود دارد:– والدین غیر معتاد میلی به مصرف مواد ندارند، آنها حتی اگر موادی نظیر سیگار را مصرف كنند، فقط از روی تفریح است و تعداد سیگاری هایی كه درهفته می كشند، بیش از دو یا سه سیگار نیست، نه نیازی همیشگی و مبرم، زیرا مصرف و عدم مصرف برای آنها علی السویه بوده و آنان را با مشكل خاص روحی روبرو نخواهد كرد.– والدین غیر معتاد برای كاهش فشارهای روحی، ناراحتی های احساسی یا افزایش احساس شادی و آرامش، علاوه بر مصرف مواد به فعالیتهای دیگر نیز پناه می برند.– والدین غیر معتاد به آسانی درباره نمونه های مسئولانه و غیر مسئولانه مصرف مواد در رسانه های گروهی و تجربه های موجود در دنیای واقعی با فرزندانشان صحبت می كنند.– والدین غیر معتاد، به آسانی و بدون اینكه مصرف مواد را بخشی از تفریحات خود قرار دهند از دوستانشان پذیرایی می كنند آنها درصورت مصرف مواد، حد اعتدال را رعایت می كنند.باید اشاره كرد كه در صورت اعتیاد والدین به مواد، یقیناً غیر معتاد به شمار نمی روند. آنها نه تنها از پنچ معیار بالا برخوردار نیستند بلكه در صورت زیاده روی فرزندانشان در مصرف یا وابستگی او به مواد، شرایط را به شكل ویرانگرانه ای برایش محیّا می كنند. والدین برای مخفی نگه داشتن وابستگی شدید خود ممكن است حتی مصرف فرزند خود را انكار كنند، زیرا با تشخیص این موضوع مصرف خودشان نیز در معرض كشف و افشا قرار می گیرد. كدامیك بهتر است وابستگی شان به مواد یا عشق به فرزند؟مصرف والدین و تحریم مصرف مواد برای فرزند:نوجوان احتمالاً خواهد گفت:« اگر شماها مصرف می كنید چرا من نكنم؟» او ممكن است از اینكه باید مشمول مقررات قانونگذاری والدین باشد كه قانون شان خود آنها را شامل نمی شود عصبانی باشد گاهی اوقات والدین به سختی می كوشند تا به اعتراض فرزندان خود نسبت به اقتدارشان پاسخ منفی بدهند. این نكته كه والدین مشروبات الكلی می نوشند، سیگار می كشند یا به طور تفریحی مواد مخدر مصرف می كنند، به این معنا نیست كه نباید چنین رفتاری را برای فرزندشان قدغن كنند. درباره آزادی معیارهای دوگانه وجود دارد كه افراد بالغ را از نوجوانان متمایز می كنند.
نوجوانان در خصوص امنیت نسبی و مراقبت از خود در برابرآزادی خطرناك ( مثلاً رانندگی، برقراری روابط جنسی، نوشیدن مشروبات الكلی) باید دانش كافی درباره محدودیت ها و مسئولیت ها داشته باشند. سالهای متمادی طول می كشد تا این ویژگی ها ایجاد شود، نوجوانان هنوز در آغاز راه هستند. با این همه، احتمالاً مصرف مواد مخدر توسط والدین ب
ه معنی مصرف مواد توسط فرزند آنهاست. مقاومت در برابر الگوهای والدین كاری بسیار دشوار است. اگر والدین وابسته به مواد مخدر بوده ولی می خواهند فرزندشان نصیحت آنها را بپذیرد نه الگوی رفتاری آنها را می توانند به نكات زیر اشاره كنند:– تاریخچه مصرف مواد توسط خودشان
– تلاش برای ترك طی سالیان متمادی– مشكلات جسمانی، رفتاری و ارتباطی ناشی از مصرف– هزینه مالی– احساس قربانی بودن در برابر عادات بسیار شدیدی كه قادر به ترك آنها نیستند.ترك كردن و بهبود، الگوهای نیرومندی برای فرزندان چنین والدینی بشمار می آیند. اما در صورت ناتوانی در انجام هر یك از این دو، والدین می توانند به فرزندشان خاطرنشان سازند كه : والدین دو الگو به فرزندشان می دهند: چگونه بودن و چگونه نبودن، والدین وابسته به نیكوتین كه به رغم تمایل قادر به ترك اعتیاد خود نیستند، می توانند با اقرار صریح به این الگوی منفی نتایج آموزنده و مثبتی به بار آورند.
فصل پنجم:تاریخچه خانوادگی
تاریخچه خانوادگیامكان تكرار الگوهای مشابه طی نسل های متمادی:انتقال تأثیر پذیری شدید نسبت مه مواد مخدر از نسلی به نسل دیگر می بایستی یكی از ملاحظات مهم والدین باشد كه در تاریخچه خانوادگی شان سابقه وابستگی به مواد مخدر وجود داشته است.« بستگان درجه یك افراد الكلی بیش از سایر افراد در معرض اعتیاد به الكل قرار دارند». بسیاری از متخصصان معتقدند كه اعتیاد به الكل ممكن است به مفهوم خاص آن و حتی شاید اعتیاد در مفهوم عام آن، از طریق برخی حساسیت های ژنیتیك – موروثی منتقل شود.در اختیار داشتن تاریخچه خانواده:یافته های جدید نشان می دهد كه حتی اگر والدین سر وكار چندانی با اعتیاد نداشته و یا كاملاً از مصرف مواد مخدر پاك باشند وجود وابستگی شیمیایی (اعتیاد) درمیان والدین خود آنها می تواند فرزندانشان را در صورت مصرف مواد مخدر با خطراتی شدیدتر روبرو می سازد. البته این مسئله به یقین ثابت نشده (یعنی، فرزند چنین خانواده ای الزاماً محكوم به اعتیاد نیست) و در حد یك احتمال است (احتمال آماری اعتیاد افزایش می یابد). در صورت آسیب پذیری موروثی والدین چگونه می توانند از فرزند خود مراقبت كنند؟ آنها باید به فرزندشان درباره احتمال وجود چنین خطری، اطلاعات كافی بدهند. باید برای او توضیح داد كه در سیستم بیولوژیكی «خانواده گسترده» در سه نسل قبل موارد اعتیاد به مواد شیمایی و یا غیره وجود داشته است. اما اكثر والدین می گویند كه: « ما نمی توانیم این كار را بكنیم اگر فرزند ما بفهمد كه مادر بزرگ معتاد به آرامبخش است و یا پ
دربزرگ مخفیانه به مصرف مواد مخدر معتاد است آنگاه دیگر احترامی به آنها نمی گذارد. از سوی دیگر پدربزرگ و مادربزرگ هم به شدت از دست ما عصبانی می شوند، زیرا مسئله ای را فاش كرده ایم كه قرار بوده برای همیشه مخفی بماند، آنها حتی هنوز وجود این مشكل را انكار كرده، شما متوجه نیستید اسرار خانواده باید حفظ شود». حفظ اسرار خانواده دو مشكل عمده را به
وجود م
ر چندان هم مخفی نمی ماند. اكثر اسرار خانوادگی نزد همگان آشكارند اما با توافقی ضمنی همه درباره آنها دروغ می گویند. دوم اینكه به مشكل جدی تری ناشی از رازداری توجه كافی نمی شود در نتیجه از دادن اطلاعات حیاتی خودداری شده و همه در ناآگاهی و انكار به سر می برند. از آنجا كه اعتیاد به خاطر خجالت وترس از دیگران، اغلب در لباس رازداری ظاهر می شود، معمولاً سابقه آن همانند خودكشی از گذشته خانواده حذف می شود تا حسن شهرت خانواده و یا اعضای آن حفظ شود. به همین خاطر بسیاری از والدین از آنچه كه باید بدانند محروم می مانند بنابراین كشف امكان زیاده روی در مصرف یا اعتیاد در تاریخچه خانوادگی اغلب می تواند نقش آموزنده داشته باشد. خانواده های سالم، سیستم ارتباطی بازی دارند كه طی آن با تشخیص آزادانه مشكلات به بحث و تبادل نظر درباره آنها می پردازند. والدین باید از خود بپرسند: « اگر بیماری ژنتیك قابل انتقال دیگری در تاریخچه نزدیك خانواده بوده آیا مایل نبودند فرزندشان از خطرات موجود آگاهی یابد واحتیاط های لازم را در نظر بگیرد؟» در این صورت در خانواده باید با اعتیاد نیز رفتاری یكسان كرد. فرزندان علاوه بر آموختن درباره امكان وجود میل موروثی به اعتیاد با گوش دادن ب
ه توضیحات والدین درباره تجربیات دردناك عضو معتاد خانواده هوشیارتر می شوند؛ توضیحاتی نظیر اعتیاد كجا و چگونه آغاز می شود؟ طی سالیان متمادی چه مشكلاتی را به وجود می آورد؟ و در صورت بهبود یافتن، این بهبودی چگونه به دست آمده است؟ همیشه می توان داستانی هشداردهنده را تعریف كرد؛ نمونه خانوادگی خاصی كه فرزند می تواند به عنوان نمونه ای آشنا از مضرات مواد مخدر به خاطر بسپارد.
تشخیص الگوههای خانوادگی:احتمال انتقال اعتیاد از نسلی به نسل دیگر ممكن است فقط مسئله ای ژنتیكی نباشد. در این مورد تأثیر آموخته های اجتماعی را نیز باید در نظر گرفت. اعتیاد و وابستگی مقابل مجموعه ای از رفتارهای مرتبط با یكدیگرند. هر یك از این دو می توانند مكمل یكدیگر باشند. زیرا رابطه آنها نحوه واكنش اعضای یك خانواده را شكل می دهد. مثلاً همان طور كه رفتار عضو دیگر معتاد خانواده بیشتر خودخواهانه، غریزی، غیر قابل كنترل، بی ملاحظه و سرزنش كننده می شود، اعضای دیگر با تمایل به سمت وابستگی متقابل، تاوان این رفتارها را می دهند. آنها با از خودگذشتگی بیشتر، مقیدتر، خویشتن دارتر، و حساستر شده و با احساس گناه نسبت به مشكلات موجود می كوشند تا رفتار غیر مسئولانه فرد معتاد را جبران كنند: « یاد گرفته ام كه با پذیرش مسئولیت رفتار برادرم، وقتی كه مثل همیشه زیر گریه می زند خانواده را از شر ناراحتی خلاص كنم». رفتار و شخصیت افراد به میزان قابل توجهی در خانواده اصلی آنها شكل می گیرد. آنها در خانواده نقش های اجتماعی و روانی متعددی را می آموزند كه در بقیه عمر با آنها خواهد بود. خانواده ها نقشی سازنده دارند زیرا به فرزندان می آموزند با خود و دیگران چه رفتاری داشته باشند و در عوض انتظار چه رفتاری را از سوی دیگران داشته باشند. متأسفانه وقتی والدین در هنگام رشد خود، نقش های رفتاری ناشی از وابستگی متقابل را بیاموزند ( مثلاً زندگی همراه با تحمل والدین معتاد) به هنگام بلوغ نیز میل به چنین رفتاری را از خود نشان می دهند. هنگام رویارویی با فرزندی كه رفتارش یادآور دردناك همان چیزی است كه زمانی خود گرفتار آن بوده اند این رفتار همچنان در خانواده های خودشان ادامه می یابد. بنابراین وقتی كه فرزند نوجوان شروع به رفتار لجوجانه، پرسه زدن، دور شدن از محیط خانه و رفتارهای عجیب و غریب می كند- كه اغلب حاكی از مراحل اولیه مصرف مواد است – والدین به جای اجرای مجموعه ای از خواسته ها و محدودیت های صحیح برای كنترل و محدود كردن موقعیت فرزند، اغلب به نشان دادن واكنش ناشی از وابستگی متقابل تمایل دارند. چون آنها در خانواده اصلی خود یاد گرفته اند كه رفتارهای غیر قابل قبول را بپذیرند، خود را با رفتارهای ناسالم وفق دهند. همیشه وانمود كنند كه چیزی ندیده اند، احساسات دردآور خود را پنهان كنند از برقراری ارتباطات صادقانه خودداری ورزند، رازدار باشند، خود را مقصر بدانند، با واقعیت روبرو نشوند و برای رفتارهای غیر مسئولانه دیگران بهانه هایی قابل توجیه بتراشند. آنها به این ترتیب فقط زمینه ایجاد مشكلات برای فرزندانشان را مهیا می سازند. اگر والدین دلایل كافی دارند كه الگوهای اعتیاد یا وابستگی متقابل، تأثیرات مهمی در رشد بلوغ خودشان داشته باید تشخیص این تأثیرات آنها را كنترل كنند در غیر این صورت اگر فرزندی داشته باشند كه در مصرف مواد زیاده روی می كند با وخیم تر شدن روابط به طور ناآگاهانه شریك جرم او خواهند بود كسب آگاهی های عمومی می تواند در این زمینه بسیار مفید باشد.
فصل ششم:احساس افسردگی
احساس افسردگی
مصرف مواد را با احساس افسردگی قاطی نكنید.رابطه احساس افسردگی و زیاده روی در مصرف مواد، دوطرفه است. احساس افسردگی می تواند باعث شود كه نوجوان برای فرار یا تسكین به مصرف مواد روی آورد. از سوی دیگر زیاده روی در مصرف مواد به ویژه مواد كندساز، می تواند احساس افسردگی را ب
ه تأثیری خود ویرانگر تبدیل كند.تعاریف آموزنده:پیش از آغاز بحث، باید سه تعریف لازم را ارائه دهیم:1- احساس افسردگی در تعریف معمول ونه در تعریف پزشكی ( مثلاً در جمله «احساس افسردگی می كنم» ) به تجربه ای احساس اندوهبار وعادی فرزندی گفته می شود كه عموماً درواكنش به تنش های شدید، ناملایمات دردناك یا زیانهای قابل ملاحظه دچار آن می شود. فقط به این دلیل كه نوجوان می گوید:« احساس افسردگی» می كند (كه باید هشدارهایی برای والدین باشد) به این معنا نیست كه الزاماً دچار افسردگی شده و یا به سوی این حالت پیش می رود. به ویژه اگر او نشانه هایی از تقسیمات مثبت یا هماهنگی های سازنده با دردهای معین را از خود نشان می دهد.2- افسردگی در معنای پزشك خود ( كه در این صورت والدین باید برای كمك به فرزندشان از خارج از خانواده كمك بگیرد) به حالت شدید یا ناامیدی و یأس گفته می شود كه در آن فرزند به لحاظ احساسی بهت زده است و عموماً احساس صدمه دیدن، بیچارگی، عصبانیت و پوچی می كند، بی آنكه انرژی یا انگیزه ای برای ایجاد تغییر مثبت در خود داشته باشد.3- مواد كندساز به گروهی از مواد مخدر اعتیاد آور گفته می شود كه نشانه های افسردگی، عصبانیت، اضطراب، یا بی خوابی را كاهش یا تسكین می دهد و به فرزند شما كمك می كند تا احساس آرامش بیشتر و رفتاری عادی وآرام داشته و به آسانی بخوابد.نكاتی هشدار دهنده به والدین:طی پستی و بلندیهای ناگزیر دوران رشد نوجوان ( به فصول 19 و 23 مراجعه كنید) والدین باید نشانه های اندوه بی وقفه و قابل ملاحظه در فرزندشان را جدی بگیرند، زیرا این حالت ها می توانند مقدمه یا پیامد زیاده روی درمصرف مواد مخدر باشند.اما والدین باید مراقب چه نوع نشانه هایی باشند؟ نشانه های رایج احساس افسردگی جدی عبارتند از:– رها كردن دوستان– انزوا و كاهش ارتباط با اعضای خانواده– ابراز ناراحتی شدید از طریق گریه كردن یا به صورت كلا
می– دوست نداشتن و حتی ترك فعالیت هایی كه قبلاً از انجام دادن آن لذت می برده.– رفتار پرخاشگرانه و ایجاد درگیری در محیط خانواده– بیان عبارتی ناشی از كاهش عزت نفس
ادامه خواندن مقاله در مورد روانشناسي – بلوغ
نوشته مقاله در مورد روانشناسي – بلوغ اولین بار در دانلود رایگان پدیدار شد.